پایگاه تخصصی منبرها

حکمت های دهگانه لقمان حکیم در قرآن کریم 4(برپا داشتن نماز)

تاریخ انتشار:
اى پسرم! نماز را برپا دار، چرا که مثل نماز نسبت به دین خدا مانند ستون خیمه است، اگر ستون خیمه، استوار و پابرجا باشد، طناب‏ها و میخ‏ها و سایه‏ اش، استوار مى‏ماند، ولى اگر ستون شکسته شد یا افتاد، میخ‏ها و طناب‏ها و سایه خیمه، فایده‏ اى نخواهد داشت»...
حکمت های دهگانه لقمان حکیم در قرآن کریم 4(برپا داشتن نماز)

نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین...

اللهم کن لولیک الحجةابن الحسن...

موضوع: سومین نصیحت لقمان:

لقمان سومین نصیحت خود به پسرش را این گونه بیان مى‏کند:

«یا بنى اقم الصلاة؛ اى پسر جان! نماز را برپا دار». [1]

دو نصیحت قبل پیرامون خداشناسى و مبدء و معاد و حسابرسى بود، لقمان پس از بیان پایه ‏هاى دین، یعنى مساله خداشناسى و معاد و توجه به حساب و کتاب قیامت، به ذکر مهم‏ترین برنامه عملى که نگهبان فکرى و عملى مبدء و معاد و حساب‏رسى است یعنى مساله نماز پرداخته، آن هم نه انجام نماز، بلکه اقامه و برپا داشتن نماز مى‏پردازد.

چرا که نماز در وقت‏هاى مختلف شبانه روزى مهم‏ترین وسیله پیوند انسان با خالق است، و در پرتو خداشناسى، انسان را به یاد معاد و روز جزا «ملک یوم الدین» مى ‏اندازد و تلقین و تمرین همیشگى صراط مستقیم و توجه و حساب‏گرى در این رابطه مى ‏باشد.

خواندن یا اقامه؟

پیرامون نماز، مسایل گوناگونى مطرح مى‏شود و قابل بحث است، ولى نکته مهمى که لقمان به آن توجه نموده مساله اقامه نماز است، اقامه در اصل از واژه قیام گرفته شده، و بیان‏گر این مطلب است که نماز را نباید طوطى‏ وار انجام داد و به صورت یک عبادت خشک و یک عادت فردى و عادى پنداشت، بلکه باید مفاهیم آن را در روح و روان و در متن زندگى فردى و اجتماعى استوار ساخت، و پرچم نماز را همواره به اهتزاز درآورد.

سه مطلب پیرامون نماز

1- اهمیت نماز

نماز به قدرى اهمیت دارد که براى نشان دادن اهمیت آن، در اسلام با تعبیرات مختلف و معنى دار از آن یاد شده است.

گاهى به عنوان عمود و عماد دین معرفى شده،

چنان که امام باقر (ع) فرمود:

«الصلاة عمود الدین؛ نماز ستون دین است» [2]

و پیامبر (ص) فرمود:

«الصلاة عماد الدین؛ نماز تکیه گاه دین است». [3]

عمود دین و ستون خیمه:

لقمان در یکى از اندرزهاى خود به پسرش، این مطلب را چنین تبیین مى ‏کند:

«یا بنى اقم الصلاة فانما مثلها فى دین الله کمثل عمود فسطاط؛

اى پسرم! نماز را برپا دار، چرا که مثل نماز نسبت به دین خدا مانند ستون خیمه است، اگر ستون خیمه، استوار و پابرجا باشد، طناب‏ها و میخ‏ها و سایه‏ اش، استوار مى‏ماند، ولى اگر ستون شکسته شد یا افتاد، میخ‏ها و طناب‏ها و سایه خیمه، فایده‏ اى نخواهد داشت». [4]

برترین عمل:

و گاهى نماز به عنوان برترین عمل معرفى شده است،

چنان که امام صادق (ع) فرمود:

«ما اعلم شیئا بعد المعرفة افضل من هذه الصلوة؛ بعد از خداشناسى، هیچ چیزى را برتر از این نماز نمى‏دانم». [5]

و زمانى از نماز به عنوان بهترین موضوع (برترین برنامه‏ اى که از طرف خدا وضع، و قرار داده شده) یاد شده، چنان که در روایت آمده، ابوذر به پیامبر (ص) عرض کرد: نماز چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:

خیر موضوع؛ نماز بهترین موضوع است». [6]

سر و صورت اسلام:

و گاهى از نماز به عنوان سر و صورت اسلام یاد شده، چنان که پیامبر (ص) فرمود:

«لیکن اکثر همک الصلاة فانها راس الاسلام؛باید بیشترین همت و اهتمام تو به نماز باشد، چرا که نماز سرچشمه اسلام است».[7]

و امام صادق (ع) فرمود: «براى هر چیزى صورتى هست و صورت دین اسلام، نماز است». [8]

تعابیر دیگر:

1-تعبیرات دیگرى نیز در روایات اسلامى از زبان معصومین (ع) شده مانند این که:

2-نماز معراج مؤمن است،

3-نماز تقرب بخش مؤمن به خدا است،

4-نماز مایه خشنودى خدا است،

5-نماز خیرالعمل است،

6-نماز محبوب دل پیامبر (ص) و نور چشم او است،

7-نماز نهر شستشوگر آلودگى‏ها است،

8-نماز کفاره گناهان است.

9-قبولى اعمال بستگى به قبولى نماز دارد،

10-نماز نخستین موضوعى است که از آن در قیامت سؤال مى‏شود و . ..

کهن ترین برنامه:

از اهمیت نماز این که کهن‏ ترین برنامه عبادى است که از آغاز خلقت‏ بشر وجود داشته است، و تاکنون وجود دارد . منظور این است که اصل نماز وجود داشته، گرچه چگونگى آن در عصرهاى مختلف تفاوت داشته است.

مورد اول:

ابراهیم خلیل قهرمان توحید، پس از آن که اسماعیل و مادر او را در مکه (که آن وقت بیابان بى‏آب و علف بود) گذاشت، در مقام دعا گفت: «پروردگارا من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى ‏آب و علف در کنار خانه‏ اى که حرم تو است‏ ساکن ساختم؛

«لیقیموا الصلاة؛ تا نماز را برپا دارند». [9]

مورد دوم:

در مورد دیگر پس از سپاسگزارى از درگاه الهى که در سن پیرى، اسحاق و اسماعیل را به او عنایت فرموده، چنین دعا مى‏کند:

«رب اجعلنی مقیم الصلاة ومن ذریتی؛پروردگارا! مرا برپا کننده نماز قرار ده و از فرزندانم نیز چنین فرما». [10]

چنان که ملاحظه مى‏کنید، ابراهیم (ع) در میان خواسته‏ هاى بسیار، نخستین خواسته ‏اش برپادارى نماز است.

مورد سوم:

نیز خداوند در مقام تمجید اسماعیل (ع) مى‏فرماید:

«وکان یامر اهله بالصلاة؛اسماعیل همواره خانواده‏اش را به نماز فرمان مى‏داد». [11]

مورد چهارم:

حضرت عیسى (ع) وقتى که در گهواره لب به سخن گشود، پس از بیان عبودیت و نبوت خود، سخن از نماز به میان آورده و مى‏گوید:

«واوصانی بالصلاة؛ خداوند مرا به نماز توصیه فرمود». [12]

با اهمیت ترین دستور:

کوتاه سخن آن که نماز با اهمیت‏ترین دستورى است که خداوند به بشر داده است، و بالاترین اطاعت الهى است تا آنجا که امام صادق (ع) فرمود:

«ان طاعة الله خدمته فى الارض، فلیس شى‏ء من خدمته یعدل الصلاة؛ اطاعت خدا یعنى خدمت الهى در زمین، و پاداش و عظمت هیچ خدمتى نسبت‏ به خدا، با نماز برابرى نمى‏ کند». [13]

معافیت از نماز خواندن؟

جالب این که در سیره درخشان پیامبر (ص) آمده: در سال نهم هجرت، طایفه «طى» به نمایندگى از قبیله «طائف» در مدینه به حضور رسول خدا (ص) رسیدند، پس از مذاکره حاضر شدند تسلیم گردند مشروط بر این که آن حضرت آنها را از نماز معاف دارد، پیامبر (ص) با کمال قاطعیت این پیش نهاد را رد کرد و فرمود:

«لا خیر فى دین لا صلوة معه؛دینى که در آن نماز نباشد، خیر و برکت ندارد». [14]

این نیز در جاى خود با توجه به موقعیت‏ حساس، بیانگر اهمیت نماز از دیدگاه اسلام و پیامبر اسلام (ص) است.

2- توجه به فلسفه و آثار نماز

قبلا ذکر شد که آنچه مهم است اقامه و برپادارى نماز است، این تعبیر بیانگر آن است که در نماز باید قیام و انگیزش و جهش فردى و اجتماعى باشد، خداوند چنین نمازى را نماز مقبول و حقیقى مى‏داند، و اگر نماز آن همه اهمیت دارد، در صورتى است که واقعا ستون و نگهبان دین شود، معراج مؤمن در ملکوت اعلى گردد، و تکیه محکم براى رفع و دفع نگرانى‏ها شود، چنین نمازى داراى شرایط صحت و کمال است،

اسکلت نماز یا مغز آن:

نماز کامل را باید از آثار آن جستجو کرد، آداب و اسرار آن را دانست، و از مکتب عالى نماز آموخت و در زندگى شکوفا کرد، هدف اسکلت نماز نیست‏ بلکه روح و باطن نماز است، اکتفا به قیام و قعود ظاهرى، پوست نماز است، ولى مغز نمازقیام و خیزش باطنى نماز است، ما وقتى که در رابطه با نماز به قرآن و روایات نگاه مى‏کنیم مى‏بینیم به فلسفه و رازهاى نماز تصریح و اشاره کرده‏اند، مى‏فهمیم که نماز کامل به خاطر آن فلسفه و رازها است . مثلا در قرآن مى‏خوانیم:

«واقم الصلاة ان الصلاة تنهى عن الفحشاء والمنکر ولذکر الله اکبر؛

نماز را برپا دار که نماز انسان را از زشتى‏ها و گناه باز مى‏دارد، و ذکر و یاد خدا از آن هم بالاتر و برتر است». [15]

و در آیه دیگر مى‏خوانیم:

«واقم الصلاة لذکری؛ نماز را براى یاد من به پا دار». [16]

راز بزرگ نماز:

 راز بزرگ نماز نهادینه کردن یاد خدا در روح و روان است، که همین یاد خدا موجب پیوند و رابطه با خدا، و سرچشمه پاک سازى و اکتساب ارزش‏ها و کمالات است. چنین نماز انسان را از زشتى‏ها و گناهان باز مى‏دارد، و از آن بالاتر یاد خدا را که موجب کسب ارزش‏ها است در وجود انسان شکوفا و آشکار مى‏سازد. یاد خدا موجب آرامش و رفع دغدغه‏ ها و تنش‏ها است، یاد خدا در حقیقت یاد پاداش‏ها وکیفرها، و یاد خودسازى و بازسازى و به سازى است.

انسان غافل:

براساس قرآن، انسان غافل، در خسران است، و کیفر چنین کسى زندگى سخت و ناگوار در دنیا، و کورى در آخرت خواهد شد. [17] نماز که موجب یاد خدا است این آثار شوم را از زندگى انسان مى‏شوید، انسان را به جاى خسران، خوشبخت، و به جاى کورى، بینا مى‏کند.

منشأ همه گناهان:

یکى از غرائز منفى وجود انسان حریص بودن او است که منشا انواع گناهان و انحرافات و دورى از فیوضات معنوى و ملکوتى مى‏گردد، نماز صحیح داراى خاصیتى است که هلوعیت و حرص انسان را نابود مى‏کند، و این سنگ مانع سر راه تکامل را از مسیر حرکت او برمى‏دارد. چنان که قرآن مى‏فرماید: «انسان، هلوع و حریص آفریده شده، هنگامى که بدى به او رسد، بى‏تابى مى‏کند، و وقتى که خوبى به او برسد مانع دیگران مى‏شود، مگر نمازگزاران، آنان که نمازها را مرتب انجام مى‏دهند». [18]

حدیث محمدبن سنان:

محمدبن سنان مى‏گوید: مسائلى از حضرت امام رضا (ع) (از جمله درباره فلسفه نماز) پرسیدم، حضرت رضا (ع) در مورد فلسفه و آثار نماز چنین فرمود: علت تشریع نماز آن است که:
1- به ربوبیت خدا اقرار کنى.
2- شریک و همتا را از ذات پاک خدا دور سازى.
3- با کمال کوچکى و بیچارگى و نهایت تواضع در پیشگاه خدا بایستى.
4- به گناهان خود اعتراف کرده و تقاضاى بخشش نمایى.
5- همه روز براى تعظیم پروردگار، پیشانى خود را به زمین بگذارى.
6- همواره هشیار و در یاد خدا باشى به طورى که گرد و غبار فراموش کارى و غفلت و غرور و مستى از صفحه دلت زدوده شود.
7- در نهایت خشوع خواهان افزایش مواهب دین و دنیا از درگاه الهى گردى.
8- مداومت در ذکر خدا در پرتو نماز، موجب فراموش نکردن آفریدگار مدبر خواهد شد، و همین یاد خدا انسان را از سرکشى و غرور باز مى‏دارد، و او را از گناهان و هرگونه فساد دور مى‏سازد». [19]

با توجه به این آثار درخشان است که رسول اکرم (ص) فرمود:

«الصلوة حصن من سطوات الشیطان؛ نماز دژ محکمى در برابر یورش‏هاى شیطانى است». [20]

حالات شیخ عبدالله شوشتری:

در حالات عالم ربانى شیخ عبدالله شوشترى (متوفاى 1021 ه . ق) از علماى برجسته عصر علامه مجلسى مى‏نویسند: براى اقامه نماز جمعه وارد مسجد شد، بسیار پریشان بود، زیرا فرزندش دچار بیمارى سختى بود، او به عنوان امام جمعه مشغول نماز جمعه شد، هنگامى که سوره منافقون را (در رکعت دوم بعد از حمد) خواند به این آیه (9 منافقون) رسید:

«یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم ولا اولادکم عن ذکر الله؛اى افراد با ایمان! اموال و فرزندانتان، شما را از یاد خدا غافل نکند».

چندین بار همین آیه را تکرار کرد (با توجه به این که تکرار آیات قرآن در وقت وسیع در نماز جایز است) بعد از نماز بعضى از همراهان از علت این تکرار سؤال کردند، فرمود: «فرزندم بر اثر بیمارى سخت بسترى است، من هنگامى که به این آیه رسیدم، به یاد فرزندم افتادم، و با تکرار آن به مبارزه با نفس خود برخاستم، آن چنان با یاد خدا (که در این آیه آمده) یاد دیگران را از دلم زدودم که فرض کردم فرزندم مرده و جنازه‏اش در برابر من است، و من از خدا غافل نیستم، آن گاه بود که دیگر آیه را تکرار نکردم. [21]

3- تاملى بیش‏تر در اسرار و قبولى نماز

از مسائل مهمى که در همه عبادات به ویژه نماز، قطعا باید مورد توجه قرار گیرد، مساله قبولى نماز است، قبولى نماز همان شرط کمال نماز است، و اندازه قبولى نماز بستگى به اندازه تاثیر نماز در پاک‏سازى و به سازى دارد، قرآن به طور کلى مى‏فرماید:

«انما یتقبل الله من المتقین؛ قطعا خداوند آن اعمالى را مى‏پذیرد که از افراد پرهیزکار سر زند». [22] یعنى اعمال گناه آلود، پذیرفته نمى‏شود.

سخن هشدار دهنده:

امام صادق (ع) در یک سخن هشدار دهنده ‏اى مى‏فرماید: «گاه پنجاه سال از زندگى انسانى مى‏گذرد، ولى خداوند حتى یک نماز او را قبول نمى‏کند، چه چیزى سخت‏تر از این؟» سپس فرمود:

«لایقبل الا الحسن فکیف ما یستخف به؛ قبول نمى‏ شود مگر عمل نیک و شایسته، پس چگونه قبول گردد عملى که با سبکى و حقارت انجام گردد؟» [23]

راه فهمیدن قبولی نماز:

ممکن است در اینجا سؤال شود که از کجا بفهمیم نماز ما قبول شده یا نه؟ پاسخ به این سؤال این است که باید به تاثیرگذارى نماز در پاک سازى توجه کرد، به هر اندازه که تاثیر گذارده، قبول شده است. بر همین اساس امام صادق (ع) فرمود: «کسى که دوست دارد بداند که نمازش در پیشگاه خداوند قبول شده یا نه، باید بنگرد که آیا نمازش، او را از زشتى‏ها و گناهان بازداشته است؟ به همان مقدار که بازداشته، نمازش قبول مى‏شود». [24]

یک مثال:
نتیجه این که ما در همه اعمال و در نماز باید به قبولى و پذیرش آن فکر کنیم، وگرنه سعى ما باطل و بى‏ محتوا خواهد شد .

به عنوان مثال شخصى هندوانه بزرگ خریدارى مى‏کند، و پول گزافى براى آن مى‏دهد، همه هدفش این است که قرمز و شیرین باشد، حال اگر آن را برید و کال درآمد، قبول نشده، و سعى و سرمایه‏ اش تلف شده، و تازه باید زحمت بکشد تا آن هندوانه سنگین را ببرد و به زباله‏ دانى بریزد.

نظر را نغز کن تا نغز بینى             گذر از پوست کن تا مغز بینى

نقش خشوع و حضور قلب در قبولى نماز

مى‏پرسند: چه کنیم که نماز ما قبول درگاه الهى گردد؟ پاسخ آن که: باید شرایط صحت نماز از شرایط مقدماتى و مقارن نماز را رعایت کرد، و نیز از شرایط کمال نیز بهره جست، شرایط کمال عبارتند از:
1- ولایت.
2- خشوع و حضور قلب.
3- تفکر و تعمق در محتواى نماز.
4- نماز در مکان مقدس.
5- مهر نماز (که اگر از تربت امام حسین (ع) باشد، اثر بخش است).
6- نماز در اول وقت.
7- گریه از خوف خدا در نماز.
8- رعایت آداب نماز.
9- کسب شیرینى ذکر خدا.
10- تصمیم‏ گیرى براى پرهیز از هرگونه گناه.
11- نگهدارى قلب از هرگونه شوایب ریا و ناخالصى.
12- بریدگى از تعلقات دنیا و پیوستگى به خدا.

تقویت کننده خضوع در نماز:
در میان این شرایط، مساله خشوع و حضور قلب، نقش بیشترى دارد، گرچه شرایط دیگر تقویت کننده خشوع و حضور قلب هستند.
مهم این است که چه کنیم تا حضور قلب و خشوع در نماز را رعایت کنیم!

محقق بزرگ فیض کاشانى در اینجا مثالى زده است، مى‏گوید:

اگر مردى یا بانویى غذاى شیرین بخورد، و بقایاى آن شیرینى در دهانش باشد، و هنوز دهان را نشسته، مشغول نماز شود، در این میان یک مگس سراغ دهان او مى‏آید، او با دست یا با تکان دادن سر، مگس را رد مى‏کند، در لغت عرب به مگس «ذباب» مى‏گویند . این کلمه از دو واژه ذب و آب گرفته شده، یعنى او را رد کرد، ولى بازگشت، مگس چنین صفتى دارد که وقتى او را رد مى‏کنى حریص‏تر مى‏شود، به علاوه با چند مگس دیگر باز مى‏گردد، این شخص نمازگزار در همه رکعات نمازش به مگس پراکنى مشغول است، بعد مى‏گوید این چه نمازى شد، که در مگس پراکنى صرف گردید؟ ! به او باید گفت: این مگس‏ها تعلقات دنیا است، دهان تو بر اثر بقایاى آن شیرینى، همان طمع و دلبستگى به دنیا است، چرا دهانت را نشستى، تا آن تعلقات دست از جان تو بردارند؟ در نتیجه بتوانى نماز با خشوع و با حضور قلب بخوانى .

دلبستگی‌های دنیا:

بنابراین اگر نمازگزار بتواند خود را از دلبستگى‏هاى دنیا و مادیت آزاد کند، راه را براى کسب حضور قلب و خشوع در نماز صاف نموده است. البته مراقبت در حفظ حضور قلب نیز براى نگهدارى این صفت‏ بسیار اثربخش است. در آغاز مقدارى از نماز را با حضور قلب بخواند، کم کم مراقبت خود را بیشتر کند و با تقویت آن در سایه تمرین ادامه دهد، امید آن است که در این راستا به توفیقات سرشارى نایل گردد.

بى‏ اعتنایى امام زمان به نماز جماعت بى‏حضور قلب

براى تکمیل در رابطه با حضور قلب، نظر شما را به ماجراى زیباى زیر که منسوب به حضرت ولى عصر (عج) است جلب مى‏کنیم:

آیت الله شیخ جعفر نجفى از علماى ربانى و عارفان واصل و پارسایان برجسته بود، همه او را به پاکى و تقواى فوق العاده مى‏شناختند تا آن جا که عالم وارسته و موثق سید مرتضى نجفى گوید: «من سال‏ها با آیت الله شیخ جعفر، در سفر و حضر همنشین بوده و مراوده داشتم، از نظر دینى حتى یک بار لغزش از او ندیدم. همین عالم وارسته از آیت الله شیخ جعفر نجفى نقل کرد که گفت: روزى با جماعتى در مسجد کوفه بودیم، یکى از علماى برجسته نجف اشرف که مورد احترام شدید مردم بود، در آنجا حضور داشت،

وقت نماز مغرب فرا رسید، آن عالم برجسته نجفى به محراب مسجد رفت و آماده براى اقامه نماز جماعت شد، مؤذن اذان مى‏گفت، عده ‏اى مشغول وضو گرفتن بودند و عده ‏اى وضو گرفته بودند و در صف اول و . . . نشسته بودند تا نماز شروع شود،

در حیاط مسجد کوفه از ناحیه مرقد مطهر هانى‏ بن عروه (ره) از قنات مخروبه‏ اى اندکى آب جارى بود، ولى در گودى قرار داشت و محل آن به طورى تنگ بود که جز یک نفر نمى‏توانست در آنجا وضو بگیرد، من به آنجا رفتم تا وضو بگیرم دیدم شخصى نورانى و شکوهمند در آنجا نشسته و با کمال وقار و طمانینه وضو مى‏گیرد، من عجله داشتم، که او زودتر وضویش را تمام کند و نوبت به من برسد، تا وضو بسازم و به نماز جماعت برسم، ولى دیدم آن شخص نورانى همچنان مثل کوه در آنجا ایستاده، و گویى اعتنا به نماز جماعت ندارد و نمى‏خواهد در جماعت مسجد کوفه که به وسیله شیخ بزرگ نجفى اقامه مى‏شود، شرکت نماید، سرانجام طاقت نیاوردم و به آن شخص نورانى گفتم: «مگر شما اراده شرکت در نماز جماعت ندارید؟» با این سخن مى‏خواستم در وضو گرفتن شتاب کند.

فرمود: نه . گفتم: چرا؟ فرمود: «لانه الشیخ الدخینى؛ زیرا آن شیخ (که امام جماعت مسجد کوفه شده) شیخ وابسته به ارزن است». من سخن آن شخص نورانى را نفهمیدم، ندانستم که از این جمله چه منظورى دارد؟ توقف کردم تا وضویش تمام شد، و از آن محل وضو بیرون آمد و رفت، و دیگر او را ندیدم. به آن محل وضو رفتم و وضو ساختم و سپس به مسجد رفته نماز خواندم، و پس از نماز و رفتن مردم، در حالى که شکوه آن شخص نورانى سراسر قلبم را فراگرفته بود، نزد امام جماعت مسجد رفتم، و آنچه را که از آن شخص نورانى شنیده و دیده بودم براى او تعریف کردم،

امام جماعت با شنیدن گفتارم منقلب شد و در غم و اندوه جانکاه فرو رفت، آنگاه رو به من کرد و فرمود: «شما حضرت حجت (عج) را دیده ‏اید، ولى او را نشناخته ‏اید، او از چیزى خبر داده که هیچ کس جز خدا به آن خبر ندارد، بدان که من امسال مقدارى ارزن در کنار آب خیز رحبه کوفه کاشته‏ ام، محل زراعت به خاطر رفت و آمد اعراب بادیه، در خطر است، (و احتمال زیاد دارد آنها، زراعت مرا حیف و میل کنند) اکنون وقتى که براى نماز جماعت برخاستم و مشغول نماز شدم، فکرم متوجه ارزن‏ها شد که سرانجام آنها چه مى‏شود؟ در ظاهر نماز مى‏خواندم ولى در باطن فکر و روحم در مزرعه سیر مى‏کرد، از این رو آن آقا (حضرت حجت عج) فرمود: من پشت سر این آقایى که حضور قلب ندارد و دل به ارزن‏ها بسته، نماز نمى‏خوانم. [25]

پى‏ نوشت‏ها‏

[1]. لقمان، آیه 17.
[2]. محدث کلینى، فروع کافى، ج 3، ص 266.
[3]. کنزالعمال، حدیث 18869.
[4]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 82، ص 227.
[5]. فروع کافى، ج 3، ص 264.
[6]. بحار، ج 77، ص 70.
[7]. همان، ص 127.
[8]. بحار، ج 82، ص 310.
[9]. ابراهیم، آیه 37.
[10]. همان، آیه 40.
[11]. مریم، آیه 55.
[12]. همان، آیه 31.
[13]. بحار، ج 82، ص 219.
[14]. سیره حلبى، ج 3، ص 243.
[15]. عنکبوت، آیه 45.
[16]. طه، آیه 14.
[17]. منافقون، آیه 9، طه آیه 24.
[18]. معارج آیات 19 تا 24.
[19]. وسائل الشیعه، ج 3، ص 4.
[20]. شرح غرر آقاجمال، ج 2، ص 166.
[21]. سفینةالبحار، ج 2، ص 131.
[22]. مائده، آیه 27.
[23]. فروع کافى، ج 3، ص 269.
[24]. علامه طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 285.
[25]. علامه حاج شیخ على یزدى، الزام الناصب، نشر حق بین قم، ج 2، ص 63 و 64.

برچسب‌ها