تاریخ ارسال:09:53 - 1395/08/09 شناسه: 807

مرگ و فرصت ها - جلسه اول

نویسنده: 
مرگ
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به شخصى که از ایشان اجازه درخواست مرگ کرده بود فرمودند: مرگ براى همگان حتمى و سفرى طولانى مى‏باشد، اگر واقعاً از خدا مرگ مى‏خواهى و آرزوى مرگ دارى، من به تو اجازه مى‏دهم، آرزوى مرگ کن! به خدا بگو: خدایا! مرگم را برسان! ...

مرگ و فرصت ها - جلسه اول

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلّى الله على جمیع الانبیاء والمرسلین‏ و صلّ على محمد و آله الطاهرین.

شخصى در محضر مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت: یا رسول اللّه! شما به من اجازه مى‏فرمایید که من از خدا درخواست مرگ کنم تا پروردگار عالم به عمر من خاتمه دهد؟ البته این مطلب را از باب گرفتارى، مشکلات و سختى‏ها نگفت، بلکه نزد خود فکر کرده بود که من بروم و چنین اجازه‏اى را از رسول خدا بگیرم، اگر حضرت اجازه دادند از خداوند متعال بخواهم که مرگ مرا برساند. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله به او فرمودند: مرگ واقعیتى حتمى است. قرآن مجید در این باره مى‏فرماید:
«کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»
هر صاحب جانى، شربت مرگ را مى‏چشد. مردن قطعى است، خدا در قرآن به پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: «إِنَّکَ مَیّتٌ وَ إِنَّهُم مَّیّتُونَ»

اى حبیب من! با این موقعیت و عظمت و با این که بنده خاص و ویژه من هستى، خواهى مرد و مردم نیز مى‏میرند.

قرآن کریم فرموده: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى‏ علِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهدَةِ فَیُنَبّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»
به آنهایى که از مرگ فرارى هستند و تصور مى‏کنند که فرار از مرگ با ورزش، دوا، غذا و تهیه کردن ابزارهاى سلامتى برایشان میسر است، بگو: شما که از مرگ فرارى هستید، مرگ شما را ملاقات خواهد کرد.

امیرالمؤمنین علیه السلام در «نهج البلاغه» مى‏فرماید: مرگ شما را دنبال مى‏کند و شما را گم نخواهد کرد. یا در قرآن مى‏فرماید: «أَیْنَما تَکُونُواْ یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِى بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ»
محکم‏ترین و سخت‏ترین قصرها را بسازید، هزاران نگهبان برایش قرار دهید، ضدّ همه حوادث طبیعى بسازید که نه زلزله خرابش کند، نه اسلحه، ولى مرگ آنجا نیز به سراغ شما مى‏آید.

حضرت فرمودند: مرگ قطعى است و این سفر، سفرى است طولانى؛ زیرا ارواح از لحظه مرگ تا قیامت، باید از منازلى عبور کنند. منزل نهایى قیامت است که آنجا دیگر راه عبور وجود ندارد. تمام مردم جهان، از اولین و آخرین نیز در قیامت در دو جایگاه قرار مى‏گیرند.
جایگاه انسان یا بهشت است یا دوزخ، بهشت و دوزخى که خودشان براى خودشان فراهم مى‏کنند، نه این که خداوند متعال با اجبار کسى را به بهشت و دوزخ ببرد.

روشن بودن راه شکر و کفر

دو در به روى مردم باز است: «إِنَّا هَدَیْنهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا»

مردم دو دسته ‏اند یا واقعاً بنده شکرگزار حضرت حق هستند، یا در برابر نعمت‏هاى الهى ناسپاس مى‏باشند. شاکرین داراى مقام شکر هستند، یعنى نعمت را به جاى خود خرج مى‏کنند و در غیر جاى خود نمى‏برند. امام صادق علیه السلام خیلى زیبا مى‏فرماید: «الشُّکْرُ لِلنِّعَمِ اجْتِنابُ المَحارِمِ» «3» که معنى آن همین است که هر نعمتى را در جایى که صاحب نعمت مقرر کرده است، خرج کند، این همان معناى شکر و بنده شاکر مى‏شود. خدا در قرآن مى‏فرماید: «وَسَنَجْزِى الشکِرِینَ»
یقیناً پاداش شاکرین را به آنها عنایت مى‏کنیم. به قدرى مقام شاکرین والاست که شب عاشورا، ابى عبدالله علیه السلام بعد از سخنرانى خود، دعا کردند و به پروردگار عرضه داشتند: «فَاجْعَلْنَا لَکَ مِنَ الشَّاکرِینَ» خدایا ما را از گروه شاکرین حساب نما.آن کسانى که در گروه «إِمَّا شَاکِراً» هستند، شکر را به اختیار خودشان انتخاب کرده‏اند، یعنى نعمت‏ها را شناخته و در جاى خود، خرج کرده‏اند. آنان- به تعبیر قرآن، در سوره انفال- شناختند که پول نعمت و خیر است. در هیچ فرهنگى از پول به عنوان «خیر» نام برده نشده است. همه جا مى‏گویند: پول، ثروت است، ولى قرآن مجید پول را نعمت و خیر مى‏داند. خدا محبت به پول را در دل مردم انداخته است و این امرى طبیعى مى‏باشد.
ولى با این القاء محبتى که خدا نسبت به پول در دل مردم کرده، هم راه کسبش را به مردم نشان داده و هم راه خرج کردنش را.
پول خیر است، اگر کسى از راه صحیح به دست بیاورد و در راه صحیح خرج کند. این خیر هم خیر در دنیا و هم خیر در آخرت مى‏باشد. عده‏اى از طریق پول، مقام، غرائز و شهوات براى خودشان نردبانِ رسیدن به سعادت درست کردند، چون نعمت‏ها را شناختند و فهمیدند که آن را کجا باید خرج کنند.

قدردانى خدا از شاکرین در قیامت‏

وقتى انسان ابزار زندگى را نعمت بداند، به ناچار خدا را منعم و خودش را متنعم خدا مى‏داند، پس مطابق خواسته خدا مى‏خورد، مى‏پوشد و مصرف مى‏کند. این انسان در گروه «إِمَّا شَاکِراً» قرار مى‏گیرد، آن شاکرى که به انتخاب خودش راه خدا را انتخاب کرده، صحیح زندگى نموده و در قیامت با پاى خودش به بهشت مى‏رود، نه این که دستش را بگیرند و او را به طرف بهشت بکشانند.
خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: در قیامت به او مى‏گویند:
«ادْخُلُوهَا بِسَلمٍ ءَامِنِینَ»
با امنیت کامل به بهشت وارد شوید.
امیرالمؤمنین علیه السلام در «نهج البلاغه» در رابطه با دنیا، بهشت، دوزخ و انسان جملاتى دارند که با یکدیگر ارتباط دارند؛ حضرت مى‏فرماید:
«الا و ان الیوم المضمار» این دنیایى که در آن هستید، میدان تمرین است؛ تمرین اخلاق، عمل، حال و عبادت. اکنون باید خودتان را با تمرین قوى کنید. چون شخص تمرین نکرده را در مسابقه راه نمى‏دهند و اگر راه بدهند، همان بار اول مسابقه را مى‏بازد.
خدا عادل، حکیم و رحیم است، نمى‏شود به وسیله آیات، انبیا و امامان علیهم السلام به مردم امر کند که تا مى‏توانید تمرین کنید، اما مسابقه ‏اى در کار نباشد. خداى حکیم کار بیهوده نمى‏کند. اگر مسابقه‏ اى نباشد، حکم به تمرین، حکم لغوى خواهد بود.

«وَ غَدَاً السِّباقُ» فرداى قیامت، روز مسابقه است. «و السَّبْقَةُ الجَنَّةُ» آن جامى که به برندگان مى‏دهند، بهشت است.
«وَ الغَایَةُ النَّارُ» کسى که در دنیا تمرین نکرده، قدرتى براى رفتن به طرف بهشت ندارد، به ناچار در دوزخ مى‏ماند، چون راه بهشت از دوزخ عبور مى‏کند. مسابقه‏ دهندگان با دیگران از راه دوزخ رد مى‏شوند، رد شدنشان سرعت دارد، پیغمبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: سرعت رد شدن آنان مانند برقى است که در ابرهاى بهار و پاییز مى‏زند؛ با این سرعت رد مى‏شوند. چون با عبادت روح و بدن آنان قوى شده است. بدنى که خدا در قیامت مى‏آورد، همین بدن است. این است که سعدى مى ‏فرماید:
گر قدمت هست چو مردان برو ور عملت نیست چو سعدى بنال‏
اما اگر تمرین نکردى، غصّه‏ دار باش. البته نه این که تا آخر عمر غصه بخورى، نه، برخیز و وارد میدان تمرین شو. نگو: کار از کار گذشته است. تا زنده‏اى، دنیا میدان تمرین است.

توجه به سختى سفر آخرت‏

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به شخصى که از ایشان اجازه درخواست مرگ کرده بود فرمودند:
مرگ براى همگان حتمى و سفرى طولانى مى‏باشد، اگر واقعاً از خدا مرگ مى‏خواهى و آرزوى مرگ دارى، من به تو اجازه مى‏دهم، آرزوى مرگ کن! به خدا بگو: خدایا! مرگم را برسان! عمرم را قطع کن! ولى قبل از این که آرزوى مرگ کنى، براى ده نفر، هدیه بفرست، زیرا اگر براى این ده نفر هدیه نفرستى، آروزى مرگ آرزوى بسیار غلطى است.
مى‏خواهى بمیرى چه کنى؟ به آنجا بروى که دست و پایت را ببندند و گرفتار شوى؟ اینجا که خیلى راحت‏تر زندگى مى‏کنى. آنجا مو را از ماست مى‏کشند. آنجا جهان خیلى عجیبى است. به قدرى عجیب است که لقمان به پسرش گفت: «وَ إِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ کَفَى‏ بِنَا حسِبِینَ» اگر عملت به وزن دانه خردل باشد و در آسمان‏ها یا اعماق زمین، و یا سنگ‏ها باشد، خدا در روز قیامت آن عمل را مى‏آورد و حساب مى‏کند. کجا مى‏خواهى بروى؟
ارسال هدیه قبل از مرگ‏

1- هدیه به ملک الموت‏

براى چه کسانى باید هدیه فرستاد؟ پیغمبر صلى الله علیه و آله براى هر کس چهار هدیه سفارش دادند، فرمودند: یکى از آنهایى که باید براى او قبل از آرزوى مرگ، یا قبل از مردن هدیه بدهى، ملک الموت است. باید برایش هدیه بفرستى، خوشحالش کنى که وقتى مى‏آید جانت را بگیرد، پیغمبر به او سفارش کند که این کسى که مى‏خواهى جانش را بگیرى، آدم خوب و مؤمنى است و ما قبولش داریم.

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: ملک الموت به پیغمبر صلى الله علیه و آله مى‏گوید: یا رسول الله! در جان گرفتن از او از پدر نسبت به او مهربانتر هستم. یعنى جانش را مى‏گیرم، طورى که هیچ دردى را نفهمد، بلکه خوشش نیز بیاید؛ «سکرة الموت»؛ سکرة به معناى مستى است.
باید کارى کرد که قبل از مردن و آرزوى مرگ، ملک الموت محبّ و علاقه ‏مند ما باشد، چون اگر از کسى نفرت داشته باشد، خدا مى ‏داند که همین مرگ، چه عذاب دردناکى براى او خواهد شد. با آن شکل و وضعى که مى‏آید تا جان محتضر را بگیرد، نه شکلش قابل تحمل است و نه جان گرفتنش.
با توجه به مطلب قبل، قرآن مى‏ فرماید:
بعضى‏ها قبل از این که ملک الموت بیاید تا جانشان را بگیرد، فرشتگانى نازل مى‏شوند، به صورت و پشت او تازیانه‏ هایى از عذاب مى‏زنند که دردش را حتى یک نفر نیز در این عالم نمى ‏داند که چگونه است.
براى چند روز در این دنیا ماندن که آخرش نیز باید رفت، حق و ناحق، مال حرام، شهوت و رابطه حرام، هیچ نمى‏ ارزد. اگر عمرى لذت حرام بچشد، به لحظه آن شکل مردن نمى ‏ارزد. نه تنها مردنش، بلکه به لحظه‏ اى نگاه کردن به ملک الموت نمى‏ ارزد.

2- هدیه به قبر خود

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: دومین کسى که باید براى او هدیه تهیه کنى قبر است، خانه‏اى که مى‏خواهى تا قیامت در آن باشى. این هدیه را بفرست که آن خانه، برایت خانه غربت، وحشت، ظلمت، اختناق، تنهایى و دلگیرى نباشد.
پیغمبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:
بعضى‏ها که از دنیا مى‏روند، شب اول قبرشان از شب بهترین دامادهاى کره زمین برایشان شیرین‏تر است. عده‏اى نیز وقتى مى‏میرند، سنگینى و سختى شب اول قبرشان را کسى نمى‏تواند درک کند.
خدا در قرآن مى‏ فرماید: این گونه افراد، افرادى که در دنیا به فکر قبر و برزخ خود بوده‏اند، وقتى وارد قیامت مى‏ شوند، با کسى که در کنار آنها است صحبت مى‏ کنند و مى‏ پرسند: ما چه مدت در برزخ بودیم؟ ممکن است دویست هزار سال در برزخ بوده باشد، اما چون خدا نمى‏ گذارد که این زمان را متوجه شوند، لذا وقتى وارد قیامت مى‏ شوند، خیال مى‏ کنند که یک ساعت یا نصف روز در برزخ بوده. مانند اصحاب کهف که در متن قرآن آمده است، سیصد سال خواب بودند وقتى بیدار شدند، با یکدیگر گفتگو کردند:«قَالَ قَائِلٌ مّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُواْ لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ»

چه مدتى است که ما در این غار هستیم؟ یکى از آنها گفت: فکر مى‏کنم یک روز باشد. دیگرى گفت: نه، ما تازه از شهر آمدیم، مگر چقدر اینجا خوابیدیم؟ چند ساعت بیشتر نیست.
دیگرى گفت: گرسنه‏ایم، پول بردار، غذاى پاکیزه بگیریم، یعنى از مکانى که حلال فروش است، غذاى پاک بخریم. آنها مى‏دانستند که غذاى ناپاک چه اثرات منفى دارد. به کسى آشنایى ندهیم، چون ممکن است حکومت هنوز به دنبال ما باشد، و وقتى که مخفى گاه ما را بفهمند، بیایند و ما را بگیرند. مسیر غار تا شهر را که در دل کوهى نزدیک به اردن بوده و شهر در دامنه همان کوه بود، رفتند. وقتى آمدند، متوجه مى‏شوند که در و دیوار شهر عوض شده است، گفتند: یعنى چه؟ مگر در ظرف مدت نصف روز شهر عوض مى‏شود؟ دیدند هیچ کدام از چهره‏ها را نمى‏ شناسند. درب مغازه غذا فروشى رفتند، گفت: غذاى پخته به ما بده.
قرآن مجید مى‏گوید: سکّه پول را که درآورد، فروشنده دست او را گرفت، گفت:
بگو این گنج از کجاست؟ گفت: کدام گنج؟ گفت: این پول هاى طلا و نقره. مربوط به سیصد سال قبل است. این‏ها قیمتى است، بگو از کجا آورده ‏اى؟ آنها تازه فهمیدند که سیصد سال است که خوابیده بودند و متوجه نشده بودند.
مرده‏ هاى مؤمن نیز همین طور هستند؛ وقتى چند صد هزار سال بین مرگشان تا برپایى قیامت طول مى‏کشد، در قیامت به همدیگر مى‏گویند: ما چه مدت در برزخ بودیم؟ خدا این گونه بر بندگان خودش آسان مى‏ گیرد.
لذت‏هاى دنیا را با لذت‏هاى آخرت معامله نکنید! لذت حلال که زیاد داریم؛ خوردن از راه حلال، انسان لقمه حلال بخورد- ولو نان و پنیر یا نان خالى باشد- وقتى حلال مى‏خورد، لذت مى‏برد.
امیرالمؤمنین علیه السلام اغلب اوقات نان جو مى‏خوردند. شنیده‏اید که شب نوزدهم ماه رمضان، ام‏کلثوم برایش شیر و نمک با نان آورد. حضرت با لبخند فرمودند:
دخترم! چه وقت دیده‏اى که پدر بر سر سفره‏اى که دو سه نوع غذا باشد، نشسته‏ باشد؟ او همان نان خشک خالى را که مى‏خورد، لذت مى‏برد. چون مى‏دانست که این نان حلال است. انسان از حلال خدا لذت مى‏برد. شما با پوشیدن لباس حلال و گفت و شنود خنده ‏دار شرعى نیز لذت ببر! خیال مى‏کنید انبیا و اولیاى خدا علیهم السلام نمى ‏خندیدند و شوخى نمى‏ کردند؟
پیرزن قد خمیده‏ اى که دیگر قیافه‏ اى برایش نمانده بود، با عصا خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله آمد، گفت: یا رسول الله! کلمه ‏اى به ما بگو، خیال ما را راحت کن.
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: چه بگویم؟ گفت: آیا در قیامت مرا به بهشت مى‏برند؟ فرمود:
نه، نمى ‏برند. گفت: مرا راه نمى‏دهند؟ بلند بلند گریه کرد. بلال آنجا بود، گفت: یا رسول الله! این پیرزن به بهشت راه ندارد؟ فرمود: نه، تو را نیز به بهشت راه نمى‏دهند. این غلام نیز شروع به گریه کرد.
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: گریه نکنید! شما به بهشت مى‏روید ولى نه با این قیافه، آن پیرزن را به دختر بیست ساله و تو را نیز به جوانى سفیدرو و زیبا تبدیل مى‏کنند. آن گاه هر دو نفر آنها از این شوخى پیامبر صلى الله علیه و آله به خنده افتادند. «2» پیغمبر صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام نیز شوخى مى‏کردند و مردم نیز مى ‏شنیدند و مى‏ خندیدند. فکر نکنید که انبیا علیهم السلام همیشه عبوس بودند. آنها نیز از شوخى، خنده، دوست و خانواده لذت مى‏بردند. «3» گنهکاران لذت اضافه ‏اى نمى ‏برند، کار آنها نیز همان برنامه ‏ها است، اما از راه حرام. آن لذتى که انبیا از شهوت با ازدواج مى‏بردند، گنهکاران همان را از راه زنا مى‏برند، هیچ فرقى نمى‏کند. تازه آن کسى که دارد زنا مى‏کند، وحشت دارد که نکند کسى بفهمد و آبرویش برود. اما آن کسى که با همسر خودش زندگى مى‏کند، چه وحشتى دارد؟ امنیت کامل دارد.
فریب این لذت‏هاى ناباب و انحرافى را نخورید. براى قبرت باید هدیه بفرستى.

3- هدیه براى ترازو و میزان قیامت

4- هدیه براى دو فرشته سؤال کننده در قبر

5- هدیه براى صراط و جاده قیامت

6- هدیه براى مالک دوزخ

7- هدیه براى بهشت و رضوان الهى 8- هدیه براى جبرئیل‏

هدیه‏ اى نیز باید براى جبرئیل بفرستید، چون او فرشته مقرب پروردگار است که شفاعت و دعایش روز قیامت کار مى‏کند. جبرئیل اهل نظر است. قرآن مى‏گوید: او به قدرى مقام دارد که کسى که دشمن جبرئیل است، کافر است و از تمام رشته‏هاى رحمت خدا جدا است. یهودى‏ها، دشمن جبرئیل هستند و علت دشمنى‏شان نیز این است که مى‏گویند: ما پیغمبرى مانند موسى علیه السلام و کتابى مانند تورات داشتیم، چرا جبرئیل آمد و مقام نبوت را براى این شخص عرب آورد و چراغ آیین ما را خاموش کرد؟ علماى یهود، سخت با جبرئیل دشمن هستند. پیغمبر فرمودند: براى جبرئیل نیز هدیه بفرست.

9- هدیه براى رسول خدا

10- هدیه براى خدا

پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: براى هر نفر از این‏ها چهار هدیه بفرست که جمعاً چهل هدیه مى‏شود.
اى صوفى شراب آن گه شود صاف که در شیشه بماند اربعینى
در دستورهاى اسلامى چهل، عدد مقدسى است: «وَوَ عَدْنَا مُوسَى‏ ثَلثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقتُ رَبّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمودند: وقتى هدایا را فرستادى، به تو اجازه مى‏دهم که آرزوى مرگ کنى، چون این مرگ، زیباترین مرگ است، چرا؟ چون مى‏خواهى در آغوش پرمحبت ملک الموت، برزخ، قبر، نکیر و منکر، ترازوى الهى، صراط مستقیم قیامت قرار بگیرى. مى‏خواهى جبرئیل برایت دعا کند، من از تو شفاعت کنم و خدا به تو نظر لطف کند، پس این هدیه‏ها را بفرست.

چهار هدیه به هر کدام از ده حقیقت‏

بعد حضرت براى این شخص چهار هدیه را بیان کردند: اول؛ هدیه ملک الموت است، چون ما اول با او برخورد مى‏کنیم، بعد قبر، بعد سؤال کنندگان، بعد میزان، صراط، مالک، رضوان، جبرئیل، پیغمبر و پروردگار است. همه این‏ها که از دستشان کارى برنیامد، آخرین نفر خداست که مشکل ما را حل کند. در جلسه بعد بررسى مى‏کنیم که این هدایا چیست؟!
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

منبع:http://www.kalam14.ir

کلمات کلیدی: