حفظ آبروی خود و دیگران 1
حفظ آبروى خود و دیگران1
آیه:
وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا (نساء/112)
هر کس خطا یا گناهی را مرتکب شود و آن را به گردن بی گناهی بیفکند بهتان و گناه آشکاری را انجام داده است.
توضیح کوتاه:
مسئله آبرو مسئله مهمی است.آبروی یک فرد محصول یک عمر زندگی،تلاش و سختی و تمام سرمایه ی اوست متاسفانه گاهی می بینیم که نخود و لپه و گوشت گران شده است ولی آبروی مردم ارزان است و به راحتی اسم اشخاص را می آوریم. همانطور که آب مایة حیات است آبروی انسان نیز مایة حیات شخصیّت او است.
خدا گناه شخص آبرو ریز را نمی بخشد. روایت داریم اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم،ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند. الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.
ریختن آبروی مؤمن از گناهان کبیره و عملی حرام است.المومن اعظم حرمه من الکعبه: احترام مومن از احترام کعبه نیز بالاتر است. حفظ آبروی مومن بقدری اهمیت دارد که خداوند در پارهای اوقات، خطاهای انسان مومن را از ملائکه نیز پوشیده میدارد. البته این هنگامی است که ما حدود الهی را شناخته و حقوق او را رعایت کنیم.
بی وفایی به قول، اشرافی گری، اسراف، تکلّف و تفاخر،عقده، بی دعوت جایی رفتن، توقع نابجا و فرار از کار، گدایی و اظهار فقر ،پر حرفی و جدل،تهمت ،خود برتر بینی ،دروغ ،انتقام ،حسادت ،سوء ظن از عوامل بی آبرویی می باشد. و در مقابل سخاوت ، سکوت و ادب و تقوا باعث آبرومندی می شود.
حدیث:
قال رسول الله (ص): لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ یَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِهِ (کافی/ج4)
پیغمبراکرم (ص) فرمودند: لغزشهاى مؤ منین را جستجو نکنید، زیرا هر که لغزشهاى برادرش را جستجو کند، خداوند لغـزشهـایش را دنبال کند، و هـر که را خداوند لغـزشهایـش را دنبال کند رسوایش سازد گر چه در درون خانه اش باشد.
و هم فرمودند: الرِّبا ثَلاثَهٌ وَ سَبعونَ باباً اَیسَرُها مِثلُ اَن یَنکِحَ الرَّجُلُ اُمَّهُ وَ اِنَّ اَربَی الرِّبا عِرضُ الرَّجُلِ المُسلِم.
یعنی ربا هفتاد و سه قسم است و آسانتر از همه چنانست که کسی با مادر خود زنا کند و بدتر از همة رباها تجاوز به آبروی مسلمان است.
داستان:
امیرِمؤمنان علی (علیه السلام) مقدار پنج وَسَق (حدود پنج بار) خرما براىِ مردى فرستاد. آن مرد شخصى آبرومند بود و از کسى تقاضاىِ کمک نمىکرد، شخصى در آنجا بود به على (علیه السلام) گفت: «آن مرد که تقاضاىِ کمک نکرد، چرا براىِ او خرما فرستادى؟ به علاوه یک وَسَق براىِ او کافى بود.» حضرت به او فرمود: خداوند امثالِ تو را در جامعه ما زیاد نکند، من مىدهم، تو بخل مى ورزى، اگر من آنچه را که موردِ حاجتِ او است، پس از سؤالِ او به او بدهم، چیزى به او نداده ام، بلکه قیمتِ آبرویى را که به من داده، به او داده ام. زیرا اگر صبر کنم تا او سؤال کند، در حقیقت او را وادار کرده ام که آبرویَش را به من بدهد، آن رویى را که در هنگامِ عبادت و پرستشِ خداىِ خود و خداىِ من، به خاک مى سایید. (وسائل الشّیعة، ج2)
آبروی مومنان
خلاصه داستان:
آقای قرائتی، اسنادی را از بین بردند تا پس از فوت شان، آبروی کسی نرود.
متن کامل:
اسناد محرمانه ی شخصی دست من بود که اگر افشا می شد آبرویش می ریخت، در ضمن هیچ کس غیر از من اطلاعی از آنها نداشت. شبی فکر کردم که اگر من بمیرم، این اوراق دست افرادی خواهد افتاد و آبروی مؤمنی خواهد ریخت. لذا اسناد را محو کردم. امّا متاسفانه بعضی دنبال جمع آوری اسناد هستند، برای روز مبادا.
خاطرات قرائتی-بهشتی
کرم امام حسین ( علیه السّلام)
خلاصه داستان:
امام حسین علیه السلام به مردی که اظهار نیاز به ایشان کرد فرمود که آبروی خود رامریز و خواسته ات را جز به سه گروه از انسان ها بیان مکن .
متن کامل:
ابنشیبه حرّانی در تحف العقول مینویسد: مردی از انصار، به حضور امام حسین ( علیه السّلام) رسید و اظهار حاجت نمود. امام به او فرمود:« ای برادر انصاری، آبروی خود را برای بیان نیازت مریز و آنچه را میخواهی در رقعهای بنویس و به من تسلیم کن. انشاءالله من تمام خواسته تو را برخواهم آورد و تو خشنود خواهی شد.» مرد انصاری نوشت:« ای اباعبدالله!: من مبلغ پانصد دینار به فلان کس بدهکارم و او پیوسته از من مطالبه میکند. اگر ممکن است شما از او بخواهد به من مهلت دهد تا قدری توانایی مالی بیابم و سپس آن را پبردازم.» امام علیه السّلام به محض خواندن نامه داخل خانه شدند و کیسهای پول حاوی هزار دینار برداشته، به وی دادند و فرمودند:« پانصد دینار آن برای پرداخت بدهی و پانصد دینار دیگر برای اداره معیشت. ای برادر انصاری، هیچ گاه حاجت خود را جز برای سه نفر اظهار منما: انسان دیندار، جوانمرد و کسی که دارای شخصیت خانوادگی باشد. امّا فرد دیندار به خاطر دینش خواسته تو را برآورده میسازد؛ امّا انسان جوانمرد از مردانگیش شرم میکند که تو را بیجواب بگذارد و و امّا کسی که شخصیت خانوادگی دارد، میداند که تو از روی رغبت، آبروی خود را برای اظهار نیاز از دست نمیدهی، لذا آبروی تو را حفظ میکند و نیاز تو را برطرف مینماید.»
منبع: کرامات امام حسین (ع)- محمدی
نمایندۀ بی حیاء
خلاصه داستان:
آقای قرائتی به نمایندۀ محبوب خود رأی نداد چون به خاطر انتخاب نشدن،صحت انتخابات را زیر سؤال برده بود.
متن کامل:
به نماینده ای خیلی علاقه داشتم و در نوبت اوّل به او رأی دادم، امّا دیگر به او رأی نمی دهم، چون پس از اینکه در نوبت دوّم رأی نیاورد، با کمال بی حیایی گفت: انتخابات آزاد نبود! یعنی حاضر شد برای آبروی خودش. میلیون ها رأی را بی اعتبار کند!
(حجة الاسلام قرائتی)
حفظ آبروی خطاکار
خلاصه داستان:
شیخ حسنعلی اصفهانی در ایام تحصیل ، با عمل به توصیه استادش کتاب گم شده خود را یافت .
متن کامل:
مرحوم پدرم، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رحمةالله علیه، فرمودند: در ایّام جوانی که مشغول تحصیل بودم، کتابی به امانت نزد من بود که مفقود شد. خدمت استادم عرض کردم: کتابی نزد من امانت بوده است گم شده و ممکن است صاحب آن ادعای مرا قبول نکنند و خیال کند که نمیخواهم کتاب را پس بدهم. استادم فرمودند: دستوری به تو میدهم که اگر عمل کنی جای کتاب را در خواب خواهی دید. به دستور استادم عمل کردم و شب در عالم رؤیا دیدم که کتاب مزبور در زیر کتابهای یکی از طلبهها در یکی از اطاقهای مدرسه است. هنگام صبح رؤیای خود را خدمت استادم عرض کردم. ایشان فرمودند: مراقب باش هر وقت آن طلبه از اطاق خارج شد، به اطاقش برو و کتاب را بردار، امّا به کسی اظهار مکن که آبرویش نریزد، و من نیز آنچنان کردم.
منبع: نشان از بی نشانها- مقدادی
تذکر آیتالله بهاءالدینی درباره حفظ آبروی مردم
خلاصه داستان:
خاطره ای از آیت الله بهاء الدینی و نهی ایشان از بردن آبروی مردم و راز سید سکوت.
متن کامل:
چیزهایی هست که در نظر ما شاید بی اهمیت باشد اما در ملکوت و عالم آخرت و روز قیامت و حساب پس دادن اوضاع فرق دارد. یکی از آنها عرض و آبروی مؤمن است که حرمتش از کعبه بالاتر است (وچرا نباشد که قلب مؤمن عرش الله است) همه ما تجربه تلخ تهمت و بی آبرو شدن توسط افراد جاهل و فریب خورده و یا حسود و یا دشمن آگاه را داریم. برای جابجایی و یا عزل یک مسئول راحت حرف درست می کنیم ، آسان حکم به قتل (ترور شخصیت نه صرف ترور فیزیکی) می دهیم و کسی را بی مدرک کج دست و دزد و... می خوانیم. از سنگینی جرم شکستن دل مؤمن خبرنداریم و نمی دانیم که "آه" مغناطیس "بلا" است. خدا هم با دلشکستگان است (انا عندالمنکسرة قلوبهم) و این همراهی خدا و آن مغناطیس چه برسرما آورده و خواهد آورد خدا داند و بس! خوبست درمورد اعراض مؤمنان یعنی آبروی آنها احتیاط پیشه کنیم و راحت حرف نزنیم وغیبت نکنیم چه رسد به تهمت و بهتان.
از استاد فاطمی نیا نقل شده که خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت (1) چه بود؟ ایشان دستشان را به طرف دهانشان بردند و فرمودند: درب آتش را بسته بود و چیزی در کَفَش نهاده بودند!!! خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن 2- به ناحق آدم کشتن 3- عقوق والدین 4- آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلماء بود، برای من تعریف می کرد: به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟ می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر! الان در زمان ما حتی هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند. عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.
روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم ، ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.
امیرالمؤمنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغگو هستی.
پی نوشت
1- سیدی در اطراف قم بود و چون بسیار اهل سکوت و مراقبه گفتار بود به او می گفتند سید سکوت. این سید کرامات زیادی داشت به حدی که حتی علماء و بزرگان نیز نزد او می آمدند و به او سر می زدند.
(به نقل از آیت الله بهاء الدینی)
برگرفته از سایت تخصصی تبلیغ(لسان حق)