آموزش منبر ( نظری منفرد)

دوره آموزشی انتقال تجارب تبلیغی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی إِلَیْهِ مَصَائِرُ الْخَلْقِ وَ عَوَاقِبُ الْأَمْرِ نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِیمِ إِحْسَانِهِ وَ نَیِّرِ بُرْهَانِهِ وَ نَوَامِی فَضْلِهِ وَ امْتِنَانِهِ[۱] ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا اباالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیِّبین الطاهرین المعصومین المهدیِّین و لعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
اعوذبالله من الشیظان الرجیم: «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفى بِاللَّهِ حَسیبا».[۲]
بحث پیرامون انتقال تجارب تبلیغی است من در آغاز خدمت عزیزان و سروران محترم عرض کنم الآن آنچه که احساس میشود در حوزه اگر چه حوزه در زمینه علوم مختلف بالنده است: فقه، اصول، حکمت، حتی مباحث تفسیری الآن در حوزه خوب است که سابق مباحث تفسیری نبود من یادم هست که در گذشته یک جلسه تفسیر بود در این مسجد فاطمیه توسط آیتالله خزعلی که عصرها بعد از بحث رسائلی که داشتند برگزار میشد یادم است که سوره مبارکه اسراء را تفسیر میکردند.
بحمدالله این روزها در حوزه دروس مختلف تدریس میشود و عزیزان در رشتههای مختلف ورزیده میشوند و نیازهای علمیشان تأمین میشود به خاطر اساتید محترمی که هستند اما آنچه که انسان امروز خلأش را احساس میکند در جامعه کمبود مبلغین ایدهآل و مبلغین که بتواند در این محیط و شرایط فعلی نیاز جامعه را برطرف بکند نمیخواهم عرض بکنم نیست، چرا؟ هست. ما بحمدالله مبلغین خوب داریم اما به همان میزان که رشد نسبتاً جمعیت من یادم است یک وقتی کشور ما حدود ۳۵ میلیون جمعیت داشت الآن بالای ۷۰ میلیون جمعیت داریم و اینها را بایستی از نظر تبلیغی تدارک کرد. به آن میزانی که جامعه رشد کرده ما مبلغین تراز اول خوب واقعش نداریم این یک دغدغهای است. در گذشته انسانهای شایستهای و پختهای بودند که منبر را اداره میکردند هم از بُعد علمی و هم از بُعد خطابه که یک هنر است یک افراد لایق و شایستهای بودند خدا آقای فلسفی را رحمت کند واقعاً یک خطیب شایستهای بود. مرحوم آقای تربتی بنده منبر ایشان را در قم دیده بودم بعد از آیتالله بروجردی فوت شدند یک منبری شایستهای بود و همینطور منبریهای دیگری که در این عرصه میتوانستند افراد را جذب کنند و عطش آنها را برطرف کنند مهمترین مسئلهای که یک خطیب بایستی انجام بدهد در کرسی خطابه رفع عطش از مستمعین است وقتی یک مستمع از کنار سخنرانی بلند میشود احساس بکند که اشباع شده احساس بکند سیر شده است. خوب حالا به چه چیزی برمیگردد، ما بایستی البته محسَّنات به جای خود اما بایستی کاستیها را یک برآوردی بکنیم، ببینیم کاستیهایی که وجود دارد چیست کاستیها در زمینة مسائلی است که یک خطیب بایستی باید بداند در موقعیت فعلی این کاستهای است یا اومر دیگری غیر از دانش منبر(دانش منبر خودش یک بحثی است) البته مسائلی که مربوط به حوزه است خیلی کمک میکند به منبر تردیدی نیست انسان را ورزیده میکند همین مسائل فقهی و اصولی که در حوزه تدریس میشود کمک میکند بر انسان در منبر و ورزیده میشود امام کسی که میخواهد خطیب و سخنور بشود یک چیزهایی جدا از حوزه لازم است. خدا رحمت کند یکی از بزرگان حوزه را که بنده اسم نمیبرم میفرمود که: فلانی ما از آغاز نرفتیم یاد بگیریم خطابه را چون نرفتیم، یاد بگیریم، ماندیم. آن بزرگوار را بنده میدانستم هم تاریخدان بود هم مفسر خوبی و هم در علوم حوزوی فقه و اصول و حدیث بسیار قوی بود، اما در سخنرانی مشکل داشت برایش مشکل بود سخن گفتن. حالا توی این فرصت انسان وقتی احساس میکند که این نیاز امروز جامعه ما است قطعاً یک خطیب اگر امور مربوط به خطابه را بداند و در مقام اجرا هم خوب اجراء داشته باشد طبیعی است که خیلی خوب میتواند منبع اثر باشد بنده نقل میکنم از یکی از اساتید بزرگوار حوزه یک وقتی بعد از جلسه فقهشان هنوز روی منبر نشسته بودند من رفتم یک اشکالی را مطرح و عرض بکنم در همین مسجد اعظم ایشان به من فرمودند: فلانی، مردم اگر ما را میشناسند به برکت همین منبرها است این خطابهها و سخنرانیهاست که ما را به مردم شناسانده این نقش خطابه است، که حتی یک مرجع خودش تصریح و اعتراف میکند به اینکه مطرح شدن ما میان مردم بوسیله خطابه خطبا است. لذا این جهت را بایستی دنبال کرد که در این زمینه انسان ورزیده بشود و بتواند انشاءالله خطیب خوبی باشد این رسالت الهی است که ما بایستی انشاءالله این رسالت الهی را درست انجام بدهیم.
مطلب را از اینجا آغاز میکنم ما پیامرسان هستیم در حقیقت؛ پیام رسان.
آیه، حدیث میخوانیم، میخواهیم پیام آیه و حدیث را برسانیم یک مطلب اخلاقی مطرح میکنیم میخواهیم آن را برسانیم در حقیقت هدایتگر هستیم. این را خدای متعال یک وظیفة بزرگی در سوره مبارکه احزاب معرفی کرده «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ» رسالات الله، رسالتهای الهی کسانی که یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ از این آیةشریفه یک نکتة مهمی که استفاده میشود این است که شخص خطیب بایستی شجاعت داشته باشد خدا ترس باشد نه مردم ترس.
یکی از ضعفهایی که الآن در دوستان ما هست و گاهی هم به خود بنده مراجعه میکنند و مطرح میکنند میگویند فلانی ما گاهی جمعیت را که میبینیم آن جمعیت باعث میشود نمیتوانیم درست حرف بزنیم واقعاً نمیتوانیم درست حرف بزنم و یکی از مسائل مهم خطابه این اعتماد به نفس است که انسان وقتی نشسته دارد حرف میزند آرام باشد این البته نیاز به تمرین دارد و باید تمرین بکند. مستمعین را وقتی دارد سخن ایراد میکند باید کالحجر فی جب الانسان فرض بکند. باید این طوری فرض بکند و الا نمیتواند حرف بزند تمام ذهنش متوجه آن مستمع میشود خصوصاً اگر آن مستمع یک آدم دانشمند یا یک شخصیت باشد. میگوید مبادا یک لفظی را عوضی بگویم یک عبارت عربی و آیه را اشتتباه بخوانم و منبرم خراب بشود این باعث میشود که نتواند دیگر انجام وظیفه بکنم. خوب باشد آیه را انسان اشتباه بخواند فرض این است که همه که متوجه نمیشوند این آقا متوجه میشود بعد از منبر به من خواهد گفت آقا آیه را اشتباه خواندی. چشم. من که معصوم نیستم الانسان محل سهو نسیان بالاخره انسان اشتباه میکند البته انسان باید دقت بکند آیه را اشتباه نخواند. عبارت عربی که میخواند را صحیح بخواند. حتیالمقدور بایستی دقت بکند اما گاهی نمیشود خدا رحمت کند یکی از مراجع را که ما خدمتشان بودیم گاهی آیات را سر درس به یک مناسبتی که میخواندند آیات را اشتباه میخواندند خدمتشان عرض میکردیم آقا آیه را اشتباه خواندید. میفرمود اگر درست خواندم تعجب بکنید. حالا انسان گاهی اشتباه میخواند. مرجع هم گاهی اشتباه میخواند. از این آیه شریفه استفاده میشود شخص وقتی روی کرسی منبر نشست مدیریت جلسه دست اوست باید کسانی که آنجا نشتهاند و برای خودشان شخصیتی هستند شما وقتی از منبر تشریف آوردید پایین احترام هم میکنید، تواضع هم میکنید اما وقتی نشستهاید روی کرسی منبر مدیریت جلسه با شماست هراسی در دلتان نباید راه بدهید اگر در دلتان هراس راه بدهید دیگر نمیتوانید متکلم خوبی باشید چه بسا اتفاق میافتد انسان دانستنیهایی را که دارد آن دانستنیها را فراموش میکند به خاطر اینکه یک حالت رعبی در انسان ایجاد میشود یک حالت ترسی ایجاد میشود که نمیتواند دیگر حرف بزند آنچه که مهیا کرده بود بیان بکند یادش میرود. جریان قتاده بصری را شنیدهاید که آقا آمد خدمت حضرت امام باقر (ع) قتاده گاهی نظراتش تفسیر است مفسر بوده (مجمع البیان مرحوم امین الاسلام طبرسی گاهی آراء قتاده را نقل میکند) شنید یکی از فرزندان پیغمبر (ص) در مدینه جلسه درسی دارند از بصره حرکت کرد آمد و به علمش خیلی مغرور بود چند تا سؤال آماده کرده بود بیاید خدمت امام باقر(ع) مطرح بکند.آمد نشست حضرت باقر(ع) آنطوری که مرحوم اردبیلی در جامعالروایات در ترجمه ابان ابن تغلب (جلد اول جامعالروایات، ترجمه اول تغلب) نقل میکند که امام باقر(ع) در مسجد مدینه یک [؟] داشتند آنجا مینشستند و اصحاب هم مثل ابوبصیر، جابر بن یزید جعفی، محمد بن مسلم، زراره و دیگران جمع میشدند و از حضرت استفاده میکردند و هر وقت ابان از کوفه به مدینه میآمد حضرت به ابان بن تغلب میفرمودند که: «اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ»[۳] شاگردان امام باقر(ع) مجتهد بودند صاحب فتوا بودند «فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ یُرَى فِی شِیعَتِی مِثْلُکَ؛ زیرا من دوست می دارم که در میان اصحابم مانند تو دیده شود.» مقصود: حضرت جایی را داشتند برای بیان مطالب. این آقا قتاده آمد و نشست خدمت حضرت تا نوبت به ایشان رسید و خدمت حضرت زانو زد حضرت فرمود: اَنْتَ قَتاده. گفت: بلی. فرمود: یا قتادة أنت فقیه أهل البصرة فقال: هکذا یزعمون[۴] همینطور میگویند فرمود: ؛ من شنیدهام شما قرآن را تفسیر میکنید. عرض کرد: بلی. آقا فرمود: قال: أخبرنی عن قول اللّه عزّ و جلّ «وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ»[۵] این جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتی بارَکْنا فیها کجاست؟ عرض کرد: مکه است. فرمود خدای متعال خلاف که نمیگوید. عرض کرد: نه. فرمود: خدای متعال میگوید: سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ این همه مردم از شهر و دیارشان حرکت میکنند، میآیند مکه توی راه میمیرند مالشان رادزد می برد این چه سیری است که توأم با امنیت است. (قرآن میفرماید: سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ) تا سؤال کرد حضرت، چنان اُبهت حضرت در دلش اثر گذاشت که گفت: لقد جلست بین یدی الفقهاء و قدام ابن عباس فما اضطرب قلبی قدام واحد منهم ما اضطرب قدامک؛[۶] آقا فقهایی را دیدم، ابن عباس دیدم، نمیدانم یک مرتبه چی شد آن سؤالهایی را هم که مطرح کرده بودم یادم رفت.
این را عرض کردم برای اینکه گاهی اُبهت طرف ولو امام معصوم (ع) است اون حسابش جدا است. بله حضرت فرمودند: سؤالاتی که تو در نظر گرفته بودی بیان بکنی من خودم مطرح میکنم و جوابهایشان را هم میگویم بدانی که أتدری أین جلس. اینجا فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال[۷] .
این را عرض کردم برای اینکه اگر انسان اُبهت جلسه، اُبهت اشخاص که در جلسه حضور دارند اینها باعث میشود که در انسان تأثیر بگذارد و انسان متأثر بشود دیگر نمیتواند انجام وضیفه بکند باید وقتی که بر کرسی منبر نشسته حرف میزند مدیریت جلسه با اوست اگر کسی هم سؤال دارد. آقا بگذارید سؤال را بعد از خطابه من در خدمت شما هستم و مدیریت جلسه را داشته باشد و آن کسانی هم که نشستهاند مستمع هستند اگر سؤالی دارند بعد از جلسه مطرح بکنند این نکته مهمی است خدای متعال هم در آیه شریفه میفرماید: «وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»یعنی در مقام انجام وظیف تبلیغی ما بایستی خدا را فقط محور قرار بدهیم و لا غیر این شجاعت بایستی در انسان باشد هم «و یخشونه» خدا را. و هم «وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ» غیر از خدا انسان از کسی نهراسد. رمز موفقیت رسول خدا در امر تبلیغ همین بود. پیغمبر یک فرد بود در مکه معظمه مبعوث به رسالت شد ایشان بود و امیرالمؤمنین و حضرت خدیجه (علیهم السلام).
گاهی در روایت است که همین سه نفری میآمدند و نماز میخواندند. موفقیت پیامبر این بود که از هیچ چیزی نهراسید أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون[۸] .
انسان اگر از مجلس و افراد هراس در دلش راه بدهد نمیتواند انجام وظیفه بکند. این مسأله که عرض میکنم کلیدی است در منبر این را بایستی تمرین و ممارست بکنید به هر شکلی که هست اگر جلساتی که خودتان تشکیل میدهید (سابقاً رسم بود یک گروهی مینشستند و یک کسی میرفت منبر سخنرانی میکرد و دیگران کاستیها و نقاط مثبت را بیان میکردند) با تمرین باید این حالت ترس را از دل بیرون بکند تا وقتی میخواهد سخنرانی بکند هراس نداشته باشد و سخنرانی خوبی داشته باشد. ممکن است بفرمایید از آن چیزهایی که این هراس را از دل بیرون میکند بفرمایید چه کار بکنیم که این هراس از دل بیرون برود عرض میکنیم چیزهای است که لازم است انسان داشته باشد یک خطیب (نه به صورت کلی) راجب آن موضوعی که میخواهد خطابه را ایراد بکند اطلاعات لازم نداشته باشد طبیعی است که این هراس دَرَش بوجود میآید. (میروم بالای منبر هر چه که بر زبانم جاری شد میگویم) این صحیح نیست و انسان را گرفتار میکند بایستی انسان یک پیش مطالعهای راجب آن موضوعی که میخواهد خطابه ایراد بکند داشته باشد فرض بفرمایید راجب صبر یا یک موضوع اخلاقی برخی از آیات و روایات صبر و برخی از مسائل تاریخی مربوط به صبر را اگر بتواند اشعاری که در رابطه با صبر است اینها را وقتی انسان از قبل آماده بکند حالا یک تیتری هم داشته باشد.
قبل از منبر نگاه بکند (یکی از هنرهای منبر چینش این مسائل است) از کجا شروع بکند کدام را اول بگوید این را هم عرض خواهم کرد که انسان از کجا بایستی شروع بکند این سرمایة علمی اعم از آیات قرآن، احادیث مربوط به موضوع، داستان و شعر مربوط به موضوع اینها انسان را آرامش میدهد نمیگذارد انسان را دغدغه و ناراحتی داشته باشد که من میتوانم در منبر موفق باشم یا نه این هم مسئله مهمی است که انسان برای منبر آن نیازهای مربوط به آن منبر را بتواند تهیه بکند گاهی برخی از چیزها باعث میشود شخص را در منبر نگران بکند مثلاً یک ماه میخواهد در یک جا منبر برود میگوید مبادا مسائل من تکراری باشد یا مستمعین من در یک جلسه دیگری بودند بیایند در این جلسه هم شرکت بکنند همان مسائلی که من در آن جلسه مطرح کردهام در این جلسه هم مطرح بکنم بگویند فلانی چیزی در چنته ندارد.
خوب این باز نیاز دارد که انسان یک مقدار ممارست بکند مطالب بیشتری را در اختیار داشته باشد همیشه دو سه تا منبر آماده داشته باشد من یک جریانی را یاد دارم بد نیست عرض بکنم یک ماه صفری بود من در تهران یودم یکی از دوستان ما از ائمه جماعات تهران به من زنگ زد گفت فلانی امروز منزل آقای فلسفی روزه است میآیی برویم شرکت بکنیم عرض کردم میآیم. به اتفاق ایشان رفتیم منزلشان در خیابان ری بود که میآمد و آنجا مینشستند. رفتیم خدمت ایشان هنوز روضه شروع نشده بود آقایات آمده بودند وعاظ تهران هم آمده بودند نشسته بودند بنده با ایشان هیچ سابقهای نداشتم و اولین باری بود که رفتم منزل ایشان یک مرتبه دیدم رو کردند به من گفتند برو منبر را شروع کن من برای استماع رفته بودم به ایشان عرض کردم آقا بنده آمادگی برای منبر نداریم ایشان فرمودند خدا رحمتشان بکند خطیب نبایتسی بگوید من آمادگی برای منبر ندارم. یا یک مناسبتی از نظر ماه، هفته، روز است مثلاً امروز ولادت حضرت امام جواد (ع) است برو راجب امام جواد(ع) صحبت بکن یا مناسبتی نیست اگر مناسبتی نیست خود ایشان خدا رحمتشان بکند همانطور که نشسته بودند روی صندلی گفتند که اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ[۹] شروع کردند خودشان راجب بیان که یکی از نعمتهای الهی است خدای متعال به بشر عنایت کرده صحبت کردند فرمودند خطیب نبایستی بگوید من آمادگی ندارم همیشه بایستی یک، دو، سه منبر آماده انسان داشته باشد یا به مناسبت ایام در انسان باشد یا مناسبت ایام نیست مسائل کلی که انسان میتواند مطرح بکند ما نیاز نداریم تکراری منبر برویم چرا تکراری منبر برویم شما اگر عرض میشود رساله حضرت صادق (ع) را به اصحاب، خواستید ببینید در روضة کافی جلد ۸ اوائل روضة کافی است. یک سال راجب رسالة امام صادق(ع) بر اصحاب بحث بکنید، جا دارد نیاز ندارید تکراری منبر بروید چه قدر خوب است انسان موضوعات متنوع و مختلف از آیات قرآن مجید اینها را موضوع سخن قرار بدهد و راجب اینها سخن بگوید.
راجب اعتقادات که در قرآن آمده میشود، صحبت کرد. راجب اخلاقیات، راجب قصص قرآن، راجب همة اینها میشود صحبت کرد شما دعای مکارم الأخلاق امام سجاد(ع) را میتوانید یک سال راجبش بحث بکنید خدا رحمت کند آقای فلسفی را خود ایشان راجب مکارم الاخلاق مدت زیادی بحثش قرار دهد یا وصیتهای پیغمبر به امیرالمؤمنین (ع) موضوعات مختلفی است راجب اینها صحبت بکند وصایای پیغمبر به عبدالله ابن مسعود وصایای خدای متعال به حضرت پیامبر کرده یا احمد، یا احمد، اینها را موضوع بحث قرار بدهد. حکمتهای نهج البلاغه من یادم هست شاید ۲ ـ ۳ سال شاید هم بیشتر ما در حرم مطهر روزهای پنج شنبه و جمعه حکمتهای نهج البلاغه را میگفتیم. تا حکمت ۲۰۰ رسید و سیدیهایش موجود است. خوب اینها موضوعات مختلفی است که انسان میتواند راجبش بحث بکند پس ما باید این فکر را که ما را نگران میکند در مسئله منبر که آقا ما بایستی تکرار بکنیم یک موضوعی نمانده راجبش صحبت بکنیم این فکر را بایستی از ذهن بیرون کرد آنقدر مسائل مختلف است که انسان میتواند بحث بکند.
اینها یک سری تیترها بود که بنده خدمت عزیزان عرض کردم و خیلی بیشتر از اینها است.
یادم میآید ماه رمضانی دو کویت راجب صحیفه زهد حضرت سجاد (ع) صحبت میکردیم (اول روضة کافی صفحه اول یا دوم سیدیهایش هم هست اگر آقایان میخواهند ببینند) فرمایشاتی که حضر کاظم (ع) اول اصول کافی خطاب به هشام، یا هشام دارد تقریباً ۲۰ صفحه کافی است یک سال میتواند انسان راجب این صحبت بکند هیچ نگرانی نداریم از نظر منبر بحمدالله اهل بیت (ع) آنقدر خوراک معنوی برای ما گذاشتهاند که ما هر چه قدر دنبال بکنیم باز هم هست. این نگرانی را به خود راه ندهید که ممکن است ما کم بیاوریم نه کم نیست فقط خوراک معنوی برای ما گذاشتهاند که ما ممکن است ما کم بیاوریم نه کم نیست فقط نیاز است که مراجعه کنیم.
گاهی سؤال میکنند یک نکتهای را: در آغاز راه تبلیغ، تقلید از افراد عیب ندارد.
قُراء هم همینطور هستند ابتدا یک کسی را الگو قرار میدهند و بر اساس او قرائت را شروع میکنند یک مقدار که ورزیده شدند صاحب سبک میشوند شما هم در آغاز راه یکی از آقایان خطبا را که علاقه دارید نوارهایش را گوش کنید گاهی پای خطابهاش بنشینید از نزدیک مشافهة امروز ثابت شده انواع اقسام تبلیغ وجود دارد: تبلیغ با نوشتن، تبلیغ با نقش نگار، همة اینها به جای خود؛ اما هیچ چیز اثر تبلیغ سنتی را ندارد تبلیغ چهره به چهره همین شکلی که ما تبلیغ میکنیم خطیب روی منبر مینشیند و مخاطبینش هم در برابرش نشستهاند او دارد تبلیغ میکند این بهترین نوع تبلیغ است و اثر هم میگذارد.
شما در آغاز یک کسی را که میپسندید هم محتوا، هم طرز بیان و طرز حرکات دستش روی منبر، او را الگو قرار بدهید و وقتی ورزیده شدید دیگر تقلید نکنید تقلید برای کسی که ورزیده شد دیگر اثر منفی دارد در عرصه منبر باید خودش مستقل باشد دقیقاً مثل کودکی که در ابتدا بالطبع است وقتی به بلوغ رسید خودش میشود مستقل بنابراین تقلید در ابتدای کار هیچ اشکالی ندارد.
سؤال دیگری که گاهی میکنند این است که ما گاهی حدیث را مینویسیم و میبریم روی منبر دست میگیریم و میخوانیم حالا اخیراً هم لبتابها را دست میگیرند میبرند منبر این خیلی پسندیده نیست. ما به هر حال در این حوزه تحصیل کردهایم یک حدیث را حفظ کردن که مشکلی ندارد بله اگر خوب انسان به گونهای است که جلسهای اتفاق افتاده و هنوز منبر آماده نکرده چون حفظ کردن زمان میبرد خوب حالا حدیث را بنویسد و ببرد بالای منبر اشکالی ندارد ولکن مکرر این طور باشد میگویند مرحوم شیخ جعفر شوشتری رحمت الله علیه میفرمودند که اوائل کار من اینطور بودم کتاب دست میگرفتم یا نوشته را میبردم روی منبر و سخنرانی میکردم یک وقتی آمدم خدمت امام حسین (ع) عرض کردم آقا تا کی بگویم هذا رجل صحفیٌ روی منبر کاغذ دست میگیرد و میخواند یک عنایتی بفرمایید خواب را که دیدم و خدای متعال عنایتی کرد برایش توسط امام حسین(ع) قطعاً این بزرگواران عنایت میکنند، توجه دارند.
یک خاطرهای را عرض بکنم شاید خارج از بحث هم نباشد. آقای میرزا محسن محدثزاده پسر صاحب مفاتیح شیخ عباس قمی ایشان از دوستان ما بود از رفقا شاید حدود ۱۰ سال یا بیشتر همسفر حج و هم اتاقی بودیم با همدیگر میفرمودند که: پدر ما که در نجف فوت کرد مرحوم محدث من یک بچه ۱۴ ساله بودم برادرم آقا میرزا علی بزرگتر از من بود و عیال هم داشت ما مجبور شدیم به خاطر گذراندن زندگی و معیشتمان از نجف به تهران هجرت بکنیم من، اخوی بزرگ و همسرشان و مادرم و یک از خواهرهایم در میدان خراسان تهران داخل کوچهای منزلی را اجاره کرد آقا میرزا علی در تهرات منبر میرفت و خیلی منبر خوب و پرحدیثی داشت معمولاً هم به کتابهای پدرش مانند سفینه و دیگر کتابها استناد میکرد صدای خوبی هم داشت و روضه خوبی هم داشت. نوارهایش الآن هست. جمعیت هم زیاد جمع میشود قبل از انقلاب سال ۱۳۵۶ یک دو سال قبل از انقلاب ایشان فوت کردند و در قبرستان شیخ خان دفن است. آقای میرزا محسن دو سال بعد از برادرش فوت کردند میفرمودند: وقتی آمدیم تهران برادرم خطش خیلی خوب بود اما در تهران کسی ما را نمیشناخت و ایشان هم مجبور بود زندگی ما و عیالش را اداره بکند برادم رفتند با یکی از محضرهایی که در همین فلکه خراسات بود قرارداد کردند که امروز مثلاًچهارشنبه است روز شنبه بروند محضر دفتر بنویسند و آن زمان قرار شد که روزی ۱۰ تومان به ایشان بدهد ماهی ۳۰۰ تومان قرارداد را بستند شب جمعه در تهران برادرم پدر ما را خواب دید پدرم گفت که (حالا تعبیر من است چون دقیقاً یادم نیست) آقا میرزا علی یا علی تو میخواهی بروی محضر و دفتر محضر را بنویسی امام حسین(ع) دوست دارد کسانی که درِ خانهاش هستند امام حسین(ع) اندازه یک دفتردار هم نیست که ماهی به تو ۳۰۰ تومان بدهد نرو این کار را بکنی. این خواب را ایشان دید صبح بیدار شد چیزی به ما نگفت فردای آن روز اذان صبح را گفته بودند ما بلند شده بودیم برای نماز صبح وضو بگیریم درِ خانه را یک کسی زد برادرم رفت در خانه (ما غریب و ناشناسیم در این شهر) چه کسی است که در میزند. اینجا منزل پسر آقای محدث قمی است؟ بله. در را باز کرد یک کیسهای را داد به برادر من گفت این مال شماست آقا میرزا محسن میگفتند این آقایی که من دم در خانه دیدمش همانند کسانی که توی خراسان هستند و عمامهیشان یک حنکی پشت سر دارد همچین آدمی بود و خواست برود برادرم تعارف کرد بفرمایید داخل گفت نه باید بروم کیسه را باز کردیم دیدیم به اندازه ۲ ماه حقوقی که بایستی ایشان از دفترخانه بگیرد ۶۰۰ تومان توی آن کیسه بود میرزا محسن میفرمودند: بعد از این عنایتی که پدرم در خواب به برادرم کردند. ایشان میفرمود برادر من آدم ثروتمندی نبود اما تا آخر عمر جیبش دیگر خالی نشد خدا برایش عنایت کرد.
علی أیُ حالٍ عنایت خدا و اهل بیت(ع) هم هست خدا رحمت کند مرحوم آیتالله گلپایکانی را من گاهی وقتها که خدمت ایشان منبر میرفتم این جمله را خصوصی به من میفرمودند فلانی تا پای منبر هر قصدی میخواهی داشته باش اما پا که به پله منبر میگذاری فقط برای خدا برو روی منبر و بیا پایین بعد این تعبیر جالب است میفرمودند فلانی بقییه آثار را خدا خودش بار میکند پول میخواهی خدا میرساند منبرت میخواهی خوب باشد خدا درست میکند آن آثار را خدا بار میکند تو دنبال آن آثار نباش.
بنابراین عرض بنده این است که:
۱. یکی اینکه اساس در منبر این است که عزیزان هراس در دلتان راه ندهید اگر هراسی باشد نمیتوانید صحبت بکنید.
۲. نیازهایی که در منبر بِهش دارید آن نیازها را قبل از منبر باید فراهم بکنیم اینها چیزهایی است که در منبر دخیل است.
۳. یکی هم اخلاص و حتماً سعی کنید منبر که میروید با طهارت منبر بروید وضو داشته باشید این خیلی تأثیر دارد در تأثیرگذاری به مخاطب و مستمعین امیدوارم که موفق باشید.
سؤال: میزان در وقت منبر چقدر بایستی باشد؟
البته ما نمیتوانیم الآن یک الگوی دقیقی راجب منبر ارائه بدهیم این بستگی دارد به خواست مخاطب گاهی مخاطب دوست دارد سخنرانی را ادامه بدهید گاهی شما حال ندارید یا مطالبی را که راجب منبر دارید تمام شده است اما به طور غالب مستمع برای گوش کردن مطلب بیشتر از ۲۰ دقیقه گوش نمیدهد بعد از ۲۰ دقیقه خسته میشود. ۲۰ دقیقه منبر ۱۰ دقیقه هم قبل از منبر خطبه و پایان منبر هم روضه و دعا مجموعاً ۳۰ دقیقه بیشتر از این باشد مستمع خسته میشود خصوصاً اگر فضا یک فضایی باشد که گرم است، سرد است، نور کافی ندارد، صدا خوب نیست همة اینها تأثیر دارد.
سؤال: بیان احکام چگونه است؟
اگر انسان بتواند لابهلای مطالبش که البته نیازمند مهارتهایی ایت یک مسئله شرعی هم بیان بکند.
یک وقتی مرحوم آیت الله گلپایگانی خودش خصوصی به من میفرمودند فلانی ما از استفتائاتی که از ما میشود میفهمیم که مردم نسبت به مسائل اولیه مشکل دارند و مطلبی را میفرمودند: میفرمودند یک روز من منزل بودم وقت ملاقات هم نبود آمدند گفتند که پدر شهیدی است و میخواهد شما را ببیند گفتم برایش بگویید بیاید داخل. آمدند نشست گفت من با ایشان احوال پرسی کردم گفتند: آمدم یک مسئله از شما بپرسم. من پسرم شهید شده از آن ۲ تا فرزند باقی مانده و من نمیتوانم این فرزندها را رها بکنم آمدم از شما اجازه بگیرم با عروسم ازدواج بکنم. من به ایشان گفتم نمیشود عروس را گرفت و قرآن میفرماید: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خالاتُکُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ وَ رَبائِبُکُمُ اللاَّتی فی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللاَّتی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیما»[۱۰] گفتند من آمدم خدمت شما آقا شما حلال بکنید. ایشان این مطلب را میفرمودند که: این نشان میدهد که مردم مسائل اولیه و مسائل کوچکی نظیر این طور مسائل را نمیدانند آگاهی ندارند اگر انسان بتواند لابهلای سخنرانی که میکند حالا یا ابتدای سخنرانی یا در پایان سخنرانی یک مسائل شرعی و مبتلا به است.
گاهی برخی مسائل مطرح میشود فرض بفرمایید جمعی که اینجا حج نرفتهاند مسئله حج را میگوید یا مسائل دیگر باید مسائل مورد ابتلاء را گفت که بسیار خوب است.
سؤال: چه موضوعاتی در منبر مطرح بشود؟
موضوعاتی که در منبر بایستی مطرح بشود هم بایستی ببینیم مخاطب تشنه چه چیزی است هم موقعیت چه موقعیتی است یک مخاطب مشکلی دارد دوست دارد من راجب آن مشکل صحبت بکنم اما فضا یک مطلب دیگری را میطلبد بایستی روانشناسی مخاطب را حتماً انسان داشته باشد در سخنرانی ببنید عموم چه میطلبند فرض بفرمایید گاهی مستمعین همه یکنواخت هستند گاهی مختلف هستند، گاهی دانشگاهی دارد، تحصیل کرده است، بیسواد است نمیشود یک مطلب علمی را مطرح کرد یا باید مطلب علمی را به زبان ساده بیان بکند که آن کسی که سواد ندارد هم بفهمد نمیشود برای همة عوام صحبت کرد و همة خواص صحبت کرد باید مطالب به گونهای باشد که هر دو دسته بهره ببرند و تنها نظر آن مخاطب نبایستی تأمین بشود باید انسان ببیند در آن شرایط و فضا چه چیزی مهم و اهم است این را از قبل می شود با یک ارزیابی انسان به دست بیاورد چه نیاز است همان را مطرح کرد.
سؤال: منابع پیشنهادی حضرتعالی با توجه به نزدیکی ماه مبارک رمضان برای مبلغین گرامی چیست؟
ماه مبارک رمضان یک ماهی است که جدای از مسائل سیاسی هم بایستی مردم را در جریان بگذاریم اما گاهی خودمان گفته میشود ما مسائل سیاسی را از رادیو و تلویزیون و از رسانهها میگیرم شما برای ما مطالب غیرسیاسی بگویید اگر بخواهیم مطالب غیرسیاسی مطرح بکنیم ماه رمضان یک ماه خودسازی است در خطبه شعبانیه رسول خدا میفرماید: أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازٌ عَلَى الصِّرَاطِ[۱۱] ماه خودسازی است بیشتر بایستی مسائل اخلاقی را مطرح کرد من پیشنهاد میکنم اگر آقایون راجب مسائل اخلاقی میخواهند صحبت بکنند حتماً روضه بهار جلد ۷۷ ـ ۷۸ چاپ ایران ـ اسلامیة یا ۷۴ ـ ۷۵ چاپ بیروت روایات خوب اخلاقی است از نظر روایت و از نظر مسائل تاریخی هم تاریخ ائمه و معجزات ائمه خیلی جذابیت دارد برای مردم. دوست دارند بشنوند.
جلد ۴ مناقب شهر آشوب[۱۲] معجزات خوب آورده مختصر است. اگر مفصلتر میخواهند الثاقب فی المناقب[۱۳] خیلی خوب است. مفصلتر از آن مدینه معاجز[۱۴] معجزات در آنجا جمعآوری شده است.
سؤال: ذکر مصیبت چگونه بخوانیم؟
ذکر مصیبت اگر انسان بتواند شعر به مناسبت داشته باشد ما مداح نیستیم که یک قصیده بخوانیم برای منبری ۲ تا ۳ تا بیت شعر کافی است ۲ بیت شعر خوب فارسی یا عربی. ولکن در ذکر مصیبت شما اگر صدای خوبی دارید میتوانید با تکیه بر صوت متن مقتل را بخوانید.
اخیراً کتابی از ما به نام سوگ آلالله چاپ شده ۱۴۰ تا روضه است روضههای مختلفی است که اگر بتوانید تهیه کنید هر جور روضهای درش است. شعر عربی، فارسی متن مقتل میتوانید مراجعه بفرمایید و ببینید.
سؤال: چینش مطالب چگونه است؟
چینش مطالب اگر انسان بتواند راجب موضوعی که میخواهد صحبت بکند ابتدا یک مقدمهای را ذکر بکند مثلاً راجب صبر. صبر یک صفت اخلاقی خوب است. فوری وارد مسئله صبر نشود بیاید از اینجا وارد مسئله صبر بشود ارزش انسان به چیست؟ به اعتقاد و اخلاق است، به علم است، به عمل صالح است. آن وقت بعد از اینکه مقدمه را ذکر کرد شنوده بداند که صبر یک امر ارزشی است آن وقت وارد به مسئله صبر بشود.
یک مقدمه، حدیث، مطلب تاریخی و در آخر ذکر مصیبت.
پی نوشتها
[۱]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص ۲۶۰.
[۲]. احزاب، آیه ۳۹.
[۳] . رجال العلامة الحلی، علامه حلى، حسن بن یوسف بن مطهر محقق / مصحح: بحرالعلوم، محمدصادق، موضوع: رجال زبان: عربى، تعداد جلد: ۱، ناشر: دار الذخائر، مکان چاپ: نجف اشرف، سال چاپ: ۱۴۱۱ ق، ص۲۱.
[۴] . شرح الکافی-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندرانی)، ج۱۲، ص ۴۱۵.
[۵] . سبا، آیه ۱۸.
[۶] . الوافی، ج ۱۹، ص ۹۶.
[۷] . نور، آیه ۳۶.
[۸]. یونس، آیه ۶۲.
[۹] . الرحمن، آیات ۴-۱.
[۱۰] . نساء، آیه ۲۳.
[۱۱] . الأمالی( للصدوق)، ص ۹۴.
[۱۲] . بوجعفر، محمد بن علی بن شهرآشوب بن ابونصر بن ابوالجیش ساروی مازندرانی ملقب به رشیدالّدین و عزالدّین و مشهور به اِبنِ شَهْرْآشوب (۴۸۹ - ۱۶ شعبان ۵۸۸ هجری قمری، ۴۷۵ یا ۴۷۶ - ۱۲ شهریور ۵۷۱ هجری خورشیدی، ۱۰۹۶ - ۲۷ اوت ۱۱۹۲ میلادی)، مفسر، محدث، ادیب و فقیه بزرگ شیعه است.
[۱۳] . ابن حمزه طوسی (متوفای ۵۶۰ق)عالم قرن ششم هجرى است.
[۱۴] . سید هاشم بحرانی (متوفای ۱۱۰۷ ق).