بحث اخلاص (قسمت چهارم)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین ...
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن ...
عرض شد که بحث اخلاص مهمترین بحث در دنیا و آخرت است
در دنیا کار خیلی میشود کرد اما قبول شدنش بحث اخلاص دارد مثل آب. آب خیلی است، اما کدام آبها مصرف میشود؟ کدام آبها وارد معدههای تشنه میشود؟عزاداری ما نشانهی اخلاصش چیست؟ خرج میدهیم، پلو میدهیم، غذا میدهیم، زنجیر میزنیم، سینه میزنیم، عزاداریهای ما، نمازهای ما، تحصیلات ما، کارهایی که ما میکنیم.
مطلب: برای مخلص، نوع کار تفاوتی ندارد
آدم مخلص هیچ کارش هدر نمیرود. آدم وقتی برای خدا کار میکند فرق نمیکند چه کاری باشد کم باشد یا زیاد ، مردم بپسندند یا نپسندند ، مردم آگاه بشوند یا نشوند و ....
شب عاشورا یک عده در خیمه شوخی میکردند و می خندیدند، و یک عده هم نماز شب میخواندند. چرا؟ برای اینکه وقتی راه، راه حسین است اخلاص در آن است برای عمل کافی است
وقتی خیمه، خیمه امام حسین است، دیگر مهم نیست سر هیأت باشد یا ته هیأت. منبرت ده دقیقه باشد یا بیست دقیقه. به مداح بیست دقیقه وقت دادند یا سی دقیقه؟ به واعظ سی دقیقه وقت دادند یا پنجاه دقیقه؟ از این کوچه رفتیم یا از آن کوچه؟ عَلمات ما سه تا تیغه دارد یا سی تا تیغه دارد؟ اصلاً دیگر فکر اینها نیستیم.
آدم مخلص به این چیزها ور نمیرود فکرش خداست قرآن میفرماید: ،
«قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام/91)
آدم مخلص آرمش این است. میگوید: «قُل» یعنی چه؟ «قُلِ اللَّهُ» بگو خدا، «ثُمَّ ذَرْهُمْ» باقیها را دیگر دور بریز. هیأت ما یک سرش کجاست، یک سرش کجاست. چند تا دیگ بار میگذاریم. رئیس هیأت چه کسی است؟ اصلاً فکر اینها نباشید.
در قرآن یک آیه داریم در سورهی توبه است.میگوید: اینهایی که برای خدا در جبهه آمدند،
«لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ» (توبه/120) تشنگی به آنها میرسد اجر است.
«وَ لا نَصَب» تلخیها و دردسرها
«مَخْمَصَة» گرسنگی اجر است.
«وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً» حرکتها و مانورها اجر است.
«لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلا» هرچه از طرف دشمن به اینها برسد، هیچی نیست
«إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح»
یعنی آدم وقتی برای خدا جبهه رفت، خوابیدنش، کفشش را واکس بزند، نانوایی کند، لپه پاک میکند، آرپیجی میزند، موشک رد میکند، هرکاری میکند وقتی مخلص است دیگر فرق نمیکند. مثل آبی که تمیز است استخر که تمیز است شما هرجا شیرجه بروی لذت دارد.
علامت اخلاص:
1- پاداش را برای همه نوع کار میداند.
مهم نیست که سرآشپز کیست و بچه آشپز کیست.من اگر مخلص باشم مهم نیست پای منبر من پنجاه نفر هستند یا پنج هزار نفر. مردم تعریف کردند یا تعریف نکردند. علامت مخلص این است. پاداش برای همه کار است. همه نوع کار! «ظمأ» تشنگی، «نَصَب» دردسر، «مخمصه» گرسنگی، به شرطی که فی سبیل الله باشد. حرکتها «لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلا» یعنی هر سختی از دشمن بچشند، «کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح» برایشان عمل صالح نوشته میشود.
آدم برای خدا درس بخواند، هر قدمی که برمیدارد یک اجر است. هر قدمش، میرود صلهی رحم هر قدمی که برمیدارد یک اجر است. هیچ چیزش حرام نمیشود.
2- پافشاری بر خواستههای خود نمیکند
اصراری بر سرنوشت خاص ندارد. اصراری برای سرنوشت خود ندارد. نمیگوید: من حتماً باید کنکور بروم. شد کنکور میرویم و نشد کار دیگر. حتماً باید بشود، نه! ما دعوت میکنیم، آمد روی چشم، نیامد التماس دعا. اصرار نکنید. این تعصبات پیداست که خدا نیست. میخواهم آنچه من میگویم بشود. من گفتم الف باید الف باشد. اصرار نکنید.
قرآن میفرماید:
«وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّم» (آلعمران/157) «قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ» در راه خدا کشته شدید، «أَوْ مُتُّم» یا در راه خدا کشته نشدید، از دنیا رفتید. مهم نیست! «لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ»
من درس میخوانم فقیه شدم، شدم. نشدم، نشدم!
غذا میپزی مهمان نمیآید. اَه... بشکند این دست! بابا چرا بشکند؟ برای خدا پختی، نیامدند نیامدند. خودت میخوری و ثوابش هم داری. اصرار نکنید. حتماً که بیاید و حتماً که برود. مداح نیامد، چه خاکی بر سرمان کنیم. چرا بر سرت میزنی؟ نیامد، خودت بگو یا حسین! اصرار به چیزی نکنید. من حتماً باید با این دختر ازدواج کنم. حتماً باید با این پسر ازدواج کنم. حتماً باید شغل من اینطور باشد. حتماً باید هیچی هیچی! هرچه خدا راضی است.
3- آدم مخلص جرأت پیدا میکند.
مخلص جرأت دارد. با کسی رودروایسی ندارد. چون گفتیم: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» بگو خدا و باقی را رها کن. رک حرفش را میزند. نمیگوید: نه! ایشان نمیشود با او حرف زد. چرا، خلاف کرد به او بگو. خلاف کرد به او بگو.
4- آدم مخلص رنگی نمی شود.
قرآن به شیر گفته:
«لَبَناً خالِصا» (نحل/66)
شیر خالص است. چرا خالص است؟ شیر از لا به لای پهن و خون رد میشود نه بوی پهن دارد و نه رنگ خون. آدم مخلص کسی است که از لا به لای این خطوط سیاسی رد شود رنگی نشود. مشتری دارد یا کساد است. محله پایین است یا محله بالا است؟ در این هیأت و در این مسجد و در این دانشگاه و مدرسه و مزرعه و بازار تحویلش گرفتند یا تحویلش نگرفتند؟ میگوید: برای خدا ما رفتیم روضه حالا تحویل گرفتند، گرفتند. نگرفتند، نگرفتند. رنگی نشدن!
۵- مخلص خود را مقصّر میداند نه دیگران را
آدم مخلص خودش را مقصر میداند. حدیث داریم
«وَ رَأَى نَفْسَهُ مُقَصِّراً بَعْدَ بَذْلِ کُلِّ مَجْهُودٍ وَجَد» (بحارالانوار/ج69/ص300)
یعنی کسانی که تمام تلاششان را میکنند اما باز هم میگویند: شاید خدا چیز دیگر میخواست، واقعاً من خیلی زحمت کشیدم اما خدا این را میخواهد یا خدا چیز دیگر را میخواهد، من خودم را مقصر میدانم.
میگویم: «مِمَّنْ یُرْجَى لَهُ الْخَلَاصُ مِنَ الرِّیَاء»
این امید هست که این خالص باشد. آدمهایی که تا یک کاری میکنند فکر میکنند نه من به وظیفهام عمل کردم. من حق پدریام را انجام دادم. از کجا؟ احتمال نمیدادی در تربیت بچهات کوتاهی کرده باشی؟من حق همسریام را انجام دادم. احتمال نمیدهی شما نسبت به همسرت کوتاهی کردی؟
هیچکس فکر نکند بگوید: من حقش را انجام دادم. چه کسی است که بتواند بگوید که حق نماز را انجام دادیم؟ دو رکعت نماز باتوجه خواندی؟ حق روزه، حق جبهه، حق شهدا، حق جانبازان، ما نمیدانیم وظیفهی ما چیست؟ اگر کسی خودش را مقصر بداند حدیث داریم به اخلاص نزدیک است. اما اگر بگوید: من به وظیفهام عمل کردم، این پیداست یک خرده باد در سرش است. ما بعد از امام زمان (عج) کسی را به اندازهی امام خمینی دوست نداریم. ایشان در وصیت نامهاش فرمود: اگر قصوری یا تقصیری کردهام، از خدا عذرخواهی میکنم و از ملت عزیز هم معذرت میخواهم. امام خمینی میگوید: قصور یا تقصیر!
یکی میگفت :من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم. تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی خوشگل است. تا در را باز کردم، اوه... چه شکلی!داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه!گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است. گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم. گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر به زنهای جوان سلام نمیکرد. گفتند: یا علی رسول خدا سلام میکند تو چرا سلام نمیکنی؟ گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم. میترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد. گفتم: دل علی میلرزد، تو خاطرت جمع است. بعضیها خودشان را از امیرالمؤمنین حزب اللهیتر میدانند.
قیامت، روز بروز باطن انسانها را رو میکند
حدیث داریم روز قیامت افرادی میگویند: ما جبهه بودیم. خدا و فرشتهها میگویند: دروغگو، تو جبهه رفتی که بگویند: فلانی شجاع است. عدهای میگویند: ما در راه خدا، پول خرج کردیم. خدا و فرشتهها میگویند: دروغ میگویی. پول خرج کردی تا پز بدهی. عدهای میگویند: ما قاری قرآن بودیم. خدا و فرشتهها میگویند: دروغ میگویی. قرآن میخواندی تا بگویند: فلانی صوتش خوب است. ما نمیدانیم چه چیزی از مرز رد میشود. چه چیزی قبول میشود؟
کلمهی اخلاص معنایش این است که اگر من روی منبر هستم، یک آقای دیگر وارد مسجد میشود. یک نامه می نویسند که جناب آقا ؛ این روحانی محترم وارد شده، بحثهایش هم بحثهای خوبی است. اگر میشود یک چند دقیقه کم حرف بزنید، سخنرانیتان را کوتاه کنید که ما از ایشان هم استفاده کنیم. اگر به من برنخورد معلوم میشود که اخلاص دارم.
انشاءالله خدا امام جمعهی قبل شیراز را شفا بدهد. آیت الله حائری دید پای نماز جمعهاش یک کسی آمده و او هم خوب حرف میزند. گفت: اما خطبهی دوم شما را سفارش میکنم به تقوا و خطبهی دوم هم وقف این آقا. والسلام علیکم و رحمة الله! اصلاً خطبهی دوم را نخواند. به حداقل اکتفا کرد .مخلص این است. راحت بگذرد. چه اصراری داریم حتماً از این خیابان برویم. مگر امام حسین در این خیابان است از این خیابان برو. چه اصرار داریم.
عزاداری باید در شأن امام حسین باشد. خیلی اشک برای امام حسین ارزش دارد. خیلی! شنیدم آیت الله العظمی خوانساری که از مراجع تقلید است و امام دربارهاش فرمود که: مرجع المتقین، آیت الله سید احمد خوانساری در بازار تهران. در وصیتنامهاش نوشته بود حدود هشتاد، نود سال درس خواندم و درس دادم اما برای قیامتم جز اشکی که برای اهل بیت ریختم به هیچ چییز امید ندارم. خیلی عزاداری ارزش دارد. خوشا به حال مداحها، منبریها، عزادارها، خوشا به حالشان. ولی به همان مقداری که ارزش دارد هرچه طلا گرانتر باشد دزدش هم بیشتر است. مواظب باشید.
موانع اخلاص:
۱- هواپرستی
موانع اخلاص، یکی هواپرستی، امیرالمؤمنین فرمود: «کیف یستطیع الإخلاص من یغلبه الهوى» (غررالحکم/ص306)
کسی که هوی و هوسش غالب است نمیتواند مخلص باشد چون این دنبال هوی و هوسش است. میگوید: من دوست دارم. دوست دارم!قدیمها گاهی یک کسی یک جمله ساده میگفت، خدا میداند مردم چقدر گریه میکردند. یک پیرمردی بلند میشد میگفت: مگر ز کربلا حسین... مگر ز کربلا حسین... کفن به غیر بوریا نبود. یعنی امام را در حصیر گذاشتند دفن کردند. در کربلا غیر از حصیر نبود؟ خیلی هم ریتم نداشت. الآن شعرها پر از ریتم است. اما کسی گریه نمیکند. چشمت قشنگ است. قدت کمون است. آخر یعنی چه؟ بعضی شعرها، شعرهای رقص است. بعضی شعرها، شعرهای رقص نیست ولی شعرهایی است که در شأن امام حسین نیست. هواپرستی نمیگذارد آدم مخلص شود.
۲- آرزوها
«قلل الآمال تخلص لک الأعمال» (غررالحکم/ص155)
اگر آرزو داشته باشی، نمیتوانی مخلص باشی. من می خواهم چنین باشم، من میخواهم چنین شوم. چنین شوم، چنان شوم. بابا خدا این کار را راضی است انجام بدهی، شد شد، نشد نشد. ما خیلیها را داریم مجتهد میشوند، رساله هم مینویسند، اما به درجه مرجعیت نمیرسند. یعنی مردم از او تقلید نمیکند اما در عین حال نباخته. میگوید: خیلی خوب خدا دوست داشت من تحقیق کنم. دوست داشت من زحمت بکشم، دوست داشت من در فقه و اصول کار بکنم، حالا رساله هم نوشتیم. حالا مقلد من هم نشدند، نشدند.
خدمت آیتالله العظمی فاضل لنکرانی بعضی از تجار پول آوردند. پول سنگین! یک شرط کردند که آقا این پول را ما سهم امام و خمس به شما میدهیم به شرطی که... فرمود: من این شرط را قبول نمیکنم پولتان را بردارید بروید. خیلی پول سنگین بود، وقتی بردند ایشان به آقازادهاش گفته بود که چه بهتر راحت شدم! یعنی اینطور نیست که غصه بخورد برای پول.
یک پول سنگینی به دفتر مقام معظم رهبری . بیست میلیارد تومان خمس. معلوم میشود صد میلیارد درآمدش داشته، حالا شغلش چه بوده نمیدانم. خوب مرجع وارسی نمیکند از کجا آوردی؟ مسلمان است و انشاءالله دزد نیست. ولی بعداً که بیست میلیارد را داد، بعد از چند روز آمد گفت: آقا شما یک نامه بنویسید که من آدم متدینی هستم، کجا فلان کار را برای ما حل کند. مرجع فرمود که بیست میلیارد را به او بدهید برود. بیست میلیارد را به او بدهید برود. من بنا نیست خمس بگیرم و برای شما پارتی بازی کنم. خمس بگیرم و بعد نامه به چه کسی بنویسم که فلانجا فلان دسته گل را آب بدهید؟ برای خدا میخواهی بده و نمیخواهی نده.
- بازدید: 495