آسیب شناسی تبلیغ دینی
آسیب شناسی تبلیغ دینی
بسم الله الرحمن الرحیم
گسترش بارورهای دینی یا دین مداری
برای تعمیق یا گسترش باورهای دینی یا دین مداری، به چند حقیقت و واقعیت باید توجه داشته باشیم. حقیقت آن است که باید باشد و واقعیت آن است که هست. مرگ هم حقیقت است، هم واقعیت. خودکشی واقعیت دارد، ولی حقیقت ندارد؛ یعنی نباید باشد، ولی هست. نقص قابلی، محتوایی است که در طول تاریخ وجود داشته است. اگر در گسترش دینمداری و دینباوری به این نکته توجه نکنیم دچار اشتباه میشویم.
قرآن کریم میفرماید: «اکثرهم لایعلمون» و «اکثرهم لایعقلون». اکثر مردم که در قرآن مورد نکوهش قرار گرفتهاند، بر اساس عوامل گوناگون، حقپذیر نیستند و در هیچ شرایطی حق را نمیپذیرند. اینها نقص قابلی دارند. گاهی به ما میگویند شما آخوندها چه کار کردید؟ آقای فلسفی فرموده بود یک ساعت رادیوی شاه را به من بدهند من چه میکنم. رادیو و تلویزیون دست شما آخوندها است، چه کار کردید؟ چه رهآوردی داشت؟ چرا مردم دیندار نشدند؟
جوابش این است که برخی انسانها به هیچ شکلی زیر بار حق نمیروند. الان اکثریت مردم دنیا حقپذیر نیستند. نمونههای قرآنیاش را بگویم. حضرت نوح براساس روایات ۲۰۰۰ سال عمر کرد. دوران رسالتش ۹۵۰ سال بود. حضرت نوح در دوران رسالتش هیچ نقص فاعلی نداشت؛ یعنی دعوتشان کاملاً صحیح بود، استدلالی بود، منطقی بود، عاطفی بود، ذهنی بود، پیگیر بود. حضرت نوح فرمود: ۹۵۰ سال به صورت شبانه روزی مردم را دعوت کردم «فلم یزدهم الاّ فرارا». این دعوت پیگیرِ ۹۵۰ ساله جز بر فرار و گریز آنها نیافزود. نقص قابلی در شنونده و مخاطب وجود دارد. ما هیچ گاه نباید منتظر باشیم که همة مردم دنیا دین مدار شوند. بسیاری از مردم نقص قابلی دارند؛ یعنی تسلیم هیچ حق و حقیقتی نمیشوند، تسلیم هیچ استدلالی هم نمیشوند. حالا من چند نمونه را میگویم.
نمونه قرآنیاش را گفتم. نمونه غیر قرآنیاش را هم بگویم. آقای ابطحی که قبرشان در چهارمردان است، قبل از آن که به مکه تشریف ببرند، کتابهای شیعه و سنّی را مطالعه میکنند و ادلّة بسیار زیادی برای حقانیت امیرالمؤمنین علی (ع) از کتب اهل تسنن گردآوری میکنند. ایشان پس از آن که به مدینه میروند، این ادلّه را به پیشنماز مسجد النبی میگوید. پیشنماز مسجد میگوید: آقای ابطحی، بلند شوید برویم سر قبر پیامبر. آقای ابطحی خیال میکند او میخواهد سر قبر پیغمبر شیعه شود. سر قبر پیامبر میآیند، پیشنماز میگوید: این قبر کیست؟ آقای ابطحی میگوید: این قبر پیغمبر است. میگوید: آن قبر کیست؟ میگوید؛ قبر ابوبکر است. پیشنماز میگوید: تو اینها را گفتی که من شیعه شوم. اگر صاحب آن قبر یعنی پیغمبر زنده شود و به من بگوید حق با صاحب این قبر یعنی ابوبکر نیست من از او قبول نمیکنم، از تو قبول کنم؟! عدهای از انسانها این طوریاند. اینها نقص قابلی دارند. قرآن به آن تصریح کرده است.
بسیاری از مردم تسلیم هیچ منطق و استدلالی نمیشوند. یکی از خوارج پس از شنیدن سخنرانی علی(ع)، تحت تأثیر فهم و درایت امام (ع) قرار گرفت، ولی تسلیم نشد، بلکه گفت: «قاتله الله ما افهم؛ خدا این مرد را بکشد. چقدر میفهمد»، او نقص قابلی دارد. تجربة مکرر تاریخی هم داریم که عدهای حق پذیر نیستند.
چند نوع بلا داریم. یک سری، بلاهای عقوبتی است که در دعا میخوانیم: لاتأدبنی بعقوبته. عدهای که با گفتار و منطق و استدلال تسلیم حق نمیشوند، خداوند با بلاهای عقوبتی نابودشان میکند؛ مثل طوفان نوح. قیام مسلحانة امام زمان جزء مسلّمات تاریخ است.
این را زیاد سؤال میکنند مگر امام زمان (ع) که میآیند عصر رسانهها نیست؟ عصر فرهنگ، عصر فلسفه، عصر منطق نیست؟ چرا امام زمان (ع) نمیآیند استدلال کنند؟ چرا امام زمان نمیآید کار فرهنگی کند؟
جوابش این است که در زمان امام زمان (ع) عدهای هستند حق پذیر نیستند، حق ستیزند. اینها را باید کشت. امام زمان (ع) به مدینه میآیند و استدلال میکنند، حقایقی را نشان میدهند، کرامتهایی را نشان می دهند، اما مردم زیر بار نمیروند، میگویند ما تو را قبول نداریم. این نقص قابلی است. نقص فاعلی مربوط به من و شماست. یکی از نقصهای تبلیغی ما بسنده کردن به گفتار یا نوشتن است؛ در حالی که به ما دستور دادند: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» مردم را به غیر زبانتان دعوت کنید. وقتی ما دعوتمان از عمل تهی شد، به ما میگویند: «لم تقولون ما لا تفعلون». این دعوت، دعوت خنثی است.
وقتی من می بینیم آقا با مرسدس بنز یا فلان ماشین مدرن میخواهد بیاید از زهد امیرالمؤمنین برای من حرف بزند، خندهام میگیرد، باعث دینگریزی میشود. بعد از انقلاب، عدهای از روحانیون مسئولیت پیدا کردند و سطح زندگیشان از سطح مردم جدا شد باعث دین گریزی شد. چگونه حرف کسی که اسلام در زندگیش پیاده نشده است را بپذیرند؟! بیشترین دعوت پیامبر اکرم(ص) دعوت عملی بود که مؤثر واقع شد.
مردم باید در رفتار و منش ما، اسلام را ببینند و جذب شوند. جدا کردن دعوت از دعوت عملی و داعی عملی از آفات مهم تبلیغ است. وقتی مردم میبینند آقا دنبال عیاشی است، دنبال پول است، سخنان او اثری در مردم ندارد.
عنصر تبلیغ پیامبران
تبلیغ پیامبران دارای چند عنصر بود. یکی از عنصرها، کار خارق العاده بود. هیچ پیامبری را ما بدون معجزه در تاریخ سراغ نداریم. شیخ عباس قمی (ره) میگوید پیامبر اسلام ۱۴۴۴ معجزه داشت. معجزه یعنی کار خارق العاده. معجزه باعث گرایش مردم به دین میشد.
دعای عرفه، دو نسخه بدل دارد. در یک نسخه بدلش، کلمة جذبه آمده است. جذبه باعث گرایش دفعی مردم به خدا میشود. در تاریخ شیعه ما مکرر دیدیم کرامتهای اخلاقی و کارهای خارقالعاده باعث گرایش مردم به دین شده.
آقای لرزاده که اخیراً فوت کردند مهندس عالی رتبة ایران در زمان رضاشاه بود. ایشان معمار کاخهای رضاشاه بود. کاخ مرمر رضاشاه را ایشان ساخت. وقتی آقای بروجردی (ره) میخواهند مسجد را بسازند، به آقای بروجردی میگویند یک معمار مهم در ایران هست که میتواند مسجدی که شما میخواهید را بسازد. آقای لرزاده را به قم دعوت میکنند. او از تهران با همان لباس و پرستیژ معمار شاه وارد خانة آقای بروجردی میشود و با غرور مینشیند. آقای بروجردی میگوید مسجدی میخواهم بسازم این همه شبستان داشته باشد، این همه زیربنا و این خصوصیات را داشته باشد. او با غرور به آقای بروجردی میگوید: شما نمیتوانید بسازید. آقای بروجردی میگوید: برای چی؟ میگوید: پول فراوان میخواهد. شما قدرتش را ندارید. این کار یک دولت است، نه کار شما. آقای بروجردی میگوید من هم خیلی پول دارم. پرده را کنار زد، آقای لرزاده نگاه میکند میبیند از کف تا سقف طاق مثل آجر روی هم پول چیده شده، به آقای بروجردی میگوید بله، شما میتوانید این مسجد را بسازید. آقای بروجردی میفرماید حالا که میتوانیم، اجازه بدهید من بروم وضو بگیرم. همین که آقای بروجردی میروند، وضو بگیرند، لرزاده پرده را کنار میزند که بار دیگر پولها را تماشا کند، اما میبیند پولی در کار نیست، یک سری کتاب پوستی و قدیمی پشت پرده است. همین کرامتی که از آقای بروجردی میبیند، یک انقلاب در روح او ایجاد میشود و معمار شاه میشود معمار خانة خدا. آقای بروجردی نه برایش کتاب خواندند، نه تفسیر گفتند، نه حدیث خواند؛ ولی انقلابی با دیدن این جذبه در او ایجاد شد که معمار خانة خدا شد. لرزاده از بزرگترین معماران مساجد جهان است که یکی از معماریهایش همین مسجد اعظم است، مساجد دیگری هم در سراسر جهان ساخت.
پیامبران هیچ کدامشان بی اعجاز و بدون کرامت معنوی نبودند. علمای شیعه عمدتاً این کرامتهای معنوی را داشتند که باعث جذب مردم میشد. متأسفانه به دلیل دوری ما از اخلاق و تقوا، از آن کرامتها هم دور شدیم و یکی از عوامل جذب را از دست دادیم.
آفات تبلیغ
1- بسنده کردن به تبلیغات عمومی
آفت دیگر تبلیغ این است که به تبلیغات عمومی بسنده میکنیم. ما تبلیغ شکاری و فردی نمیکنیم، به سخنرانی و نوشتن کتاب و مقاله بسنده میکنیم. تبلیغ شکاری نداریم. تبلیغ شکاری ؟ این است که در مدرسه، کوچة بازار، بین پزشکان و مهندسان ببینیم کدامشان لیاقت دارد که ما رویش سرمایهگذاری کنیم، جذبشان کنیم. ما الان تبلیغاتمان، تبلیغ عمومی است. هر کس به مسجد آمد سخن ما را میشنود و هرکس بیرون مسجد است سخن ما را نمیشنود. هرکه رادیو را گوش کرد سخن ما را میشنود. ما به دنبال مخاطب نمیرویم. کلیسا هنوز تبلیغ شکاری میکند.
چند نفر از مدرسة امام خمینی به کانادا اعزام شدند تا در دانشگاه مکگیل کانادا درس بخوانند. کشیشهای مسیحی دربارة آنان تحقیق کردند، دیدند یک نفرشان هوشش از همه بالاتر است، رویش سرمایهگذاری کردند؛ یعنی برنامهریزی کرده بودند به طور اختصاصی شکارش کنند. ما تبلیغ شکاری نداریم، اما تبلیغ عمومی داریم؛ یعنی در مسجد و رادیو حرف میزنیم اما در کوچه و پس کوچه و بازار و دانشگاه و جاهای دیگر افراد را به طور خصوصی دعوت نمیکنیم.
2- اطاله کلام
آفت دیگر تبلیغ ما، اطاله است. امیرالمومنین فرمود خداوند به حضرت موسی(ع) در کوه طور فرمود: «وقتی برای مردم سخنرانی میکنی، کم حرف بزن». شنونده بیشتر از گوینده خسته میشود. ما برای مردم آنقدر حرف میزنیم که از دین خارج شوند.
3- خشونت در گفتار
آفت دیگر تبلیغ، خشونت در گفتار و رفتار است. رکن اساسی موعظه، نرمی گفتار و رفتار است. خدای متعال به موسی و هارون میگوید با فرعون که میخواهی حرف بزنی «فقولا له قولاً لیّنا»، نرم حرف بزن. مرد دینداری به مأمون الرشید گفت چرا این کار را میکنی؟ مأمون گفت: من بدترم یا فرعون. گفت: فرعون، چون ادعای خدایی میکرد ولی تو ادعای خدایی نمیکنی، ادعای مسلمانی میکنی. مأمون گفت: تو بالاتری یا موسی؟ او گفت: موسی. مأمون گفت: خدا به موسی و هارون که از تو بالاترند میگوید به فرعونی که از من بدتر است با نرمی حرف بزن. تو چرا با شدت با من حرف میزنی؟
ما آخوندها یکی از کارهایمان که باعث دینگریزی مردم شده این است که در طول تاریخ عادت کردهایم با هر بیدینی با شدت و خشونت حرف بزنیم. در زمان رضاشاه رسم شده بود عکس یک خانم آرایش کرده را روی نعلبکیها میزدند. بعضی از آخوندها که برایشان چایی میآوردند عکس بیحجاب را در نعلبکی میدیدند نعلبکی را پرت میکردند که چرا عکس بیحجاب در آن است. بعضیها به میزبان میگفتند از شما بعید است این نعلبکی را داشته باشید. بعضیها فحشهای دیگری میدادند. آیت الله برهان به میزبان با نرمی گفت: صاحبخانه خندهاش گرفت، گفت الان میروم نعلبکی را عوض میکنم. این هم یک نوع برخورد است.
روزی به جلسة روضة مجتهدی در قم رفتم، مردی آمد که ریشش را تراشیده بود. آقا جلوی همه فرمودند صورتت را... یک نفر ریش تراشیده خدمت حاج شیخ عبدالکریم حائری میآید، حاج شیخ عبدالکریم جای آن تیغها را میبوسد و میگوید خواهش دارم جای بوسة من را دیگر تیغ نزن . او قبول میکند. این لینت در تبلیغ است. قبر حاج شیخ محمد تقی بافقی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) است. ایشان از اولیای بزرگ خدا بود، ایشان در حرم شاه عبدالعظیم میبیند جوانی کار بدی کرد، او را نصیحت میکند. جوان ناراحت میشود و یک سیلی محکم میزند در گوش آقا شیخ محمد تقی بافقی. ایشان میگوید: جوان، خواهش میکنم یک سیلی دیگر هم بزن، ولی دوست ندارم جهنمی بشوی. این طور که برخورد میکنند او منقلب میشود.
4- نداشتن صحت گفتار و تلفظ
آفت دیگر این است که صحت در تلفظ و صحت در گفتار نداریم. واقعاً این دیگر ننگ است. امروز سطح ادبیات مردم بالا رفته است. من به عالمی ربّانی که رسانهها هم در دستش است، گفتم: حاج آقا، امشب کجا بودید؟ گفت: امشب صبیّهمان دخترش را شوهر داد. صبی یعنی پسر شیرخوار، صبیّه یعنی دختر شیرخوار. «کیف یکلّم من کان فی المهد صبیّا». صبیّه یعنی دختر شیرخواره، میگوید امشب صبیّهمان دخترش را شوهر داد. معلوم میشود صبیّهاش به اندازة مادربزرگ من عمر داشت. هنوز میگوید صبیّه. من کتابی نوشتم به نام فرهنگ غلطهای رایج و در آن بیش از هزار لغت را که ما علما به کار میبریم و دیگران به ما میخندند، گرد آوردیم.
مرجع تقلید یک اطلاعیه میدهد، استاد دانشگاه به او نمرة ۸ میدهد، ۱۲ غلط، ننگ است؛ مردم از دین زده میشوند، میگویند این ها سواد ندارند. ما باید برنامهریزی کنیم که چه بگوییم. قرآن نه غلط مشهور دارد، نه غلط غیر مشهور. سخنان ائمه اطهار نه غلط مشهور دارد، نه غلط غیر مشهور. ماهها را درست نمیتوانیم بشمریم، میگوییم ماه جُمادیالاول، جُمادی الاولی. هر دو غلط است، جْمادی صحیح است بر وزن فُعالی. پس وصفش مونث میآید، یعنی باید بگوییم جْمادی الاولی، جْمادی الاخره. من روزی در باجک منبر رفتم، قبل از صحبت، دبیری به من گفت اگر ببینم تو کلمهای غلط میگویی، میگویم. یکی از علمای حوزه در مصاحبة رادیویی، جملهای گفت که مصاحبهگر به او گفت لطفاً این طور بفرمایید.
5- تعمیم و کلی گویی
یکی دیگر از آفتهای سخنرانیهای مذهبی تعمیم و کلیگویی است. بدینسان که بگوییم: غربیها هم شهوت پرستند، روشنفکران هم بیدینند، فلان جناح ـ سیاسی همه فریبکارند و ...
6- خطاب های عتاب آلود و تحقیر شنوندگان
یکی دیگر از زشتترین آفتهای سخنرانی و تبلیغ دین خطابهای عتابآلود به مخاطبان و تحقیر شنوندگان است. مثل این که بگوییم شما که هنوز نمازتان درست نیست. مسائل دین را نمیدانید، به قرآن اهمیت نمیدهید، جاهلید، گمراهید و ...
باید شنوندگان را تکریم کرد عظمت داد و با سخنان عطوفت آمیز جانم، عزیزم، نور چشمم، برادرم با آنها سخن گفت. باید گفت: شما سرور مائید من برای شما نمیگویم شما بالاتر از این حرفها هستید من شرمنده هستم شما بزرگوارید.
و اگر لازم شد عتاب کنیم به خویش بگوییم همانطور که حافظ گفته است:
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد وای اگر از پس امروز بود فردایی
تبلیغ موفق دین تنها به زیبا سخنرانی کردن نیست به خوب کتاب نوشتن نیست باید عملکرد گوینده و نویسنده به گونهای باشد که بازتاب منفی در پی نداشته باشد و در کنار آن همه سخنرانی، مردم را از دین زده کند.
عملکردهای منفی مبلغان که باعث دین زدگی مردم میشود عبارت است از :
۱. بینش مادی داشتن
گوینده، پول خواه بودن، شهرت جو بودن، مشخص کردن مبلغ. من بسیاری از سرآمدترین مبلغان را میشناسم که چون مبلغ معین میکردند از چشم مردم افتادند آنها را دیگر دعوت نکردند و اگر دعوت کردند با اکراه بود و اگر مردم داستان را میفهمیدند از آن خطیب به شدت دل زده میشدند و خطیب تأثیر معنوی و اجتماعی خویش را از دست میداد. بر من ثابت شده است که مبلغانی که مبلغ مشخص میکنند از چشم خدا از چشم حضرت بقیه الله اعظم علیه السلام ـ از چشم مردم و از چشم تاریخ میافتند. مبلغ معین کردن خودکشی معنوی و اجتماعی است.
۲. حساسیت نسبت به غذا داشتن و زیاد خوردن
برخی از مبلغان از میزبان، غذاهای خاص میطلبند غذاهایی که از سطح قدرت و توقع آنان فراتر است. امیرالمؤمنین(ع) در وصف یکی از اصحاب میفرمایند «خارجاً عن سلطان بطنه» او از سلطنت شکم خارج بود.
۳. شوخی زیاد کردن.
۴. زیاد فرمان دادن.
۵. کارهای شخصی خود را مثل شستن لباس و مخصوصاً جوراب را به دیگران یا زن میزبان واگذار کردن.
۶. با روحانی دیگر محل ارتباط صمیمانه نداشتن.
۷. عامل به وظائف دینی نبودن.
۸. زیاد خوابیدن.
۹. عبوس بودن
ما میدانیم که دین اسلام دین لبخند است و لبخند برادر مؤمن را در صورت برادر مؤمن عبادت میداند و روایات «بشر» و «طاقه الوجه» یعنی لبخند زدن و گشاده رو بودن بسیار است.
۱۰- گرایشهای حزبی و جناحی
روحانی باید چونان پیامبران علیهم السلام فراتر از باندبازی، جناحگویی و سیاست زدگی همة جناحها را هدایت کند و با اندیشه فراجناحی به اقامة دین بپردازد روحانی جناحی از چشم جناحهای مخالف میافتد و دیگر سخن او بازتاب شایسته ندارد و مورد بدگویی و بدبینی جناحهای مخالف قرار میگیرد و شکست میخورد. روحانی باید فراجناحی باشد تا در شکست یک جناح و در جنایت آنها سهیم نگردد و آبروی عمومی داشته باشد. همة جناحها را برادر خویش بداند عیب همه را ببیند و حسن همه را تعصب جناحی بیشن صحیح را از انسان می گیرد.
۱۱- کهنهگویی و سخن کلیشهای
بسیاری از منبرها همانند منبرهایی است که در زمان ناصرالدین شاه ارائه میشدهاند موضوع، متن و مرثیه همان است مردم از تکرار دل زده میشوند. ؟؟ به دنبال تنوع و نوگرایی هستند باید موضوع منبرها نو باشد یکی از موفقیتهای حضرت فلسفی رحمه الله علیه وارد کردن موضوعهای تازه و نو و زندگی آموز در حوزه سخنرانیهای دینی بود.
باید متن سخن نیز با ادبیان نوین ارائه شود واز به کاربردن اصطلاحات خاص حوزوی مثل «قس علی هذا» «ایضا» و ... پرهیز شود.
باید مرثیهها نیز با سبک نوین و نوآوریهای زیبا ارائه شود آن مرثیههای کلیشهای که همه حفظ اند کمتر سوز میآفریند.
باید حتی در دعاها نیز نوآوری کرد و دعاهایی حماسی،عرفانی و ادبی ارائه کنیم. مانند: خداوندا امپریالیسم جهانخوار را مغلوب ساز.
به ما «کمال الانقطاع الیک» ببخش.
و آشیانة دل ما را خانه محبت ساز.
۱۲- یک نواختی
یکی دیگر از آفتهای سخنوری یک نواختی در آهنگ صدا و در محتواست. آهنگ صدا باید پیوسته متناسب با مضامین متفاوت باشد. محتوا نیز باید سرشار از ضرب المثل، شعر، داستان و ... باشد.
۱۳- بینظمی
از این شاخه به آن شاخه پریدن، آسمان و زمین را به هم بافتن قصة کهنه ماست و دروازه است. سخنرانی باید موضوع مشخص و تعریف شده، مقدمه و متن و نتیجه داشته باشد و روند آغاز، اوج و پایان آن معین گردد.
۱۴- تکیه کلام داشتن
برخی از گویندگان یک اصطلاح یا یک کلمه را تکرار میکنند مثلا پی درپی میگویند: متوجه شدید، عرض کنم که، توجه کردید، توجه فرمودید و ...
این تکرار رشته سخن را پاره میسازد و حواس شنونده را پرت میکمد و از شکوه سخن میکاهد.
۱۵- عدم تناسب
سخنور مؤفق و دین گستر باید تناسب زمانی و مکانی را رعایت کند در ایام محرم جوک نگوید در ایام شادی نگریاند مسجد و حسینیه را حرمت پاس دارد.
اگر مخاطبان زن هستند نهایت رعایت عفت را داشته باشد.
۱۶_ضعف محتوا
اکنون چند سال است که وارد قرن بیست و یکم شدهایم میلیونها سایت اینترنت فعال است میلیون کتابخانه در سکوت میخروشد. میلیونها رسانه سخن میپراکند. عصر قاجار نیست که در یک دهکده رمالی مار بکشد و به مردم بگوید من باسوادم یا او که مار نوشته است و مردم بگویند تو. و عالم دیار را رها کند.
امروز سخنرانیهای دینی باید در اوج اتقان، با محتوای مستحکم، ادله روشن، شیوة ادای شیرین و همراه نوآوری باشد.
- بازدید: 41
- نسخه مناسب چاپ