بحث اخلاص (قسمت هفتم)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین ...
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن ...
بحث ما در رابطه با اخلاص بود
رضایت مردم یا رضایت خدا ؟
گاهی آدم برای مردم کار میکند هدفش خدمت به مردم برای رضای خداست اما افرادی هستند که کار به خدا ندارند میگویند مردم خوششان میآید که این کار را بکنیم حالا خدا راضی هست یا نیست گناه هم هست من کاری به رضای خدا ندارم ملاک مردم است
تشکر مردم، چندین اگر دارد
اول: اگر خوبی کار را تشخیص دهند مزد میدهند
ممکن است یک کاری خیلی خوب باشد اما ایشان خوبیاش را تشخیص ندهد یا ممکن است این کار شما را کاری خوبی تشخیص ندهند مثلاً شما یک کروات ببر پیش یک آیت الله این اصلاً آیت الله کراوات را چیز خوبی نمیداند ولذا نمیگوید آقا خیلی متشکرم دست شما درد نکند چون کروات برای آیت الله ارزشی ندارد یک ماشین صورت تراشی ببری پهلوی یک پیرزن یک توپ فوتبال ببری پهلوی کسی که پایش قطع است فوتبالیست نیست
دوم: اگر مردم از کار آگاه بشوند
خیلی وقتها شما کار خوب میکنی اما مردم باخبر نمیشوند شما میآیی بروی میبینی یک پوست خیار است آنرا بر میداری میاندازی توی سطل زباله که کسی نیفتد اما کسی توی آن کوچه کار شما را ندید چون ندید تشکر نمیکنند.
سوم : اگر بعد از تشخیص ، آن خوبی را بخواهند و دوست داشته باشند
ممکن است خوبی را تشخیص بدهند اما نمیخواهند .هی میگوید قد قامت الصلوة صدای اذان را میشنود نمیخواهد برود مسجد، معلم درس میدهد این نمیخواهد درس را یاد بگیرد.
چهارم : اگر بتواند پاداش دهد
ممکن است یک کسی کار خوبی را میبیند هم میفهمد و هم میداند ولی میخواهد جایزه بدهد پول جیبش نیست،
(یکوقت توی یک شهری بودیم ته خیابانی آسفالت نبود خیلی هم چاله چوله بود من آخر آن خیابان کار داشتم به یک شوفر تاکسی گفتم من را ببر آخر آن خیابان، گفت آقا آن خیابان چاله چوله دارد خاکی است آسفالت نیست، گفتم آقا من عجله دارم برو هر چی میخواهی به تو میدهم گفت سوار شو، سوار شدم رفتم آنجا موقع پیاده شدن دیدم پول جیبم نیست زمان طاغوت بود گفتم اگر حالا به او بگویم خواهد گفت که من خواستهام مسخرهاش کنم گفتم آقا خدا میداند که یادم نبود پول جیبم نیست حالا یک کار کن من را دو مرتبه ببر توی آسفالت آنجا یک رفیق دارم پول از او میگیرم دو مرتبه من را بیاور اینجا گفت آقا شیخ میشود من را ول کنی؟ ! چون باز میترسم که من ببری آنجا رفیقت نباشد بعد التماس کنی بیاورم اینجا، گاهی اینطور میشود میخواهد ولی نمیتواند.)
سوار اتوبوس شدیم بیائیم تهران زمان طاغوت لباسهای نو پوشیدیم شوفر گفت آقایان کرایه هایشان را حاضر کنند ما دیدیم که لباس نو پوشیدهایم اما پول بر نداشتهایم که بگذاریم توی این لباس نو، به راننده گفتم آقای راننده من را پیاده کن، گفت چرا؟ گفتم من لباس نو پوشیدهام برای تهران اما پول نیاوردهام حالا آمده کرایه بگیرد پول نیست گفت خیلی خوب مهمان من بنشین گفتم نه من تهران تازه اول بدبختیام است یک خورده هم پول برای خرجی تهران به من بده گفت باشد یک خورده هم پول از شوفر گرفتیم برای خرجی تهران البته بعداً برگرداندم. یکوقت آدم میخواهد اما نمیتواند.
۵- گاهی مانع تشکر وجود دارد.
گاهی وقتها آدم خوبی را میبیند میخواهد تشکر کند مانع دارد و میترسد که بغل دستیاش حسودی کند بخاطر حسادت آن یکی از ایشان هم تشکر نمیکند. گاهی میترسد، خیلیها زمان شاه با امام خمینی بودند اما چون از شاه میترسیدند علاقهشان را اظهار نمیکردند.
۶- اگر برای تشکر حساب مردم دقیق باشد.
آخر مردم حسابشان دقیق نیست مثلاً یک چیزی را میبیند اما این سقف چقدر زحمت کشیده است این نقاشی چقدر وقت روی آن صرف شده. . . مثل اینکه شما میآیی خانه آبگوشت میخوری و میروی اما اگر خواهر مادر شما چند ساعت این عدس و برنج و سبزی را پاک کرده ظرفها را شسته پیدا نیست.
ما میگوئیم گندم چیه؟ گندم کشاورز تولید کرده و نانوا هم پخت، همین؟ بیش از دویست و پنجاه گروه در این نانی که ما میخوریم کار میکنند منتهی ما دو تا را میفهمیم.
۷- اگر منصف و عادل باشند .
اگر عادل باشند، مردم به شرطی مزد آدم را میدهند که عادل باشند وگرنه اگر عادل نباشند هر کس کار خوبی بکند کار بدی بکند میگویند ول کن بابا به ما چه،
تازه اگر وفا داشته باشند گاهی ممکن است وفا نداشته باشند هویدا نخست وزیر زمان شاه بود شاه که فرار کرد هویدا گیر کرد شبی که میخواستند او را اعدام کنند گفتند حرفی داری بزن اینرا یکی از اساتید دانشگاه میگفت، میگفت من بغل هویدا بودم که میگفت شاه جنایتکار است اِِه! شاه سگ خودش را هم با خودش برد اما من را با خودش نبرد خودش در رفت اما من گیر شما افتادم یعنی مردم وفادار نیستند حتی شاه به هویدا. . . در ماجرای صدام وزرای صدام به صدام وفادار نبودند.
۸-اگر با فرد دشمنی نکنند
قرآن میفرماید
«الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» الزخرف/67
تمام دوستها یکوقت با هم دشمن میشوند فقط افرادی که براساس تقوی با هم دوست شدهاند تا ابد هستند تمام کسانی که با بستنی رفیق میشوند با فالوده قهر میکنند با یک خودکار رفیق میشود با یک خودنویس قهر میکند تمام چیزهایی که براساس مادیت. . .
حتی داریم در انتخاب همسر. . . اگر کسی دختری را گرفت در ازدواج به خاطر شکل یا بخاطر پول حدیث داریم خدا هر دو را از او میگیرد یعنی دختر مریض میشود شکلش بر میگردد یا مرد علاقهاش کم میشود یکبار توی خیابان نگاه میکند میبیند این از خانم خودش قشنگتر است دیگر علاقهاش نسبت به خانم خودش کم میشود یا نگاه میکند این قالی یک میلیونی جهازیهاش است بعد میبیند پسر عمویش یک دختر گرفت قالی دو میلیونی دارد میگوید برو بابا گدا، تو بابات قالی یک میلیونی داد یعنی اگر کسی براساس پشم قالی و سرخی صورت ازدواج کرد سرخی صورت جابجا میشود پشم قالی هم جابجا میشود علاقهها میرود روی هوا این آیه قرآن است که میفرماید اگر علاقه براساس خدا نباشد یک زمانی دشمن میشود ولو شاه و هویدا باشد.
تشکر مردم تشکر مقطعی و با منت و محدود و ناچیز است
با یک مشت اگر، اگر اگرها جمع شد تازه با همه اگرها چه مزدی میدهند مزد مردم مزدی است مادی یک سوت برای تو میکشند لحظهای ؛ یک سکه به تو میدهند لحظهای، مادی، فانی، با منت، این مزد مردم است حالا میارزد که آدم برای مردم درس بخواند؟ اگر برای مردم کار کنی با چند تا اگر یک مزد میدهند مزد مادی لحظهای همراه با منت، اما اگر برای خدا کار کنی، امتیازات کار کردن برای خدا چیه؟
امتیازاتِ کار برای خدا
1- خدا مزد میدهد گرچه عمل نکنیم و با نیت باشد،
«وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» النجم/39
یعنی سعی خودت را بکنی مزد داری حالا چه کار بشود، شما سعی خودت را کردی رفتی مسجد پیش نماز نبود که نمازت را بخوانی ثواب جماعت داری یعنی اگر غیر این بود میگفت (لیس للانسان الا ما عمل) خدا نگفته اگر کار کردی من مزد میدهم میگوید اگر تلاش کردی مزد میدهم حالا این چه عمل بشود و چه نشود
۲- حتی با رضایت به کار خیر ، خدا پاداش میدهد
شما کار نکردهای یکی دیگر کار کرده اما شما به کارش راضی هستید من حدیث میخوانم اما شما میگویی که خدایا این شیخ را حفظ کن که حدیث بخواند، خدایا توفیق به او بده حدیثهایی که میخواند خودش هم عمل کند همین که راضی هستی من حدیث بخوانم شما هم در ثواب من شریک هستی
یک کسی اذان میگوید میگویی آفرین یک آفرین که میگویی شما هم ثواب اذان را میبری،
یک کسی افطاری میدهد غذا میدهد خوشحال میشوی همین که راضی هستی به کار. . .
۳- حتی با شریک شدن پاداش کل میدهد
عید قربان پول نداری گوسفند بخری و بکشی صد نفر میشوند یک گوسفند میخرند شریکی خدا ثواب همه را میدهد نه اینکه ثواب را تقسیم کند خدا به همه ثواب یک گوسفند میدهد.
۴- حتی کار برای خدا کم آن هم مفید است
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَه» الزلزلة/7
یک ذره هم کار بکنی خدا ثواب میدهد یعنی اگر یک دانه انگور دهان یک گنجشک بگذاری حتی یک دانه انگور دهان بابات بگذاری ثواب داری اما خلق نه، اگر به تو گفتند یک کیلو انگور بیاور شما رفتی یک دانه آوردی ناراحت میشود یعنی خلق جنس کم را قبول نمیکند اما خالق جنس کم را هم قبول میکند.
۵- پاداش مردم در دنیا، اما خداوند، هم دنیا هم آخرت
حتی برای بعد از مرگ، انسان میمیرد یک اولاد صالحی را تربیت میکند حدیث داریم تمام کارهای خوبی که اولاد میکند ثوابش را به پدر و مادر میدهند حالا مادرهایی که میگویند اصرار نکن نماز خواند خواند نخواند نخواند خوب مادر و پدری که نسبت به نماز بچهشان بی تفاوت باشند یک بچه تارک الصلوة بار میآید این ذخیره قیامتش نمیشود.
قرآن میفرماید
«وَقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُمْ» البقرة/223
یعنی یک چیزی را برای قیامتت ذخیره کن، یعنی قبل از آنکه بروی توی قبر یک چیزی بفرست آنجا،
مثلاً اگر کتاب خوبی نوشتی بعد از مرگ هم میخوانند تو ثواب آنرا داری
درختی کاشتهای مزرعهای، قناتی، چاهی، جادهای، یک خدمتی کردهای. . .
حتی از طریق شاگرد، اگر شاگردی را تربیت کردی آن شاگرد هر کار خیری بکند به معلم هم ثوابش را میدهند از طریق یک سنت حسنه یک خط خوبی را. . .
یعنی یک راهی را باز کردهای یک قانونی را تصویب کردهای یک آدابی را بوجود آوردهای
ولذا داریم کسی که اذان میگوید تمام کسانی که با صدای او میآیند مسجد آن مؤذن در ثوابشان شریک است تازه حساب خدا حساب دقیق است
« فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ»
اگر کار خوب لابلای کوهها باشد بیرون میآورم
«أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ» لقمان/16
یا در آسمانها باشد یا در عمق زمین آنرا بیرون میآورم یعنی حساب من دقیق است مو را از ماست میکشم مردم خیلی از کارهایی را که ما میکنیم اصلاً خبر ندارند.
یکی میگفت رفتم عیادت بیماری دور تخت شلوغ بود من هم یکی دو جعبه گز خریده بودم رفتم آنجا دیدم دور تخت را گرفتهاند من هم گز را گذاشتم کنار کمد بغل تخت بیمار چون شلوغ بود بیمار نفهمید آمدیم بیرون گفتیم عجب ما دو تا جعبه گز دادیم ولی بیمار نفهمید مال ما است میگفت از دستم رفت میگفت چون غرض من خدا نبود غرض من این بود که بیمار بفهمد بیمار هم نفهمید هیچی از دستم رفت نه خدا را دارم نه خلق خدا برای خدا که نیتم خدا نبود خلق خدا هم که نفهمید.
7- خداوند بی منت میدهد،
۸- آنوقت اجر خدا هم مادی است هم معنوی،
خداوند توی قرآن آیههایی دارد که چه باغهایی چه کاخهایی چه نحرهایی همینطور میرود آخرش میگوید
«وَرِضْوَانٌ مِنْ اللَّهِ أَکْبَرُ» التوبة/72 یعنی خدا هم از تو راضی است
آخر یکوقت یک خودنویس را رئیس جمهور یا رهبر به انسان میدهد بعد میگوید من تو را دوست دارم من از تو خوشم میآید این خودنویس یک ارزش است این هم که به آدم بگوید من تو را دوست دارم. . .
اصلاً خداوند به انسان سلام میکند
«سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» یس/58 پروردگار رحیم به شما سلام میکند یعنی اجرهای قیامت هم مادی است هم معنوی است.
آیا برای مردم کار کنیم که اگر تشخیص دادند، اگر فهمیدند، اگر خواستند، اگر توانستند، اگر مانع نبود، اگر دقیق بود، چند تا شد؟ برای مردمی کار بکنیم که با ده دوازده تا اگر یک کمک مادی میکنند یا برای خدایی کار کنیم که حتی اگر عمل نشد، حتی اگر قلباً راضی بودیم، حتی اگر عمل کمی انجام دادیم، حتی بعد از مرگ پاداش میدهد. برنده مخلصین هستند که برای خدا کار میکنند یا غیر مخلصین؟
نقش زمان و شرایط در ارزش کار
یک چیزهایی ضریب کار برای خدا را بالا میبرد من میگویم ضریب یعنی توان، زمان کار را بالا میبرد
مثلاً آب دادن به تشنه فرق میکند با. . . آب خنک در تابستان دادن با آب خنک دادن در زمستان فرق میکند زمان فرق میکند
یکبار جلوی شاه میگویی مرگ بر شاه یکوقت میروی سر قبر شاه میگویی مرگ بر شاه دیگر فایدهای ندارد زمان ارزش کار را پائین و بالا میبرد
ولذا(ضربـة علی یوم الخندق) آن شمشیری که روز خندق امام علی(علیه السلام) زد در مقابل عمر بن عبدود آن مهم است «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» القدر/3 یعنی عنصر زمان در کار مهم است.
عواطف در کار مهم است، اگر شما پول بدهی به فقرا ولی فامیل خودت نیاز داشته باشد حدیث داریم
(لا صدقــة و ذو رحم محتاج)
اگر فامیل هایت محتاج هستند صدقهای که به دیگران میدهی ارزشی ندارد اول به فامیل بده
سوال میکردند «مَاذَا یُنفِقُونَ» چی بدهیم؟
فرمود هر چیزی میتوانید بدهید ولی اول «فَلِلْوَالِدَیْنِ» البقرة/215 اول پدر و مادرتان تا پدر و مادرت نیاز دارند نوبت به دیگران نمیرسد.
چیزهایی که ضریب کار را بالا میبرد شرایط سیاسی، سوره توبه خیلی سوره تندی است مرگ بر مشرکین مرگ بر بت، حق ندارند بت پرستها بیایند آن سوره را خواندن کار هر کسی نیست ولذا سوره برائت که نازل شد حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) این سوره را داد به یک نفر گفت برو بخوان داد به یک کسی دیگر گفت تو هم اهلش نیستی به دومی و سومی هم داد آخرش گفت این کار کار حضرت علی است یعنی شرایط سیاسی گاهی وقتها. . .
شرایط اقتصادی، گاهی وقتها غذای آدم زیاد میآید میدهد به فقرا این مهم نیست
«وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» الحشر/9
مهم این است که خودت نیاز داشته باشی اگر لباست تنگ است میدهی به فقرا گشاد است بدهی به فقرا رنگ آنرا دوست نداری بدهی به فقرا نه، اگر یک چیزی را دوست داشتی
«لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» آل عمران/92
اگر یک چیزی را دوست داشتی دادی به فقیر مهم است شرایط اقتصادی، اگر مغازه باز بود و صدای اذان را شنیدی مغازه را بستی مهم است.
نقش شرایط در استجابت دعا
شکستن دل
آدم وقتی دلش شکست روی کارش اثر دارد
«هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا» آل عمران/38
حضرت زکریا دید که مریم دارد نماز میخواند و یک میوههایی هم کنار او هست گفت آخر الان فصل این میوهها نیست
«أَنَّى لَکِ هَذَا»
این میوهها چیه؟ فصل این میوهها نیست فرمود این میوهها
«قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» آل عمران/37
این میوهها از طرف خدا میآید آنوقت زکریا پیرمرد شده بود گفت خدایا میشود به ما هم یک بچه بدهی مثل مریم آبرو داشته باشیم آنوقت خدا به زکریا یحیی داد آنوقت یحیی مثل عیسی است او مادر عیسی شد زکریا پدر یحیی شد
یعنی گاهی وقتها دل میسوزد آن سوز اثر دارد اصلاً گاهی وقتها آدم تحقیر میشود این تاثیر دارد اینها خیلی مهم است.
داستان
یک پیرمردی دولا دولا راه میرفت، یک بچه هرزهای از نانوایی سنگکی نان گرفته بود دید این پیرمرد دولا دولا راه میرود از این شنهایی که به نان سنگک هست یکی از این شنهای داغ را گرفت انداخت توی یقـﺔ این پیرمرد این هم سوخت برگشت دید یک پسری است که سر به سرش میگذارد گفت دستت فلج شود چون من را سوزاندای چون این پیرمرد سوخت با آن آه و با آن آه دعا کرد بچه دستش فلج شد هر دکتری بردند چارهای نداشت آمدند پهلوی این پیرمرد که این بچه بود نفهم بود بچگی کرد او را حلال کن گفت خیلی خوب من او را بخشیدم گفتند او را دعا کن که خوب شود گفت نه اگر میخواستم که دعا کنم باید شن دیگر باشد چون آن وقتی که دعا کردم این شن من را سوزاند باید صبر کنید که من یک حالی پیدا کنم که یکبار دیگر دلم بسوزد آن سوز دل دعا را. . . توی اسکناس یک نخ است، آن نخ هست که به اسکناس ارزش میدهد اینهایی که دعا میکنند اگر توی این دعا کنندگان یک نخی باشد نخ اخلاص نخ رابطه بین خالق و مخلوق دعا مستجاب میشود اما اگر آن نخ نباشد اسکناسی که نخ نداشته باشد ارزشی ندارد آن نخ مهم است.
«سُجَّدًا وَبُکِیًّا» مریم/58
یکوقت انسان یک خلاف میکند میرود توی اتاق در را میبندد میگوید خدایا چرا من گناه کردم حرف بدی بود که زدم کار بدی بود که انجام دادم تا ناراحت میشود اشکش جاری میشود آن لحظهای که جوان اشکش میآید روی صورتش دعا کند مستجاب میشود یعنی حالات در دعا اثر دارد پس فامیل اثر دارد اول پدر و مادر حالات اثر دارد روز اثر دارد شب اثر دارد زمین اثر دارد زمان اثر دارد.
شرایط سیاسی،
قرآن میگوید از زن فرعون یاد بگیرید، زن فرعون کی بود؟ زن فرعون توی کاخ بود اما گفت مرگ بر کاخ، مرگ بر طلا، مرگ بر برج، مرگ بر حکومت، چرا؟ فرعون میگفت میدانید چه حکومتی دارم
«أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی» الزخرف/51
آیا نمیبینید که ملک مصر دست من است نمیدانید که رودخانهها و نحرها توی باغ من دارد تاب میخورد ولی زن فرعون گفت خدایا من اینها را نمیخواهم اگر رژیم فرعونی است من نمیخواهم آنوقت قرآن میگوید از این خانم یاد بگیرید
«وَضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ» التحریم/11
از این خانم یاد بگیرید که توی کاخ بود جذب نشد
(تمام دور و برش دخترها و پسرها و تمام لذتها بود اما این خودش را حفظ کرد این نمونه است توی کاخ بود جذب نشد به او تلفن کردند جذب نشد تهدیدش کردند جذب نشد به او پول دادند جذب نشد طلا جذب نشد حکومت جذب نشد اگر جذب نشدی میشوی زن فرعون آنوقت زن فرعون کسی است که همه مادیات را دید و زیبایی را دید ولی جذب نشد
«وَضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ»
خدا برای مومنین یک مثل زده گفتهای مومنین از این یاد بگیرید کی است؟ زن فرعون، به مردان و زنان گفته از این خانم یاد بگیرید مگر این خانم چکاره است؟ خانم دور تا دورش زیباییها بود لذتها بود اما جذب نشد از این یاد بگیرید.
اگر تو شهوت داشتی رابطه هم بود خودت را حفظ کردی آنوقت میشوی زن فرعون میشوی یوسف آنوقت خدا میگوید چون گناه بود و تو خودت را نگه داشتی یک چیزهایی به تو دادیم فکر نکنید که قصه یوسف مال یوسف است قصه یوسف که تمام میشود خدا میگوید
«وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» یوسف/22
یعنی هر کس مثل یوسف خودش را حفظ کند در روابط دختری و پسری در روابط لقمه حلال و لقمه حرام. . . بابا یک چیزی خیلی خوشمزه است حرام است نمیخورم خیلی شیرین است ولی گناه است نمیکنم) قرآن میفرماید فکر نکنید که یوسف یکی بود هر کس مثل یوسف به حرام رسید و خودش را نگه داشت آن لطفی که به یوسف کردیم به او هم خواهیم کرد.