وجود امام زمان لطف است
اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَيِّبينَ الطَّاهِرِين ألمَعصومين وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعينِ مِنَ الان إلی قيامِ يَومِ الدّين».
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفي کُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً، بِرَحْمَتِکَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
من به خدا غیر تو پناه ندارم حاصلی از عمر جزء گناه ندارم
من که سراپا همه جرم و خطایم گر تو برانی پناهگاه ندارم
منتظرم بر سر راه تو ای دوست از تو تمنا به جز نگاه ندارم
عبد خطاکار را کس نپذیرد گر نپذیری دگر راه ندارم
یابنالحسن... یا صاحب الزمان...
حاکمی بود در حله ناصبی بود مرجان الصغیر بهش میگفتن بسیار دشمن بود با شیعه پیرمردی بود در حله از دوستان امیرالمؤمنین(ع) شغلشم حمامی بود هر جا مینشست از فضائل علی میگفت از مناقب مولا میگفت مرجان الصغیر فرستاد این پیرمرد شیعة دوستداشتنیرو گرفتن آوردن آنقدر او را زدن دندانهاشُ خورد کردن دست و پاشُ شکستن صدا زد طناب بهش ببندید تو کوچههای حله بکشانید پیرمرد زخمی و علیلرو توی کوچههای حله کشاندن به مردم میگفتن بهش سنگ بزنید آنقدر بهش سنگ زدن دیگه صدایی از ابو راجح نیامد گفتن مُرده رهاش کنید برید بستگانش آمدن بدنرو برداشتن آوردن خانه شب چیکار کنن دیگه نفسهای آخرشرو داره میکشه گفتن پانسمان کنیم ببندیم بریم کاری از دستمون نمیاد فردا صبح وقتی که درِ اتاق ابو راجحرو باز کردن دیدن سالم نشسته داره گریه میکنه، لبها سالم، دندانها سالم، دست و پا سالم، گفتن ابو راجح چه شد؟ چرا گریه میکنی؟ هی میگفت: یابنالحسن کجایی آقا، قربونت برم کجایی؟ پدر و مادرم فدات کجایی؟ ابو راجح چه میگی بابا؟ صدا زد اول شب آقا اومدن کنار بسترم نشستن دست مبارکشرو روی صورتم کشید فرمود: ابوراجح خدا به تو شَفا میدهد فردا بلندشو سرکارت برو خداتورو شَفا داد از اذان صبح تا حالا گریه میکنم برا فَراق مهدی فاطمه یابنالحسن...
وجوده لطف و تصرفه لطف و غیبته منا
هدیه به پیشگاه مقدس و منور آقا حجتبنالحسن العسکری و اجداد طاهرینش صلوات جلی ختم کنید.
عصر جمعه است مُتَعَلِقِ به ساحت مقدس ولیعصر(عج) هدیه کنید به محضر امام، شهداء، مراجع تقلید، علماء، بزرگان، خیرین، اساتید، منسوبین به جمع حاضر، گذشتگان خودتون، گذشتگان از بانی محترم، و به جهت سلامتی همة شیعیان حضرت مهدی، سلامتی مراجع، رهبر معظم، سلامتی خودتون و خانوادة شریفتون و شَفایِ مریضاتون یه صلوات حسینی ختم کنید.
وجود امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
شیخطوسی(ره) در علم کلام میفرماید: وجود امام زمان لطف است امروز صبح عرض کردیم وجودش مانند آفتاب میماند که یک ابری بالای سَرِ ما چشم ما را محروم کرده از زیارت این خورشید شیخطوسی(ره) میفرماید: وجوده لطف وجود مهدی لطف است اگر نبود حضرت به سعد بن عبدالله اشعری قمی میفرمود: به یدفع الله البلا عن اهل الأرض؛ خدا به واسطة من زمین را از بلا دور کرده وجوده لطف و تصرفه لطف در عالم امکان هر جا امام زمان قدم میگذارد لطف است هر جا قرار میگیره دعا میکند نماز میخواند تصرفش لطف است بعد میفرماید: و غیبته منا؛ غیبت حضرت بخاطر ماست دلیل غیبت امام زمان مائیم مردم روی زمین آماده نیستند که امام زمان ظهور کند دلیل غیبت حضرت را علمای علم کلام در دو چیز خلاصه میدانند یک: آماده نبودن مردم مردم آماده نیستن پذیرش ندارند امام زمان صداش میزنند اما اینکه چند درصد به حرفش بروند معلوم نیست چند درصد با امام زمان باشند معلوم نیست خیلیها صبح جمعه میگن یابنالحسن هآ تو دعای ندبه خیلیآ فریاد میزنند یابنالعسکری کی میای خیلیآ ناله میزنند أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ؟ أَیْنَ أَبْناءُ الْحُسَیْنِ؟ صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ، وَ صادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ،أَیْنَ السَّبیلُ بَعْدَ السَّبیلِ؟ أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ؟ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَةُ؟ أَیْنَ الْأَقْمارُ الْمُنیرَةُ؟ (دعای ندبه) اما از دعای ندبه که بلند شد رفت همون آدم دیروزیه کاسبه خلافه اداری خلاف میکنه دکتر خلاف میکنه هر کدوممون آخوند خلاف میکنه هر کدوممون به یک نحو دل امام زمان را خون میکنیم و غیبته منا؛ دلیلش مائیم ما پذیرش نداریم در روایت دارد حضرت وقتی ظهور میکند عدهای از خواصی که الان فریاد میزنند امام زمان چرا نمیاد همونا در زمان ظهور قد علم میکنند همونا میگن کی میگه تو پسر فاطمهای کی گفته؟ برای چه این دستور عمل کنم کی گفته؟ برای چه و چراهآ در زمان ظهورشم زیاد الان که واویلاست ندبه میخواند اما بعدش با امام زمان نیست اخلاقش امام زمانی نیست رفتارش امام زمانی نیست مالشو پاک نکرده اموالش پاک نیست به همسایههاش نمیرسه هآ به ایتام و یتیم سرکشی نمیکنه نمیرسه، کجا منتظر امام زمانی؟
ملاقات امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
یکی از شاگردان مرحوم آشیخ رجبعلی خیاط کاسبی بود اهل ذکر و ورد و بله یه بچة یتیمی میآمد از در مغازهاش خرید میکرد تا میگفت بعداً پول به ما میرسه بهت میدیم بچة 7 ـ 8 ـ 10 سالهای بود میآمد مثلاً میگفت این جنس بده اسم منو تو لیست بنویس حساب دفتری به حاج رجبعلی خیاط گفته بود چیکار کنم من امام زمانرو ببینم حاجی یه دستور بهش داده بود چهل شب این آیة قرآنرو هر شب این تعداد بخون «وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنک سُلْطَانًا نَّصِيرًا»؛ (اسراء: 80) این آیهرو بخون بعد چهل شب آمده بود پیش حاج شیخ رجبعلی خیاط گفته بود آقا چهل شب تمام شد آیات خوندیم ندیدیم حاج شیخ رجبعلی فرموده بود چرا دیدی دیدی گفت آقا ندیدیم ندیدیم حاج شیخ یک نظری کرده بود گفته بود یادت میاد یه بعداظهری اوقاتت تلخ بود بچة یتیمه اومد در مغازهات بهت گفت مادرم میگه یه قالب صابون به ما قرض بده تو عصبانی شدی فریاد سرش کشیدی گفتی برو بابا تو هم فقط گیر آوردی یادت میاد؟ گفت: بله یادم میاد گفت یادت میاد بعد یه سیدی اومد دم در مغازهات گفت فلانی خود ما میتونیم بچههامونرو اداره کنیم میخواهیم یه ثوابی گیر تو بیاد اون آقا بود آمد و رفت و غیبته منا؛ غیبتش بخاطر منه، عملم، رفتارم، کردارم، آماده نیستم
آماده کردن حکومت برای ظهور آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
باید برای حکومت آماده باشد که امام بتونه حکومت کنه پیغمبر حکومت اسلامی تشکیل داد اما مردم پذیرش نداشتن دیدی بعد پیغمبر چیکار کردن پذیرش نداشتن امیرالمؤمنینی که سیدالکونین امام نجدین قاعد القر المحجلین؛ چپ و راست شمال و جنوب عالم کف دست علی که حلقة الجوزه؛ مثل یه دانة گردو تو دست علی است علی با اون ید بیضاش نتونست حکومت کنه چون مردم آماده نبودند امام مجتبی نتونست حکومت کنه مردم آماده نبودن سیدالشهداء نتونست حکومت کنه آماده نبودن این چهارده نور نورانی آمدن امام مردم پذیرش ندارن خدا اون آخریهرو نگهش داشته حالا که مردم در این سیزدهتایی که آمدن قدرشناسی نکردن از پیغمبر اکرم از زهرا و علی تا امام عسکری همهرو کشتن از بین بُردَن منم اینو نگهش میدارم میذارم کنار برای یک روزی که آماده بشن بگذار در درون خودشون باشند بذار خوب زجر بکشن و غیبته منا؛ اومد خدمت امام صادق(ع) گفت آقا چرا شما قیام نمیکنید؟ آقا فرمود: با کی؟ چند تا یار من دارم چون شیخطوسی در کتاب تهذیبش مینویسد امام صادق(ع) 3900 سه هزار و نهصد و شصت شاگرد داشت سه هزار و نهصد و شصت شاگرد، از همة این شاگردها یار ندارد، به عدد 17 نفر هفده نفر چون آقا اومدن بیرون مدینه فرمودند: فلانی اگه به اندازة این جداه این گوسفندآیی که الان داشتن تعدادی بودن داشتن بیرون مدینه مشغول چرا آقا فرمود: اگه به عدد اینا من یار داشتم قیام میکردم راوی میگه شمردم ببینم چندتاست دیدم هفدهتاست یعنی امام صادقی که سه هزار و نهصد و شصت شاگرد داره هفده تا یار بله ندارد ندارد
دعا برای ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
مرحوم آیتالله العظمی بهبهانی بهبهانی بزرگ که کربلا بود اونقد امام زمان این بهبهانیرو دوست داشت اینقدر امام حسین بهبهانی رو دوست داشت یه موقع میخواست از کربلا بیاد بیرون حضرت فرموده بود: بهش فرموده بود بهبهانی من راضی نیستم از کربلا بری کی بودن اینا امام حسین بهش فرموده بود: بهبهانی من راضی نیستم از کربلا بری باید اینجا بمانی میگفت یه دفعه رفتم کنار قبر سیدالشهداء بالای سر شروع کردم گله کردن گله کردم ناراحت بودم درد و دلم را میگفتم به امام حسین میگفتم سیدالشهداء آخه چرا فرزندت ظهور نمیکنه؟ چرا نمیاد؟ شما یه چیزی بگید آقا ما که هر چه دعا میکنیم فایده نداره شروع کردیم گله کردن یه وقت دیدم وجود مقدس امام زمان دستشُ گذاشت رو این شانة من فرمود: بهبهانی چته؟ گفتم آقا گله دارم چرا نمیای آقا فرمود: بهبهانی با کدوم یار کو یار یار ندارم گفت آقا این همه تو حرم حسیناند دارن گریه میکنند این همه جمعیت حضرت فرموده بودن بهبهانی اینا هر کدوم برای مشکل خودشون اومدن تو حرم جدم حسین یکی مریض داره اومده یکی خونه نداری یک قرض داره یکی ازدواج میخواد بکنه یکی مشکل داری یکی زندانی داره هر کسی آقا فرموده بودن بهبهانی اینجا زیر این قبة حسین که و إجابة دعا تحت قبة؛ اینجایی که دعا مستجاب میشه مردم میان برا خودشون دعا میکنند هیچکی برا من دعا نمیکنند گفته بود آقا یعنی میشه؟ فرموده بود نگاه کن حضرت یه اشاره کرده بود صدای دل تمام این مردم به گوش بهبهانی میرسید همة مردم تو دلشون یکی داشت میگفت آقا سیدالشهداء من قرض دارم ناله میکرد یکی میگفت مسکن ندارم یکی میگفت مریض دارم یکی میگفت زندانی دارم یکی میگفت شوهرم اذیتم میکنه یکی میگفت زنم اذیتم میکنه یک نفر تو حرم سیدالشهداء نمیگفت حسین جان دعا کن مهدی بیاید اون همه جمعیت نداره امام زمان آقا نداره همین قضیه برا اون
مظلومیت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
مرحوم آشیخ مرتضی حائری فرزند آیتالله العظمی حائری یزدی مؤسس حوزة علمیة قم، حدود 70 ـ 80 سال پیش مرحوم آیتالله مؤسس بهش میگن آیتالله حائری یه پسر داشت اسمش آشیخ مرتضی بود مجتهدم بود خیلی آقا بود عجیب بود از اوتاد بود گناه که نمیکرد مکروه هم انجام نمیداد خیلی صبور بود واویلا بود وقتی هم میخواست بمیره لبخندی زد گفت «ذَلِک فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»؛ (حدید: 21) از دنیا رفت آیة قرآن خوند و از دنیا رفت مرحوم حاج شیخ مرتضی اومده بود آخر شب جمکران نشسته بود اون جلو درد و دل میکرد به امام زمان گلایه میکرد میگفت آقا بسمونه دیگه ما که پیر شدیم خب چرا نمیای؟ چرا نمیای؟ بیا ناراحت شده بود هی گله میکرد هی گله کرد نمازآشُ خوند یه خورده خسته شده بود سر را گذاشته بود روی دو تا زانو کنار دیوار نشسته بود سر رو گذاشته بود دفعتاً خوابش برده بود یه دفعه خوابش برد آقا بهش فرموده بود مصلحت بود که این سر بگذاره آقا یه پیام بهش بده تا سررو گذاشته بود خوابش برده بود آقا فرمود: آشیخ مرتضی چه خبره؟ گفته بود آقا من همش دارم میگم چرا نمیای آقا فرمود: با کی؟ گفت آقا این مسجد جمکران نگاه کن این همه جمعیت برا نماز اومدن یابنالحسنشون بلنده آقا فرموده: بود آشیخ مرتضی همة این جمعیت برای حاجت خودشون اومدن تنها کسی که امروز تو این جمعیت برا من اومده بود اون پیرمرد اون آخر جمعیت نشسته همونه بقیهاشون همشون برا حاجت خودشون اومدن کم آورده اومده مسکن میخواد اومده مریض داره اومده ما هم از خدا میخواهیم خدا مصلحت بدونه بهش بده آمادگی ندارند کی آمادگی داره بیاید امام زمان اصلاح بکنه حضرت میفرماید: و غیبته منا؛ کار من درست نیست کاری نمیکنم تو زندگی که اگر کارنامهرو دست امام زمان بدهند حضرت دعا کنه و لبخند بزنه و آفرین بگه تمام کارهای روزانهامُ اگه چک کنم از صبح میبینم یه سری به مردم ور رفتم یه سری پشت سر مردم غیبت کردم کلی بد و بیراه پشت سر مردم میگیم ما در شبانهروز تا میشینیم دور همدیگه سفرة دل پهن میکنیم همة افرادرو با چوب میزنیم غیبت زیاد غیبت زیاد امام زمان بدش میاد از شیعه و مؤمنی که غیبتکننده باشد بدش میاد هی دله میخواد بگه امام زمان عاشق امام زمان بشه بگه یابنالحسن آقا جوابش بده نمیشه نمیشه به پسر مهزیار فرمودن پسر مهزیار اومدی اما حالا چرا اومدی دیر اومدی گفت آقا دست من نیست شما باید اجازه بدید من بیام آقا فرمودن دست خود شماست شما یه جوری رفتار نمیکنید که دعوتتون نمیکنیم چرا قطع رحم کردید چرا با فلانی قطع ارتباط کردی از اقوامت این چند سالی که گریه میکردی و یابنالحسن میگفتی و دعوتت نمیکردیم چون با فلانی قهر بودی قهر میکردی ما هم دعوتت نمیکردیم انسان بد که آقا دعوتش نمیکنه برا چی دعوتش کنه خوب باشی دعوتت میکنه میگن بیا چشمت به جمال آقا منور بشه حضرترو ببینی خیلی ساده است آقا میرزا ابوالفضلی بود پارسال یه تیکهاشُ یا پیرارسال برات گفتم اما این تیکهاشُ برات نگفتم از اوتادی بود من پارسال اراک منبر میرفتم یه آقایی گفتن که این جریانی که رو منبر گفتی این آقارو من میشناختم گفتم خب گفت این آقا میرزا ابوالفضل به حساب قهوهچی که داستانشُ گفتی من یه داستان دیگه خودم ازش دیدم گفتم چی؟ آقا یه قهوهچی بود یه جوانی بود شغلش تو بازار قم چای میریخت چای میریخت برا مغازهها رو دست میگرفت برا این مغازهها میبرد هر کی چایی میخواست بهش میداد دوشنبه و چهارشنبه هم تعطیل میکرد میرفت مسجد جمکران که مشرف شده بود محضر حضرت بقیة الله الأعظم آقا فرموده بودن آقا میرزا ابوالفضل خوش آمدی خوشآمد بهش گفته بودن بعد فرموده بودن آقا میرزا ابوالفضل تمام این جمعیتی که تو مسجد جمکران امروز جمع هستند میبینی؟ گفته بود بله آقا گفته بود همة این جمعیت برا حاجت خودشون اومدن تنها کسی که فقط برا من اومده نه برا حاجت خودش تویی تو فقط برا من اومدی نذر کرده یه مشکلش حل بشه چهل تا شب چهارشنبه بره مسجد جمکران خب اینکه برا امام زمان نیست نذر کرده خدا خونه بهش بده چهل تا شب چهارشنبه بره مسجد جمکران خب این برا خونه است نذر کرده مریضش خوب بشه چهل تا شب چهارشنبه بره این برا مریضشه اگه کسی باشه نه برا مریض نه برا مسکن نه برا قرض نه برا گرفتاریش بگه اصلاً برا خود آقا ببینمش یا نبینمش میخوام برم چهل تا شب چهارشنبه مسجد جمکران این مهمه گفتم چطور آدمی بود گفت خیلی عجیب بود یه آدم بیسواد یا کم سواد سوادی هم نداشت گاهی طرف فکر میکنه حتماً یکی باید بره آیتالله بشه تا امام زمان ببینه نه آقا نه اینجوری نیست گفتم چه جور آدمی بود
گفت آقا میرزا ابوالفضل در روستایی یه موقع آمده بود منزل کسی شب مونده بود فردا صبح آمد این ماشین روشن کنیم ببریمش اراک اونقد برف آمده بود که به حساب ماشین دیگه روشن نمیشد سرد بود ما هر چی استارتم زدیم باطری هم خوابید هیچی هیچی هیچی تموم شد گفت آمدیم تو خونه تو اتاق گفتیم که آقا میرزا ابوالفضل گفت بله گفتم که ماشین روشن نشد گفت خب حالا اجازه بدید من بیام گفتم مثلاً آقا میرزا ابوالفضل میخواد بیاد چه بکنه گفت یه عبایی انداخت رو دوشش اومد دم در ماشین دم در پارک بود گفتش که گفتم آقا این ماشین روشن نمیشه دیگه حالا شرمندهایم حالا بریم ببینم وسیله جای دیگه گیر میاد کسی هست بخواد شهر بره اون موقعها ماشین کم بود دیگه گفت به من گفت برو بشین پشت ماشین گفتم آقا روشن نمیشه باطریشم خوابید فرمود: برو بشین پشت ماشین رفتم نشستم پشت ماشین یه بسم الله گفت گفت تو هم بگو بسم الله الرحمن الرحیم گفتم بسم الله گفت حالا استارت بزن استارت زدم با همون اولین استارت ماشین روشن شد طرف برا خودم تعریف کرد اونقد این قلب و عمل پاکه اینجوری میشه که آماده میشود برای زیارت امام زمان این امام زمان از اینا کم داره چه جوری بیاد چه جوری ظهور پیدا کنه تو یه جامعهای که ما همهامون میگیم شیعه هستیم
دین فروشی در آخرالزمان
همهامون ادعامون میشه ببین چه جوری تو سر همدیگه میزنیم لذا پس فرادمون نوبت مجلس بشه ببین چه جوری بازار دینفروشی رونق میگیرد چه جوری تمام دینهارو در طبق اخلاص میذارند میفروشند پای یک نماینده او میخواهد بره مجلس تو چرا فحش به این میدی بیچاره اون میخواد رو صندلی قرمز بشینه حقوق بگیره تو چرا پروندة عملت را سیاه میکنی بدبخت هآ یکی دیگه میخواد لذت بره تو جهنمشُ میری یه استاد اخلاقی داشتیم الانم هست خدا حفظش کنه در شیراز میگفتش که فلانی اگه میخواهی جهنم بری برا خودت جهنم برو نه برا دیگران بذار فردا روز بشه ببین اونوقت چه کار میکنند چقد بیتالمال حوار میکنند چقد اموال مردم چپ و راست اموال خمس نداده پولهای زیاد میریزند چلو کباب میکنند سر سفرهها افرادم نگاه نمیکنند این سفره مال کیه برا چیه فعلاً بشینیم بخوریم این غذا مال کیه برا چیه چه جوری اومده با چه نیتی؟ تا کسی توقع نداشته باشد ده میلیارد تومان از طریق مجلس بکشه بیرون که نمیاد صد میلیون خرج سفره و شکم منو تو کنه بیچاره خب نشین این سفرههارو نخور هی میخوره میگه یابنالحسن کی میای بتوچه کی میاد تو برو بشین سر سفرة کاندیدآ تو فحش به این و اون بده صبح گفتم یابنالحسن کجایی؟ گفت تو کجایی امام زمان که همه جاست همه جاست فرموده بود آشیخ مرتضی ببین همة این تعداد جمعیت برا خودشون دارند دعا میکنند کسی به فکر من نیست کسی به یاد من نیست دعاهاشونرو ببین هیچکسی برا من دعا نمیکنه خب چه گفتیم عرض کردیم که شیخطوسی(ره) فرمودند: وجود امام زمان لطف است تصرف مهدی در عالم لطف است غیبت امام زمان بخاطر ماست و غیبة منا؛ دلیلش مائیم ما آماده نیستیم ما آماده نیستیم آقا به جان هم میافتیم زبانهارو نگاه کن هر جا میشینیم غیبت تو کوچه و خیابون فحش ناسزا توهینها تو خونه میریم بداخلاق بداخلاق بد عنق کسی از دست و زبان ما در امان نیست اونوقت میگیم چرا امام زمان نمیاد بیاد با کی کدوم یاور کدوم یار امام زمانی که امام صادق(ع) فرمود: اگه بیاد لو ادرکته لخدمتوه ایام حیاتی؛ اگه بیاد مَنِ امام صادق خدمتگزارش میشم امام صادق میگه من خدمتگزارش میشم ما آمادگی نداریم خب بسمه دیگه، بله، فرمودن که مرحوم بحرالعلوم علامة بحرالعلوم رفته بود تو حرم سیدالشهداء چه حالی داشتن رو کرده بود به سیدالشهداء گفته بود حسین هر جا رفتم گفتم همة عالم مدیون حسینه همة عالم اما امروز تو حرم تو میخوام بگم حسین حسین تو مدیون زینبی همة عالم مدیون تو هست تو مدیون زینبی شیخ حسین سامرائی تو تو سامرا در سرداب مقدسه نشسته بود نماز میخوند یه وقت امام زمان خطاب بهش کردن فرمودن شیخ حسین سامرائی برو به مردم بگو برا فَرَجَم دعا کنند شیخ حسین سامرائی برو به مردم بگو هر وقت خواستن برای فَرَجَم دعا کنند خدارو به عمه جانم زینب قسم بِدَن خدارو به عمه جانم زینب قسم بِدَن دو تا روضه است خیلی آقا دوست داره چند تا زیارت آقا خیلی دوست داره چند تا دعاست حضرت خیلی دوست داره چند تا روضه است آقا خیلی دوست داره در میان زیاراتی که پسر فاطمه خیلی دوست داره زیارت عاشوراست زیارت آل یاسین زیارت جامعه است اینارو خیلی دوست داره جوانا بخونید نگاهتون میکنه یه چند تا دعام هست آقا خیلی دوست داره یکی دعای ندبه است یکی هم این دعای سلامتی آقاست «اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفي کُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً، بِرَحْمَتِکَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ»؛ این دعارو خیلی آقا دوست داره اینهارو خیلی آقا دوست داره دعای فرجرو آقا خیلی دوست داره دعای ندبهرو دوست داره مرحوم آیتالله العظمی بهجت فرموده بودند: جوانی مشرف شد به محضر آقا در جمعة قبل اون زمان فرموده بودن آقا به این جوان فرموده بود دعای ندبه یادت نرهآ هر صبح جمعه دعای ندبه بخون این دعارو آقا خیلی دوست داره جوانها ندبة مهدیهاتون ترک نکنید بیائید اینجا بنشینید دوست داره آقا چند تا روضه است آقا خیلی دوست داره یکی روضة زینب وقتی میگه برا فرجم دعا کنید میگه خدارو به عمه جانم زینب قسم بدهید تو حرم سیدالشهداء وقتی که امام زمان روضه خواند یه جمله روضه خواند جمعیترو آتش زد یه دفعه دیدن کسی نیست یه جملهام بیشتر نخوند امام زمان تو حرم سیدالشهداء علامة بحرالعلوم تو حرم امام حسین با این هیئتها کنار وایستاده بود هیئتها داشتن رد میشدند یه دفعه یکی از این هیئتها آمد داشتن سینه میزدند روضه میخوندن اومدن همینجور یه دفعه دیدن علامة بحرالعلوم با اون عبا و عمامه یه وقت این عمامهرو انداخت رو زمین شروع کرد سینه زدن سینه زدن گفتن علامه بعدش گفتن گفتن علامه چرا اینجوری کردی تو آیتاللهی گفت این هیئتی که داشت برا زینب میخوند یه نگاه کردم دیدم امام زمان داره سینه میزنه من خجالت کشیدم کنار وایستم آقا داشت سینه میزد منم وارد هیئت شدم سینه زدم یه جملهای گفت پسر فاطمه اشک جمعیترو در آورد یه دفعه جمعیت نگاه کرد دید کسی نیست گفت حسین این بحرالعلوم و این مردم و من فراموش نمیکنیم اون ساعتی که میخواستی از زینبت جدا بشی روضهخوان امام زمان باشه اونوقت ببین چه جوری اشک میریزی، یکی از روضههایی که پسر فاطمه خیلی دوست داره روضة عموش عباسه.
به حاج محمدعلی فِشندی فرمود: من فردا عرفات تو خیمة شما میام، آقا تو خیمة ما چه خبره؟ آقا فرموده بود آخه مداح فردا تو خیمة شما روضة عموم عباس میخوانه عرفات روز عرفه شد حاج محمدعلی فِشندی خوابشُ یادش رفته بود یه تعداد اومدن تو خیمه، شروع شد روضه خوندن یه وقت مداح گفت: اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ، حاج محمدعلی فِشندی یه نگاه کرد دید آقا داره میاد، آقا اومد، تا اومد فریاد بزنه مردم پسر فاطمهام اومد آقا اشاره کرد آرام بگیر آروم شد عصر جمعهای تو این مهدیه میخوام پسر فاطمهرو دعوت کنم، میخوام بیاد اینجا یه نگاهمون بکنه بسمونه اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، اَلسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَرِضْوَانُهُ وَعَلی رُوحِک وَبَدَنِک أَشْهَدُ وَاُشْهِدُ اللّه ...
آخه وقتی صداش بلند شد گفت یا أخا أدرک أخاک؛ آقا سوار ذوالجناحش شد به سمت علقمه میاومد یه وقت سیدالشهداء متوجه شد اسب دیگه حرکت نمیکنه، ذوالنجاح متوقف شده چرا حرکت نمیکنه یه چیزی میخواد بگه وقتی ابیعبدالله نگاه کرد به پایین روی زمین دید دستهای قلم شدة عباس بمیرم برات حسین چه شده؟ آخه تاریخ مینویسه: وَ وَقَفَ الْعَباس مُتِحَیرا؛ دستاشُ که قطع کردن، مشک آبرو سوراخ کردن، میان میدان متحیر ایستاده بخوام بجنگم دست ندارم بخوام به خیمه برم آب ندارم اونجا متحیر ایستاده چشم عباسرو نشانه گرفتن ای وای ای وای تیر به چشمان عباس آخه به علامة قزوینی فرموده بود: این روضهرو زیاد برام بخونید بگید عباس وقتی از روی اسب به زمین افتاد با صورت روی زمین افتاد تمام تیرها به بدن عباس فرو رفت همه بگید یا حسین...
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم به دو عالم ندهم لذت بیماری را
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظيمِ الاَعظَم الاَعَزِ الآجلِ الاَکرَم
يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ؛
به ابیعبدالله قسم همة مارو ببخش و بیامرز
بحق زینب فَرَجِ مهدی را برسان
مریضامون شفا مرحمت فرما
امام، شهدا، امواتمون رحمت فرما.
کشور و ملت و رهبر و جوانها، حضار محترم مجلس، محافظت بفرما
خدا باران و برکات و رحمتترو بر ما نازل فرما
شر دشمنان به خودشون برگردان
این قلیل توسلاترو از بانی محترم به کرمت قبول بفرما.
بِرَحْمَتِکَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها