اعتکاف(4)
اعتکاف: توقف در مسجد به قصد عبادت
اعتکاف، مصدر باب افتعال از ریشه «عـکـف» به معناى محبوس کردن و روىآوردن به چیزى است. راغب گوید: اعتکاف به معناى روى آوردن و ملازمت با چیزى، همراه با تعظیم آن است و در اصطلاح فقه، عبارت است از توقف در مسجد به قصد عبادت.واژه اعتکاف در قرآن نیامده; ولى مشتقات ماده «عکف» از ثلاثى مجرد بهصورت اسم فاعل 7بار و در شکل اسم مفعول و مضارع هر کدام یک بار آمده است.
پیشینه اعتکاف:
از برخى آیات قرآن برمىآید که این عبادت* در ادیان توحیدى پیشین نیز مطرح بوده و پیامبران الهى و موحدان گاه براى راز و نیاز با خداوند، مدتى از زندگى و جامعه دورى مىگزیدند و به مسجد*الحرام یا معابد دیگر پناه مىبردند و مدتى خود را براى عبادت با خدا و راز و نیاز با او محبوس مىکردند. از جمله آیه125 بقره/2 است که خداوند در آن به ابراهیم و فرزندش اسماعیل، فرمان مىدهد تا مسجدالحرام را براى طواف کنندگان و معتکفان پاکیزه گردانند:
«وعَهِدنا اِلى اِبرهیمَ واِسمـعیلَ اَن طَهِّرا بَیتِىَ لِلطّائِفینَ والعـکِفینَ».
از این آیه، افزون بر اینکه استفاده مىشود سنت اعتکاف در شریعت حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده، اهمیت فوقالعاده این عبادت در شریعت آن حضرت و دیگر ادیان توحیدى که نشئت گرفته از شریعت ابراهیم(علیه السلام)است نیز فهمیده مىشود، زیرا خداوند از سویى دو پیامبر خود را مأمور کرده است تا مقدمات این عبادت را فراهم سازند واز سوى دیگر، خانه خود را که بهترین مکان در روى زمین است، جایگاه این عبادت قرار داده است.
شاید بتوان اقامت و عبادت مریم(علیها السلام) در مسجدالاقصى را نیز از مصادیق اعتکاف برشمرد، زیرا مادر آن حضرت نذر کرد که مریم را وقف عبادت خدا کند:
«اِذ قالَتِ اِمرَاَتُ عِمرنَ رَبِّ اِنّى نَذَرتُ لَکَ ما فى بَطنى مُحَرَّرًا...» (آلعمران/3،35)
و پس از بلوغ، سرپرست او (زکریا(علیه السلام)) براى وى جایگاهى در مسجدالاقصى آماده کرد، تا به عبادت بپردازد. سپس مریم در مسجد اقامت گزید و به عبادت پرداخت که از نزد خدا با طعامهاى بهشتى پذیرایى مىشد:
«کُلَّما دَخَلَ عَلَیها زَکَرِیا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقـًا قالَ یـمَریَمُ اَنّى لَکِ هـذا قالَت هُوَ مِن عِندِ اللّهِ» (آلعمران/3،37)
از برخى آیات استفاده مىشود که توقف نزد بتها و عبادت آنها، در آیینهاى بت پرستى نیز رواج داشته است. در آیه 52 انبیاء/21 حضرت ابراهیم، آزر و قومش را به سبب عبادت بتها و ملازمت با آنها نکوهش کرده است:
«اِذ قالَ لاَِبیهِ وقَومِهِ ما هـذِهِ التَّماثیلُ الَّتى اَنتُم لَها عـکِفون».
در معناى «عاکفون» گفتهاند که بت پرستان در بتکدهها ملازم بتها بودند و آنها را عبادت مىکردند. آیه138 اعراف/7 گزارش کرده که بنىاسرائیل پس از عبور از دریا با بت*پرستانى مواجه شدند که سر بر آستان بتان خود داشتند:
«وجـوَزنا بِبَنى اِسرءیلَ البَحرَ فَاَتَوا عَلى قَوم یَعکُفونَ عَلى اَصنام لَهُم...»;
همچنین در آیه 91 طه/20 داستان بنىاسرائیل آمده است که پس از رفتن موسى(علیه السلام)به کوه طور، در اطراف گوساله* سامرى وقوف کرده و به پرستش پرداختند:
«قالوا لَن نَبرَحَ عَلَیهِ عـکِفینَ حَتّى یَرجِعَ اِلَینا موسى».
اعتکاف در اسلام:
در اسلام نیز همچون شرایع پیشین، سنت اعتکاف وجود داشته و مسلمانان به این عبادت ترغیب و تشویق شدهاند; از آیه 187 بقره/2 که در آن به برخى احکام اعتکاف اشاره شده است:«ولاتُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـکِفونَ فِى المَسـجِدِ» نیز آیه 125 بقره/2 مشروعیت این عمل در اسلام استفاده مىشود;همچنین از روایاتى که به جا آوردن این عمل را به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مستند مىکند و مزد و پاداش فراوانى براى آن برشمرده است نیز جواز، بلکه استحباب آن در اسلام استفاده مىشود; از جمله در روایتى آمده که پیامبر پس از ورود به مدینه، ابتدا در دهه نخست ماه رمضان و سپس در دهه دوم و در سال دیگر در دهه سوم، در مسجد اعتکاف کردند و از آن پس پیوسته در سومین دهه ماه رمضان، معتکف مىشدند.اعتکاف به نظر فقهاى اسلامى در همه ایام سال به جز روزهایى که در آن روزه حرام شده جایز است، هرچند در ماه رمضان، به ویژه در دهه پایانى آن، افضل است.
شرایط و احکام اعتکاف:
افزون بر شرایط عامه تکلیف و نیت براى معتکف، اعتکاف شرایط و احکام دیگرى نیز دارد، از جمله:
1.روزه*.
فقهاى امامیه، با استناد به روایات، روزه (اعم از واجب و مستحب) را از شرایط اعتکاف مىدانند.برخى اعتکاف پیامبر در ماه رمضان* را دلیل دیگرى بر این امر دانستهاند. بهنظر بعضى ظاهر آیه 187 بقره/2 نیز اشعار به این امر دارد، زیرا مخاطبان نهى از آمیزش، در این آیه روزه داران هستند:
«ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَى الَّیلِ ولا تُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـکِفونَ فِى المَسـجِد»
بنابراین آیه، اعتکاف تنها براى روزهداران جایزاست و جواز آن براى غیر روزهداران نیازمند دلیل است.البته گروهى از فقهاى اهل سنت اعتکاف را بدون روزه نیز جایزمىدانند.
2.حداقل اعتکاف به نظر امامیه سه روز
و بهنظر برخى از علماى اهل سنت یک شبانه روز است. برخى دیگر با استناد به اطلاق آیه187 بقره/2 مدت زمانى کوتاه را که وقوف بر آن صدق کند، کافى دانستهاند.
3. شرط دیگر،
انجام دادن این عبادت در مسجد است. همه علماى اسلامى به جز حنفیان که اعتکاف زن را در خانهاش جایز دانستهاند بر این شرط اتفاق نظر دارند.مستند امامیه دراین شرط روایات است; اما گروهى از عالمان اهل سنت آن را از جمله
«...واَنتُم عـکِفونَ فِى المَسـجِد» (بقره/2،187)
استفاده کردهاند. در ردّ این استناد گفته شده که آیه فقط بر حرمت مباشرت با زنان در حال اعتکاف در مسجد، دلالت دارد; نه بر شرطیت مسجد در اعتکاف.
در اینکه مقصود از مسجد* چه مسجدى است، بین علماى اسلامى اختلاف است; از ظاهر جمله
«...واَنتُم عـکِفونَ فِى المَسـجِد...» (بقره/2،187)
جواز اعتکاف در هر مسجدى استفاده مىشود، زیرا «المساجد» عام و شامل همه مساجد است; ولى امامیه با استناد به روایات، عموم آیه را به مساجد چهارگانه، یعنى مسجدالحرام، مسجدالنبى مسجد کوفه و مسجدبصره و مسجد جامع هر شهرتخصیص زدهاند. نظر گروهى از اهل سنت نیز همین است; ولى عدهاى از فقهاى فریقین، بر مساجد فوق، مساجدى دیگر افزودهاند.شایان ذکر است که حضور در مسجد و خارج نشدن از آن در مدت اعتکاف، جز براى کارهاى ضرورى و رفع حاجت، لازم است.
4.اجتناب از مباشرت با زنان.
قرآن مباشرت با زنان را بر معتکف ممنوع کرده است:
«ولا تُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـکِفونَ فِىالمَسـجِد»(بقره/2،187)
افزون بر آیه فوق، روایات مستفیض نیز بر این امر دلالت دارد. به نظر علماى امامیه آیه و روایات پیشگفته شمول داشته و هرگونه لمس، تقبیل و تماس شهوتآمیز را نیز دربرمىگیرد، هرچند برخى از امامیه و جمعى از اهل سنت، انصراف آیه را به آمیزش* دانسته و سرایت آن به مقدمات مذکور را بعید مىدانند، بلکه رد کردهاند;همچنین از اینکه در آیه مورد بحث، قرآن مباشرت با زنان در شبهاى ماه رمضان را براى روزهداران روا شمرده: «فالــنَ بـشِروهُنَّ» و سپس معتکفان را ازاین عمل منع کرده است: «و لا تُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـکِفونَ فِىالمَسـجِد» (بقره/2،187) به دست مىآید که آمیزش در شبهاى اعتکاف نیز بر معتکف حرام است.فقهاى فریقین نیز بر همین رأى هستند.افزون بر حرمت آمیزش با زنان، اعمال دیگرى چون استفاده از بوى خوش، خرید و فروش، مشاجره و جدال نیز در این مدت بر معتکفان حرام است. قرآن در پایان آیه مذکور، احکام مطرح شده در این آیه، از جمله حکم اعتکاف را از حدود الهى مىشمارد که مؤمنان نباید آن را سبک بشمارند و از آن تعدّى کنند:
«تِلکَ حُدودُ اللّهِ فَلا تَقرَبوها» (بقره/2،187)
سپس رعایت این احکام را موجب ایجاد تقوا و پرهیزگارى در انسان دانسته است:
«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ ءایـتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یَتَّقون»(بقره/2،187)
منابع:
احکام القرآن، جصاص; تاج العروس من جواهر القاموس;تفسیر راهنما; التفسیر الکبیر; جامع احادیث الشیعة فى احکام الشریعه; الجامع لاحکام القرآن، قرطبى; جامعالبیان عن تأویل آى القرآن; جواهر الکلام فى شرح شرایع الاسلام; روض الجنان و روح الجنان; شرایع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام;العروة الوثقى; الفرقان فى تفسیر القرآن; الفقه الاسلامى و ادلته; کتاب الخلاف;الکشاف; کنز العرفان فى فقه القرآن; لسان العرب; مجمع البحرین; مجمع البیان فى تفسیر القرآن; مسالک الافهام; مستمسک العروة الوثقى; مفردات الفاظ القرآن; المیزان فى تفسیرالقرآن; وسائلالشیعه.
فتاح آقازاده و بخش فقه و حقوق
پی نوشتها
[1]. مجمعالبحرین، ج2، ص229; تاجالعروس، ج12، ص396ـ397; لسانالعرب، ج9، ص340ـ341، «عکف».
[2]. مفردات، ص579،«عکف».
[3]. جواهرالکلام، ج17، ص159; العروة الوثقى، ج2، ص75.
[4]. راهنما، ج1، ص399.
[5]. التفسیر الکبیر، ج2، ص276.
[6]. جامع البیان، مج3، ج3، ص319ـ320.
[7]. مجمع البیان، ج2، ص740; روض الجنان، ج4، ص297ـ298.
[8]. الکشاف، ج3، ص121; مجمعالبیان، ج7، ص83; التفسیر الکبیر، ج22، ص181.
[9]. جواهرالکلام، ج17، ص160.
[10]. جامع احادیث الشیعه، ج11، ص763.
[11]. مستمسک العروه، ج8، ص536ـ538.
[12]. جواهرالکلام، ج17، ص161; الفقه الاسلامى، ج3، ص1761ـ1762.
[13]. الخلاف، ج2، ص227;جواهرالکلام، ج1، ص164.
[14]. جواهرالکلام، ج17، ص164.
[15]. مسالک الافهام، ج1، ص354.
[16]. الخلاف، ج2، ص228;الفقه الاسلامى، ج3، ص1762.
[17]. جواهر الکلام، ج17، ص166.
[18]. احکام القرآن، ج1، ص336; تفسیر قرطبى، ج2، ص222; الفقه الاسلامى، ج3، ص1752.
[19]. الفقه الاسلامى، ج3، ص1762.
[20]. جواهر الکلام، ج17، ص170; الفقه الاسلامى، ج3، ص1762.
[21]. تفسیر قرطبى، ج2، ص222.
[22]. مسالک الافهام، ج1، ص350.
[23]. همان، ص351.
[24]. الخلاف، ج2، ص227.
[25]. کنزالعرفان، ج1، ص216; جواهرالکلام، ج17، ص171.
[26]. تفسیر قرطبى، ج2، ص222.
[27]. کنزالعرفان، ج1، ص216; مسالک الافهام، ج1، ص351; الفقه الاسلامى، ج3، ص1752ـ1756.
[28]. جواهرالکلام، ج17، ص176ـ177.
[29]. شرایعالاسلام، ج1، ص219.
[30]. وسائل الشیعه، ج10، ص545; جامع احادیث الشیعه، ج11، ص780.
[31]. کنزالعرفان، ج1، ص216; جواهرالکلام، ج17، ص199ـ200.
[32]. مسالک الافهام، ج1، ص350.
[33]. احکامالقرآن، ج1، ص339; الفرقان، ج2، ص72.
[34]. المیزان، ج2، ص49;راهنما، ج1، ص610.
[35]. جواهرالکلام، ج17، ص204ـ205; الفقهالاسلامى، ج3، ص1777.
[36]. جواهرالکلام، ج17، ص202ـ204
- بازدید: 17
- نسخه مناسب چاپ