قلب، حرم خداست
اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِنَا وَ نَبِيِّنَا وَ حَبِيبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَيِّبينَ الطَّاهِرِين ألمَعصومين وَ لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعينِ مِنَ الان إلی قيامِ يَومِ الدّين».
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفي کُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً، بِرَحْمَتِکَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
تو سلطان جمیع ممکناتی تو حلال تمام مشکلاتی
به ما بیچارگان پای بندت به جان مادرت کن التفاتی
یابنالحسن، یابنالحسن
گدای بیدلم در میزنم من دم از آل پیمبر میزنم من
اگر یابنالحسن دستم بگیری چو مرغان حرم پر میزنم من
پیرمرد نیشابوری مشرف شد مکه، قبل از انجام اعمال و فرائض حج او را دعوت کردن محضر مقدس حضرت بقیة الله الأعظم تمام مناسک حج و اعمال حج را در خدمت مهدی فاطمه بود سعی بین صفا و مروه و مشعر و عرفات به دنبال حضرت بعد از انجام مناسک به کاروان برگشت گفتند پیرمرد کجا بودی اینقد دنبالت گشتیم گفت همة مناسکرو در محضر ارباب بودم، امام زمان پیغامی داشتن یا نه؟ صدا زد مردم آقا فرمودند: به مردم بگید برا فرجم دعا کنند خدا فرجمرو نزدیک کنه، به مردم بگو در هنگام دعا برای فَرَجْ خدا را به پریشانی عمهام زینب قسم بدن خدا فرجمرو نزدیک کنه، یابنالحسن، یابنالحسن، یا صاحب الزمان
«مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ»
هدیه به پیشگاه مقدس و منور آقا حجتبنالحسن العسکری و اجداد طاهرینش صلوات جلی ختم کنید.
هدیه به محضر امام، شهداء، مراجع تقلید، علماء، بزرگان، خیرین، اساتید، منسوبین به جمع حاضر، گذشتگان از بانی محترم و به جهت سلامتی همة شیعیان حضرت مهدی، سلامتی مراجع، رهبر معظم، سلامتی خودتون و خانوادة شریفتون و شَفایِ مریضاتون یه صلوات حسینی ختم کنید.
صیانت از قلب
وجود مقدس ابیعبدالله(ع) در عالم امکان خدا براش یه حساب ویژه باز کرده قلب انسان گاهی وقتها میکروب میگیره داخل این قلب میکروب وارد میشه قرآن میگه: نگذارید تو قلبتون میکروب وارد بشه نگذارید میکروبها ویروسها تو قلب شما خونهسازی کنند تا میبینی در قلبت داره آلودگی از میکروب صورت میگیره نجات بده خودترو چون اگر کل قلب را میکروب گرفت میشه منزلگاه شیطان شیطون اونجا خونه میسازه وقتی شیطان خونه ساخت اول کاری که میکنه تو قلب شما خونة خدارو خراب میکنه بالأخره تو یک فضا که نمیشه هم خدا خونه داشته باشد هم شیطان جا یکیشه یا خانه میشود دربست در اختیار خدا یا خونة قلب میشه دربست در اختیار کی؟ شیطان یکیش اینجا از اون جاهایی است که نمیشه گفت هم خدارو هم خرمارو نه یکیش.
اگر وارد شد میکروب به دادش نرسیدی نجاتش ندادی خونهسازی میکنه شروع میکنه خشتهارو رو هم گذاشتن خشتهایی که وارد قلبت میشه از میکروب مثل آجر میمونه یکی یکی وارد میکنه غافلت میکنه یواش یواش از این آجرهای میکروب یه دونه ساختمان میسازه ساختمان که ساخته شده خونة شیطون تکمیل شد پایان کار اونوقت چه طور میشه خونة خدا در قلب تو خراب میشود یه مثال دیگه بزنم آهن دیدید آقا آهن که میخرید زنگ میزنه گاهی یه در ساختی تو حیاط گذاشتی غافل شدی ضد زنگش نزدی رنگش نزدی بتونهاش نکردی زنگ میزنه اگر در حال زنگ زدگی باز به دادش برسی کار سازه بالأخره یه سمباده بر میداری یواش یواش میکشی به این آهن آهنه دردش میاد داد میزد نکش سمبادة زبر را میگی باشه دارم زنگ زدیهاتو برطرف میکنم دارم میکروبهاتو میزنم کنار سمباده کشیدی بتونهاش کردی ضد زنگش زدی رنگش زدی نجاتش دادی اما اگر سبمادة خشن به جانِ خودش نخری بعد زنگزدیهاش زیاد شد زیاد شد زیاد شد آهنه پوک میشه وقتی پوک شد دیدی وقتی چکش میزنی زنگزدیهایرو بریزی پوک شده دیگه تا پوتک میزنی لح میشه دیگه به درد بگی نمیخوره قرآن میگه هوای قلبتو داشته باش پیغمبر(ص) میفرماید: هوای قلبتو داشته باش «القلب یصدع؛ قلب زنگ میزند کما یصدع الحدید؛ مثل اینکه آهنه زنگ میزنه آهن که زنگ میزنه چطور میشه به دادش رسیدی یه سمبادة عبادت برمیداری به جان این قلبه میافتی میگی هآ گناه کردی حالا سمبادة روزهرو میگیرم دست یه روز روزه میگیرم یه خورده سختشه سمباده که چیز بدی نیست روزه که چیز بدی نیست میکروبهارو داره برطرف میکنه یه بچهای که میکروب وارد بدنش شده عفونت پیدا کرده گلوش چرک کرده وقتی میبریش دکتر اگه به دادش رسیدی پزشک آنتیبیوتیک میده پنسلین میده پنسلینه درد میگیره آ اونوقت این بچه وقتی آمپولش میزنند یه بد و بیرا به باباش میگه یه فحشم به اون دکتره میده یه فحشم به این آمپولزنه قربة الی الله به سه تاشون فحش میده بد میگه به دکتر میگه برو گمشو به آمپولزنه میگه پدرسوخته آمپولم زدی دردم گرفت داد میزنه آقا آمپول بد نه به صلاحته چرک گلوتو داره خشک میکنه اگه الان به داد این چرک گلو و گلو درد نرسی چرکها و عفونتها میره تو گردش خونت این خون که دور میزنه پزشکها میگن اولین جایی که ضربه میزند دریچههای قلب است دریچههای قلب خیلی ظریفه اگه میکروب وارد خون شد تو گردش خون هی دور میزنه هی یه تنه میزنه به دریچة قلب هی دور میزنه یه تنه میزنه به دریچة قلب یواش یواش پزشکها میگن روماتیسم قلبی گرفت بعد چی میشه؟ پرولاپس دریچهای گرفت دریچة آئوردش شل وامیایسته میخواد خون رد کنه پس میزنه قلبم درد میکنه نفسم بالا نمیاد نفس نفس میزنم تپش قلب دارم چرا؟ چون به دادش نرسیدی میخواستی سمبادهرو بگیری دست تا یه میکروب وارد قلبت شد پاکش کنی میخواستی مواظب باشی خشتها و آجرهارو وارد قلبت نکنه خونهسازی کنه صلواتی مرحمت بفرمائید.
آقا خوش آمدید خوش آمدید. حضرت رضا(ع) فرمودند: نگاه کردن به سادات بنیالزهرا خداوند متعال به هر نگاهی گناهانتونُ میبخشه پیغمبر(ص) فرمود: نگاه کردن به فرزندان ما «النظر الی ذرارینا»؛ نگاه کردن به بچههای ما عبادت است حالا غافلگیر کردن حضرت آقا مارو بلدن دیگه زودتر میاومدن ما ایشون منبر میکردیم خودمون در میرفتیم یه صلواتی بفرستید.
نفوذ شیطان در قلب
چه گفتم آقا گفتم قلب گاهی وقتها میکروب میگیره هر میکروبی که وارد میشه یه دونه آجر یه دونه خشترو شیطون آورده داخل کرده چیده رو هم این خشتهارو اگه بیرونش نکنی آهسته آهسته میشه دیوار یه سقف میزنه میشه خونة شیطان کل قلبت میشه خونة شیطان به دادش رسیدی خشتهاشُ میریزی بیرون گاهی زنگ میزنه مثل آهن کما یصدع الحدید؛ زنگ که زد سمبادة عبادت باید برداری یه خورده سختته نماز اضافی خوندن روزه اضافه گرفتن صدقه اضافی دادن سختته ولی سمباده است بکش به قلب خارج بشود
قرائت قرآن موجب جلای قلب می شود
زنگار از قلب قلبت پاک بشه تمییز بشه گفت آقا و ما جلاؤها؛ قلب اگر زنگار زد سمبادهاش چیه؟ چی چی تمییزش میکنه؟ آقا فرمود: قرائة القرآن؛ قرآن بخوان قرآن بخوان امشب همین قدر که بلدی بخون قرائت قرآن نتیجه میشه چی؟ نتیجه میشود
قلبها دو جور است
1-قلب زنگ زده و خراب شده
2- قلب پاک و تمییز
کربلا تبلور هر دو نوع قلب بود صاحبان قلبی که کربلا بودن یه نوع از این دسته بودن یه نوع از این دسته قلب پاک قلب ناپاک شیطون خونه ساخته مرد حمدانیه اومد خدمت امام حسین(ع) گفت آقا اجازه میدید من برم با عمرسعد صحبت کنم آقا فرمود: فایده نداره گفت حالا آقا اجازه بدید منم برم آقا فرمود: برو حمدانیه اومد سراغ این طرف تو لشکر دید عمرسعد نشسته شمشیرش تیز میکنه وارد که شد سلامم نکرد عمرسعد چشماشُ بالا کرد سرشُ نه آ چشماش بالا کرد گفت مگه نشنیدی حق الوارد علی المرود سلام؛ کسی که وارد میشه باید سلام کنه حمدانیه گفت بله به مسلمان باید سلام کرد گفت أولستم مسلماً؛ من مسلمان نیستم گفت: نه کجا مسلمانی آب را پیداست از روز هفتم به بعد این ملاقات آب را که حیوانات بر این آب مسلطاند و حلال شمرده شدند هر حیوانی میتونه بره آب بخوره برای تمام حیوانات این دشت و بیابان آب حلال اما نا مسلمون آب به اصحاب امام حسین امام حسین بستی؟ من از تو نامسلمون سؤال میکنم بیانصاف بیوجدان بیدین اصحاب امام حسین اینجور شدن تو با اینا جنگ داری بچههای کوچیک چه گناهی کردن؟ گفت حمدانی چارهای ندارم گفت برا چی چارهای نداری؟ تو کاری را داری میکنی که معاویة ابن ابیسفیان تو جنگ صفین کرد آب رو اصحاب علی بست چرا چاره نداری خب بازش کن میدونی چی جواب داد؟ گفت حمدانی آخه من برای کشتن حسین معامله کردم یه معامله با ابنزیاد کردم نمیشه چطور شده صاحب این قلب قلبرو خونه کاملاً در اختیار شیطان قرار داده اونوقت شیطانم ذره ذره میاد قرآن کریم میفرماید: «هَلْ أُنَبِّئُکمْ عَلَي مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ»؛ آیا به شما بگم «عَلَي مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ»؛ (شعراء: 221)
وسوسه شیطان
به شما بگم شیطون تو بعضی از قلبها نازل میشه شیطون سه تا مرحله پیش میاد به من دقت کنید گاهی وقتها «يُوَسْوِسُ»؛ وسوسهات میکنه گاهی وقتها اگر بهش لبیک گفتی اگه دورش کردی با ذکر که میره دور میشه دور میشه اومد سراغ عیسیبنمریم گفت عیسی حالا ببین دست از پیغمبرم نمیکشهآ دست از پیغمبرم نمیکشه شما تو خونهات با خانمت با بچههات بالعکس با پدر با مادر بالعکس اینا فکر نکنی از شر شیطون ایمن هستید دست نمیکشه سراغ پیغمبر اونم پیغمبر اولوالعزم گفت آقای عیسیبنمریم گفت: بله ملعون چی میگی گفت من یه سؤال از تو دارم گفت چه سؤالی گفت ببین تو خدائی گفت دهنتو ببن ملعون آخه خدا کسی دیگه است من بندة خدا هستم گفت نگاه کن دو دوتا چهار تا مگه تو نمیگی خدا مرده زنده میکند گفت چرا گفت خب تو هم مرده زنده میکنی مگه تو نمیگی خدا (هو شافی)؛ شفا میدهد گفت چرا گفت خب تو هم شفا میدهی دیگه از کور بالاتر کور رو شفا میدی گفت خب چرا؟ گفت تو خب خدایی دیگه آخه خدا کسی دیگه است ملعون برو گفت خیلی خب سخت نگیر خدا نیستی که پسر خدا که هستی داره وسوسه میکنه امام صادق(ع) میفرماید: حضرت عیسی(ع) دورش کرد چطور؟ با ذکر با سبحان الله با لا اله الا الله هر ذکری که میگفت مثل اینکه یه مشت میزنی تو سینة یه نفر دو متر عقب میافته با هر ذکری که میگفت عیسی با چشم خودش میدید با هر ذکر چند متر شیطون عقب میافتاد نذارید نزدیک قلبت بشه آ اگه نزدیک شد با خودش آجر میاره خونهسازی میکنه نگذاری زنگ بزنه آ با خودش زنگار برداره بیاره قلبرو خرابش کنه آ قرآن میفرماید: متنبهاتون کنم به شما بگم بعضیها قلبشون محل نزول شیاطینه «لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَآئِهِمْ»؛ (انعام: 121) بعضیها شیطون اصلاً بهشون الهام میکنه برو بزن برو الان تو رفتی خونه یک کتک مفصلی به خانمت بزن بعد هم از خونه بندازش بیرون تا بفهمن حساب دست کیه چقد قشنگ خط میده خیلی قشنگ این استاد بزرگواری که استادی که ما انتخاب کردیم برا خودمون خوب خطمون میده خوب خوب خطمون میده رفتی ضرب شصت خودتو نشون بده رفتی فلان کار بکن تو هیئت تو مردم تو اجتماع خط میده «لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَآئِهِمْ»؛ بعضیها ملائکه بهشون وحی میرسونن بعضیها شیاطین «وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَآئِهِمْ»؛ (انعام: 121) بعضیها «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِکةُ»؛ (فصلت:30) ملائکه نازل میشه بعضیها «تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ»؛ شیاطین نازل میشه «تَنَزَّلُ عَلَي کلِّ أَفَّاک أَثِيمٍ»؛ (شعرا: 222) دروغگوهای گنهکار حالا اگه گذاشتی وسوسه کرد گفتی آقا بفرمائید لبیک آمد نازل شد بازم کوتاه اومدی وحی بهت فرستاد برو این کار بکن قرآن میفرماید: «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»؛ (زخرف: 36) همنشینت میشه همنشین آقا میشه شیطون دستورآشو دیگه از خدا نمیگیره از پیغمبر نمیگیرد از قرآن نمیگیره از تویی که بابا و مادرش هستی نمیگیرد دستورآشو از همنشینش میگیره «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»؛ این دیگه خط آخرشه یعنی پایان کار وقتی یه کسی شیطان اومد همنشینش شد «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»؛ یعنی چه؟ یعنی پایان کار قرآن میگه به اینجا که رسید «خَتَمَ اللّهُ عَلَي قُلُوبِهمْ»؛ (بقره: 7) یه مُهر به قلبش میزنند قلب میشه قلب شیطانی یه دونه اتاق نه یه قصر شیطون تو قلبش ساخته دیگه هیچکاری نمیتونی بکنی هیچ کاری نمیتونه بکنه قرآن یه تعبیر داره «خَتَمَ اللّهُ عَلَي قُلُوبِهمْ»؛ «فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ»؛ (بقره: 10) مرض یعنی چی؟ یعنی پر از میکروب شده اوه اوه پر از میکروب شده قلب دربست در اختیار شیطون میشه همین قلبی که ابتدای کار حرم الله بود «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه»؛ تو این قلب غیر خدا جا نده حالا کاملاً خدارو بیرون کرده دربست کلیدشُ داده دست شیطون رهن کاملش اصلاً مالکش شیطونه دیگه رهن چیه اجاره چیه صاف اتاقکها قصرها کلید کامل دست شیطونه آقا این دست شما هر جور میخوای به من دستور بدی عمل میکنم هر ساعت و هر لحظة عمرم در اختیار تو این صاحب قلب مریضی که به آخر خط که میرسه میگه «رَبِّ ارْجِعُونِ»؛ داد میزنه که خدایا منو برگردون چون اون ساعت آخر وقتی چشم جسم بسته میشود چشم روح باز میشه حضرت علی(ع) میفرماید: منازل بعد مرگش نشونش میدن میدونه چه کلاهی سرش رفته میدونه قلبرو صاف سند ششدونگ زده به نام شیطون خب حالا اگه این قلب گرفتار شد اول کار چه کار کنیم ما در روایات راههای متعددی برای صاحب این قلب ذکر شده یک: پیغمبر(ص) یکیشو فرمود: قرائت قرآن قرآنرو نبوس بذار کنار اولی که با مهریة خانمت اومد داخل تو مهرنومه خانمت بسم الله الرحمن الرحیم به عقد دائم درآورده شد مثلاً خانم فلان برای آقای فلان به مهریة یک برای اینکه بفهمونند آقا مسلمونه یک جلد کلام الله مجید که به حضرت عباس نه این میخونه و نه اون نه این عمل میکنه و نه اون دو چی سه چی چهار چی 1390 سکة بهار آزادی که به حضرت عباس دروغ میگه ده تاشم نمیده مگه خُلِ آدم سکه دونه 670 هزار تومان پوله جون که نیست آقا پول کلاه سر هم میذارید شما تو تو جوانیت کلاه سر پدر خانمت گذاشتی تو مهریة خانمت یکی دیگهام از راه میرسه کلاه سر تو میذاره تو مهریة دخترت کاری نداری آ بیلدی بیله چغندر به قول ترکها از هر دست که بدی همون دستم بله پس میدی، مهریهرو ندادی منتظر باش یکی هم از راه برسه مهریة دخترتُ نده طوری نیست قرآن.
دو: دعا همة اینآ بحث دارهآ هر کدوم یه ساعت دو ساعت منبر داره ولش کن حالا الان وقت نیست دیگه
مجالس امام حسین علیه السلام موجب جلای قلب می شود
یکی از راههایی که این قلب را جلا میدهد پاک میکند تمیز میکنه خالی از میکروب میکنه مجلس الحسین است مجلس امام حسین است مجلس امام حسین خیلی زود نمیتونه بیاد شیطون اینجا تو هر محفلی نگهبانانی از ملائکه است تو هر محفل امام حسین هر جا مجلس امام حسین است نگهبان از ملائکه است میدونی چرا؟ چون تو اون مجلس محل ورود پیغمبر اکرم(ص) است شخصیت اول عالَم امکان وقتی میاد اسپرت نمیخواد نگهبان نمیخواد جایی که ملائکه نگهبان باشند تو مجلس محل ورود پیغمبر و امیرالمؤمنین و زهرا و زینب ـ علیهم السلام ـ نگهبانها ملائکهاند شیطون نمیتونه وارد بشه ولت میکنه اینجا که ولت کرد تو مجلس راحت میشینی اونوقت ارباب کاری که بخواد با قلبت بکنه میکنه قلبرو حسین دگرگون میکنه صاحب قلب گاهی عمرسعد حمدانی برگشت گفت آقا گفتم اما جواب سربالایی به من داد امام حسین فرمود: قلبش تاریکه تمام شده شیطون برش مسلط شده یکی هم میشه قلب حبیببنمظاهر من حسین بن علی الی الرجل فقیه بهبه چه نامهای نوشته حسین به حبیببنمظاهر چه نامهای نوشته از حسین به مرد دانا، مرد آگاه، فقیه من حسین بن علی الی الرجل الفقیه لا تبخل علينا بنفسك؛ آقای حبیببنمظاهر جانترو از من حسین دریغ نکنیآ يجازيك رسول اللّه(ص) يوم القيامة؛ روز قیامت جدم پیغمبر جزای خیرت میده نامهرو امام حسین نوشت کی بود بعد شهادت مسلم نامهرو برداشتن رسوندن کوفه حبیببنمظاهر از اصحاب پیغمبر(ص) بود از اهلبیت بود اصلاً اهلبیتی بود غلامش از راه رسید گفت: حبیب گفت: بله یک سفیری یک کسی از طرف امام حسین(ع) آمده نامه داره گفت بگو بیاد تو پا شد ایستاد نگفت بده ببینم پا شد ایستاد گفت از کجا اومدی گفت از کربلا از کجا از طرف کی گفت از طرف حسین چی داری با خودت گفت نامه گفت محبت کن ببینم نامهرو گرفت گذاشت رو چشماش بوسید نامهرو باز کرد دید نوشته من حسین بن علی الی الرجل الفقیه لا تبخل علینا نفسک؛ حبیب جانتُ از ما دریغ نکنیآ هوایی شد گفت دارم میرم به دنبال مسلمم گشت مسلمبنعوسجهرو پیدا کرد تاریخ نگاه کنید زینب(س) هر روز که تو کربلا میگذشت میدید صبح یه دسته لشکر برا عمرسعد میاد بعدازظهر یه دسته میاد هی داره اون طرف اضافه میشه اما این طرف نه چند روزم گذشته زینب ناراحت یه وقت دید تو تاریکی دو تا شبه دارن میان، ابیعبدالله(ع) فرمود: برید ببینید کیه داره میاد آقا فرمود: برید حبیب داره میاد گفتن آقا شما از کجا میدونید فرمود: میدونم برید حبیب داره میاد سیدالشهداء(ع) پا شد به استقبال اومد اومد به استقبالش زینب صدا زد داداش کی داره میاد آقا فرمود: زینب جان حبیب داره میاد اینقد زینب خوشحال شد حبیب داره میاد حبیببنمظاهر گفت: بله حبیببنمظاهر زینب خیلی خوشحال شد صدا زد حسین جان سلام منو به حبیب برسون صاحب قلب ببین سلام اون عصمت الله عقیلة بنیهاشم شریکة الحسین نائبة الزهرا؛ زینب داره میگه سلام منو به حبیب برسون چه قلبی داره میشه یه نفر قلبش مریض باشه اونوقت زینب بگه سلام برسون نه سلام منو به حبیب برسون ابیعبدالله(ع) وقتی استقبال اومد حبیب تو بغل گرفت خم شد دست آقارو بوسید زانوی آقارو بوسید پای آقارو بوسید گفت: آقا اینآ راه بستن ولی من خجالت میکشم آقا بلندش کرد حبیب بلند شد برای اینکه یه خورده از مرحله بیرون بیاد فرمود: حبیب راستی برات بگم زینب سلام رسوند تا اسم زینب اومد گفت: زینب سلام رسوند نشست رو زمین خاک برداشت به سر خودش میزد گفت خاک بر سر من حبیب بشه کار به جایی برسه دختر علی بیاد بخواد وارد کوفه بشه مهمان ما کوفیها بشه اینجا بیرون کوفه تو کربلا نگهشون داریم صاحب قلب ببین اللهاکبر کی هست حبیب؟ به یک مقامی رسیده حبیببنمظاهر خیلی گریه میکرد برا امام حسین(ع) خیلی عجیب بعد هم که خوابش دیدن بهش گفتن حبیب اگه الان تو دنیا بودی چه آرزویی داشتی دو تا آرزو گفت: گفت یک: اول دوست داشتم هی میرفتم در رکاب سیدالشهداء(ع) هی شمشیر میخوردم قطعه قطعه میشدم تکه پاره میشدم دوباره خدا منو زندهام میکرد دوباره در رکاب حسین میجنگیدم گفتن خب اونکه تمام شد دیگه گفت: دلم میخواست بنشینم تا آخر دنیا برا مظلومیت حسین اشک بریزم چه خبره؟ قلب ببین کجا رفته این قلب «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِکةُ»؛ (فصلت:30) چیه؟ اینکه مال اول کار است «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِکةُ»؛ مال اول کار است حالا دیگه صاحب این قلب قلبی شده که زینب باید سلام کنه بهش یک سلام برساند.
دو: مشمول سلام ابدی امام زمان بشود تو زیارت ناحیه میخونی: السلام علی حبیببنمظاهر الأسدی؛ امام زمان حجت الله حجت الله به حبیببنمظاهر سلام میکنه قلب ببین بنازم به این قلب اینا قُرَّة بن قیس حَنظَلی کی بود اونجاها حبیب دم در نشسته بود دم در خیمه از طرف عمرسعد اومد این قلب نگاه کنید اون قلب نگاه کنید اومد حبیب گفت وایستا ببینم کجا میخوای بری؟ گفت میخوام برم حسین ببینم حسین ببینی چیکار داری با سیدالشهداء با آقا چی کار داری؟ گفت نامه اُوردم براش گفت بده من نامهرو گفت عمرسعد گفته نامهرو خودم بدم به امام حسین گفت شمشیرت بگذار برو شمشیرشُ گذاشت رفت نامهرو داد به امام حسین برگشت آقا حبیببنمظاهر گفت قُرَّة بن قیس وایستا ببینم گفت تو سابقهات خوب نیست نمیخوای سابقة خودت جبران کنی نمیخوای بدیهای خودتو جبران کنی گفت: چرا باید چیکار کنم؟ گفت ول کن عمرسعد اینجا در خانهایست که قلبت جلا پیدا میکنه قلبت پاک میشه گناهانتُ خدا میبخشه جد این آقا ضمانتت میکنه یه خورده فکر کرد گفت حالا من برم اول جواب به عمرسعد بدم بعد برمیگردم رفت و دیگهام برنگشت صاحب قلب صاحب قلب خب بسمه دیگه.
صلی الله علیک یا مظلوم یا أبا عبدالله؛
دیدی عدو با خواهرت چها کرد در این سفر ما را از هم جدا کرد
حسین جان، همة مصیبتهارو از زبان بابام شنیده بودم کشت و کشتهشدنهارو مادرم برام گفته بود اسارتهارو برام بابام گفته بود حسین من کجا نشسته زینب کنار قبر ابیعبدالله نشسته داره با حسین درد و دل میکنه گریه میکنه، حسین من کتک خوردنآرو شنیده بودم حسین من رفتن کوفه و شام رو برام گفته بودن اما دیگه کسی برام نگفته بود چهل منزل سر بریدهاتُ بالای نی هر وقت زینب از محمل سر بیرون میآورد نگاهش به سر بریده، همه بگید یا حسین...
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظيمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم
به ابیعبدالله قسم همة مارو ببخش و بیامرز
بحق زینب به پریشانی زینب فَرَجِ مهدی را برسان
مریضامون شَفا مرحمت فرما
امام، شهدا، امواتمون رحمت فرما.
کشور و ملت و رهبر و جوانها، نوامیس، خدمتگزاران، حضار محترم مجلس، محافظت بفرما.
شر دشمنان به خودشون برگردان
این قلیل توسلات را از بانی محترم و اهل مجلس به کرمت قبول بفرما
بِرَحْمَتِکَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ.
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها
- بازدید: 5382