پایگاه تخصصی منبرها

شعارهای عاشورایی (شب سوم محرم ،دکتر رفیعی ، محرم 94)

تاریخ انتشار:
کربلا دو گروه شیعه است شیعة شیطان شیعة خدا پیرو الله، پیرو شیطان خب حالا کیآ هستند؟ آل علی هر کی پیرو علی‌بن‌ابی‌طالب چرا نگفت آل حسین خب آنجا کربلاست بگه آل حسین نه قصة کربلا رو بغض علی‌بن‌ابی‌طالبه...
شعارهای عاشورایی (شب سوم محرم ،دکتر رفیعی ، محرم 94)

اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم

 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي جَعَلَ اَلْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِيلاً عَلَى آلاَئِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى حبیبه و خیرة أباالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المنتجبین سیما بقیة الله فی الأرضین

قال الله تبارک و تعالی:‌ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ»

شام جمعه است امروز متعلق بود به وجود مقدس ولیعصر حجت‌‌بن‌الحسن أرواحنا فداه برای سلامتی ایشون برای عرض تسلیت به پیشگاهشان برای تعجیل در ظهور بابرکتشون صلواتی عنایت کنید.

شعارهای عاشورایی

بحث امسال ما با رویکرد تحلیل شِعارهای عاشوراست عرض کردیم اصحاب ابی‌عبدالله بنی‌هاشم خود امام حسین یک رجزهایی خواندند یک شعرهایی خواندند حالا ولو همشم نرسیم ولی از هر کدام یک بیت دو بیتش را این شب‌ها بتوانیم نقل کنیم هم اهداف آنها را می‌شناسیم و هم یک مقداری تاریخ و زوایای مخفی تاریخ ناگفتة تاریخ بیشتر آشنا می‌شویم من خیلی دغدغه دارم که بحث‌هام تکرای نباشه خب الان چند ساله اینجا منبر میریم هر سال هم سعی دارم یک رویکرد جدیدی به بحث باشه امسال بحث شِعارها و رجزها و شعرهای عاشورا را انتخاب کردیم که بسیار مهمه این افرادی که اومدند وقت هم نداشتند دیگه طرف را می‌کشتند شهید می‌کردند نمی‌توانست یک سخنرانی مفصلی بکند باید گزیده و گویا و خلاصه خیلی پُر معنا تو دو تا سه تا بیت شعر حرف‌هاشُ می‌زده اونم چه اصحابی من یک جمله‌ای امروز عصر دیدم برایم خیلی جالب بود حالا بگم شماها هم یه خورده هم دلتان شاد بشه به این جمله و هم بدانید پا مجلس چه کسانی نشستید روز عاشورا در نقل دارد دیگه اون زمانی که خیلی از دشمن کشته شده بود کشته‌ها خب آمارش بالا بوده یک وقتی عمرسعد ملعون نگاه کرد دید خیلی از افراد بنام از بین رفتن یک شخصی بود به نام عمرو بن حجاج این را فرستاد گفت برو یک تشری بزن یک جوری جمع کن کار را این آمد وسط لشکر خیلی جالبه گفت یا حمقاء رو کرد به لشکر عمرسعد گفت: آی احمق‌ها یا حمقاء هولاء فرسان المصر و فرسان الحر؛ شما با یک آدم‌های عادی نمی‌جنگید اینها شیرها و شجاع‌های شهر هستند اینها حرها و آزاده‌ها هستند ذلت‌ناپذیر هستند إنهم اینها کسانی هستند شهادت و کشته شدن را دارند بهش سبقت می‌گیرند یسارعون فی القتل؛ یک خورده جدی‌تر بیائید به میدان حالا هم این حرف دشمن است خودشان را حمقاء معرفی کرد نادان و احمق و سپاه ابی‌عبدالله را فرسان المصر فرسان الحر اینها یک چنین آدم‌هایی هستند که در روایت دارد قتلنا قتلا النبیین؛ کشتگان کربلا مثل کشتگان کنار انبیاء هستند با این جایگاه با این عظمت امشب آقایون خواهرا جوان‌ها من میخوام رجز و شعر یکی از شهدای کربلا را به نام اَنَس بن حارث اسدی کاهلی دیشب اگر یادتون باشد کی گفتم ابوثُمامه امشب میخوام رجز ایشون را بگم که خیلی جالبه منتهی یک نکته‌ای از تاریخ زندگیشم بگم ایشون کسی است که خودش میگه از پیغمبرخدا روایت شده حالا نمیدونم خودش شنیده یعنی عمرش اینقدری بوده که پیغمبر را درک کنه که ظاهر بعضی کتاب‌ها اینه یا براش نقل شده میگه از پیغمبر خدا من شنیده بودم رُوی عن رسول‌الله پیغمبر خدا فرموده بود «ان ابنی هذا»؛ یعنی همین پسرم «الْحُسَینُ یُقْتَلُ به ارض یُقالُ لَها کَرْبَلا»؛ در یک سرزمینی کشته می‌شود به نام کربلا «فَمَنْ شَهِد»؛ هر کسی آن روز باشه حالا یک کسی نیست حضرت عیسی هم به حواریونش گفت اگر بودید امام حسین را یاری کنید خب حواریون که نبودند حضرت عیسی قبل از بعثت پیغمبر ماست ایشون پیغمبر خدا فرمود: هر کی اون روز باشه فَلْیَنصُرْه؛ باید یاری کند دو تا نکته اینجا بگم دقت کنید:

یاری رساندن امام حسین علیه السلام

نکتة اول فهم بعضی‌ها را ببینید این آقای انس‌بن‌حارث خانه و زندگی‌اش را رها کرد آمد نزدیکی همین سرزمین کربلا که اونجا روستا بود دیگه اونجا سکونت پیدا کرد ظاهراً هم یک خانه‌ای برای خودش درست کرد و در این سرزمین گاهی هم می‌آمد اینجا قدم می‌زد سال‌ها قبل از شهادت امام حسین‌آ که ابن‌سعد ابن‌سعد این غیر از عمربن‌سعدآ این یک نویسنده است به نام محمد بن سعد یک کتاب دارد به نام الطبقات الکبری کتاب خیلی قدیمی است سنی هم است شیعه نیست ایشون میگه خوب دقت کنید ابن‌سعد در الطبقات الکبری میگه یک آقایی بود به نام هیثم این می‌اومد رد می‌شد از این کربلا تو مسیرش بود دیگه می‌دید که این آقای انس اینجا سکنی گزیده اینجا زندگی می‌کنه تو بیابان بهش می‌گفت تو اینجا چه می‌کنی؟ می‌گفت من شنیدم از رسول‌خدا که در این سرزمین امام حسین کشته میشه می‌ترسم این واقعه اتفاق بیفته من نباشم من عمداً اومدم زندگی‌امو گذاشتم اینجا که هر موقع این اتفاق افتاد من ببین خیلی مهمه حاضر باشم این کجا؟ با آن آقایی که سینة امام حسین بوسیده آقا بهش میگه خودش هم به امام حسین میگه شما حقی کشته میشی آقا میگه منو یاری کن میگه نه من نمیام یعنی ابی‌عبدالله به عبدالله بن عمر، به عبیدالله بن حرّ جُعفی از اینها دعوت کرده نمی‌آیند اما این آقا را دعوت نکرده معلوم هم نیست چند سال دیگه قصة کربلا اتفاق بیفته شنیده در این سرزمین امام حسین شهید میشه زندگی‌اشو آورده اونجا که اگر یک روزی این اتفاق افتاد این یک وقت غایب نباشه باریک‌الله شنیده بودید اینو یه همچنین آدمی با یه همچنین روحیه‌ای اتفاقاً خب درک کرد قصه را روز عاشورا اومد خدمت ابی‌عبدالله و گفت آقا من خیلی وقت منتظرم از جدت هم شنیدم اجازه بدهید من بروم میدان مسن هم بوده یک خلاصه پیشانی بند بست وآبروهاشُ داد بالا محکم بست که به هر حال چشمش نیفته چون موهای پُر پشتی داشت رفت میدان انقدری که ازش می‌آمد نوشتند هجده نفر را کشت «قتل ثمانیة عشر»؛ یعنی کشت هجده نفر از دشمن را و بعد هم شهید شد ایشون یک رجزی خوانده من حالا رجز را میگم برا شما چیه چون نکتة دقیقی توشه اما آن دو تا نکته‌ای که گفتم میخوام بگم اولیش همین قصة سکونتش در کربلا بود قصة دوم که خیلی از جوان‌ها از ما می‌پرسند ما اتفاقاً این هفته که در برنامة سمت خدا هم که بودیم این سوال را چند نفر پیامک کرده بودند که آقا قصة علم ابی‌عبدالله به حادثة عاشورا چیه؟ اگه واقعاً می‌دانسته شهید می‌شود باید می‌رفته خب آیا این ارزش مثلاً معنوی اخلاقی جایگاهی آیا مجبور نبوده تو این قصه؟ آیا یک حادثه‌ای نبوده همه گفتند باید واقع بشه حالا هم واقع شده و تمام شده دیگه دنبال قاتل و دنبال نمی‌دونم عامل و سبب و این‌ها برا چه می‌گردید؟ خیلی‌ها این را می‌پرسند ببینید آقایان، خواهران، علم امام حسین را به کربلا نمیشه منکر شد، گرچه بعضی‌ها شدند یعنی نتونستند این سؤال را جواب بدهند صورت مسئله را پاک کردند گفتند نه آقا خبر نداشت بی‌اطلاع همین‌طوری تصادفاً اینجا قرار گرفت ولی نمیشه انکار کرد اونقدر روایات زیاده حضرت ابراهیم گفتم دیشب براتون اتفاقاً امشب دیدم حضرت موسی هم که اومد از اینجا رد بشه کفشش پاره شد همون کربلا پاره شد یک خاری بود سنگی بود خون از پاش جاری شد ایشون هم فکر کرد یک خطایی کرده، سؤال کرد خدایا من خطایی کردم که این اتفاق افتاد؟ که قبلشم برا حضرت ابراهیم منتهی در ناحیة سر پیش آمده بود خطاب شد نه اینجا خون مقدسی رو زمین ریخته میشه خواستیم خلاصه توهم تو این قصه شرکت داشته باشی بدانی توجه کنی حضرت عیسی باز امشب دیدم این نقل را اولین کسی بود یا یکی از کسانی بود که فرمود زیاد لعن کنید بر قاتلان امام حسین با اینکه امام حسین هنوز به دنیا نیامده امام حسین که چه عرض کنم جدش هم به دنیا نیامده حضرت عیسی ششصد سال قبل از اسلامه و یک نقلی داره این نقل هم جالبه که البته این نقل دو سه جا آمده است تو یکی از معابد یهود که میگن کَنیسه، مال مسیحی‌ها را  میگن کلیسا مال یهودی‌ها را میگن کنیسه من بعضی از جاهای کشورهایی که رفتم هم کنیسه‌ها را رفتم هم کلیساها را حالا تفاوتش چیه رفتم برا دیدن نمیخوام الان وارد اون بحث بشم ولی این تو تاریخ آمده سیصد سال قبل از بعثت رسول‌خدا ببینید سه قرن قبل از بعثت رسول‌خدا یعنی حدود 1700 سال پیش یک سنگی پیدا شد تو یه کنیسه‌ای تو یکی از همین کنیسه‌های یهود که بعداً هم این را دیدند یعنی بعد از شهادت ابی‌عبدالله هم این بوده یک شعری نوشته بود رو این سنگ کنده بود و اونجا بود که هیچ کسی معناش را نمی‌فهمید این یعنی چی شعر این بود:

أَتَرجو أُمَّهٌ قَتَلَت حُسَیناً

شَفاعَهَ جَدِّهِ یَومَ الحِسابِ

آیا امتی که حسین را می‌کشند انتظار دارند جدش رسول‌خدا شفاعتشون روز قیامت بکنه؟ کسی نمی‌فهمید این شعر یعنی چی سیصد سال قبل از بعثت

أَتَرجو أُمَّهٌ قَتَلَت حُسَیناً

شَفاعَهَ جَدِّهِ یَومَ الحِسابِ

علم امام حسین به شهادتش در کربلا

که بعد از شهادت امام حسین عده‌ای رفتند تو این کنیسه و این شعر را دیدند فهمیدند این سنگ نوشتة کهن سه قرن پیش چون کربلا 61 دیگه حدود سه قرن خورده‌ای پیش چی می‌خواسته بگه انکار قصة علم به کربلا ممکن نیست ولی آقایان، خواهران، جوان‌ها من یک جمله بگم همة ما تو زندگیمون یک اتفاقاتی می‌افته الان شما از این در برید بیرون فردا، پس فردا، آخر هفته، سال دیگه، تو زندگی‌های ماها یک اتفاقات مثبت و منفی می‌افته چه بدونیم چه ندونیم مثال عرض می‌کنم فرض کنید فردا ۱۰ صبح قراره برای یک کسی تصادفی اتفاق بیفته حالا این تصادف به اختیار خودشه بد رانندگی کرده همة عواملش هم اختیاری است من و شما از صبح که از خانه می‌آییم بیرون تا شب دهها اتفاق، حادثه، سخن، کلام، برامون پیش میاد که اختیاریه خوب گوش بدهید چی میگم چه اینها را بدانیم و چه ندانیم منتهی ما چون ظرفیت نداریم نمی‌دانیم یک راننده که کارش رانندگیه کافی است بداند یک روز تصادف می‌کنه دیگه اصلاً پشت ماشین نمیشینه اصلاً از خانه بیرون نمیاد چون ظرفیت نیست اطلاع به ما نمیدن حوادث آینده را چون تأثیر میذاره اما امام پیغمبر چون ظرفیت داره حادثه‌ای که به‌طور طبیعی، اختیاری، بدون جبر، رو روال عادی پیش میاد رو بهش خبر میدن ببین علم استفادة اختصاصی نداره فقط یک اطلاع است و إلا ابی‌عبدالله به اختیار خودش کربلا اومده قاتلانش به اختیار امام حسین را کشتند و جهنم میرن عرض می‌کنم ابی‌عبدالله مرتب می‌فرمود: من را رها کنید بذارید برم کوفه تمام قصه طبیعی است اما اونیکه اتفاق می‌افته حالا یکی از دوستان یک مثال قشنگی می‌زد گفت فرض کنید تو هیئت دولت توی مسئولین بالا یک وقتی بیایند به دو تا سه تا وزیر بگن فردا قراره فلان جنس گران بشه فلان جنس مثلاً سهمیه‌ای بشه یا فلان اتفاق تو کشور بیفته فقط جهت اینکه این آمادگی‌اشُ داشته باشه نه اینکه روزنامه کنه داد بزنه بره اون جنس بخره ذخیره کنه عرض می‌کنم نه این اطلاعه چون این بابا شخص اول دوم مملکته باید یک روز زودتر بدونه فردا دو روز زودتر ما الان ممکنه اتفاقاتی را بعضی‌ها می‌دونند مال 20 روز بعد خود دولت می‌دونه مثلاً یکماه بعد این کار را خواهد کرد اما باید او بدونه اعلام هم نکنه قصة کربلا اگرم بیان شده، اگرم ذکر شده علم ابی‌عبدالله یک علم جداگانه و اختصاصی است هیچ منافاتی با اختیار آقا نداره عزیزان ما که روی مین می‌رفتند در فتح المبین همین شهدایی که اینجا هستند ما میهمان سفرة این شهدائیم این عزیزان بهشون گاهی گفته آقا این میدان مین با صد تا شهید باید باز بشه آیا مجبور بود؟ قبلش هم می‌دانست یقین هم داشت جزء شهادت مسیری نیست این توضیحی بود که می‌خواستم خدمت شما عرض کنم.

خب انس بن حارث کاهلی اسدی آقایی که خود حدیث نقل کرده خودش هم پاش وایستاده خیلی‌ها حدیث می‌خونند پاش وانمی‌ایستند حسان‌بن‌ثابت خودش تو غدیر تبریک گفت خودش هم تو سقیفه یادش رفت کنار پیغمبر خدا بعضی‌ها به امیرالمؤمنین تبریک گفتند خودشونم یادشون رفت فضائل امیرالمؤمنین و احادیث غدیر را صحابی نقل کردند که خودشون بعد از رحلت پیغمبر فراموش کردند حدیث نقل کردن مهم نیست عمل کردن مهمه خودش نقل کرد و خودش هم عمل کرد چه جور عمل کرد؟ عملی که اومد زندگی‌اش را آورد کربلا موند امام حسین را درک کرد اجازه گرفت میدان رفت به شهادت رسید اما رجزش چه بوده؟ خوب گوش بدید سه بیته من فقط یک بیتشُ میگم که بشه حفظشم کرد اومد میدان بعضی از آنهاییکه میدان می‌آمدند اسم خودشونم نمی‌گفتند نمی‌گفتند من کی هستم از جمله ایشون نگفت من کی هستم فقط اینو گفت:

آلُ علىٍ شیعَهُ الرَّحمنی

وَآلُ حربٍ شیعَهُ الشَّیطانی،

شیعه پیرو خدا و شیعه پیرو شیطان

دو تا کلمه گفت: آقایانی که اینجا جمع شدید کربلا دو گروه شیعه است شیعة شیطان شیعة خدا پیرو الله، پیرو شیطان خب حالا کیآ هستند؟ آل علی هر کی پیرو علی‌بن‌ابی‌طالبه چرا نگفت آل حسین خب آنجا کربلاست بگه آل حسین نه قصة کربلا رو بغض علی‌بن‌ابی‌طالبه داستان شیعه داستان امامت امیرالمؤمنینه نگفت آل حسین بعد هم نگفت آل یزید رفت سر منشأ گفت ببینید از آغاز یک ابوسفیانی بوده یک رسول‌خدا و امیرالمؤمنین ابو سفیان و معاویه و رسول‌خدا و امیرالمؤمنین هر کسی پیرو علی‌ابن‌ابی‌طالبه نگفتم آل پیامبر چرا؟ چون آنها می‌گفتند ما پیغمبر قبول داریم مثلاً آل علی هر کسی تو خاندان امیرالمؤمنینه شیعة خداست پیرو خداست و آل حرب، هر کسی دنبال‌رو ابوسفیانه شیعة الشیطانی من نکته‌ای که اینجا میخوام به شما عرض کنم وقتم زیاد نیست باید خلاصه بگم اینه برادران، خواهران، جوان‌ها، خیلی‌ها از ما می‌پرسند شیعه از کِی درست شده است؟ از کِی؟ کِی گفتن شیعه؟ این نویسنده‌های مُغرض که الان هم تو شبکه‌ها تبلیغ می‌کنند یازده تا نظریه دادند در این رابطه من یک کنفرانسی دانشگاه تهران بود دو جلسه رفتم فکر کنم ضبطم شد راجع به شیعه‌شناسی مفصل اونجا این یازده تا را گفتم الان هم نمی‌خواهم توضیح بدم بعضی‌ها گفتند آقا اصلاً شیعه را ایرانی‌ها درست کردند بعد از قصة عرض می‌کنم کربلا و شهادت ابی‌عبدالله اینها دامن زدند یا نه صفویه درست کردند یا آل‌بویه درست کردند اینو گفتند بعضی‌ها گفتند نه اصلاً شیعه بعد از قتل عثمان درست شد خلیفة سوم که کشته شد عده‌ای جمع شدند در دفاع از امیرالمؤمنین گفتند شیعه بعضی‌ها گفتند نه ببین میگن شیعة جعفری اینها را امام صادق بنیانگذاری کرد و إلا قبل از امام صادق شیعه‌ به کار نبوده حرف‌های دیگم زدند ولی من یک جمله میگم کتاب هم در این رابطه زیاده آیت‌الله سبحانی داره آیت‌الله مکارم داره یک کتاب دارد آیت‌الله مکارم 110 درس دربارة امامت خلاصه ساده فارسی بگیرید بخونید یک خورده مذهبتون با دلیل ازش دفاع کنید آقایان عزیز خواهران گرامی اصلاً این سوال غلطه که شیعه از کِی درست شده است؟ از هیچ‌وقت شیعه همراه با رسالت پیغمبر بوده با نبوت پیغمبر بوده چون بارها و بارها منابع اهل‌سنت هم دارند حاکم نیشابوری در شَواهِدُ ألتَّنزیل داره رسول‌خدا تا علی را می‌دید علی(ع) «أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ هُمُ الْفائِزُونَ»؛ تو و شیعه‌هات رستگارید «أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ تردون علی الحوض»؛ تو و شیعه‌هات تو بهشت کنار حوض می‌آیید پیش من ببینید یک آیه تو قرآنه خوب دقت کنید «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ»؛ هر کسی ایمان و عمل صالح داشته باشه بهترین آدم رو کرة زمینه حدود بیست تا روایت تو منابع اهل‌سنت عالم حنفی حاکم نقل کرده که تا علی‌بن‌ابی‌طالب انقد پیغمبر گفته بود که دیگه معروف شده بود تا علی‌بن‌ابی‌طالب را اصحاب تو کوچه می‌دیدند تو خونه‌اش می‌رفتند پیش پیغمبر می‌آمد نمی‌گفتند علی آمد می‌گفتند أقْبَلَ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ آمد یعنی برترین آدم روی کرة زمین کلمة خیر البریه را دقت کنید چی میگم اصحاب پیغمبر امیرالمؤمنین را که می‌دیدند نمی‌گفتند علی آمد می‌گفتند کی آمد؟ خیر البریه یعنی این آیه این قصه قصة ساده‌ای نیست یک داستان دیدم خیلی جالبه یک وقتی اینم تو پرانتز بگم نه خدایی ناکرده این حرف‌هایی که می‌زنیم منافات با وحدت داره نه می‌خواهیم تفرقه ایجاد کنیم نه ما می‌خواهیم این جوان ما بداند که چرا شیعه است چرا از غدیر دفاع می‌کنیم چرا در خانة حضرت زهرا سنگ به سینه می‌زند بداند لااقل این استحکام داشته باشه اگر یک شبکه‌ای را باز کرد دوتا اشکال می‌کنند گیر نکنه نمانه این روایتی که میخوانم باز تو منابع اهل‌سنته یک وقتی معاویه از سعدبن‌ابی‌وقاص پرسید: سعدبن‌ابی‌وقاص پدر عمرسعد است سردار قادصیه معروف هست و کسی است که بالأخره خیلی احترامش می‌کردند منم نمیخوام الان رو شخصیت سعد صبحت کنم که کی بوده چه کار کرده پسرش به نام صالح نقل می‌کنه میگه معاویه از بابام سعدبن‌ابی‌وقاص پرسید: تو چرا به علی‌بن‌ابی‌طالب سب نمی‌کنی لعن نمی‌کنی؟ چون می‌دانید معاویه رسمی کرده بود سب به امیرالمومنین تو نماز جمعه‌ها تو مأذنه‌ها در سخنرانی‌ها یعنی انقدر جا انداخته بود که عمربن‌عبدالعزیز سال ۹۹ وقتی خواست این را بردارد حریف نمی‌شد مردم اعتراض می‌کردند به‌عنوان یک سنت الله‌اکبر ببینید چقدر تاریخ خیانت این‌ها را نقل می‌کنه امیرالمؤمنینی که اول من اسلم است اول من آمن است باید شصت سال سب بشه سعدبن‌ابی‌وقاص را به محاکمه کشید گفت: تو چرا سب علی نمی‌کنی؟ گفت: معاویه سه تا ویژگی خوب گوش بدهید

ویژگی های امام علی علیه السلام

سه تا ویژگی علی‌بن‌ابی‌طالب داره سه امتیاز پیغمبر به ایشون داده اگر یکی از اینها تو خاندان ما بود به دنیا می‌بالیدیم برجسته‌اش می‌کردیم یکیشو ما داشتیم و من نمی‌توانم با این سه تا ویژگی علی را سب کنم من نمی‌توانم با این سه تا ویژگی حرفی علیه امیرالمؤمنین بزنم گفت چیه اون سه تا؟ تیترهاشُ میگم براتون گفت:

یک: کسا

دو: منزلت

سه: رایه

هر سه تاشو توضیح میدم خلاصه گفت: سه تا جمله پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمود: یکی قصة کسا که همه نوشتند دیشبم به نظرم گفتم وقتی این پنج تا را جمع کرد فرمود: اهل‌بیت من اینها هستند آیة تطهیر نازل شد این یک امتیاز

امتیاز دوم منزلت بارها فرمود از جمله تو جنگ تبوک «‌أنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ مِنْ مُوسی» چطور هارون وزیر موسی بود جانشین موسی بود تو هم مثل هارون هستی نسبت به من البته یک فرقی دارد هارون پیغمبر هم بود شما پیغمبر نیستی إلّا إنّه لا نبیّ بعدی

سومیش رایه رایه یعنی پرچم حالا حدیث رایه چیه تو جنگ خیبر جنگ قفل شده بود قلعه فتح نمیشه امیرالمؤمنین هم چشم درد عجیبی داشت که چند بار این چشم درد ایشون را به بستر انداخت اینم میگم برا اوناییکه گاهی مریض میشن ناراحتن چرا شفا نمیگیرن زود فکر می‌کنند که مثلاً ائمه مریض نمی‌شدند داغ نمی‌دیدند نه آقا همین امامی که شما بهش توسل پیدا می‌کنید خودشم گاهی بیمار می‌شده بالأخره گله نکن شکوه نکن بله توسل و تبرکم الان میگم بدون تردید مؤثر هست تو جنگ خیبر چشم درد کرد رسول‌خدا یک روز خواستش دست مبارکش را گذاشت به چشم امیرالمؤمنین یک دستی کشید چشم درد خوب شد شِفاست دیگه رحمته اینو باز منابع اهل‌سنتم داره فرمودند که روز قبلش فرموده بود نگران نباشید فردا رایه پرچم را میدم دست کسی که قلعه را فتح کنه جنگ و تمامش کنه و کسی که خدا و پیغمبر دوستش دارند اونم خدا و پیغمبر را دوست داره آقا همه دیدند پرچم را داد دست امیرالمؤمنین  فرمود: «هذا رجل یحب الله و رسوله»؛ این آدمی که خدا و پیغمبر را دوست دارد ایشون هم خدا و پیغمبر را دوست دارد گفت: جناب معاویه من با این سه تا حدیث نمی‌توانم سب علی کنم کسا چی بود دیگه منزلت رایه این یک گوشه است یک کمی است از فضایل علی پس آل علی

شیعه الرحمانی یعنی چی؟

می‌دونید یعنی چی یعنی ما شیعة علی  نیستیم ما شیعة خدائیم چون پیرو امیرالمؤمنین پیرو خداست چون علی توحید می‌آموزد با نهج‌البلاغه‌اش علی نبوت می‌آموزد با نهج‌البلاغه‌اش امیرالمؤمنین اخلاق می‌آموزد با کلماتش مدیرت میده با حکومتش فلذا این سؤال غلطه از کِی شیعه ایجاد شد؟ شیعة امامی اثنی‌عشری پیرو دوازده امام تو کلام  پیغمبر آمده در زمان حیات امیرالمؤمنین فرموده پیغمبر این روایت را اهل‌سنت دارند بارها فرمود: بعد از من دوازده نفر امیر هستند الْأَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَر؛ اینها چیزهایی نیست که بشه انکار کرد من میخوام یک خورده با استدلال دوستان وارد این بحث بشوند این رجزی که ایشون خواند آل علی هر کسی پیرو امیرالمؤمنینه بندة خداست اهل نمازِ اهل توحیدِ اهل غلو نیست اهل عملِ چرا چون مساوی آل علی مساوی شیعة الرحمان اما هر کی تو اردوگاه بنی‌امیه است شیعة الشیطان این عرض من تا اینجا تمام فقط یه نکتة کوچیک بگم و مصیبت بخونم و اون نکته اینه البته این نکته توضیح مفصلی داره باز وقت نیست فقط اشاره می‌کنم آقایان جوان‌ها دهها روایت داریم که ائمة ما به پیروانشون فرمودند اگر کسی این ویژگی‌ها را داشته باشه شیعة ما نیست هآ امام کاظم  فرمود: لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَنْ لا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّراتُ بِوَرَعِهِ؛ من امشب اینارو جمع‌آوری کردم همشم یاداداشت کردم ولی فرصت نیست بخونم فقط بدانید فرمود لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَنْ لا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّراتُ بِوَرَعِهِ  من یه چیزیش که جالبه براتون بگم امام کاظم فرمود: لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَنْ لا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّراتُ بِوَرَعِهِ؛ شاید تعجب کنید آقا شما چرا این یکی‌رو انتخاب کردید چون همه‌اتون جوونید فرمود: شیعة ما نیست کسی که با زن‌ها وقتی حرف می‌زنه با تقوا حرف نزنه یعنی نگاه به نامحرم کنیم شیعة ما نیست کسی که ببینید لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَنْ لا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّراتُ بِوَرَعِهِ؛ چند تا منبع محکم داره این حدیث از جمله کافی مرحوم کلینی لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَنْ لا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّراتُ بِوَرَعِهِ؛ چرا امام صادق رو این دست گذاشته؟ یعنی جوان ارتباط با نامحرم دوستی چتی و نمی‌دونم رابطة موبایلی  و رابطة چنین اینها همه‌اش بی‌تقوایی است اگر کسی اومد تو زندگی‌اش ارتباط با نامحرم اومد گفتگوی حرام توجیه هم نکنیم‌آ گاهی بعضی‌ها یک اسامی دیگه میذارند روش مخصوصاً دوستانی که مذهبی‌اند یک خورده اینجور ارتباطاتو توجیه دینی می‌خواهند بکنند حواستون جمع باشه یک آقایی است به نام مراضم اینو بگم بحثم تمام میگه اومدم مدینه یک خانه‌ای گرفتم اجاره کردم تو اون خانه یک خانمی بود خب حالا ایشون اومده برای چه کاری نمی‌دونم کاسب بوده دانشجو بوده بالأخره میگه خیلی از این خانم خوشم آمد و خواستگاری کردم ایشونم قبول نکرد گفت: من ازدواج نمی‌کنم خیالمو راحت کرد بالأخره منم به هر حال بی‌دقتی کردم یک روز یک جایی که خلوت بود دست به طرف این نامحرم بردم که متعرضش بشم ایشون فریاد زد و من خلاصه گریختم از این صحنه و عصرش یا فرداش آمدم خدمت آقا امام کاظم تا وارد شدم امام کاظم دیگه علم داره خبر از کار مخفی افراد داره تا وارد شدم آقا فرمود: لَیسَ مِن شِیعَتِنا؛ شیعة ما نیست کسی که تو خلوت مواظب خودش نباشه به قول معروف میگه افتاد دوهزاریم فهمیدم آقا چی میخواد بگه میخواد بگه چه غلطی بود کردی زنت نشد نشد تو حق نداری متعرض نامحرم بشی فرمود: لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَنْ لا تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّراتُ بِوَرَعِهِ؛ شیعة ما نیست کسی که من إذا خلاء؛ کسی که تو خلوت قلبش خودشُ کنترل نکنه من از میان دهها روایتی که بود همین یکی را خواندم کنترل ارتباط با نامحرم کسی نداشته باشه میگه لَیسَ مِن شِیعَتِنا؛ امام صادق فرمود: شیعة ما نیست کسی که قولش با عملش منطبق نباشه یخالف قوله عمله؛ قول بده عمل نکنه حرف بزنه پس حالا که افتخار شیعة علی دارید شیعة الرحمان دارید شیعة‌الحسین دارید خَیْرُ الْبَرِیَّهِ را ان‌شاءالله پیروی می‌کنید تَرِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ؛ ان‌شاءالله در بهشت کنار کوثر بر رسول‌خدا وارد میشی اهل فوضی اینهمه امتیاز به شما دادند که پیغمبر خدا فرمود: خداوند به شیعیان ما امیرالمومنین هنگام جان دادن آسان جان دادن قیامت بهشت و و و دهها امتیاز به شما داده ولی یک وقت نرید تو پرانتز لَیسَ مِن شِیعَتِنا؛ تو این بمانید، هم شیعة اعتقادی چون شیعه هم اعتقادی است هم اخلاقی اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین به غدیر به امامت نه خلافت و اخلاقی که از من و شما خواسته‌اند، خب کافیه دیگه به همین میزان اکتفا کنیم خدمت شما برادران خواهران بینندگانی که این برنامه را دنبال می‌کنند و مطالب را گوش میدن امشبم این برنامه ‌به‌طور ویژه برای مجموعة با کاروان خورشید ان‌شاء‌الله پخش خواهد شد و عزیزانی دنبال خواهند کرد این بحث شِعارهای عاشورا را خداوند ان‌شاءالله به همة ما توفیق پیروی از امیرالمؤمنین توفیق حشر و نشر با ایشون را عنایت بفرماید.

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.

روضه رقیه بنت الحسین علیه السلام

یه ذوقی به خرج دادن بعضی‌ها، این شب‌ها را تقسیم کردن، البته نه روایتی داره، نه آیه‌ای داره، نه حدیثی داره، صِرفِ ذوقه، خوبم هست، قشنگه، منظم کردن، مثلاً یه شب مسلم‌بن‌عقیل، یه شب روضة ورود کاروان، یه شب بچه‌های امام‌حسن، یه شب علی‌اکبر، علی‌اصغر، ذوقی به خرج دادن توی این چند سالة أخیرم بیشتر، این تقسیم و این تنظیم صورت گرفته، کار قشنگی هم هست، تو این تقسیمات و تنظیمات یه ذوقی به خرج دادن شب سوم‌ رو، به رقیة بِنْتُ‌الحُسَین اختصاص دادن، گرچه این روضه بعد از عاشوراست تو ماه صفر خوانده میشه، ولی خب جا دارد این نازدانة اباعبدالله امشب یک یادی ازش بشه، نازدانه‌ای که عماد‌الدین طبری در کامل بهائی، در چند سطر فقط، مصیبتشُ نقل کرده و این مصیبت، جا داره کتاب‌ها براش نوشته بشه، اشعار براش گفته بشه، گرچه سطور نقل مصیبت کوتاهه، ولی مصیبت فوق‌العاده عمیقه، من فقط یه جمله‌ای به شما بگم، بعد مصیبتُ بخونم، یکی از این دوستان من که شایدم اینجا باشه گاهی میاد شب‌ها ایشون دو سال پیش برا من نقل کرد گفت: من برادرم تو یک بنائی سقف خراب شد و از دنیا رفت، ایشون می‌فرمود: یک دختری داشت سه چهار ساله خیلی بی‌تابی می‌کرد، چونکه خیلی وابسته بود، ایشون می‌گفت: ما خیلی بهش محبت کردیم، عموش بود منزلمون می‌بردیم، مسافرت می‌بردیم، به هر شکلی سعی کردیم خلاصه این چاله‌ها یا اون خلع را براش پر کنیم، یه روز صبح من ایشون دیدم خیلی ناراحته گفتم چیه؟ گفت دیشب دو نیمة شب همة مارو این بچه به مصیبتی مبتلا کرد به ناراحتی مبتلا کرد که تا صبح نخوابیدیم گفتم چی شده: گفت دو نیمة شب دیشب بیدار شد گفت میخوام برم سر قبر بابام، هر چی کردیم گفتیم بابا همین شاهزاده سید علی دفن پدرشون خدا رحمتشون کنه امام‌زاده شاه سید علی دفنه، گفت بالأخره ول نکرد، بلند کردیم نیمة شب بچه‌رو، اومدیم دیدیم در بسته است با یه مکافاتی می‌گفت خادم بیدار کردیم ناراحت شد گفت آقا دو نیمة شب که سر قبر کسی نمیاد، گفتیم آقا استثنائی این بچه رها نمی‌کنه داره از بین می‌بره ما را هر چی اسباب‌بازی اوردیم هر چه پارک بردیم هر کجا بردیم میگه قبر بابا میگه وقتی اُوردیمش خودشُ انداخت رو قبر بابا زبونش گرفت نتونست حرف بزنه قفل کرد قفل کرد آنچنان‌که می‌گفت حاج‌آقا به من می‌گفت تا صبح ما نشستیم اشک ریختیم آقایون این مسئله شوخی نیست خیلی سخته، ببینید کوچک‌ترین بچه‌ی ابی‌عبدالله علی‌اصغر که ابی‌عبدالله یه عنایت ویژه بهش کرده اومده بغلش کرده بوسیده بعد از اون این بچة سه‌ ساله است من نمیگم اینارو جای خواندم دیدم ولی به‌طور طبیعی یه علاقه‌ای عجیبی بین این پدر و دختر بوده حالا کربلا ایشونُ بغل کرده، بوسیده، نمی‌دونم ننوشتن اینارو جایی، چقدر ارتباط این دختر و بابا صمیمی بوده چون ابی‌عبدالله بچه‌های دیگه‌ام داره، اما این ارتباط چقدر صمیمی بوده که این نازدانة سه ساله تو خرابه که حالا خرابه هم نه اینکه ذهنتون بره جای خرابی بوده، نه؛ اون منطقه به نام خرابات معروف بوده سقف نداشته یه جای خاصی کنار کاخ یزید بلند شد سراغ ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ را گرفت چه کرد؟ همه بیدار شدن زینب‌کبری، امام‌سجاد، یه کربلایی درست کرد، یه عاشورایی درست کرد، یه غوغائی ایجاد کرد، یه بلوایی به پا شد، من نمی‌تونم قبول کنم که یزید ملعون و اطرافیانش تصادفی این سَرُ فرستاده باشه، هر چقدر هم آدم بی‌رحم باشه اینکارو نمی‌کنه عمداً کردن این کارُ خواستند یه داغ دیگه‌ای به دل زینب بگذرد، یه داغ دیگه‌ای به دل امام‌سجاد بزند نمی‌دانم عرض کردم یه بچه با قبر بابا چه می‌کنه اصلاً نمیشه فکر کرد یه سَرِ غرقه به خون، لب‌های کبود، پیشانی شکسته، سَری که دیده امّا هیچ‌کجا بغل نگرفته، دیدن از راه دور فرق می‌کنه با این دستای کوچولوش سَرُ برداشت میان دامن گذاشت چقدر طاقت داره مگه یه بچه، یه نگاهی کرد به پیشانی اباعبدالله، به محاسن غرقه خون ابی‌عبدالله، خیلی طول نکشید آرام شد، آرام شد، وقتی آمدن دیدن جان به جان آفرین تسلیم کرد سر یه طرف نازدانة ابی‌عبدالله یه طرف.

بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها

برچسب‌ها