پایگاه تخصصی منبرها

زیارت با معرفت

تاریخ انتشار:
امام‌رضا ـ عليه السلام ـ فرمود: «مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛ روایات مزار بحار که این مرد بزرگوار از مجامع حدیثی قدما جمع کرده عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ زیارت کند در حالی که معرفت در حقش داشته باشد وإلا من کربلا نجف ندیدم‌...
زیارت با معرفت

بسم الله الرحمن الرحیم

رضيت بالله رباً و بمحمد صل الله عليه و آله و سلم ـ نبياً و بالإسلام دينا و بالکعبة قبلة و بالقرآن کتابا و بعلياً عليا اماما و بالحسن و الحسين و علی بن الحسين و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی‌بن‌جعفر و علی‌بن‌موسی و محمدبن‌علی و علی‌بن‌محمد و الحسن بن علی و الحجة بن الحسن القائم المهدی ـ عليهم السلام ـ والأئمه و السادة و قادتاً بهم أتولی و من أعدائهم أتبره اللهم إنی رضيت بهم أئمه إنک علی کل شی قدير؛

«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَيهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا».

سلامتی و فَرَجَش عاقبت‌بخیر می‌کنه کسی را که برا سلامتی آقاش دعا کنه و صلوات بفرسته، الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

با همین سوز که دارم بنویسید حسین

هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین

ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است

همۀ اهل و تبارم بنویسید حسین

خانۀ آخرتم هست قَدمگاه حبیب

سر در قصر مزارم بنویسید حسین

هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان

همۀ دار و ندارم بنویسید حسین

من دلم را ز شکیبایی زینب دارم

همۀ صبر و قرارم بنویسید حسین

هیچ شعری ننویسید به روی کفنم

با گِلِ تربت یارم بنویسید حسین

تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو مَلک

به روی سینۀ زارم بنویسید حسین

گلشن و باغ و بهشتم همه در هیئت اوست

همۀ باغ و بهارم بنویسید حسین

روی پیشانی من هرچه که بیمار شدم

با همان حالت زارم بنویسید حسین

همة این غزل مال این یه بیت آخرش خوندم خیلی بهم چسبیده بود این یه بیت آخرش دلم بُرده بود، همه‌اشُ خوندم مال این آخری.

هرکه پرسید که در چلّه نشینی چه کنم؟

اربعین با که گذارم بنویسید حسین

وقتی این بیت می‌خوندم

تا نپرسند زمن هیچ سؤال آن دو مَلک

به روی سینۀ زارم بنویسید حسین

شفاعت امام حسین علیه السلام شب اول قبر

یادم اومد خدا رحمت کند در این شب‌های نورانی عزای اهل‌بیت مرحوم آیت‌الله اسماعیل کاظم قزوینی تو این منزلشون دهة عاشورا عصرها روضه بود تو خونة این مرد بزرگ منبر می‌رفت منبرهای پُرباری هم می‌رفت یه روزی من عصرها می‌رفتم خونه‌اش روضه شب‌ها منبر می‌رفتم عصرها می‌رفتم خونه‌اش روضه، رو منبر فرمود: فرمود: پدرم خدا رحمتش کنه مرحوم آیت‌الله سیدابراهیم اون صاحب قصة روضة حضرت اباالفضل معروفه که همه‌اتون شنیده‌اید برام نقل کرد گفت یکی از علمای بزرگ در کربلا از دنیا رفت آوردن تو حرم طواف و نماز و دفنش کردند تو یکی از حجره‌های صحن شب خوابشُ دیدم گفتم چه خبر چی شد وارد اون عالم شدی تو قبرت گذاشتن چه خبر گفت وقتی منو وارد قبرم کردن همزمان با جنازة منکه وارد حرم امام‌حسین ـ سلام الله علیه ـ شد یکی از این دهاتی‌های روستایی بی‌سواد عربای بی‌سواد بادیه‌نشین کربلا هم جنازه‌اش با جنازة من وارد شد اون یه دهاتی بود بی‌سواد بود عوام بود معمولی بود، فوری طوافش دادن و دفنش کردن و رفتن من یه مقدار معتل شد تا طواف دادن و نماز بخونم یه مقدار معتل شد منو که تو قبر گذاشتن دیدم دارند با اون عرب بادیه‌نشین ملکین سؤال و جواب می‌کنن، دو ملک پرسیدن من ربک؛ این دهاتی بی‌سواد چیزی بلد نبود، من ربک؛ گفت آنی ما هذا القبر؛ معلوم میشه شمام عربی می‌فهمید الحمدلله من غیر از صاحب این قبر کسی را نمی‌شناسم گفتند دینت چیه؟ گفت: آنی ما هذا القبر؛ گفتند قبله‌ات کجاست؟ کعبه کجاست؟ کدوم طرف نماز می‌خوندی؟ گفت: آنی ما هذا القبر؛ امام اولت کیه؟ پیغمبرت کیه؟ دینت چیه؟ هر چی سؤال کردن گفت: آنی ما هذا صاحب هذا القبر؛ رفتن بزننش دیدم آقا اومد تو فرمود: مهمان منه، نزنیدش، بُردَنش، من گفتم عجب ما چندین سال اینجا حفظ کرده بودیم چی گفت و چی کرد و آقا برش داشتش و بُردِش اومدن سراغ من گفتند آیت‌الله پاشو بشین، من ربک؛ گفتم: آنی ما هذا صاحب هذا القبر؛ هر چی سؤال کردن گفتم من غیر حسین کسی نمی‌شناسم، هر چی سؤال کردن گفتم همون جواب اون عرب دهاتی دادم آنی ما هذا القبر؛ رفتن بزننم تو آیت‌الله هستی اون دهاتی بود بی‌سواد بود عوام بود چوپان بود کشاورز بود بلد نبود تو آیت‌الله 70 سال تو حوزه اینا چی چی میگی؟ رفتن بزننم آقا اومد تو فرمود: نزنیدش  اینجا جا زدن نیست اینجا بچه‌های من کتک خوردن که کسی دیگه‌رو اینجا کتک نزنن نزنیدش نزنیدش همه‌اشُ بلد دید من اومدم اونُ بُردم میخواد من بیام ببرمش نزنیدش همه‌اشُ بلد همه‌اشُ بلد، قربونت برم ارباب جون ارباب جون، خدایا به آبروی امام‌حسین هر کی میره کربلا سالم به وطن برگرده از هر کجای عالم شیعیان از تمام نقاط از آمریکا دارن میان از اروپا دارن میان از انگلستان دارن میان از استرالیا دارن میان از چین و هند دارن میان، از پاکستان دارن میان، از ایران میان رد میشن، از عراق دارن میان، خدایا هر کی به این نیت اینجاست که امام‌حسین از خونه‌اش حرکت کرده سالم و با دست پُر به وطنش برگردون، شرطش صلوات شماست برا سلامتی امام‌زمان و زوار امام‌حسین الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

زیارت

عرض کنم که شب‌های گذشته خاطر شریفتون هست که در رابطه با سلام عزیز من علیکم السلام، خاطرتون هست که در رابطه با زیارت به‌صورت مطلق کلی زیارت و به‌خصوص زیارت آقا امام‌حسین ـ علیه السلام ـ در این دو شب گذشته در رابطه با زیارت عرض کردم شب اول با بیانی که گذشت که در معاد در قرآن و روایات مؤمن یا کافر از اون عالم منتقل می‌شود مرگ و نابودی و محرومیت و محو اصلاً تصور نمی‌شود در قرآن هم نمونه‌هایی از کافر و مؤمنش براتون آیاتشُ خوندم و یکی از شئون این قضایا زیارت هست که خدای منان در قرآن شروع کرده است مطالبی عرض کردم شب گذشته هم عرض کردم که آداب و خصوصیاتی داره برای ورود به زیارت اهل‌بیت ـ علیهم السلام ـ وسیما زیارت آقا امام‌حسین ـ علیه السلام ـ مطالبی دیشب به عرض مبارک رساندم یکی از مطالبی که خوب گوش کنید یکی از مطالبی که در زیارات زیاد بهش تأکید شده عزیزان اهل علم کتاب مزار بحار را مراجعه بفرمائید روایاتی که در زیارات اهل‌بیت وارد شده نیست یعنی منکه هر چی نگاه کردم امامی نیست دقت کنید امامی نیست که روایات زیارت آمده باشد این کلمه حتی اگر شده است یک روایت باشه نباشه مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ به قول معروف میگن هر چی پول بدی آش میخوری زیارت کند عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ او را به حق و حقیقت و واقعیت و باطن بشناسد هر کی فاز معرفت بالاتر برود هر کی لامپت بزرگ‌تر بشه نورت بیشتر میشه، هر چی لامپت کوچک‌تر باشه نورت کمتر میشه ولی نور هست، نور هست، لامپ نور داره منتهی یه لامپ 20 ولت، 5 ولت، 10 ولت، 20 ولت تا لامپ 1000 ولت تا لامپ 2000 ولت تا خورشید سعی کنید پنجة دلتون را بزرگ کنید در فاز معرفت مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ راجع امام‌رضا داریم راجع به امام‌جواد داریم راجع به امام‌صادق و امامان بقیع داریم، راجع به امیرالمؤمنین داریم، راجع امام‌حسین داریم حتی راجع به حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ که آقا امام‌رضا ـ عليه السلام ـ فرمود: «مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛ حدیث داریم: امام‌رضا ـ عليه السلام ـ فرمود: «مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛ روایات مزار بحار که این مرد بزرگوار از مجامع حدیثی قدما جمع کرده عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ زیارت کند در حالی که معرفت در حقش داشته باشد وإلا من کربلا نجف ندیدم‌آ ولی کربلا دیدم بچه سنی‌ها می‌آیند تو حرم امام‌حسین ـ علیه السلام ـ وامی‌ایستند دست بسته هم نماز می‌خواند به تربت هم سجده نمی‌کند رو فرش‌ها نماز میخونه بعد هم پا می‌شود می‌رود این آمده در حرم ولی عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ نیست عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ مثل دبستان و دبیرستان و دانشگاه و الی آخر مثل خود نور که مثال زدم طبقات و درجاتی دارد طبقة اول و درجة اول و پیش‌دبستانیش این هست که این آقایی که من رفتم زیارتش اسمش چیست؟ نامش علی ـ علیه السلام ـ است ـ صلوات الله و سلام الله علیه ـ «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم»؛ اين آقايی که من اومدم به زیارتش نامش چیست؟ امام‌حسن عسکری، نامش چیست؟ امام‌رضا نامش چیست؟ نامش علیست پدرش کیست؟ ابوطالب ـ صلوات الله و سلام الله علیه ـ است مادرش کیست؟ فاطمه بنت أسد دخترعموی باباشه، جدش کیست؟ عبدالمطلب خب این کجا متولد شده؟ در مکه داخل کعبه، کی متولد شده؟ ده سال بعد از بعثت، کی شهید شده؟ سال چهلم هجری، چه زمانی؟ ماه رمضان، کجا؟ محراب مسجد کوفه، این یک مختصری از بیوگرافی یک امام ـ علیه السلام ـ عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ من معرفت پیدا کردم در این حد ولی این خوبه خوبه خیلی هم خوبه لکن از آنهاییکه ممتاز می‌شود که مسیحی هستند یهودی هستند کمونیست هستند نمی‌شناسند نمی‌دانند بلد نیستند لکن در فاز زیارت این کافی نیست عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ یعنی امام را جوری خب دارند می‌روند به زیارت کی؟ از امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ تا امام‌عسکری و امام‌زمان ان‌شاء‌الله سامرا، کجا داری می‌روی؟ دارم می‌روم به زیارت آقایی که به‌عنوان حجت‌الله به‌عنوان خلیفة‌الله به‌عنوان نائب و جانشین وجود أقدس خاتم الأنبیاء خدای منان او را نصب و جعل فرموده است این کلاس اول، اول مرحله‌اش این هست من معتقد باشم که بعد از خاتم الأنبیاء کسی خلیفه و جانشین خاتم الأنبیاء نیست جزء این آقایی که نامش علی ـ سلام الله علیه ـ پسر ابوطالب است و داماد پیغمبر است و به نص خدای منان در قرآن کریم آیه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْک مِن رَّبِّک وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرِينَ»؛ (مائده: 67) «إِنَّمَا وَلِيُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ»؛ (مائده: 55) امیرالمؤمنین در شأن اوست عرض شود بر اینکه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلاَئِکةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِک الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَنُقَدِّسُ لَک قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»؛ (بقره: 30) بسم الله الرحمن الرحیم «وَإِذِ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»؛ (بقره: 124)

امام و امامت

جعل خلیفه جعل امام و امامت ـ علیه الصلاة و السلام ـ به دست خدای منان است، و نمی‌شود این کار را نکرده باشد هم خدای منان هم وجود اقدس خاتم الأنبیاء و باید آن کسی که جانشین این پیغمبر می‌شود باید کسی باشد که از سنخ و جنس خود این پیغمبر باشد هم در علم هم در عمل هم در عصمت هم در نوح جوری که خدای منان او را از به‌عنوان نفس و جان خاتم الأنبیاء در قرآن معرفی کرده است به این آیة شریفه و حدیث شریف گوش کنید من دَمِ اومدن یادم رفت خواستم کتاب بیارم یادم رفت دم و دستم بود که بیارم‌آ اما دم اومدن یادم رفت واقعاً آدم وقتی سن بهش میگذره دیگه قند و قرص زیاد و دارو برا معده آخه خیلی ما دارو مصرف می‌کنیم ما مال قندمون جدا می‌خوریم مال معده‌مون را جدا می‌خوریم اینا دیگر فکر را کُند می‌کند ضعیف می‌کند نسیان واقعاً عجیب مرا بیچاره کرده دم دستم گذاشتم که بیاورم از روش بخونم البته حفظم‌ها الحمدلله حافظه‌ام از این قصه مشکل ندارد ولی این کار را که می‌گویم بکنم یادم می‌رود لذا کاری که بخواهم انجام بدهم حتماً باید بنویسم کاغذ تو جیبم باشد از ذهنم می‌پرد دم آمدن یادم رفت کتابی است به نام علل الشرایع شیخ‌صدوق قدس الله تربة خوب گوش کنید این یکی از کتاب‌های بسیار نفیس شیخ‌صدوق این کتاب علل الشرایع شیخ‌صدوق است در این کتاب که دو جلد است یک به فارسی هم ترجمه شده دو و من به عنوان خادمتان ازتون خواهش می‌کنم بخرید بخوانید سه این کتاب روایاتی که از اهل‌بیت پیغمبر صادر شده این مرد بزرگوار از مشایخش شنیده و هر مطلبی را فرمودند علتش را هم بیان کرده‌اند علتش را هم بیان کرده‌اند تو این دو جلد کتاب این مرد بزرگوار دسته‌بندی کرده جمع کرده علل الشرایع نماز چرا روزه چرا خمس چرا حج چرا وقوف عرفات چرا منی چرا سرتراشیدن چرا ناخن گرفتن چرا وقوف منی چرا وقوف مشعر چرا ریگ زدن چرا تا آخر یک کتاب نفیسی است الله شهید خدا رحمتش کند ان‌شاء‌الله در این کتاب شریف حدیثی نقل می‌کند گوش کنید آیه‌ای است در سورة مبارکة (وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا) یک موقع راجع این آیه من مفصل صحبت کرده‌ام لذا شرحش نمی‌کنم و رد می‌شوم ازش حدیث اول بخونم برات همین شیخ‌صدوق کتابی دارد به نام ثواب الأعمال این کتاب هم به فارسی ترجمه شده در ثواب الأعمال حدیثی موثق و معتبر به من اعتماد کنید به من اعتماد کنید از من بپذیرید من ضامنم فرمودند: امام‌صادق ـ علیه السلام ـ حدیث موثق است معتبر هست امام‌صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: هر کسی شبانه روزی یکبار مداومت کند به خواندن سورة مبارکة «وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا» جزء بیست و هفت قرآن با این سوره شروع می‌شود «وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا» امام‌صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: هر کسی مداومت کند به خواندن سورة ذاریات بیست و چهار ساعت یکبار صبح ظهر شب بعد از نماز مغرب و عشاء بعد نماز صبح عصر هر وقت میرسی شب موقع خواب من شبی یکبار بعد از نمازم می‌خوانم فرمودند: دو چیز امام‌صادق ضمانت کرده است سلام الله علیه یک در دنیا فقیر نمی‌شود دو قبرش وسیع و نورانی می‌شود تجربه نکنید به عنوان ایمان به این حدیث شریف از همین امشب شروع کنید سورة ذاریات «وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا (1) فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا (2) فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا»؛ کوتاه هم هست قد سورة واقعه است دو صفحه یک چیزی کمتر و بیشتر دو صفحه کمتر هست جزء بیست و هفت اول جزء بیست و هفت هست «وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا»؛ خب در این سورة «وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا»؛

بندگی خدا

می‌فرماید: بسم الله الرحمن الرحیم آیة 56 می‌فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ (ذاریات: 56) «لِيَعْبُدُونِ»؛ یک کسره زیرش حالا گفتم بهم گفتن‌آ «لِيَعْبُدُونِ»؛ کسره دارد آنوقت این «لِيَعْبُدُونِ»؛ کسره‌ای که اینجا هست دال بر حذف یاء متکلم وحده هست یعنی «لِيَعْبُدُونِ»؛ یاء حذف می‌شود نون یک کسره به زیرش داده می‌شود «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ خدای منان فرمود: من جن و انس را خلق نکردم مگر برای اینکه عبد من باشند فقط مرا بپرستند برای اینکه گنجینة ناشناخته بودم دوست داشتم پرستش بشوم گوش کن‌آ دوست داشتم پرستش بشوم خلق کردم خلق را که پرستش بشوم خب عبودیت هدف از خلقت خدای منان من و شما جن و انس را این است که خدا را بپرستی تو سانت سانت زندگی‌مون هم می‌توانیم خداپرست باشیم حتی خوردن‌هامون می‌خورم که ضعف نگیرتم قوت داشته باشم بتوانم نماز بخوانم افطاری و سحر می‌خورم که بتوانم روزه بگیرم آب می‌خورم که بدنم تأمین بشود بتوانم عبادت کنم کار می‌کنم برای اینکه رزق حلال بیاورم مال زن و بچه‌ام هر کسی شغل خودش بقیه‌اش علی ذلک شد تا اینجا حالا در ذیل این آیة مبارکة شریفه حدیثی است در علل الشرایع شیخ‌صدوق اگر نداری تفسیر برهان نورالثقلین اشتباه کردم برهان این حدیث را نیاورده است نورالثقلین این حدیث را در ذیل آیة 56 سورة ذاریات آورده آن حدیث شریف این است از آقا و مولا امام‌حسین ـ سلام الله علیه ـ موقعی که آقا امام‌حسین ـ علیه السلام ـ گوش کنیدآ گوش کن نکتة لطیفی است گوش کن امام‌صادق ـ علیه السلام ـ عرض شود که شیخ‌صدوق رضوان الله علیه نقل می‌کند امام‌حسین که از مکه به سمت کربلا می‌آمد و کوفه و عراق تو این مسیر سفر پیاده که می‌شد سوار که می‌شد اصحابی که دنبالش بودند چادر می‌زدنند پیاده می‌شدند تو خیمه آقا وضو می‌گرفت نماز می‌خواند صدا می‌کردند هزار و ششصد نفر دنبال آقا بودن تا شب عاشورا شب عاشورا که آقا فرمود: بیعتم را برداشتم هر کس می‌خواهد برود برود رفتند تا ماندند بیست و چهار تا هجده تا هم بنی‌هاشم بودند چهل و دو تا روز شب عاشورا سی تا آمدند اینور از توی لشکر شیعیانی که گیر کرده بودند شبانه آمدند اینور یکی‌‌اش هم حُر بود آمدند اینور تا منظور آقا امام‌حسین (خرج علی اصحابه) أَيهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلا لِيعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ؛ فرموده ای أیها الناس خلق الله گوش کنید‌آ دقیق گوش کنید دقیق گوش کنید که ضبط نمی‌شود بشود هم دیگر گوش نمی‌کنید حالا خوب گوش کنید خدای منان بندگانش را خلق نکرده است مگر برای اینکه بشناسش عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى؛ خدا را بشناسند فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ؛ وقتی او را شناختند او را می‌پرستند کسی که خدایی که آدم نمی‌شناسد دیگر نمی‌تواند بپرستد که اگر یک کسی را بدانی این آقا آیت‌الله است این آقا سردار است این آقا استاندار است این آقا وزیر است این آقا وکیل است این آقا مثلاً نماینده است احترامش می‌کنید اما اگر نشناسی سلامت هم می‌کند جوابش نمیدی من یک موقعی تهران بودم یک جلسه‌ای بود من منبر رفتم و بعد آقای خلج هست مداحی که حاج حسن خلج در تهران است ایشون بعد از من خوند بعد گفتن آقا بریم پایین زیرزمین ناهار ظهر بود قبل از ظهر بود بعد از نماز ظهر من رفتم منبر بعدا ایشون خوند طول هم کشید جلسه رفتیم پایین نشستیم یک میزی بود و هفت هشت نفر دور تا دور این میز صندلی و نشستیم من و آقای خلج هم کنار هم و او رفقایی که بودند و نشستیم یک آقایی اومد و نشست سلام هم کرد همینجور که داشتم با حاج آقا حرف می‌زدم با هم صحبت می‌کردیم میخوام مثال که قشنگ خوب جا بیافته قصه یک تکه‌ای نقل کنم یک خاطرة خیلی قشنگی بود برای من آقا اومد و سلام کرد گفتیم علیکم السلام و رحمة الله علیکم السلام و رحمة الله نشست بغل ما ما هم ادامه دادیم با صحبت به خلج ادامه دادیم با همدیگر یک مقدار که صحبتمان تمام شد برگشت گفت که آقای احمدی گفتم بله گفت ایشون که اینجا نشست أبوی من است من جا خوردم خیال کردم یکی مثل این رفقا بچه‌های هیئت است مثلاً خب وقتی تا گفت أبوی من است من جا خوردم که به احترام ایشون باید من بیشتر به ایشون احترام می‌کردم پا شدم وایستادم آقا علیکم السلام ببخشید من نشناختم دست دادم بهش و با هم دیگر آقا ببخشید و ببین آنوقتی که نمی‌دانستم پدر حاج حسن خلج است خیلی عادی و معمولی سلام آنوقتی که شناختم از جا بلند شدم بغلش کردم آقا ببخشید نشناختم آقای خلج معذرت می‌خواهم من نشناختم گفت بله شناخته عبادت کردن ناشناخته عبادت کردن زمین تا آسمان فرقش است وقتی آدم خدای منان را حاضر و ناظر خودش بداند یکجور ترک معصیت می‌کند وقتی نداند یکجور دیگر امام‌حسین ـ علیه السلام ـ در این حدیث حدیث هم صحیح هست‌ها عزیزان اهل علم مراجعه بفرمائید تفسیر نورالثقلین ذیل آیة 56 سورة ذاریات و علل الشرایع جلد دوم فرمودند: باید خدا را بشناسی گوش کن‌آ خدا را بشناسی تا بتوانی بپرستی (فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ)؛ وقتی عبد خدا شدی (فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ) دیگر با عبادت خدا عبد خدا بودن از عبودیت غیرخدا بی‌نیاز بی‌نیاز می‌شوی جبرئیل آمد گفت: ابراهیم کار داری یا نه گفت با تو نه ملائکه آتش آمدند گفت با تو نه ملک باد آمد گفت با تو نه ملک باران آمد گفت بریزم خاموش کنم گفت با تو نه ملک طوفان آمد گفت بریزم گفت با تو نه جبرئیل آمد گفت گفت با تو نه روز عاشورا ابی‌عبدالله به جبرئیل گفت برو بابا مزاحم ما نشو مانع ما نشو حائل ما نشو رومشو حائل میان ما و دوست درود خدا به عنوان سامانی گرفتی وقتی آدم عبد خدا شد با خدا رفیق شد

کار خود گو به خدا باز گذاری حافظ           ای بسا به خدا داد کنی میشه

معرفت خدا

دیگر با غیر خدا کار نداری یک نفر بلند شد گفت یا حسین صلوات الله و سلام علیه یا اباعبدالله ما معرفت الله تا اینجا خوب فهمیدی خدا را چطور بشناسیم فرمود: معرفت گوش معرفت بنویسین‌ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَته؛ گفت آقا خدا را می‌خواهم بشناسم و بپرستم چطور بتوانم بپرستم فرمود: معرفت خدا معرفت امام‌زمانی است که اطاعت او بر تو این زمان واجب است یعنی اگر امام‌زمان را شناختی خدا را می‌شناسی آنوقت می‌شوی عبد اگر امام‌زمان نشناخته باشی خدا را نشناخته‌ای پس عبد خدا نیستی شیخ‌صدوق ذیل این حدیث می‌گوید: (قال مصنف هذا الکتاب) شیخ‌صدوق می‌گوید که گوش کنید چی بهت می‌گویم چرا اینجور است به خاطر اینکه اگر امام‌زمان را نشناخته باشی خدایی را که می‌پرستی که امام نصب نکرده است آن خدای واقعی خدایی است که امام‌زمان نصب کرده است تو می‌پرستی نماز می‌خوانی خدایی که امام معین نکرده است خدایی که امام معین نکرده است ما نداریم گرفتی هر کی حالیش شده صلوات بفرستد بیائید جلوتر عقب جا نیست جوان‌ها بیائید جلوتر آن عقب جا نیست بنشینند بیا جلوتر آن عقب جا نیست بیا جلو آقا بیا جلوآ باریک‌الله خب ببین آن عقب جا نبود دارند تو هم خب پس گوش کن پس فاز اول معرفت امام این است که ما خدایی که امام برای بعد از پیغمبر معین نکرده باشد نداریم وقتی امام را شناختی امام کیست آن کسی که خدای منان نصبش کرده «وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلاَئِکةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً»؛ «جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا»؛ لکل ان ما انت منذر... حاد؛ این فاز اول خب حالا این آقایی که خلیفة الله هست خلیفة رسول‌الله هست امام معصوم هست منصوب از طرف خدای منان است این نصب خدای منان این آقا را به عنوان امام اعلام از طرف خاتم الأنبیاء شده و در جلسات قبلی که راجع امام‌زمان صحبت می‌کردم در کتاب‌های سنی و شیعه امامان ما دوازده تا هستند سنی‌ها هم اعلام کردند پیغمبراکرم فرمود: بعد از من خلفای من دوازده تا هستند منتهی را گم کرده‌اند رفتند یک جایی که نباید بروند و پرت و پلااند حواست هست من چی گفتم بهت حالا این امام شرایطی دارد شرط اول معرفت بعدی این آقا معصوم است همان‌طور که خاتم الأنبیاء معصوم است این آقا هم معصوم است فلان امیر فلان ارتش سرلشکر سردار که فرماندة سپاه و ارتش هست جانشین یک کارگر بی‌سواد محض مثلاً شهرداری نیست جانشین هم یک کسی است مثل سیستم خودش سیستم خودش باید از سیستم خودش باید این آقایی که خلیفة رسول‌الله هست جانشین این پیغمبر است باید همان عصمتی که آن آقا دارد این آقا هم داشته باشد باید این معنا باشد آنوقت باید هم باید هم عقلی است

عصمت انبیاء و اوصیاء

گوش کن در کتاب نبوت بحارالأنوار علامه مجلسی برای عصمت انبیاء و اوصیائش هجده دلیل عقلی اقامه می‌کند نمی‌شود جانشین خاتم الأنبیاء غیرمعصوم باشد از نقل هم دلیل داریم بله اجماع مسلمین است مخصوص به شیعه هم نیست اجماع مسلمین است چهل تا کتاب تفسیر سنی و شیعه بیا می‌ریزم جلوت تو این کتابخانه‌های قم موجود است سنی و شیعه نوشتن: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَکمْ تَطْهِيرًا»؛ (احزاب: 33) خاتم الأنبیاست و امیرالمؤمنین است و فاطمة زهراست و امام‌حسن است و امام‌حسین ـ سلام الله علیه ـ وقتی اینا شد معصوم از اون سقیفه در آمدیم تو این آیة تطهیر اومدیم جلو دیگه دنبالش می‌آید تا پایین پس معرفت اول خدایی که برای بعد از پیغمبر خلیفه معین نکرده است ما نداریم آنهاییکه نماز می‌خوانند برا خدایی که خلیفه‌اشون غیر از امیرالمؤمنین است آنها خدایی را نماز می‌خوانند که خلیفه معین نکرده است ما هم که خدایی نداریم اصلاً نیست یه همچین چیزی همچین نیست خیلی بیان لطیفی است بیان شیخ‌صدوق خیلی قشنگه انصافاً بهم چسبید، همین شیخ‌صدوق حدیث نقل می‌کنه با سندی صحیح در جلد 27 بحار (باب ان الموده علامة طيب الوِلادَةِ)؛ همین شیخ‌صدوق حدیثی صحیح به من اعتماد کنید نمی‌کنید کتاب می‌آورم میدم دستت هر جا میخوای برو دنبالتم میام نمیگم بروآ خودمم باهات میام، ماشاء‌الله تو حوزة مقدسة قم دارم حرف می‌زنم که بی‌نظیر در کرة زمین است از هر جهت هم بنیة علمی هم غنی هم قدرت همه چیز ماشاء‌الله خب شوخی نیست به من اعتماد کنید، حدیثی صحیح جلد 27 بحار همین شیخ‌صدوق فقیه قمی نقل می‌کند از امام‌صادق، امام‌صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: المخالف لهذا الأمر؛ کسی که امامت ما را مخالف است و قبول ندارد المخالف لهذا الأمر سواء صلی أم زنا؛ کسی که بعد از پیغمبر می‌گوید خدای منان و خاتم الأنبیاء برا بعد از پیغمبر امام معین نکرده است زنا کند یا نماز بخواند مساوی است چرا چون نمازی که می‌خواند الله‌اکبر کدوم خدا اون خدایی که اینقدر بیشعور است استغفرالله العیاذبالله نستجیربالله خدا منو ببخش عذرخواهی می‌کنم ازت میخوام این بچه شیعه‌ها حالیشون بشه، خدایی که اینقدر عقلش نمی‌رسد که مال پیغمبراکرم وصی معین نکرده است پیغمبراکرمی که ابوبکر از او عاقل‌تر است ابوبکر گفت بعد از من عمر پیغمبر نگفت بعد از من علی، این نماز می‌خواند الله‌اکبر خدایی که نگفته است و نکرده است به دین پیغمبری که نگفته است و نکرده است خدا و پیغمبری که نگفته و نکرده است ما نداریم پس چه کسی را می‌پرستی تو پس با زنا فرق نمی‌کند، سواء صلی أم زنا؛ عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ معرفت اول خدای منان و رسول اکرم یعنی ببین آقاجون یک چوپان بیست تا ده تا پانزده تا بز داره داره تو صحرا میچرونه خاوه و سرم نمیدونم کجاست روستای دست گرد و تو صحرا میچرونه می‌خواهد بیاید خونه یه سر به خانواده بزنه و برگرده همینجور ول می‌کنه و میاد برمی‌گرده گرگ ببره دزد ببره آره، یا به یکی می‌گوید آقا مواظب این بیست تا بز من باش من می‌روم و برمی‌گردم پیغمبر برا همیشه داره می‌رود نمی‌گوید یک کسی مراقب این بچه‌ها باشد ول کرد و رفت تا اینجور بشود که می‌بینی آره می‌پرستت خدا را به دین پیغمبری که نکرده است خدایی که نکرده است پیغمبری که نگفته است ما نداریم اون خدا و پیغمبری که ما داریم گفته و کرده پس تو اونی که می‌پرستی این نیست اونیکه باید بپرستی هم این نیست فاز اول هست فاز دوم خدا نص کرده است فاز سوم معصوم است باید از همین سنخ باشد دلیل عقلی می‌خواهی 18 تا حالا بحثم بحث عصمت نیست که بخواهم 18 تا را بشمارم برات بعضی‌هاشو حفظم بعضی‌هاش هم تو نوشته‌هام هست تو کتاب بحار هم هست

اولی الامر

دلیل نقلی میخواهی آیه تطهیر آیة اولی‌الأمر فخررازی بزرگ‌ مفسر اهل‌سنت سی‌جلد مفاتیح نوشته وقتی به آیة «أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ»؛ میگه این صاحب الأمر هر کی هست مثل این پیغمبر معصوم است چون دو تا را گذاشته تو یک کاسه و با یه «واو» عطف کرده میگه «أَطِيعُواْ» این دو تا را این پیغمبری که معصوم است معلوم می‌شود اون یکی هم که به این عطف کرده اونم معصوم است منتهی نمی‌تواند بگوید علی چون تو سقیفه گیر کرده نمی‌تواند بگوید علی می‌گوید که امت خب میگم آقاجون بیا اینجا ببینم امت در جنگ صفین نصف بودند نصفی طرف معاویه می‌زدند نصفی طرف امیرالمؤمنین می‌زدند اهل حل عقد معصوم کدومند؟ کدومند؟ در جنگ صفین اونور حاج خانم هست و طلحه است و زبیر اینور امیرالمؤمنین و عمار و یاسر و اباالفضل و امام‌حسن مجتبی کدومند؟ تویی که باشی کدوم طرف میری؟ یک تماسی با این اسمش چیه این؟ هسته‌ای ها که یا در داخل یا در خارج بگید بابا بیائید یه آمپول درست کنید که بزنیم فهم عقل یه آمپول عقل و فهم درست کنید بزنید تو مخ اینها یه خورده حالیشون بشه، دیگه چه خاکی تو سرمون کنیم منظور مرحلة بعد این آقایی که من دارم می‌روم به زیارتش بسم الله الرحمن الرحیم ان‌شاء‌الله میری کربلا، یه سری دیروز رفتن یه سری امروز رفتن یه سری هم فردا صبح می‌روند دلم ما را هم دارند می‌برند، سلام ما هم برسانید، دارن می‌روند، وقتی میرسی میگی بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏ وَ قَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ أَنْ يَدْخُلُوا إِلاَّ بِإِذْنِهِ‏؛ خدا من وایستم دم در یکی از درهای خاتم الأنبیاء امر کرده که بدون اذن وارد نشوم خب بعد یه مقدار دعای اذن دخولی که دم در حرم‌ها همه جا خونده‌ای و می‌خوانید میگه بعد می‌گوئید که آقا اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقاميَ وَ تَسْمَعُ كَلامِي وَ تَرُّدُ سَلامي؛ یعنی چی؟ یعنی من نرفتم به زیارت یه آدم معمولی اومدم به زیارت یه حجت اللهی که علم خاتم الأنبیاء که علم ذات مقدس حق است به نص قرآن کریم و نمونه‌های فراوان در تاریخ این چهارده معصوم فراوان فراوان فراوان در روایات سنی و شیعه علم خدای منان سیرة خاتم الأنبیاست حدیث صحیح اصول کافی عربی جلد اول امام‌باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند: یا جابر: خاتم الأنبیاء لحظة آخر عمر مبارکشون دهنش را گذاشت دم گوش امیرالمؤمنین هزار باب علم باب چی چیه و علم چی چی دستمون کوتاه در گوش راست هزار تا هم در گوش چپ که از هر بابی هزار باب هزار تا هزار تا یک میلیون هزار تا هزار تا یک میلیون دو میلیون علم دو میلیون باب علم اینم تازه مافوق اون علمی است که امیرالمؤمنین از ذات مقدس گرفته علمنا من علما؛ ریخت و رفت تمام رشته‌های علوم کرة زمین را جمع کنی دویست تا نمی‌شود دو میلیون رشتة علم باب علم این هم علم لدنی سینه به سینه اینا تو کتاب‌هاست اون سینه به سینه است اون قابل انتقال نیست اون زق العلم زقاست؛ که یزید هم می‌فهمید ـ لعنت الله علیه ـ  ابن‌عباس با امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ اومد بیرون یک بیابانی دشت در اندر دشت که تهش پیدا نبود پر مورچه ابن‌عباس گفت: سبحان الله محصیها؛ ماشاء‌الله خدا سبحان الله منزه و بزرگ با عظمت است اون خدایی که می‌تواند بشمارد که اینها چندتاست آقا فرمود: لا قل سبحان الله بارئها أن محصیها؛ فرمودند بگو سبحان الله خالقش، که این مورچه چی چیه، چی چیه این مورچه، بگو سبحان الله خالقش گفت آقا یعنی فرمود عدد اینارو من می‌دونم گفت آقا شما همه‌رو می‌دانید گفت بله منی که اینجا وایستم می‌دانم چند هزار دونه است کدوم نر است کدوم ماده است کدوم زن و شوهر هستند کدوم بچه کدوم است همه‌اشو من میدونم کدوم دختر است کدام پسر همه‌رو من می‌دونم، ابن‌عباس به امیرالمؤمنین گفت یا امیرالمؤمنین؟؟؟ بیا بریم تو قبرستان بقیع بعد از نماز مغرب و عشاء نشستن تا صبح تفسیر گفت باء بسم الله صبح که پا شدن برن نماز بخونن گفت آقا تموم شد تفسیر بگی فرمود: اگر بخواهم تفسیر باء را فقط بگویم هشتاد شتر هر شتری یه خروار کاغذ میتونم بار کنم و بنویسم چی چیه اینآ، امامی که من دارم میرم به زیارتش و من یک گله دارم از بعضی‌ها البته قمی نیستند چونکه کانال ما داره همه جا میره پخش میشه ضبط میشه، بذار بگم از بعضی از زوار بعضی از شهرستان‌ها گله دارم وقتی میرن میرن کربلا ساکن میشن صبح میرن نجف یه زیارت میخونن می‌کنن برمی‌گردن مثل یه امام‌زاده حالیش نیست که امیرالمؤمنین بابای امام‌حسین هست حالیش نیست که امیرالمؤمنین (أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ. أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.)؛ یه همچین عظمتی 33 سال تو دامن خاتم الأنبیاء خود آقا امام‌حسین فرمود: کانَ أَبِي خَيْرٌ مِنِّي؛ شمس جمالش صلوات.

هم کلامی امیرالمؤمنین در معراج با پیامیر گرامی اسلام

صبح پا میشه میره حرم اما‌م‌حسین حرم اباالفضل زیارت میخونه میره ناشتایی میخوره میره میشینه ماشین دو ساعت تو ماشین میره نجف یه السلام علیک یا أمیرالمؤمنین؛ برمی‌گرده و عصر میره کربلا...... دیگه خیلی بیشعوری «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ»، خیلی بی‌معرفتی، امیرالمؤمنین خاتم الأنبیاء برابراش کُرْنش می‌کرده، امیرالمؤمنین کسی است که سنی و شیعه نقل کردند موفق بن احمد بن محمد معروف به مناقب خوارزمی در مناقب خوارزمیش من دارم این کتاب خیلی کتاب خوبی است به قرآن با سند معتبر به فن اهل سنت و شیعه نقل می‌کنه به خاتم الأنبیاء گفتند یا رسول الله 120 بار معراج رفتی که هیچ پیغمبری اینجوری معراج نرفت صدای خدا باهات حرف می‌زد فرمود: صدا صدای علی بود با من حرف می‌زد یه همچین عظمتی، یه همچین جلال و جبروتی، نهج‌البلاغه‌اش کی میتونه بفهمه چه خبره، او امامی و من دارم میرم به زیارتش، بذار بگم بذار بگم یه چند دقیقه بهم مهلت بدهید بذار بگم اگه دیر میشه اذیت میشید به حساب امیرالمؤمنین امام‌حسین حساب کنید بذار بگم برات.

هارون بن رعاب از بزرگان اصحاب امام‌صادق ـ علیه السلام ـ است این حدیث صحیح است من صحاحشُ میخونم برات صحاحشُ رو منبر میگم که اگه اومدم پایین یه کسی یه چیزی بهم بگه کم نیارم، هارون بن رعاب از بزرگان اصحاب یاران امام‌صادق هست از حج آمد مدینه خدمت امام‌صادق ـ علیه السلام ـ آقا سؤال کرد هارون برادرت کجاست؟ گفت آقا برادر من زاهد و عابد و متدین و با تقوا و تو خونه و گوشه‌گیر و منزوی روزها روزه است و شب‌ها نماز می‌خواند و روزها روزه می‌گیره نماز میخوانه و دائم یا قرآن یا نماز یا روزه و ذکر و عبادت و از این حرف‌ها آقا فرمودند: خب اینکه روزها و روزه‌ها و شب‌ها نماز و قرآن و خیلی خوب اما امامش کیه؟ خط امامتش کجاست؟ امامش از سقیفه گرفته یا از غدیر، اینو بگو عرض کرد که آقا برادر من اینقد متدین است تا میریم حرف بزنم می‌گوید آقا اصحاب پیغمبر است غیبت نکن، ببخشیدآ توروخدا منو ببخشید می‌بخشید اگه نمی‌بخشید نگم اگه می‌بخشید بگم، می‌بخشید، ما اصفهانی‌ها میگم خر مقدس خر مقدس آقا فرمودند که امامش کیه؟ آنقدر متدینه تا میریم بگیم آقا غیبت پدرخانم پیغمبر غیبت نکن حاج خانم حاج خانم غیبت نکن آقا غیبت نکن آقا فرمود: عجب امامشُ از سقیفه گرفته میگه غیبت نکن اسمشم میذاره تقوا.

پس تقوایش کجا بود کنار نهر بلخ؛ بچه‌های افغانستان بلخ کجاست؟ امام‌صادق کجاست؟ مدینه گفت آقا یعنی چی گفت هیچی دیگه برو به خودش بگو اومد کوفه از حج برگشته بود دید و بازدید رفت و آمد رفت و آمد رفت و آمد دید و بازدید برادرش اومد نشست رفت بره گفت بشین گفت من روزه هستم میخواهم بروم قرآن بخوانم گفت بشین مرتیکه، بشین، بشین حقه‌باز، بشین ببینم اینارو من گفتم، بعد که خلوت شد برگشت گفت داداش یه چیز بهت بگم گفت بگو گفت من مدینه بودم امام‌صادق ـ علیه السلام ـ سراغتُ گرفت گفت خب گفت من بهش گفتم اینجوریه گفت خب امام‌صادق فرمودند: که اگه اینارو جزء تقواش می‌دونه پس چرا کنار نهر بلخ تقوا نداشت تا اینو گفتم دیدم رنگش پرید زرد شد سرخ شد اول مثل زردگ شد بعد مثل گوجه شد زرد شد سرخ شد باخت چت شد چرا داری میمیری گفت اینو اما‌م‌صادق گفت گفتم آره بخدا آخه من نمی‌دانستم امام‌صادق فرمود: گفت پس صبر کن اول من شیعه بشوم بعد چون من راه را گم کرده بودم معلوم شد قابل بود آقا دستش گرفت کشیدش بیرون با یک جمله أین کان تقوا عند نهر بلخ؛ چهار کلمه است أین کان تقوا عند نهر بلخ؛ خلاص نجاتش داد ماشاء‌الله ـ سلام الله علیه ـ گفت خب میگه بهش گفت آره خبر آمد کوفه که در خوزستان ایران یک جنسی یادم میاد همین منطقة غرب ایران، یک جنسی نیست در کوفه فراوان بود برنجی گندمی جویی مثلاً چیزی ما هم تاجر بودیم دیگه شتر کرایه کردیم و با یک نفر شریک شدیم و راه افتادیم به سمت جنس آوردیم تو خوزستان یا مثلاً فروختیم اینجاست که بار انداخته بودیم بارمونُ می‌فروختیم خبر آمد که در ری یک جنسی که در خوزستان فراوان هست ری نیست ما هم تاجر بودیم دیگه بار کردیم و خریدیم بار کردیم آوردیم ری فروختیم مانده بودیم بارمونُ بفروشیم خبر آمد از مرز که فلان جنسی که مثلاً پنبه‌دونه در ری فراوان است گندم جو نخود لوبیا چه میدونم در مرز نیست خریدیم و بار کردیم و رفتیم تو این مسیر رفتن و تا برگشتیم کوفه ده ماه کشید تجارت می‌کردیم شریک ما یکی از کنیزهای خودش دنبالش برداشته بود آورده بود نهر بلخ که رسیدیم بار انداختیم این شریک ما که با کنیزش با هم داشتیم می‌رفتیم به من گفت همینجا بمون من برم تو شهر هم مزنة بازار بگیرم هم یه طلبکاری دارم برم و برگردم تا این کاروان تا رفت من به کنیزش خیانت کردم امام‌صادق اونجا می‌بینه، آی حدیث معتبر است به جان خودم بله میتونی از قرآن براش شاهد بیاری که امام‌صادق هم اینجوری میتونه بفهمه بله اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «»؛

نظارت بر اعمال ما

فقط بدون سه نفر مثل هم یه جا می‌بینن اینکه آیه معناش اینه هر عملی انجام بدی بده فقط بدون سه نفر مثل هم همزمان یکجا مثل هم می‌بینن الله و رسوله و امیرالمؤمنین دارم میرم به زیارت کسی که اینجوری اعمال ما را می‌بینه اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقاميَ وَ تَسْمَعُ كَلامِي وَ تَرُّدُ سَلامي؛ منو اینجوری می‌بینی، ان‌شاء‌الله ان‌شاء‌الله برید کربلا و برگردید هر کی هم نرفت کربلا آخر ماه صفر بیاد مشهد دو تا هیئت از قم میاد مشهد من براشون یکی ظهر یکی شب منبر میرم 5 روز آخر ماه صفر من میام مشهد میرم محضر آقا امام‌رضا چند سال میریم یکی هیئت امام‌رضاست خیابون امام، چی چی میگن اونجا، بیست متری آره، هیئت امام‌رضا اونا میان ظهرهاست چهارراه خسروی یه جا گرفتن اونجاست، یکی هم هیئت خادم‌الحسین که خیابان امام‌رضا یه ساختمان خریدن حسینة اونجا اگه اومدید بیائید پهلو من من ببرمت پهلو یکی از علمای بزرگ مشهد یکی از علمای بزرگ مشهد مقدس آیت‌الله سید جعفر سیدان، شوهرخواهر آیت‌الله سیستانی است که از مراجع در نجف اشرف است شوهر خواهر ایشون است آیت‌الله سیستانی جدش از سیستان اومده بود از شیعیان سیستان و بلوچستان اومده بودند مشهد پدرش و پدربزرگش اینا همه مشهد بودند برادراش در مشهد رحمت خدا رفتن شد آیت‌الله سید جعفر سیدان از علمای بزرگ مشهد مقدس شوهرخواهر آیت‌الله سیستانی ست ایشون به من خیلی لطف داشت با اینکه 20 سال بزرگتر از منه استاد منه، ولی من مشهد که میرم میاد پای منبر من یه شب من منبر بودم ایشون اومد تو اومد جلو پلة اول گفت بعد گفت همونجا بشین تورو بخونم اینقدر این مرد با همه علمیتش و با همه تقواش متواضع ایشون برا من نقل کرد همین و بگم روضه بخونم آماده بشید ببین چه خبره، کجا داری میری، می‌فرمودند: که من بچه بودم هفت هشت ده ساله مشهد پدر من مقیّد بود توی دهة عاشورا رفقا و آقایونی که تو مشهد روضه می‌گرفتند هر کدام یک روزش می‌رفت و این کارو بکنید شما اینجا می‌رفت برای خودم نقل کردآ مشهد هم گفتم اونجا هم حضور داشت ضبط هم شد می‌فرمودند که پشت باغ نادر یه خونة قدیمی بزرگی بود هفتصد هشتصد متر در عاشورا هم تابستان بود عصرها تو این خونه روضه می‌گرفتند تو این خونه روضه می‌گرفتند پدرم من اینجا عصرها می‌رفت روضه منم دنبالشون می‌رفتم روضه مرا می‌برد روضه می‌گفت بیاید یاد بگیرید بیاید یاد بگیرید ما را می‌برد روضه عصر هفتم محرم اگر اشتباه نکنم عصر هفتم محرم یک شیخی بود اینجا می‌اومد روضه می‌خوند بهش می‌گفتند شیخ پاور پاور به زبان مشهدی گفتم آقا یعنی چه پاور می‌فرمود: یعنی وقتی می‌اومد رو منبر نمی‌نشست کنار منبر وا می‌ایستاد بسم الله الرحمن الرحیم دو تا مسئله می‌گفت دو تا حدیث می‌خوند یک روضه می‌خوند یک روضه منفجر می‌کرد مجلس و می‌رفت و چند تا مجلس اول محرم تا بعد عاشورا پاور نمی‌رفت تو این خونه‌ها رو منبر هم نمی‌نشست کنار منبر وا می‌ایستاد بهش می‌گفتند شیخ پاور هم پاور نمی‌رود هم رو منبر نمی‌نشینه پایین وا می‌ایستند می‌خوند و می‌رفت روز هفتم محرم منبری اومد پایین و رفت این آقایی که بنا بود بخواند دیر کرد آشیخ پاور دیر کرد وقتی وارد شد عوض اینکه بیاد کنار منبر شروع کنه به روضه خوندن و کارش را انجام دهد دید رفت کنار حوضی که وسط مجلس بود وسط خونه بود آب داشت حوضی بود وسط خونه آب داشت رفت کنار حوض عبایش را انداخت قبایش را باز کرد در آورد انداخت؟؟ پیراهنش را در بیاورد خلق الله اومده بودند روضه نشسته بودند گفتند شیخ چیکار می‌خواهی بکنی گفت می‌خواهم بروم تو حوض گفتند می‌خواهی بروی تو حوض خب پس چرا منبر را پس چرا جلسه را اداره نمی‌کنی می‌خواهی بروی تو حوض گفت من دیشب یک خوابی دیدم می‌خواهم ببینم چه خبره قصه می‌خواهم ببینم این خواب روحانی واقعی است یا نه گفتیم چی خواب دیدی گفت من دیشب خواب دیدم اومدم تو این مجلس اومدم برم منبر دیدم آقا امام‌حسین حضرت اباالفضل ـ سلام الله علیه أجمعین ـ آمدند تو فرمود: داداش عباسم بنویس دیروز چه تعداد فرد اومد تو این خونه، بنویس چه تعداد زن اومد تو این مجلس بنویس منبری چی بوده کی بوده کی بود کی بود بنویس اولی روضه علی‌اصغر خواند بنویس دومی روضة علی‌اکبر خواند بنویس سومی روضة فلان خواند بنویس همه را نوشت یکی‌یکی همه را نوشت بنویس چقدر قند مصرف شد چقدر چای مصرف شد اونکه چای درست می‌کرد کسی بود بنویس اونکه چای می‌داد کی بود بنویس اونکه سیگار جمع می‌کرد کی بود بنویس صاحب پذیرایی دیگری هم داشتند مثلاً قدیمی‌ها اونجوری بود می‌گفتند بنویس نوشت نوشت فرمود: همه را نوشتی عرض کرد آره داداش همه را نوشتم آقا گرفت نگاه کرد فرمود: داداش یک چیز جا انداختی گفت آقا نه می‌دانم همه را نوشتم فرمود: نه یک چیز جا انداختی گفت آقا چی جا انداختم فرمود: آن کسی که استکان‌ها را جمع می‌کرد می‌برد لب حوض می‌شست می‌برد داخل قهوه‌خانه نشست بشورد یک استکان از دستش ول شد خورد به رفت ته حوض خورد به زمین و شکست این را پا من بنویس امام‌حسین کجاست خدا کجاست نترسی‌آ وحشت نکن امام‌حسین کجاست که یک پیرمرد توی خونه پشت باغ نادر روضه می‌گیرد یک پیرمرد می‌آید استکان بشورد ول می‌شود و می‌رود ته حوض می‌شکند را می‌بیند به داداش می‌گوید بنویس و پا من ثبت کن و با من بنویس به صاحب مجلس ضرر نخوره با من بنویس من می‌خواهم برم ببینم استکان هست یا نه یک نفر گفت آقا تو می‌خواهی بروی منبر جلسه را اداره کنی خیس می‌شوی بیا کنار من می‌روم رفت پایین پاشو اینطوری کرد گفت آقا اینم استکان اینم استکان «وَقُلِ اعْمَلُواْ»؛ همان‌طور که خدا دید همان‌طور که خدا دید پیغمبر هم می‌بیند امام‌حسین هم همونجور می‌بیند که یک پیرمرد داخل آنجا یکی از علما بخدا برای خودم نقل کرد گفت یک ثروتمندی بود از کویت عاشورا می‌اومد کربلا می‌اومد عراق از علمای بزرگ برای خودم نقل کرد به امام‌حسین گفت این مرد بزرگوار می‌اومد کربلا می‌رفت می‌گفتند آقاجان ما می‌خواهیم تو این ایام اطعام کنیم حالا محرم عاشورا که اطعام کنیم یک مبلغی می‌خواهیم گوشت می‌خواهیم برنج می‌خواهیم مثلاً و و و مخلفات و اینا می‌خواهیم ایشون دسته چکش را می‌داد می‌گفت بنویسید آنوقت که می‌نوشتند دستش را می‌گذاشت روی مبلغ که نبیند که چه مبلغی نوشته و امضاء می‌کرد ایشون فرمودند: بابام برام نقل کرد گفت وقتی فوت شد خوابش‌رو دیدم گفتم چه خبر گفت امام‌حسین فرمود: پرونده‌یشان را ندیده امضاء کنید امام‌حسین پروندة ما را ندیده امضاء کرد گفت چون چک‌های که می‌نوشتی برای من برای مخارج ندیده امضاء می‌کرد دستش را می‌گذاشت روی مبلغ که نبیند چقدر هست یهو بترسد بلرزد می‌گذاشت نبیند و امضاء می‌کرد و وقتی فرمود: امام‌حسین پروندة منو ندیده امضاء کرد ندید و امضاء کرد نگاه نکرد داری می‌روی به زیارت کسی که یک استکان تو مشهد می‌افتد ته حوض می‌شکند

زیارت با معرفت

آقا می‌گوید پای من بنویس مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ معرفت اینجوری معرفت اینجوری معرفت اینجوری ادامه‌اش فردا شب ان‌شاء‌الله بست هست یک تیکه بگم برات یک کتابی است به نام بحرالمصائب مرحوم ملا جعفر تبریزی عزیزان اهل علم تهیه کنید بخوانید تو این کتاب دیدم چهار جلد است کدومش هست یادم نیست نوشته بود روز عاشورا گوش روز عاشورا سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ همین‌طور که داشت شمشیر می‌زد و می‌جنگید و می‌کوبید و می‌رفت جلو یک مرتبه یک نفر را دید چشمش افتاد به یک نفر این هم پیاده بود آقا افتاد دنبالش اون فرار می‌کرد و آقا هم دنبالش می‌رفت رسید به جایی که دیگر از شدت فرار پایش خسته شد نفسش برید نشست زمین گفت یا حسین این همه جمعیت دارند بهت شمشیر می‌زنند همه را رها کردی به من چسبیدی منو ول نمی‌کنی آقا فرمود: نمی‌خوام که بهت بزنم گفت پس چی دنبال من راه افتادی اومدی کجا داری می‌روی کربلا داری می‌روی که اینه اینه گفت آقا پس چرا دنبال من راه افتادی فرمود: یادت می‌آید حالا کی یک ماه قبل یادت می‌آید از کوفه از خونه اومدی بیای بیرون گفت بله آقا فرمود: یک دختر داری سه چهار ساله است گفت بله آقا فرمود: دختر اومد جلو گفت بابا کجا میری انتروح کجا می‌روی گفتی می‌روم سفر گفت مال من سوغات چی میاری بهش گفتی چی میارم به بچه‌ات گفتی چی میارم دخترت بهت گفت بابا یک جفت گوشواره برام بیار درسته گفت: آره آقا شما از کجا می‌دونی فرمود: بیا بگیر این گوشواره را از من مال دخترت بعد از من دست به گوش بچه‌هام نزن مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ؛ یعنی این چه آقای لطیفی چه آقای قشنگی داری میری کربلا به زیارت آقایی که قبل از وداع آخر اومد رفت تو خیمه هجده هزار نامه‌ای که هر نامه‌ای ده تا بیست تا سی تا چهل تا پنج تا امضاء توش بود جمعیت امضاء کننده بالغ از از دویست هزار نفر بود مردم هجده هزار نامه هر نامه‌ها که یک امضاء نداشت یک نفر می‌نوشت راه می‌افتاد امضاء می‌گرفت ده تا بیست تا سی تا پنجاه تا امضاء تو این نامه‌ها بود آقا هجده هزار نامه را ریخت کله هم سوزاند زینب‌کبری ـ سلام الله علیها ـ عرض کرد داداش چرا نامه‌ها را می‌سوزونی فرمود: اینا شیعیان ما بودند اینا دوستان ما بودند اینا ما را دعوت کردن این نامه‌ها اگر به دست عبیدالله بیافتد اینا را دونه دونه از بین می‌برد می‌کشد من نمی‌خواهم گرفتار بشوند و مبتلا بشوند علت اینکه بعد از شهادت امام‌حسین ـ علیه السلام ـ ریختند خیمه‌ها را سوزاندند می‌خواستند نامه‌ها را نمی‌دونستند آقا سوزانده بود دعوتش کرده تنهاش هم گذاشته تکه پاره‌اش هم کرده نمی‌خواد اسمش پاش بشود که به دست دشمن بیافتد اونوقت تو را چه جور تو بغلت می‌گیرد تو را چه جوری تو بغلت می‌گیرد جوان که از قم با این حقوق ضعیف با این حقوق‌های کم با این درآمد ضعیف، با پای پیاده، چه‌جور تو مهران، چه‌جور شلمچه، چه‌جور چذابه، از مرز رد بشی، بخدا قرض می‌کنند چی‌چی میگن اسمشُ ویزاء می‌گیرن اونور میری آقا یه دو کیلومتر، سه کیلومتر ده تا بیست تا که میرن پاها تاول می‌زنه، زخم میشه، خسته میشن، کوبیده میشن، سرماشون میشه، گرماشون میشه، تشنه‌اشون میشه، دستشویی‌اش یه‌جور، آبش یه‌جور، خوارکش یه‌جور، تا برسه به کربلا تا ببینه میتونه بره اربعین بگه السلام علیک لبیک یا ثارالله، چه‌جور بغلت می‌کنه، کیفشُ ببر.

وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد

یا اباعبدالله، من امشب می‌خواستم روضة علی‌اکبر بخونم ولی یه جوان داغدیده تو مجلسه میترسم اذیت بشه، می‌خواستم روضة علی‌اکبر بخونم‌آ، اما یک پدر داغدیده داره میسوزه و می‌ناله، جرأت نمی‌کنم میترسم اذیت بشه.

وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد

ما را برای نوکریت انتخاب کرد

دیشب گفتم گفتم زیارت ابی‌عبدالله دعوت است رزق است شب قدر خدا نوشته و مهدی امضاء کرده است خیلی باید شاکر بشی که تورو میکشه تو مجلست از شب اول محرم تا امروز.

وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد

ما را برای نوکریت انتخاب کرد

کشتی هیچ‌‌کس به دل ما محل نداد

اما حسین آمد و ما را سوار کرد

باریک‌الله اوناییکه دارند میرن کربلا دیگه دارن میرن اونجا سینه خالی کنن، شماییکه نمی‌توانید بروید سینه‌اتون خالی کنید امشب.

کشتی هیچ‌‌کس به دل ما محل نداد

اما حسین آمد و ما را سوار کرد

آقای من:

گر روضه‌ات نبود که ما دین نداشتیم

به‌به اصلاً روضه نمیخواد دیگه، بوی اربعین به مشام همه خورده، بعضی‌هارو کشید بُرد، اوناییکه هم اینجاست دلشونُ کنده و بُرده.

گر روضه‌ات نبود که ما دین نداشتیم

این دین را برای ما غم تو استوار کرد

جانم فدای آنکه... من قربون آشپزآی روضه‌ات برم، من قربون چای درست‌کُنای روضه‌ات برم، من قربون اونایی برم که شام میکشن به روضه‌خونات میدن به گریه‌کُنات میدن.

جانم فدای آنکه تمامی عمر خویش

بر درگه تو خدمت بی‌انتظار کرد

وقت گذشت، وإلا دلم میخواد بگم فردا شب یادم بیار بگم برات، فاطمة زهرا به سیدنعمت‌الله جزائری فرمود: به سیدنعمت‌الله فرمود: با فاطمة زهرا رفتیم کنار زوار ایستادیم بی‌بی وقتی ایستاد من گفتم میخواد بی‌بی به اینآ دعوت کنه، بگه چرا بی‌إذن دخول و بی‌غسل و بی‌وضو و بی‌عطر با لباس‌های آلوده و کثیف تو حرم حسین من میای، ولی متأسفانه خلاف انتظار من وقتی ایستاد فرمود: زوار حسین من سلام علیکم به زیارت حسین من آمدید من خودم اومدم به دیدنتون از هیچ‌کس چشم به دست هیچ‌کس نداشته باشید، دَمِ مُردَن خودم میام شب اول قبر خودم میام دستتون می‌گیرم و می‌برمتون پهلوی خودم یادم بیار فردا شب ان‌شاء‌الله حالا دیگه وقت گذشت و خسته شدم دلمم برا کربلا ویرونه است مردم بخدا، هر کی میگه خداحافظ مارو می‌ریزه بهم، به این یه بیت گوش کن تحویل بگیر بچه قمی ماشاء‌الله باشه، بخدا همه جا نمیشه اینارو خرج کرد، یه جایی من خرج می‌کنم که جیغ این بچه شیعه‌های قمی در میاد.

هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود

آره والله ایمانمه

هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی‌رود

یک لحظه کسی که برای تو کار کرد

بیت آخرم که روضه‌امُ بخونم و التماس دعا و بسته اگه بست بود باشه اگه بست نبود بگو نوکرتم بخدا تا صبح که بخواهی برات میخونم اما این یه بیت آخرم با جیگرت تحویل بگیر:

دنیا و آخرت همه مدیون زینبیم

ما را صدای ناله او بی‌قرار کرد

می‌دونی چرا داری سر و دست می‌شکونید، می‌دانید چرا سی میلیون جوان شیعه زن و مرد و پیر و جوان اینجوری دارن صُر میخورن و می‌روند کربلا می‌دونی چرا دارن اینجور میرن، می‌دونی چرا دارن اینجوری می‌نالن و میرن چون زینب داره می‌نالد و میاد کربلا آی‌آی، روز اربعین که میرسی کربلا، زینبم وارد میشه، نوش‌جونت، نوش‌جونت، نوش‌جونت، اما این زمان با آن زمان فرق می‌کنه، این زمان وقتی زینب بیاد مهدی میاد زیربغلشُ می‌گیره، عمه‌جون بیا بغلم باهام بریم گریه کنیم، آقا آنجاست، مهدی اربعین کربلاست کربلای‌آ، از آدم تا خاتم کربلاست کربلای‌آ، اجازه می‌دهید بگم یک نفر کربلا نیست، بگم کیه؟ بگم کیه؟ زینب گفت: داداش اینایی که دست من دادی همه‌رو بُردن، همه‌رو برگردوندم، اما سراغ رقیه را از من نگیر، تو خرابه بچه بال بال زد و جون داد عزیز من، عزیز من،

سه‌ ساله دختر که کتک نداره... به‌به ماشاء‌الله

سه ساله دختر که کتک نداره

او که قبالة فدک نداره

چشم، دوباره میخونم نوکرتم بابا

سه ساله... همه بخونیم‌آ، بیا بیا بیا بیا فقط من نخونم روضه‌خون تو باشم‌آ، بیا تا همه برا مهدی روضه بخونیم

سه ساله دختر که کتک نداره

او که قبالة فدک نداره

گفت: بابا زبانحاله، زبان قال نیست، شاید فرموده باشه بابا شنیدم انگشترتُ بردن، شنیدم انگشتتُ بریدن انگشتتُ بُردن، باباجون غصه‌ نخور گوشواره‌های منو بُردَن

می‌فروشم گوشواره‌ام را اگر پیدا شود

اگر پیدا شود بُردن بابا دیگه نمیارن، انگشترت دست حرمله بود

می‌فروشم گوشواره‌ام را اگر پیدا شود

در عوض انگشتر زیبا برایت میخرم

زن غساله چو می‌دید کبودی تو گفت

مادرت کاش به جای تو پسر می‌آورد

حسین... حسین...

سه ساله دختر که کتک نداره

او که قبالة فدک نداره

زن غساله چو می‌دید کبودی تو گفت

مادرت کاش به جای تو پسر می‌آورد

«أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَکشِفُ السُّوءَ»؛ امام‌زمان، فرج ‌امام‌زمان، شفای مریضآ، حل مشکل مشکل‌دار دختردار پسردار، خونه، زن، ازدواج، کار، کسب، درآمد، بخون بابا بخون بابا التماس کن.

داری میری تو هم؟ کی؟ الان داری میری؟

ان‌شاء‌الله سالم بری سالم برگردی، الهی بحق حضرت زهرا هیچکی مثل زینب نره و مثل زینب برنگرده.

خدا به اون لحظه‌های آخر عمر ابی‌عبدالله، در عالم بچه شیعه هیچ‌کس مثل زینب نرود مثل زینب برنگرده.

گفت داداش: اونقدر کتک خوردم که شوهرم حتی منو نشناخت.

اللّهمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج وَ العافِیهِ وَ النَصر وَ اجعَلنا مِن خَیرِ اعوانِه و انصارِه

الهی به زینب عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج

الهی به رقیه عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج

کسانی که رفتید کربلا و دارید میرید آقا میگه امشب همین الان دارم میرم آقارو دیدید سلام منو بهش برسون.

الهی به رقیه عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج

الهی بالعباس و دو دستش عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج

الهی به رباب آنوقتی که دنبال قبر علی‌اصغر می‌گشت عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج

الهی به زین‌العابدین عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج

فَرَجَش در زمان عمر و حیات ما قرار بده

سلام ما محضرش ابلاغ بفرما

چشمان ما به جمال أنورش روشن بفرما

قلب نازنینش از ما راضی و خشنود بفرما

ما را مشمول عنایات و دعاهای خاص حضرتش قرار بده

قلب نازنینش از ما راضی بفرما

دعاهای حضرتش در حق ما مستجاب بفرما

این بلایی که بر مسلمین وارد شده و بر شیعیان به آبروی زینب به سوز دل زینب، به اون صدای گرفتة غروب عاشورای زینب خدایا این بلا برطرف بفرما

این بلا را به جان شرق و غرب کفر جهان یهود و آمریکا بریز

باران رحمتت را بر ما نازل بفرما

خدایا به سوز دل رقیه به بابا بابا گفتنای رقیه به اون وقتی که لباش روی لبای بابا گذاشت رقیه خدایا این راه کربلا را به رو ما باز کردی از ما نگیر

خدایا این راه باز کردی اگه ببندی ما دئق می‌کنیم میمیرم خدایا راه و باز کردی دوباره نبند

راه بقیع‌رو هم به روی ما باز کن

اموات شیعه، اموات این جمع، علما، صلحا، شهدا، امام شهیدان، ارواحشون از ما راضی و خشنود بفرما

از این مجلس فیضی نثارشون بفرما

از بانی مستمع خدمتگزاران، خادمین، جالسین، مستمعین، خدمتکاران منه بی‌نوا، به فضل و کرمت قبول بفرما

 

بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها