پایگاه تخصصی منبرها

توهین وهابیت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام

تاریخ انتشار:
برخى از مردم به ابن تیمیّه، شیخ الاسلام مى گویند با اینکه وى ناصبى و دشمن امیر المؤمنین (علیه السلام) است، و به ساحت حضرت صدّیقه طاهره جسارت کرده و مى گوید: در او ـ نستجیر باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت...
توهین وهابیت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام

اهانت به حضرت صدّیقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللّه علیها

استاد حسن سقّاف از دانشمندان معاصر اردنى در کتاب خود «التنبّی والردّ على معتقد قِدَم العالم والحدّ» مى نویسد:

«ابن تیمیّة یحتجّ کثیر من الناس بکلامه، ویسمّیه بعضهم «شیخ الاسلام» ، وهو ناصبیّ، عدوّ لعلیّ(علیه السلام)، واتّهم فاطمة(علیها السلام)بأنّ فیها شعبة من النفاق»(26).

برخى از مردم به ابن تیمیّه، شیخ الاسلام مى گویند با اینکه وى ناصبى و دشمن امیر المؤمنین (علیه السلام) است، و به ساحت حضرت صدّیقه طاهره جسارت کرده و مى گوید: در او ـ نستجیر باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت.( رجوع شود به منهاج السنة ج 4 ص 245.)

توهین به امیر مؤمنان علی (علیه السلام)

ابن حجر عسقلانى از علمای بزرگ اهل سنت نسبت به جوابیّه هاى ابن تیمیّه در پاسخ به علاّمه حلّى و در مقام تأثّر وتأسّف مى گوید:
«وکم من مبالغة لتوهین کلام الرافضی أدّته أحیاناً إلى تنقیص علیّ رضی اللّه عنه» ( لسان المیزان: 6/319.). ابن تیمیّه در پاسخ به علاّمه حلّى بقدرى زیاده روى کرده است، که جوابهاى او منجرّ به تنقیص مقام على بن ابى طالب شده است.

علی علیه السلام 17 مورد اشتباه داشته است؟؟؟؟

و در موردى دیگر مى گوید: «وقال ابن تیمیّة فی حقّ علیّ: أخطأ فی سبعة عشر شیئاً، ثمّ خالف فیها نصّ الکتاب منها اعتداد المتوفّى عنها زوجها أطول الأجلین(الدرر الکامنة: 1/153 ـ 155)
«ابن تیمیّه» در باره امیر مؤمنان(علیه السلام) مى گوید: على در 17 مورد دچار اشتباه شده است، و با نصّ قرآن مخالفت نموده است، که یکى از آنها در باره عدّه زن شوهر مرده است، که طولانى ترین زمان را تعیین کرده است.

وهابیت و انکار فضائل اهل بیت(علیهم السلام)

یکى از مبانى فکرى «ابن تیمیّه» انکار فضائل مسلّم اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است، او در کتاب «منهاج السنّة» که به قول علاّمه امینى باید آن را «منهاج البدعة» نامید(الغدیر: 3/148: وهو الحریّ بأن یسمّی «منهاج البدعة» وهو کتاب حشوه ضلالات وأکاذیب، وتحکّمات، وإنکار المسلّمات، وتکفیر المسلمین، وأخذ بناصر المبدعین، ونصب وعداء محتدم على أهل بیت الوحی(علیهم السلام).)

مى نویسد: نزول آیه شریفه (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ)( مائده: 55) در حقّ على(علیه السلام)به اتفاق اهل علم دروغ است.

«وقد وضع بعض الکذّابین حدیثاً مفترى أنّ هذه الآیة نزلت فی علیّ لمّا تصدّق بخاتمه فی الصلاة، وهذا کذب بإجماع أهل العلم بالنقل، وکذبه بیّن من وجوه کثیرة(منهاج السنّة: 2/30.)
بعضى از دروغگویان حدیثى را جعل کرده و گفته اند: آیه (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ) در شأن على هنگامى که در نماز انگشترش را به فقیر صدقة داد نازل شده است، به اجماع اهل علم این مطلب دروغ، و دروغ بودن آن آشکار است.

محکم بودن حدیث

این حدیث و شأن نزول را بیش از 66 نفر از محدّثان و دانشمندان اهل سنّت نقل کرده اند(الغدیر: 3/154 ـ 162).
آلوسى از علماء بزرگ اهل سنّت مى گوید:«غالب الأخباریّین على أنّ هذه الآیة نزلت فی علیّ کرّم اللّه وجهه» (غالب اخباریها معتقدند که این آیه در باره على بن أبی طالب (علیه السلام)نازل شده است).سپس مى افزاید که حسّان شاعر، در این زمینه اشعارى سروده است، و آنگاه اشعار او را ذکر مى کند(روح المعانی فی تفسیر القرآن: 6/167.)
و نیز مى نویسد: «وأمّا قوله وأنزل اللّه فیهم (قُل لاَّ أَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى)فهذا کذب ظاهر»( منهاج السنّة: 4/563.)

مینویسد:

نزول آیه شریفه:(قُل لاَّ أَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا...) در حقّ خاندان رسالت دروغ است.

و حال آن که متجاوز از 45 نفر از بزرگان اهل سنّت آن را نقل کرده اند(الغدیر: 3/156.)

و در باره حدیث :

«علیّ مع الحقّ والحقّ معه» مى نویسد: من أعظم الکلام کذباً وجهلاً فإنّ هذا الحدیث لم یروه أحد عن النبیّ صلّى اللّه علیه وسلّم لا بإسناد صحیح ولا ضعیف»

از بزرگترین دروغها و نادانیها است که این حدیث را از پیامبر بدانیم، چون این روایت را هیچ کس حتى با سند ضعیف، از پیامبر نقل نکرده است.

در حالی که:

جمعى از علماء بزرگ اهل سنّت همانند: خطیب بغدادى، هیثمی حاکم نیشابورى، ابن کثیر و ابن قتیبه، از ابو سعید خُدرى، سعد بن وقّاص، على بن أبی طالب (علیه السلام)، ام سلمه و عائشه این حدیث را با تعابیر مختلف نقل کرده اند.
مانند: «علیّ مع الحقّ والحقّ مع علیّ، ولن یفترقا حتّى یردا علیّ الحوض یوم القیامة».

و یا عبارت: «علیّ مع الحقّ والقرآن، والحقّ والقرآن مع علیّ، ولن یفترقا حتّى یردا علیّ الحوض»

و یا جمله: «الحقّ مع ذا، الحقّ مع ذا»

و همچنین عبارت: «الّلهمّ أدر الحقّ مع علیّ حیث دار»
هیثمى از علماء بزرگ اهل سنّت مى نویسد: «رواه أبو یعلى، ورجاله ثقات»( مجمع الزوائد للحافظ الهیثمی: 7/235.). این روایت را ابویعلى نقل نموده، و روات آن همه ثقه هستند.
و همچنین حاکم نیشابورى و ذهبى که از استوانه هاى علمى اهل سنّت به شمار مى روند، تصریح به صحت روایت نموده اند(المستدرک: 3/123، 124 ح 4629)

فخر رازى مى نویسد: «من اقتدى فی دینه بعلیّ بن أبی طالب فقد اهتدى لقول النبیّ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم : «الّلهمّ أدر الحقّ مع علیّ حیث دار» ( تفسیر الکبیر: 1/205 و207 ؛المحصول: 6/134. نیز رجوع شود به: تاریخ بغداد: 14/322، تاریخ مدینة دمشق: 42/449، کنز العمّال: 11/621 ح 33018 ,البدایة والنهایة لابن کثیر: 7/ 398، الصواعق المحرقة: 74، ط. المیمنة بمصر، تاریخ الخلفاء للسیوطی: 116 و162، وفیض القدیر للمناوی: 4/356، الإمامة والسیاسة: 1/98، تحقیق على شیری.).

هدایت یافته کسى است که به على(علیه السلام) اقتدا کند، زیرا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده است: خدایا حق را بر محور على قرار بده.

انکار موقعیت علمى على(علیه السلام)

ابن تیمیّه در انکار موقعیت علمی امیرالمومنین علیه السلام مى نویسد:

«قوله، ابن عباس تلمیذ علیّ کلام باطل»( منهاج السنّة: 7/536.)
عالم شیعه، علاّمه حلّى که مى گوید: ابن عباس شاگرد على (علیه السلام)بوده است، دروغ محض است.

«والمعروف أنّ علیّاً أخذ العلم عن أبی بکر»( منهاج السنّة: 5/513.). آن چه مشهور است على علم را از ابوبکر فرا گرفته است.

همچنین گفته:

«وقد جمع الشافعیّ ومحمّد بن نصر المَرْوَزی کتاباً کبیراً فیما لم یأخذ به المسلمون من قول علیّ لکون قول غیره من الصحابة أتبع للکتاب والسنّة»( منهاج السنّة: 8/281.)
شافعى و مَرْوَزى در کتابى بزرگ مواردى که مسلمانان به گفتار على عمل نکرده اند را جمع آورى کرده اند، چون گفتار صحابه غیر از على به قرآن و سنّت نزدیکتر بوده است.

«عثمان قد جمع القرآن کلّه بلا ریب، و کان أحیاناً یقرؤه فی رکعة واحدة، وعلیّ قد اختلف فیه هل حفظ القرآن کلّه أم لا؟»( منهاج السنّة: 8/229).
عثمان قرآن را جمع کرد و بعضى از اوقات تمام قرآن را در یک رکعت نماز قرائت مى کرد، ولى در این که على تمام قرآن را حفظ بود یا نه، اختلاف است.

دفاع ابن تیمیّه از ابن ملجم

قال ابن تیمیّة:

والذی قتل علیّاً کان یصلّی ویصوم ویقرأ القرآن ، وقتله معتقداً أنّ اللّه ورسوله یحبّ قتل علیّ، وفعل ذلک محبّة للّه ورسوله فی زعمه، وإن کان فی ذلک ضالاًّ مبتدعاً (منهاج السنة: 1/153).

«ابن تیمیّه» مى گوید:

آن کسى که على را کشت، اهل نماز و روزه بود و قرآن مى خواند، و معتقد بود که کشتن على مورد رضایت خدا و پبامبر است، و این کار را به خاطر به دست آوردن محبّت خدا و پیامبر انجام داد، اگر چه در این عقیده دچار گمراهى شده بود.

و نیز مى گوید:

«وقال أیضاً: قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادی مع کونه کان من أعبد الناس وأهل العلم» ( منهاج السنّة: 5/47) .

على بن ابى طالب را یکى از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالى که از عابدترین انسانها و داراى مقام علمى بود به قتل رساند.

ملاحظه مى کنید که «ابن تیمیّه»، ابن ملجم را چگونه مدح مى کند با این که پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم)، او را از شقى ترین انسانها و در ردیف پى کننده ناقه ثمود شمرده است.

قال علی(علیه السلام): «أخبرنی الصادق المصدّق أنّی لا أموت حتى أضرب على هذه وأشار إلى مقدّم رأسه الأیسر فتخضب هذه منها بدم، وأخذ بلحیته وقال لی: یقتلک أشقى هذه الأمّة کما عقر ناقة اللّه أشقى بنی فلان من ثمود» ( مسند أبی یعلى: 1/431، المعجم الکبیر: 8/38، کنز العمّال: 13/192، تاریخ مدینة دمشق: 42/543)

قال الهیثمی: رواه الطبرانی وأبو یعلى وفیه رشدین بن سعد وقد وثّق ، وبقیّة رجاله ثقات.

حضرت امیر (علیه السلام) مى فرماید: پیامبر راستگو و راستین به من خبر داد که مرا شقى ترین انسانهاى این امت به شهادت خواهد رساند.
هیثمى روایاتى به این مضمون نقل مى کند، سپس مى نویسد: روات این روایات همه مورد وثوق هستند.
سپس روایت دیگرى به همین مضمون نقل مى کند و مى گوید:

وقال بعد روایة أخرى بهذا المضمون: رواه أحمد والطبرانی والبزّار باختصار، ورجال الجمیع موثّقون(مجمع الزوائد: 9/136)

احمد وطبرانى و بزّار آن را به اختصار نقل کرده اند، و راویان این حدیث همه آنان ثقه مى باشند.

تمجید ابن تیمیه از معاویه و یزید

ابن تیمیّه مى نویسد: «إنّ الرافضة تعجز عن إثبات إیمانه (أی علیّ بن أبی طالب(علیه السلام)) وعدالته ، فإن احتجّوا بما تواتر من إسلامه وهجرته وجهاده، فقد تواتر إسلام معاویة ویزید وخلفاء بنی أمیّة وبنی العبّاس وصلاتهم وصیامهم وجهادهم الکفّار» ( منهاج السنّة: 2/62).

شیعه نمى تواند ایمان و عدالت على (علیه السلام) را ثابت کند، چون اگر به اسلام و هجرت و جهاد على که به تواتر ثابت شده است استدلال کند، خواهیم گفت که اسلام معاویه و یزید، و خلفاء بنو امیه، و بنو عباس، و همچنین نماز، و روزه، و جهاد آنان نیز به تواتر ثابت شده است.

همچنین هیئت افتاى سعودى در پاسخ به سؤالى مى نویسد: «لم یثبت فسقه الذی یقتضی اللعن»
فسق یزید به طورى که لعن او را جایز شمارد، ثابت نشده است(فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء: 3/297.)

برچسب‌ها