پایگاه تخصصی منبرها

فضائل حضرت زینب سلام الله علیها

تاریخ انتشار:
پیامبر صلى الله علیه وآله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه على علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین و اب) را که به معناى «زینت پدر» است‏ براى این دختر انتخاب نمود...
فضائل حضرت زینب سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین...

اللهم کن لولیک الحجةابن الحسن...

زینب علیهاالسلام دختر على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج ‏سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با برکت ‏خویش، مشکلات و رنج‏هاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و... را تحمل کرد. این سختى‏ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود. (1)

او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مى‏نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم‏» مى‏گفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آن‏ها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت ‏شهادت نوشیدند. (2)

آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت. در این مقاله برآنیم که گوشه هایى از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسى و بیان نماییم.

زینت پدر

معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مى‏کنند، ولى در جریان ولادت حضرت زینب علیهاالسلام والدین او این کار را به پیامبراسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند.

پیامبر صلى الله علیه وآله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه على علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین و اب) را که به معناى «زینت پدر» است‏ براى این دختر انتخاب نمود. (3)

علم الهى

مهمترین امتیاز انسان نسبت ‏به سایر موجودات - حتى ملائکه - دانش و بینش اوست.

« وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم على الملائکه فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین.قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم‏.»(4) ؛

« سپس علم اسماء[علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت. بعد آن‏ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى‏گویید، اسامى این‏ها را به من خبر دهید. عرض کردند: تو منزهى. ما چیزى جز آن چه به ما تعلیم داده‏ اى نمى‏دانیم؛ تو دانا و حکیمى.»

و برترین علم‏ها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى‏» باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضر علیه السلام مى‏فرماید:

« وعلمناه من لدنا علما.» (5) ؛«علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.»

زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا که به عمه‏ اش خطاب کرد و فرمود:

« انت عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه (6)؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»

عبادت و بندگى

زینب علیهاالسلام به خوبى از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگى است.

«ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون‏» (7) ؛«من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادت کنند.»

عبادت‏ها و نماز شب‏هاى پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:

«ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیه الى غد لقد نصلى لربنا اللیله وندعوه و نستغفره فهو یعلم انى احب الصلوه له وتلاوه کتابه وکثره الدعاء والاستغفار (8) ؛

به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت‏ بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود مى‏داند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است.

حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:

«ان عمتى زینب کانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفه الى الشام وفى بعض منازل کانت تصلى من جلوس لشده الجوع والضعف (9)؛

عمه ‏ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد.»

امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابده ‏اش مى‏فرماید:

« یا اختاه لا تنسینى فى نافله اللیل (10)؛

خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست ‏یازیده است

عفت و پاکدامنى

عفت و پاکدامنى، برازنده‏ ترین زینت زنان، و گران قیمت‏ ترین گوهر براى آنان است. زینب علیهاالسلام درس عفت را به خوبى در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود:

«ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه(11)؛

مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسى نیست که قدرت دارد اما عفت مى‏ورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیک است که انسان عفیف فرشته ‏اى از فرشتگان باشد.»

یحیى مازنى روایت کرده است :

(( مدتها در مدینه در خدمت حضرت على (ع) به سر بردم و خانه ام نزدیک خانه زینب (س) دختر امیرالمؤ منین (ع) بود. به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به او نیفتاده صدایى از او به گوشم نرسید.

به هنگامى که مى خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (ص) برود، شبانه از خانه بیرون مى رفت ، در حالى که حسن (ع) در سمت راست او و حسین (ع) در سمت چپ او و امیرالمؤمنین (ع) پیش رویش راه مى رفتند.

هنگامى که به قبر شریف رسول خدا (ص) نزدیک مى شد، حضرت على (ع) جلو مى رفت و نور چراغ را کم مى کرد. یک بار امام حسن (ع) از پدر بزرگوارش درباره این کار سؤ ال کرد، حضرت فرمود: مى ترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند. ))

زینب کبرى عفت ‏خویش را حتى در سخت‏ ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت ‏بر عفت ‏خویش پاى مى‏فشرد. مورخین نوشته ‏اند:

« وهى تستر وجه‌ها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (12)؛ او صورت خود را با دستش مى‏پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.»

شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و مى‏گوید:

ورثت زینب من امها                  کل الذى جرى علیها وصار

زادت ابنه على امها                 تهدى من دارها الى شر دار

تستر بالیمنى وجهها فان           اعوزها الستر تمد الیسار

«زینب تمامى آن چه را بر مادر گذشت به ارث برد، منتهى دختر سهم اضافه‏ اى برداشت که از خانه ‏اش به سخت ترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت).صورت را[در اسارت] با دست راست مى‏پوشاند و اگر نیاز می شد،از دست چپ هم بهره مى‏برد.»

و آن بانوى بزرگوار بود که براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مى‏آورد که

« امن العدل یا ابن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ‏ستورهن و ابدیت وجوههن (13)؛

اى پسر آزاد شده‏ هاى[جدمان پیامبراسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانى، و دختران رسول خدا صلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورت‏هاى آنان را آشکار ساختى.»

ولایت مدارى

قرآن بدون هیچ قید و شرطى در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلى الله علیه وآله و صاحبان امر، یعنى، ائمه اطهارعلیهم السلام مى‏دهد.

« اطیعواالله واطیعواالرسول واولى الامرمنکم‏» (14)؛ «از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت کنید.»

زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم (15) را درک کرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداکارى در راه آن و) ... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت:

« روحى لروحک الفداء ونفسى لنفسک الوقاء (16)؛

[اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد.» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در کربلا به عرصه ظهور رساند.

از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:

« وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه ومعدن الرساله وسید شباب اهل الجنه (17)؛

لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»

و همچنین در مجلس ابن زیاد (18)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.

از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظه‏ اى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان ... خیمه‏ ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:

«علیکن بالفرار؛  فرار کنید.» (19)

 دفاع زینب از امام سجاد علیهماالسلام

الف- در روز عاشورا؛ هنگامى که امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست ‏یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت ‏حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مى‏گردد. (20)

ب- بعد از عاشورا؛ در لحظه هجوم دشمنان به خیمه‏ ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمى‏گذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مى‏خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21)

ج- زمانى صدور فرمان قتل امام سجاد علیه السلام توسط ابن زیاد:  ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:

« والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر مى‏خواهى او را بکشى مرا نیز با او بکش.»

ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، که دوست دارد من او را با على بن الحسین بکشم. او را واگذارید.

البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن‏ها را به میدان جنگ اعزام نمى‏کرد.

روحیه بخشى

در مسافرت‏ها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز براى انسان لازم است، روحیه و دلگرمى است. اگر انسان براى انجام کارهاى مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شکست نیز مواجه شود. یکى از بارزترین اوصاف زینب علیهاالسلام روحیه بخشى اوست. او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا کرد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوى زینب بیشتر ظهور کرد.  پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودى قتلگاه تا کوچه ‏هاى تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود.

حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که مى‏گفت:

«لا یجزعنک ما ترى،فوالله ان ذلک لعهد من رسول الله الى جدک وابیک وعمک (22)؛ [اى پسر برادر!] آن چه مى‏بینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است.»

صبر

یکى از بارزترین اوصاف انسان‏هاى کامل، صبر و بردبارى در فراز و نشیب‏هاى روزگار و تلخى‏هاى دوران است. قرآن کریم در آیات متعددى به صابران بشارت داده (23) و پاداش‏هاى فراوان آن‏ها را یادآورى نموده است. زینب علیهاالسلام از این جهت در اوج کمال قرار دارد. در زیارتنامه آن حضرت مى‏خوانیم:

« لقد عجبت من صبرک ملائکه السماء؛

ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.» مخصوصا در ماجراى کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که صبر از روى او خجل است.

در مجلس ابن زیاد:

در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مى‏پاشد و براى آزردن او مى‏گوید:

«کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک(24)؛

کار خدا را با برادر و خانواده‏ ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مى‏خواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمى‏کند، با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود:

« ما رایت الا جمیلا(25)

جز زیبایى ندیدم.» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مى‏ماند، و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت‏ها متعجب مى‏شود و قدرت محاجه را از دست مى‏دهد.

ایثار

یکى دیگر از صفات حسنه انسان‏هاى برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است. امام على علیه السلام فرمود:

«الایثار اعلى الایمان(26)؛ایثار، بالاترین درجه ایمان است.»

و فرمود:

«الایثار اعلى الاحسان(27)؛ ایثار برترین احسان است.»

زینب مجلله دراین صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است. او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مى‏خرد و در تمام صحنه ‏ها، دیگران را بر خود مقدم مى‏دارد.

او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمى‏کرد و آن را نیز به کودکان مى‏داد. در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت. امام زین العابدین علیه السلام مى ‏فرماید:

«انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام على الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفاً من الخبز فى الیوم واللیله (28)؛

عمه ‏ام زینب[در مدت اسارت]، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مى‏دادند، بین بچه‏ ها تقسیم مى‏کرد، چون در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان مى‏ دادند.»

او سختى‏ها و تازیانه‏ ها را به جان خود مى‏خرید و نمى‏گذاشت‏ بر بازوى کودکان اصابت کند.

شجاعت و شهامت

از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر مى‏باشد. امام على علیه السلام مى‏فرماید:

«عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعینهم (29)؛ خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک مى‏باشد.»

سّر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است. زینب که خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاع تربیت ‏شده است، از شجاعت ‏حیدرى بهره ‏مند است. او به « لبوه الهاشمیه (30)؛شیر زن هاشمى‏» لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مى‏زند، توبیخشان مى‏کند، تحقیرشان مى‏کند، و از کسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد مى‏زند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشه‏ اى مى‏نشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مى‏کند، او را «فاسق‏» و«فاجر» معرفى مى‏کند و مى‏گوید:

«الحمدلله الذى اکرمنا بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (31)؛

سپاس خداى را که ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت، و از پلیدى‏ها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا مى‏شود، و بدکار دروغ مى‏گوید، و او غیر ما مى‏باشد.»

و همچنین در مقابل یزید و دهن کجى‏ها و بد زبانى‏هاى او، شجاعت ‏حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مى‏گوید:

«لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (32)؛

اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان که] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مى‏دانم.»

فصاحت و بلاغت

هر خطیبى بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتى، باید بارها تمرین عملى انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانى و جسمانى کاملا آماده باشد تا بتواند خطبه ‏اى فصیح و بلیغ ادا کند. و مستمعین باید با او هماهنگ باشند والا یاراى سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به این که فصیح و بلیغ بگوید.

زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانى سخن مى‏گوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ریخته ‏اند، با این حال صداى زینب بلند مى‏شود که:

«اى مردم کوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .»

سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.

خزیم اسدى مى‏گوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران ‏تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مى‏گفت.

و همو مى‏گوید: پیر مردى را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و مى‏گفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوان‏ها و زنان شما نیکوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلى است که نه خوار مى‏گردد و نه شکست مى‏پذیرد. (33)

شیخ جعفر نقدى (ره ) مى نویسد:

(( مى گویم : و این حذلم بن کثیر (راوى این خبر) از فصحاء و سخنوران و نیکو گفتاران عرب است که که از فصاحت و زبان آورى و نیکو گفتارى و از بلاغت و رسایى سخن و مطابق اقتضاى مقام و مناسب حال مخاطب سخن گفتن زینب تعجب نموده و به شگفت آمده ، و از براعت و برترى فضل و کمال و علم و دانش و شجاعت ادبیه و دلاورى پسندیده آن مخدره ، حیرت و سرگردانى او را فرا گرفته ، به طورى که نتواسته او را (به کسى ) تشبیه و مانند نماید، مگر به پدرش سید و مهتر هر بلیغ و فصیحى .

پس (از این رو) گفته :

(( کانها تفرع عن لسان امیرالمؤ منین )) ؛

یعنى گویا علیا حضرت زینب (س) (سخنانش را در کوفه ) از زبان امیرالمؤ منین (ع) قصد و آهنگ مى نمود، و هر که درباره کربلا و در احوال و سرگذشت هاى حسین (ع) کتابى نوشته ، این خطبه و سخنرانى را نقل نموده است .

و جاحظ در کتاب خود (( البیان و التبیین )) آن را از خزیمه الاسدى روایت نموده که خزیمه گفته :

(( زنان کوفه را در آن روز دیدم به پا ایستاده (برکشته شدگان در کربلا) ندبه و زارى و شیون مى نمودند، در حالى که گریبان ها (شان را) مى دریدند.

جود و سخاوت زینب (س)

روزى میهمانى براى امیرالمؤ منین (ع) رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: اى فاطمه ، آیا طعامى براى میهمان خدمت شما مى باشد؟ عرض کرد: فقط قرض نانى موجود است که آن هم سهم دخترم زینب مى باشد.

زینب (س) بیدار بود، عرض کرد: اى مادر، نان مرا براى میهمان ببرید، من صبر مى کنم . طفلى که در آن وقت ، که چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسى مى تواند به عظمت آن بانوى عظمى پى ببرد؟

زنى که هستى خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستى در نهایت جود بوده باشد.

نبوغ و استعداد حضرت زینب (س)

در تاریخ آمده که روزى امیرمؤ منان (ع) در میان دو فرزند خردسالش عباس و زینب نشسته بود که رو به عباس نموده فرمود: (( قل واحد )) بگو یک .

عباس آن را گفت .

سپس فرمود: (( قل اثنان )) بگو دو.

عباس در پاسخ گفت :

(( استحیى ان اقول باللسان الذى قلت واحد، اثنان )) ؛

شرم دارم با زبانى که یکى گفته ام ، دو بگویم .

آن گاه امیرمؤ منان (ع) چشمان عباس (ع) را بوسه زد؛ چرا که کلام این فرزند خردسال اشاره به وحدانیت خداى تعالى و توحید او مى کرد.

سپس رو به زینب (س) کرد، ولى زینب منتظر سؤ ال پدر نمانده ، خود سؤ الى مطرح کرد و گفت : پدر! ما را دوست دارى ؟

امیرمؤ منان (ع) فرمود: آرى دخترم ، فرزندان پاره هاى قلب ما هستند.

زینب (س) با این مقدمه ، وارد سؤال اصلى شد و پرسید: پدر! دو محبت - محبت خدا و محبت اولاد - در قلب مؤ من جا نمى گیرد. پس اگر باید دوست داشته باشى ، شفقت و مهربانى را نثار ما کن و محبت خالص را تقدیم خداوند.

على (ع) که این درک ، و شناخت و استعداد را در این دختر و پسر خردسالش مشاهده نمود، بر علاقه اش نسبت به آنان افزوده شد. )) زینب (س) به دلیل همین نبوغ و استعداد و دیگر کمالاتى که در وجودش بود، از احترام ویژه خانواده پدر برخوردار شد.

صدیقه صغرى

مرحوم علامه مامقانى (ره ) در مجلد سوم کتاب شریف (( تنقیح المقال )) درباره سیدتنا زینب الکبرى (س) مى نویسد:

(( درباره سیدتنا زینب الکبرى مى گویم : زینب و چیست زینب و چه چیز تو را دانا گردانید (و از کجا درک نموده و دریافتى ) که (شرافت و بزرگى و فضیلت و برترى ) زینب چیست ؟ (پس به طور اختصاص آن هم یک از هزار هزار آن است که ) زینب عقیله یعنى خاتون بزرگوار و گرامى فرزندان هاشم (ابن عبد مناف پدر جد رسول خدا) است ، و محققا صفات حمیده و خوى هاى پسندیده را دارا بود که پس از مادرش ، صدیقه کبرى (س) کسى دارا نبوده است ، تا این که حق و سزاوار است گفته شود:

او است صدیقه صغرى ، زینب را در حجاب و پوشش و عفت و پاکدامنى (از دیگران ) زیادت و افزونى است (و آن این است ) که تن او را در زمان پدرش (امیرالمؤ منین ) و دو برادرش (امام حسن و امام حسین ) کسى از مردان ندید تا روز (( طف )) (کربلا، و این که زمین کربلا را طف مى نامند، براى آن است که طف زمینى بلند و جانب و کنار را گویند، و زمین کربلا کنار فرات است ) و زینب (س) در صبر و شیکبایى (از مصایب و اندوه هاى بزرگ ) و ثبات و پایدارى و قیام و ایستادگى (در آشکار ساختن حق و درستى ) و قوت و نیروى ایمان و گرویدن (به عقاید و احکام دین مقدس ‍ اسلام ) و تقوا و پرهیزکارى و اطاعت و فرمانبرى (از آنچه خداى تعالى فرموده ) وحیده و یگانه بود (که پس از مادرش علیا حضرت فاطمه (س) در دنیا چنین خاتونى که داراى این صفات حمیده و خوى هاى پسندیده بى مانند باشد، سراغ ندارم.)

زینب (س) در فصاحت و آشکارا سخن گفتن و زبان آورى و در بلاغت و رسایى سخن و سخن گفتن مطابق اقتضاى مقام و مناسب حال ، گویى از زبان (پدر بزرگوارش ) امیرالمؤ منین (ع) قصد و آهنگ مى نمود، چنان که پوشیده نیست بر کسى که در خطبه و سخنرانى او (در مجلس ابن زیاد در کوفه ، و مجلس یزید در شام ) از روى تحقیق و درستى فکر نموده و بیندیشد، و اگر ما (علما و بیان کننده اصول و فروع دین مقدس اسلام ) بگوییم : زینب (س) مانند امام (ع) داراى مقام عصمت بوده (از گناه بازداشته شده و هیچ گونه گناهى نکرده با این که قدرت و توانایى بر آن داشته و معنى عصمت نزد ما امامیه همین است ) کسى را نمى رسد که (گفتار ما را) انکار کند و نپذیرد.

اگر به احوال و سرگذشت هاى او در طف و کربلا و پس از کربلا (در کوفه و شام ) آشنا باشد، چگونه چنین نباشد؟ و اگر چنین نبود هر آینه امام حسین (ع) مقدار و پاره اى از بار سنگین امامت و پیشوایى را روزگارى که امام سجاد(ع) بیمار بود بر او حمل و واگذار نمى نمود، و پاره اى از وصایا و سفارشهاى خود را به او وصیت نمى کرد و امام سجاد (ع) او را در بیان احکام و آنچه که از آثار و نشانه هاى ولایت و امامت است . نایبه به نیابت خاصه و جانشین خود نمى گرداند.

مفسر قرآن

فاضل گرامى سید نورالدین جزایرى در کتاب خود (( خصایص ‍ الزینبیه )) چنین نقل مى کند:

(( روزگارى که امیرالمؤ منین (ع) در کوفه بود، زینب (س) در خانه اش مجلسى داشت که براى زنها قرآن تفسیر و معنى آن را آشکار مى کرد. روزى (( کهیعص)) را تفسیر مى نمود که ناگاه امیرالمؤ منین (ع) به خانه او آمد و فرمود: اى نور و روشنى دو چشمانم ! شنیدم براى زن ها (( کهیعص)) را تفسیر مى نمایى ؟

زینب (س) گفت : آرى . امیرالمؤ منین (ع) فرمود: این رمز و نشانه اى است براى مصیبت و اندوهى که به شما عترت و فرزندان رسول خدا(ص) روى مى آورد. پس از آن مصایب و اندوه ها را شرح داد و آشکار ساخت . پس آن گاه زینب گریه کرد، گریه با صدا - صلوات الله علیها.

گفتن مسائل شرعى

شیخ صدوق ، محمد بن بابویه (ره ) مى گوید: حضرت زینب (س) نیابت خاصى از طرف امام حسین (ع) داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده از او مى پرسیدند، تا اینکه حضرت سجاد (ع) بهبود یافت .

شیخ طبرسى (ره ) گوید: حضرت زینب (س) روایات بسیارى را از قول مادرش حضرت زهرا (س) روایت کرده است .

از عماد المحدثین روایت شده است که : حضرت زینب (س) از مادر و پدر و برادرانش و از ام سلمه و ام هانى و دیگر زنان روایت مى کرد و از جمله کسانى که از او روایت کرده اند، ابن عباس و على بن الحسین (ع) و عبدالله بن جعفر و فاطمه صغرى دختر امام حسین (ع) و دیگرانند.

همچنین ابوالفرج گوید: زینب بانویى عقیله که ابن عباس سخنان حضرت زهرا(س) را در مورد فدک از قول او نقل کرده و مى گوید: عقیله ما، زینب دختر على (ع) به من گفت .

از ظاهر فرمایش فاضل دربندى و دیگر عالمان چنین به دست مى آید که حضرت زینب کبرى (س) علم منایا و بلایا (خوابها و حوادث آینده ) را همچون بسیارى از یاران حضرت على (ع)، مانند میثم تمار و رشید هجرى و برخى دیگر مى دانسته و بلکه در ضمن اسرارى که بیان کرده ، به طور قطع و مسلم آن حضرت را از مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و دیگر زنان با فضیلت برتر دانسته است .

وى در ضمن فرمایش حضرت سجاد (ع) که به آن حضرت فرموده بود: (( اى عمه تو بحمدالله دانشمند بدون آموزگار و فهمیده بدون آموزنده هستى . )) ، گوید: این فرمایش خود دلیل و حجت بر آن است که زینب دختر حضرت امیرالمؤ منین (ع) محدثه بوده یعنى به او الهام مى شده است و عمل او از علم لدنى و آثار باطنى مى باشد.

آینه تمام نماى مقام رسالت و امامت

محمد غالب شافعى ، یکى از نویسندگان مصرى گفته است :

(( یکى از بزرگترین زنان اهل بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهر، که داراى روحى بزرگ و مقام تقوا و آیینه تمام نماى مقام رسالت و ولایت بوده ، حضرت سیده زینب ، دختر على بن ابى طالب - کرم الله وجهه - است که به نحو کامل او را تربیت کرده بودند و از پستان علم و دانش خاندان نبوت سیراب گشته بود، به حدى که در فصاحت و بلاغت یکى از آیات بزرگ الهى گردید و در حلم و کرم و بینایى و بصیرت در تدبیر کارها در میان خاندان بنى هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرده بود.

آنچه خوبان همگى داشتند، او به تنهایى دارا بود. شبها در حال عبادت بود و روزها را روزه داشت و به تقوا و پرهیزکارى معروف بود... ))

ایراد خطبه در کودکى

از عجایب اینکه زینب (س) در حدود شش سالگى ، خطبه غرا و طولانى مادرش حضرت زهرا (س) را که در مسجد النبى ، پیرامون فدک و رهبرى امام على (ع) ایراد کرد، حفظ نموده بود، براى آیندگان روایت مى کرد، با اینکه آن خطبه هم مشروح و طولانى است و هم واژه ها و جمله هاى دشوار و پر معنى و بسیار در سطح بالا دارد و این از عجایب روزگار است و دیگران آن خطبه را از زینب (س) نقل نموده اند.

تلاوت قرآن

روایت شده : که روزى زینب (س) آیات قرآن را تلاوت مى کرد، حضرت على (ع) نزد او آمد، ضمن پرسشهایى ، با اشاره و کنایه ، گوشه هایى از مصایب زینب (س) را که در آینده رخ مى داده ، به آگاهى او رسانید.

زینب (س) عرض کرد: (( من قبلا این حوادث را که برایم رخ مى دهد، از مادرم شنیده بودم )) .

شباهت زینب (س) به خدیجه

جالب اینکه شباهت حضرت زینب (س) به حضرت خدیجه (س) از امیرمؤ منان على (ع) نیز نقل شده است ، چنان که در روایت آمده است :

وقتى که اشعث بن قیس از حضرت زینب (س) خواستگارى کرد، حضرت على (ع) بسیار دگرگون و خشمگین شد، و با تندى به اشعث فرمود:

(( این جراءت را از کجا پیدا کرده اى که زینب (س) را از من خواستگارى مى کنى ؟! زینب (س) شبیه خدیجه (س)، پروریده دامان عصمت است ، شیر از دامان عصمت خورده ، تو لیاقت همتایى از او را ندارى ، سوگند به خداوندى که جان على در دست او است ، اگر بار دیگر این موضوع را تکرار کنى ، با شمشیر جوابت را مى دهم ، تو کجا که با یادگار حضرت زهرا (س) همسر و همسخن شوى ؟! ))

همچنین از پاره اى روایت فهمیده مى شود که به خاطر شباهتى که حضرت زینب (س) به خاله پیامبر (ص) به نام ام کلثوم داشت ، پیامبر(ص) کنیه او را (( ام کلثوم )) گذاشت .

شباهت زینب (س) به پدر بزرگوار خود

مرحوم سید نورالدین جزایرى (ره ) در مورد شباهت حضرت زینب (س) به پدر بزرگوار خود چنین نوشته است :

غالبا کلیه پسر شباهت به پدر، و دختر شباهت به مادر پیدا مى کند، به جز حضرت فاطمه زهرا(س):

(( کانت مشیتها مشیه ابیها رسول الله و منطقها کمنطقه )) .

و نیز حضرت زینب (س) که (( منطقها کمنطق ابیها امیرالمؤ منین علیه السلام )) بود.

نسبت مردانگى به حضرت زینب (س)

روایت شیخ بزرگوار صدوق را در کتاب (( اکمال الدین )) و شیخ طوسى را در کتاب (( غیبت )) مورد مطالعه قرار دهید! این دو تن به صورت مسند از احمد بن ابراهیم روایت مى کنند که گفت :

(( در سال 282 بر حکیمه دختر حضرت جواد الائمه امام محمد تقى (ع) وارد شدم و از پس پرده با او صحبت کرده از دین و آیین او پرسیدم و او نام امام خود را برده گفت : فلانى پسر حسن . به او عرض کردم : فدایت شوم ، آیا آن حضرت را به چشم خود دیده اید یا اینکه از روى اخبار و آثار مى گویید؟ گفت :

از روى روایتى که از حضرت عسکرى (ع) به مادرش نوشته شده است . گفتم : آن مولود کجاست ؟ گفت : پنهان است . گفتم : پس شیعه چه کنند و نزد چه کسى مشکلات خویش را بازگو نمایند؟

گفت : به جده ، مادر حضرت عسکرى . گفتم : آیا به کسى اقتدا کنم که زنى وصایت او را بر عهده دارد؟ گفت : به حسین بن على (ع) اقتدا کن که در ظاهر به خواهرش زینب (س) وصیت کرد و هر گونه دانشى که از حضرت سجاد (ع) بروز مى کرد، به حضرت زینب (س) نسبت داده مى شد تا بدین گونه جان حضرت سجاد (ع) محفوظ بماند...

زینب ، چشمه علم لدنى

در مقام علم و یقین ، چنان که علم امام لدنى است ، نه کتابى و تحصیلى رشته علمى که خداى عالم به قلب خاتم الانبیاء و دودمانش انداخت که در قرآن مى فرماید: (( از نزد خود به او علم دادیم )) به على (ع) و حسن و حسین داد به زینب هم عنایت فرمود.

مجلله زینب (س) از همان ابتدایى که خداوند او را آفرید، روح لطیفش را چشمه علمى از همان علم لدنى قرار داد. اینها کوچک و بزرگ ندارند.

پى ‏نوشت‏ها:

1- شیخ ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه) ج‏3، ص‏46.

2- همان، ج‏3، ص‏210.

3- همان، ج‏3، ص‏39.

4- بقره/31- 32.

5- کهف/65.

6- شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج‏1، ص‏298.

7- ذاریات/56.

8- محمد بن جریرطبرى، تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏238.

9- ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏62.

10- همان، ص 61- 62.

11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466.

12- جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص‏345.

13- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربى)، ج‏45، ص‏134.

14- نساء/59.

15- پیامبراکرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .

16- الکوکب الدرى، ج‏1، ص‏196.

17- بحارالانوار، ج‏45، صص‏110- 111.

18- همان، ج‏45، ص‏133.

19- همان، ج‏45، ص‏58، ومعالى السبطین، ج‏2، ص‏88 .

20- بحارالانوار، ج‏45، ص‏46.

21- همان، ج‏45، ص‏61 .

22- همان، ج‏45، ص‏179.

23- مثل بقره/155 و . . .

24- بحارالانوار، ج‏45، صص‏115- 116.

25- همان، ص‏116.

26- میزان الحکمه، ج‏1، ص‏4.

27- همان.

28- ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏62.

29- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182.

30- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام .

31- بحارالانوار، ج‏45، صص‏154- ‏115.

32- همان، ص‏134.

33- همان، ج‏45، صص‏ 108 و110 .