پایگاه تخصصی منبرها

هشدارهای حسینی( شب دوم محرم 94، حرم حضرت معصومه (س) ، دکتر رفیعی)

تاریخ انتشار:
بدعت یعنی اینکه انسان از خودش تشریع کنه یک چیزی را از خودش در دین وارد کنه به اسم دین جا بزنه بعد هم ترویج کنه مثال می‌زنم حالا واضح‌تر خواهم گفت آقا سنت بدعت در مقابل سنت است سنت پیغمبر گرامی اسلام امامت بوده حالا عده‌‌ای جمع شدند تو سقیفه اینو کردند...
هشدارهای حسینی( شب دوم محرم 94، حرم حضرت معصومه (س) ، دکتر رفیعی)

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ

الحمد لله رب العالمین....

قال الله تبارک و تعالی: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ».

اولین شب جمعة ماه محرم است شب رحمت و مغفرت استجابت دعا و شب زیارتی قبر اباعبدالله ـ علیه السلام ـ ان‌شاء‌الله خداوند در این شب مغفرت و رحمت همة ما را ببخشد و بیامرزد و اسم ما را جزو عزادارن حسینی و زائران ابی‌عبدالله ثبت و ضبط بگرداند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

 هشدارهای اباعبدالله علیه السلام

بحث امسال ما در دهة محرم که ان‌شاء‌الله این شب‌های باقی‌مانده به آن می‌پردازیم با عنوان هشدارهای حسینی است نهیب‌ها و هشدارهای اباعبدالله ـ علیه السلام ـ در نهضت عاشورا من یه توضیحی بدهم مقصود از این هشدارها و نهیب‌ها چیست گاهی انسان در کلماتش در سخنانش یک مواردی را برجسته می‌کنه تأکید می‌کنه تکرار می‌کنه این موارد به‌عنوان هشدار تلقی میشه مثال عرض می‌کنم شما تو یک جاده‌ای که به‌طور طبیعی دارید با ماشین حرکت می‌کنید می‌بینید چهار تا پنج تا تابلوا شبیه هم یک مطلبی را می‌رساند مثلاً میگه این پیچ خطرناک 500 متر دیگه دوباره می‌زنه 400 متر دیگه دوباره می‌زنه 300 متر دیگه برا یک پیچ ممکنه هفت تا هشت تا تابلو بذاره که هشدار میده یعنی خطر اینجاست محل تصادف اینجاست محل برخورد اینجاست سرعت میگه پایین بیار مواظب باش احتیاط بکن یا اگر تو یک جایی دارند یک فرض کنید یک جاده‌ای را تعمیر می‌کنند نصف جاده را بستند می‌بینید از پنج کیلومتر قبلش سی تا چهل تا پنجاه تا تابلو میذارن بنر میذارن علامت میذارن حتی اکتفاء نمی‌کنند به اینها افرادی وامی‌ایستند با پرچم با علامت هی اشاره می‌کنند سرعت را پایین بیار مواظب باش اینو میگن هشدار هشدار جایی است که محل خطر هشدار جایی است که علت اصلی سقوط و انحراف است به همین جهت هم شما می‌بینید گاهی مثلاً تو یک سخنرانی یک ساعته دو تا هشدار هست سه تا هشدار هست یعنی همة اون سخنرانی تو این محور هشدار جمع‌آوری میشه.

هشدارهای قرآن

قرآن کریم هم هشدار زیاد داره ببینید شما مثلاً در سورة الرحمن 31 مرتبه می‌فرماید: «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ»؛ این هشدار است یعنی تکذیب نعمت انکار نعمت خودش یکی از عوامل سقوط است عوامل بدبختی است لذا این را هی مرتب تکرار می‌کنه نه یکبار نه دو بار نه سه بار سی و یک مرتبه «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ»؛ یا جملة «فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبِينَ»؛ در قرآن کریم ملاحظه بفرمائید چند مرتبه تو یک سوره تکرار شده وای بر تکذیب‌کننده‌های قیامت وای ویل ویل چند بار این کلمه پشت سر هم آمده این هشدار است این در واقع تذکر یک خطر است و اون تکذیب قیامت است.

هشدارهای امیرالمومنین در نهج البلاغه

باز مثال دیگه می‌زنم شما تو نهج‌البلاغه یکی از هشدارهای فراوان امیرالمؤمنین ـ‌ علیه السلام ـ هشدار به دنیاپرستی است شما اکثر خطبه‌ها می‌بینید حضرت موضوع دنیاپرستی را هشدار میده میگه آقا خطر اینجاست مواظب باشید خود قرآن کریم هشدار به قیامت تو هر صفحه‌ای از قرآن شما یه آیه‌ای پیدا می‌کنید به سوی خدا برمی‌گردید به سوی خدا آخر کار شماست الی الله ترجعون الیه المنتهی اینارو میگن هشدار چیزهایی که کلید خطر است چیزهایی که کلید در واقع سقوط است شما تو یک اداره‌ای می‌روید تو یک خیابون می‌روید درخت هست جدول هست عرض می‌کنم که چیزهایی مختلفی اما می‌بینی یک جا یک علامت قرمز زده نوشته هشدار خطر اینجا دست نزنید دورش هم یک سیمی کشیده این ترانس برق است اینجا محل هشدار است این باعث قتل میشه باعث خطر میشه و لذا تو خود ماشین شما ببینید یه جایی میگه آقا از اینجا اگه رد بشه این هشدار است یعنی اینجا دیگه ماشین خراب شده یا جوش آورده یا روغن تمام کرده یا بنزین پایان پذیرفته هشدار همیشه عبارت است از مرز خطر هشدار و نهیب عبارت است از عوامل سقوط که هم من از عرفی مثال زدم هم از آیات و روایات که این نکته دقت بشه شما تو بحث انقلاب هم ببینید حضرت امام رضوان الله تعالی علیه رو بعضی چیزها مرتب اشاره می‌کرد مثل خطر تفرقه مثل خطر دشمن مثل دشمنی آمریکا اینارو مرتب تکرار می‌کرد یا مقام معظم رهبری شما تو مجموعة فرمایشاتشون می‌بینید یک مطالبی تکرار میشه مرتب رو این دست میذارن اینارو ما اسمشو میذاریم هشدار که امسال به فضل خدا ان‌شاء‌الله بحث ما روی هشدارهای عاشوراست مواردی که ابی‌عبدالله ـ علیه السلام‌ ـ  برجسته کرده خود پیغمبر گرامی اسلام هم هشدار زیاد داره یکسری هشدارها مال بعد از رحلتش است می‌فرمود: من میترسم بعد از خودم از شهوات‌رانی من میترسم بعد از خودم از عرض می‌کنم که وابستگی به دنیا میترسم بعد از خودم از شرک خفی یعنی ریا إنی أخاف إنی أخاف هشدار می‌دارد اینها نشان‌دهندة اهمیت اون مطلبی است که به این شکل بهش پرداخته میشه که در واقع حضرت بعضی هشدارها مربوط به زمان حیاتشونه بعضی مربوط به بعد از رحلت پیغمبر گرامی اسلام است.

بدعت

با این مقدمه‌ای که عرض کردم اباعبدالله ـ‌ علیه اسلام ـ‌ تعدادی حالا نمی‌دونم نمیخوام بشمارم بگم ده تا پانزده تا بیست تا نه هر چقدر ما برسیم در قصة عاشورا روی بعضی از مسائل انگشت گذاشتن و برجسته کردن که آقا این علت باعث این حادثه است این علت باعث این واقعه است این اتفاق تو جامعه افتاده که ما ان‌شاء‌الله هر شب یکی از این هشدارها را مورد بحث قرار می‌دهیم اونیکه امشب من میخوام بحث کنم هم تو نامة امام حسین آمده هم در سخنرانی‌های امام حسین ـ علیه السلام ـ آمده موضوع بدعت است.

ابی‌عبدالله فرمودند: در جامعة اسلامی بدعت ایجاد شده و من نمیتونم ساکت بنشینم چون حدیث داریم اگر کسی عالمی در مقابل بدعت سکوت کنه مورد لعن خدا واقع میشه علیه لعنت الله این روایت حالا میخونم روایتش را وجود مقدس امام باقر ـ علیه السلام ـ در یک روایت نورانی که فرمودند: ثلاثةٌ لَيسَ لَهُم حُرمَةٌ: صاحبُ هَويً مُبتَدِعٍ و الاِمامُ الجائِرُ و الفاسِقُ المُعلِنُ بِفِسقِه؛ سه گروه احترام ندارند باید علیه‌اشون داد زد فریاد زد آبروشون برد نگذاشت خلاصه کارشون انجام بدهند سه گروه تو جامعه نه غیبتشون حرمت داره نه فریاد علیه‌اشون حرمت داره نه قیام علیه‌اشون ثلاثةٌ لَيسَ لَهُم حُرمَةٌ: صاحبُ هَويً مُبتَدِعٍ و الاِمامُ الجائِرُ و الفاسِقُ المُعلِنُ بِفِسقِه؛

اولیش فرمودند در این روایت صاحبُ هَويً مُبتَدِعٍ؛ کسی که بدعت‌گذار است حالا توضیح میدم بدعت یعنی چی کسی که بدعتی میگذاره

دوم: و الاِمامُ الجائِرُ؛ امام ظالم حاکم ستمگر اومده به جای پیغمبر نشسته به جای دین نشسته داره حکومت می‌کنه یه وقت چرا حالا یک امام جاهل حکومت کمونیستی اون امامش است ما کاری با او نداریم حکومت غیرمسلمان است اما در جامعة اسلامی یک حاکم ظالم بیاد حکومت کنه این حرمت نداره ثلاثةٌ لَيسَ لَهُم حُرمَةٌ: سه گروه حرمت ندارند بدعت‌گذار، ‌امام جائر و الفاسِقُ المُعلِنُ بِفِسقِه؛ فاسق و گنه‌کاری که آشکارا گناه می‌کنه مهم نیست جلو مردم شراب بخوره، جلو مردم خلاف بکنه، گنه‌کاری که گناه آشکار انجام میده چه حرمتی داره خودش تابلو می‌کنه فیلم می‌گیره پخش می‌کنه داد می‌زنه امام جائر مبتدع.

و لذا روایت می‌گوید: بدعت‌گزاران خیلی تند برخورد شده اهل البدع شر الخلق؛ بدترین مردم هستند کلاب أهل النار؛ سگ‌های جهنم‌اند حتی رسول‌خدا فرمودند: کسی که صاحب بدعت است توبه هم ندارد أوالله لصاحب البدعه التوبه؛ کسی که مثلاً حالا عرض می‌کنم توضیح میدم بدعت یعنی چی بدعتی گذاشته یک دین درست کرده یک حکم شرعی از خودش جعل کرده یک بدعت در لغت یعنی نوآوری کلمة بدعت یعنی نوآوری هر نوآوری عیب نداره یک کسی تو علم بدعت می‌کنه یعنی یک نوآوری می‌کنه این خیلی هم خوبه یک کسی توی مهندسی توی اختراع توی اکتشاف بدعتی داره یعنی نوآوری این عیبی نداره این بدعت مضموم نیست گرچه اصطلاحاً به این بدعت هم نمیگیم بدعت لغوی است اگر کسی آمد آقا یک سبک مثلاً توی سخنرانی ایجاد کرد یک سبکی توی مداحی درست کرد یک روش شعری بنیان گذاشت اینها که عیبی ندارد

تعریف بدعت

بدعت یعنی اینکه انسان از خودش تشریع کنه یک چیزی را از خودش در دین وارد کنه به اسم دین جا بزنه بعد هم ترویج کنه مثال می‌زنم حالا واضح‌تر خواهم گفت آقا سنت بدعت در مقابل سنت است سنت پیغمبر گرامی اسلام امامت بوده حالا عده‌‌ای جمع شدند تو سقیفه اینو کردند خلافت این میشه بدعت یعنی کار سقیفه بدعت خلافت به جای امامت است این بدعت یا سنت رسول گرامی اسلام این بوده است که جامعه حاکم معصوم داشته باشه حالا یزید فاسقی بیاد حکومت دست بگیره بعد هم بهش بگه امیرالمؤمنین این بدعت است یا افرادی بیایند از خودشون در نماز در احکام در مسائل دینی ببینید مثال واضح می‌زنم بدعت گاهی اعتقادی است مثلاً  مسیحیت الان تثلیث قائلند سه تا خدا یعنی پدر قائلند حضرت عیسی را هم پسر خدا روح‌القدس را هم واسطه خب این بدعت است کی خدا گفته؟ کی حضرت عیسی گفته من پسر خدام گفت: إنی عبدالله تو گهواره گفت اگر کسی آمد اونی را که خدا میگه خود نبی میگه من عبدالله هستم به جای عبدالله گفت إبن الله این میشه بدعت امیرالمؤمنین میگه من عبد خدام گفت علی خداست این میشه بدعت ادعای الوهیت در امام در نبی این مصادیقش است شلمغانی چرا مورد لعن امام زمان واقع شد اینها بخاطر اینکه از خودشون بدعت نکردند محمد بن عبدالوهاب یک بدعت‌گذار است سنت همة اصحاب پیغمبر خود ائمة معصومین توسل بوده زیارت قبور بوده نذر برا قبور بوده کنار قبور می‌رفتند گریه برا اموات می‌کردند حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ برای حمزه پیغمبر برای حمزه برا پسرش ابراهیم حالا شما یک مرتبه پیدا می‌شوید بعد از دوازده قرن کتاب می‌نویسد تمام اینها را اعلام می‌کنید حرام حلال را حرام می‌کنید این بدعت است بدعت گاهی اعتقادی است گاهی تو احکام است گاهی تو حوزة مسائل اخلاقی است مثلاً مسیحیت آمدند رهبانیت درست کردند ترک دنیا ازدواج نکنیم الان بعضی از این شخصیت‌های کلیسا حق ازدواج ندارند مثل خود اسقف‌های بزرگ این بدعت است.

قرآن می‌فرماید: «ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَي آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ»؛ اینها خودشون از پیش خودشون در آوردند سلیقة در دین گذاشتند از پیش خود حلال و حرام ایجاد کردند یک وقتی آدم عمل نمی‌کنه آقا یکی میگه شراب حرام است منم قبول دارم بد هم هست زشت هم هست ولی من میخورم خب حالا این یک بحث دیگه‌ای است این داره گناه می‌کنه این کافر نیست این مسلمان گنه‌کار است اما یک وقتی میاد میگه نه شراب حرام نیست ربا حرام نیست رشوه حرام نیست حجاب ضروری اسلام نیست این خطرناک است که واجب را غیر واجب حرام را واجب.

میگه آقا نیازی به خطبة عقد نیست نیازی به ازدواج نیست محرمیت بدون مثلاً حرف‌هایی که حالا گاهی توی این شبکه‌ها و گوشه‌ و کنار مطرح میشه بدعت و لذا وجود مقدس ابی‌عبدالله فرمودند که یک بدعتی در دین گذاشته شده حالا من با آیة قرآن عرض می‌کنم این بدعت چی هست و لذا یک وقتی یک جملة جالبی هست از پسر احمد بن حنبل احمد بن حنبل خب امام الحنابله است احمد بن حنبل خیلی سال پیش بیش از هزار سال پیش 1200 سال پیش بوده یک کتابی هم دارد به نام مسند چند هزار حدیث داره اتفاقاً خیلی هم این آقایون وهابی‌ها به حرف‌هاش استناد می‌کنند بیشتر به فقه حنبلی و مطالب او و روایات او اعتماد می‌کنند یک جملة خوبی دارد البته اینکه دارم میگم ابن‌جوزی ابن‌جوزی هم از علمای اهل سنت است یک کتاب دارد به نام تذکرة الخواص این جمله را او نوشته ابن‌جوزی می‌گوید: پسر احمد بن حنبل از باباش پرسید که بابا لعن یزید جایز است یا نه؟ چون می‌دانید متأسفانه بعضی‌ها مثل غزالی مثل ابن‌تیمیه لعن یزید را جایز نمی‌دانند کار عالم به کجا رسیده کسی که قاتل ابی‌عبدالله است من وقتی این جمله را از غزالی دیدم خیلی تعصب خوردم یک آدمی با این توهر علمی با اون کتاب‌های متعدد احیاء العلوم و دیگران چقدر کُند فکر می‌کنه تو قصه که لعن یزید و جایز نمی‌داند می‌گوید که یک اشتباهی شده دیگه حالا درگیری دو تا شخصیت و مجتهد بوده امام حسین اجتهاد کرده اون هم اجتهاد کرده منتهی یزید اشتباه کرده واقعاً‌ کشتن پسر پیامبر اونم با این رذالتی که به خرج دادند این یک اشتباه است چقدر بعضی‌ها ساده هستند ساده‌نگر هستند سطحی‌نگر هستند دشمن ناشناس هستند مقام معظم رهبری أخیراً فرمودند بعضی‌ها خیلی سهل نگاه می‌کنند دشمن را خیلی کوچیک می‌شمارند لا تستسغرأ عدواً و إن کان ضعیفاً‌؛ دشمن ولو در ضعف هم باشه شما کوچیک نشمارید چه حرفی است.

لعن یزید لازم است نه جایز

ابن‌جوزی می‌گوید پسر احمد بن حنبل به نام صالح از باباش پرسید بابا لعن یزید جایز است یا نه؟ گفت پسرم لعن یزید به نص قرآن لازم است نه جایز لازم است خیلی جواب قشنگی داد گفت بابا کجای قرآن حالا من آدرس میدم شما مراجعه کنید گفت پسرم سورة محمد(ص) آیة 22 و 23 را ببینید این سوره که به نام رسول‌خداست قرآن می‌فرماید: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکمْ»؛ کسانی که پشت می‌کنند به دین و جهاد و خدا فساد می‌کنند در روی زمین قطع رحم می‌کنند این سه تا تولیتم این یک پشت کردن تفسدوا فی الارض فساد روی زمین و قطع رحم قرآن می‌فرماید: «أُوْلَئِک الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ»؛ گفت پسرم دیگه کی بزرگ‌ترین فساد در أرض را یزید کرد بزرگ‌ترین پشت کردن به قرآن و دین را یزید کرد بزرگترین قطع رحم حالا ادعای اینها این بود بنی‌امیه ما بالأخره فامیلی داریم با بنی‌هاشم بزرگ‌ترین قطع ارتباط را اینها کردند قرآن می‌فرماید:‌ کسی که مرتک این سه جرم بشه پشت کردن، فساد، قطع ارتباط و رحم «أُوْلَئِک الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ».

خب ببینید یکی از هشدارهای ابی‌عبدالله که امروز هم باید حواس ما جمع باشه این است که بدعت از خودمون یا در واقع سلیقة در دین ایجاد نکنیم برادران عزیز خواهران گرامی من برای اینکه بعضی از بدعت‌های ایجاد شده در زمان یزید را بگم یک مقداری عزیزان آشنا بشند با قصة قیام ابی‌عبدالله اجازه بدهید یک آیة قرآن بخوانم آیة 157سورة اعراف تقاضام اینه بعد از منبر این آیه را مراجعه کنید ببینید این نکته‌ای را که عرض می‌کنم نکتة دقیقی است قرآن کریم در سورة اعراف آیة 157 پنج وظیفة مهم پیغمبر را ذکر می‌کنه می‌فرماید رسول‌خدا اولاً یک پیغمبر اُمی بود چنین نبود که شما بگید کسی اینارو بهش یاد داده درس خونده پیش کسی آموزگاری داشته نه هر چی بلد بود خدا بهش یاد داده بود همه چیز بلد بود اما پیش أحدی از بشر درس نخوانده بود آموزگارش خدا بود نامش در تورات و انجیل آمده بود این پیغمبر مبعوث خدا بود برا پنج کار مهم آمد رسول‌خدا پنج تا کار کلیدی انجام داد تو این آیه‌ای که حالا میخونم می‌فرماید: و بعد توضیح خواهم داد که همة این پنج تا را یزید گذاشت زمین بنی‌امیه گذاشتن زیرپا این میشه بدعت بدعت یعنی چی؟ کاری که خدا گفته پیغمبرم براش تلاش کرده گذاشتن کنار چیز دیگه جاش آوردند بعد از آنکه سورة اعراف آیة 157 این پنج تا وظیفه را بیان می‌کنه می‌فرماید مردم شما در مقابل این پیغمبر چهار تا وظیفه دارید در واقع این آیه نه تا مطلب توشه پنج وظیفة پیغمبر چهار پنج کار پیغمبر

پنج رحمت پیغمبر 

چهار وظیفه‌ای که ما در مقابل پیغمبر داریم من اینها را توضیح بدهم پیغمبر چه کرد ما چه وظیفه‌ای داریم رسول‌خدا برا چی مبعوث شد ما باید در مقابلش چه کنیم خیلی مفسرین ذیل این آیه خوب بحث کردند المیزان و تفاسیر دیگه حالا ببینید آیه را رسول‌خدا آمد برای این کارها

یک:«يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ»؛ یک معروف تو جامعه پیاده بشه معروف چیه؟ نماز، خدا، دین، کارهای خوب، کارهای مثبت «يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ»؛

دو: «وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکرِ»؛ جلو منکر را هم بگیرد هر منکری هست تو جامعه فسادی هست زنایی هست فحشایی هست آدم‌کشی هست دختر زنده به گور کردنی هست پس یک: «يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ»؛ دو: «وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکرِ»؛ منکر را تو جامعه ریشه‌کن کنه.

سوم: «وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ»؛ چیزهای پاکیزه را حلال کرد گوشت بخورید میوه بخورید آب بخورید اینها حلال است طیبات چیزهای پاکیزه خوب اونیکه از زمین می‌روئید حیواناتی که ذبح می‌کنید چیزهایی که کسب می‌کنید درست می‌کنید استفاده کنید.

چهارم: «وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ»؛ هر چیزی هم که خبیث بود مثل شراب، مثل میته، مثل مُردار، مثل خون، مثل چیزهای نجس اینها را هم حرام کرد.

پنجم: «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ»؛ اون إصر یعنی اون چیزای زنجیر غل اون در واقع روش‌های غلطی هم که تو جامعه بود اینها را هم از بین برد سنت‌های غلط نادرست من درآوردی.

این پنج کار مهم را رسول‌خدا انجام داد معروف پیاده بشه، منکر ریشه‌کن بشه، طیبات بخورید حلال است، خبائث حرام است إصر و أغلال و در واقع اون سنت‌های غلطی که مردم برا خودشون درست کرده بودند مثلاً به زن‌ها حق رأی نمی‌دادند برا دختردار شدن ناراحت می‌شدند بچه‌هاشون می‌کشتند دختر زنده به گور می‌کردند اینها را هم ریشه‌کن کرد

چهار وظیفه مردم درمقابل رحمت های پیامبر(ص)

حالا مردم در مقابل این پیغمبر رحمت شما چهار تا وظیفه دارید چیه اون چهار تا وظیفه

یک: «فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ»؛ اول ایمان بیاورید بهش قبولش کنید همان‌طوری که میگی أشهد أن لا الا اله الله عین همین شهادت بگید أشهد أن محمد رسول الله

دوم: «وَعَزَّرُوهُ»؛ احترامش کنید تکریمش کنید نامش برده میشه درود بفرستید زیارتش بروید اسمشو رو اسم بچه‌هاتون بذارید احترامش کنید

سوم: «وَنَصَرُوهُ»؛ یاریش کنید خب یاری پیغمبر به چیه؟ یاری به پیغمبر به یاری فرزندانش است به یاری اهلبیتش هست

چهارم: «وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ»؛ این قرآنی که آورده ازش تبعیت کنید

خیلی این آیه بحث داره منتهی من به اختصار خدمت شما عرض کردم این پیامبری که برا معروف پیاده کردن منکر از بین بردن حلال کردن طیبات حرام کردن خبائث از بین بردن سنت‌های غلط اومده شما ایمان بهش بیارید احترامش کنید یاریش کنید قرآنش تبعیت کنید حالا شما بیائید در زمان سال 61 هجری 50 سال بعد از رحلت این پیغمبر گرامی اسلام ببینید چقدر منکر تو جامعه است عبدالله بن حنظله پسر حنظله قتیل الملائکه است این را مسعودی نقل کرده در مروج الذهب کتاب هزار ساله است مال هزار سال پیش است معتبر است کتاب تاریخی است می‌گوید ایشون آمد شام مدتی شام بود برگشت مدینه مردم مدینه را جمع کرد گفت مردم اگه سنگ از آسمان رو سرمون بباره حقمونه اگر شب بخوابیم و دئق کنیم حقمونه می‌دانید امیرتون کیه آدمی که من مهمانش بودم در طول اوقات نماز مست بود خودم دیدم ظهر مست بود مغرب یعنی 24 ساعت تمام مست بود امیر شما مردم کسی که به عنوان امیر مسلمین است خودم دیدم در طول اوقات نماز نه نماز نمی‌خوند مست بود این امیر شماست که مردم قیام کردند تو مدینه دو سه هزار کشته دادند تو واقعه نه آقایون بالاتر بگم خواهرآ ابوسفیان این آخرهای عمرش کور شده بود زمانی که یک جلسه‌ای تشکیل شده بود تو خانة خلیفة سوم اینم ابن ابی الحدید نقل کرده 700 سال پیش تو شرح نهج‌البلاغه‌اش ایشونم از علمای اهل سنت معتزلی است می‌گوید یک جلسه‌ای تشکیل شد تو خانة خلیفة سوم بنی‌امیه همه اونجا بودند ابوسفیان وارد شد چون نابینا بود نمی‌دونست کی تو جلسه است پرسید غریبه بین ما نیست گفتند نه گفت از بنی‌هاشم کسی نیست گفتند نه همه بنی‌امیه هستند گفت: من میخوام سخنرانی کنم بلند یک سخنرانی کرد این جمله‌اشو ابن ابی الحدید نقل کرده گفت: بنی‌امیه تلفقوها تلقف الکره؛ تو فوتبال دیدید توپ گاهی دست یک تیم می‌افته اون داوری که عقب وایستاده داد می‌زنه میگه توپ از دست ندید نکنه توپ توپ دست شما باشه تیمی که توپ دستشه برگ امتیاز داره میتونه گل بزنه ولی وقتی توپ دست جبهة مخالف باشه باید دفاع کنی تهاجم نمی‌تونی بکنی توپ خلافت تو زمین ماست دست بنی‌امیه افتاده چون خلیفة سوم از بنی‌امیه است توپ خلافت دست ما کره یعنی توپ تلفقوها تلقف الکره؛ نذارید این توپ از دستتون خارج بشه بعد گفت بهتون بگم فوالله لا جنت و لا نار؛ نه بهشت خبریه نه جهنم همة اینها دروغ است این آدمو شما بهش میگید مسلمان این آدمو آقایون ازش دفاع می‌کنند خیابون به اسمش میذارند فیلم در دفاع ازش می‌سازند میگه لا جنة و لا نار؛ نه بهشتی هست نه جهنم اینا بدعت نیست یعنی حاکم مسلمان‌ها کسی شده که نشسته میگه خود یزید گفت وقتی سر مقدس ابی‌عبدالله را گذاشتن جلوش گفت: لعبت هاشم بملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل؛ نه وحی خبری بوده نه پیغمبری بوده اینا بازی است بنی‌هاشم بازی سیاسی کردند می‌خواستند حکومت کنند حرف‌هایی که الان بعضی افراد مثل سلمان رشدی میزنن و حکم ارتدادشون امام صادر کرد این حرف‌های یزید است خب این بدعت نیست حکومت اسلامی دست کسی است که اون وضع نمازش است این وضع اعتقادش است این وضع جدش است اصلاً آقایون میگن امام حسین برا چی قیام کرد؟ خب خیلی روشن است باید قیام می‌کرد ولو می‌دانست کشته میشه اصلاً نفس این کار امام صادق فرمود: وقتی بدعت تو جامعه ظاهر میشه العالمه أن یظهر علمه؛ عالم باید فریاد بزنه پیغمبر گرامی اسلام کی می‌خواست سلطنت جای نبوت او را بگیرد ببینید آقایون چهارده تا حاکم بنی‌امیه یعنی از معاویه شروع شده با مروان تمام شده مروان حمار چهارده تا حاکم بنی‌امیه 132 سال حکومت کرده حالا قصة معاویه را به هر حال بحث صلح با امام حسن بود پذیرفت خلافت را و بیست سال خلافت کرد اما بعد از قصة معاویه از یزید به بعد تمام اینها بدعت است گرچه خود داستان معاویه از اصل بدعت است چون امیرالمؤمنین رضایت نداد جنگ کرد تو صفین اما به هر حال تو یک جریان صلحی این خلافت واگذار شد اما از چهارده تا حاکم بنی‌امیه 132 بخدا اگر کتاب‌های تاریخ الخلفاء را بخوانید خجالت می‌کشید که یعنی ما نباید خجالت بکشیم اونا باید خجالت بکشند آدم شرمنده میشه پیش غیرمسلمان‌ها که بگه 132 سال چهارده تا خلیفة مسلمین کسانی بودند که سلیمان بن عبدالملک عیاش همه وقتش با فساد می‌گذاشت ولید بن عبدالملکی که دائم الخمر بود دائم الخمر خب اینها قصة کربلا اینه لذا ابی‌عبدالله فرمود: بدعت در دین گذاشته شده و اینها آمار بدعت‌هایی است که من بعضی‌هاشو خدمت شما اشاره کردیم این هشدار ابی‌عبدالله است ما که نمی‌خواهیم تاریخ بگیم رد بشیم

یعنی آقایان خواهران جوان‌ها مسلمان‌ها امروز مواظب باشید این بدعت‌ها تو دین گذاشته نشه کسانی از خودشون حرام ایجاد نکنند حلال ایجاد نکنند دین را کمرنگ نکنند برا خودشون الان خیلی راحت بعضی به ما میگه آقا هر چی تو قرآن آمده ما قبول داریم حاج آقا حدیث و سنت و روایت قرآن این حرف حرف من میگم خود این حرف خلاف قرآن است یعنی این شعار بدعتی است که در بستر پیغمبر داده شد گفتند حسبنا کتاب الله خب حسبنا کتاب الله که در کنار بستر پیغمبر داده شد خب این مخالفت با سنت است چون پیغمبر فرمود: ثقلین قرآن و عترت خود قرآن هم می‌فرماید: قرآن و پیغمبر «وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ»؛ خود قرآن هم می‌فرماید: سه تا قطب دینتان را بگیرید

سه قطب دین

یک: «وَأَطِيعُوا اللَّهَ»؛ یکیش خداست خب خدا را از کجا پیدا کنیم حرف‌هاشو از قرآن این یکیش

دو: «أَطِيعُوا الرَّسُولَ»

سه: «وَأُوْلِي الأَمْرِ»؛  خب اینارو که خدا حرف لغو تو قرآن نمی‌زنه دریافت دین از سه کانال است خدا، رسول، اولی الأمر، اولی الأمر هم منطبق بر ائمه است و لذا توجه بشه روشن‌فکری‌هایی گاهی تو مسائل دیده نشه افرادی کم‌لطفی نکنند نه ما باید معتقد باشیم در مقابل بدعت به سنت اونیکه رسول‌خدا فرموده و لذا ابی‌عبدالله فرمود: منم برا همین قیام کردم اسیر بسیرة جدی محمد المصطفی(ص) در شورای شش نفره هم وقتی به امیرالمؤمنین گفتند شما به سیرة اون دو خلیفة قبلی عمل کن فرمود: عمل نمی‌کنم خلافت از دست داد نزدیک ده سال دوازده سال خلافتش عقب افتاد اما چرا قبول نکرد فرمود: قرآن سنت پیغمبر اون آقایی که می‌خواست رأی بده تو شورای شش نفره بعد از مرگ خلیفة دوم گفت سه چیز: قرآن، سنت پیغمبر، سیرة دو خلیفه، حضرت فرمود: نه قرآن سنت پیغمبر من نمیتونم اون دو تا سیره را قبول کنم چون اون بدعت است خلاف در واقع بیان پیغمبر است پیغمبر فرموده: کتاب الله و عترتی نفرموده: سیره دو خلیفه و لذا خلافت نپذیرفت بهش رأی ندادند به حضرت بخاطر این مطلب حالا بعد از پنجاه سال امام حسین می‌فرماید: اسیر بسیرة جدی؛ من روش پیغمبر میخوام برم و حواسمون هم جمع باشه این یکی از هشدارهای ابی‌عبدالله است که من امشب بهش پرداختم هشدار از بدعت در دین.

ان‌شاء‌الله شب‌های آینده هم هر شب یکی از اینها را من هشدارها را عرض خواهم کرد که هم با کربلا آشنا بشیم هم مبتلا نشویم خودمان گرفتار نشویم برداشت‌های کاربردی برا امروزمون هم ان‌شاء‌الله داشته باشیم شب جمعه است و شب زیارتی قبر أباعبدالله ـ علیه السلام ـ

روضه

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

هشتم ذی حجه از مکه بیرون آمد مدتی در مسیر بود حدود شاید بیست و چند روز طول کشید تا مثل فردایی دوم محرم وارد سرزمین کربلا شد چه سرزمینی سرزمینی که حضرت ابراهیم از اینجا عبور کرده بود اشک ریخته بود سرزمینی که امیرالمؤمنین در صفین خاکش بوسیده بود بوئیده بود و اشک ریخته بود سرزمینی که پیغمبر خدا جبرئیل ایشون را آورد کربلا بهش نشان داد یه قدری خاکشم تو شیشه کرد به ام‌سلمه داد خاک پیش ام‌سلمه بود سرزمین موعودی بود سرزمین معهودی بود فردا کاروان ابی‌عبدالله به سرزمین کربلا رسید دوم محرم سال 61 هجری به محض اینکه نام سرزمین بهش گفتند کربلاست فرمود: هاهنا محشرنا؛ محشر ما اینجاست محل نشر ما اینجاست هاهنا محطوا رکابنا و مسفک دمائنا؛  و مقتل رجالنا؛ اینجا محل شهادت ماست

بار بگشائید یاران اینجا کربلاست

آب و خاکش با دل و جان آشناست

فرمود: همین جا خیمه‌ها را نصب کنید یکی یکی آمدند یک وقت عقیلة بنی‌هاشم آمد فرمود: حسین جان نمیشه از این سرزمین بریم برادر چرا خواهرم اینجا باید نصب کنیم خیمه‌ها را فرمود: از لحظه‌ای که وارد این سرزمین شدم غم دلم را گرفت خوف برم حاکم شد نمی‌دانم چرا این سرزمین یه غمی تو دل من آورد نمیشه از اینجا بریم فرمود: نه خواهرم باید اینجا خیمه‌ها نصب بشه امروز عقیلة بنی‌هاشم روز دوم مثل فردایی بنی‌هاشم در سرزمین کربلا فرود آمدند هر ورودی یه خروجی هم داره هم فرودی یک سعودی هم داره یه روزی هم قرار شد از این سرزمین بروند دوم محرم ابی‌عبدالله بود عباس بود قاسم بود با یه ابهتی عقیلة بنی‌هاشم پیاده کردند با یه عظمتی زینب این سرزمین پیاده شد دور تا دورش محرمآ بودند تا شب عاشورا تا صبح عاشورا تا عصر عاشورا اما سیدآ صبح یازدهم عمه جانتون وقتی آمد بره هیچکس نبود تنها بود غریب بود نمی‌دانم تو بعضی از مقتل‌ها اینطور اومده من زبانحال زبان قال نمی‌دانم یه نگاه کرد به علقمه صدا زد: أخی العباس برادرم عباس تو منو تو این سرزمین پیاده کردی حالا پاشو زینب سوار کن حالا پاشو برادر سوار کن یه نگاه به کشتة برادر کرد یه نگاه به فرزندان خودش کرد یه نگاه به عباس و اکبر و قاسم کرد راوی گفت دیدم اومد گودی قتلگاه یه روضه‌ای خواند بکت و أبکت؛ هم گریه کرد هم گریاند دوست و دشمن کل عدو أبکت کل عدو و سدید؛ یک وقت هم نگاه کرد دید سر مقدس اباعبدالله را جلوی کاروان گرفتند تا دید سر دارند می‌برند حرکت کرد داداشم نمی‌روم نمی‌روم ولی مرا به این بهانه می‌برند مرا به بهانة سرت دارند می‌برن هر کجا نشستید امشب سه مرتبه یا زینب...

بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها​