پایگاه تخصصی منبرها

ویژگیهای ماه مبارک رمضان 6

تاریخ انتشار:
مردم ! ابقاء در دنیا را کم بدانید و بهترین توشه را،از آن چه در اختیار دارید، و در دست رس شما است تهیه کنید؛ زیرا در برابر شما گردنه هولناکى است ، عقبة کؤ دا. مثل تابلوهاى راهنمایى در کنار گردنه ها، در جاده دیده اید...
ویژگیهای ماه مبارک رمضان 6

بسم الله الرحمن الرحیم

رمضان زنگ بیدارى باشى ، براى قیامت 

و اذکروا بجوعکم و عطشکم فیه جوع یوم القیامة و عطشه

اى گروه مردم ! با گرسنگى ، و تشنگى ماه ، رمضان به یاد گرسنگى و تشنگى روز قیامت باشید، و در صدد نجات خود از آن روز عظیم باشید.
راستى آیا انسان ، در قیامت گرسنه و تشنه مى شود؟ در این صورت ، آب و خوراک خود را باید از کجا و چگونه تهیه نماید؟ و به چه وسیله ، سرى به آیات و روایات احوال قیامت بزنیم ، ببینیم ، چه خبر است ؟ و آیا واقعا باید در فکر آن باشیم ، و توشه از دنیا، براى آن جا برداریم یا راه دیگرى دارد.

امیرالمؤ منین علیه السلام در خطبه اى مى فرماید:

تجهزوا رحمکم الله فقد نودى فیکم بالرحیل و اقلوا العرجة على الدنیا و انقلبوا بصالح ما بحضرتکم من الزاد فان امامکم ، عقبة کثودا، و منازل مخوفة مهولة لابد من الورود علیها و الوقوف عندها.

خدا شما را بیامرزد، آماده و مهیاى سفر آخرت باشید، به درستى که بین شما صدا زدند و باید همه کوچ کنید و بروید.
در گذشته براى حرکت قافله تشریفاتى بود. هر چه سفر مهم تر بود، تشریفات مهمتر برگزار مى شود، جارچى ، از چند روز قبل در کوچه و برزن مى گشت و داد مى زد: مردم ! قافله اى در فلان روز به مقصدى حرکت مى کند؛ هر کس عازم سفر است ، خود را آماده کند، و در روز موعود در بیرون شهر حاضر باشد. زمان ما هم که قطار در هر ایستگاهى توقف مى کند، در بلند گو به اطلاع همه مى رسانند که توقف قطار در این ایستگاه به منظور اداء نماز، مثلا بیست دقیقه است کسانى که مکه مشرف شده اید، در فرودگاه بین المللى جده (و همچنین کسانى فرودگاههاى دیگر دنیا) معمول است بلند گو به زبان هاى مختلف صدا مى زند، پرواز شماره فلان به مقصد کجا در ساعت چند خواهد بود از مسافرین محترم تقاضا مى شود به سالن شماره فلان جهت بازرسى و سوار شدن به هواپیما تشریف ببرند.

و اقلوا العرجة على الدنیا!

مردم ! ابقاء در دنیا را کم بدانید و بهترین توشه را،از آن چه در اختیار دارید، و در دست رس شما است تهیه کنید؛ زیرا در برابر شما گردنه هولناکى است ، عقبة کؤ دا. مثل تابلوهاى راهنمایى در کنار گردنه ها، در جاده دیده اید؛ یک جمجمه آن چنانى و دو استخوان درشت نوشته اند؛ گردنه خطرناک.
و منازل مخوفة مهولة ؛ توقفگاه وحشتناکى در جلو داریم ، حال احتضار، شب اول قبر، عالم برزخ روز قیامت . آیا مى شود از این سفر صرف نظر کرد ونرفت و یا زا راه دیگرى رفت ؟ هرگز! لابد من الورود علیها و الوقوف عندها؛ ناچاریم برویم و در آن جا ساکن شویم . برو برگرد ندارد، حلواى تن تنایى است . به آیات قرآن توجه کنید، گوش کنید.
به آیات قرآن توجه کنید

وحشت روز قیامت

  یا ایها الذین الناس اتقوا ان زلزلة الساعة شى ء عظیم یوم ترونها تذهل کل مرضعة عما ارضعت و تضع کل ذات حمل حملها وترى الناس سکارى و ما هم بسکارى ، و لکن عذاب الله شدید

اى گروه مردم ! از پروردگارتان بترسید؛ زیرا زلزله قیامت خیلى مهم است روزى که این زلزله را مى بیند؛ آن چنان وحشت زا است که مادر شیرده از فرزند شیرخوارش صرف نظر و غفلت مى کند و...
عزیزان ! توجه دارید که مادر نسبت به فرزند چه علاقه اى دارد و چگونه خود را به خاطر او به آب و آتش مى زند، و هر کار سختى را تحمل مى کند؛ شبها کنار گهواره با شنیدن صداى دردى و مرضى و یا ناراحتى داشته باشد؛ حاضر است خودش آن مرض را بگیرد، و کودکش خوب شود. تر و خشک کردن و کهنه شستن و غیره و غیره بماند، که معمولا ما مردها حاضر به انجام آن نیستیم .
با همه این اوصاف ، روز قیامت ، او را فراموش مى کند، بچه بى بچه ، عزیز بى عزیز، روز و انفسا، است مگر مى شود کسى به فکر دیگرى باشد!

(و تضع کل ذات حمل حملها)

هر زن باردار و حامله از وحشت و هیجان جنین خود را سقط مى کند (وترى الناس سکارى ) مردم را در آن روز مست مى بینى ؛ گویى عقل ندارند؛ دیوانه وار و سراسیمه ، به هر سو مى روند ولى در واقع مست نیستند، لیکن عذاب خدا شدید است که این چنین ، مردم سر از پا نمى شناسند.

صحنه هاى وحشتناک 

در صحنه هاى وحشتناک دنیا، گاهى براى ما چنین پیش آمدهایى اتفاق افتاده است روزهاى جنگ تحمیلى و به خصوص جنگ شهرها و بمب باران ها و موشک ها را به خاطر بیاورید، چه طور همه چیز در هم مى ریخت ، و مردم از خود بى خبر مى شدند، و نمى دانستند از وحشت چه کنند.
شخصی میگفت :من چند روز فراموش نشدنى ، پر هول و هراس در عمرم دیده ام :

1. روزى که مجبور شدیم از عراق بیرون بیاییم ، خدا میداند، و بس که بین راه از نجف تا خرمشهر به ما چه گذشت .

2. روز آتش سوزى وحشتناک در منى سال 1354 ش 1359 ق ، فقط هر کس بوده مى داند، چه بوده و چه شد، والا قابل وصف نیست .
یکى از همشهریان مى گفت ، وقتى چادرها آتش گرفت و فرار کردیم ، با مادر و زنم ساک ها را به دست گرفتیم و به طرف کوه راه افتادیم ، مقدارى که رفتیم ، دیدم راه تنگ است و ازدحام و بند چادرها مانع حرکت است . ساکها را انداختیم ، بعد مادرم را گم کردم ، گذاشتم و رفتم وقتى کنار کوه رسیدم زنم را هم فراموش کرده بودم ، و او هم از من جدا شده بود، خودم بودم و قطعه احرام پایینى لنگ از حوله روى دوش هم خبرى نبود.

3 . روز جمعه سیاه ، مکه سال 1366 ششم ذیحجه که هرگز از خاطره ها محو نخواهد شد و باز حاضرین در آن صحنه مى دانند، چه مى گویم . بنده پس از شروع زد و خورد تیراندازى و مشاهده مجروحین ، و صحنه هاى دلخراش ، خواستم آیه شریفه ، رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنک سلطانا نصیرا را بخوانم که از امام صادق علیه السلام وارد است این آیه را در وقت احساس خطر از چیزى بخوانند و بعد آیة الکرسى ، را خطر رفع مى شود هر چه به مغزم فشار آوردم ، این آیه یادم نیامد. از دلم گذشت شاید مصلحت باشد خطرى به من برسد، بعد دیدم ، خیر این توفیق را نداشتم ولى حلقم آن چنان خشک بود و وحشت زده شده بودم که (وترى الناس سکارى و ما هم بسکارى ) .

4. روز فراموش نشدنى بمباران ، و موشک بارانهاى شهرها، یادتان مى آید چه صحنه هاى هولناکى مى شد، زن و مرد و کوچک و بزرگ سراسیمه وحشت زده ، رنگ پریده ، نمى دانستیم ، چه کنیم کجا برویم ، بدتر از همه آن روزى که با شش هواپیما سیزده نقطه شهر قم را بمباران کردند روز چهارشنبه یکم بهمن 1365، برابر با بیستم جمادى الاولى ، 1407 ق که هشتاد و اندى شهید وعده زیادى مجروح شده اند، که از جمله از همسایگان ما بیست و هشت نفر شهید شدند، در و دیوار به لرزه درآمد، چند نقطه از خیابان آذر و بازار زده شده بود. درس را تعطیل کردم و دیوانه وار از مسجد بیرون آمدم . گرد و خاک دود و فرار مردم ، و بوق بوق ماشینها انسان را دیوانه تر مى کرد به طرف منزل آمدیم . اول کوچه هفت مترى فهمیدیم ، که طرف خودمان هم بمباران شده به منزل رسیدیم ، همه دیوانه اند اینجا چه شده از شیشه هاى منزل چند تا اصابت بمب قرار گرفته بود گفتم بروم ببینم ، چشمتان روز بد نبید، خانه ها خراب ، سیم هاى برق پاره شده و هنوز به هم مى خورد و جرقه مى زند. لوله آب شکسته ، جسدها گوشه و کنار افتاده ، پاى قطع شده ، بى صاحب ، خونهاى به در و دیوار، جیغ و داد، گریه و ناله ، حالتى به من خدا مى داند و بس . درها شکسته بود و هوا فوق العاده ، سرد و کوران باد. نه برق ، نه آب کنار دیوار صوتى را شکسته و رفتند، ضد هوایى ها هم جز صداى وحشتناک فایده دیگرى نداشتند.

حالا خوب تصور کردید، (وترى الناس سکارى ، و ما هم بسکارى ) یعنى چه !؟ .

اینک به آیات سوره عبس ،توجه کنید:

فاذا جاءت الصاخة یوم یفرالمرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه لکل امرى منهم یومئذ شاءن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستشره و وجوه یومئذ علیها غبرة ترهقها قتره اولئک هم الکفرة الفجرة .

هنگامى که فریادى بر آید و گوش ها را کر کند. روزى که انسان از برادر و مادر و پدر و همسر، و اولاد خودش گریزان است .، آرى روز وانفسا است ؛ هر کس فقط به فکر گرفتارى خود است . بعضى صورتها در آن روز، بشاش و خندان است و بعضى صورتها، هم غبار آلود و گرفته تیره و رنگ پریده ، آن ها همان کافر بد کردارند.

فاضلی تعریف میکرد:

سالهایى که دهه آخر ماه رمضان ، براى عمل اعتکاف از نجف اشرف به مسجد کوفه مى رفتیم ، در آن جا پیرمردى ، بود جهروى الصوت که اواخر شب وسط مسجد در مقام رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى نشست چون مى دانید که در مسجد کوفه چند جا مقام انبیاء و ائمه علیهم السلام است و وسط مسجد مقام رسول الله اصلى الله علیه و آله است که شب معراج در بین راه مسجد الحرام و مسجد الاقصى ، با جبرئیل آنجا فرود آمده و نماز خوانده است . آرى این پیرمرد، با آواز بلند، این آیات و آیات دیگر قیامت را و عذاب را قرائت مى کرد به نظر هم نابینا بود، و از حفظ مى خواند فضاى معنوى و روحانى مسجد کوفه ، و آخر شب دست به دست هم میداد آن چنان تاءثیرى بر سامع و شنونده مى کرد که موهاى بدن بلند مى شد و صحنه هاى قیامت در نظر مجسم مى گشت ،

یک دو روایت هم نقل مى کنیم :
در روایتى از تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده است:

و امتازو الیوم ایها المجرمون ، قال اذا جمع الله الخلق یوم القیمة بقوا قیاما على اقدامهم حتى یلجمهم العرق فینادوا یا رب حاسبنا، و لوالى النار قال فیبعث الله ریاحا فیضرب بینهم و ینادى مناد و امتازوا الیوم ایها المجرمون ، فیمیز بینهم فصار المجرمون ، فى النار و من کان فى قلبه ایمان صار الى الجنة

در تفسیر این آیه شریفه که فرمود: جدا شوید اى گروه بدکاران ! حضرت فرمود هنگامى که خدا متعال تمام مخلوقات را در روز قیامت جمع میکند آمده است که مردم آن قدر منتظر خواهند ماند

(و ان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون )

تا از گرما و ناراحتى ، غرق در عرق خود مى شوند.

(یلجمهم ، یعنى عرق آن ها، مثل لجام افسار تا دهان ها مى رسد) فریاد مى زنند: اى پروردگار! حساب مرا برس ، حتى اگر به آتش ‍ برویم ،، تا از این مهلکه و ناراحتى نجات پیدا کنیم ، هرجا برویم ، شاید از این بهتر باشد، در این هنگام ، خداوند بادهایى مى فرستد که به آن ها، برخورد مى کند و منادى صدا مى زند: اى گروه بدکاران ! جدا شوید. پس ‍ بدکاران ، و مجرمین ، جدا شده و به طرف آتش ، مى روند و هر کس ایمان در دل داشته باشد، به طرف بهشت خواهد رفت خدایا به حق محمد و آل محمد ما را با ایمان محشور بفرما.
روایت دیگر در باب این که بعضى از کارها و خصال نیک موجب خلاصى از سختى هاى قیامت است ، از امالى صدوق ، روایت مفصلى در این زمینه نقل شده که خیلى جالب است .

عبدالرحمن بن سمرة مى گوید:

کنا عند رسول الله صلى الله علیه و آله فقال انى راءیت البارحة عجائب فقلنا، یا رسول الله و ما راءیت حدثنا به فداک انفسنا و اهلونا، و اولادنا، فقال راءیت رجلا من امتى قد اتاه ملک الموت ، لیبقض روحه فجاؤ ه بره بوالدیه فمنعه منه الى ان قال و راءیت رجلا من امتى یهلث عطشا کلما ورد حوضا منع منه فجاءه صیام شهر رمضان فسقاه ، و ارواه ... 

عبدالرحمن بن سمره مى گوید: روزى خدمت رسول اکرم صلى الله علیه و آله بودیم ، ایشان ، فرمود: من دیشب امور عجیبى مشاهده کردم عرض کردیم : براى ما نقل کنید چه دیدید، جان ما و اولاد ما و بستگان ما فداى شما باد. فرمود: مردى از امتم را دیدم که عزرائیل براى قبض روح او آمده بود، ولى خوبى هایى که به پدر و مادرش کرده بود، جلو آمد و مانع شد (همان گونه که مى دانید صله رحم عمر را طولانى مى کند، و مرگ را تاءخیر مى اندازد) تا این که فرمود: مردى را دیدم از امتم که از شدت تشنگى ، زبانش بیرون آمده بود، به هر جا که مى رفت ، ظرف آبى به او نمى دادند، تا سیراب گردد در این هنگام ، روزه هایى که در ماه رمضان ، گرفته بود، جلو آمدند، و او را سیراب ساختند.

نکته :

توجه داشته باشید این روایت از جمله روایاتى است که ظهور در تجسم ، اعمال دارد؛ به این صورت که تمام اعمال ، در روز قیامت شکل مى گیرد، اگر خوب باشد، به داد انسان مى رسد و اگر بد باشد گریبان گیر او مى شود. از جمله آیاتى که ظهور واضح در تجسم اعمال دارد آیه

یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تودلو ان بینها و بینه امدا بعیدا 

روزى که هر نفسى ، آن چه را که از اعمال خوب انجام داده ، حاضر خواهد دید و همچنین است آن چه عمل بد انجام داده باشد. و او در برابر اعمال بدش آن چنانش ناراحت مى شود که آرزو مى کند اى کاش ! بین من و آن عمل ، مسافت زیادى ، بود و کسى متوجه نمى شد، که این عمل مربوط به من است ، یا آن که اذیت و آزارش به من نمى رسید.

بشارت به محبین اهل بیت (ع )

در روایت دیگرى از امام صدوق ، نقل شده : براى شما روزه داران ، و شیعیان ، امیرالمؤ منین علیه السلام بخوانیم ، تا امیدوار شویم .

عن ابى بصیر عن ابى عبدالله علیه السلام قال اذا کان یوم القیامة جمع الله الاولین ، و الاخرین فى صعید، واحد فتغشاهم ظلمة شدیدة فیضجون الى ربهم و یقولون یا رب اکشف عنا هذه الظلمة قال فیقبل قوم یمشى النور، بین ایدیهم ، و قد اضاء ارض القیامة فیقول اهل الجمع هولاء، انبیاء الله فیجیئهم النداء من عندالله ما هولاء بملائکة فیقول اهل الجمع هولاء الشهداء فیجیئهم النداء من عندالله ما هولاء بشهداء فیقولون من هم فیجیئهم النئداء اهل الجمع سلوهم من انتم فیقول ، اهل الجمع من انتم فیقولون نحن العلویون نحن ذریة محمد رسول الله صلى الله علیه و آله نحن اولائ على ولى الله نحن المخصومون بکرامة الله نحن الامنون المطئنون فیجیئهم النداء من عندالله عز و جل اشفعوا فى محبیکم و اهل مودتکم و شعیتکم فیشفعون فیشفعون .

امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامى که روز قیامت ، فرا مى رسد، خداوند تمام خلق اولین و آخرین را در یک مکان جمع مى کند پس تاریک شدیدى ، آن جا را فرا مى گیرد، در این هنگام ، همه به درگاه ، خدا ضجه و ناله مى کنند که خدایا این تاریکى را از ما برطرف فرما.
پس در این هنگام ، جماعتى وارد مى شوند که نورى ، در جلوى ایشان ساطع است و تمام صحراى ، محشر را نورانى مى کند. پس مردم ، مى گویند: این جماعت پیامبران ، الهى هستند. ندایى از طرف خدا مى آید، که خیر، این ها انبیاء و پیامبران ، نیستند. پس مردم مى گویند: این ها ملائکه ، و فرشتگانند. باز ندا مى آید، که این ها فرشتگان نیستند. پس مردم مى گویند: این جماعت شهدا مى باشند. پس از طرف خدا ندا مى آید که خیر اینان شهدا هم نیستند. مردم مى گویند: خدایا! پس این جماعت کیانند؟ خطاب مى رسد: اى مردم ! از خود ایشان ، سوال کنید، آن وقت ، مردم از آن ها مى پرسند: شما چه کسانى هستید؟ پاسخ مى گویند: ما منسوبین ، به على بن ابیطالب علیه السلام هستیم ، ما ذریه ، و اولاد محمد رسول الله صلى الله علیه و آله هستیم . ما فرزندان على ولى الله هستیم ، ما کسانى هستیم که از طرف خدا مورد کرم مخصوص قرار گرفته ایم . ما امروز در امانیم . ما خاطر جمع و مطمئن ایم . در این هنگام ، از جانب خدا خطاب مى رسد که دوستانتان ، را شفاعت کنید، شیعیان و دل باختگان خود را شفاعت کنید، پس آنها نیز شفاعت مى کنند و پذیرفته مى شود.
برادران تمام امیدوارى ، ما به دوستى ، و مودت اهل ، بیت است به نماز و روزه مان خیلى نمى شود امید داشته باشیم ، آرى ، یک عمر على على گفته ایم ، حسین حسین ، گفته ایم یعنى ، مى شود ما را فراموش کنند؟ شفاعت نکنند، خدایا اگر ما دست رسى به آنان نداشتیم ، ایشان را به فریاد ما برسان یا امیرالمؤ منین ، اگر ما شیعه خوبى نیستیم ولى شما ملاى خوبى هستى ، برادران شنیدید.

امام صادق علیه السلام فرمود: اولاد على و فاطمه ، در صحراى محشر نورانى هستند.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله نیز فرموده است : من به این فکر رفتم ، که آیا نورشان ، فرق مى کند، کم و زیاد دارد یا نه ولى به خاطرم آمد که رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرموده است .

فانه لمکتوب عن یمین ، عرض الله ان الحسین مصباح الهدى و سفینة النجاة

بر ساق عرش نوشته شده : به راستى که حسین چراغ هدایت و کشتى نجات است .

ذکر توسل امام حسین علیه السلام چراغ راه هدایت

السلام علیک یا ابا عبدالله و على الارواح التى حلت بفنائک
حالا که توجهى پیدا کردید رفتید کربلا، اگر مى خواهید، آب از آن حضرت روز قیامت بگیرید، و له له نزنید، در وقت افطار که آب مى نوشید، بگوئید: السلام علیک ، یا ابا عبدالله و على الارواح التى ، حلت بفنائک، براى توجه شما، این چند شعر را بخوانم :

هر کس که از صفا به حسین التجا کند
مى دان یقین که حسین همه درش دوا کند
آن کس که درد خلق را مى کند دوا چرا
نتوان جراحت ، خود را دوا کند؟
فرمود: اشک چشم محبان ، بود به من دوا
گو شیعه را که گریه به من صبح و هر مسا کند
آمد به باب خیمه و گفتا به زینبش
خواهر! خداى من به تو صبرى عطا کند
آن که کهنه پیرهن ، که ورا رشته مادرم
تا روز حشر، محشرى از نو به پا کند
او را بیار تا که بپوشم ، به روى تن
شاید که چشم خصم بیفتد، حیا کند
پوشید، پیرهن ، که نماند، برهنه تن
اما ببین ، که پستى ، دشمن چه ها کند
راءسش به نیزه رفت و تنش پایمال شد
زینب چه چاره سازد و رو در کجا کند؟
چون بلبلى که فصل بهاران ، کشد فغان
آمد به قتل گاه ، کاه باگل نوا کند
هى دست و بال خویش کشید به خار و خس
ناگاه دید نوگل زهرا ندا کند
خواهر! بیا! بیا که گل پرپرت منم
گل چین روزگار، به من این جفا کند

دست برد زیر جسد برادر، او را از زمین بلند کرد، عرض کرد؛ خدایا! این قربانى را از آل محمد قبول بفرما.
لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظیم .

برچسب‌ها