تاریخ ارسال:07:42 - 2017/08/08 شناسه: 1284

ویژگی های خواص در نهضت عاشورا

نویسنده: 
عاشورا
امیرالمؤمنین فرمود: «أبْصَرُ النّاسِ مَن أبْصَرَ عُيوبَهُ و أقْلَعَ عن ذُنوبِهِ»؛ بصیرترین مردم کسی است که عیب خودش بشناسه یک عمری یک وقت می‌بینی یک کسی یک صفتی داره متوجه نمیشه یک عمری با این صفت میمیره یک عمری با کینه با حسادت با تعصب زندگی می‌کنه...

اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ

الحَمْدُ لله رَبِّ العَالَمِينَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا أَبِی ‌الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطَّاهِرِين سِیَّمَا بَقیَّهِ الله فِی الأرَضین فَااللَّعْنَهُ اللَّهِ ْعَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي جَعَلَ اَلْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِيلاً عَلَى آلاَئِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى حبیبه و خیرة أباالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المنتجبین سیما بقیة الله فی الأرضین

«قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَي اللّهِ عَلَي بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکينَ»؛ (یوسف: 108)

 ویژگی های خواص

روز یازدهم ماه محرم است روز حرکت خاندان عصمت و طهارت از کربلا برای گشودن فصل دوم نهضت عاشورا یعنی رساندن پیام حسینی به همة بلاد و مناطقی که از آنجا عبور می‌کنند و روز افشاگری آغاز افشاگری علیه دشمنان دین و دشمنان اسلام، بنده با توجه به فرصتی که امروز در اختیارم قرار گرفت اجازه میخوام یک بحثی را راجع به بحث خواص و ویژگی‌های خواص در نهضت عاشورا داشته باشم چون خیلی این نکته مهم است که عامة مردم غالباً دنباله‌رو خواص هستند چه در جبهة حق چه در جبهة باطل یعنی غالباً نگاه به اون کسانی می‌کنند که صاحب نفوذ هستند صاحب آگاهی هستند مسئوولیت و رهبری یک جریان را به عهده دارند طبق همون روایاتی که مردم شباهتشون به اُمَرائشون زیاد هست قاعدتاً‌ هم در جبهة حق هم در جبهة باطل این خواص‌اند نقش تعیین‌کننده‌ای دارند

مقام معظم رهبری در سال 1357 در  جمع نظامیان این موضوع را مطرح کردند و ریشه‌یابی کردند که خواص اهل حق و خواص اهل باطل در کربلا نقش کلیدی داشتند هم در هدایت افراد هم در ضلالت و گمراهی افراد من حالا امروز با خواص اهل باطل کاری ندارم اما ویژگی‌های کسانی که در واقع خواص اهل حق هستند و تأثیرگذار هستند در جامعه اینها متعدد است

بصیرت

من یکیشو میخوام روش امروز صحبت کنم مهم‌ترین ویژگی اینها بصیرت تشخیص و آگاهی است این نکته‌ای است که اگر خواص این بصیرت و آگاهی و تشخیص درشون باشه اونوقت آثار زیادی دارد که  حالا اون آثار را چند تا هست می‌شمارم خدمت شما اما دو سه تا روایت اول بخوانم ببینید چقدر این مسئلة بصیرت و تشخیص وظیفه مهم است

در روایت داریم فَقْدُ الَبصَرِ اهْوَنُ من فَقْدِ البَصیرَهِ؛ آدم نابینا باشه بهتر از این است که بصیرت و تشخیص نداشته باشه بینا باشه اما تشخیص نداشته باشه امام باقر ـ علیه السلام ـ وارد مسجد النبی شد خیلی‌ها هم ایستاده بودند آن شخص میگه من رفتم پیش ابوهارون ابوهارون نابینا بود مکفوف بود رفتم گفتم به نظر تو الان امام باقر تو مسجد النبی هست یا نه؟ بله که هست وارد مسجد النبی شد و در مسجد حضور داره گفتم تو که چشم نداری که چشم‌دارآشو سؤال کردم جواب ندادند بلد نبودن متوجه نشدن تو از کجا متوجه شدی گفت در و دیوار مسجد از ورود او احترام کرد نور او عظمت او ابُهت او لازم نیست با چشم ببینم این نابیناست متوجه حضور امام باقر در مسجد النبی میشه یکی هم کنار امام ایستاده متوجه نمیشه افرادی پیغمبر را ندیدند مثل اویس و یک عمری بهش ارادت ورزیدن افرادی هم دوشادوش پیامبر سال‌ها نشستند برخواستند گفتگو کردند و از نورانیت حضرت زمینة برداشت و استفاده نداشتند فَقْدُ الَبصَرِ اهْوَنُ من فَقْدِ البَصیرَهِ؛‌ فقد چشم آسان‌تر از فقد بصیرت و آگاهی است اینکه قرآن آخر سورة یوسف می‌فرماید: پیغمبر به مردم بگو هر کجا می‌خواهید بروید با بصیرت «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي»؛ می‌خواهید دین منم انتخاب کنید «أَدْعُو إِلَي اللّهِ عَلَي بَصِيرَةٍ»؛ من إقراء به جهل ندارم نیازی نیست چیزی که روشن است چرا إقراء به جهل کنم لذا این آیة شریفه «لاَ إِکرَاهَ فِي الدِّينِ»؛ (بقره: 265) که حالا بعضی‌ها گاهی با آگاهانه نماز نمیخونه جوان میگی نماز بخون میگه: «لاَ إِکرَاهَ فِي الدِّينِ»؛ روزه بگیر «لاَ إِکرَاهَ فِي الدِّينِ»؛ (بقره: 265) جماعت بیا نه این میخواد بگه «قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»؛ (بقره: 265) آنقدر واضح است که نیازی به اکراه نداره آنقد رشد و ترقی واضح و آشکار است در واقع این «قَد تَّبَيَّنَ»؛ به منزلة علت لا إکراه است

چرا لا اکراه فی الدین؟

چرا «لاَ إِکرَاهَ فِي الدِّينِ»؛ چون خیلی روشنه خیلی آشکار «قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»؛ به هیچ وجه درش ناآگاهی و غی و ضلالت نیست و لذا فرمود: فریاد بزن بگو «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَي اللّهِ عَلَي بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکينَ»؛ (یوسف: 108) هم خودم هم پیروانم با آگاهی و بصیرت شما را دعوت می‌کنیم به دین اسلام این خیلی نکتة مهمی است اینکه امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید: مسلمان‌ها می‌جنگیدن اما بصیرت بر نوک شمشیرهاشون بود «حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْيَافِهِمْ»؛ فرمود: اینها جنگشمون با بصیرت بود «حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْيَافِهِمْ»؛ اینها بصیرت را نوک شمشیرشون حمل می‌کردند بصیرت و آگاهی شاه بیت جنگشونم با بصیرت بود این خیلی مهم است که یک کسی تو زندگیش ساده نباشه نقطة مقابلشو من می‌گیرم اسمشو تهجر متهجر نباشه گاهی خیلی‌ها ساده هستند به سادگی از ترفند دشمن از سخن دشمن گول می‌خورند حضرت امام ـ‌ رضوان الله تعالی علیه ـ در این صحیفة نور جلد دوازدهم نکته‌ای من دیدم ازشون فرموده بودند وقتی رضاشاه می‌خواست با روحانیت مبارزه کنه خب طرق مختلفی را رفت یکیش اومد امتحان گذاشتن گفتند خب طلبه‌ها امتحان بدهند ببینید کی سواد داره کی نداره ایشون فرموده بودند یکی از علماء و آقایون به من گفتند خیلی خوبه خوب‌ها از بدها جدا می‌شوند بی‌سوادها از باسوادها مشخص می‌شوند امتحان که چیز بدی نیست چون فرموده بودند من گفتم بله خوب از بد جدا میشه نه اینکه بدهاشو بخواهند بیرون ببرند خوب از بد جدا می‌کنند کمر خوب‌ها را می‌شکنند درسته امتحان خوب از بد جدا می‌کنند امتحان خیلی خوبه نه اینکه رضاشاه برگزار کنه اونم با هدف خودش خوب از بد جدا می‌کنند بعد کمر خوب‌ها را می‌شکنه این بصیرت است این رسیدن به این نکته گاهی یک نقاطی وقتی «الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکمْ نِعْمَتِي»؛ نازل شد خب همه خوشحال بودند ابن‌عباس گریه می‌کرد خب چرا اشک می‌ریزی؟ گفت: شما متوجه نیستید این خبر از مرگ پیغمبر اگه دین کامل شد یعنی رسول‌الله مأموریتش تمام شد انتقال‌ها این جرقه‌ها گاهی خیلی افراد با سادگی میان قضایا را تحلیل می‌کنند و این نشان‌دهندة بی‌بصیرتی و عدم آگاهی است اینکه تأکید می‌شود

علامت های بصیر

یکی از ویژگی‌های خواص بصیرت است خب بصیر چه علامت‌هایی دارد من یادداشتم زیاد نوشتم ولی چهار پنج تاش علامتشو تو همین 10 ـ 15 دقیقه‌ای که وقت دارم خدمتتون عرض می‌کنم انسان بصیر علامت‌هاش چیه؟ همه‌ را هم مستند روایی عرض می‌کنم:

یک: آدم بصیر آسیب‌شناس است امیرالمؤمنین فرمود: «أبْصَرُ النّاسِ مَن أبْصَرَ عُيوبَهُ و أقْلَعَ عن ذُنوبِهِ»؛ بصیرترین مردم کسی است که عیب خودش بشناسه یک عمری یک وقت می‌بینی یک کسی یک صفتی داره متوجه نمیشه یک عمری با این صفت میمیره یک عمری با کینه با حسادت با تعصب زندگی می‌کنه و نمی‌شناسه این بدبختی است «أبْصَرُ النّاسِ مَن أبْصَرَ عُيوبَهُ و أقْلَعَ عن ذُنوبِهِ»؛ اول آسیب‌شناسی کنه بشناسه حر بن یزید ریاحی آسیب‌شناسی کرد آقا جبهة باطل جبهة حق اینور جهنم اینور بهشت حالا اقدامش بحث بعدی است علامت دوم است من الان صرفاً روی شناسایی بحثم است مصعب بن عمیر تو خانة با رفاه زندگی با رفاه مادر پولدار خانوادة خیلی مرفه نشست آسیب‌شناسی کرد اومد خدمت پیغمبر یا رسول‌الله میخوام مسلمان بشم خب خرجی‌اشو قطع کردن پول توجیبیشو قطع کردن از خانه بیرونش کردن فقیر شد وقتی پیغمبر جنازة او را در اُحد به خاک می‌سپرد فرمودند: ای جوان شیک‌پوش عرب تو بهترین لباس‌ها را بر تن داشتی بهترین غذاها بهترین نوع عطر و روغن بر بدنت استفاده می‌کردی اما الان با دو تا لباس پاره به خاک سپرده میشی ولی بدان إنی امسیت أنک راضیا؛ من ازت راضی هستم خدایا تو هم ازش راضی باش بسه دیگه این بصیرت است این به این نتیجه رسید فرمود: هذا عبد نور الله قلبه؛ این بنده قلبش نورانی است ولو لباسش پاره است ولو از اون خونة مرفه اومد بیرون ولو مادر تردش کرد ولو پدر تردش کرد این اولین ویژگی افراد در واقع با بصیرت است آسیب‌شناسی بنشینه بررسی کنه تشخیص بده که آقا حق چیه باطل چیه حالا اومد یا نیومد بحث بعدی است حداقل تشخیص بده ما در مرحلة تشخیص خیلی از اوقات مشکل داریم خیلی‌ها تو مرحلة تشخیص در واقع نقص دارند نمی‌توانند اصلاً تشخیص بده جبهة حق و باطل را نمی‌تواند تشخیص بده حزب باطل و حزب صحیح را موضع‌گیری سیاسی‌ صحیح را این نکتة اول من اینارو فهرست‌وار میگم علامت‌های افراد با بصیرت بصیرت نخستین علامت خواص نشانه‌هاش اینهاست یک: آسیب‌شناسی حدیثشم خوندم

دوم:‌ اقدام به موقع خب حالا آسیب‌شناسی کردی اما اقدام احنف بن قیس گفت یا اباعبدالله حق با شماست فرزدق گفت یا اباعبدالله حق با شماست عبدالله بن مطیع گفت یا اباعبدالله حق با شماست عبدالله بن عمر گفت یا اباعبدالله جد شما سینة شما را می‌بوسید می‌فرمود: حسین من مظلوم کشته میشه آسیب را شناختند ولی هیچ کدام یاری نکردند فایده ندارد اقدام به موقع اگه آسیب را تشخیص دادی دیر وایستادی مثل ترماه دوازدهم محرم میرسی کربلا دیر بجنبی مثل یزید بن مسعود نحشوی پانزدهم محرم میرسی کربلا تمام شده اقدام به موقع تا سحر دیدن قضیة موسی واقعیت داره قضیة فرعون پندار کار خودش تخیل کار خودشون شعبده است اما کار موسی معجزه است بلافاصله سجده کردند آمنا این مهمه آمنا برب موسی؛ ما ایمان آوردیم حالا دیگه دست قطع می‌کنید پا قطع می‌کنید کی گفته بهتون ایمان بیاورید این مهم است که اقدام به موقع بلافاصله اینها نکاتی است که از تاریخ استفاده میشه نکات دقیق و ظریفی است اقدام به موقع تا دید مؤمن آل یاسین دارند نمایندگان به اصطلاح حضرت عیسی بن مریم را در اناتکیه مردم آزار می‌دهند بلافاصله از محل خودش خارج شد دوید دوید و جاء من أقص المدینة الرجل یسعی؛ فریاد زد سعی کرد قال یا قوم إتبع المرسلین؛ اقدام به موقع ما یکی از مشکلاتی که در طول تاریخ داشتیم تشخیص بوده اقدام نبوده تشخیص بوده ورود به عرصة صحنه و عرصة سیاست و عرصة دین نبوده شریح قاضی می‌دانست حق با چه کسی است اثمامه می‌دانست حق با چه کسی است اثمامه امیرالمؤمنین را تنها گذاشت تو جمل اثمامه محبوب الرسول بهش نام دادند اسدالغابه و دیگران میگن خیلی پیامبر دوستش داشت ایشونم پیامبر را دوست داشت سعد بن أبی وقاص تنها گذاشت حضرت را در صفین و جمل این اقدام به موقع نکتة ظریفی است این دومین ویژگی افراد با بصیرت تأمل نکنه تعلل نکنه امروز و فردا نکنه لا تقد غدا او بعد غد انک بیومک؛ وایستا محکم تصمیم بگیر میرزای شیرازی وقتی فتوای تحریم تنباکو را داد با اون قدرت فشار آوردن تهران به میرزا حسن آشتیانی ناصرالدین فشار آورد شما باید بنویسید به میرزای شیرازی این حکم را لغو کند گفت نمی‌نویسم نه من نمی‌نویسم هیچ کدام از علمای تهران نمی‌نویسه گفت: پس یا می‌نویسید یا از تهران برید بیرون میریم بیرون آمدن از تهران بیرون اعتصاب کردند تحصل کردند پنجاه و پنج روز مقاومت علمای شیعه مستأصل کرد ناصرالدین شاه را به میرزا حسن آشتیانی گفت باید در حضور جمع قلیان بکشی ببینند استعمال تنباکو را توسط یک عالم دینی و این حکم بشکنه گفت سر من بره قلیان تو جمع نمی‌کشم برای اینکه این الان مخالفت با حکم با یک مرجع بزرگ شیعه است نمیذاشتند تفرقه ایجاد بشه پنجاه و پنج روز مقاومت تا بالأخره قبر لغو قرارداد به میرزا رسید و ایشون به هر حال نظر خودش را اعلام کرد حالا مردم استفاده کنند از تنباکو  این اگر نبود ببینید اقدام مرحوم سید محمد مجاهد وقتی بی‌کفایتی فتحعلی شاه را دید دید خاک این مملکت را روس‌ها دارند به سادگی می‌برند خودش وایستاد جلو ملا احمد نراقی اومد پشت سرش مرحوم قزوینی آمد پشت سرش علمای شیعه اومدند تبریز جبهة مقدم مبارزه با روس‌ها حالا بی‌کفایتی شاهان اجازه نداد به نتیجة مطلوب برسند اما آمد جلو وارد شد تو صحنه اقدام به موقع کرد اصلاً تبیین یعنی همین اینکه در روایت دارد در قرآن هم دارد خدا از علمای بنی‌اسرائیل میثاق گرفته برا چی «لتبینه»؛ تبیین کنند آشکار کنند خب این خیلی مهمه اقدام به موقع گاهی سکوت آدم تأیید است وقتی علی بن ابی حمزه بطائنی و رفیقش اون زیاد در هزار دینار پول موسی بن جعفر را برداشتند برا خودشون منکر ولایت امام رضا شدند خب یونس بن عبدالرحمان که نمیشینه که تماشا کنه فرستادند شب در خانه‌اش گفتند هزار دینار از این پول به تو می‌دهیم سکوت کن نمی‌خواهیم حمایت کنی از من نگو ما هفت تا امام بیشتر نیست نگو امام رضا امام نیست حرف نزن گاهی سکوت تو بسه یکی ساکت باشه یه جایی مردم خلاصه استفاده خودشون می‌برند گفت نمیشه من از روینا عن الصادقین؛ از دو امام بزرگوارم امام صادق و امام باقر برا ما روایت شده وقتی فتنه تو جامعه میاد عن العالم عن یظهر علمه؛ عالم باید علمش را آشکار کنه نه تأییدتون می‌کنم نه سکوت می‌کنم در مقابلتون فریادم می‌زنم و از آقا و مولایم امام رضا دفاع می‌کنم این خواص است ببینید چقدر جالب به موقع یک اقدام ویژگی به اصطلاح افراد با بصیرت آسیب‌شناسی است وظیفه‌شناسی است ما یخرجک من دینک بداند چی چی به دین لطمه می‌زند دو: اقدام به موقع ننشینه تماشا کنه به موقع اقدام کنه عروة بن مسعود آمد خدمت رسول گرامی اسلام یا رسول الله من کاری با طائفیه ندارم شما بر حق هستید من مسلمان می‌شوم عموی مادری علی‌اکبر ـ علیه السلام ـ دیگه عموی مادری علی‌اکبر عموی لیلاست آمد مسلمان شد حالا پس آسیب را شناخت خودشم ایمان آورد یا رسول الله من میرم فردا صبح تو طائف اذان میگم میرم بالای پشت بام فریاد لا اله الا الله و فریاد رسالت حق شما را اونجا ندا می‌دهم حضرت فرمود: می‌کُشنت اینها حرف گوش نمی‌کنند طائفی‌ها خیلی پیغمبر اذیت کردند هر روز یک سبکی رفتن جلو تا آخرین گروهی هم که مسلمان آوردند اینها هستند مسلمان شدند سالم نهم هجری است اواخر عمر پیغمبر است اقدام به موقع بلند شد اومد بالای طائف فریاد تیری انداختن گفتن تیرانداز معلوم نشد کی بوده ولی تیری انداختن او را به شهادت رساندن و از بین بردن نبی مکرم اسلام فرمودند: مثل او مثل مؤمن آل یاسین است چطور حبیب نجار ننشست قال یا قوم اتبعوا المرسلمین؛ کُشتن او را هم باشه قیل ادخل الجنه قال یا لیت قومی یعلمون بما غفر لی ربی؛ تو بهشت برزخی وارد شو ولی بازم غصة مردم را می‌خورد درد دین اگر کسی داشت بالأخره درد دین اقدام به موقع باید باشه در درد دین آسیب‌شنای باید باشه در درد دین باید سکوت و باج‌گیری و مصلحت‌اندیشی نباشه این دومین نشانة انسان‌های با بصیرت است

سومین نشانة انسان با بصیرت خستگی ناپذیری و هزینه کردن است بالأخره دین هزینه دارد اگه جانت به خطر افتاد إجعلوا أموالکم دون أنفسکم؛ اگه دینت به خطر افتاد أجعلوا أموالکم دون أنفسکم؛ دین در خطر است أیها الناس حسنوا دینکم بدنیاکم؛ مگه اباعبدالله هزینه نپرداخت علی‌اصغر علی‌اکبر امروز اسارت خانواده‌اش این همه لطمه دیدن حضرت امام فرمود: ما سیدالشهداء الگوی ماست امام برا تکلیف آمد هزینه‌اشم پرداخت بالاخره اگر حرف زدی هزینه داره زندان داره شکنجه داره مرحوم میرحامد حسین رضوان الله تعالی علیه صاحب عقبات الأنوار امروز حالاتشو میخوندم خوبه آدم گاهی تو این کتاب‌هایی که نوشته شده مثل به اصطلاح مفاخر اسلام خدا رحمت کنه مرحوم آقای دوانی را حالا یادی هم از ایشون روی منبر کرده باشیم بالأخره خدمات زیادی داشتند این شخصیت بزرگوار یا کتاب‌های دیگری که حالا نوشتن آدم گاهی نگاه کنه چه کردند من امروز حالات ایشون را می‌خواندم وقتی عبقات را خواست جمع کنه نوشتند تصمیم گرفت بره حجاز مکه کتابخانه‌ای که مال یک عالم سنی بود وارد اونجا بشه از کتاب‌ها استفاده کنه با یک لطائف الحیلی به عنوان خادم وارد اون خانه شد خادم خدمتگزار نه به عنوان عالم تا بتونه از این طریق از این کتابخانه استفاده کنه خب این گاهی آدم باید خودش را کوچیک کنه گاهی باید کنه اون شخص میگه نشسته بودیم از مصر برمی‌گشتیم تو یک کشتی با ایشون توی همین قایق‌ها ایشون داشت مطالعه می‌کرد یک کتابی را از مصر آورده بود باد کتاب را پرت کرد تو دریا باد محکم زد طوفان یه دفعه دیدم میرحامد پرید توی آب و خلاصه با هر زحمتی بود کتاب را گرفت دوباره برگشت توی قایق چه کردی آقا خفه می‌شدی یه وقت گفت این کتاب مهم بود من با زحمت آمده بودم این کتاب را پیدا کرده بودم تا بتوانم تو آثارم ازش استفاده کنم فرزند جوانش از دنیا رفت گفت تجهیز کنید کارهاشو انجام بدهید من مشغول نگارش کتابم کارهاشو انجام بدید فقط موقع تشییع من میام کدوم ماها حاضریم اینطور برای دین سرمایه‌گذاری کنیم فرزند جوان از دست داد تو تجهیز تو مقدمات کار و غسل شرکت نکرد گفت من در تدفین میام چون از این اثر گرانقدر و گرانسنگ عقب نیفتن احقاق الحقم همینطوره مگه نویسنده جانشو نداد رو این کتاب چه کردند بهائی‌ها با نویسندة احقاق الحق مگه الذریعه را با این خون جگر جمع نکرد شیخ آقا بزرگ تهرانی مگه سی سال حضرت آیت‌الله نوری همدانی می‌فرمودند: علامة امینی به من گفتند سی سال من رو این الغدیر وقت گذاشتم و ده هزار کتاب را خواندم نه ورق زدم ده هزار کتاب را خواندم خب اینها نکاتی است بالأخره اقدام به موقع خستگی ناپذیری مگه امام نفرمود: از این فرودگاه به اون فرودگاه می‌رفت فرد سالروز ورود این مرد بزرگ این شخصیت گرانقدر و این افتخار تشیع اسلام است مگه نفرمود از این فرودگاه به اون فرودگاه میرم اما دست از نهضت و دست از دفاع برنمی‌دارم اون وضعیت زمان طاغوت خب حالا ماها محصل بودیم اون موقع خیلی زیاد جریانات زیادی یادمون نیست دبیرستان می‌رفتیم ولی اونیکه به ذهن می‌اومد و اونیکه انسان می‌دید که این دهه دهة حساسی بود قدرت دست دولت طاغوت در این زمان وارد تهران شد در این زمان که خیلی راحت تونستند امام را از وسط برداند در این زمان اقدام به موقع کرد خستگی ناپذیری خودش را این‌گونه به بروز رساند این علامت‌هایی که من امروز عرض کردم: یک: عرض کردم آسیب‌شناسی «أبْصَرُ النّاسِ مَن أبْصَرَ عُيوبَهُ و أقْلَعَ عن ذُنوبِهِ»؛ دوم اقدام به موقع مثل فرعون مثل مؤمن آل یاسین من عروة بن مسعود و علمایی که مثال زدم و سوم خستگی‌ناپذیری و شجاعت این ویژگی‌های خواص بود و خواص کوتاه اومد در کربلا شریح قاضی دید هانی بن عروه به چه وضیعتی است آمد به قبیله‌اش گفت هانی حالش خوبه برگردید خب هانی را اعدام کردند أحنف بن القیس کسی است که صدها نفر زیر نظرش هستند می‌آمد کربلا خیلی‌هارو می‌آورد زیر نامة اباعبدالله نوشت فأصبر یا حسن فأصبر فإنه وعد الله الحق؛ حسین نمی‌دانه وعد الله الحق تو باید برا اباعبدالله بنویسی اینها کوتاه آمدند احنف بن قیس‌ها کوتاه آمدند شریح قاضی‌ها کوتاه آمدند حالا بعد از قضیة کربلا جمع شدند دور هم عده‌ایشون اشک ناراحتی ریختند توبوا الا بارئکم سر دادند بعضی‌هاشون من در تاریخ خواندم ابوالحسن دوئلی و دیگران گاهی تا یاد قضیة کربلا می‌افتادند این آیه را می‌خواندند که «ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکمْ بِاتِّخَاذِکمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَي بَارِئِکمْ»؛ (بقره: 54) ولی همیشه که فرصت‌ها قابل جبران نیست انسان با بصیرت و آگاهی این خصوصیات و ویژگی‌هاش هم آسیب‌شناس است هم اقدامش به موقع است هم شجاعت دارد تصمیم‌گیریش تصمیم‌گیری صحیحی است شما نگاه کنید خود

پیشنهادهایی که به اباعبدالله شد

اباعبدالله چهار پنج تا پیشنهاد از مدینه که آمد بیرون بهشون شد مروان گفت آقا بیعت کنید این یک پیشنهاد ابن‌عباس گفت آقا یمن برید این دو پیشنهاد بعضی‌ها گفتند آقا به جبال برید کوه‌ها برید یک مقداری راحت‌تر بتوانید در آنجا موضع بگیرید این سه پیشنهاد پیشنهاد چهارم ماندن در مکه است والی مکه امان نامه داد آقا در مکه بمانید پیشنهاد پنجم آمدند به کوفه و بعداً هم استقرار تو کربلاست تقریباً من یک وقتی بررسی کردم این پیشنهادها را تو مسیر من ندیدم یا کمتر دیدم کسی اون پیشنهاد پنجم را به امام حسین کرده باشه غیر مسلم بن عقیل که به واسطة اون اقبالی که ازش شد از امام دعوت کرد که خود او هم بعداً‌ وقتی دید مردم پشت کردند امام نیاد به کوفه با این وضعیتی که در کوفه بود خب همة این پیشنهادهایی که شده ماندن در مدینه ماندن در مکه با امان نامة رسمی عبدالله بن جعفر امان نامه آورد امام فرمودند: خیر الأمان امان الله؛ خدا باید به آدم امان بده عبدالله بن جعفر حاکم مکه کیه؟ و لم یؤمن بالله من لم یخفه؛ هر کی از خدا نترسه ایمان نداره پیشنهاد یمن پیشنهاد جبال این تصمیم‌گیری قاطع نخیر فقط کوفه و بعد به دلیل اون برنامه‌هایی که در مسیر پیش آمد و علم امام آگاهی امام استقرار بر کربلا این همون تصمیم‌گیری و اقدام به موقع است این همون برنامه‌ریزی و مدیریت عالی حضرت اباعبدالله ـ علیه السلام ـ است من به همین میزان اکتفاء کنم بحث خواص عرض کردم جرقة این بحث مقام معظم رهبری حفظه الله در سال 1357 در جمع لشکر محمد رسول الله جرقة این بحث به ذهنمم میاد یه وقتی هم بعدها گله کردند ایشون فرمودند: من این بحث گفتم دلم می‌خواست بیشتر روش کار بشه یه وقتی یادم هست که خود ایشون در یکی از فرمایشاتشون یکی دو سال بعد از این تذکر فرمودند: من این بحث را مطرح کردم دلم می‌خواست بیشتر از این مطرح بشه بیشتر از این کار بشه کتاب‌هایی نوشته شد سخنرانی‌هایی شد برای اینکه ما اگه نتوانیم کربلا و جریاناتشو کارآمد کنیم نتونیم به روز کنیم نتونیم برا امروزمون استفاده کنیم اون جملة مشهور کل یوم عاشورا و کل أرض کربلا که البته این روایت نیست مشهور است در بعضی از اشعار آمده اگه نشود کربلا را کارآمد و بروز کرد کارکردهاشو برا امروز به کار برد طبیعتاً میشه یک حادثة تاریخی مثل همة حوادث تاریخی که فقط مورخین رو کتاب‌ها نوشتند و رد میشن از کنارش نه

نقش خواص در کشیدن عوام به جریانها

این بحث عوام و خواص که بحث بسیار مهمی است که نقش خواص در کشیدن عوام به جریان‌ها نقش کلیدی است و این خواص‌اند که باید با بصیرت و شجاعت و اقدام به موقع آسیب‌شناسی هدایت صحیح جریان‌هایی مردمی را بر عهده داشته باشند خب فرصت ما تمام شد علی‌الظاهر اجازه بدهید دو سه جمله هم ذکر مصیبت و عرض ارادتی داشته باشیم به پیشگاه مقدس اباعبدالله امروز فصل جدیدی در جریان عاشورا گشوده شد دومین صفحة حادثة عاشورا امروز بدون حسین بدون عباس اکبر و قاسم گشوده شد این فصل دوم خیلی مهم بود فصل دوم فصل انتشار است فصل افشاگری است امروز اهل‌بیت آماده شدند برای حرکت به سمت کوفه عمرسعد فرمان داد أمر ابن سعد بقطع الرؤس؛ گفت: سرهایی که بر بدن‌هاست این سرها قطع میشه سه تا سر روز عاشورا به هنگام شهادتشون از بدن قطع شد و مقابل خیمه‌های اباعبدالله پرتاب شد یکی عبدالله بن عمیر است یکی عمر بن جناده است یکی عابس بن شبیب این سه سر از بدن جدا شد و سرها پرتاب شد یکی هم سر مقدس خود اباعبدالله است که روز عاشورا شاید تنها سری است که هنوز جان در بدن داشت و از بدن جدا شد اما بقیة سرها بعد از شهادت و بعد از اتفاق حادثة کربلا و شهادت اباعبدالله فرمان قطع سر آمد قطع شدن سر علی‌اصغر را هم که حالا تو روضه‌ها گاهی مشهور آقایون می‌خونند ما ندیدیم تو تاریخ مستندی براش هر چی گشتیم چون اباعبدالله این بدن را به خاک سپرد کسانی که هم نقل کردند مستندی در منابع و مقاتل کهن ندارد از این مطالبی است که تو منابع متأخر غالباً ذکر شده اما نوشتن سرها تقسیم شد هر قبیله‌ای قبیله‌های مختلف تمیم قبیله‌های مختلف سرها بینشون تقسیم شد و فرمان حرکت از کربلا آمد حداقل هفت شهید مادرشون کربلا بود هفت شهید روز عاشورا مادرشون کربلا بود جداکردن مادرها از بچه‌ها خیلی مشکل است رباب را بخواهی از کنار بدن علی‌اصغر جدا کنی جدا کردن مثلاً فرض کنید مادر قاسم بن الحسن مادر قاسم کربلا بوده مادر علی‌اصغر کربلا بوده عمر بن جناده مادرش کربلا بوده هفت شهید نوشتن مادرانشون در کربلا حضور داشتند نُه تا هم نوشتند بعضی‌ها و لذا یک وضعیت خاصی بوده حرکت امروز از کربلا چطور این مادرآی شهید را از بچه‌هاشون جدا کنند چطور همسرهای شهید چند نفر از همسران شهدا کربلا حضور داشتند اینها را جدا کنند از کنار این بدن‌هایی که روی زمین افتاده چطور این دخترهایی که پدرانشون عده‌ای پدرانشون در اونجا بودند چطور اینهارو جدا کنند عده‌ای پدر و پسر در کربلا بودند یعنی خانم‌هایی داشتیم که هم همسرشون جزو شهداست هم فرزندشون جزو شهداست هم پدر جنازه روی زمین است هم فرزند و لذا خیلی سخت بود جدا کردن اینها از صحنة کربلا و خداحافظی از این جریان و از این واقعه و این بدن‌هایی که روی زمین است زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ‌ مدیریت عالی داشت امروز اگر ملائکه از صبر حسین تعجب کردند جا دارد حسین از صبر زینب ـ سلام الله علیها ـ تعجب کند با مدیریت ویژة خودش دیشب و امروز جریان را اداره کرد تک تک این بچه‌ها را سوار کرد تک تک همسران شهدا و مادران شهدا را سوار کرد نوبت به سیدالساجدین امام سجاد رسید تعبیر این است امام سجاد داشت جان می‌داد غالب تهی می‌کرد نوشتن نظرشو دوخته بود به قتلگاه بدن باباشو نگاه می‌کرد شاید می‌دید یک جای سالم به بدن باباش نگذاشتند یک جای سالم به بدن حسین باقی نگذاشتند نگاه می‌کرد زینب کبری آمد جلو نجات داد امام سجاد را عزیز برادرم مالی أراک تجدوا بنفسه؛ عزیز برادر تو داری جان میدی این چه وضعیت و چه حالتی است این بدن‌ها به خاک سپرده میشه اینجا زیارت میشه صدا زد عمه جون مگه مردم اینارو مسلمان نمی‌دانند من چطور از این صحرا برم بدن بابایم میان دشت بدن عمویم بدن برادرانم بابا یعقوب یوسفش نبود آنقدر گریه کرد تا نابینا شد چند یوسف منو جلو چشمم سر بُریدن چند یوسف من بدنشون قطعه قطعه روی زمین است با همة این تفاسیر اما زینب کبری سیدالساجدین سوار کرد سیدآ عمه‌اتون اومد خودش سوار بشه نتونست عمه‌اتون وقتی دوم محرم اومد تو این سرزمین محرم‌ها دورش گرفتند پیاده‌اش کردن با احترام با عزت اما امروز نتونست نوشتند اومد گودی قتلگاه دیگه تنها شد همه را سوار کرد و آماده کرد حالا نوبت خودشه اومد تو گودی قتلگاه کاری کرد عروة بن قیس گفت دیدم فوالله بکت و أبکت کل عدوا...؛ دیدم دوست و دشمن دارند به روضه‌خوانی زینب گریه می‌کنند صدا زد: داداشم پدرم به قربانت مادرم به قربانت جدم عزادارت فاطمة زهرا عزادارات حسینم قربان لب‌های تشنه‌ات قربان دل داغدیده‌ات آخه حسینم داغ دیده بودن شهید شده بود قربان بدن قطعه قطعه‌ات قربان اون محاسن خون‌آلودت قربان اون محاسنی که خون از آن می‌چکید خواند خواند گفت و گفت یه وقتم خم شد لب‌هاشو گذاشت به گلوی پُر خون حسین.

استفاده از این مطلب  با ذکر منبع مجاز است.
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها​

کلمات کلیدی: