پایگاه تخصصی منبرها

در معرفت فاطمه (س)

تاریخ انتشار:
فاطمه زهرا(س) مکان پهناورى از قلب پدر خویش رسول خدا(ص) را به خود اختصاص داده و در کشور وجود پیامبر اکرم(ص) بهترین موقعیّت از آن وى بود. نبىّ مکرّم، ‏فاطمه زهرا(س) را دوست مى‏ داشت، ‏ولى نه محبّتى مانند محبّت پدران به دخترانشان. به عبارتى دیگر، ‏احترام...
در معرفت فاطمه (س)

نویسندگان:سمیه حاج اسماعیلى و فهیمه بیدگلى

در معرفت فاطمه (س)

بهترین ترازویى که براى سنجش فضایل اخلاقى زن و درخشان‏ترین آیینه‏اى که براى تصویر سیماى زن و چهره معنوى و شخصیت انسانى او فراروى زن‏ امروز مسلمان و زن‏ امروز ایران و زن ‏امروز جهان قرار دارد، ‏زندگى حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اکرم(ص) و همسر حضرت على بن ابیطالب(ع) و مادر‏امام حسن و‏امام حسین سرور شهیدان جهان است.

از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است، ‏فاطمه یک زن بود آنچنان که اسلام مى‏خواهد که زن باشد و روز زن روز فلاح و معراج و شخصیت و آزادى و حقوق و مقام زن، ‏روز تولدى نوین و حیاتى دیگر براى زنان است.

این نکته مسلم است که ما هر قدر صفحات نورانى زندگى آن حضرت را مطالعه کنیم بازهم بررسى بیشتر و تتبع دقیق‏تر در زندگانى آن حضرت لازم است و بیان مجدد فضایل و سجایاى آن بانوى معظمه به انحاء مختلف براى اقشار مختلف مردم و انسانها در سطوح و سنین متفاوت، ‏نه فقط براى زنان، ‏امرى بسیار ضرورى است؛ چرا که آن بانوى مکرمه در مدرسه نبوت و دانشگاه ‏امامت و رسالت به کمال رسیده و به فضایل و روحیات نیکو آراسته است. و در پاکى و طهارت، ‏هوشیارى و فطانت، ‏نجابت و شرافت و جلالت منحصر به فرد بوده و مقام هیچ زنى در دنیا و آخرت به مقام و منزلت ایشان نرسیده و نخواهد رسید.

بنابراین شایسته است که همگى ما با چنین بانویى که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است، ‏بیشتر و بیشتر آشنا شویم و ابعاد شخصیتى و اوراق تابناک آن حضرت را مورد بازنگرى قرار دهیم تا به شناخت بهترى دست پیدا کنیم.

به تعبیر زیباى حضرت ‏امام خمینى «قدس سره الشریف»(که روز زن مصادف با تولد این شخصیت بزرگ نیز مى‏باشد او که مکتب فاطمه را به دنیاى معاصر شناساند.)

«هرکس با هر بینش درباره او گفتارى دارد و از عهده ستایش او برنیامده و احادیثى هم که از خاندان وحى رسیده به اندازه فهم مستمعان بوده و دریا را در کوزه‏اى نتوان گنجاند و دیگران هرچه گفته‏ اند به مقدار فهم خود بوده نه به اندازه مرتبت او» صحیفه نور / ج 12 / ص 72.

با این همه، ‏نباید مأیوس شد و در حد توان باید گامهایى هر چند اندک براى دستیابى به قله فضائل و کمالات فاطمه(س) برداشت.

ما نیز در این مقاله به فراخور توانایى خویش به بررسى ابعاد زندگانى و شخصیتى حضرت زهرا(س) پرداخته‏ایم گرچه که چنین نوشته‏اى کوتاه، ‏طبعاً نمى‏تواند جامع باشد و حق مطلب را آنطور که شایسته است ادا کند‏اما گامى است هر چند کوچک در جهت شناخت آن بحر بى‏منتها و آن گوهر تابناک. شاید که مقبول حضرتش افتد.

در این مجال فقط به ابعاد شخصیتى حضرت فاطمه زهرا(س) از دیدگاه قرآن و وحى، ‏پیامبر(ص)، ‏امیرالمؤمنین(ع) و ائمه معصومین علیهم السلام بسنده مى‏کنیم.

حضرت فاطمه زهراء «سلام اللّه علیها» از دیدگاه قرآن و وحى‏

خداوند، ‏آیات بسیارى را به اهل بیت اختصاص داده است؛ به گونه ‏اى که همه مسلمین در نزول این آیات درباره ایشان اجماع نموده ‏اند و آن را دلیل عنایت خدا به شأن ایشان و بزرگداشت مقام آنان و ترغیب سایر مسلمین به حرکت در مسیر هدایت ایشان و اقتداى به آنان مى‏دانند.

برخى از این آیات، ‏عبارتند از:

1 - فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ[ 1 ]

پس کسى که با تو محاجه کند، ‏پس از آنکه براى تو علم حاصل شد، ‏بگو که بیائید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فراخوانیم و سپس مباهله کرده، ‏لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

همه اهل قبله حتى خوارج اجماع کرده‏اند که پیامبر(ص) از میان زنان جز دخترش فاطمه(س) را براى مباهله دعوت ننمود.

2 - إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا[ 2 ]

ترجمه: همانا خداوند اراده کرده است که هر گونه زشتى و ناپاکى را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را پاک و مطهر سازد.

احادیث زیادى از طرق عامه و خاصه صادر شده و دلالت مى ‏کنند که آیه فوق در شأن پیامبر و على و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده است. من باب نمونه:

احمد و طبرانى از ابوسعید خدرى نقل مى‏کنند: پیامبر(ص) چهل روز صبح به خانه فاطمه(س) مى‏آمد در حالى که مى‏فرمود: سلام بر شما اهل بیت و رحمه ‏اللّه و برکاته، ‏خداوند شما را رحمت کند و آیه مذکور را قرائت مى ‏فرمودند.

و از‏امّ سلمه نقل شده که پیامبر در خانه من بود که این آیه نازل شد، ‏پس رسول خدا(ص) نزد على و فاطمه و حسن و حسین فرستاد و فرمود: اینان اهل بیت من هستند.[ 3 ]

بیشتر مفسّران برآنند که این آیه درباره حضرت على و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده است.

3 - قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّه َ فِی الْقُرْبى‏[ 4 ]

ترجمه: بگو براى آن(رسالت) مزدى از شما نمى‏خواهم جز دوستى نزدیکانم را.

از ابن عباس نقل شده: که وقتى این آیه نازل شد، ‏مردم گفتند: اى رسول خدا! این نزدیکانت که دوستى آنان را بر ما واجب ساخته‏اى چه کسانى هستند؟ فرمودند: على، ‏فاطمه و دو فرزندش.[ 5 ]

و در روایت دیگرى پیامبر(ص) مى‏فرماید: خداوند اجر رسالت مرا بر شما دوستى اهل بیتم قرار داده است و من بزودى فردا(قیامت) درباره آنها از شما سؤال خواهم نمود.[ 6 ]

4 - وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا[ 7 ]

ترجمه: او خداوندى است که از آب بشرى آفرید پس قرار داد او را تبار و نژاد و پیوند و پروردگار تو توانا است.

از ابن عباس روایت شده که خداوند نطفه سفید مکنونه ‏اى بیافرید و او را در صلب آدم(ع) قرار داد، ‏سپس آنرا از صلب آدم در صلب شیث و از صلب شیث به صلب اَنوش و از صلب انوش به صلب قنیان و از صلب قنیان به اصلاب پاکیزه و ارحام مطهره منتقل گرداند تا رسید به صلب عبدالمطلب، ‏سپس خداوند آنرا دو قسمت فرمود، ‏نصفش را در صلب عبداللّه و نصف دیگر را در صلب ابیطالب قرار داد و از سلاله عبداللّه حضرت رسول خدا متولد گردید و از سلاله ابیطالب حضرت على(ع) به دنیا آمد و این است معناى کلام خدا.[ 8 ] پس فاطمه(س) را به على(ع) تزویج نمود و على از محمد(ص) و محمد از على است و حسن و حسین(ع) نسب و نژاد آنها و على(ع) داماد و پیوند است. این آیه نیز مشعر بر فضیلت و شرافت فاطمه(س) و مى‏رساند که نسب پاک پیامبر(ص) و نژاد والاى سادات بنى فاطمه در وجود گرانمایه حضرت زهرا(س) تقاطع مى‏نماید. چه بعد از حضرت فاطمه(س) همه فرزندان رسول خدا(ص) در اطراف و اکناف عالم زیست کرده و مى‏کنند. نژاد ساداتى آنها تا حضرت فاطمه و از حضرت فاطمه تا حضرت آدم از جانب پدر است نه مادر، ‏اما هنگامى که این نسب به فاطمه مى‏رسد از جانب مادر است نه پدر.

و این فضیلت مخصوص حضرت فاطمه(س) است و قرآن مجید در آیه مباهله فرزندان فاطمه را فرزندان پیامبر نامیده و فرموده: «نَوعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُم» یعنى: مى‏خوانیم پسران خود و پسران شما را. پس معلوم گردید که این فضیلت بزرگ را خداوند مخصوص فاطمه نمود و نسب اولاد فاطمه را به رسول خدا پیوند داد.

5 - إِنَّ اْلأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُورًا، ‏عَیْنًا یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیرًا، ‏یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا، ‏وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ أَسیرًا[ 9]

ترجمه: به یقین نیکان از جامى مى ‏نوشند که با عطر خوش آمیخته است، ‏از چشمه‏اى که بندگان خاص خدا از آن مى‏نوشند و از هر جا بخواهند آن را جارى مى‏سازند، ‏آنها به نذر خود وفا مى‏کنند و از روزى که شرّ و عذابش گسترده است مى‏ترسند، ‏و غذاى خود را با اینکه به آن نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر مى‏دهند.

سوره مبارکه انسان در شأن حضرت زهراء(س) نازل شده و آیتى است بر عظمت وجود آن حضرت.

روایتى از ابن عباس نقل شده که: روزى حسن و حسین در خردسالى مریض شدند. حضرت فاطمه (س) نذر کردند، ‏اگر مریضى آنها خوب شود، ‏سه روز روزه بگیرند، ‏پس خداوند آنان راعافیت بخشید. اهل خانه حضرت زهرا(س) سه روز، ‏روزه گرفتند و هر سه روز، ‏هنگام افطار که مى‏شد مسکین و یتیم و اسیر به در خانه آنها آمدند و طلب غذا کردند و ایشان هم نانى را که مى‏خواستند با آن افطار کنند به آنها بخشیدند، ‏سه روز تمام گرسنه بودند و حضرت فاطمه(س) وقتى که پدرش به دیدنش آمدند، ‏دیدند آن بزرگوار در محراب عبادت مشغول نیایش و پرستش خداست در حالیکه از شدت گرسنگى شکمش به پشتش چسبیده به گودى نشسته است. دیدن این منظره براى رسول خدا(ص) سخت تأثر آور بود. در این هنگام جبرئیل فرود آمده و عرض کرد، ‏این هدیه را بگیر، ‏خداى تعالى به داشتن چنین اهل بیتى به تو تهنیت گفته است، ‏پس آیات را بر وى خواند.[ 10 ]

6 - مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ، ‏بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ، ‏یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ[ 11 ]

ترجمه: روان کرد دو دریا را که به هم برسند و ملاقات نمایند، ‏برزخى بین آن دو است که بر دیگرى غلبه نکنند و از آن دو لؤلؤ و مرجان بیرون مى ‏آید.

‏امام صادق(ع) در تفسیر این آیه مى‏فرماید مقصود از دو دریا که با یکدیگر برخورد مى‏کنند، ‏على(ع) و فاطمه(س) است و برزخ بین آن دو که بر یکدیگر برترى نجویند حضرت رسول(ص) است و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا بیرون مى‏آید‏امام حسن(ع) و‏امام حسین(ع) مى‏باشند.[ 12 ]

7 - کَمِشْکاه ٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَه ٍ الزُّجاجَه ُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیُّ[ 13 ]

ترجمه: به مشکاتى ماند که در آن روشن چراغى در میان شیشه‏اى که تلألؤ آن گویى ستاره ایست درخشان.

حضرت موسى بن جعفر(ع) فرمودند: مقصود از مشکاه ‏حضرت فاطمه(س) است و مصباح، ‏حسن (ع) و زجاجه ‏حسین(ع) است، ‏کوکب درّى، ‏فاطمه(س) است که در بین زنان جهانیان ستاره‏اى درخشان مى‏باشد.

8- اَلَمْ تَرَکَیْفَ ضَرَبَ اللَّه مثلاً کَلِمَه ً طَیّبَه ً کَشَجَرَه ٍ طَیّبه ٍ.

در روایت است که رسول خدا(ص) در ذیل آیه ریفه «اَلَمْ تَرَکَیْفَ...» فرمودند: من شجره هستم و فاطمه شاخه آن. على عامل بارورى آن، ‏حسن و حسین میوه آن و دوستداران آنان از‏امّتم برگهاى آن درخت مى‏باشند و سوگند به خدا که آنان در بهشت جاویدان مى‏باشند.[ 14 ]

حضرت زهرا «سلام الله علیها» از دیدگاه پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله و سلم»:

سخن در شأن و عظمت فاطمه(ع) فراوان است، ‏اما با بسیارى سخن و فراوانى گفتار در شأن این بانوى مجلله عظمت حقش هرگز ادا نمى‏شود. بانویى که یکایک حضرات معصومین(ع) با بزرگى و عظمت از او یاد کرده‏اند و در برابر نام شریفش احترام ویژه به جا آورده‏اند، ‏بانویى که قرآن کریم از او به عظمت یاد مى‏کند و پیامبر اکرم(ص) بزرگش مى‏دارد. پیامبرى که قرآن در شأنش فرموده است: «و ما یَنْطقُ عَنِ الْهوى انْ هُوَ الّا وحىٌ یُحى»(این رسول ما هرگز جز وحى نمى‏گوید و آنچه مى‏گوید وحى منزل است.)

این پیامبر با این منطق وحى، ‏فاطمه(س) را «ام ابیها» مى‏خواند. پس این سخن، ‏سخن وحى است که فاطمه(س) نقش مادرى براى پیامبر(ص) دارد. در این تعبیر پیامبر(ص) باید دقّت شود، ‏چون سخن پیامبر(ص) سخن وحى است و از کنار وحى به آسانى نمى‏توان گذشت. واژه «ام» یعنى مادر. مادر آن وجودى است که پرورش و رشد و نمو فرزند بسته به اوست. مادر یعنى جایگاهى که فرزند متکى به آن به تکامل طبیعى‏اش دست پیدا مى‏کند. حال، ‏فاطمه(س) به تعبیر پیامبر(ص) «ام ابیها» است، ‏یعنى: مادر پیغمبر است.

شکى نیست که مادر بزرگوار پیامبر(ص) در یک نگاه ظاهرى جناب آمنه بوده است، ‏پس اینکه حضرت رسول(ص) فاطمه(س) را مادر خویش مى‏خواند سرّش در یک واقعیّت معنوى است، ‏زیرا پیامبر با چنین تعبیرى به این نکته‏اشاره مى‏ فرماید:

همانگونه که فرزند در وجودش مدیون و مرهون مادر است، ‏استقرار و پایگیرى و ادامه نبوّت من، ‏دین من و حیات اسلام مرهون وجود فاطمه(س) است، ‏اگر مادر نباشد فرزندى نیست، ‏اگر فاطمه(س) نمى‏بود دینى نبود، ‏اسلامى نبود و قرآنى نبود، ‏لذا در حدیث شریف قدسى نقل شده است که، ‏خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم(ص) فرموده است:

«لولاک لَما خَلَقْتُ وَ لَولا عَلّى لَما خَلَقُتکَ وَلا فاطمَه ُ لَما خَلَقْتُکُما».[ 15 ]

اگر به برکت وجود تو اى پیامبر نبود، ‏آسمان‏ها را نمى‏ آفریدم و اگر على(ع) نبود تو را نمى‏آفریدم و اگر فاطمه نبود، ‏پیغمبر و على را نمى‏آفریدم.

پیامبر(ص) بدون حضرت على(ع) یعنى قرآن بى‏پیامبر، ‏همانگونه که قرآن بدون پیامبر معنا نمى‏دهد، ‏پیامبر(ص) بدون على(ع)‏امکان ندارد، ‏حکایت، ‏حکایت نور و روشنایى است، ‏مگر مى‏شود بدون آنکه روشنایى باشد، ‏نورى وجود داشته باشد. نور هست چون روشنایى هست، ‏پیامبر(ص) نور است و على(ع) روشنایى این نور است، ‏مگر مى‏شود نور باشد‏اما تاریکى وجود داشته باشد، ‏لذا فرمود: «لولا علىٌ لما خلقتک» سپس فرمود: «لولا فاطمه ُ لما خلقتکما». حقیقت راز این سخن جز بر همان بزرگواران بر کسى معلوم نیست، ‏مگر خود ایشان عنایت کنند. براى توضیح این مرحله از حدیث و در تأیید آن مى‏توان به این فراز از زیارت صدیقه طاهره(س) استشهاد کرد: «وَسَلَلْتَ فیها انوارَ الائمه .»[از وجود نورانى فاطمه(س) انوار پر فروغ ائمه(ع) را تاباندى و پرتو افشان کردى.]

خداوند، ‏پیغمبر(ص) را مبعوث کرد، ‏وحى را نازل فرمود، ‏این را فرو فرستاد‏ اما این مقدار شروع و آغاز بود. حفظ این نهال نو پا و حراست و نگهبانى از این دین تازه تحقق یافته بر عهده حضرات ائمه(ع) بوده است و ائمه(ع) که خود نگهبانان دین هستند نور وجودشان از وجود مقدس صدیقه زهرا(س) درخشیده است. پس در واقع به یک معنا بقاء دین وابسته به وجود فاطمه(س) است، ‏لذا آن حضرت نسبت به وجود معنوى پیامبر اکرم(ص) که همان حقیقت دین است، ‏«ام ابیها» شد و خداوند فرمود: اگر این بانو نبود، ‏تو را اى پیامبر نمى ‏آفریدم یعنى اگر حکمت خداوند بر آفرینش فاطمه(س) مقدر نبود، ‏دین که وجود معنوى پیامبر است و حقیقت شرح و بسط یافته حضرت ختمى مرتبت(ص) است؛ هرگز در عالم هستى معقول نبود تحقق یابد، ‏زیرا بقائش وابسته به نور عظمت فاطمه است، ‏همان طورى که در سوره کوثر خداوند‏اشاره فرموده است که به برکت فاطمه(س) نقص ابتریت از دامن پیامبر(ص) زوده شد.

‏اما مرحله دوم این حدیث شریف که اگر فاطمه(س) نمى ‏بود على(ع) را نیز نمى‏آفریدم، ‏گوشه‏اى از اسرار این بیان باز در کلام نورانى پیامبر اکرم(ص) نهفته است. پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: على جان! تو دو رکن دارى، ‏یکى من و دیگرى فاطمه و به زودى یکى از این دو رکن از تو گرفته مى‏ شود.

پس حقیقت وجودى على(ع) بر دو پایه استوار است، ‏به عبارتى دقیق‏تر وجود على(ع) حکایتى است از نور دو وجود تابناک، ‏یکى پیامبر(ص) و دیگرى فاطمه(س) على(ع) بدون فاطمه(س) تصور ندارد، ‏همانگونه که على(ع) بدون پیغمبر(ص) قابل تصور نیست، ‏زیرا اگر فاطمه(س) یک رکن و پیامبر(ص) رکن دیگر على(ع) است، ‏على نیز به حکم قرآن کریم در آیه مباهله جان پیامبر(ص) است که فرمود: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ[ 16 ]

به اتفاق جمیع مفسرین و روایات از جمیع ملل و فرق اسلامى، ‏«انفسنا»‏اشاره به‏امیرالمؤمنین(ع) است یعنى على(ع) جان پیامبر است؛ وقتى رابطه على(ع) با پیامبر(ص) اینگونه است دیگر بدیهى خواهد بود که على(ع) بدون پیامبر(ص) اصلاً شدنى نیست، ‏مگر جان و روح بدون صاحب جان و صاحب روح معنا مى‏دهد؟! هرگز.

بنابراین وقتى فاطمه(س) نیز رکن على(ع) است دیگر قابل تصور نیست بى‏آنکه فاطمه(س) باشد، ‏على(ع) باشد. پس نام على و فاطمه به هم تنیده و به یکدیگر گره خورده است.

این گونه بود که وقتى حضرت زهرا(س) به شهادت رسید‏امیرالمؤمنین على(ع)، ‏به نقل مسعودى طبق آنچه که مرحوم محدّث در بیت الاحزان فرموده، ‏چنین مرثیه خوانى مى‏کرد:

وَ لِکل اجتماعٍ من خلیلین فرِقه ٌو کلُّ الّذى دوُنَ المماتِ قَلیلٌ‏ وَ انّ افتقادى فاطمه َ بَعْدَ احمدٍ دلیلٌ عَلى اَنْ لا یُدمَ خلیلْ

سرانجام کار هر دو دوست به جدایى مى ‏انجامد و هر مصیبتى بعد از مرگ و فراق دوست، ‏اندک قابل تحمل است و اینکه بعد از پیامبر(ص) فاطمه را نیز از دست دادم، ‏دلیل بر آن است که هیچ دوستى باقى نیست. با این توضیحات شاید گوشه ‏اى از اسرار این حدیث شریف آشکار شده باشد که فرمود: «لولا فاطمه کما خَلَقُتکما» یک فاطمه مى‏گوییم و یک فاطمه مى‏ شنویم، ‏اما چه مى‏دانیم که شأن و قیمت فاطمه(س) چیست؟ ارزش فاطمه(س) را پیغمبر(ص) مى‏داند که فرمود: «مَن صلّى علیکِ غَفَراللَّهُ تَعالى لَهُ و اَلحَقُه بى حیث کنتُ من الجنّه»‏.[ 17 ] «فاطمه جان! کسى که بر تو درود بفرستد، ‏خداى تعالى او را مى ‏آمرزد و در بهشت در جایگاهى که هستم به من ملحقش مى‏ کند.»

علاقه پیامبر(ص) به فاطمه(س)

فاطمه زهرا(س) مکان پهناورى از قلب پدر خویش رسول خدا(ص) را به خود اختصاص داده و در کشور وجود پیامبر اکرم(ص) بهترین موقعیّت از آن وى بود. نبىّ مکرّم، ‏فاطمه زهرا(س) را دوست مى‏ داشت، ‏ولى نه محبّتى مانند محبّت پدران به دخترانشان. به عبارتى دیگر، ‏احترام نهادن رسول اکرم(ص) به دخت خویش علاوه بر انگیزه باطنى و فطرى، ‏یعنى محبّت ورزیدن پدر به فرزند همراه با تعظیم و تکریمى بود که از بزرگى مقام صدیقّه طاهره منشأ مى‏گرفت. آنگونه که نمى‏توانیم به هیچ وجه در عالم هستى این‏چنین محبّتى را از پدرى نسبت به دخترى سراغ بگیریم. به نظر مى‏رسد که این اظهار محبّت‏ها و تکریم‏ها از سوى خدا نسبت به فاطمه زهرا(س) به آن علّت بود که مقام و موقعیّت صدیّقه طاهره براى مردم نزد خدا و رسول شناسانده شود، ‏زیرا که پیامبر اکرم(ص) مى‏دانست به زودى بر سر دختر عزیز او انواع ظلم‏ها و ضدیّت‏ها و آزارها و هتک حرمت‏ها خواهد آمد و از آنجا که پیامبر(ص) مى‏خواست حجّت را بر مردم تمام نماید، ‏تا در این زمینه براى هیچکس عذر و بهانه‏اى باقى نماند. به همین سبب تا این حدّ دختر عزیز خویش را اعزاز و اکرام مى‏فرمودند. لازم مى‏دانیم به عنوان شاهد سخن، ‏احادیثى را که بیانگر مقام و موقعیّت و منزلت فاطمه زهرا(س) در قلب پیامبر(ص) است، ‏ذکر نماییم:

جابر بن عبداللَّه انصارى، ‏یکى از اصحاب نزدیک پیامبر(ص) مى‏گوید: یکى از حاضران به آن حضرت عرض کرد: به گونه‏اى با فاطمه(س) رفتار مى‏کنى که با هیچ کدام از دخترانت این گونه رفتار نکردى؟

پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «جبرئیل سیبى از سیب‏هاى بهشت را برایم آورد و به من داد، ‏از آن خوردم، ‏آب آن در صلب من قرار گرفت، ‏و فاطمه از همان آب به وجود آمد؛ و من بوى بهشت را از وجود فاطمه(س) استشمام مى‏کنم.

روزى عایشه نیز همین سؤال را کرد، ‏پیامبر(ص) شبیه همان پاسخ را داد، ‏و در پایان فرمودند: هرگز فاطمه(س) را نبوسیدم مگر اینکه بوى خوش درخت طوبى بهشت را، ‏از وجود او در روح و روانم یافتم.[ 18 ]

براى اینکه بیشتر به مقام ارجمند حضرت زهرا(س) پى ببریم، ‏به سخن جالب و عمیق که از پیامبر (ص) است، ‏استناد مى‏کنیم:

«رائحَهُ الاَنْبیاء رائحَهُ السَّفَرْجَلِ، ‏وَ رائحَه ُ الْحُورِ العْینِ رائحَه ُ الْاسِ، ‏وَ رائحَه ُ الْمَلائکَه ِ اَلْوَرْدُ، ‏وَ رائحَه ُ اَبْنَتى فاطِمَه ُ الزَّهراء رائحَه ُ السَّفَرجَلِ وَ الآسِ وَ الْوَرْدِ؛»

بوى پیامبران بوى «به» است، ‏بوى بانوان بهشت، ‏بوى درخت مُوْرد(شبیه درخت انار که برگ و گل خوشبو دارد) مى‏باشد، ‏بوى فرشتگان بوى گل سرخ است، ‏و بوى دخترم «س» بوى بِهْ و آس و گل سرخ است.[ 19 ] یعنى در وجود این دختر ممتاز، ‏خوى و سرشت پیامبران و بانوان بهشت و فرشتگان، ‏در یکجا جمع است.

پیامبر(ص) هنگامى که از جنگ یا سفرى باز مى‏گشت، ‏ابتدا به مسجد رفته و دو رکعت نماز مى‏ خواند و آنگاه نزد فاطمه(س) مى‏رفت، ‏و بعد نزد همسران خود.[ 20 ]

پیغمبر اکرم(ص) درباره فاطمه(س) مى‏ فرمود: ایمان به خدا در اعماق دل و باطن روح زهرا(س) چنان نفوذ کرده که براى خدا، ‏خودش را از همه چیز فارغ مى‏ سازد.[ 21 ]

از رسول اکرم(ص) نقل شده که فرمودند: «دخترم فاطمه سیده بانوان جهان از پیشینیان و آیندگان است، ‏وى پاره تن من است و نور چشم و میوه قلب و روحى که میان دو پهلوى من است. او حوریه‏اى است به صورت انسان، ‏آن هنگام که در محراب عبادت در برابر خدایش مى‏ایستد، ‏نور وى براى ملائکه آسمان مى‏درخشد، ‏آنگونه که نور ستارگان براى اهل زمین درخشندگى دارد آن هنگام پروردگار بلند مرتبه به فرشتگان خود مى‏فرماید: اى فرشتگانم به بنده‏ام نظر افکنید فاطمه سیّده و سرور کنیزانم که در برابرم ایستاده اعضاء و جوارح او از ترس من مى‏لرزد و با تمام قلب و وجود خویش به عبادتم ایستاده شما را به شهادت مى‏گیرم که شیعیان وى را از آتش ایمن گردانم.»[ 22 ]

از عایشه پرسیدند: محبوبترین مردم نزد رسول خدا(ص) چه کسى بود؟ گفت: فاطمه(س) بعد پرسیدند: محبوب‏ترین مردان چه کسى بود؟ گفت: شوهرش على.[ 23 ]

پیغمبر(ص) تا صورت فاطمه را نمى ‏بوسید به خواب نمى‏رفت.[ 24 ]

پیامبر(ص) مى‏ فرمود: فاطمه پاره تن من است. هر کس او را خشنود کند، ‏مرا خشنود کرده و هر کسى او را اذیت کند مرا اذیت کرده است. عزیزترین مردم نزد من فاطمه است.[ 25 ]

در حدیث شریفى، ‏پیامبر(ص) مى‏فرماید: «اى فاطمه به درستى که خداوند تو را اختیار کرد و پاکیزه‏ات قرار داد و بر تمام عالم برگزیدت. اى فاطمه! در برابر پروردگارت بر فروتنى پافشار و با رکوع کنندگان سجده و رکوع بگذار.»[ 26 ]

همچنین آن حضرت مى‏فرماید: اگر نیکویى مى‏خواست شخصیّتى به بگیرد، ‏آن شخص فاطمه بود، ‏بلکه او بزرگتر است، ‏همانا دخترم فاطمه در نژاد و بزرگوارى و کرامت و بخشش بهترین فرد بر روى زمین است.[ 27 ]

رسول خدا(ص) فرمودند: همانا خداوند مرا آفرید و نور مرا شکافت و عرش را از آن آفرید، ‏بنابراین عرش از نور من است و نور من از نور خداست و نور من از عرش برتر است. بعد نور برادرم على را شکافت و ملائکه را از آن آفریده پس ملائکه از نور على است و على از ملائکه برتر است. پس نور دخترم فاطمه را شکافت و آسمان‏ها و زمین را از نور او خلق کرد. بنابراین آسمان‏ها و زمین از نور فاطمه مى‏باشد و نور دخترم از خداوند است و دخترم فاطمه از آسمانها و زمین برتر است.[ 28 ]

ابو ایّوب انصارى نیز از پیامبر(ص) نقل مى‏ کند: روز قیامت منادى از زیر عرش ندا مى‏کند، ‏اى اهل محشر سر به زیر افکنید و چشم‏ها را ببندید تا فاطمه(س) از صراط عبور فرماید و آن گرامى عبور مى‏کند در حالیکه هفتاد هزار نفر از حوریان بهشتى همراه اویند.[ 29 ]

عبداللَّه بن عمر مى‏گوید: نبى اکرم سر فاطمه زهرا(س) را مى‏ بوسید و مى‏فرمود: پدرت فداى تو باد و وقتى بر فاطمه زهرا(س) وارد مى‏شدند و ایشان مى‏خواست به احترام پدر از جاى خود برخیزد، ‏پیامبر مى‏ فرمودند: تکان مخور و به همان حالتى که هستى باش.

حضرت زهرا «سلام اللَّه علیها» از دیدگاه ‏امیرالمؤمنین «علیه السلام»

این سخن به گزاف نیست اگر بگوییم معرفت و شناخت فاطمه(س) آن گونه که شأن و منزلت اوست براى آحاد بشر دور از مقام عصمت غیر ممکن است و بازگزاف نیست اگر گفته شود، ‏کسى مى‏ تواند فاطمه(ع) را بشناسد که بتواند على(ع) را با آن همه عظمت و بزرگى بشناسد و بدیهى است که شناخت حقیقى و کامل‏ امیرالمؤمنین على(ع) فقط و فقط از عهده معصوم(ع) بر مى‏آید و بس.

بنابراین شناخت کامل و حقیقى فاطمه(س) نیز فقط و فقط از عهده و توان معصوم(ع) بر مى ‏آید بس.

سرّ مطلب با این گفتار روشن مى‏ شود که در روایات متواتره و صحیح از جمیع فرق اسلامى القابى از زبان پیغمبر اکرم(ص) براى ‏امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است.

یکى از آن القاب همین لقب ‏امیرالمؤمنین است، ‏دیگرى ‏امام المتقین، ‏سوى سید الاوصیاء و ده‏ها لقب دیگر. و چه بسیار مى‏فرمود: علىٌّ مع القرآن و القرآن مع العَلى، ‏علىٌّ مَعَ الحقّ مع العلى.

از این بیانات و تعابیر پیامبر اکرم(ص) شأن والاى‏ امیرالمؤمنین در پیشگاه خدا و رسولش به خوبى به دست مى‏آید.‏اما‏امام صادق(ع) مى‏فرمایند: «اگر‏امیرمؤمنان على(ع) نبود، ‏براى فاطمه(س) تا روز قیامت در سراسر زمین کفو و همتایى نبود.»[ 30 ]

تمام عظمت و بزرگى همه و همه یکجا در وجود‏امیرالمؤمنین على(ع) جمع شده است و على با این همه عظمت همتا و کفو فاطمه(س) است که اگر على(ع) نمى‏بود فاطمه(س) همتایى نمى‏داشت. بنابراین اصولاً زندگانى فاطمه(س) را باید در کنار‏امیرالمؤمنان على(ع) مشاهده کرد، ‏چرا که على و فاطمه را تنها وصلت ازدواج به هم پیوند نداده است بلکه آن دو در ایمان خویش به هم پیوسته‏ اند؛ آنان دو تن نیستند بلکه دو بعد عنصرى یک ایمانند، ‏دو دست یک پیکره جهادند، ‏دو فرزند یک فضیلتند، ‏دو سوى یک کعبه‏اند، ‏دوروى یک خورشیدند، ‏همچون دو بخش کلمه «توحید» بیانگر یک وحدتند؛ صلابت حق در رخسار على(ع) مى‏درخشد و عطوفت خدا در چهره فاطمه(س) لبخند مى‏زند...

على(ع) جلال خداست و فاطمه(س) جمال او، ‏على(ع) سطوت الهى است و فاطمه(س) رحمت آن؛ على(ع) پدر مؤمنان است و فاطمه(س) مادر مهربان آنان، ‏على را با فاطمه باید دید و فاطمه را با على، ‏فاطمه(س) پیراهن على(ع) است و على رداى فاطمه است، ‏امامت شهسوارى است که عصمت همسر اوست، ‏عصمت ملیکه ‏اى است که‏امامت شوهر اوست... پیامبر عظیم(ص) در دو تندیس قدسى جلوه ‏گر است: قاطعیّت او در على(ع) و رحمت او در فاطمه(س)؛ فاطمه را با على باید شناخت، ‏عقاب آسمان معرفت که همبال با شهبازى چون على(ع) در اوجهاى نور پرواز مى‏کند و کدام فضیلت برتر از این مى‏توان تصوّر کرد که انسانى همبال‏ امیر مؤمنان على(ع) در اوجهایى که آن بزرگ زیر بال دارد پرواز نماید، ‏امام راستین علم و شرف که سزاوار خویش، ‏فرموده است: «یَنهدرُ عَنّى السَّیْلُ و لا یَرْقَى‏ الىَّ الطَّیُر...»[ 31 ]

من آن کوهسار بلندم که سیل علم و معرفت از دامانم سرازیر است و پرنده‏اى به سوى اوج‏هاى من توان پرواز ندارد، ‏و تنها فاطمه(س) است که همبال على(ع) در عقابگاه قلّه‏هاى زندگى او پرواز کرده است.

سراسر زندگى پر نور فاطمه(س) همچون همسرش ‏امیرمؤمنان(ع) به زهد و تقوى و عبادت و انجام وظایف الهى سپرى شده است؛ و اینک در متن روایات و تاریخ، ‏فرازهایى از زندگى پر نور او را به روایت همسر بزرگوارش بررسى مى‏ کنیم.

رفتار حضرت زهرا(س) با شوهر در عالیترین مرحله صفا و مهربانى بود، ‏نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجانید، ‏بلکه یاور مهربان و نوازشگر دلسوز براى شوهر بود، ‏و در همه صحنه‏ هاى زندگى، ‏همدم و همدرد و شریک زندگى على(ع) بود، ‏براى روشن شدن این مطلب به نمونه ‏هایى‏ اشاره مى‏کنیم:

1- پیامبر(ص) روزى نزد دخترش فاطمه(س) آمد و ضمن احوالپرسى، ‏پرسید: «شوهرت را چگونه یافتى؟» فاطمه(س) در پاسخ گفت: «اور ا بهترین شوهر یافتم» پیامبر(ص) فرمودند: «دخترم! شوهرت، ‏نیکو همسرى است، ‏در هیچ کارى از دستور او سرپیچى نکن».[ 32 ]

2-‏امیر مؤمنان على(ع) در سخنى در شأن حضرت زهرا(س) فرمود:

سوگند به خدا من زهرا(س) را تا آن هنگام که خداوند او را به سوى خود برد، ‏خشمگین نکردم، ‏در هیچ کارى موجب ناخشنودى او نشدم، ‏او نیز مرا خشمگین نکرد و هیچگاه موجب ناخشنودى من نشد.[ 33 ]

3- پیوند مقدّس همسرى زهرا(س) و على(ع) به قدرى با صفا و پر مهر بود، ‏و وجود زهرا(س) به قدرى براى حضرت على(ع) مایه آرامش و خشنودى بود که على(ع) در سخنى مى‏ فرماید: «من به چهره زهرا نگاه مى‏کردم، ‏همین نگاه، ‏هرگونه غم و اندوه را از من برطرف مى ‏نمود».[ 34 ]

4- فاطمه(س) در یارى على(ع) و همکارى با او در رنج‏ها و دشوارى‏ها و غم‏ها به قدرى کوشا بود، ‏که وقتى پیامبر(ص) از على(ع) پرسید: «زهرا(س) را چگونه همسرى یافتى؟» على(ع) بى‏درنگ در پاسخ گفت: او را در راستاى اطاعات خداوند، ‏یاورى نیکو یافتم.[ 35 ]

حضرت على(ع) در مورد خانه دارى همسرش مى‏فرماید:

فاطمه(س) با اینکه از محبوبترین افراد نزد رسول خدا(ص) بود، ‏آنقدر با مشک آب کشید و حمل کرد که اثر بند مشک در سینه‏ اش نمایان شد، ‏و آنقدر خانه را جارو کرد که لباس‏هایش غبار آلود شد، ‏و آنقدر زیر دیگ آتش افروخت که رنگ لباسش تغییر کرد، ‏زحمات طاقت فرساى او به جایى رسید که به او گفتم: نزد پدرت برو و تقاضاى کنیز کن، ‏تا در کارها تو را کمک کند، ‏او نزد پدر رفت، ‏چند نفر از جوانان را در محضر پدر دید، ‏چیزى نگفت و بازگشت، ‏روز بعد صبح شخص رسول خدا(ص) به خانه ما آمد و به فاطمه(س) فرمود: «دیروز نزد من آمدى، ‏چه حاجتى داشتى؟» فاطمه(س) از روى شرم چیزى نگفت، ‏ترسیدم پیامبر(ص) برخیزد و برود، ‏عرض کردم: «اى رسول خدا! فاطمه آنقدر آسیا را گردانده که دست هایش آبله نموده، ‏و آنقدر خانه را جارو کرده که لباسش غبار آلود شده، ‏و آنقدر آتش زیر دیگ گذارده، ‏که رنگ لباسش دگرگون شده، ‏به او گفتم: اگر نزد پدر بروى و کنیزى را براى کمک، ‏کنى بجا است.» پیامبر(ص) فرمود: چیزى را به شما بیاموزم که بهتر از خدمتکار است، ‏آنگاه گفتن ذکر 33 مرتبه «اَلْحَمْدُللَّهِ» و 33 بار «سُبحان اللَّه» و 34 بار «اللَّهُ اکَبر» هنگام خواب را به ما آموخت، ‏فاطمه(س) 3 بار فرمود: «از خدا و رسولش خشنود شدم.»[ 36 ]

حضرت فاطمه زهرا(س) از دیدگاه ائمه معصومین(علیهم السّلام):

1 -‏امیر المؤمنین على(ع):

روزى هنگامى که وارد منزل شدم دیدم رسول خدا(ص) در حالیکه حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ و فاطمه(س) پیش روى آن حضرت نشسته بودند، ‏مى‏فرماید: اى حسن و اى حسین، ‏شما دو کفّه ترازو هستید و فاطمه زبانه آن است، ‏دو کفّه جز به وسیله زبانه یکسان و هماهنگ نمى‏شود و زبانه نیز جز بر روى دو کفّه استوار نمى‏ ماند، ‏شما دو نفر‏امام هستید و مادرتان داراى مقام شفاعت است.[ 37 ]

2- حضرت حسن بن على(ع):

امام حسن مجتبى(ع) مى‏فرماید: در شب جمعه‏ اى مادرم فاطمه(س) در محراب ایستاد و به عبادت خداوند پرداخته و تا هنگام دمیدن سپیده صبح پیوسته در حال رکوع و سجود بود، ‏شنیدم که نام‏هاى یکایک مردان و زنان با ایمان را برده بر ایشان دعاى فراوان که دو براى خود از خداوند چیزى نخواست به آن حضرت گفتم: اى مادر، ‏چرا به همان‏گونه که براى دیگران دعا مى‏کنى براى خویشتن دعا نمى‏نمایى؟ فرمود: فرزندم باید که همسایه را به خود مقدم داشت.[ 38 ]

3- حضرت حسین بن على(ع):

امام حسین(ع) مى‏ فرماید: رسول خدا(ص) فرمود: فاطمه شادمانى قلب من است. دو پسرش میوه دلم. و شوهرش نور دیدگانم و پیشوایان از فرزندانش ‏امین‏هاى پروردگارم و رشته پیوند میان او و آفریدگانش مى ‏باشند، ‏هر کس به آن ریسمان چنگ زند نجات یافته و هر که از آن تخلّف ورزد نابود خواهد شد.[ 39 ]

4- حضرت على بن الحسین(ع):

امام سجاد(ع) مى‏فرماید: در دوران ظهور اسلام از خدیجه(س) فرزند دیگرى براى رسول خدا(ص) متولّد نشد.[ 40 ]

5- حضرت‏ امام محمد باقر(ع):

امام باقر(ع) به نقل از پدران بزرگوارشان(ع) مى‏فرماید: فاطمه دختر رسول خدا(ص) از آن جهت طاهره نامیده شد که از آلودگى و ناشایستگى پاک بود. او هیچگاه خون حیض و نفاس ندید.[ 41]

6- حضرت‏ امام صادق(ع):

امام صادق(ع) مى‏ فرماید: تا هنگامى که فاطمه زنده بود، ‏خداوند دیگر زنان را بر على(ع) حرام کرده بود. زیرا آن حضرت پاک بود و عادت زنانگى نداشت.[ 42 ]

7- حضرت ‏امام موسى بن جعفر(ع):

امام کاظم(ع) مى‏ فرماید: در خانه ‏اى که اسم محمد یا احمد یا على یا حسن یا حسین و از زنان، ‏اسم فاطمه(س) باشد فقر و تهیدستى وارد نخواهد شد.[ 43 ]

‏امام موسى ابن جعفر(ع) از پدرانش نقل فرموده است که حضرت على(ع) فرمود: فرد نابینائى اجازه خواست که به منزل فاطمه(س) وارد شود، ‏آن حضرت خود را به مانند پرده‏اى از او پوشیده داشت. رسول خدا(ص) به او فرمود، ‏چرا خود را پوشیده داشتى در حالى‏که نابیناست و ترا نمى ‏بیند؟ حضرت زهرا(س) عرض کرد: اگر او مرا نمى‏بیند، ‏من او را مى‏بینم و نیز رائحه و عطر را مى‏بوید و شامه‏اش سالم است. رسول خدا(ص) فرمود: گواهى مى‏دهم که تو پاره تن من هستى.[ 44 ]

8- حضرت ‏امام رضا(ع):

امام رضا(ع) مى‏فرماید: رسول خدا(ص) فرمودند: هنگامى که به آسمان بالا رفتم، ‏جبرئیل دستم را گرفته مرا وارد بهشت کرد از خرماى بهشتى به من داد و خوردم، ‏آن خرما در پشت من تبدیل به نطفه شد هنگامیکه به زمین برگشتم با خدیجه همبستر شدم و او فاطمه را حامله شد، ‏بنابراین فاطمه حوریه‏اى انسانى است، ‏هرگاه مشتاق بوى بهشت مى‏شوم دخترم فاطمه را مى‏بویم.[45]

9- حضرت‏ امام جواد الائمه(ع):

موسى بن قاسم گوید: به حضرت جواد(ع) عرض کردم، ‏تصمیم گرفته بودم که به نیابت شما و پدر بزرگوارت طواف کنم. به من گفته شد که به نیابت جانشینان نمى‏ شود طواف کرد. حضرت فرمود: هر قدر که مى‏توانى طواف کن، ‏زیرا این کار جایز است. سه سال بعد به آن حضرت عرض کردم. من درباره طواف به نیابت از شما و پدرت اجازه گرفتم و اذن فرمودید. از طرف شما تا جایى که خداوند خواست طواف کردم و بعد چیزى در دلم خطور کرد و به آن عمل نمودم. فرمود آن چیز چه بود؟ عرض کردم یک روز به نیابت از حضرت رسول خدا(ص) طواف کردم حضرت سه مرتبه فرمود، ‏درود خداوند بر رسول خدا باد و بعد روز دوم از طرف ‏امیرالمؤمنین طواف کردم. و روز سوم به نیابت از حضرت حسن و چهارمین روز از حضرت حسین و پنجم از طرف على بن الحسین و روز ششم از طرف ابوجعفر محمد بن على و روز هفتم از سوى جعفر بن محمد و روز هشتم از طرف پدرت حضرت موسى روز دهم از سوى پدرت حضرت على بن موسى و روز دهم از طرف شما اى آقاى من و اینها همان کسانى هستند که دین خداوند را با ولایت آنان پذیرفته‏ام. عرض کردم، ‏گاهى از سوى مادرت حضرت فاطمه(س) نیز طواف کردم و گاهى هم طواف نکردم. فرمود: آن را زیاد کن، ‏زیرا که برترین چیزى است که بدان عمل مى‏کنى.[ 46 ]

10- حضرت هادى(ع)

امام هادى(ع) فرمود: رسول خدا(ص) فرمودند: دخترم فاطمه بدان جهت «فاطمه» نامیده شد که خداوند عزوجلّ او و دوستانش را از آتش جدا ساخته و بدور نگه داشته است.[ 47 ]

11- حضرت ابو محمد‏امام حسن عسگرى(ع):

ابو هاشم عسگرى گوید، ‏از حضرت عسگرى(ع) پرسیدم: به چه جهت فاطمه(س) زهرا نامیده شد؟ فرمود، ‏بدان جهت که چهره‏اش براى‏امیرالمؤمنین در آغاز روز بسان خورشید درخشان مى‏ درخشید و به هنگام ظهر بسان ماه تابان و در وقت غروب مانند ستاره فروزان تابناک بود.[ 48 ]

12- حضرت بقیه ‏اللّه اعظم ‏امام زمان(عج):

من از دختر رسول خدا(ص) سرمشق نیکوئى دارم. انسان نادان به پستى کار خودش گرفتار خواهد شد و به زودى شخص کافر خواهد دانست که کار از آن کیست؟[ 49 ]

فاطمه(س) فانوس نور خداوند عزوجل و زیتونى مى باشد که برکاتش همگان را فراگرفته است.

او قطب دایره هستى و نقطه‏اى(مرکزى) است که هنگامى که نازل شد کثرات فراوان پیدا نمود.

وى احمد دوّم و ستوده‏ترین مردم دوران خویش است او در میدان یکتاپرستى اصل و اساس است.

حضرت فاطمه زهرا(س) در اقوال صحابه‏

فضائل حضرت فاطمه(س) همچون ‏امیر المؤمنین على(ع) چنان بود که هرچند مخالفان در کتمان و یا دگرگونى آن سعى داشتند و دوستان نیز در مخفى کردن آن تلاش کردند، ‏لیکن باز در زمینه مناقب و فضائل آن حضرت کتب متعددى نگاشته شد و خود اهل سنّت روایت‏هاى بسیارى درباره ایشان نقل کرده‏اند. جالب اینکه تقریباً تمام مقامات و مناقبى که در کتب شیعه درباره فاطمه زهرا(س) نقل شده در کتب معروف اهل سنّت نیز آمده است و در میان اسناد و مدارک این توصیفات به اعترافات صریحى در این زمینه، ‏از افرادى همچون معاویه، ‏عایشه و یا بعضى از خلفاى پیشین برخورد مى‏کنیم که در صفحات تواریخى که به دست مورّخان خود آنها نگاشته شده، ‏ثبت است! و این چیزى نیست جز مشیت و اراده الهى و یک اعجاز بزرگ از اهل بیت عصمت(علیهم السّلام).

از جابر بن عبداللَّه انصارى صحابى بزرگ پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «وقتى خدا آدم و حوّا را خلق فرمود، ‏در بهشت مى‏ خرامیدند و مى‏گفتند: از ما زیباتر کیست؟ در این گفت‏وگوها بودند که دخترى را مشاهد نمودند که هرگز مانند وى را ندیده بودند، ‏زیرا نورانیّت عجیب و درخشندگى فراوانش چشم‏ها را خیره مى‏ساخت. عرض کردند: خداوندا این بانو کیست؟ فرمود: صورت سیده زنان، ‏فاطمه زهراست. عرض کردند: پروردگار این تاجى که بر سر اوست چیست؟ فرمود: شوهرش على(ع). سؤال کردند این دو گوشواره چه هستند؟ فرمود: دو فرزندش که ایشان این مقام را دو هزار سال پیش از آنکه تو را خلق کنم در علم پنهانم داشتند.»[ 50 ]

محبّ الدّین طبرى در کتاب خود مى‏نویسد:

«خدیجه کبرى روزى از رسول خدا(ص) خواست که برخى از میوه‏ هاى بهشت را به او نشان دهد. جبرئیل به سوى برگزیده خلائق آمد و براى او دو سیب همراه آورده بود و عرض کرد: اى محمّد، ‏پروردگارت سلام مى ‏رساند و مى‏ فرماید: یکى از آن دو را خود بخور و دیگرى را به خدیجه بخوران و باوى خلوت کن، ‏زیرا مى‏ خواهم از شما فاطمه زهراء را به وجود آورم، ‏پس رسول خدا آنچه را که جبرئیل گفته بود، ‏انجام دادند... تا اینکه گوید: به همین دلیل بود که نبى مکرّم هرگاه مشتاق بهشت و نعمت‏هاى آن مى‏شد فاطمه را مى‏ بوسید و بوى وى را استشمام مى‏کرد و در این هنگام که بوى قدسى وى را استشمام مى‏ فرمود، ‏چنین اظهار مى‏داشتند: فاطمه حوری‌ه‏اى است به صورت انسان.»[ 51 ]

راویان این حدیث عایشه و ابن عباس و سعید بن مالک و عمر بن خطّاب هستند.

به نقل از تفسیر ثعلبى از‏امام صادق(ع)[ 52 ] و جابر بن عبداللَّه انصارى آمده که فرمودند:

«رسول اکرم(ص) فاطمه زهرا(س) را دیدند در حالى که لباسى از پوشاک شتر بر تن داشت و به دست خود آسیاب مى‏کردند و فرزند خود را نیز شیر مى ‏دادند، ‏اشک‏هاى فراوان از چشم‏هاى رسول خدا(ص) سرازیر گردید و فرمودند: دخترجانم تلخى و سختى دنیا را پیشاپیش بچش تا شیرینى آخرت را پس از آن دریابى. عرض کرد: اى پدر گرامى، ‏سپاس خداى بزرگ را بر نعمت‏هایش و شکر فراوان به خاطر مواهب و آلاء و بخشوده ‏هایش، ‏پس از این گفت‏گو بود که این آیه نازل مى‏ شود: «وَلَسُوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرضى.» «به زودى پروردگارت آنچنان بخشش بر تو نماید که راضى و خشنود گردى».[ 53 ]

از ابن عباس پسر عموى پیامبر(ص) چنین نقل کرده ‏اند:

«آن شب که صدیقه طاهره را براى زفاف به سوى منزل على(ع) مى ‏بردند، ‏رسول اکرم(ص) در پیش روى و جبرئیل سمت راست و میکائیل در سمت چپ و هفتاد هزار فرشته در پشت سر حرکت مى ‏کردند و خداى بزرگ را تسبیح و تقدیس مى ‏نمودند.»[ 54 ]

از انس بن مالک صحابى پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) روایت شده است که رسول خدا(ص) پرسیدند: بهترین چیز براى زنان چیست؟ ما نتوانستیم جواب بدهیم، ‏على(ع) نزد حضرت زهرا(س) رفته، ‏پرسش و فرمایش پیامبر را به او فرمود، ‏حضرت زهرا(س) فرمود: چرا نگفتى بهترین چیز براى زنان آن است که مردان را نبیند و مردان نیز ایشان را نبینند! وقتى این جواب زیبا را حضرت على(ع) به پیامبر(ص) از قول حضرت زهرا(س) فرمود: پیامبر خدا(ص) فرمودند: فاطمه پاره تن من است.»[ 55 ]

ابو ایّوب انصارى نیز از صحابى پیامبر(ص) از ایشان نقل مى‏کند: روز قیامت منادى از زیر عرش ندا مى‏کند: «اى اهل محشر سر به زیر افکنید و چشم‏ها ببندید تا فاطمه(س) از صراط عبور فرماید، ‏و آن گرامى عبور مى‏کند در حالیکه هفتاد هزار نفر از حوریان بهشتى همراه اویند.»[ 56 ]

«عامر شعبى»، ‏«حسن بصرى»، ‏«سفیان ثورى»، ‏«ابن جبیر»، ‏«جابر بن عبداللّه انصارى»، ‏همه از پیامبر نقل کرده‏اند که فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است کسى که او را خشمگین سازد، ‏مرا خشمگین ساخته است.»[ 57 ]

«حسن بصرى» در مورد عبادت حضرت زهرا(س) مى‏گوید: در این‏امّت عابدتر از فاطمه(س) نیامده است، ‏آنقدر به نماز و عبادت مى‏ایستاد که پاهایش ورم مى‏کرد.[ 58 ]

«عایشه» گفته است: هرگز راستگوتر از فاطمه(س) ندیدم، ‏جز پدرش رسول اکرم(ص).[ 59 ]

«سلمان فارسى» این صحابى برجسته و یار باوفاى پیامبر(ص) مى‏گوید: «دیدم که فاطمه(س) نشسته بود و با آسیاى دستى جو را آرد مى‏کرد و دسته آسیا(به جهت مجروح بودن دست فاطمه(س) خونین بود و حسین(ع) که در آن هنگام کودک خردسالى بود، ‏در گوشه‏اى از خانه از گرسنگى گریه مى‏کرد، ‏عرض کردم: اى دختر رسول خدا(ص) دستت را مجروح کرده‏اى در حالیکه «فضه» هست که کارها را انجام دهد، ‏فرمود: رسول خدا(ص) به من سفارش کرده است که یک روز، ‏خدمت با فضه باشد و یک روز با من، ‏و نوبت او دیروز بود...»[ 60 ]

ابوذر «رحمه ‏الله علیه» یار دیرین پیغمبر اکرم(ص) مى‏گوید: یکبار رسول خدا(ص) مرا فرستاد که على(ع) را فراخوانم. به خانه على(ع) آمدم و او را صدا کردم، ‏کسى جوابم نداد، ‏و آسیاى دستى داخل خانه خودبه خود مى‏گشت و کسى کنار آن نبود، ‏دوباره على(ع) را صدا کردم، ‏بیرون آمد و رسول خدا با او سخن گفت و به او چیزى فرمود که نفهمیدم، ‏آنگاه من گفتم: از آسیابى که در خانه على است شگفت زده‏ام که خود به خود مى‏گشت و کسى کنار آن نبود! پیامبر فرمودند: دخترم فاطمه چنان است که خداوند قلب و اعضاى او را از ایمان و یقین پر ساخته و خدا از ضعف و ناتوانى او آگاه است و او را در زندگیش کمک مى‏فرماید آیا نمى‏دانى که خداوند فرشتگانى دارد که مأمور کمک به خاندان محمدند؟[ 61 ]

‏امام سجاد(ع) فرمودند:

«اسماء بنت عمیس برایم نقل کرد، ‏که من نزد جده شما فاطمه(س) بودم، ‏هنگامى که رسول خدا (ص) بر او وارد شد و او گردنبندى از طلا بر گردن داشت که‏امیرالمؤمنان على(ع) از سهم خود از غنائم براى او خریده بود.

رسول خدا(ص) فرمود: اى فاطمه، ‏مردم نگویند فاطمه دختر محمد(ص) لباس جبّاران به تن مى‏کند.

فاطمه(س) گردن بند را پاره کرد و فروخت و با آن بنده‏اى را خریدارى و آزاد ساخت و رسول خدا (ص) از این کار شادمان گشت».[ 62 ]

جایگاه صحیفه فاطمه «سلام الله علیها»

قبل از هر چیز لازم است این مسأله روشن گردد که آیا ملائکه با غیر پیامبر هم سخن مى‏ گویند؟ و آیا آنان را غیر از پیامبر کس دیگرى هم مى ‏تواند دید؟ و آیا جز انبیاء کسى صداى آنان را مى‏ تواند بشنود؟

براى پاسخ به سؤالات فوق و یافتن جوابهاى متقن و محکم به قرآن کریم مراجعه مى‏ کنیم:

1-خداوند مى‏فرماید: وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَه ُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ[ 63 ]

ترجمه:(و آنگاه فرشتگان گفتند: اى مریم! خداى متعال ترا برگزید و پاکت گرداند و بر همه زنان عالم برترى بخشید.)

صریح آیه آن است که فرشتگان مریم را مخاطب قرار داده و با وى سخن گفتند، ‏آنهم با کلماتى که بیانگر اوامر الهى و نیز کرامت وى در نزد خداست، ‏یقیناً وى نیز نداء آنان را مى‏شنید و خطابشان را مى‏ فهمید.

2- خداى متعال مى‏فرماید: وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافی وَ لا تَحْزَنی إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ[ 64 ]

ترجمه: «به مادر موسى وحى نموده و فرمان دادیم که طفل خود را شیرده و اگر بر او ترسانى وى را درون دریا بیفکن.»

مفسّران گفته‏اند: معنى «اَوحَینا» در اینجا یعنى «اَلْهَنا» است، ‏یعنى به قلب وى افکندیم و یا به قولى وى را به این خطاب مخاطب نمودند.

بعد از بیان این دو نکته، ‏دیگر پذیرش این واقعیّت که بانوى گرانمایه اسلام، ‏فاطمه(ع) «محدّثه»و دریافت دارنده حقایق از بارگاه خدا بود، ‏چندان دشوار نیست، ‏چرا که مقام ارجمند دخت پیامبر(ص) نه کمتر از «مریم» بود و نه کمتر از «مادر موسى». و روشن است که «مریم» و یا «مادر موسى»، ‏پیامبر خدا نبودند و باز روشن است که «فاطمه(س)»، ‏نیز پیامبر برگزیده خدا نبود.

مرحوم «صدوق» در کتاب خویش روایتى از «زید بن على» آورده است که مى‏گوید:

‏امام صادق(ع) مى ‏فرمود: فاطمه(س) را بدان جهت «محدثه» نامیده‏اند که فرشتگان از آسمان فرود آمده و با او گفت‏گو مى‏ کردند، ‏همانگونه که با «مریم» صحبت مى‏ کردند و او را ندا مى‏ دادند.

به فاطمه(س) نیز ندا دادند که: یا فاطمه ! اِنَّ اللّهَ اصْطفاکِ و طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى ینساءِ العالمین.[ 65 ]

اى فاطمه! خدا تو را برگزید و پاک و پاکیزه ساخت و تو را بر همه زنان گیتى برترى بخشید.

و نیز از‏امام صادق(ع) است که به «ابابصیر» فرمود: «...مصحف «فاطمه» نزد ماست.»

مردم چه مى‏دانند مصحف «فاطمه» چیست؟

آنگاه فرمود: مصحف «فاطمه» سه برابر قرآن است. به خداى سوگند که یک واژه از قرآن کریم در آن نیست، ‏بلکه کران تا کران آن حقایقى است که خدا آنها را بر مادرمان فاطمه(س)‏املاء و وحى فرمود.[ 66 ] این روایت بیانگر نکاتى است که در خور بحث و تحقیق مى‏باشد:

1- در مصباح المنیر آمده است که: صحیفه قطعه پوست یا کاغذى را مى ‏گویند، ‏که در آن چیزى نوشته شده است و جمع آن «صُحُف» و «مُصْحَف» مى‏باشد.

لسان العرب بیان مى‏کند که: مُصْحَف یا مُصْحِف یعنى محل جمع شدن صفحاتى که بر روى آنها مطالبى نوشته شده و بین دو جلد جمع گردیده باشد.

2- از آنجا که قرآن شریف در نظر پیروانش از شمار آیات و سوره‏ ها گرفته تا حجم و اندازه، ‏کتابى شناخته شده است، ‏به همین جهت ‏امام صادق(ع) کتاب خدا را مقیاس قرار داده و مُصْحَف را از نظر حجم و اندازه با آن سنجیده است.

با این مقیاس اگر قرآنى با حروف و صفحات متوسط در 500 صفحه چاپ شود، ‏مصحف فاطمه 1500 صفحه مى‏ گردد، ‏درست سه برابر آن، ‏و منظور ‏امام همین است، ‏نه اینکه کسى تصور نماید که کتاب خدا ناقص است و مصحف فاطمه در مقام کامل ساختن آن مى‏باشد، ‏نه هرگز چنین نمى ‏باشد، ‏همچنان که منظور این نیست که قرآن دیگرى بر فاطمه(س) فرو فرستاده است.

در جایى دیگر «حسین بن ابى علاء» از‏امام صادق(ع) آورده است که فرمودند:

«مصحف فاطمه هرگز همانند قرآن نیست، ‏اما در آن آنچه که مردم را به ما و دانش ما نیازمند مى‏ کند و ما را از مردم بى‏ نیاز مى‏ سازد وجود دارد، ‏حتى حکم یک تازیانه یا 12 یا 14 آن و دیه خراش و... نیز یافت مى‏شود.[ 67 ]

و در روایت دیگرى است که فرمودند:‏امّا «مصحف فاطمه» کتابى است که همه رویدادها و نام تمامى کسانى که تا روز رستاخیز زمام‏امور را به دست مى‏گیرند، ‏همه و همه در آن آمده است.

- شب نزول صحیفه‏

ابو بصیر از‏امام محمّد باقر(ع) نقل مى‏ کند که:

«در یکى از شب‏هاى جمعه هنگامه سحر حضرت جبرئیل و اسرافیل و مکائیل بر حضرت زهرا(س) نازل شدند و دیدند که دختر پیامبر(ص) مشغول نماز است، ‏همه ایستادند تا نماز تمام شد، ‏آنگاه دسته جمعى به حضرت فاطمه(س) سلام کردند و گفتند:

«خداوند بزرگ به شما سلام مى‏ رساند»

سپس صحیفه ‏اى را در حجره آن بزرگ زن بهشتى گذاشتند، ‏حضرت زهرا(س) پاسخ داد:

قالَتْ: لِلّهِ السَّلامُ وَ اِلَیْهِ السَّلامُ وَ عَلَیْکُمْ یا رُسُلَ اللّهِ السَّلامُ.[ 68 ] (سلام از آن خداست و از اوست سلام و به سوى اوست سلام، ‏و بر شما اى فرستادگان خدا سلام و درود باد.)

- محتواى صحیفه فاطمه(س)

آنچه از روایات اسلامى و توضیحات حضرت زهرا(س) معلوم مى‏ شود، ‏این است که مطالب و مباحث صحیفه فاطمه(س) جزو اسرار الهى است که فقط در اختیار رهبران معصوم(ع) قرار گرفته است و هیچ کس نباید از محتواى آن آگاهى پیدا کند، ‏اما برخى از اصحاب رسول خدا(ص) مانند جابر بن عبداللّه انصارى با اجازه حضرت زهرا(س) فقط از مباحث کلّى آن تا حدودى اطّلاع پیدا کرده و یا برخى از صفحات آن را دیده‏اند.

جابر بن عبداللّه انصارى مى‏ گوید:

وارد منزل‏ امام على(ع) شدم، ‏صحیفه‏ اى در دستان فاطمه(ع) دیدم، ‏که رنگ سبز زیباى آن مرا به یاد زمرّد انداخت و در آن کتابى قرار داشت به سفیدى و روشنى نور خورشید، ‏گفتم: پدر و مادرم فداى شما، ‏اى دختر رسول خدا، ‏آن چیست که در دستان شماست؟ پاسخ داد:

قالَتْ: هذا لَوْحٌ أَهْداهُ اللّهُ اَبى أَبى رَسُولِ اللّهِ(ص) فِیهِ اِسْمُ بَعْلِى وَ اَسْمُ اِبْنىَّ وَ أَسْمَاءُ الْاَوْصِیاءِ مِنْ وُلْدِى فَأَعْطانیهِ لِیُبَشِّرَنیى بَذلِکَ‏

حضرت فرمود: این کتابى است که خداوند آن را به پدرم رسول خدا(ص) اهداء فرمود: در این کتاب نام پدرم، ‏و نام شوهرم ‏امام على(ع) و نام دو فرزندم و ‏امامانى که همه از فرزندان من مى ‏باشند وجود دارد، ‏این کتاب به من هدیه شده است تا بشارت فرح بخشى براى من باشد.

قال جابر: فیه اِثْنا عَشَر اَسْماء قُلْتُ اَسْما مِنْ هؤلاءِ؟  جابر گفت: در این کتاب دوازده نام ثبت شده، ‏آنها اسامى چه کسانى است؟ فرمود:

قالت: هذِهِ اَسْماءُ الْاوْصِیاءِ اوَّلُهُمْ اِبنْ عَمِّى وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِى آخِرُهُمْ الْقائِمُ(ع).

حضرت فرمود: این نام‏هاى جانشینان پیامبر است. اول آنها على(ع) پسر عموى من و یازده فرزندان او که همه از نسل من مى‏باشد و آخرین آنها حضرت حجّه(قائم(ع» است.

قال جابر: فَرَأَیْتَ فیها مُحمَّداً مُحَمَّداً فى ثَلاثَه مَواضِع وَ عَلیّاً عَلیّاً عَلیّاً عَلیّاً فى اَرْبَعه ‏مَواضِع.[ 69 ]

جابر مى‏گوید: درست که نگاه کردم دیدم نام محمد در 3 جا و نام على در 4 مورد ثبت شده است.

ابابصیر مى‏گوید:[ 70 ] درباره مصحف فاطمه(س) از‏امام باقر(ع) سؤال کردم؟

ایشان فرمود: مصحف فاطمه(س) پس از رحلت پیامبر(ص) بر ایشان نازل شد.

پرسیدم: آیا در این مصحف آیاتى از قرآن وجود دارد؟

فرمود: در آن چیزى از قرآن نیامده است.

پرسیدم: بنابراین آن را براى ما توصیف نمائید.

فرمود: 2 جلد به اندازه ورقهاى زِبَرجَدِ سرخ مى‏باشد.

گفتم: فداى شما گردم. سپس پرسیدم: از اوراق آن برایم بگوئید.

فرمود: اوراق آن از درّ سفید است.

گفتم: فداى شما شوم. محتواى آن چیست؟

فرمود: اخبار گذشته و آینده تا روز قیامت است. در آن است آنچه در آسمانها وجود دارد.

عدد ملائکه آسمان‏ها، ‏تعداد تمامى بندگان خدا که فرستاده او و یا انسان‏هاى عادى هستند. اسامى کسانى که بعنوان رسول و کسانى که اطاعت از آنان کرده و یا تکذیبشان نموده است.

نام جمیع بندگان مؤمن و کافر از ابتداء تا انتهاى خلقت. اسامى شهرها، ‏کشورها و ولایات از شرق تا غرب به همراه اوصافشان و تعداد مؤمنین و کافرین آن بلادها. داستان سرگذشت و اوصاف کسانى که تمرّد و مخالفت نموده‏اند و بر مردم به ظاهر حکمرانى مى ‏کردند و اسامى و صفات یاورانشان و آن چیزى که در تملّکشان بوده است. خصوصیّت بزرگانشان در تمامى ادوار.

سپس گفتم: فداى شما گردم، ‏آن ادوار چند سال است؟

فرمود: پنج هزار سال در هفت دوره.

در ادامه فرمود: در آن است اسامى و زمان مرگ تمامى مخلوقات خداوند. اسامى و اوصاف و تعداد کسانى که وارد بهشت و جهنّم مى‏شوند. در آن است علم قرآن، ‏تورات، ‏انجیل، ‏و زبور همانگونه که نازل شده‏اند و تعداد تمامى درختان و نهرهایى که در عالم وجود دارد.

سپس فرمودند: زمانى که خداوند اراده فرمود که مصحف را بر ایشان نازل فرمایند، ‏به جبرائیل، ‏میکائیل و اسرافیل ‏امر فرمود که آن را بر فاطمه نازل کنند، ‏آنان نیز در ثلث دوم از شب جمعه بر حضرت در حالیکه مشغول به نماز بود، ‏وارد شدند و پس از اتمام نماز بر او سلام کردند و گفتند که: خداوند به تو سلام مى‏رساند. سپس مصحف را نزد او گذاشتند. حضرت در جوابشان فرمود: براى خداست سلام، ‏از او است سلام و به سوى اوست سلام و بر شما فرستادگان خدا سلام.

سپس ملائکه به سوى آسمان برگشتند و حضرت بعد از نماز صبح تا زوال آفتاب مصحف را تا انتها خواندند و بعد از آن اطاعت ایشان بر تمامى جن و انس، ‏پرندگان چرندگان، ‏انبیاء و ملائک واجب گردید.

گفتم: فداى شما گردم، ‏بعد از حضرت مصحف چه مى‏شود؟

فرمود: ایشان مصحف را به ‏امیرالمؤمنین دادند و سپس به حسن(ع) و بعد از آن به حسین(ع) و بعد از آن به اهلش تا صاحب الامر مى‏ رسد.

گفتم: معلومات مصحف فراوان است. ایشان فرمود: ابا محمد! آنچه از مصحف براى تو گفتم از 2 ورق اول آن است و یک کلمه بعد از آن هم به تو نگفتم.

- مصحف فاطمه، ‏نزد ائمه:

حدیثى نقل مى‏ کنیم که معناى مصحف را با توضیحات فراوان‏ترى تفسیر مى‏نماید:

برخى از اصحاب حضرت‏امام صادق(ع) از مصحف فاطمه پرسیدند، ‏امام پس از سکوتى طولانى فرمودند: «شما از آنچه باید بخواهید و از آنچه نباید بخواهید سؤال مى‏کنید. حضرت فاطمه(س) بعد از رسول خدا(ص) هفتاد و پنج روز زنده بودند و در فراغ پدر اندوهگین و متأثر جبرئیل برایشان فرود مى‏آمد و سعى مى‏کرد ایشان را تسلّى دهد و اندوهش را بزداید و وى را شاد نماید، ‏بنابراین از موقعیت و مکان و مقام پدر با وى سخن مى‏گفت و آنچه که بعد از حیات ایشان در آینده پیش مى‏آید به وى خبر مى‏داد و على(ع) آنها را مى‏ نوشت این مصحف فاطمه است.»[ 71 ]

از روایات بسیارى از پیشوایان راستین آمده است که: مصحف فاطمه(س) نزد ‏امامان اهل بیت است، ‏براى نمونه:

1- در کتاب «صافى» آمده است که امام صادق(ع) فرمودند:

«فاطمه(س) مصحفى را به یادگار نهاد که نزد پیشوایان اهل بیت است و «مصحف» نه قرآن خدا، ‏اما سخنى از پیام اوست که بر فاطمه(س) فرو فرستاده و پیامبر، ‏آن را‏ املاء نموده و‏امیرالمؤمنین آن را نوشته است.»[ 72 ]

2- یکى از یاران‏امام صادق(ع) به آن حضرت گفت: فدایت شوم، ‏پرسشى دارم، ‏آیا مى‏توانم با آرامش خاطر طرح کنم؟

آن حضرت پرده‏ اى که آن را از اتاق دیگر جدا مى‏ساخت کنار زد و پس از نگاه به آنجا فرمود: آنچه مى‏خواهى سؤال کن. گفت: پیروان شما مى‏ گویند: پیامبر بابى از دانش را به على آموخت که از آن باب هزاران باب گشوده مى‏شود، ‏آیا این درست است؟

حضرت فرمودند: به خدا سوگند که ذات بى‏ همتاى او هزار باب از دانش به على آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده مى‏ شود. گفت: به خدا سوگند که دانش کامل و واقعى این است.

آن حضرت لحظه‏ اى درنگ کردند و فرمودند: آن علمى است ارزشمند‏اما علم کامل نیست.

- «جامعه» چیست؟

«صحیفه فاطمه» و «صحیفه جامعه ‏امیرالمؤمنین» به عنوان میراث ‏امامت پس از شهادت‏ امیرالمؤمنین در اختیار‏ امام حسن(ع) و سپس در اختیار ‏امام حسین(ع) و آن‏گاه دست به دست در اختیار ائمه بعد قرار گرفت و در موارد ضرورى ائمه هنگام نقل حکم خاصى آن را مى‏ گشودند و جواب پرسشهاى اصحاب خود را مى‏دادند. گفته شده است ضخامت صحیفه در هنگام بسته بودن و پیچیده بودن اندازه ضخامت ران شتر دو کوهانه بوده است.[ 73 ]

‏امام صادق(ع) به ابابصیر فرمود: بدان که «جامعه» نزد ماست.‏اما مردم چه مى‏دانند که «جامعه» چیست؟ ابابصیر گفت: فدایت گردم. به راستى «جامعه» چیست؟

حضرت فرمودند: طومارى است به طول هفتاد ذراع، ‏با ذراع پیامبر(ص) و با‏املاى آن حضرت که به خط على(ع) است و تمامى رواها و نارواها و مسائل مورد نیاز مردم حتى حکم جریمه خراش وارد آوردن بر دیگران نیز در آن آمده است. گفت: سرورم، ‏راستى که این دانش و فرهنگى کامل است؟ فرمودند: این دانش و فرهنگ است‏اما نه کامل.

- آگاهى جابر از صحیفه:

ابوبصیر از‏ امام صادق(ع) نقل مى‏ کند که حضرت‏ امام محمد باقر(ع) به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: با تو حاجتى دارم، ‏چه وقت با تو محرمانه در میان بگذارم؟ عرض کرد هر وقت شما صلاح بدانید. پدرم روزى با جابر خصوصى جلسه‏ اى تشکیل داد و فرمود: جابر از لوحى که در دست مادرم فاطمه(س) دیده بودى به من گزارش بده و از آنچه مادرم درباره محتواى آن لوح به تو خبر داده، ‏خبر دارم کن.

جابر گفت: خدا را شاهد مى گیرم در زمان حیات رسول خدا(ص) براى عرض تبریک و تهنیت به مناسبت ولادت حسین(ع) خدمت فاطمه(س) رسیدم. لوح سبزى را در دست فاطمه دیدم، ‏فکر کردم از زمرّد است. در آن لوح نوشته سفیدى را که مانند نور خورشید بود مشاهده کردم، ‏عرض کردم پدر و مادرم به فدایت، ‏قصّه این لوح چیست؟
فرمود: این لوح را خدا به رسولش هدیه کرد تا خوشحالم کند، ‏در آن نام پدر و شوهر و فرزندان و اسامى اوصیاء از فرزندان من مکتوب است.
جابر به‏ امام باقر(ع) عرض کرد: مادرت آن لوح را به من عطا کرد، ‏آن را خواندم و از آن نسخه‏ اى برداشتم.
‏امام فرمود: آن نسخه را به من ارادئه مى‏کنى؟
عرض کرد: پدرم همراه جابر به منزل او رفت. پدرم از آستین خود صحیفه‏ اى را بیرون کرد و فرمود: جابر! تو در نوشته ‏ات نظر کن، ‏من مضموم آن را مى‏ خوانم، ‏با آن تطبیق نما. پدرم بدون کم و زیاد، ‏محتواى آن صحیفه را براى جابر قرائت کرد.
جابر گفت: خدا را شاهد مى ‏گیرم در لوح هم همین را که شما قرائت کردید نوشته بود.[ 74 ]
کوتاه سخن اینکه از روایت مشخص شد که جابر بن عبداللَّه انصارى نسخه ‏اى از روى لوحى که از خداى متعال به دست پیامبر(ص) و فاطمه(س) رسیده بود، ‏برداشت. بنابراین نسخه نزد جابر بخشى از همان صحیفه اصلى مى ‏باشد.

فهرست کتاب‏ها و منابع

1- سیره چهارده معصوم(ع)، ‏محمد محمدى‏اشتهاردى‏

2- جلوه‏هاى رفتارى حضرت زهرا(س)، ‏عذرا انصارى‏
3- نگرشى کوتاه بر زندگى حضرت فاطمه زهرا(س)؛ ترجمه: محمد على‏امینى‏
4- فاطمه زهرا(س) از ولادت تا شهادت، ‏ترجمه: على کرمى
5- فاطمه زهرا(س) بانوى نمونه اسلام، ‏ابراهیم‏امینى‏
6- در حریم کوثر، ‏سیدمحمدرضا طباطبائى‏نسب‏
7- زهراء برترین بانوى جهان، ‏آیه ‏الله مکارم شیرازى
8- فاطمه الزهراء(گفتار علامه‏امینى) حبیب چایچیان(حسان)
9- نهج الحیاه (فرهنگ سخنان فاطمه(س»، ‏محمد دشتى‏
10- مسند فاطمه الزهراء(ع)، ‏سید حسین شیخ الاسلامى‏
11- فاطمه الزهراء از ولادت تا شهادت، ‏آیه الله فقید سیدمحمدکاظم قزوینى
12- فاطمه در سوگ عدالت، ‏على کرمى
13- عوالم العلوم و المعارف و الاحوال؛ ج 11/2، ‏سیدمحمدباقر موحدابطى‏اصفهانى 74

پى‏نوشت‏ها:
1. ‏سوره آل عمران آیه 61.
2. ‏سوره احزاب آیه 33.
3. المستدرک: ج 3- ص 146.
4. ‏سوره شورى آیه 23.
5. الصواعق المحرقه: ص 101.
6. ذخائر العقبى: 26.
7. ‏سوره فرقان آیه 54.
8. بحارالانوار: ج 10- ص 42.
9. سوره انسان آیه 6 تا 9.
10. سید هاشم بحرانى، ‏تفسیر البرهان.
11. ‏سوره الرحمن آیه 19-20-22.
12. جلال الدین سیوطى، ‏الدرالمنثور، ‏ج 7 - ص 698.
13. ‏سوره نور آیه 35.
14. شواهد التنزیل، ‏ج 1- ص 212.
15. الحضائص الفاطمیّه ‏مطابق نقل مستدرک السفینه - ج 3 - ص 335.
16. ‏سوره آل عمران آیه 61.
17. بیت الاحزان - مرحوم محدّث قمى، ‏ص 38، ‏به نقل از مصباح الانوار.
18. بحارالانوار - ج 43 - ص 5 و 6.
19. بحارالانوار - ج 66 - ص 177.
20. الاستیعاب - ج 2 - ص 750.
21. بحارالانوار - ج 43 - ص 46.
22. بحارالانوار - ج 43 - ص 172.
23. کشف الغمه، ‏ج 2 - ص 88.
24. کشف الغمه، ‏ج 2 - ص 93.
25. مناقب این شهر آشوب، ‏ج 3 - ص 332.
26. بیت الاحزان - محدّث قمى، ‏ص 60.
27. بیت الاحزان - محدّث قمى، ‏ص 61.
28. بحار الانوار - ج 15، ‏ص 10.
29. کشف الغمه - ج 2، ‏ص 13.
30. بیت الاحزان - محدّث قمى - ص 21.
31. نهج البلاغه - خطبه شقشقیه.
32. کشف الغمّه، ‏ج 1، ‏ص 491.
33. کشف الغمّه، ‏ج 1، ‏ص 492.
34. کشف الغمّه، ‏ج 1، ‏ص 492.
35. بحار الانوار - ج 43، ‏ص 117.
36. بیت الاحزان - ص 43.
37. کشف الغمه - ج 1 - ص 506.
38. بحار الانوار - ج 43 - ص 81.
39. فوائد المسطین - ج 2 - ص 66.
40. روضه کافى - حدیث 536.
41. مناقب ابن شهر آشوب - ج 3 ص 33.
42. بحارالانوار - ج 43 ص 19.
43. سفینه ‏البحار - ج 1 - ص 662.
44. بحار الانوار - ج 43 - ص 91.
45. عوالم العلوم و المعارف - ج 11 - ص 10.
46. بحار الانوار - ج 50 - ص 101.
47. کتاب فاطمه الزهرا(س) شادمانى دل پیامبر - ص 42.
48. کتاب فاطمه الزهرا(س) شادمانى دل پیامبر - ص 42.
49. بحارالانوار - ج 53 - ص 180.
50. نسان المیزان - عسقلانى - ج 3 - ص 345.
51. ذخائر العقبى، ‏ص 43.
52. مرحوم مجلسى - بحار الانوار - ج 10.
53. سوره والضحى - آیه 5.
54. نیابیع الموده ‏از قندوزى.
55. بحار الانوار - علامه مجلسى، ‏ج 43 - ص 92.
56. امانى - شیخ صدوق - ص 25 - به نقل از کتاب بانوى بانوان - نوشته ابوالفضل موسوى گرمارودى.
57. کشف الغمه - على بن عیسى اربلى - ج 2 - ص 42 - به نقل از همان کتاب.
58. بیت الاحزان - ص 22.
59. بحارالانوار - مرحوم مجلس - ج 43 - ص 53.
60. بحارالانوار - مرحوم مجلسى - ج 43 - ص 28.
61. بحارالانوار - مرحوم مجلسى - ج 43 -ص 29.
62. بحارالانوار - مرحوم مجلسى - ج 42 - ص 80.
63. سوره آل عمران - آیه 41.
64. ‏سوره قصص - آیه 7.
65. کافى - ج 1 - ص 182.
66. کافى - ج 1 - ص 238.
67. اصول کافى - ج 2 - ص 240.
68. دلائل الامامه ‏- ص 28.
69. بحارالانوار ج 36 - ص 194.
70. دلائل الأمامه ‏- و عوالم العلوم از بحرانى اصفهانى. ص 833.
71. بحارالانوار - ج 10.
72. بصائر الدرجات - ص 156.
73. اصول کافى - ج 1 - ص 295.
74. الاختصاص - ص 210 -
بحارالانوار - ج 36 - ص 352.

برچسب‌ها