پایگاه تخصصی منبرها

موقعیت و شخصیت امام رضا (علیه السلام )

تاریخ انتشار:
امام رضا (علیه السلام ) هشتمین امام شیعه اثنا عشرى است و پیامبر (صلی الله علیه و آله ) نام وى را به صراحت ذکر فرموده : على فرزند موسى ، فرزند محمد، فرزند على ، فرزند حسین ، فرزند على ، فرزند ابوطالب که درود خدا بر همه آنان باد...
موقعیت و شخصیت امام رضا (علیه السلام )

موقعیت و شخصیت امام رضا (علیه السلام )

امام رضا (علیه السلام ) هشتمین امام شیعه اثنا عشرى است و پیامبر (صلی الله علیه و آله ) نام وى را به صراحت ذکر فرموده : على فرزند موسى ، فرزند محمد، فرزند على ، فرزند حسین ، فرزند على ، فرزند ابوطالب که درود خدا بر همه آنان باد.

کنیه اش ابوالحسن است .

برخى از لقب هایش عبارتند از: رضا، صابر، زکى ، ولى ...

نقش انگشتریش: حسبى الله ، یا به روایت دیگر: ماشاءالله ، لا قوة الا بالله

زادگاهش در مدینه به سال 148 هجرى بود. یعنى در همان سالى که جدش امام صادق (علیه السلام) درگذشت و این نظر بیشتر علما و تاریخنویسان است.(1)

 و نیز گفته شده که تاریخ تولد حضرت امام رضا (علیه السلام) سال 151 است . ولى بهر حال قول نخست از همه قویتر و مشهورتر است. تاریخ وفات امام رضا (علیه السلام)، بنا به گفته علما و مورخان بزرگ ، سال 203 هجرى در طوس بوده است .

دانش ، پارسایى و پرهیزگارى امام (علیه السلام)

این از چیزهایى است که تمام مورخان درباره آن اتفاق نظر دارند. کوچکترین مراجعه به کتابهاى تاریخى این نکته را بخوبى روشن مى گرداند. حتى مامون بارها خود در فرصتهاى گوناگون آن را اعتراف کرده مى گفت : رضا (علیه السلام) دانشمندترین و عابدترین مردم روى زمین است . وى همچنین به رجاء بن ابى ضحاک گفته بود:

(...... بلى اى پسر ابى ضحاک ، او بهترین فرد روى زمین ، دانشمندترین و عبادت پیشه ترین انسانهاست ... .(2)

مامون به سال 200 که بیش از سى و سه هزار تن از عباسیان را جمع کرده بود، در حضورشان گفت :

(...... من در میان فرزندان عباس و فرزندان على رضى الله عنهم بسى جستجو کردم ولى هیچیک از آنان را با فضیلت تر، پارساتر، متدینتر، شایسته تر و سزاوارتر به این امر از على بن موسى الرضا ندیدم)(3)

موقعیت و شخصیت امام (علیه السلام )

این موضوع از مسایل بسیار بدیهى براى همگان است . تیرگى روابط بین امین و مامون به امام این فرصت را داد تا به وظایف رسالت خود عمل کند و به کوشش و فعالیت خویش بیفزاید. شیعیانش نیز این فرصت را یافتند که مرتب با او در تماس بوده از راهنمایی هایش بهره ببرند. پس در نتیجه ، امام رضا از مزایاى منحصر به فردى سود مى جست و توانست راهى را بپیماید که به تحکیم موقعیت و گسترش نفوذش در قسمتهاى مختلف حکومت اسلامى بیانجامد حتى روزى امام به مامون که سخن از ولایتعهدى مى راند، گفت : «...... این امر هرگز نعمتى برایم نیفزوده است . من در مدینه که بودم دستخطم در شرق و غرب اجرا مى شد. در آن موقع ، استر خود را سوار مى شدم و آرام کوچه هاى مدینه را مى پیمودم و این از همه چیز برایم مطلوبتر مى نمود.....»(4).

نامه مامون

در نامه اى که مامون از امام تقاضا مى کند که اصول و فروع دین را برایش ‍توضیح دهد، او را چنین خطاب مى کند: (اى حجت خدا بر خلق ، معدن علم و کسى که پیروى از او واجب مى باشد....). (5) مامون او را (برادرم) و (اى آقاى من) خطاب مى کرد.

در توصیف امام ، مامون براى عباسیان چنین نگاشته بود: «...... اما اینکه براى على بن موسى بیعت مى خواهم ، پس از احراز شایستگى او براى این امر و گزینش وى از سوى خودم است ..... اما اینکه پرسیده اید آیا مامون در زمینه این بیعت بینش کافى داشته ، بدانید که من هرگز با او بیعت نکرده مگر با داشتن بینایى کامل و علم به اینکه کسى در زمین باقى نمانده که به لحاظ فضیلت و پاکدامنى از او وضع روشنترى داشته و یا به لحاظ پارسایى ، زهد در دنیا و آزادگى بر او فزونى گرفته باشد. کسى از او بهتر جلب خشنودى خاص و عام را نمى کند و نه در برابر خدا از وى استوارتر کسى دیگر یافت مى شود.....».(6)

گواهی دشمن:

از یادآورى این مطالب به وضوح به خصوصیات امام ، موقعیت و منش ‍وى پى مى بریم ، مگر نگفته اند که : « فضیلت آن است که دشمنان بر آن گواهى دهند؟»

باز از چیزهایى که دلالت بر بزرگى و شوکت امام دارد، روایتى است که گزارش کننده چنین نقل مى کند: «من در معیت امام بر مامون وارد شدم . مجلس مملو از جمعیت بود، محمد بن جعفر را گروهى از طالبیان و هاشمیان احاطه کرده بودند و فرماندهان نیز حضور داشتند. به مجرد ورود ما، مامون از جا برخاست ، محمد بن جعفر و افراد بنى هاشم نیز برپا شدند. آنگاه امام و مامون در کنار هم نشستند، ولى دیگران همچنان ایستاده بودند تا امام همه را اذن جلوس داد. آنگاه ساعتى بگذشت و مامون همچنان غرق توجه به امام بود......».(7)

سند ولایتعهدی:

سند ولایتعهدى که مامون آن را به خط خویش نوشته ، ضمن تعبیرهاى بازگو کننده موقعیت و سجایا در شخصیت امام است . مثلا مامون چنین مى نویسد: «... چون او بدید فضیلت درخشانش ، واکنش چشمگیرش ، پارسایى برجسته اش ، زهد سَره اش ، کناره گیریش از دنیا، و خلاصه خویشتن داریش از مردم را و بر وى (مامون ) ثابت گردید اخبارى که پیوسته درباره او با هماهنگى مضمون شنیده مى شد، زبانهایى که بر او اتفاق سخن داشتند، و چون در او فضیلت را به حد عالى ، زنده و کامل یافت .....»

و به نوشته النجوم الزاهره ، امام رضا (علیه السلام) سرور بنى هاشم و گرانقدرترین آنها در زمان خود بود. مامون او را بسیار گرامى مى داشت ، در برابرش ‍ بسی کرنش مى کرد.... (8)

پی نوشت ها:

1. مانند: شیخ مفید در ارشاد، شبراوى در الاتحاف بحب الاشراف ، کلینى در کافى ، کفعمى در مصباحضرت ، شهید در دروس ، طبرسى در اعلام الورى ، فتال در روضة الواعظین ، صدوق در علل الشرایع ، تاج الدین محمد بن زهره در غایة الاختصار، ابن صباغ مالکى در الفصول المهمة ، اردبیلى در جامع الرواة ، مسعودى در مروج الذهب هر چند که در کلامش ابهامى است ، ابوالفداء در تاریخ خود، کنجى شافعى در کفایة الطالب ، ابن اثیر در کامل ، ابن حجر در صواعقش ، شبلنجى در نورالابصار، بغدادى در سبائک الذهب ، ابن حوزى در تذکرة الخواص ، ابن الوردى در تاریخ خود، که از تاریخ غفارى و نوبختى نیز نقل کرده . عتاب بن اسد نیز مى گفت که گروهى از اهل مدینه را شنیده که همین مطلب را مى گویند. غیر از این افراد، تعداد بسیارى دیگر نیز مى باشند. 

2. بحار / 49 / ص 95 عیون اخبار الرضا/ 2 / ص 183 و سایر کتابها.

3. مروج الذهب / 3 / ص 441 الکامل ، ابن اثیر / 5 / ص 183 الاداب السلطانیة / ص 217 طبرى / 11 / ص 1013 (چاپ لیدن ) مختصر تاریخ الدول / ص 134 تجارب الامم / 6 / ص 436.

4. بحار / 49 / ص 155، 144 الکافى / 8 / ص 151 عیون اخبار الرضا / 2 / ص 167.

5. نظریة الامامة / ص 388.

6. متن عربى این نامه در پایان اصل کتاب آمده است .

7. مسند الامام الرضا / 2 / ص 76 بحار / 49 / ص 175 عیون اخبار الرضا / 2 / ص 156.

8. النجوم الزاهرة / 2 / ص 74.