حکمت های دهگانه لقمان حکیم در قرآن کریم 6 (صبر و استقامت)
نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
اللهم کن لولیک الحجةابن الحسن...
صبر و استقامت
لقمان در ششمین نصیحت خود به پسرش چنین میفرماید: «... واصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور; با استقامت و صبور باش، که این از کارهای مهم و اساسی است.» (1)
در همه کتابهای آسمانی، و گفتار همه پیامبران و اولیاء خدا و امامان (ع) با تاکیدهای فراوانی، به صبر و استقامت سفارش شده است، به طوری که آن را اکسیر اعظم و کیمیای کلیدی مشکلات دانسته اند، و ضد آن عجز و ضعف و سست عنصری را موجب انحرافات و بدبختی های ویرانگر میدانند به قول مولانا:
صد هزاران کیمیا حق آفرید کیمیایی همچو صبر آدم ندید
صبر و استقامت از واژه هایی است که در قرآن با تعبیرات گوناگون، بیش از دویست بار آمده است، و از مفاهیم بسیار مهمی است که در سرلوحه دستورهای سرنوشت ساز قرآن قرار گرفته است، در حدی که پاداش صابران، صلوات و درودهای پی در پی خداوند معرفی شده، و آنها به عنوان هدایت یافتگان نامیده شده اند، خداوند پس از آن که به پیامبر (ص) میفرماید: «به صابران مژده بده» پاداش آنها را چنین بیان میکند: «اولئک علیهم صلوات من ربهم ورحمة واولئک هم المهتدون; آنها کسانی هستند که الطاف و درودها و رحمت پروردگارشان، شامل حالشان شد، و آنها هدایت یافتگان هستند.» (2)
لقمان (ع) در بسیاری از حکمت هایش، مساله صبر و استقامت را مطرح کرده، و از انسانها خواسته که از این نیروی استوار و پرتوان معنوی کمال استفاده را بکنند، و در پرتو آن به کمالات عالی در همه عرصهها و جنبهها نایل شوند، از جمله در آیه مورد بحث، فرزندش را به استقامت در برابر حوادث تلخ روزگار و مصایب شکننده، دعوت نموده و تذکر میدهد که مساله صبر و استقامت، بسیار بسیار مهم است که هرگز نباید آن را در زندگی فراموش کرد. و ممکن است جمله «من عزم الامور» اشاره به این باشد که صبر و استقامت نیاز به عزم و جزم، و اراده قاطع و محکم دارد، و بدون آن، انسان نمی تواند به موهبت صبر و ستقامت برسد، چنان که اهل لغت، صبر را به مفهوم عزم و اراده و تصمیم قوی برای انجام کار معنی کردهاند. (3)
تجزیه و تحلیل
همان گونه که تجربه و تاریخ نشان داده، و ما هر روز و شب میبینیم، مشکلات و دشواریها و آزارها بسیار است، گاهی بر اثر اختلاف خانوادگی، گاهی از ناحیه همسایه ها نسبت به همدیگر، زمانی در کوچه و خیابان، زمانی در صف نانوایی ها و صفهای دیگر، و وقتی در میان تاکسی ها و اتومبیل ها و شنیدن زخم زبان ها، و وقت دیگر بر اثر بیماری ها ودر بیمارستان ها، و مساله فقر و افزایش تشکیلات و تشریفات در مسایلی مانند ازدواج، و گاهی بر اثر بحثهای سیاسی، و جنگهای زورمندان دنیا، و به استضعاف کشیدن مستضعفان و... در همه جا عوامل مصائب و رنجهابه صورتهای گوناگون دیده میشود و گاهی از نتایج بلاهای آسمانی و زمینی، مانند زلزلهها، طوفانها، سیلها، و صاعقه ها و خلاصه به فرموده حضرت علی (ع) «الدنیا دار بالبلاء محفوفة; دنیا خانه ای است که به رنج وبلا پیچیده شده است» (4) در این شرایط برای حفظ آرامش فردی و اجتماعی، و داشتن اعصاب آرام و زدودن هرگونه تنش، باید از خصلت صبر و استقامت استمداد کرد و در پناه آن خود را آرامش بخشید، وگرنه بی صبری نیز مزید بر لتشده، و باعث تنشها و استرس و دغدغه های خاطر مضاعف خواهد شد، و زندگی سالم را به زندگی تیره وتار و آزار دهنده تبدیل خواهد کرد، و روشن است که آثار و بازتابهای چنین وضع روحی، ناهنجاریهای مختلف در ابعاد گوناگون خواهد شد، از این جهت میتوان گفت این نصیحت لقمان، عمیقترین و پر ارزشترین نصیحتها است که باید در راس نصایح سازنده قرار گیرد، چرا که اگر صبر و حوصله نباشد، هر روز با دعوا و نزاع و کشمکش روبرو خواهیم شد. البته باید توجه داشت که این قانون استثنائاتی دارد، ودر مواردی باید به عنوان دفاع از حق قفل صبر و سکوت را شکست.
اقسام صبر
صبر و استقامت دارای انواع و اقسام مختلف است، مانند صبر در برابر گناه، صبر در راه اطاعت، صبر در برابر مصائب سخت، ولی لقمان در این نصیحت، صبر در برابر مصیبتها را مطرح نموده است، که یکی از شعبههای مهم استقامت است و چنین صبری منشا توان مندی و استواری و قوت قلب شده، و همین آثار درخشان، انسان را در موارد دیگر صبر، کمک میکند، و سرچشمه برکات عظیم دیگر خواهد شد، و ممکن است منظور لقمان همه اقسام صبر است، چرا که عواملی که موجب گناه یا سستی در اطاعت میشود، نیز مصیبت است.
به هر حال با توجه به این که مصایب روزگار، بسیار فراوان و طاقت فرسا است، که اگر صبر واستقامت در برابر آنها نباشد، انسان به صورت موجودی عاطل و باطل درمیآید و در برابر هر کار، زانوی عجز بر زمین میزند، و روح و جسمش را در پرتگاه سقوط و هلاکت قرار میدهد.
یکی از سختیها، میدان جنگ، و خطر کشته شدن و زخمی شدن است، هرگاه انسانی که در برابر این سختی، صابر نباشد، فرار را بر قرار ترجیح میدهد، و یا جزء سیاهی لشگر است و کاری از او ساخته نیست، ولی اگر صبر و استقامت داشته باشد توان و روحیه او چندان برابر میشود، به جای یک نفر میتواند ده نفر از دشمن را از پای درآورد، چنان که خداوند در قرآن میفرماید: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مئتین; و هرگاه بیست نفر از شما با استقامتباشند، بر دویست نفر غلبه کند.» و نیز در قرآن آمده طالوت نماینده اشموئیل پیامبر (ص) با گروهی اندک ولی صابر و با استقامتبه جنگ لشگر جالوت به فرماندهی جالوت رفتند، در حالی که دعایشان این بود:
«ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین; پروردگارا! پیمانه استقامت را بر ما بریز (و ما را سرشار از صبر قرار بده) و گامهای ما را استوار بدار، و ما را بر کافران پیروز گردان.» (5) آنها با این روحیه در یک جنگ نابرابر، جالوت و لشکرش را در هم شکسته و بر آنها پیروز شدند، چرا که آنها معتقد به خدا و معاد و نتیجه استقامت بودند، و با اعتقاد محکم میگفتند: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله والله مع الصابرین; چه بسیار گروههای کوچکی (در پرتو استقامت) بر گروههای عظیمی پیروز شدند، و خداوند با استقامت ورزان است.» (6)
ایوب الگوی قرآنی برای صبر در برابر حوادث
قرآن برای تدریس و تعلیم خصلت صبر و استقامت در برابر حوادث تلخ ودشوار، گاهی از سرگذشتهای پیامبران پیشین استفاده نموده، و بخشی از زندگی سازنده آنها را به عنوان نماد عینی و الگوی حقیقی نشان داده، تا ما نیز زندگی خود را با آنها هماهنگ نموده و از آن درس صبر و استقامت بیاموزیم، یکی از آنها حضرت ایوب (ع) است. حضرت ایوب (ع) بر اثر کشاورزی و دام داری، در آغاز ثروت کلانی به دست آورد و زندگیش سرشار از نعمتهای الهی از هر جهتشد، او همواره شکر خدا میکرد، تا این که ابلیس به او حسد برد، به خدا عرض کرد: «اگر ایوب این همه شکر نعمت میکند، به خاطر نعمت هایی است که بر او ارزانی داشتهای، مرا بر او مسلط کن، تا معلوم شود که مطلب همین است که گفتم.» خداوند برای این که این ماجرا سندی برای رهروان حق گردد، به ابلیس این اجازه را داد، کوتاه سخن آن که ابلیس پس از این تسلط، تمام دامها، باغها، زراعتها، فرزندان، و خانههای ایوب (ع) را نابود کرد، ایوب (ع) در همه حالات با استقامت محکم در برابر حوادث بسیار سنگین و پررنج، استقامت نمود، و هم چنان به شکر الهی ادامه داد، بلکه در برابر آن حوادث دشوار، بر درجات مقام شکر او میافزود. (7) ایوب (ع) در این حال شدید، سر بر سجده می نهاد و با خدا چنین راز و نیاز میکرد: «ای خدای آفریننده شب و روز، برهنه به دنیا آمدم، و برهنه به سوی تو میآیم، پروردگارا تو به من نعمت دادی، و تو از من باز پس گرفتی، بنابراین هرچه تو بخواهی خشنودم.» پس از آن همه گرفتاریها، این بار حضرت ایوب (ع) به درد شدید پا مبتلا شد، ساق پایش زخم گردید، به طوری که قدرت حرکت نداشت، هفتیا هفده سال با این وضع گذراند، ولی هم چنان مثل کوهی استوار، به شکرگزاری ادامه داد، او نه در نهان و نه آشکار، و نه در دل و نه در زبان و عمل، هرگز اظهار کوچکترین نارضایتی نکرد، آری این است نتیجه درخشان صبر و استقامت که پایه شکر و وصول به مقام رضا است، زبان حال او در پیشگاه خداوند این بود:
تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهی در رحمت به رویم بند و درهای بلا بگشا
او چند همسر داشت، همه آنها یکی پس از دیگری بر اثر بیصبری، او را تنها گذاشته و رفتند، تنها یکی از همسرانش به نام رحمه ماند، ولی کاسه صبر او نیز پس از مدتی لبریز شد، ایوب را تنها گذاشت و رفت، ایوب تنها در بیابان با آن همه بلا و درد، همچنان صبر
و استقامت و شکر نمود، در کنار خود هیچ گونه غذاو آب ندید، گرسنه و تشنه در چنین حالی به سجده افتاد، و با کمال ادب به خدا چنین عرض کرد: «أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ; پروردگارا! بدحالی و مشکلات به من رو آورده، و تو مهربانترین مهربانان هستی.» در این هنگام دعای ایوب (ع) به استجابت رسید، بلاها رفع شد و نعمتهای فراوان جای گزین بلاها گردید، و بر اثر استقامت و شکر، آب از دست رفته به جوی خود بازگشت، و بر اثر صبر، چهره درخشان ظفر نمایان گردید. (8) قرآن با تعبیر «...و ذکری للعالمین» پس از ذکر ماجرای صبر و شکر ایوب (ع) اعلام میدارد که زندگی این شخصیت، الگو و مایه تذکر و عبرت برای جهانیان است، آری خداوند این مدال پرافتخار را در کل جهان به ایوب (ع) عطا فرمود: «انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب; ما ایوب را صابر و استوار یافتیم، چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده به سوی خدا بود.» (9)
فرازهایی از صبر پیامبر (ص) و امامان (ع)
1- هیچ پیامبری مانند پیامبر اسلام (ص) در راه ابلاغ رسالت، آزار و رنج ندید، که خود در سخنی میفرماید: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت; هیچ پیامبری مانند من در راه رسالت، آزار و رنج ندید.» (10) در عین حال در تمام زندگی درخشانش، حتی یک مورد پیدا نمیشود، که اظهار ضعف و عجز کرده باشد، و یا در حرکت خود سستی نموده باشد، بلکه چون کوهی استوار، با صبر و حوصله بی بدیل به راه خود ادامه داد، مثلا در جنگ احد با سختترین مصیبت مثل مصیبت شهادت عمویش حضرت حمزه (ع) مواجه شد، سراسر بدن حضرت علی محبوبترین انسان مورد علاقهاش را پر از زخم دید، دندانهایش شکست و قسمتهایی از بدنش مجروح گردید، اما همه این حوادث تلخ را با تحمل و شکیبایی، بر خود هموار کرد، تا آنجا که بعضی از اصحاب به او گفتند: «برای دشمن نفرین کن» در پاسخ فرمود: «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون; خدایا قوم مرا به راه راست هدایت فرما، چرا که آنها نادان هستند.» (11)
پیامبر (ص) پس از آن که پسرانش به نامهای قاسم و عبدالله (طاهر) که مادرشان حضرت خدیجه (س) بود، در مکه از دنیا رفتند، پیامبر (ص) از آن پس دیگر دارای پسر نشد، تا این که در سال هشتم هجرت از یکی از همسرانش به نام ماریه قبطیه دارای پسری شد که نام او را ابراهیم گذاشت، ولی او پس از یک سال و ده ماه و هشت روز از دنیا رفت، پیامبر (ص) اورا در بقیع به خاک سپرد (12) برای پیامبر (ص) این مصیبت بسیار بزرگ بود، آن چنان که اگر بر کوه وارد میشد، کوه را متلاشی میکرد، قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد ولی فرمود: «چشم میگرید و قلب غمگین میشود، ولی چیزی (به خلاف شکر و صبر) که موجب خشم خدا شود نمیگویم.» به علی (ع) فرمود: به داخل قبر برود و بدن ابراهیم را دفن کند، علی (ع) دستور پیامبر (ص) را اجرا نمود، جمعی از اصحاب گفتند: این که پیامبر (ص) خودش وارد قبر نشد بیانگر آن است که داخل شدن پدر به درون قبر فرزندش روا نیست، پیامبر (ص) به آنها فرمود: «چنین کاری حرام نیست، ولی من از این ایمن نیستم که شخصی فرزندش بمیرد و پیکر او را داخل قبر نهد، و در داخل قبر کفن را رد کند و چشمش به چهره فرزندش بیفتد، و در این هنگام بر اثر القائات شیطان بیصبری و بیتابی نماید، و در نتیجه پاداشش در پیشگاه خداوند نابود گردد.» (13)
2- پس از رحلت رسول خدا (ص) ماجراهای بسیار تلخی نسبتبه خاندان آن حضرت رخ داد، که حضرت علی (ع) در بحرانیترین شرایط قرار گرفت، از یک سو فراق پیامبر (ص) از سوی دیگر شهادت زهرا (س) از سوی سوم غصب مقام رهبری و هتاکیهای شکننده، در عین حال آن حضرت با صبر انقلابی، همه ناملایمات را بر خود هموار کرد، و فرمود: «فرایت ان الصبر علی هاتا احجی، فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی; دیدم صبر و تحمل به عقل و خرد نزدیکتر است، از این رو با این که (بر اثر حوادث سخت) همچون کسی بودم که خاشاک چشمش را پر کرده، و استخوان راه گلویش را گرفته صبر و استقامت نمودم.» (14)
شاید بعد از پیامبر اسلام (ص) هیچ کس مانند حضرت علی (ع) با مصایب و رنجها مواجه نشد، ولی هرگز اظهار عجز و ضعف نکرد، و به فرموده امام صادق (ع) آن حضرت در موارد طاقت فرسا برمیخاست و نماز میخواند (و درپناه نماز به خود آرامش میبخشید) و این آیه را تلاوت میفرمود: «واستعینوا بالصبر والصلاة; از صبر و نماز یاری جویید.» (15)
3- امام حسین (ع) در سخت ترین شرایط روز عاشورا، خطاب به یاران فرمود: «صبرا یا بنی عمومتی، صبرا یا اهل بیتی، لا رایتم هوانا بعد هذا الیوم ابدا; ای پسرعموهایم و اهل خانهام، صبر کنید، که بعد از امروز هرگز ناراحتی نخواهید دید.» (16)
و خودش آن چنان صبور و استوار بود که حمید بن مسلم خبرنگار کربلا میگوید: «فوالله ما رایت مکثورا قط قد قتل ولده و اهل بیته واصحابه، اربط جاشا، و لا امضی جنانا منه; سوگند به خدا هرگز مرد مغلوب و گرفتاری را ندیدم که فرزند و خاندان و یارانش کشته شده باشند، و در عین حال دلاورتر و استوارتر از آن حضرت باشد.»
و در فرازی از مناجات خود در لحظات شهادت به خدا عرض میکرد: «صبرا علی قضائک یا رب; پروردگارا! بر قضای تو صبر و استقامت میکنم.» (17)
4- مفضل بن عمر یکی از شاگردان برجسته امام صادق (ع) پسری به نام اسماعیل داشت، که از دنیا رفت، امام صادق (ع) فرزندش موسی بن جعفر (ع) را نزد او برای تسلیت فرستاد، و فرمود: «سلام مرا به مفضل برسان و بگو: مصیبت مرگ فرزندم اسماعیل را به من خبر دادند، صبر کردم، تو هم مانند ما صبر کن، ما هر کاری را که خدا اراده کند، همان را می پسندیم، و تسلیم فرمان او هستیم.»
هنگامی که امام صادق (ع) در بستر رحلت قرار گرفت، یکی از اصحاب به بالینش آمد، وقتی که بدن رنجور و اندام لاغر امام را دید بیاختیار گریه کرد، امام به او فرمود: چرا گریه میکنی؟ او عرض کرد: آیا من شما را با این وضع بنگرم و گریه نکنم؟ امام فرمود: «گریه نکن، همه نیکی ها به مؤمن عرضه میشود، اگر کسی که مؤمن باشد همه اعضایش قطعه قطعه شود، برای او خیر است، و اگر مالک شرق و غرب شود نیز برای او خیر است.» (18)
5- حضرت زینب (س) قهرمان صبر و استقامت اگر در ماجرای کربلا گریه میکرد، گریه عاطفی و فریاد دادخواهی و نهی از منکر، و رسوا نمودن دشمن بود، او آن چنان صابر و شاکر و توانمند بود که در مجلس شاهانه ابن زیاد، با کمال قاطعیت گفت: «ما رایت الا جمیلا; جز زیبایی چیز دیگری ندیدم... ای پسر مرجانه به روز قیامت توجه کن و ببین در آنجا چه کسی مغلوب است و چه کسی پیروز.» (19)
سخنان زینب (س) در آن مجلس، آن چنان شورانگیز و پرهیجان بود، که ابن زیاد برای حفظ آرامش ظاهری، مجبور شد که دستور دهد آن حضرت و همراهانش را در کنار مسجد کوفه، در یک محوطه بستهای زندانی کردند. (20)
6- امام حسن عسکری (ع) در نامهای که برای علی بن بابویه قمی (متوفای 329) نوشت، چندین بار او و شیعیان را به صبر و استقامت دعوت میکند، در یک فراز میفرماید: «بر تو باد به صبر و انتظار فرج» و در فراز دیگر میفرماید: «ای شیخ و مورد اعتماد من، صبر کن و همه شیعیانم را به صبر و استقامت فراخوان.»
محدث قمی پس از نقل این نامه، مینویسد: در این نامه، بسیار سخن از صبر و استقامتبه میان آمده، زیرا استقامت پیامدهای درخشانی دارد، از جمله به فرموده امام باقر (ع) : «بهشت به رنجها و استقامت، پیچیده شده است.» (یعنی با تحمل رنجها و استقامت در برابر بلاها، میتوان به مقامات بهشت رسید)
سپس دو شعر از امیرمؤمنان علی (ع) را ذکر مینماید که فرمود:
انی وجدت و فی الایام تجربة للصبر عاقبة محمودة الاثر
و قل من جد فی امر یطالبه فاستصحب الصبر الا فاز بالظفر
آنگاه میفرماید معنی این دو شعر در فارسی چنین است:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر، نوبت ظفر آید
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید
برای تکمیل سخن، حکایت بوذر جمهر را یادآوری میکند که روزی شاه ایران (انوشیروان) بر بوذرجمهر (حکیم خبیر آن عصر) غضب کرد و او را در خانه تاریک، زندانی نمود، و فرمان داد تا او را در آن جا به غل آهنین ببندند، بوذرجمهر چند روز در این حال سختباقی ماند، انوشیروان اشخاصی را نزد او فرستاد که از احوال او جویا شوند، ولی آنها وقتی نزد او میآمدند، او را با چهره گشاده و شاد میدیدند، از او پرسیدند علت چیست که شاد هستی؟
بوذرجمهر در پاسخ گفت: من معجونی ترکیب یافته از شش چیز درست کردهام، که در پناه آن، شاد هستم، پرسیدند آن معجون چیست؟ گفت: آن معجون از این شش چیز ترکیب یافته: 1- اطمینان به خدا 2- مقدرات الهی انجام میشود 3- صبر و استقامت 4- اگر صبر نکنم، از بیتابی کاری ساخته نیست 5- فکر کردم که سختتر از این حالی که اکنون در آن هستم نیز وجود دارد 6- از این ستون تا ستون دیگر فرج است! این خبر به انوشیروان رسید، انوشیروان او را آزاد نموده و احترام بسیار به او کرد. (21)
پاسخ به یک شبهه یا سؤال
می پرسند: دستور به صبر و تحمل، یک دستور مخدر است، زیرا مثلا اگر ظالمی به انسان ظلم کند و ما صبر کنیم، موجب گستاخی بیشتر ظالم خواهد شد، کمونیستها نیز یکی از اشکالاتشان به اسلام و دین همین بود میگفتند: دین انسان را به صبر و تحمل در برابر ظالمان و استثمارگران دعوت کرده، پس دین مانند افیون، مخدر است.
پاسخ این که: در اینجا مثل موارد متعدد دیگر، تحریف حقایق شده است، واژه صبر که به معنی عزم و اراده قاطع و استقامت در برابر تلخیها و در برابر ظلم و ستم است، درست به عکس به معنی عجز و تسلیم تحریف شده است، اگر ما به لغت و آیات قرآن و گفتار معصومین (ع) رجوع کنیم، میبینیم که صبر و استقامت، موجب ظلمستیزی و طاغوت زدایی است، نه موجب امضای ظلم و تثبیت طاغوت است.
بنابراین چنین شبهه ای یک نوع غلط اندازی و اشتباه افکنی است. چرا که اسلام با کمال صراحت دستور میدهد: «فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امر الله; با طبقه ستمگر نبرد کنید تا تسلیم فرمان خدا شود.» (22)
و علی (ع) میفرماید: «لن تقدس امة لا یؤخذ للضعیف فیها من القوی غیر متعتع; هرگز امتی که حق ضعیفان را از زورمندان با قاطعیت نگیرد، پاک و پاکیزه نمیشود.» (23) و قبلا ذکر شد که قرآن نیروی انسان با استقامت را ده برابر نیروی انسانی که استقامت ندارد میداند، با توجه به این امور، به بیاساس بودن چنین شبهه ای آشکار میگردد.
پى نوشتها
1 . لقمان (31) آیه13 .
2 . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج77، ص107 .
3 . حج (23) آیه 31، و در آیه 41 سوره عنکبوت نیز نظیر این تشبیه آمده است .
4 . کامل ابن اثیر، ج2، ص542 .
5 . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص552 .
6 . همان، ص551 .
7 . توبه (9) آیه28 .
8 . نساء (4) آیه 48 .
9 . بحار، ج3، ص14 .
10 . بحار، ج3، ص206 و 207 .
11 . همان، ج72، ص92 .
12 . اصول کافی، ج2، ص398 .
- بازدید: 2439