آسیب شناسی منبر

سخنران: حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین گنجی
آسیب شناسی منبر
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ ثم الصلاة و السلام علی سیدالانبیاء والمرسلین وافضل السُفَراءِ المقربین و حبیب اله العالمین اباالقاسم محمد صلی الله علیه و آله المعصومین الطاهرین الانجبین سیما علی مولانا بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و لعن الدائم علی اعدائهم الی یوم القاء و بعد فقال الله الحکیم فی کتاب الکریم: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ»[۱]
قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع): «وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِیَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ»[۲]
خدای منان همة ما را جزو عارفان و والهان حضرت باب الحوائج الی الله امام موسی بن جعفر (ع) و از منتظران حضرت ولی الله اعظم قرار بدهد صلواتی عنایت بفرمایید.
بنا شد که مقداری در ارتباط با تجربة تبلیغی مطالبی را تقدیم حضورتان کنیم.
یک ویژگی بسیار زیبا و مهمی که یک مبلغ و گوینده باید داشته باشد این است یک مصداق در حد خودش برای این آیه کریمه قرآنی که خواندم «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ» خوب گوینده گان همه را به خدا باید دعوت بکند بعضیها به خودشان دعوت میکنند چه قدر بد است چه قدر زشت است دعوت به شرک دعوت به بت، طلبهها بتشکن هستند تبلیغ میرویم تا بتهای مردم را در هم بشکنیم، بتِ نفسشان را، بتِ شهوتشان را، بتِ تعلقات و وابستگیهایشان را، بتِ پرخورییشان را، بتِ پرگوییشان را، به تعبیر زیبای استادِ ما برجستهترین شاگرد جناب شیخ رجبعلی خیاط مرحوم میفرماید شکم و بالای شکم زیر شکم البته منبر نمیشود بالای منبر این را گفت عبارتها را بایستی یک مقدار تغییر داد ممکن است بعضیها خوششان نیاید بعضیها بخندند و امثال اینها که رسول خدا (ص) فرمود: « مَنْ وُقِیَ شَرَّ قَبْقَبِهِ وَ لَقْلَقِهِ وَ ذَبْذَبِهِ فَقَدْ وُقِیَ الشَّرَّ کُلَّهُ» هر که بدی زبان (لقلق) بدی شکم (دبدبش) قُرقُر میکند. میگوید: گرسنهام است. سیرم بکن. و بدی فرج و شهوت را حفظ بکند از همة بدیها محفوظ مانده است.
یک مبلغ شغلش بتشکنی است میخواهد بتها را درهم بشکند؛ فضایل اخلاقی، خدا، زیباییها، اهلبیت جایگزین آن بتها بشوند. بتها را از بین ببرد.
حالا انسان تبلیغ رفت و خودش هم بت شد برای مردم چنان از خود گفت چنان متکبرانه برخورد کرد پرستیژ قلابی و کذایی خوب رفتیم بتها را بشکنیم ۹۰ تا بت داشتند شد ۹۱ ما هم برای آنها بت شدیم یک بیرق و پرچمی و علمی زیر علم و پرچم ما شروع کنند به سینه زدن و امثال اینها.
ما که میخواهیم بتشکنی بکنیم به سه گروهی از مردم برخورد و مواجه میشویم.
۱ـ کسانی هستند اهل حکمت هستند، اهل استدلال، اهل مطالعه، کتاب و تفسیر میخوانند گاهی روایات را دیدهاند قشر علما و معلم و دانشجو بالاخره فرهنگی هستند که بنده به نحو اقتضا عرض میکنم.
۲ـ عوام هستند، مردم سر وساده پاکدل هستند اینها نیازمند به موعظه هستند آیات را روان برایشان بگوییم روایات را روان برایشان بگوییم. حکایات خیلی تأثیرگذار است در وجود اینها، زیاد نه، اگر زیاد گفتیم ملالآور است.حکایت به اندازه اما اولش آیات بعد روایات آنگاه حکایات و ضربالمثلها برایشان عنوان را مطرح میکنیم.
۳ـ اهل جدل هستند. نمیخواهند زیر بار بروند مقابله میکنند با افراد. من یادم است اولین باری که تبلیغ رفتم یک عصر و زمانی بود یک مقدار منافقین آن وقت میگفتند بِهشان مجاهدین خلق سر و صدایی داشتند بیا و بروی داشتند با طلبهها در میافتادند من هم یک خورده کارم این بود به میانشان میرفتیم باهاشان بحث میکردیم جالب است یک شبی از شبها خواب دیدم تخته هوا میکنم بعد تمام مردم هم جمع شدهاند تختهها را تماشا میکنند هی به همدیگر میگویند این تختهها را نگاه بکن یک همحجرهای داشتم الآن فقیه است ایشان در تعبیر خواب ید طولایی دارد و داشت فوقالعاده بود میزد توی خال برایش تعریف کردم همچین خوابی دیدهام رفیق! اوایل بود هنوز هم ازدواج نکرده بودم مجرد بودم بلافاصله گفت تو منافقین را رسوا میکنی مردم هم همه به تماشای رسوایی منافقین مینشینند. میفهمند و روشن میشوند. گفتم از کجای این خواب تو فهمیدی من از استاد مرحوم حامد سؤال کردم دانه، دانه آقا ببخشید چگونه این خواب را شما تعبیر کردید مثلاً اوایل بود مشهد بودم، نه جا داشتم نه پول داشتم نه میتوانستم برگردم قم مانده بودم هاج و واج میرفتم باغ رضوان قبرستان بود آنجا میخوابیدم دم یکی از این حجرههای مردهها ـ نگویید نمیترسیدی ـ چارهای نداشتم.
بعد شبی خواب دیدم الاغی با بارش دارد میآید گرفتمش به ایشان گفتم ببخشید همچین خوابی دیدهام فرمود رزق و روزی حلال به این زودیها برایت میرسد آن هم خیلی جالب که رسید که داستان مفصلی دارد.گفتم آقا شما از کجا فهمیدید رزق آن هم رزق حلال فرمودند مردم، کشاورزها رزق سالیانشان را که حلال و طیب است با الاغ از سر خرمن بار میکنند و میآورند منزل خیلی به خال میزد. این رفیق بنده هم یک مقدار اینگونه است. گفتم از کجا فهمیدی گفت سوره مبارکه منافقین « وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ»[۳]، در سوره منافقون است که منافقین مثل چوب خشک میمانند. هیچ طراوت و عاطفه و انعطاف عقلایی و منطقی ندارند «خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ» اینقدر زیبا میفهمید. حالا ما اولین بار رفتیم یک دهی رفتیم برای تبلیغ یک از این میلیشیاهاشان آنهایی که طرفدار بودن بهشان میگفتند میلیشیا من که منبر بودم از من مسأله میپرسید کتابهای دیگر بلد نبود که نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، یک رساله در خانهاش داشت مسائل را قبلاً میدیدید میآمد از من مسأله میپرسد میگفت این شیخ را خیطش بکنیم بگذارد از اینجا برود چون من هم اهل مطالعه بودم مسائل را مطالعه کرده بودم و دیده بودم تا میپرسید میگفتم این مسأله در فلان باب است مسأله جوابش این است بعد یک مسأله قبلی هم دارد خودمم را آماده کردم برای روزهای بعد به میدانش بروم این بعد از مدتی مرید سرسخت ما شد و الآن هم هست.با هم رفیق شدیم. گاهی ما اینگونه افراد برخورد میکنیم لجبازی میکنند سؤالاتی را آماده کردهاند من و شما را ضربه فنی بکنند. خوب اینجا چه باید بکنیم استادی داریم ایشان در ادیان بینظیر است الآن سکته کرده و مریض است و الا معرکه بود در بحث ادیان و معارف حضرت آیتالله گلپایگانی (اعلی الله مقامه الشریف) ایشان را ایتالیا فرستادند فرمودند کلیسا میرفتم برای بحث از کلیسا که آمدم بیرون یکی از این کشیشها آمد جلوی من گفت چی هی میگویی پیغمبر آخر الزمان حضرت عیسی بالاترین حرف را آورد گفتم: چی؟ به او میگفتم چی گوشم با او بود ـ این خیلی مهم است برای یک طلبه و مبلغ ما واقعاً گیر میکنیم در تصمیمگیریها و جوابهایمان نمیدانیم چه کار باید بکنیم اینجا است که در بزنگاهها باید دل را وصل به حضرت ولی الله اعظم بکنیم بگوییم آقا ما سرباز توییم آمدهام گیر کردهام چه کار کنم چی جواب بدهم آنقدر جوابهای شیرین و لطیف برای انسان میآید تمام مستمعین مات و مبهوت از جوابها میمانند اگر جواب از بالا بیایدـ من دلم با حضرت بود آقاجان کمکم کن گوشم با این. گفتم: چی؟ گفت: حضرت عیسی (ع) فرمود عمل نامشروع انجام ندهید حضرت عیسی (ع)فرمود خیالش هم نکنید خیلی کلاس بالا است انسان خیال گناه هم نکند خیال عمل نامشروع هم نکند. خوب پیغمبر شما چی بالاتر از این آورده او خیال میکرد پیغمبر آنی است که بالاتر بیاورد. آن نیست فقط تربیت جامعه چه میشود؟ حفاظت مکتب چه میشود؟ خوب عیسی بن مریم (ع) میگویند بالاترین، فساد غوغا میکند در کشورهایشان خوب آورده بسمالله عمل بکنید. فرمودم: بلافاصله به من الهام شد. گفتم ببین یک مثلی برایش زدم گفتم یک آقایی میگوید به بچه پستانک ندهید بد است هی معدهاش دهان باز میکند غذا بهش نمیرسد مضر است دکتر دوم میگوید نشان ندهید گریه میکند هوس میکند حضرت موسی (ع) فرمود گناه نکنید حضرت عیسی (ع) فرمود خیال گناه نکنید خوب بگو ببینم چه کار بکنیم گفتم پیغمبر ما فرمود: ۱ـ گناه نکنید ۲ـ خیال گناه نکنید ۳ـ «تخلقوا باخلاق اللّه»[۴] متخلق به اخلاق خدا بشوید خدا ستار است، ستار بشوید. غفار است، غفار بشوید. خدا سریع الرضا است، شما هم زود راضی بشوید. شروع کردم به شماردن اینها برایش سرش رفت پایین منتظر بودم ببینم چی جواب میدهد جواب دارد برای من یا نه سرش پایین بود بدون خداحافظی رفت. «بَهَتَ الَّذِی کَفَرَ»[۵] طلبه نیازمند است در منبرهایش در گفتارش در نوشتارش در پرسش و پاسخش در مناظراتش نیازمند ۱ـ به مطالعه ۲ـ مهمتر به مددهای غیبی باید قلب زلال و پاک باشد از عالم بالا هم بگیرد.
حالا من یک شوخی با شما بکنم.
یک جلسه پرسش و پاسخ برای من در بهاباد زرند کرمان من خیلی آنجا رفتهام. هر سؤالی میکردند ما جواب میدادیم البته بعضی از آنها هم در آن حدی نبودند که بتوانند حرف من را رد بکند شاید بعضی از جوابها را باطل میدهد اما باطل ما قویتر بود از باطل آنها بعضی از اساتید دانشگاه بودند بعضی از معلمان بودن مختلف یک رفیقی داشتم که ایشان واسطه شده بود من به آنجا بروم به ایشان گفتند که این شیخ چه جوری است ما هر چه سؤال میکنیم جواب میدهد و نمیماند گفت چند جهت دارد ۱ـ اهل مطالعه است ۲ـ پر استعداد است ۳ـ نطفهاش اصلاً با سفسطه بسته شده است. لذا در سفسطه ید طولایی دارد. آنها هم می خندیدند.
ما با سه گروه مواجه هستم یا هم ندارد نگوییم مستمعین ما یا اهل حکمتاند خوب به حکت مطالعه میکنیم یا اهل موعظهاند یا اهل جدل و مناظره. نه! در یک منطقه تبلیغی نوعاً هر سه گروه حضور دارند. لذا مرحوم خطیب قدرتمند جناب آقای فلسفی واقعاً در بیش از ده رشته مجتهد بود منتها خوب گاهی منبر میدانید که چه بلایی به سر آدم میآورد آدم بایستی پا بگذارد روی خودش راحت میگویند فلانی منبری است اصلاً توجه نمیکنند به قضایای دیگر این هم یک آفت شده بابا سابق بزرگان و فقها و مبرزین و مجتهدین منبر میرفتند پس آدمهای بیسواد باید به منبر بروند فلسفی خیلی قدرتمند است اگر میخواهید بشناسید او را در کتاب شرح دعای مکارم الاخلاق بشناسید او را. روش منبرش این بود اول ۲۰ دقیقه وقتی صحبت میکرد برای خواص (آنهایی که خواص بودند) خوب مردم هم نشستهاند خوب ببینند فلسفی است دیگر، نصیب ما چه میشود بعد از اینکه برای خواص ۲۰ دقیقه اوج میگرفت بعد میآمد وارد مواعظ میشد وارد حکایات میشد منبرش را تقسیم میکرد در چند بخش همه بهرهمند میشدند و استفاده میکردند بعضیها که منبر میروند فقط برای خواص میروند عوام میمانند بعضی منبر میروند برای عوام فقط حرف میزنند خواص میماند ما باید جوری منبر برویم که هم برای عوام و هم برای خواص همه را یکجا جمع بکنیم حالا یک طلبه موفق کسی است در سه کلاس موفق و قدرتمند باشد: ۱ـ هم اهل استدلال و برهان و حکمت باشد با حکمت معارف بلند آسمانی، آیات، روایات، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، نهج الفصاحه و غرر الحکم درر الکلم آشنا باشد. ۲ـ با مواعظ هم آشنا باید باشد حکایات موعظهای آیات موعظهای و روایات موعظهای با پند و اندرز و نصیحت هم بایستی آشنایی داشته باشد ۳ـ با مناظرات با جدلیات با مغالطهها و سفسطه هم آشنایی داشته باشد یک روحانی و گوینده موفق است همة جامعه از وجودش بهرهمند میشوند منبر باید همة اینها را واجد و دارا باشد بمانند درخت زیتون باشد برگ درخت زیتون مؤثر است چوب درخت زیتون مؤثر است میوه درخت زیتون مؤثر است روغن زیتون مؤثر است بسم الله الرحمن الرحیم «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُون»[۶] انسان و یک گوینده باید مثل درخت زیتون باشد آیات، روایات، حکمتهایش مواعظش عرض کنم مناظراتش همه باید قابل استفاده باشد این لازمهاش مطالعات فراوان و بسیار است. اتلاف وقت نکنیم وقت را غنیمت بدانیم برای مطالعات جنبی امروزه بعداً میشود اصلی مطالعه بکنیم و این مطالعه کردن خیلی به دردمان میخورد. مردم میگویند ما یک چیزی استفاده میکنیم.
یک بزرگواری بود مرحوم آیتالله مدرس یزدی در کرج نسبت به یک منبری میگفت پای منبر او میرفت هر کجا نمیرفت به آن منبری گفت من شنیدم به آن منبری میگفت منبر شما یک دانه واو اضافه ندارد همهاش قابل استفاده است هم استدلالهایش و هم مواعظ و هم حکمتهایش و غیره... ؛ گوینده باش اینگونه باش مثلاً امروزه جامعه رشد کرده در بعد اطلاعات انفجار اطلاعات است لذا ما بایستی اهل اطلاع باشیم.
این نکته را هم برایتان عرض بکنم بعضیها روزنامهای مطالعه میکنند بعضیها رادیویی و تلویزیونی نمیخواهم اینها را بکوبم الآن رادیو مخصوصاً رادیو معارف خیلی عالی شده است یا شبکه قرآن عالی شده است گرچه بنده صدها اشکال بهش دارم گاهی حرفهایی میزنند بعضی کارشناسها «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون»[۷] فایده هم ندارد تلفن هم میزنی بهشان میگویی آقا کارشناس ازش سؤال میکرد اینکه میگویی السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَ اللَّهِ میگفت که خدا ولی ندارد پس وَلِیَ اللَّهِ یعنی چه؟ میگفت: ولی: یعنی حبیب خدا کسی که حبیب خدا شد باید امام باشد. چه قدر حرف غلط خیلیها حبیب خدا هستند امام هم نیستند.
بعد هم خوب من آنجا نبودم برایش زنگ زدم گفتم برایش بگویید یا حجة الله یعنی چی؟ یعنی حجت بر خدا حجتالله را دیگر چه جوری توجیهش میکند، خرابش میکند، میرود. ولی الله یعنی ولی من الله ولی از جانب خدا. یک چیزهایی میگویند. بگذرم. مطالعه بکنیم عمرم و وقتمان را تلف نکنیم. نتیجه میدهد به بار مینشیند نفرموده حبیب من «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ»[۸] جادِلْهُمْ نه. بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ با واو عاطفه هر سه فرم برای انسان در محیطهای تبلیغی رخ میدهد پس باید در بُعد مواد علمی قوی باشیم. قرآن و تفسیر قرآن در احادیث و روایات ببخشید یک جلسهای است به نام انجمن خطبا معاونت تبلیغی حوزه سفیران هدایت گاهی دعوت میکنند خطبای کشوری را دعوت میکنند از شهرهای مختلف گاهی آنجا یک بحثهایی میشود تبادل افکار و انظار میشود یک آقایی تشریف میآورند گاهی یک آقایی تشریف میآورند البته اخیراً کمتر میآیند یک آقای بزرگواری است بعد من به ایشان گفتم شما مرتب قرآن، قرآن میکنی هی میگویی قرآن در سخنرانیهایتان در جلساتتان عرض بکنم در تلویزیون جاهای دیگر رادیو چه خبرت است این همه قرآن، قرآن میکنی؟ پیغمبر اکرم فرمود: «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی»[۹] آن شعار را آنها حسبنا کتاب الله میگویند یک وقت سوء استفاده نکنند آنها، تمام گویندگان به اتفاق بهش حمله کردند راست میگوید آخر چی دارد میگوید قرآن، قرآن مگر ما بالای منبر غیر از قرآن میگوییم آیه میخوانیم روایات را میخوانیم حکایات را میگوییم قرآن است و روایات (کتاب الله و عترتی) الآن دیگر مینویسند بعد هم تصمیم گرفت دید راست میگوید راست شنیده بالاخره حواستان جمع باشد شما یک وقت قرآن، قرآن نکنید در آینده. قرآن منهای اهل بیت جواب نمیدهد قرآن با «أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ»[۱۰] قرآن با «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی» قرآن منهای اهل بیت میشود آل سعود ملعون و جنایتکار خوب چه جنایتهای عجیب و غربی در یمن چه جنایت عجیب و غریبی یک روحانی آزاده را بگیرد و در زندان با وضعیت عجیب و غریب بعد هم بگوید ۲۵ رجب او را اعدام میکنیم. اینقدر جانی و جنایتکار چرا؟ چون قرآن منهای اهل بیت را دارند لذا هماهنگ با آمریکا خبر میدهد که میخواهیم این کار را بکنیم یعنی من نوکر آمریکا هستم و از آن دستور میگیرم.
قرآن، تفسیر قرآن کاملاً آشنا بشوید. تفاسیر روایی مثل تفسیر برهان، صافی اینها را ببینید. روایات اهل بیت (ع) را ببینید مسألههای قرآنی و روایی، حکایات (ما حکایات دینی فراوان داریم) حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای اشتهاردی رضوان الله تعالی علیه صاحب کتاب سوگنامه و صدها کتاب بیش از ۲۰۰ جلد کتاب دارد ایشان. یک کتاب داستانها را گردآوری کرده ۱۱۰۰ داستان که قبلاً۱۰ جلید چاپ میشد الآن ۵ جلدی خیلی از داستانها روایی است منبر باید داستان داشته باشد والا خشک است اینهایی که میآیند در منبر میگویند در منبر خواب نباشد اشتباه میکنند قرآن که کتاب هدایت است ۷ تا خواب لااقل نقل کرده است. روایات غوغا است آیات را ببینید به محضر پیغمبر اکرم (ص) میرسیدند حضرت میفرمودند: «عَنِ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: هَلْ مِنْ مُبَشِّرَاتٍ؟ یَعْنِی بِهِ الرُّؤْیَا»[۱۱] «لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»[۱۲] یعنی خوابهای خوب. منتها خواب کم بگوییم حساب شده بگوییم نقل خواب درس است پیغمبر اکرم (ص) در تبلیغشان خواب نقل میکردند: «وَ عَنْ سَمُرَةَ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ص کُلَّمَا أَصْبَحَ أَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ بِوَجْهِهِ فَقَالَ هَلْ رَأَى أَحَدٌ مِنْکُمْ رُؤْیَا وَ إِنَّ النَّبِیَّ ص أَصْبَحَ ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ عَمِّی حَمْزَةَ وَ ابْنَ عَمِّی جَعْفَراً جَالِسَیْنِ وَ بَیْنَ یَدَیْهِمَا طَبَقُ تِینٍ وَ هُمَا یَأْکُلَانِ مِنْهُ فَمَا لَبِثَا أَنْ تَحَوَّلَ رُطَباً فَأَکَلَا مِنْهُ فَقُلْتُ لَهُمَا فَمَا وَجَدْتُمَا أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ فِی الْآخِرَةِ قَالا الصَّلَاةَ وَ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِخْفَاءَ الصَّدَقَةِ»[۱۳] این قضایا بوده خواب بگوییم، داستان بگوییم اما اندازه نگه دار که اندازه نکو است اگر یک گوینده جامع همه این مسائل شد: قرآن، روایت، حکمت، موعظه، داستان، مناظرات، آدم وارد باشد مناظرات اهل بیت(ع) مناظرات حضرت امام موسی بن جعفر (ع) با هارون و امثال هارون اینها را آشنا باشیم آنگاه یک گوینده موفق و یک گوینده جامع میشویم این یکی از ویژگیهای موفقیتآمیز یک گوینده است آن وقت در دل مردم جا باز میکنیم مردم اطمینان میکنند اعتماد برایشان میآید اگر اطمینان و اعتماد بیاید میگویند منبری کی است. میگویند فلانی است ولش کن او راجب معراج حرف میزد میگفت معراج، وراج، درّاج، سرّاج دریای پر موجِ بعضیها دیدهاید منبر میروند بازی با الفاظ خدا رحمت کند مرحوم حامد را میفرمودند: کتابی را که مینویسید در ۱۰ صفحه کافی است مطلب را میرساند اگر ۲۰ صفحه نوشتی خیانت کردهای منبر میروی شما در عرض نیم ساعت میرسانی یک ساعت مردم را معطل کردی ظلم به مردم کردی البته ما نمیتوانیم خیلی واقعاً مشکل است ولی بالأخره رعایت کنیم تا آنجا که میتوانیم رعایت کنیم قضایا و جریانات را حساب شده پر محتوا البته این را هم برایتان بگوییم من در قم یک جایی منبر میرفتم خوب در قم منبر زیاد میروم آنقدر زیاد منبر میروم که یک وقتی دفتر تبلیغات جلسهای گرفته بودند ما هم صحبت کردیم روزنامه نوشته بود وقتی به ما رسیده بود نوشته بود که خطیب قم از بس قم زیاد منبر میرویم مثل اینکه خیال کرده بود که ما بیرون از قم منبر نمیرویم یک منزلی منبر رفتم دیگر دعوتم نکردند همان یک بار بود و جالب بود یک پیرمرد خوشمزهای بود گفت حاج آقا منبر شما خیلی ویتامین داردمثل شیر پرچرب است همه نمیکشند دیدم راست هم میگوید گاهی این فرمی است منبرهای کمچرب نرویم منبرهای پرچرب هم نرویم بین پرچرب و کمچرب بالأخره مردم یک چیزی دریافت بکنند جوری نباشد، گفت: یک منبری رفتم مرحوم آیتالله پسندیده برادر حضرت امام پای منبر من نشسته بود گفت مطالبی گفتم آیتالله پسندیده هم نفهمید من چی میگویم گفتش که بوعلی سینا را در قبر گذاشتند فرشتهها (نکیر و منکِر) سؤال کردند بعضی میگویند منکَر با فتح کاف با فتح درست نیست منکِر با کسره کاف درست است. مَنْ رَبُّک؟ پروردگارت کیست؟ گفت: اُسْطُقُسْ[۱۴] فوق اسطقسات. اسطقس لغت یونانی است اگر خوانده باشید، ببخشید. لغت یونانی است یعنی قدرت ما فوق قدرت اینها به هم نگاه کردند گفتند چی دارد میگوید ما! چی دارد میگوید؟ ما عربی بلدیم ولی اسطقس و فوق اسطقسات یعنی چی! گفتند خدایا ما اَزَش سؤال کردیم اینگونه جواب داده است اسطقس و فوق اسطقسات ـ ببخشید شوخی میکنم گاهی هم کلمات و جملات عربی عیب ندارد بلد باشیم حالا انگلیسی هم بعضی عبارت و جملات را بلد باشید میگویند شما همه چیز بلد هستید خوششان میآید مخصوصاً بچهها که انگلیسی میخوانند ـ خدا فرمود ولش کنید این در دنیا یک حرفهایی میزد من هم نمیفهمیدم چی میگوید. واقعاً بعضی از منبرها اینطوری است. به درد مردم نمیخورد.
مقام معظم رهبری پیغام دادند (خیلیها آدرس نمیدهند بازش نمیکنند معلوم بشود بگویند کی بود به واسطة فردی) فرمودند به فلانی بگو شما یک مقدار روانتر و آسانتر صحبت بکنید مردم بفهمند شما چی میگویند واقعاً نه کتابهاشون را میفهمند و نه بیانات و گفتارهایشان را. به لسان قوم باید حرف بزنیم در عین حال که به لسان قوم است باید عمق هم باید داشته باشد نه پرچرب کسی نفهمند و نه کمچرب بعضی از آدمها میگویند من قوی هستم شیر پرچرب میخورم نیرو بگیرم توان بگیرم در سال همة اینها را باید رعایت بکنیم و تمرین بکنیم آن وقت میشویم یک گوینده موفق.
سؤال
آیا گفتن احکام در منبر لازم است؟
جواب: دو فرم است:
اگر دعوت شدیم به شهری که فقط ما منبری هستیم و منبری دیگری ندارد در یک ده فقط ما هستیم حتماًمسائل را برای مردم بیان بکنیم با مسائل احکام هم آشنایی پیدا بکنند والا پیر مرد معلوم شد میرفته حمام میگفته غسل میکنم غسل عادت. بچه بوده مادرش میبرده همان در ذهنش مانده دیگر کسی مسئله را برایش نگفته. یک پیرمردی را دیدم گفت رفتم حرم امام رضا (ع) دیدم درب حرم بسته بود فاتحه خواندم آمدم (در همین قم) رفته حرم امام رضا (ع) میگوید فاتحه خواندم مگر کسی برای امام فاتحه میخواند زیارت وارد شده است آدم سلام میدهد لااقل به هر زبانی بخواهد. حتماً مسئله باید بگوییم اگر انحصار به من و شما دارد در یک ده، در یک بخش و شهر. بنده این کار را میکردم چون من ده فراوان تبلیغ رفتهام مسجد امام منبر میرفتیم یک گروهی آمدند منزل ما، خدا حفظ بکند آیتالله مظاهری را اول مسجد اعظم درس اخلاق میفرمودند پُر میشد، بعد بردنش در مصلی آنجا کم شد، بعد بردنش مسجد فرهنگ هی کم شد. هی نمیدانم چگونه است اُفت میکند حالا اویل هم ما میرفتیم مسجد امام اینجوری بود حیاط مسجد هم مینشستند یک چنین حالتی در آنجا بود اینها دیدند منبر ما گرفته گروهی از بازاریهای قم آمدند منزل ما گفتند حاج آقا درست نیست شما قول میدهید ما گاهی به شما میگوییم میگویید قول دادم مجالس مهمی وجود دارد شما باید به جایی منبر بروید که چند هزار جمعیت بیایند آنجا چه کار بکنم یک آقای را آوردهاند آقای بسیار خوبی بود خیلی باتقوا بود گفتند ایشان رئیس دفترتان پناه میبریم به خدا رئیس دفتر درست نکنید خودتان مستقیم جواب بدهید خودت گوشی را بردار جواب بده خدا میداند بعضی از رئیس دفترها چه کار میکند آمدند گفتند آقا تشریف بیاورید محل ما یک شهری نزدیک ۷۰ کیلومتر فاصله دارد گفتم به ایشان بگویید بعد رفتم به او گفتم منبری؟ (قضیه مال ۲۰ سال پیش است) منبری ۲۰۰هزار تومان میشود چقدر ۶۰۰هزار تومان الآن دیگر منبری ۲ میلیون تومان. خیلی گاهی خراب میکنند میگوید آقا وقت ندارد. شهری رفتم دعوت کردند ما را میگوید آقا را دعوت کردیم. میگوید: آقا دو سال سه سال وقت ندارد. من که میدانم دروغ میگوید رئیس دفتر. چرا؟ شهر دیگری رفتم رفقا به من گفتند زنگ زدیم ۱۰ روز پیش از آقا قول گرفتهایم برای ماه آینده پول، پول! بعد من به ایشان گفتم دوباره زنگ بزنید انشاءالله آن گوشهها یک وقتی پیدا میکند بعداً گفتند: زنگ زدیم گفتند حالا عیبی ندارد بلأخره ما یک وقتی پیدا میکنیم چه قدر میدهید فهمیدیم همة دعواها سر لحاف ملا نصرالدین است.
گفتند: رئیس دفتر. همین بلا را میخواستند سر ما بیاورند گفتم با یک شرط حرفی ندارم آقای رئیس دفتر آینده ما، من دیگر قول نمیدهم شما دیگر تنظیم بکنید قول بدهید با یک شهر میتوانی خدا را در نظر بگیری بالا و پایین نکنی منطقه به منطقه نکنی پول را در نظر نگیری گفت میترسم از من نمیآید. گفتم خوش آمدی از خودم میآید. چه کار میکنم اولین نفری که زنگ میزند (من تجربة تبلیغیام را عرض میکنم) نه اسمش را میداند نه محلش را آشنایی دارم نه با پولشان آشنایی دارم هیچ آشنایی ندارم یادداشت میکنم اولین نفر این جا دیگر قضایای دیگری نمیآید برای من رخ نمیدهد خدا میدهد نترسید خدا هست. نترسید خدا برکت به تبلیغمان و هدایتگریمان میدهد بیشتر از آنهایی که بالا و پایین میکنند یک وقت میبینید شما هزار نفر را هدایت کردید شهرهای مختلف ده، رفتی ۱۰۰ نفر پای منبرت آمدهاند ۵۰ نفرشان راه افتادند شما شهر رفتی ۱۰۰۰ نفر پای منبرتان (عرض کنم یکی مرد جنگی به از صد هزار) هزار نفر ۱۰ نفرشان راه افتادهاند کجا بهتر است چرا بالا و پایین میکنید چرا کیفیتها را در نظر بگیرید نه کمیت. حالا بنده این کار را میکنم محلهایی را که میروم منحصر به فرد هستند در نماز ظهر و عصر میخوانم نماز ظهر و عصر. صبح هم هر کجا بروم منبر میروم بهترین منبر وقت صبح اول وقت و اول روز طلبهها، مردم آمدند پاک گناهی نکردند در یوم الجدید یا نماز صبح یا نماز ظهر و عصر مسئله میگویم مستقلاً ۱۰ دقیقه ۲۰ دقیقه مسئله میگویم شبها یا عصر در بعضی مناطق بوده منبر خالص میرفتم تقسیم این فرمی میکردم اگر راه نداشته ۲ یا ۳ تا مسئله این را هم مواظب باشیم در منبر مسئله زیاد نگوییم مسئله فرار است یادشان نمیماند دو تا مسئله بگوییم قشنگ بگوییم بعضیها ۱۰ یا ۱۵ دقیقه در منبر مسئله میگویند مسئله هشتم را گفتی مسئله هفتم یادشان میرود مسئله دهم را گفتی هشتم یادشان میرود ولکن مسئله گفتن لازم است.
اما در قم نوعا که منبر میرویم جایی که دعوتمان میکنند گوینده قبل از ما هم دارد که او را برای بیان مسئله دعوت میکنند.
یک بزرگواری بود در حسین آباد بازار قم منبر میرفت مسائل قشنگی میگفت مرحوم شد بعد آیتالله گلپایگانی (ره) فرموده بودند چرا مردم به مسئله اهمیت نمیدهند چرا نمیآیند پای مسئله بنشینند برای مسئله ۱۰ نفر برای منبر ۱۰۰ نفر برگشت گفت آقا ببخشید خود شما هم اهمیت نمیدهید فرمودند: چرا؟ گفت: به من مسئلهگو ۱۰ تومان میدهی به منبری ۲۰ تومان میدهی بعد آقا خندیده بود و فرموده بود به این هم ۲۰ تومان بدهید. راست هم میگوید واقعاً اهمیت میدهیم نه ما طلبهها اهمیت میدهیم نه غیرطلبهها اهمیت مسئله لازم است و باید گفته بشود.
سؤال:
انواع مطالعه ناقص ماند؟
اتفاقاً بنده به صورت کامل عرض کردم: ـ روزنامهای ـ رادیویی ـ
ـ روزنامهای: روزنامه میخواند یک ستونهایی دارد همان را حفظ میکنند میآیند منبر میگویند.
ـ رادیویی: گاهی رادیویی منبر میروند یک آقایی صحبت کرده خوشش آمده همان را میآید میآید در منبر تحویل میدهد. أَعْلَمُ النَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ[۱۵] عالمترین مردم کسی که علم مردم را به علم خودش اضافه بکند. دربست رادیویی، تلویزیونی، روزنامهای منبر نرویم. دربست حتی کتابی منبر نرویم این خوب نیست رشد نمیکنیم.
آقای بود در تهران بنده میشناختمش اوائل که رفته بود دربست نواری منبر میرفت نوارهای مرحوم حاج کافی (ره) (شیفته حضرت ولی الله العظم در برّ و بیان همه جا میرفت) نوارهای ایشان را گوش میداد. منبر میرفت بعد جالب است بعضی از روزها و شبها که منبر میرفت میگفت امشب شب جمعه است آقای کافی (ره) روز جمعه در دعای ندبه منبر رفته بود میگفت امشب شب جمعه است مردم هم میخندیدند میگفتند حاج آقا امشب که میفرماید شب جمعه است آقای کافی (ره) روز جمعه نوارش را رفته و اون حرفها را بیان کرده عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ[۱۶]
کتاب بخوانیم، رادیو معارف گوش بدهیم عیب ندارد روزنامه بعضی از ستونهایش قشنگ است زیبا است بخوانید ولکن او را منبر نروید او را در معلومات داشته باشید خودمان هم برویم چهار تا روایت یکی دو تا آیه تفسیری، تاریخی، روایتی آنها را هم نگاه بکن خودمان چینش بکنیم و اضافه به دانشمان بکنیم.
سؤال
مواد منبر چیست؟
عرض کردم: قرآن ـ روایات ـ حکایات ـضربالمثلها ـ مناظرات و مجادلات تمام اینها را مطالعه بکنیم انشاءالله آنوقت میشویم یک گوینده موفق.
سؤال
گفتن حدیثها طب سنتی در منبر چگونه است؟
جواب: اصفهان ما را به یک مجلسی دعوت کردن خانم آن خانه را حرف اول را در اصفهان میزند خانم علامی از علمای بزرگوار اصفهان بوده شوهرشان هم دکتر چه کسای میآمدند پای منبر خوب معلوم است پزشکان هم میآمدند پای منبر خوب اینها میآیند چه بحثی را برایشان بکنم. به من زنگ زده بودند در قم مطالعه کرده بودم من میگویم یک وقت یک آقایی شما روز دو سه تا منبر میروید در این منطقه به مطالعه هم میرسید گفتم حاج آقا ببخشید من میگویم طلبه باید مثل شتر باشد، شتر برای یکی دو هفتهاش آب میخورد توی بیابان اگر گیر کرد آب دارد طلبه باید ذخیره داشته باشد. آنهایی که منبر کشکولی میروند کمتر ذخیره دارند آنهایی که منبر موضوعی میروند بیشتر سعی کنید موضوعی هم بلد باشیم موضوعی میرویم در عین حال یک منبر موضوعی را هم تکه تکهاش میکنیم صبر از نگاه قرآن صبر از نگاه روایات صبر از نگاه بزرگان دانه دانه میآییم حکایات صابرین میتوانید ۱۰ تا منبر بروید ذهنتان منظم میشود، کتابخانه مرتب.
گاهی میگویند فلان کتاب را داری میگویم دارم ولی خانه ما شتر هم گم بشود پیدا نمیشود فعلاً کتابهایم درهم برهم و نامنظم است ذهن هم که نامنظم باشد پیدا نمیکند سعی کنیم مطالعات موضوعی هم داشته باشیم منتها یک جا که تک منبر میرویم از آن موضوعات استخراج میکنیم و منبرمان را میرویم.
ذهن مرتب و منظم میشود برای منبر رفتن هم کشکولی میتوانیم منبر برویم زیبایی خودش را دارد و هم موضوعی میتوانیم منبر برویم زیبایی خودش را دارد با موضوعی حافظة شما قویتر و ذهنتان منظم میشود زیباتر و بهتر میتوانید شما منبر بروید.
حالا آن جلسه ما را دعوت کردند منبر برویم قم مطالعه کردم گفتم طلبه باید مثل شتر باشد. حاج آقا من در قم مطالعاتم را کردهام موضوعات مختلف اینها را در دفترم نوشتهام اینها را غیر از خودم کسی نمیتوانست استفاده بکند چی به چی است امهات مسائل. گفتنم اینجا باید در ارتباط با علم پزشکی منبر بروم بحارالأنوار مسائل مفصلی دارد، طبالنبی داریم، طبالصادق داریم، طبالرضا داریم آن روایت ذهبیه آقا امام رضا (ع) خیلی مهم است سابق طلبه ها علم طبی هم میخواندند اینها را مطالعه کردم و منبر رفتم. یک از بحثهایم این بود تا میتوانید دوا نخورید : تَجَنَّبِ الدَّوَاءَ مَا احْتَمَلَ بَدَنُکَ الدَّاءَ، فَإِذَا لَمْ یَحْتَمِلِ الدَّاءَ فَالدَّوَاءُ[۱۷] امام صادق (ع) دواهای قدیمی را میگوید بدن حالت سمپاتیک و پاراسمپاتیک را دارد خودش باید مبارزه بکند با بیماری خدا این کار را در وجو من و شما آفریده است بعد ما را هر شب که میآوردند و میآوردند میگفتند حاج آقا این حرفها از کجا؟ گفتم کتابهای طبی ما روایات اهل بیت (ع) وارد شده و عنوان را مطرح کردهاند خود پزشکها هم نشنیده بودند گاهی هم دیدهاید مخالف هستند مخالف حجامت مخالفت امروزه فهمیدهاند نهخیر سه کشور معروف جهان حجامت میکنند شب معراج خدای منان فرمود یَا مُحَمَّدُ احْتَجِمْ- وَ أْمُرْ أُمَّتَکَ بِالْحِجَامَةِ[۱۸] گاهی هم منبر میروی و مباحث طبی را بیان میکنی کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ [۱۹] یک آیه طبی است فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه[۲۰] این آیه طبی است نوشابه نخور نوشابه را گفت چاههمان گرفته بود نوشابه را خالی کردم چاههمان باز شد. با معده بیچاره چه کار میکند آدم میتواند بگوید جنبههای تربیتیاش را هم مطرح بکند اتفاقاً خیلی هم قشنگ و جالب است. گاهی هم مباحث طبی هم عنوان بکند بابا! اسلام طب هم دارد اسلام مهندسی هم دارد نحوه ساختن خانه رو به قبله باشد مریضی کمتر میآید آفتاب میتابد بر این خانه نحوة ساختنش چگونه باشد با چی ساخته بشود آقا نشستنها و برخاستنها فقط شرطش این است مطالعه بکنیم این مفاتیح الحیاة آیت الله جوادی آملی خیلی قشنگ است بسیاری از این موضوعات را دارد.
منتها ببینید من به بعضی از آقایان گفتم به آقازادة ایشان برسانید یک نقص دارد ایشان تمام روایات و آیات را خیلی زیباست موضوع میدهد به من و شما ولی عوام مردم چی؟ گفتم بسیار جالب است به آقا اطلاع بدهید هر بحثی که وارد میشوند یک ۱۰ خطی هم توضیحاتی بدهند گفت اتفاقاً به آقازادة ایشان گفتیم و بنا شد این کار هم بشود ولکن نشد. ایرادی ندارد انسان در این رابطه هم منبر برود بالأخره آدم منبرهایش مختلف و گوناگون باشد.
من برای بحثم موضوعاتی را انتخاب کرده بودم:
۱. جاذبهها؛ چه کنیم منبر ما پرجاذبه باشد. یک کاری که زیبا است و گاهی آدم یادش میرود این است که تلفنش را خاموش بکند در نماز و منبر.
خیلی بد است طلبه صدای موسیقی صداهای بد حتی مداحی هم خوب نیست برای صدای زنگ موبایل. طلبه خودش را گرفتار مداحی نکند من سال اول طلبگیام بود یک نواری را داشتم گوش میدادم پدرم آمد چون پدر من یکی دو سال طلبه بود بعد زمان او شیخ عبدالکریم حائری بود کسی نبود دلش تنگ شد و آمد محل. برایش آش پشت پا پخته بودند که ایشان مانده است خودش به آش پشت پایش رسید. کاری ندارم دوست دارم بچهام طلبه بشود آمدم قم سال اول با ضبط داشتم نوار گوش میدادم بابام رسید گفت جمع کن اینها چیست گوش میدهی برو مطالعه کن عالم بشوی دیگران نوار تو را گوش بدهند آنقدر این حرف برای من برخورد کرد که من نوارها را کنار گذاشتم بعد با خودم گفتم میشود یک روزی هم دیگران نوارهای من را گوش بدهند بعضی از رفقا میگفتند جمع بکنید میگفتم ولش کنید نوار مال کی گوش میدهد گفت خیال میکنی بعد متوجه جریاناتی شدیم و اینها... شما مخصوصاً نوار مداحی خیلی گوش ندهید. اندازه، کم.
۱. برای جذب مستمع برای خدا جذب میکنیم برای خدا مرید درست میکنیم نه برای خودمان. بعضیها برای خودشان میخواهند مرید جذب بکنند نهخیر برای خدا.
بنده یک پیشنهادی دارم که اگر بشود دفتر تبلیغات اسلامی چون این بحث جاذبهها خیلی مهم است یک جلسة دیگری بگذارد من این بحث جاذبههای تبلیغی را مستقلاً بحث بکنم.
روضه
شب شهادت حضرت باب الحوایج الی الله آقا امام موسی بن جعفر (ع) است در روضه خوانی اگر بتوانید اول چند بیت شعر بخوانید دلها آماده میشود آنوقت آرام آرام وارد وادی روضهخوانی بشوید در روضه خوانی هم همراه باشید آقا پیراهن سفید تنش است شب شهادت، محرم، فاطمیه، همة جوانها پیراهن مشکی تنشان است. خوب این چه تبلیغی است یکی از جاذبهها همراهی و همگامی با مستمعین است بابا من در رأس این جلسه قرار گرفتهام لذا این تناسبات را باید رعایت بکنیم.
شهید دستغیب (ره) وقتی صلوات میفرستاد خودش هم بلند بلند صلوات میفرستاد همراه میشد. بعضیها ساکت و آرام تا مردم تمام بشوند بعضیها هم عجیبِ مردم وعجل فرجهم میگوید صحبتش را شروع میکند به گفتن. بابا! احترام بکن!
ما عاشق آل مصطفیایم پیوسته گدای مرتضیایم
داریم وفا به آل حیدر تا ظن نبریم که بیوفایام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْیَارِ وَ عَیْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِیرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْکَثِیرَةِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الِاسْتِخْفَافِ[۲۱] هذا امام رفضه
رضا جان میمیرم در غل و زنجیرم بابا بیا از گردنم زنجیر را بردار بیبیجان فاطمه معصومه کریمه اهل بیت (س) ولینعمت ما عرض تسلیت داریم بیبیجان زنجیر با پای حضرت کاری کرده بود سید در آن صلوات خاصهاش میگوید نه تنها استخوانهای پا شکسته بود بلکه به منزله آرد نرم شده بود. یک جمله میخواهم بگم آقاجان اگر استخوانهای پا شما درهم شکسته شد در کربلا همة بدن ابی عبدالله درهم شکسته شد اگر بدن مبارک شما آسیب دید ولی قابل شناخت بود همه شناختند ولی بدن ابی عبدالله سکینه خاتون عرضه داشت عمتی هذا نعش من؟ این بدن کدام شهید است حق داری نشناسی این بدن بابا حسین، حسین، حسین. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آل محمد.
پی نوشتها:
[۱]. سوره نحل، آیه ۱۲۵.
[۲]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۷۵، ص ۳۲۸.
[۳] . منافقون، آیه ۴.
[۴] . شرح أصول الکافی (صدرا)، ج ۱، ص ۲۲۷.
[۵] . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ۱، ص ۲۱۳.
[۶] . سوره تین، آیه ۱.
[۷] . سوره بفره، آیه ۱۵۶.
[۸] . سوره نحل ، آیه ۱۲۵.
[۹] . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ۲۷، ص ۶۹.
[۱۰] . سوره ابراهیم، آیه ۵.
[۱۱] . کافی (ط - دار الحدیث)، ج ۱۵ ص ۲۲۳.
[۱۲] . سوره یونس، آیه ۶۴.
[۱۳] . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ۲۷، ص ۱۱۷.
[۱۴] . فرهنگ فارسی معین: (اُ طُ قُ) [ ع . ] ( اِ.) ۱ - این کلمه در اصل یونانی است به معنی م اده و اصل هر چیزی ، عناصر چ ه ارگانه : آب ، خاک ، باد و آتش . ۲ - استخوان بندی هر چیز. ج . اسطقسات .
[۱۵] . من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۵.
[۱۶] . متن دعای ندبه.
[۱۷] . هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة علیهم السلام، ج-۱ ص ۲۲۴.
[۱۸] . تفسیر القمی، ج ۲، ص ۹.
[۱۹] . سوره اعراف، آیه ۳۱
[۲۰] . سوره عبس، آیه ۲۴.
[۲۱] . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ۹۹، ص ۱۷.