تاریخ ارسال:04:42 - 1396/01/22 شناسه: 1259

سیرة نبوی در سیرة امام‌حسین علیه السلام

نویسنده: 
امام حسین علیه السلام
تمام ائمة ما یعنی 250 سال که در میان مردم بودند غیر از امام‌زمان که حالا اون هم میگم همه‌اشون روششون روش رسول الله بود سنت پیغمبر سنت پیغمبرم روش قرآن بود لذا اگر بخواهیم بگویم قرآن مساوی سیرة رسول خدا سیرة رسول خدا مساوی است...

اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي جَعَلَ اَلْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِيلاً عَلَى آلاَئِهِ وَ عَظَمَتِهِ ثُمَّ الصَّلوه و السَّلام علی حَبيبه و خِيَرتهِ حافِظِ سرِه و مُبَلغِ رسالاتِه سَيِّدِنا و نَبيَّنا اباالقاسم محمد علی آلِهِ الطّيبين الطّاهرين المُنْتَجَبين سيَّما بقية الله فِی الْاَرَضين ولعن علی اعدائهم أعدا الله أجعين».

سیرة نبوی در سیرة امام‌حسین علیه السلام

قال الله تبارک و تعالی: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَکرَ اللَّهَ کثِيرًا»؛ (احزاب: 21) بحث امسال ما به خواست خدا در رابطة با سیرة پیامبر گرامی اسلام در نهضت عاشوراست سیرة نبوی در سیرة امام‌حسین ـ علیه السلام ـ که حالا توضیح می‌دهم منظورم چیه ببینید روزی که اباعبدالله از مدینه بیرون آمدند فرمودند: (وَ أَسيرَ بِسيرَةِ جَدّی وَ أَبی عَلِی بْنِ أَبيطالب)؛ من روش پیغمبر و روش امیرالمؤمنین را می‌خواهم ادامه بدهم (وَ أَسيرَ بِسيرَةِ جَدّی وَ أَبی عَلِی بْنِ أَبيطالب)؛ یه جمله‌ای را هم ابن‌اعثم نقل می‌کند از مورخین که شب عاشورا امام‌حسین به زینب‌کبری ـ سلام الله علیها ـ فرمودند: من این جمله‌رو جای دیگه ندیدم ایشون فقط نقل کرده فرمودند: (ان لی و لک و لکل مؤمن و مؤمنه اسوة برسول الله)؛ خواهرم جزع کن فزع نکن من شما همة انسان‌های مؤمن زن و مرد باید الگومون رسول‌الله باشه به پیغمبر تأسی کنیم (ان لی و لک و لکل مؤمن و مؤمنه اسوة برسول الله)؛ روز عاشورا هم خیلی این مطلب را تکرار می‌کرد مثلاً گاهی می‌اومد جلوی لشکر می‌فرمود: (هل تعلمون ان جدی رسول الله)؛ اصلاً شما می‌دانید من جدم پیغمبر است گاهی هم نشانه‌های پیغمبر را با خودش می‌آورد مثلاً شمشیر پیغمبر پیش ایشون بود عمامة پیغمبر پیش ایشون بود می‌اومد می‌فرمود: (هل تعلمون هذه عمامة رسول الله)؛ اصلاً شما می‌دانید این عمامة پیغمبر است سر من است پیش من چیکار می‌کنه (هل تعلمون هذا سیف رسول الله)؛ می‌دانید این شمشیر پیغمبر است دست من است

روش ائمه علیهم السلام روش پیغمبر صل الله علیه و آله بود

آقایان خواهران این نکتة مهمی است دقت کنید چی می‌خواهم بگم تمام ائمة ما یعنی 250 سال که در میان مردم بودند غیر از امام‌زمان که حالا اون هم میگم همه‌اشون روششون روش رسول الله بود سنت پیغمبر سنت پیغمبرم روش قرآن بود لذا اگر بخواهیم بگویم قرآن مساوی سیرة رسول خدا سیرة رسول خدا مساوی است سیرة علوی سیرة حسنی سیرة حسینی سیرة امام‌صادق سیرة رضوی امام‌زمان أرواحنا له فدا هم وقتی ظهور می‌کند می‌فرماید: تو روایت دارد: (یسیر بسیرة جده رسول الله)؛ روشش روش پیغمبر گرامی اسلام است اینقدر این مسئله مهم است که در کتاب کافی که مرحوم کلینی 1200 سال پیش جمع‌آوری کرده روایاتی را می‌آورد از امام‌صادق که فرمود: هر چی ما میگیم با دو چیز بسنجید اگر خلاف این دو تا بود از ما قبول نکن یکی قرآن یکی سنت رسول‌خدا و لذا ائمة بزرگوار ما سنت و روششون روش رسول‌خدا بوده

شیعه اهل سنت واقعی است

اونکه اون آقا کتاب نوشته شیعه اهل‌سنت واقعی است حرف قشنگی است اهل‌سنت پیغمبر شیعه است چرا؟ چون شیعه سنت پیغمبر را از زبان بچه‌هاش فرزندانش ائمة معصومین گرفته کاری که امروز داعش داره می‌کنه این سنت رسول‌خدا نیست برای اینکه از خودش اختراع کرده سنت رسول‌خدا سیرة رسول‌خدا را امام‌صادق بیان می‌کرد: وضو می‌گرفت می‌فرمود: این وضو پیغمبر نماز می‌خوند می‌فرمود: نماز پیغمبر است یک کلمه و یک نقطه هم به سنت پیغمبر اضافه و کم نکردن حلالش حلال حرامش حرام فقط توضیح دادن تبیین کردن بیان کردن

محبوبترین بنده خدا

و لذا این امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه ببینید می‌فرماید: (أحب لعباده الی الله)؛ محبوب‌ترین بندة خدا می‌دونید کیه؟ المتأسی بسنة النبیه؛ هر کی دنباله‌رو سیرة پیغمبر باشه روش رسول‌خدا در صلح در جنگ در نشست در قیام در قعود در اخلاق در اعتقادات خیلی از این حرف‌ها تو نهج‌البلاغه حالا فرصت نیست من عرض کنم امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید: فتأس بنبیک الأطهر؛ مردم تو زندگیتون به پیغمبر تأسی کنید و آقایان جوان‌ها امام‌حسین بعد از نیم قرن بعد رحلت رسول‌خدا آمد سنت پیغمبر را اجرا کند سنت پیغمبر که سقیفه نبود غدیر بود سیرة پیغمبر که بی‌احترامی به اهل‌بیت نبود سیرة پیغمبر که حاکمیت یزید شرابخوار نبود کی رسول‌خدا این حرف‌ها را زد سیرة پیغمبر که توهین به سادات و فرزندان پیامبر نبود سیرة پیغمبر در بحث ادارة جامعه امامت بود نه خلافت سیرة پیغمبر در بحث مدیریت جامعه مدیریت اهل‌بیت و دهها موردی که به سادگی بعضی‌ها گفتند این حلال پیغمبر را ما حرام می‌کنیم اینجا اضافه می‌کنیم اینجا کم می‌کنیم بعد از پیغمبر این اتفاق خیلی افتاد و افتخار شیعه این است که امروز سر بلند می‌کنه می‌فرماید: آنچکه ائمة ما گفتن صد در صد اونیکه پیغمبر فرموده بی‌هیچ تفاوتی بی‌هیچ کم و زیادی امام‌صادق خیلی راحت می‌فرمود: اینکه من میگم قال الرسول الله اینکه من میگم قول پیغمبر فعل پیغمبر است این هدف اصلی امام‌حسین بود که سیرة رسول‌خدا پیاده بشود ببینید من یه آیة قرآن براتون بخوانم حالا بعد فرصت کردید ببینید با قرآن انس داشته باشید جوان‌ها آیة 21 سورة احزاب اول منبر هم خواندم قرآن می‌فرماید: هر کسی سه تا ویژگی داشته باشد الگوی او پیغمبر است وإلا اگر این سه تا ویژگی را نداشته باشد حرف پیغمبر را گوش نمی‌دهد آیه را بخوانم «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَکرَ اللَّهَ کثِيرًا»؛ (احزاب: 21) پیغمبر الگوی نیکویی است اُسوه است خب برا کی «لِّمَن کانَ يَرْجُو اللَّهَ»؛ کسی که خدا را قبول داشته باشد «وَالْيَوْمَ الْآخِرَ»؛ قیامتم قبول داشته باشد «وَذَکرَ اللَّهَ کثِيرًا»؛ خدا ترس باشه یاد خدا باشه یزید نه خدا را قبول داشت چون می‌گفت: (عبارت عربی)؛ اصلاً خبری نیست وحی‌ای نیست اینا دروغ است ابوسفیان اومد کوبید رو قبر حمزه گفت: پاشو ببین همة اینا دروغه تاریخ نقل کرده تاریخ اهل‌سنت یک جلسه‌ای تشکیل شده بود اموی‌ها دور هم بودن قبل از حکومت یزید زمان قبل از زمان فرمانداری یا خلافت معاویه است یا حتی قبل از او شاید اواخر حکومت خلیفة سوم یه جلسه‌ای تشکیل شده بود ابوسفیان کور شده بود این آخریآ دیگه چشمش نمی‌دید دستش گرفتن اُوردنش تو این جلسه نشوندنش به نظرم مسعودی این را نقل کرده که تاریخش مال هزار سال پیشه مروج‌الذهب نشست چون چشماش نمی‌دید به این بغل دستیش گفت بنی‌هاشم کسی تو جلسه نیست گفتن نه همه اموی‌اند همه خودمونی‌اند خیالت راحت باشه گفت هیچ‌کس نیست غریبه گفتن نه گفت: پس من میخوام یه چیزی بگم بلند شد رو کرد به اینایی که اونجا بودند گفت حالا که حکومت افتاد دست شما بالأخره معاویه حاکم شد اینها قدرت پیدا کردن تو شام حالا که افتاد دست شما (يا بَنی اُمَيَّةَ تَلَقَّفوها تَلَقُّفَ الْكُرَةِ، أما وَ الَّذی يَحْلِفُ بِهِ اَبوسُفيانَ لا جَنَّةَ وَ لا نارَ ما زِلْتُ اَرْجوها لَكُمْ وَ لِتَصيرَنَّ اِلی صِبْيانِكُمْ وِراثَةً)؛ کره یعنی توپ دیگه نذارید این توپ تو زمین بنی‌هاشم بیفته این توپ دیگه دست بنی‌هاشم ندید حالا که نه تو بازی فوتبال اینآ میگن دیگه توپ دیگه دست بازیکنآی رقیب ندید (تَلَقَّفوها تَلَقُّفَ الْكُرَةِ)؛ گفت این توپ تو زمین شماست تا می‌توانید نگهش دارید و گوشم کردن به حرفش تا سال 132 بنی‌امیه نگه داشتن یزید کار اینها را خراب کرد با اون جنایتی که کرد که بعد افتاد دست دیگه بنی‌عباس و اینها اینها نگاهشون این بود سیرة پیامبر به کار نبود سیرة رسول‌خدا سیرة پیامبر این بود که حاکم شراب بخوره حاکم نماز نخونه حاکم زن‌باره باشه حاکم اهل فساد باشه حاکمی که بهش میگن امروز میگن حالا قدیم هیچی یک کتابی نوشته این ادریس مغربی ایشون اهل‌سنت بوده شیعه شده اسم کتابش اینه حسین مرا شیعه کرد (شیعنی الحسین)؛ اونجا میگه می‌دانید چرا من شیعه شدم من دیدم عده‌ای پسر پیغمبرشون کشتن و امروز در جهان اسلام در مدح این قاتل‌ها دارن کتاب می‌نویسن الان کتاب تو کشورهای عربی چاپ شده یزید امیرالمؤمنین چاپ شده کتاب چاپ شده برائت الیزید من دم الحسین؛ بی‌گناهی یزید از خون امام‌حسین غزالی صاحب احیاءالعلوم به صراحت تو کتاباش می‌نویسه لعن یزید و اینها جایز نیست میگه من خیلی دلم سوخت دیدم قاتلانی که نوة پیغمبرشونُ به شهادت رساندن امروز تو جهان اسلام یه عده‌ای دارن اینها را بی‌گناه جلوه می‌دهند لذا تصمیم گرفتن دست از این اعتقادم بردارم و شیعنی الحسین سیرة پیامبر چیه که ما اینجا می‌خواهیم بگیم امام‌حسین اومد اونو احیاء کنه

سیره پیامبر

1- بردن مردم از ظلمت به نور

من حالا امسال چند شبی که خدمت شما هستیم این سیره را من توضیح میدم یکی‌اشو امشب میگم خوب دقت کنید قرآن کریم می‌فرماید: سیرة پیغمبر این بوده مردم را از ظلمت ببرد به نور «کتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْک لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَي صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»؛ یک کلمه پیغمبر می‌خواست تاریکی را ببرد نور بیاورد جامعه را دل‌ها را آدم‌ها را نورانی کند امام‌حسین هم می‌خواست این کار را بکند حالا بعضی‌ها ظرفیت داشتن نورانی شدن بعضی‌ها ظلمانی ماندن ابی‌عبدالله می‌خواهد این هدف پیغمبر را پیاده کنه «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّوُرِ»؛ ببینید نور مفرد ولی ظلمات جمع است خدا ولی اوناییکه از ظلمات می‌روند به نور پیغمبرم اومد مردم از تاریکی ببر به نور حالا تو جنگ احد یه جوانی شهید شد به نام مصعب‌بن‌عمیر این جوان جوان شیک‌پوش عرب بود که خانواده‌اشم مسلمان نشدن خودش مسلمان شد با یه لباس مندرسی شهید شد پیغمبر اومد بالا سرش فرمود: ای جوان شیک‌پوش عرب چونکه بهترین لباس‌ها را تو عرب این می‌پوشید بهترین تیپ این می‌زد اکنون داری با یک لباس مندرس با یک کفن به خاک سپرده میشی بعد رو کرد به اصحاب فرمود: هذا عبد نورالله قلبه؛ این آدم به نور رسید از ظلمت‌ها اومد بیرون به نور رسید یه روزم پیغمبر خدا اومد صبح مسجد دید یه جوانی خیلی بهم ریخته است هی اینور نگاه می‌کنه اونور نگاه می‌کنه بالا نگاه می‌کنه چته خواب نداشته بود شب قبلش چته گفت: یا رسول‌الله بهشتی‌هارو می‌شناسم می‌دونم ایناییکه الان پشت سر شما هستن چند تا بهشت می‌روند چند تا جهنم می‌روند دارم آخرت می‌بینم پیغمبر فهمید این رسیده فرمود: هذا عبد نورالله قلبه؛ این به نور رسیده این داره می‌بینه حقایق‌رو آقا فرمودند که خواسته‌ای نداری گفت چرا آقا دعا کنید من شهید بشم که تو یکی از جنگ‌ها هم شهید شد ببینید نورانیت برادران، خواهران، جوانان ساده بگم ما روایات که نگاه می‌کنیم نورانیت تو سه چیز است ظلمت هم تو سه چیز حالا امتحان کنید خودتون را نور تو چیه ظلمت تو چیه نور و ظلمت گاهی که تو عقائد گاهی تو رفتار و اعمال گاهی تو افراد ساده بگم تو عقائد توحید نور در اعمال نماز نور در افراد اهل‌بیت نور است الصلاة النور؛ نماز نور، الذکر النور؛ ذکر نور است قرآن نور است تو افراد ائمه جعل لکم الله خلقکم الله أنواراً؛ تو عقائد توحید ظلمت چیه آدم‌ها گاهی عقائد ظلمته شرک گاهی اعمال ظلمته دروغ دروغ تاریکیه شراب‌خواری تاریکه قلب سیاه می‌کنه معصیت تاریکه گاهی افراد تاریکن مثل شمر و یزید سه تا در مقابل سه تا عقائد نورانی توحید اعمال نورانی نماز ذکر، دعا، زیارت، توسل، اشخاص نورانی‌ اهل‌بیت عقائد ظلمانی شرک اعمال ظلمانی ظلم ستم دروغ اشخاص ظلمانی یزید معاویه نتانیاهو امروز

آیا ظلمت و نور یکی است؟

آنوقت قرآن می‌فرماید: این دو تا با هم یکی‌اند «هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ»؛ یعنی ظلمات توحید با شرک یکیه نور با ظلمت یکیه توحید که نور با شرک که ظلمته یکیه نماز که نور با بی‌نمازی که ظلمته یکیه امیرالمؤمنین که نور با ابن‌ملجمی که ظلمته یکیه؟ «هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ»؛ هآ کربلا تجلی ظلمات و نور یه داستانی بگم از ظلمات و نور یه آقایی است به نام قرظه قرظه با قاف ظ دسته‌دار از اصحاب رسول‌خداست در اُحد جنگیده در صفین کنار امیرالمؤمنین جنگیده مدتی استاندار امیرالمؤمنین در فارس بوده آدم بسیار سالمی است استاندار امیرالمؤمنین در فارس بوده در کوفه مدرس فقه احکام تدریس می‌کنه دو تا پسر خدا به ایشون داده یکی ظلمانی یکی نورانی یکی عمربن‌قرظه یکی علی‌بن‌قرظه بابا قبل از کربلا مُرد باباشون سال 51 از دنیا رفت یعنی درست در واقع ایام بعد از حدود و ایام شهادت امام‌حسن‌مجتبی دیگه اصلاً درک نکرد کربلارو ده سال قبل از کربلا از دنیا رفت دو تا پسر خدا به او داده عمربن‌قرظه علی‌بن‌قرظه عمربن‌قرظه روز ششم محرم اومد خدمت ابی‌عبدالله گفت آقا من آماده‌ام برا یاری شما حالا از کجا اومده کاری ندارم به امام‌حسین پیوست سه چهار تا مأموریت ویژه آقا بهش داد یکی‌اش این بود فرمود: برو از عمرسعد با عمرسعد گفتگو کن بیان با هم یه مذاکره‌ای داشته باشیم رفت و عمرسعد و پسرش غلامشُ اُورد اباعبدالله هم به اباالفضل العباس و علی‌اکبر یه مذاکره‌ای اونجا روز هشتم محرم تشکیل شد که خودش میگه آقا با عمرسعد آهسته صحبت می‌کرد من هم سعی می‌کردم چی میگه آقا ولی نمیشنیدم متوجه نمی‌شدم صحبت صحبت خصوصی بود میگه فقط اینو شنیدم که وقتی عمرسعد بلند شد آقا فرمود: بترس از قیامت یا عمر (عبارت عربی) بترس از قیامت بترس از اون روزی که سرت بالای نیزه تو این کوفه بچه‌ها سنگ‌باران کنن اینو میگه من شنیدم بعد هم که میگه عمرسعد پشتش کرد رفت آقا یه نفرینش کرد فرمود: ذبحک‌الله علی فراشک؛ ان‌شاء‌الله تو اون رختخوابت خدا جانتُ بگیره که همین‌طور هم شد مختار فرستاد تو همون رختخواب عمرسعد را به درک واصل کرد این عمربن‌قرظه است با این روحیه‌ای که خدمت شما عرض کردم وقتی ابی‌عبدالله ایستاد به نماز روز عاشورا سعدبن‌عبدالله وایستاد یه طرف عمربن‌قرظه یه طرف امام نماز بخونه هردوشون تیر خوردن هر دو هم به شهادت رسیدن البته مبارزه هم کرده وقتی آقا اومد بالا سرش فرمود: ابشرک بالجنه؛ بهشت بر تو گوارا باد أنت أمامی فی‌الجنه؛ تو زودتر از من رفتی بهشت این آدم نورانی آنوقت اون برادرش علی‌بن‌قرظه نافع‌بن‌هلال او را به درک واصل کرد جزء سپاه عمرسعد ببینید از یه پدر پدر صحابی پدر مؤمن پدر مجاهد پدر أحد شرکت کرده یه فرزند ظلمانی داره خیلی نمونه‌های زیادی است آ شما تو عموهای پیغمبر عموی ظلمانی دارید أبولهب «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ»؛ عموی نورانی دارید حمزة سیدالشهداء اونیکه اهل‌بیت بهش افتخار می‌کردن می‌بالیدن ببینید کجای کارید چقد تو ظلمت هستید چقد تو نور هستید حالا من راه نورانی شدن براتون میگم روایتش ولی خیلی روشنه مظاهر نور روشنه قرآن نور، نماز نور، اهل‌بیت نور، دعا نور، جلسة ابی‌عبدالله نور، دروغ ظلمته تهمت ظلمه غیبت ظلمته نگاه به نامحرم ظلمته بی‌دینی و بی‌نمازی ظلمته، معصیت ظلمته خیلی حواستون جمع باشه و جالبه این آیه را شما شنیدید «وَالَّذِينَ کفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِک أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»؛ علامة طباطبایی یه بحث قشنگی داره میگه چه جوری خدا میگه کافرآ از نور می‌روند به ظلمات مگه نور دارند مگه نور دارند «يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ»؛ یعنی چی؟ حرف قشنگی می‌زنه میگه خدا یه نور فطرت به همه داده این کافر نور خاموشش می‌کنه لذا «يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَاتِ»؛ اما مؤمن برافروخته‌اش‌ می‌کنه لذا «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّوُرِ»؛ تازه آقایون یه چیزی بهتون بگم اگر بعضی‌ها یه خورده قوی‌تر باشن این نور حسی هم میشه براشون‌آ یعنی چی حسی میشه؟ یه کربلایی کاظم تو این قم بود قبرش الان تو این قبرستان نو آقازاده‌اشون برادراشون هستن نوه‌هاشون من می‌شناسم خب این حافظ قرآن شد به لطف خدا معجزه‌ای بود که خیلی پیردها دیده بودنش یکی از مراجعی که الان هست ایشون به من گفت گفت کربلایی کاظم سواد نداشت فقط قرآن می‌خوند برعکس هم می‌خوند که آیت‌الله آسید احمد خوانساری گفته بود ما «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»؛ برعکس بخونیم ده تا اشتباه می‌کنیم برعکس خواندن قرآن خیلی سخته‌آ یعنی از آخر به اول نه اینکه بگی بسم الله الرحمن الرحیم «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»؛ از آخر بیای به اول ایشون از آخر به اول از اول به آخر قرآن می‌خوند یکی از این آقایونی که الان هست از علما منم خیلی خدمتشون میرسم می‌گفت من یه کتاب بردم پیش کربلایی کاظم از این کتابای عربی حوزه که عربی نوشته تو هر صفحه‌ای سه تا چهار تا آیه داشت بقیه‌اشم کلمات نویسنده بود گفتم این قرآن یا نه؟ گفت اینش قرآنه اینشم قرآنه اینم قرآنه دست میذاشت روش بقیه‌اش قرآن نیست گفتن تو که سواد نداری از کجا می‌فهمی این قرآن این قرآن بقیه قرآن نیست گفت اونا نور داره این نور نداره من نورش می‌بینم ببین گاهی بعضی‌ها به اینجا میرسن‌آ حتی این نور را مرحوم آشیخ‌عباس قمی نقل می‌کنه میگه سر مقدس اباعبدالله را وقتی می‌بردن برا شام تو همین مسیر یه چند تا چون سر اباعبدالله را زودتر بردن یه چند نفری از این افرادی که سر را می‌بردن این سر را یه جایی به درختی بسته بودن داشتن غذا می‌خوردن عیش و نوش می‌کردن یه آقایی هست به نام یحیی یهودی میگه این اومد از خانه‌اش بیرون ایستاد یه سری به این درخت بسته شده افرادی هم مشغول‌اند گفت این باید یه آدم مهمی باشه که 6 ـ 7 تا مأمور این سر دارن میبرن نشست تاریک شد شب شد دید یه نوری از این سر به آسمان ساطعه ببینید این آدم یه ضمیر پاکی داره که این نور رو می‌بینه یه نوری از ساطع به آسمان نشست نشست نشست یه وقت هم دید نه یه صدای هم از این سر شنیده میشه و این آیه‌رو می‌خونه «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»؛ (شعراء: 227) ببین اینکه پیغمبراکرم خوب دقت کنید این دعارو خیلی می‌خوند فرمود: بیشترین دعای أنبیاء این بوده (اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيْ قَلْبِيْ نُوْر، وَفِيْ لِسَانِيْ نُوْراً، وَفِيْ سَمْعِيْ نُوْراً، وَفِيْ بَصَرِيْ نُوْراً، وَمِنْ فَوْقِيْ نُوْراً، وَمِنْ تَحْتِيْ نُوْراً، وَعَنْ يَمِيْنِيْ نُوْراً وَعَنْ شِمَالِيْ نُوْراً، وَمِنْ أَمَامِيْ نُوْراً، وَمِنْ خَلْفِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ نَفْسِيْ نُوْراً، وَأَعْظِمْ لِيْ نُوْراً، وَعَظِّمْ لِيْ نُوْراً، واجْعَلْ لِي نُوراً، وَاجْعَلْنِيْ نُوْراً، اللَّهُمَّ أَعْطِنِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ عَصَبِيْ نُوْراً، وَفِيْ لَحْمِيْ نُوْراً، وَفِيْ دَمِيْ نُوْراً، وَفِيْ شَعْرِيْ نُوْراً وَفِيْ بَشَرِيْ نُوْراً)؛ (الهى! در قلب، زبان، گوش و چشم من نور قرار ده، و بالا، و پايين، راست، چپ، مقابل، پشت و درون مرا منوّر گردان، و نور را براى من بيفزاى، و بزرگ گردان، و مرا نورى عطا فرما، و در عصب، گوشت، خون، مو و پوست من نورى قرار ده).

نور و ظلمت ظاهری

خدایا تو قلبم نور قرار بده تو چشمم نور قرار بده خب چشمی که به نامحرم نگاه کنه نور نداره چشمی که تا ساعت سه نیمة شب پا فیلم‌های مبتذل میشینه این نور نداره این تمامی مبادی نور را می‌بندد این چشمی که می‌افته ببینید داستان خیلی اینجا زیاد بعضی‌ها باطن افراد را می‌بیند امام نه آدم‌های عادی به یه جای رسیده نور می‌بینه این چشمی که به قبة ابی‌عبدالله بیفته این چشمی که به حرم حضرت معصومه این چشمی که به آیات قرآن نورانی میشه خدایا در زبانم نور قرار بده خدایا در زبانم نور قرار بده خب زبانی که فحش میده ظلمته این نور نداره در گوشم گوشی که پشت ماشین موسیقی گوش میده غیبت گوش میده تهمت گوش میده این نور نداره قلبی که توش شک تردید وسوسه سوءظن کینه خیلی مهمه ببینید مظاهر نور روشنه دید قرآن می‌خوانه نور ساطعه اومد از اینا پرسید این سر مال کیه بالأخره اصرار کرد پولی داد گفتن سر فرزند پیغمبرآخرالزمانه نوة رسول‌خداست خیلی ناراحت شد گفت خیلی شما آدم‌های پستی هستید سر فرزند پیغمبرتون دارید می‌برید برای حکومت شام درگیر شد با اینآ و او را به شهادت رساندن مرحوم آشیخ‌عباس‌قمی میگه الان قبری داره تو منطقه به نام یحیی شهید نه یه نماز خونده نه یه روزه گرفته هیچ عملی هم نرسیده یه شب همة این اتفاق افتاد این همون راهب هم تو حلب من رفتم اونجاییکه محل سر اباعبدالله اون راهب هم اونشب هم از نور سر ابی‌عبدالله ایمان آورد اینه اگر این نورانیت تو زندگی انسان بیاید جوان‌ها نذارید ظلمت در قلبتون بیاد ظلمت در چشمتون بیاد ظلمت در زبانتون بیاد ظلمت در گوشتون بیاد اگر انسان دقت داشته باشه الصلاة النور القرآن النور اینآ همه نور است سخن حق نور است ائمه نورند و لذا همین نور روز قیامت هم تجلی می‌کنه سورة حدید «يَوْمَ تَرَي الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَي نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ»؛ روز قیامت مؤمنان می‌روند اصلاً چون قیامت تاریکه امام معصوم فرمود: قیامت به شدت تاریکه هر کسی به اندازة اعمالش بهش نور داده میشه بعضی‌ها هیچی نور ندارن حتی خودشون هم نمی‌بینند نمیدونم تا حالا تو تاریکی مطلق رفتید یا نه آدم دست خودشم نمی‌بینه کار به جایی میرسه که قرآن میگه دست خودشون هم نمی‌بینند اینقد تو تاریکی‌اند آنوقت رو می‌کنند به ایناییکه نور دارند میگن: (اونظرونا...)؛ یه خورده نور هم به ما بدید ما گیر کردیم اینجا (قیل ارجعوا ورائکم)؛ میگن برگردید دنیا (فلتمسوا نورا)؛ این نورها مال دنیاست امام‌صادق فرمود: می‌خواستم قلبم نورانی بشه تفکر کردم می‌خواستم چهره‌ام نورانی بشه نماز شب خواندم چرا میگن نماز شب چهره را نورانی می‌کنه

دعای امام حسین برای غلام سیاه در روز عاشورا

این نورانیت نورانیت ظاهری نیست این همون نورانیتی است که جون یه غلامی سیاه چهره است بوی بدن بوی معلومی نیست چهره چهرة سفیدی نیست اما وقتی اومدن کربلا دیدن یه چهرة نورانی با بوی خوش بدن جون را از اینجا شناختن دیگه چون امام‌حسین دو تا دعا براش کرد سه تا دعا اللهم بیض وجهک؛ خدایا چهره‌اش نورانی کن نه نور ظاهری‌آ سفید و سیاه منظورم نیست دو: طیب ریحه؛ او را خوشبو کن لذا نقل شده وقتی امام‌سجاد ـ علیه السلام ـ اومد برا دفن بدن‌ها گفتن آقا یه بدنی خیلی نورانیه خیلی بوی خوش داره فرمود: این جون بابام براش دعا کرده این بدن نورانی شده این چهره بشاش شده این بو خوش شده (وحشرهم)؛ این قصة سیرة پیامبر سیرة رسول‌خدا حضرت محمد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در یک کلمه نورانی کردن مردم و جامعه سیرة امام‌حسین هم نورانی کردن مردم و جامعه است سیرة امام‌زمان هم نورانی کردن مردم و جامعه است «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ»؛ (ابراهیم: 1) حالا یه علامت ساده‌اش براتون بگم و دیگه روضه بخوانم بحثم تمام اینم آدرسش میدم اگه اشتباه نگم سورة زمر آیة 22 خدا می‌فرماید: آدم‌های نورانی یه علامت دارند خوب دقت کنید چون جوان هستید برا شما میگم این یه علامت حفظش کنید آدم‌های نورانی یه علامت دارند اون علامت علامتی است که حضرت موسی از خدا خواست اون علامت علامتی که خدا به پیغمبر داد موسی خواست به پیغمبرم داد که حالا آیاتشُ می‌خونم براتون اون علامت علامتی است که تو روایت داریم أنبیای الهی اینو از خدا میخوان اگر کسی این علامت داره این یه نشانة نورانیت است اون علامت چیه «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَي نُورٍ مِّن رَّبِّهِ»؛ (زمر: 22) هر کی شرح صدر داره دریا دل آستانة تحملش بالاست این بداند نورانیت داره آدم‌های عصبانی آدم‌های تند آدم‌هایی که نمی‌پذیرن زیربار حق نمیرن ظلمانی‌اند این همونیکه حضرت موسی از خدا خواست (رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَيَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی يَفْقَهُوا قَوْلِی)؛ همونکه خدا به‌عنوان یه لطف به پیغمبر داد «أَلَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک»؛ جوان‌ها آستانة تحملتونُ بیارید پایین چند روز قبل یه قاضی منو دیده بود به من می‌گفت فلانی بیشتر این پرونده‌ها و درگیری‌هایی که ما تو دادگاه داریم خود آقایون میگن میلیون‌ها پرونده بخاطر تحمل نداشتن مردم است پایین بودن آستانة تحمل اگر شرح صدر تو زندگییتون تمرینی هم است‌آ جوان نباید بگه اعصابم خورده جوان نباید بگه حوصله ندارم جوان نباید بگه آقا سرازیر شده نمی‌دونم صبرم نه تحمل‌رو بیارید بالا این نشانة نورانیت آیه‌اش خوندم براتون «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَي نُورٍ مِّن رَّبِّهِ»؛ آدم‌هایی که دریا دل هستند تحمل دارند حق می‌پذیرن سخت نیستن اینطور نیست قد باشن لجباز باشن این‌ها نورانیت «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَي نُورٍ مِّن رَّبِّهِ»؛ عبیدالله حر جعفی شرح صدر را نداشت لذا از کربلا عقب ماند اما حر اینو داشت لذا نورانی شد اگر حر نورانی و عبیدالله ظلمانی اگه عمربن‌قرظه و علی‌بن‌قرظه ظلمانی اگر أبولهب ظلمانی و حمزه داشت هم أبولهب (قولوا لا اله الله تفلحوا)؛ را شنید هم حمزه شنید حمزه شرح صدر داشت پذیرفت فرو رفت تو این قلبش أبولهب فرو نرفت تا قیامت میگن: «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ»؛ حمزه را هم تا قیامت میگن سیدالشهداء خیرالشهداء این همونکه امشب درس بگیرید از این جلسه شرح صدر آستانة تحمل‌هارو بالا بیارید یه کمی با هم مهربان باشید فوراً درگیر نشوید فوراً دعوا نکنید فوراً دست به یقه نشید فوراً دست عرض می‌کنم سلاح سرد نبرن بعضی‌ها فوراً دست به فحاشی نبرن بعضی‌ها اگه این مجالس ابی‌عبدالله اینارو به ما یاد نده چه فایده‌ای داره «أَفَمَن»؛ آیه‌رو حفظ کنید سورة زمر آیة 22 «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَي نُورٍ مِّن رَّبِّهِ»؛ (زمر: 22) کسی که دریا دل است نورانی است خدایا نورانیت به همه‌امون عنایت بفرما.

(اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيْ قَلْبِيْ نُوْر، وَفِيْ لِسَانِيْ نُوْراً، وَفِيْ سَمْعِيْ نُوْراً، وَفِيْ بَصَرِيْ نُوْراً، وَمِنْ فَوْقِيْ نُوْراً، وَمِنْ تَحْتِيْ نُوْراً، وَعَنْ يَمِيْنِيْ نُوْراً وَعَنْ شِمَالِيْ نُوْراً، وَمِنْ أَمَامِيْ نُوْراً، وَمِنْ خَلْفِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ نَفْسِيْ نُوْراً، وَأَعْظِمْ لِيْ نُوْراً، وَعَظِّمْ لِيْ نُوْراً، واجْعَلْ لِي نُوراً، وَاجْعَلْنِيْ نُوْراً، اللَّهُمَّ أَعْطِنِيْ نُوْراً، وَاجْعَلْ فِيْ عَصَبِيْ نُوْراً، وَفِيْ لَحْمِيْ نُوْراً، وَفِيْ دَمِيْ نُوْراً، وَفِيْ شَعْرِيْ نُوْراً وَفِيْ بَشَرِيْ نُوْراً)؛ (الهى! در قلب، زبان، گوش و چشم من نور قرار ده، و بالا، و پايين، راست، چپ، مقابل، پشت و درون مرا منوّر گردان، و نور را براى من بيفزاى، و بزرگ گردان، و مرا نورى عطا فرما، و در عصب، گوشت، خون، مو و پوست من نورى قرار ده).

ابی عبدالله مظهر نور

ابی‌عبدالله مظهر نور بود اما ظلمانیآ او را ندیدن تاریک‌دلآ او را ندیدن او را در معرض هجمه قرار دادن اوناییکه متوجه بودن این نور را دیدن اگر کسی این نور را دید بهره‌مند شد ان‌شاء‌الله خدا قسمتتون کربلا هم وقتی می‌روید زیر قبه اوناییکه می‌فهمن من چی میگم این نور را آدم احساس می‌کنه یه آرامشی واقعاً زیر قبة ابی‌عبدالله انسان احساس می‌کنه  (اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَيْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ)؛ بیست و چهار روز تو مسیر بود هشتم ذی‌الحجه با زن و بچه از سرزمین مکه بیرون آمد ابن‌عباس اومد عبدالله‌بن‌جعفر آمد حاکم مکه آمد خیلی‌ها آمدن آقا ایام حج همه دارن میان فرمود: نه من باید برم بیست و چهار روز تو این بیابان‌ها این زن و بچه را حرکت داد خیلی سخته خیلی صبوری میخواد آقا یه چیزی می‌شنوید یکساعت ماشینمون عقب و جلو میشه صدامون در میاد بیست و چهار روز تو این بیابان‌ها از هشتم ذی‌الحجه از این منزل به اون منزل از این منطقه به اون منقطه لشکر حر او را متوقف کرد بالأخره روز دوم محرم رسید به سرزمین کربلا اول کاری که کرد یه مشت از این خاک برداشت بو کرد چون خاک کربلا را امیرالمؤمنین بوئیده بود پیغمبر بوئیده بود یه مقداری از این خاک هم تو شیشه کرده بود به ام‌سلمه داده بود فرمود: این خاک نگهدارید هر وقت دیدید خون شد بدان حسین منو به شهادت رساندن لذا خاک کربلا موضوعیت داشت (وَ قَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ)؛ یه قدری از این خاک برداشت بوئید (فَشَمَها)؛ خاک روی زمین ریخت فرمود: خیمه‌ها را هم اینجا نصب کنید خیمه‌ها را هم اینجا نصب کنید هم اینجا محل شهادت ماست هم اینجا محل برخورد ما با دشمن است خیمه‌ها یکی پس از دیگری کنار هم در سرزمین کربلا فردا نصب شد سادات عمه‌جانتون زینب وقتی تو این سرزمین پایین آمد لحظاتی که گذشت اومد پیش امام‌‌حسین برادر اینجا کجاست دلم گرفته غم منو گرفته اینجا کجاست؟ خواهرم اینجا سرزمین موعود سرزمین کربلاست ولی خب نذاشتن احساس غربت کنه دورتادورش داشتن با چه عزت و احترامی محرما عقیلة بنی‌هاشم فردا تو این سرزمین پیاده کردن اباالفضل‌العباس قاسم‌بن‌الحسن علی‌اکبر بالأخره چند روزی این سرزمین بودن و سپری شد اما بمیرم یه روزی هم زینب باید از سرزمین بره صبح یازدهم یه نگاه به نهر علقمه کرد این جمله‌رو من تو زیارتنامة ایشون خوندم سوریه که می‌رفتیم اونجا می‌خوندم منم از همانجا نقل می‌کنم یه نگاه به نهر علقمه کرد گفت: أخ‌العباس برادر تو منو سوار کردی منکه نمیتونه نامحرم کمکم کنه پاشو بیا زینب و نامحرم زینب و بیابان‌گردی دختر علی و تنهایی پاشو بیا أخ‌العباس یه نگاه به قتلگاه کرد یه نگاه به حسین کرد گفت: برادر بخدا نمیخوام برم نمی‌روم ولی مرا به تازیانه می‌برن مرا به تازیانه می‌برن یه جمله‌ای مقتل داره خیلی عجیبه میگه زینب اومد تو گودی قتلگاه برا آخرین‌بار یه روضه‌ای خواند دوست گریه کرد دشمن گریه کرد (فبکت و أبکت کل عدو بصدیق)؛ مگه چی گفت دست برد زیر کشتة برادر گفت برادر قربان لب‌های تشنه‌ات قربان بدن قطعه‌ قطعه‌ات قربان دل داغدارت اما نمیتونه بره چه جور خودش جدا کنه رو کرد به طرف مدینه گفت: یا رسو‌ل‌الله من میرم اما بدان:

این کشتة فتادة به هامون حسین توست            این صید دست و پا زده در خون حسین توست

لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم؛

به آبروی أباعبدالله در ظهور امام‌زمان تعجیل بفرما.

به آبروی امام‌زمان قسمت میدم آبروی مارو حفظ کن.

 همة ما را از ظلمت‌ نفس ظلمت‌ گناه رهایی ببخش.

 نورانیت قرآن و نماز و دین در دل ما قرار بده

 ما را مدیون خون شهداء قرار مده

امام عزیز روحش از این جلسه شاد بگردان

مقام معظم رهبری طول عمر با برکت و عزت عنایت بفرما.

بالنبی و آله صلواتی.

استفاده از این مطلب  با ذکر منبع مجاز است.
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها