تاریخ ارسال:چهارشنبه, 3 آبان, 1396 - 20:06 شناسه: 1352

رزق معنوی عاشورا

نویسنده: 
امام حسین علیه السلام
دهة اول محرم بهار رزق عظیم اشک بر سیدالشهدا(ع) هست که از آستان عاشورا و از عوالم بالا و از قلب نورانی امام زمان(ع) به قلوب ما منتقل میشه این رزق بسیار مهم را باید مغتنم شمرد چون...

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ ُرَبِّ الْعالَمِينَ احمده و استعینه و استغفره و استهدیه واستنصره، و اومن به و اتوکل علیه و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه ، افضل السفراء حبیب الهنا و طبیب نفوسنا  ابی القاسم  محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) لاسیما بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.

اَللّهُمَّ سَرِّحني عَنِ الهُموم وَ الغُمُوم وَ وَحشَهة الصِّدر وَ وَسوَسَهِ الشيطان ِ بِرَحْمَتِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين‏.

ارزاق معنوی

سخن راجع ارزاق معنوی بود که عرض کردیم رزق های خداوند تبارک و تعالی به انسان حتی اگر رزق های مادی هم باشد که در قرآن کریم آمده تعبیر برده شده به ارزاق معنوی و عرض کردیم که رزق های معنوی بعضاً زمان خاص دارند و بعض که زمان خاص ندارند بهار خاص دارند .

دهة اول محرم بهار رزق عظیم اشک بر سیدالشهدا(ع) هست که از آستان عاشورا و از عوالم بالا و از قلب نورانی امام زمان(ع) به قلوب ما منتقل میشه این رزق بسیار مهم را باید مغتنم شمرد چون بهارش در این ایام هست و اگر بهارش بگذرد امکان نیل به آن هست اما نه به آسانی و سهولت در این دهه کار بسیار مهمی که در این دهه باید صورت بگیرد مقدمه ای را عرض می کنم و در ذیل اشاره می کنم به دو مطلب از آثار و برکاتی که از این رزق عظیم که از عاشورا به ما داده میشه تقدیم محضر می کنم از امور بسیار خطیر و مهم که باید نسبت به اون اعتنای جدی داشت بحث فکر و تفکر است فکر و تفکر باید جهت داده بشه و انسان براساس این قوة بالا که اسمش حجت درون هست بتواند راه راست را پیدا بکند اگر انسان به حسابش مراجعه بکند با یک حساب و کتاب سرانگشتی می فهمد موجودی او کم است یا موجودی زیاد است انسان باید بنشیند یک حساب و کتابی از خودش به عمل بیاورد ببیند آیا توشه دارد یا توشه ندارد چون عمر می گذرد فرصت ها می گذرد.

در زیارت ماه رجب سیدالشهدا(ع) عرض می کنیم لَبَّيْكَ داعِيَ اللَّهِ انْ كانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتِغاثَتِكَ وَ لِسانِي عِنْدَ اسْتِنْصارِكَ، فَقَدْ أَجابَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي، سُبْحانَ رَبِّنا انْ كانَ وَعْدُ رَبَّنا لَمَفْعُولًا (الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحديثة)، ج‏3، ص342) اگر نبودم کربلا تو را یاریت بکنم اما الان قلبم دارد تو را یاری می کند .

مراحل محاسبه عمر و اعمال در دنیا

با یک محاسبة دقیق باید ببینیم آیا لبیک به سیدالشهدا(ع) حقیقتاً گفتم یا نگفتم تا بتوانم از این رزق عظیم از این ماه بهره مند بشوم

آیت الله العظمی بروجردی قدس الله نفسه الزکیه ایشان  را دیدند لحظات آخر دارند گریه می کنند علت گریه را شاگردا سؤال کردند آقا چرا دارین گریه می کنید ایشان  فرمودند دیدید عمرمان تمام شد و کاری نکردیم.

 یادم نمی رود برای ملبس محضر حضرت آقا مشرف بودیم وقتی که ملبس شدیم آقا چند تا نصیحت فرمودند جمعی از طلبه ها که خدمت ایشان ملبس شدیم روز بیستم جمادی الثانی خیلی سال قبل ایشان  یک جمله را فرمودند وقت کمه اما کار زیاد چشم بهم بزنید عمرتان می گذرد باورتون میشه شب چهارم محرمه چشم بهم بزنید این چند روزه هم سپری میشه و اگر از این بهار نتوانم استفاده بکنم یقیناً زمان های دیگر به راحتی این ایام نمی توانم استفاده بکنم چون این ایام غیر ارادی انکسار در دل ما هست دست خودمون هم نیست غیرارادی انکسار در قلوبمان هست .توجه می خواهد میگه دیدم عمرم از دست رفته کاری نکردم دستم خالیه جوانی رفت صحت و سلامتی رفت عافیت رفت در مقابل آسیب ها آمد درحالی که دستم خالیه. اینو از رهگذر فکر به انسان می دهند فکر کنیم تو هر جلسه ای که می نشینید بلند می شوید می روید این جلسه باید یک قدم منو به خیمة ابی عبدالله(ع) هم از جهت حال هم از جهت معرفت باید جلوتر برده باشد.

 نزدیکی به مرگ

حال امشب من به مراقب باید جلوتر از حال دیشب من باشد خیلی باید عنایت کرد مرحلة دوم ایشان  می فرماید حالت هشدار در دلم به وجود آمد بعد نگاه کردم دیدم دارم به مرگ نزدیک می شوم درحالی که دستم خالیه دستم خالیه.

 تو یک جلسه ای تو همین تهران دیدم یک عده جوان دور و بر منبرند با فاصله یک مقدار بعد بهشون گفتم شما مال کجائید؟

 فکر می کردم مال یک شهر دیگرند چون اصلاً تیپشان به بچه های آن منطقه و تهران و اینا نمی خورد می گفت ما ایرانی هستیم اما مقیم آمریکا هستیم. دهة اول محرم می آییم تهران یکی از هتل ها جا می گیریم فقط می آییم تو این هیئت عزاداری می کنیم روضه می شنویم گریه می کنیم برمی گردیم میریم هتل دوباره برمی گردیم بعد خود این جوان می گفت می گفت یکسال از این دهه من رزق می گیرم بدین معنا که اگر تو اون کشور آلوده به خیلی از آلودگی ها نشدم به خاطر عزاداری تو این دهة محرم تو ایران هست که آلوده نشدم.

محاسبه اعمال در دنیا

مرحلة دوم میگه دیدم دستم خالیه زاد و توشه ای ندارم رفتم تو مرحلة سوم تصمیم گرفتم عملم را رو کنم یک نگاه به کشکول و پرونده ام کردم ببینم آیا عمل قابل عرضه ای دارم دیدم عملی که اونجا به دردم بخورد تو قبر عملی است که به شرط ایمان و با ملاک ایمان باشد هر چی به اعمالم نگاه کردم دیدم عمل شایستة قابل عرضه ای ندارم تو هر کاری که کردم یک بوی غیر خدایی ازش به مشام می رسد لذا به درد نمی خورد یکی از بزرگان از علما را دیدم در عالم معنا گفتند آقا وضعیت چطور؟ ایشان  فرمود این همه کار کردم به دردم نخورد فقط یک روزی از جایی برمی گشتم یک سیب به دستم بود یک بچه دیدم داره گریه می کنه این سیب رو دادم به این بچه گریة این بچه را آروم کردم بعداً إنکشف که این بچه، بچة یتیم بوده و من به خاطر اینکه گریة یک بچه یتیم را آرام کردم توانستم رد بشوم عاقبت بخیر بشوم عمل ملاکش ایمان هست چقدرش برای خدا بوده اخلاص خالصاً مخلصاً وجه الله؛

ارزش اخلاقی

اینم مرحلة بعد دیدم عمل قابل عرضه ای ندارم می فرماید مراجعه کردم به بعضی از ارزش های اخلاقی که فکر می کردم دارم یک محاسبه کردم دیدم ارزش اخلاقی من ندارم تازه ضد ارزش هست من قراره زینت باشم برای سیدالشهدا(ع) می بینم زینت نیستم سربارم برای ما آبرو بیارید نه اینکه از ما آبرو ببرید من با عملکردم میان مردم می دانند من روضه خوان سیدالشهدا(ع) هستم من انتصاب به سیدالشهدا(ع) دارم اینو می دانم باید فعلم قولم رفتنم مکان هایی که پا می گذارم در خور شأن سیدالشهدا(ع) باشد که فرمودند:

 بر ما آبرو بیارید شما باعث زینت ما باید باشید بالأخره مردم می بینند آثار عزا را در سر و صورت ما در ظاهر ما می بینند باید یک بچه هیئتی که روضه رفته و گریه کرده حالتش با زمان های قبل فرق بکند معاشرتش با بیرون باید تفاوت بکند در محیط های مختلف باید به عنوان یک بچه هیئتی روضه رفتة دلش برای امام حسین(ع) تپیده باید شاخص بشه و ممتاز و این امکان پذیر است میگه دیدم ارزش اخلاقی هم ندارم که آن را لااقل رو کنم نه با پدر و مادرم درست تا کردم با اهل و عیالم درست رفتار کردم با نحوة عملکردم باعث شدم آنها هم ذوق و شوق و اشتیاق و اقبال پیدا بکنند به این فضا یا اینکه دقیقاً برعکس عمل کردم دیدم ارزش اخلاقی هم ندارم که بخواهم آن را روی دستم بگیرم.

محب امیرالمومنین؟ 

 رفتم سراغ مرحلة چهارم یک اضطراب عجیبی تو دلم افتاد ولی یک مقدار به خودم نگاه کردم گفتم بالأخره من از امت پیامبر اسلام هستم یا نیستم دیدم هستم مرید علی بن ابی طالب هستم یا نیستم هستم محبت زهرای مرضیه را در دل دارم یا ندارم دیدم دارم اومدم یک مقداری امیدوار بشم این اضطراب یک مقداری کم شد اومدم یک مقدار امیدوار بشم این مراحل را خوب عنایت بفرمائید.

مراحلی است که تک تک ماها باید سیر بکنیم گفتم من از امت پیغمبرم محبت علی بن ابی طالب را در دل دارم محبت اولاد علی را در دل دارم اینو که دروغ نمیگم پیامبر اسلام فرمودند: علی جان تو با این شخص ارتباطی داشتی یک نگاه کرد عرض کرد یا رسول الله این فقط می آمد سر راه من می نشست تا من بیام بلند بشم بلند می شد می گفت یا علی (إنی احبک) من تو را دوستت دارم یک مقدار امیدوار شدم اما یک وقت دیدم خود اینها که از رهگذر اینها من امیدواری در دلم داره به وجود می آید یک قیدی برای من گذاشتند و یک شرطی اون شرط هم اینه اگر پیروی از اوامر ما می کنی تو دوست مایی و إلا تو وادی دوستی ما نیستی .

آمد محضر حضرت زهرا(س) عرض کرد که بی بی جان شوهرم به من گفته از شما سؤال بکنم من آیا جزو شیعیان شما هستم یا نیستم حضرت فرمود به شوهرت بگو اگر عمل می کند به اوامر ما و اگر نسبت به نواهی اجتناب می کنی تو شیعة مایی و إلا فلا،

 ملاک اینه عمل می کنه به اوامر اجتناب می کنه از نواهی به خودم نگاه کردم دیدم جزو امت پیغمبرم مرید علی بن ابی طالب و اولاد علی هستم اما موالات ندارم باز به یأس و ناامیدی رفتم موالات یعنی پیروی کردنم از اهل بیت(ع) رفتم در حضیظ ناامیدی برای ورود به

غرقاب ضلات و هلاکت

مرحلة پنجم داشتم غرق می شدم در غرقاب هلاکت این عالم بزرگوار می فرماید داشتم غرق می شدم در غرقاب ضلالت داشتم غرق می شدم در غرقاب هلاکت و داشتم در این گرداب از بین می رفتم داشتم در این باتلاق فرو می رفتم دنبال یک راه نجات می گشتم حالا داریم می رسیم به اونجایی که اصل بحث ماست دیدید یک وقتی یک نفر داره غرق میشه دیگه نگاه نمی کند هر چی دم دستش هست می گیرد دنبال یک وسیلة نجات می گشتم که شرط نداشته باشد قیدی سر راه من نگذارد نگاهم افتاد به این کلام إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة؛ (مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج‏4، ص52) کشتی نجات تو دریا وقتی می بیند یک نفر داره غرق میشه کاری که می کنه اینه فوری اونو نجاتش بده اصلاً ازش نمی پرسد تو کی هستی حسین کشتی نجات است حسین نور هدایت است رفتم سوار بر این کشتی بشوم دیدم قید و شرطی هم ندارد هر کی با هر وضعیتی هست بیاد (سفینة النجاة أوسع)؛ جادار هست هر کی با هر وضعیتی هست میتونه بیاد و این رزق محرم ماست رزق تشکیلات اباعبدالله است سوار بر این کشتی شدم تعبیری به کار می برد این عالم بزرگوار حسین سفینه ای است برای نجات از غرقاب هلاکت حسین نوری است فروغ برای راه یابی به سوی حقیقت چه چیزی را خدا به ما داده باید مغتنم بشماریم خصوصاً تو این دهه نتیجه دو تا نتیجة بسیار مهم عایدم شد این آقا میگه این نتیجه مهمه ها یعنی ما باید از رهگذر عزای ابی عبدالله(ع) انکسار دل اشک سینه ناله همة اینا باید به این نتیجه برسیم و التماس بکنید به این نتیجه برسید.

لحظه اتصال

امشب رو بعضیا میگن آقا یک غربت خاصی حاکم هست مال دو تا آقازاده ای هست که این دو تا آقازاده آبرومندند در خانة ابی عبدالله آبرومندند در خانة زینب کبری(س) ما این دو تا آقازاده را میخوام امشب واسطه قرار بدم از مادرشون عقیلة العرب تمنا کنند التماس بکنند یک دست مادرانه به سر همة ما بکشند ما هم بتوانیم به این اوصاف برسیم تا این دهه به نیمه نرسید، همین امشب دغدغه تون باشد تو گریه ها توجه به روضه داری اون لحظه که خیلی آتیش می گیرید گُر می گیری خیلی دیگه حرارتت میره بالا اون لحظه لحظه ای هست که اتصال پیدا کردی و تو همان لحظه دستی بردار و یک دعا بکن بی بی جان برای ما مادری کن به دو تا نتیجه بسیار مهم اینقدر رفقا مادر دوست دارد جوانش برود برایش درد و دل بکند اینقدر دوست دارد دو تا نتیجه بسیار مهم نتیجة اول وقتی نگاه کردم سوار کشتی ابی عبدالله شدم یک رگه هایی از ایمان یک نشانه هایی از ایمان در وجود خودم به واسطة سلوک با ابی عبدالله پیدا کردم همه هم مستند است به روایت چهار تا نشانه که اگر کسی این نشانه ها را داشته باشد ایمان دارد شماها ایمان دارید این ایمان را باید بپرورانید به ظهور و بروز برسد که در همة شما به ظهور و بروز رسیده صدقه سری شما به من رو سیاه هم نگاه کنند منم به ظهور و بروز برسد به ظهور و بروز رسیده میگه وقتی سوار کشتی ابی عبدالله شدم سالک طریق ابی عبدالله شدم دیدم یک رگه هایی از ایمان دارم چطور نشانة اول به محض اینکه نام حسین برده شد غیر ارادی انکسار در دلم به وجود اومد انکسار بعد یاد این روایت افتادم أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى (كامل الزيارات، النص، ص109) به دلم مراجعه کردم دیدم خدا وکیلی به نام حسین محزون میشم تعارف نمی کنم اینو دارم نشانة دوم با آمدن محرم دیدم غم و حزن در دلم به وجود میاد وقتی محرم میاد اصلاً انگار دل و دماغ کار دیگه ای ندارم فقط دلم میخواد از این مجلس بروم تو اون مجلس دلم میخواد مجلس نشینی ابی عبدالله اینارو دارید اینا نشانه های ایمانه دیگه کسی که در مجلس بنشیند احیاء بکند امر ما را اون از محبین ماست اون از شیعیان ماست.

حالا در ذیل روایتش را عرض می کنم دیدم واقعاً همینجوری که تو روایات گفته اند هستم واقعاً دهة اول محرم که میاد غم دلمو می گیره حزن قلبم رو می گیره این دو سوم گذرم افتاد به کربلا وقتی وارد کربلا شدم غم های عالم اومد تو دلم خصوصاً ورودی حرم ابی عبدالله این نشانه ایمان هست تو روایت داریم کسی که ایمان تو دلش رفته باشد وارد حرم ابی عبدالله میشه غم های عالم میاد تو دلش محزون میشه دیدم این نشانه را هم دارم مورد بعد وقتی که تربت ابی عبدالله را بو می کنم غیر ارادی از چشمم اشک میاد وقتی که متذکر مصائب میشم غیرارادی از چشمم اشک میاد دیدم یک رگه هایی از ایمان دارم الحمدلله خدایا چه نعمتی به ما دادی ما که در طول سال الحمدلله به این میکده هستیم اما این ایام به ویژه بعضیارو آدم می بیند چقدر غافل اند فکر می کنند همیشه می توانند بابا محرمه فرق باید بکند با زمان های دیگه این اولین مورد دومین مورد یک توجه و تنبه ای به من داده شد اون توجه و تنبه چی بود خیلی سهل انگاری کردی بیا به برکت حسین خرابی های گذشته ات را ترمیم کن دیدم شدنی است وعده بهم دادند گریه بکن بر ابی عبدالله دلت محزون بشه برای ابی عبدالله خدا رحمتش را بر تو سرازیر می کند دلت محزون بشه دیدم وعده است کراراً این روایت را خواندیم (يَا ابْنَ شَبِيبٍ: إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ)؛ (رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏1، ص188) فقط باید برای حسین گریه کرد (فَإِنَّ البُكاءَ عَلَي الْحُسَينِ)؛ گناه کبیره پاک می کند.

مبدل سیئات به حسنات

من تازه میخوام یک قدم بروم جلوتر گفتم حالا امشب استدلالش را هم می گویم براتون تازه جلوتر مصداق اتم و اکمل مبدل السیئات بالحسنات خدا در گریه بر ابی عبدالله است مصداق أتم و اکملش یعنی به تعداد گناهی که تو پرونده است ثواب می رود تو پرونده آقا این مستند روایی میخواد دیشب براتون خوندم الان هم این روایت رو گفتم باز هم براتون روایت بگم باز هم روایت اسرار حسینی میرزا حبیب الله شریف کاشانی اعلی الله مقامه الشریف یادم رفت ببینم ایشان  از کجا آدرس داده من از کتاب ایشان  نقل می کنم فصل دهم تو پاورقی روایت را آورده عبد گنهکار را می آورند ای عبد گنهکار تو مرتکب محرمات شدی واجبات را ترک کردی استحقاق عذاب داری سرش را می اندازد پایین ملائکه عذاب راه جهنم را به من نشان بدهید خجالت نکشم بروم ولی در همین حین ملکی میاد و دُرّی را به او می دهد میگه این دُرّ مال تو این دُرّ چی هست این دُرّ تمام اشک هایی هست که تو دنیا برای حسین فاطمه ریختی اینجا تحویلت می دهد چقدر قیمت دارد برو برایت قیمت بگذارند میاد پیش پیغمبر آدم عیسی موسی پیغمبرا برام قیمت بذارید همه میگن ما سر رشته نداریم کی قیمت بگذارد برو شخص نازنین پیامبر اسلام برایت قیمت بگذارد رسول خدا روی منبر نشستند پایین منبر علی بن ابی طالب است یا رسول الله قیمت میذاری رسول خدا اشاره می کند برو علی برات قیمت بگذارد علی جان قیمت میذاری اشاره می کند برو خود حسین برات قیمت بذارد میاد محضر سیدالشهدا(ع) آقاجان قیمت میذاری قیمت میذاره، امام حسین(ع) این دُرّ را به دست می گیرند خدایا این عبد گنهکار تو است اما گریه کن من حسین است اینا روضه نیست من دارم میخونم شماها گریه می کنید اشک شوق است و شکر است که چه نعمتی خدا بهمون داده خدایا این عبد گنهکار توست ولی گریه کن من حسین هست آماده ای خدایا این عبد گنهکارت را با پدر و مادرش به من حسین ببخش.

محبت پدر و مادر

 پدر و مادرات را یاد کنید اگر زیرخاک اند یادشون کنید یادشون کنید که هر چی از محبت دارید صدقه سری اوناست لقمة حلالی که بابا بهت داده شیر پاکی که مادر بهت داده منو تو را حسینی بار آورده هآ یادت نره هآ تمام شد نه یک تکه مانده خدایا این عبد گنهکار کار تو با پدر و مادرش به منه حسن ببخش و تو بهشت یک جایگاهی نزدیک منزل من بهشون بده می فهمی که میگن این حسین کیست که عالم همة دیوانة اوست رحمت خدا سرازیر میشه برکات الهی سرازیر میشه من به نقصان کارم پی می برم ای وای چقدر تو بندگی خدا کم گذاشتم چقدر کم گذاشتم حسین برای ما رفت کربلا حسین برای ما دست زن و بچه اش را گرفت و رفت.

اینو تو پرانتز میگم عامیانه میگم مال این جلسه نیست مال اوناییکه بعداً تصویر ما را می بینند صوت ما را می شنوند روز قیامت رو می کنند چرا گناه کردی زیبا بودم خوش تیپ بودم شیطون گولم زد پرده را می زنند کنار زیبایی علی اکبر را نشانت می دهند می گویند تو زیباتر بودی یا علی اکبر علی اکبر رفت إرباً إربا شد اونم جلو چشم باباش تو نتونستی جلو نفست را بگیری و گناه نکنی دیدم کار خیلی نقص دارد خیلی کارم نقصش بالاست چون دیدم کارم نقصش بالاست اومدم در صدد تدارک بودم در صدد جبران بودم چه جوری میشه جبران کرد با رزق اشک رزق اشک هم میتونه ترسیم کنه آینده را هم میتونه ترمیم کنه گذشته رو گذشتة خراب را میتونه آباد کنه آینده ات اگر این دلت برای حسین بسوزد و اشکت سرازیر بشه تو یک جمله گره بخوری با امام حسین دیگه اصلاً نمی تونی جدا بشی امام حسین به غلامش فرمود بابا تو را آزادت کردم عرض کرد آقا کجا برم شاید اینجوری گفته باشد نگفته مثلاً آقا بدنم سیاهه بو میده لیاقت نداره کنار بدن علی اکبر تو قرار بگیره برم کجا برم رزق اشک رو به ما دادند این رزق اشک آثار دنیوی و اخروی فراوانی دارد با هیچ عمل مستحبی قابل قیاس نیست با هیچ عمل مستحبی قابل قیاس نیست بی بی جان یا حضرت زینب امشب مهمان آقازاده های شمائیم خانم جان عاجزانه از محضرتان تقاضا می کنیم رفقا دوستان عزیزان خاک کف پای همه تونیم بیائیم از امشب این کار را بکنیم همه امون عهد کنیم هر کسی تو این مسجد صدا منو می شنوه.

بیائید امشب عهد کنیم از بی بی بخواهیم بی بی جان یک نگاه به این قلب های ما بکن یک نظر و یک تصرف ولایی به این قلب های ما هم بکن ما مثل تو نماز شب خوان بشیم ما هم مثل تو نماز شب خوان بشیم هر بلایی سرمان بیاد ولی نماز شبمان ترک نشه درست شد فقط شام غریبان امام سجاد میگه دیدم عمه جانم نشسته داره نماز شب میخونه این دو تا آقازاده را خیلی بهش کار داریم آ چون زینب خیلی آبرو داره در خونة خدا خیلی آبرو داره از آثار اشک بر سیدالشهدا(ع) نزول رحمت هست بر باکی بر حسین خارج شدن انسان از ولایت شیطان از دستگاه ابلیس و رفتن تحت ولایت حق و طهارت قلب همین که عرض کردم ترمیم گذشته ترسیم آینده غل و زنجیری که در اثر قساوت گناه به قلب انسان زده شده این غل و زنجیر باز میشه باز میشه غل و زنجیری که شیطون میاد به دست و پای ما می زند در اثر گناه و معصیت با اشک بر ابی عبدالله(ع) با انکسار بر ابی عبدالله(ع) این غل و زنجیر گریه کن امام حسین یکی از ارکان مهم توحید را دارد یکی از ادعای بزرگیه ها الان با روایت اثبات می کنم همة شما که دلتون برای ابی عبدالله می سوزد و آه می کشید این آه نشانة توحید هست.

 روایت ارکان توحید عبارت است از

یک تهلیل(لااله الاالله).

دوم تکبیر ، الله اکبر، الحمدلله، سبحان الله، اینا ارکان توحید است براساس روایت و اگر کسی دلش برای امام حسین بتپد (نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ)؛ (شیخ مفید، الأمالی، ۱۴۱۳ق، ص۳۳۸) می فرماید: تسبیحٌ همین که نفس می زنه این نفسش تسبیحه پس ارکان توحید را دارد بقیة این مطلب دیگه ای که عرض بکنم و عرضم را جمع بکنم قلب انسان که در اثر گناه مبتلا شده به قساوت و زنگار این با نام سیدالشهدا(ع) احیاء میشه.

استفاده از این مطلب  با ذکر منبع مجاز است.
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها

کلمات کلیدی: