برگزاری مجالس عزا برای امام حسین علیه السلام
برگزاری مجالس عزا برای امام حسین علیه السلام
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّا وَ بِالْإِسْلامِ دِيناً وَ بِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّاً وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ
«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَيهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا»؛ عاقبتبخیر میمیرد کسی که برا سلامتی و فرج امامزمان صلوات بفرسته، الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
علت قیام هنگامی که نام امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف برده می شود
یک چند تا سؤال امروز اس ام اسی و تلفنی برای موبایل من اومد گمانم از مجلس شما باشد چون من شما را خوب نمیشناسم علت این را سؤال کرده بود که چرا وقتی نام آقا برده میشود بلند بشویم و بایستیم و دست به روی سر بگذاریم این رمزش این است که حب امامزمان ـ سلام الله علیه ـ زنده و امام قائم و قائد و زندة حی حاضر در زمان ماست ـ سلام الله علیه ـ حالا در این چند شب یک مقدار بیشتر قرآنی بحث میکنم ببین همینطور هست یا نه همینطور است حدیث در کتاب حالا برای اینکه به دسترسی شما باشد در ضمن هم کتاب را معرفی کرده باشم که انشاءالله جوانها و دانشجویان و دانشپژوهان و عزیزان بچه هیئتی به این کتاب انشاءالله عنایت کنید داشته باشید بخرید خوب است مرحوم آشیخعباس قمی صاحب مفاتیح یک کتابی دارد تاریخ چهارده معصوم را مختصر فارسی معتبر از پیغمبراکرم تا امامزمان چهارده معصوم اسمش تولدش مادرش اصحابش زن و بچهاش شهادتش خیلی قشنگ است جلد اولش پیغمبر است و امیرالمؤمنین و فاطمة زهرا امامحسن و امامحسین جلد دومش از امامسجاد است تا امامزمان آخر جلد دوم که تاریخ امامزمان است وقتی میرسد به اسماء و القاب امامزمان به اون اسمی میرسد که من الان گفتم پاشدی وایستادی از امامرضا ـ سلام الله علیه ـ حدیث است این مرد بزرگوار در اینجا این حدیث فارسی آورده محضر امامرضا ـ سلام الله علیه ـ هنوز امامجواد و امامهادی و امامعسکری به دنیا نیامده بودند محضر امامرضا ـ سلام الله علیه ـ نام امامزمانم برده شد آقا امامرضا از کجا بلند شد وایستاد و دست گذاشت روی سر و تعظیم کرد عملاً تعظیم کرد به شیعه که در زمان غیبت امامزمان ـ سلام الله علیه ـ به نام حضرت احترام کنید مرحوم آیتالله موسوی اصفهانی کتابی دارد به نام مکیالالمکارم جدیداً دیدم به فارسی هم ترجمه شده خیلی زیباست یکی از فواید دعا به امامزمان این است که انسان عاقبتبخیر و با ایمان از دنیا میمیرد مثل حر میمیرد مثل زهر میمیرد مثل زبیر میمیرد صلوات بفرست اعوذ بالله من الشیطان الرجیم قال سبحان و تعالی «إِنَّمَا وَلِيُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ»؛ (مائده: 55) آیة مبارکة پنجاه و پنج سورة مبارکه مائده که این سوره مجموعاً کلش بزرگ سورهای است که آخر سورة بزرگی که یک جا نازل شده سورة مبارکه مائده است آیة پنجاه و پنجش این آیهای بود که تلاوت کردم عرض کردم که یکی از فواید و خواص و علل عزاداریهای ما در محرم و صفر عاشورا یکیاش «قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي»؛
اظهار مودت به اهلبیت است
یکیاش برای این است که معارفی که مربوط به مکتب حق تشیع است و امروز فیزیکی و فرهنگی بهش هجوم میشود شبهات و مطالبش جواب داده بشود یکی از آیاتی که خیلی وهابیت بهش میتازند و شبهاتی در زمینهاش القا کردهاند و توی فضای مجازیشون هم هست که چیز خطرناکی شده فضای مجازی خیلی جوانها مواظب باشید این دنیا میگذرد حق با اسلام است و قرآن و مکتب و تقوا مواظب باشید این چهار روز عمر را یواش برو آسته برو درست برو به باد ندی این ایمان را اونیکه آباء و اجداد ما نگه داشتن دست ما دادن همینجور همینجور به اون زیبایی تحویل نسلت بدهی مواظب باشید من نمیخواهم بگوئیم حلال یا حرام یا آره یا نه هم منافع حلال داره هم کارهای حلال میشود انجام داد هم غیرمشروع اگرم داری و میخواهی وارد بشی بهش با محللاتش با معقولاتش با متانت و تقواش کار کن عرض شود بر اینکه یکی از آیات این است بنده که اینجا نشستم خدمت شما عرض کنم و آمادهام هستم آنهاییکه اندوختههام را کسی را اگر بخواهد مرتب البته در نرمافزارها هست در سایت و اینترنت هست بنده که اینجا نشستم چون یادم میرود وقتی میخواهم حرف بزنم میخواهم حرفام شناژبندیش محکم باشد چهل کتاب تفسیر و حدیث از کتب مهم و معتبر اهلسنت را خودم مطالعه کرده بوده و دیده حرف میزنم یعنی گزاف و بیمطالعه تا الان منبر نرفتم چهل کتاب حدیث و تفسیر مثل صحیح مسلم، صحیح بخاری، صحاح سته، درالمنثور السیوطی، تاریخ طبری، شواهدالتنزیل، حاکم حسکانی و... که اسماش به درد شما نمیخورد فقط بهم اعتماد کن البته در سایتهام هست که این آیة شریفه 55 سورة مائده در رابطه با ولایت امامتی و حکومتی مولا امیرالمؤمنین نازل شده در این معنا اهلسنت چهل تا کتابشُ من دیدم و بقیه هم هست بزرگان مکتب تشیع هم از زمان امیرالمؤمنین پیغمبراکرم و تا امروز کتب معتبری مثل اصولکافی و غیره همه نقل کردند بنابراین آیه آیهای است که مورد اجماع و اتفاق کل مسلمین هست من آیه را ترجمه کنم بعد یه مقدمهای خدمت شما عرض کنم که مطالبی که عرض میکنم خیلی برهانی و استدلالی باشد آیه این است حتماً شما عزیزان ماشاءالله همه اهل پژوهش و دانشگاهی و دانشجو هستید ماشاءالله همه علم ماشاءالله بالاست هوش بالاست در دستور زبان عربی کلمة إنَّما میگویند دال بر حصر است «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمْ يُوحَي إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُکمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ»؛ (کهف: 110) همین است غیر از این نیست خدا یکی بیشتر نیست (وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ)؛ خالق و رازق و مدیر و مدبر عالم رب العالمین «أَنَّمَا إِلَهُکمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ»؛ وقتی میخواهند بگویند مطلب منحصر است در همین از کلمة إنَّما استفاده میکنند اینجا این آیة شریفه 55 سوره مائده با کلمة شریفة إنَّما شروع میشود یعنی حرف همین است إنَّما حرف همین است همین است و جزء این نیست در غیر از این در ذات مقدس حق پذیرفته نیست به درگاه خدای منان پذیرفته نیست غیر از این در قرآن و اسلام و مکتب پذیرفته نیست اونیکه همین است و غیر از این نیست چیست؟ او این است که «وَلِيُّکمُ اللّهُ»؛ شما در زمان واحد در آنِ واحد الان که اینجا نشستهایم
ولیّ ما چه کسانی هستند؟
ما سه ولی داریم خدای منان است و رسولالله هست و سومیش که آیه ادامه پیدا میکند «إِنَّمَا وَلِيُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ»؛ سومیش «وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ»؛ آنانیکه اقامه میکنند نماز را در حال اقامة نماز هم صدقه میدهند «وَهُمْ رَاکعُونَ»؛ در حال رکوع هم که نمیکنند این آیه شریفه این هم ترجمة فارسیش این مفسرین اهلسنت حتی فخررازی که یک اشکالاتی هم دارد در مفاتیح تفسیر کبیرش یک اشکالاتی هم میکند که الان من جواب میدهم حالا یا امشب یا فردا شب جواب میدهم بهش انشاءالله اگر دقت بفرمائید این اون کسانی هم که در مقام تفسیر و یا تاریخ مثل فخررازی به امامت که میرسد و آیاتش سعی میکند کمرنگش کند جور دیگهای جلوه بدهد به اینجا که میرسد روایات نقل میکند صحاح که قصه از این قرار بوده است که خاتم الأنبیاء در اتاق در حجره در منزل نشسته بود اصحاب هم برا هر امری کی بوده دور حضرت بوده و امیرالمؤمنین تو مسجد مشغول نماز بوده تا اینجاش قطعی است مورد اجماع است نماز هم نماز مستحبی بوده است نه نماز واجب به این نکات عنایت کنید نماز واجب اگر بود مثل صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشاء، خاتم الأنبیاء تو محراب بود و مولا امیرالمؤمنین و اصحاب پشت سر او اقتداء کرده بودن از اینکه آقا در مسجد نماز میخواند و رسولخدا تو حجره و تو خونه است و اصحاب هم دورش معلوم میشود نماز نماز واجب نبوده است نماز مستحب بوده سائلی کی بوده میگم الان سائلی آمده است تو مسجد و سؤال کرده و امیرالمؤمنین در حال نماز حالا یا تکرار شده یا روایات مختلف است جبهای مثلاً نفیس قیمتی عبای چیزی به دوشش بوده انداخته زمین اشاره کرده و برداشته یا دست را حدیث صحیح است که دست را دراز کرد سائل آمد انگشتر را از دستش در آورد و رفت همینقدر که قصه به اینجا رسید جبرئیل فوراً آمده و این آیة شریفه را تلاوت فرمودند: «إِنَّمَا وَلِيُّکمُ اللّهُ»؛ معلوم بوده معنا میکنم ولایت را و رسولالله هم معلوم بوده «وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ»؛ را مصداقش را فوری تحویل خاتم الأنبیاء داد و فرمود: اعلام کن همانوقت رسول اکرم از جا بلند شده رفته داخل مسجد ببین «الَّذِينَ الَّذِينَ الَّذِينَ»؛ را به اصحاب معرفی کنه ورودی مسجد سائل دارد میآید بیرون سائل بودی؟ بله سؤال کردی؟ بله کسی هم چیزی بهت داد؟ بله از کی سؤال کردی کی بهت داد؟ برگشت و گفت هذا المصلی؛ این آقایی که داره نماز میخواند من وقتی گفتم یه کسی یه چیزی بهم بده کسی از جا حرکت نکرد معلوم میشود باز هم اصحابی در مسجد حضور داشتن این آقا اشاره کرد و این انگشتر را داد به ما میرویم میفروشیم خرج میکنیم زندگیمون تأمین میشود عرض کردم و دوباره هم میگویم جوانها حفظ کنید بندهای که از من بیبضاعتتر در حوزههای علمیه نیست چون اهل کار و تحقیق و مطالعه هستند فنم شغلمه ادعایی ندارم فخری هم نیست شغلمه کارمه چهل کتاب اهلسنت را دونه دونه دقت کرده مطالعه کردم شیعه هم کلهم تا اینجاش اجماع ولایت ولی شما آن کسی که در تکوین و در تشریع الان توضیح میدم بر شما ولایت داره خدای منان است و رسول الله است و این «وَالَّذِينَ آمَنُواْ»؛ که اول مصداقش امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ است این ولایت که خدای منان از خودش کسی به او نداده کسی هم نمیتواند از او بگیرد ذات وجود مقدسش بر عالَم وجود هم در تکوین هم در تشریع با شرحی که عرض میکنم ولایت بر سیطره و سلطنت و حکومت و حاکمیت دارد این ولایت را به رسولاللهاش داده است و به انبیاء هم به نسبت خودشون و به این مصداق تام و کامل اتم و اولش را امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ داده قبل از آنکه من وارد بشوم و ولایت را به سه بخش تقسیم کنم یک در مقام تکوین دو در مقام تشریع سه در مقام بیان شرع و تشریع و عمل قبل از آنکه وارد بشوم یک مطلب خدمت شما عرض کنم خیلی واضح و روشن و آن این است که منی که اینجا نشستم و شما که تشریف دارید بشر کلهم کلش میلیارد انسان در کرة زمین خیلی واضح است اگر با عنایت توجه بفرمائید خیلی روشن و واضح و آشکار است نه در تکوین ما از خودمون اراده و اختیار داریم نه در تشریع انسان وقتی که خلق میشود تا موقعهای که به فرمودة خدای منان آیات اول سورة مبارکة قمر «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ (1) وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ»؛ تا آخر آیات آخر میفرماید: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ (54) فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيک مُّقْتَدِرٍ»؛ تا زمانی که انشاءالله در بهشت مستقر میشویم
هفت منزل در قرآن کریم
این انسان به فرمودة خدای منان در قرآن هفت منزل طی میکند هر هفت منزلش در قرآن کریم موجود است
منزل اولش عالَم ذر است
آیة مبارکة 172 سورة اعراف یکی از آیاتش عالَم ذر خلقت روح ما و خلقت اولی ما دوم
منزل دوم صلب پدر است
منزل سوم رحم مادر است
«وَاللّهُ أَخْرَجَکم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا»؛ نُه ماه کمتر یا بیشتر در رحم مادر همهامون از این سه منزل عبور کردهایم منزل چهارم دنیاست که همهامون داریم میبینم منزل پنجم عرض شود بر اینکه قبر است «وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ»؛ (مؤمنون: 100) برزخ است که درون خاک مُرده و خاک شده از بین رفته لکن روح زنده است هم در عالم بعدی است هم اینجا هم از اینجا بهره میبرد فرمود: مؤمن از دنیا میرود نامة عملش بسته میشود إلا در شش جا یکی اگر درختی کاشته خلقالله میل میکنند میخورند مؤمنین ثوابش به او میرسد یکی چاهی کنده آب میکشن مصرف میکنن ثواب به او میرسد یکی راهی پلی ساخته به او میرسد یکی ولد صالح یستغفر له؛ یک پسری براش عزاداری مشکی میپوشه عزاداری میکند استغفار نماز برکتش به او میرسد هم در عالم بعدی از این منزل چهارم رفته بیرون هم دستش به این منزل است حدیث داریم در بحار است حدیث داریم أرواح مؤمنین پنجشنبه و جمعه میآیند رو بام خونشون و به زن و بچهاشون سر میزنن اگر ببین مشغول عبادت هستند شاد میشوند اگر ببین مشغول معصیت و فیلمهای زشت مبتذل کذا و کذا اذیت میشن و آنوقت نکبت میگیره زندگی را
منزل چهارم دنیاست
منزل پنجم برزخ است
منزل ششم یوم القیامه
که در قرآن کریم هفتاد نام دارد من شمردهام دیدم هفتادتاست شما هم قرآن بخون بشمار یکیش یوم القیامه؛ روز ایستادن است آنجا دیگه صندلی بذار آقا بشینه نیست همه «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ (مطففین: 6) هفتاد بار خدای منان در قرآن این آیه را تکرار کرده است یوم القیامة روز ایستادن منزل ششم یوم القیامه با اون خصوصیات «يَوْمَ الْحَسْرَةِ»؛ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ»؛ «يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ»؛ «يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ «وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ»؛ «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ»؛ بعد منزل هفتم انشاءالله بهشت یه حدیث بخونم برات مرحوم آیتالله علامه سیدحسن میرجهانی ـ قدس الله سره ـ در کتاب شریف البُکاء علی الحسین جوانها گوش کنید جدی گوش کنید حدیثی نقل از امامصادق ـ علیه السلام ـ فرمود:: (ان الله یستحلی ان یعذب البکاکین علی الحسین)؛ خدای منان در قبر و برزخ و قیامت حیا میکند کسانی که مال امامحسین ـ علیه السلام ـ گریه کردهاند کتک بزند اللهاکبر ماشاءالله دست بنده احتیاط داشت مثلاً نجس بود با این لیوان آب دو بار ریختم روش پاک شد یا نجس این از اشک امامحسین مهمتر است یا اون مهمتر هست حالا ما در منزل اول که خدا ما را مرد آفرید خانمها را خانم آفرید زمان خلقت مکان خلقت قد و اندازه و قیافة خلقت من ایجور شما اینجور یکی درشت و یکی ریز یکی ترک و یکی عرب و یکی فارس یکی تو این قاره یکی تو اون قاره یکی تو این زمان یکی تو ان زمان کداممان از خودمان اختیار داشتیم هیچکدام احدی نمیتواند از رسول معظم اسلام که اشرف و افضل مخلوقات عالم وجود است گرفته تا بقیه دیگر کسی نمیتواند ادعا کند که من را خدا به اراده و اختیار من آفریده است نه خدای منان جل و علی عزوجل یکی از نامهای شریفش جبار است با جبر با ارادة جبری وجود مقدسش ما را آفریده است منزل اول بدون اختیار باید منزل دوم سُلب پدر بدون اختیار در رحم مادر قرار گرفتیم بدون اختیار من نه ماه و بیشتر و کمتر و الی آخر در رحم مادر موندیم بدون اختیار ما را مرد آفرید ما را خانم آفرید بدون اختیار ما از موقع ورود از رحم مادر به این دنیا (هو الذی اخرج کم) تو که اراده از خودت نداشتی من شما را از رحم مادر به این دنیا آوردم بدون اختیار با توقف در این دنیا از یک روز و یک ماه و دو ماه و یکسال و سه سال و شش ماه و شش سال و ده سال و صد سال و هر چقدر نوحش آنجور سلمانش پانصد سال فاطمة زهراش هجده سال علیاصغرش شش ماه حبیبش عرض شود بر اینکه هشتاد و پنج سال جونش نود و پنج سال اونی که در این دنیا مدت توقف در این دنیا هم هیچ در اختیار ما نیست موقعی هم که ملک مقرب ذات مقدس حق تشریف میآورند (اذاء جاء أجلهم لا یستأخرون ساعتاً و لا یستقدمون) به ساعت نگاه میکند تا آن ثانیة آخر تا اون جرعة آب آخر را میل نکنی از این دنیا نمیروی بیرون نمیبرند (الله یتوفل أنسحین ما موتها) خدا میگیرد و میبرد آن هم به اختیار ما نیست از آدم تا امروز کسانی هم که مردهاند و در دل خاک آرمیدهاند آن هم به اختیار خودشان نیست نمیتوانند هم بیرون بیایند روز قیامت هم «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا»؛ به اختیار ما نیست «وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا»؛ زمین ما را پرت میکند بیرون آن هم به اختیار ما نیست تنها چیزی که در اختیار ماست این است که تو این منزل چهارم با این عمل به اونی که خدای منان فرموده است اعوذ بالله من الشیطان الرجیم سوره ذاریات که حدیث معتبر داریم کسی که هر روز سورة ذاریات را بخواند رزقش بسته نمیشود قرضش ادا میشود قبرش وسیع و نورانی میشود «وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا»؛ جزء اول جزء بیست و هفت قرآن است جوانها بخوانید روایت از امامصادق ـ علیه السلام ـ است کسانی که شغل و کارو درآمد و گرفتاری و غیره و غیره با این سوره هدیه کنید به شهدای کربلا خیلی مجرب است من به هر کی گفتم کرد خبر آورد خدا بابا تو بیامرزد نجاتم دادی خیلی مجرب است حدیث در تفسیر برهان است خیلی مجرب است سورة «وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا»؛ را حتماً بخوانید عرض شود بر همین امور دنیاتون لاأقل عرض شود بر اینکه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ من جن و انس را خلق کردهام فقط برای اینکه عبد من باشند در این دنیا فقط اونی که در اختیار من است عمل به این دین است میتوانم بکنم میتوانم نکنم همان کاری هم که میکنم اراده میکنم انجام بدهم و میکنم خود این اراده هم از من نیست خدا در من قرار داده از خودم نیست چون وجود من از خودم نیست همانطور که خدای منان در من چشم و گوش و زبان و دهان و معده و قلب و کلیه قرار داده همانطور که در بدن من شهوت و غضب قرار داده در بدن من یک چیزی به نام اراده و اختیار الان شمایی که اینجا نشستهاید هیچ کدامتان نمیتوانید بگویید یک کسی منو هول داد آورد اینجا نمیتوانید بگویید کلهم بدون استثناء با اراده و اختیار تشریف آوردهاید نشستهاید اینجا بعد هم که تموم میشود با اراده تشریف میبرید هول بده برو نیست هول بده بیا نیست اونکه نماز میخواند اونی که هولش میدهد مال نماز خداست نه غیر خدا اونی هم که نمیخواند با اراده نمیخواند اونی که روزه میگیرد و نمیگیرد اونی که حج میرود و نمیرود اونی که و هر عملی با اراده و اختیار است من تو این منزل چهارم دنیا از پانزده سالگی تا آن وقت که میمیرم با ارادهای که آن هم خدا در من قرار داده اعمالی انجام میدهم که روز قیامت که از قبر بیام بیرون بهشتی باشم یا جهنمی همین خب پس من انسان و شمای انسان در مقام تکوین از منزل اول تا آن منزل آخر هیچ اراده و اختیار از خودمان نداریم شد
تشریع
تا اینجا حالا میآئیم سراغ تشریع نماز صبح دو رکعت است بر مرد واجب است بلند بخواند ما جعل کردهایم یا خدا نماز ظهر چهار رکعت است نماز عصر چهار رکعت است بر مرد و زن واجب است یواش بخوانند ما جعل کردهایم یا خدا نماز مغرب سه رکعت است نماز عشاء چهار رکعت است اگر در سفر رفتی (یا جناح علیکم من تخسروا من صلاتکم)؛ آیه قرآن نماز شکسته میشود روزه در ماه رمضان واجب است را ما قرار دادیم یا خدا در هفت چیز خمس واجب است با شرایطش بر نه چیز زکات واجب است با شرایطش ما واجب کردهایم یا خدا در وقتی رفتی در میقات بگو (لَبَّيْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّيکَ، لَبَّيْکَ لا شَرِيکَ لَکَ لَبَّيْکَ اِلاّ شَرِيکٌ هُوَ لَکَ تَمْلِکُهُ وَ ما مَلَکَ)؛ ما جعل کردهایم این الفاظ را برای گفتن تا بیست و چند چیز بر ما حرام شود کلاه سر گذاشتن حرام دوخته پوشیدن حرام جوراب پوشیدن حرام کفش رو بسته پوشیدن حرام اسلحه دست گرفتن حرام به ناموس خودت زن خودت دست گذاشتن و نیش وا کردن حرام و و و و ما کردهایم یا خدا کرده رمی جمراتش طواف هفت تاست ما کردهیم یا خدا کرده وقوف به عرفات مشعر و منی واجب سعی صفا و مروه واجب رمی جمرات واجب قربانی واجب ما کردهایم یا خدا کرده زوج موکلتی دو تا کلمه گفتن یک زن نامحرم مسلم حرام مسلم به یک جوانی که نامحرم مسلم با این چهار تا کلمه جعل الهی محرم شدن ما کردهایم یا خدا کرده آخه در مقام تشریع چی چیش در اختیار ماست هیچیاش از اون اولش برو تا آخر کسی که از اولش که آب به این اندازه که باشد پاک میکند نجاست چندتاست خون و بول و غیره و غیره ما جعل کردهایم یا خدا این گوسفند گوشتش حلال است به شرطی که بسم الله بگویی رو به قبله باشد مسلمان باشد با آهن سر ببرد ما اینارو گفتهایم یا خدا قرار داده بابا این حیوان گاو و گوسفند و شتر و مرغ گوشتش حلال است خوک و غیره گوشتش نجس و حرام است ما گفتهایم یا خدا گفته پس ببین خیلی رند و روان و روشن و راحت نه در تکوین ما از خودمون اراده داریم نه در تشریع از این مرحله مرحلة بعدی صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به فرموده امامصادق در خصال شیخصدوق صد و بیست و چهار هزار پیغمبر خدای منان فرستاده است ما از بین امت پیغمبر انتخاب کردیم گفتیم تو پیغمبر باش برای ما از خدا مال ما وحی بیار یا خدای منان سورة حدید اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ»؛ (حدید: 25) انبیاء را من فرستادم کتاب را من بهشون دادم علم و نور و وحی را من بهشون دادم من بهشون گفتم به بندگان من بگو میخواهید منو بپرستید اینجوری بپرست تو پادگان که میروی شما خدمت مقدس سربازی وقتی میروی خدمتت تو پادگان شما میگویی سلام نظامی دست راست به اینجا بگذار و پا را بزن بهم و سلام بده شما این کارها را کردهای یا فرماندهان ارشد نظامی قانون وضع کردهاند کدومشه پس انبیاء را که خدا فرستاده ما را که از منزل اول تا منزل آخر بدون اراده و اختیار خدا خلق کرده راه و رسم عبودیت را هم که خدا قرار داده است کل اینارو کل مسلمین قبول دارند چطور شد وقتی رسیدی به انتخاب به ولی الله خلیفه و حجت الله چطور شد میگویی ما انتخاب میکنیم به چه دلیل چرا وقتی خدا میفرماید: من کردم و من میکنم زیربار نمیروی سعد ابن عبدالله اشعری قمی ـ قدس الله سره ـ از شهر مقدس قم با عمویش عموزادهاش احمد ابن اسحاق که وکیل امامعسکری ـ علیه السلام ـ بود رفتند سامرا محضر امامزمان ـ علیه السلام ـ این حدیث مفصل در جلد دوم کمال الدین شیخصدوق است رفتند سامرا محضر امامزمان و در المهجة مرحوم تجرانی هم هست وقتی رفتند اونجا چند تا سؤال از امامزمان کرد یکیاش این بود از آقا سؤال کرد گفت آقای من به چه دلیل امام را هم مثل انبیاء مثل خلقت ما مثل جعل احکام و تشریعیات نماز و روزه و خمس و حج و الی آخر به چه دلیل این را هم باید خدا آقا فرمود: چون ما در بین انبیاء پیغمبر اولیالعزم پنج تا داریم یکی از انبیاء بزرگوار با شرحی که من میگم یکی از انبیاء عزام صاحب ده دوازده معجزه موسی کلیم الله هست خطاب شد از قومت اختیار کن بیار از بین هفتصد هزار نفر هفتاد نفر خوب خوب خوب انتخاب کرد و برد وقتی رفت میقات دید همهاشون (ان الله جهرتاً) پوک بودند وقتی موسی خطاء میکند ما چطور ما چطور این اولاً و ثانیاً انتخاب ولی به دست انسان است یا به دست خدا اگر به دست خداست چرا انسان میگوید من اگر به دست بشر است اولی را کدوم انسانی انتخاب کرد بعد از پیغمبراکرم خلیفة اول اگر همه انتخاب کرده بودند و همه آمده بودند و گفته بودند تو این جنگ و دعوا و اختلاف و کتککاری و زد و خورد و خونه سوزاندن و فاطمه زهرا در کوچه زدن و امیرالمؤمنین را گرفتن و کشاندن و محسن کشتن چرا پس حرف از اینجا در آورد اگر قرار است خدا انتخاب کند چرا اولی گفت بعد از من دومی چطور پیغمبر حق ندارد بگوید بعد از من علی ولی اولی حق دارد بگوید بعد از من عمر اگر بناست خلق الله باشند خلق الله انتخاب کنند خلیفة الله را و یا قبلی بگوید پس این شورا درست کردن دومی و از میان شورا بنیامیه در آوردن به چه معناست بالأخره کدومشه خداست یا قبلی است یا شورا کدومشه من لعن نمیکنم سَب هم نمیکنم فحش هم نمیدهم اصلاً فرض کنید من یک غیر مسلمانیام میخواهم بیام تو این دین سؤال میکنم میگویم بعد از پیغمبر امام شما جانشین این آقا کیه میگویند فلانی میگویم کی گفته فلانی به چه دلیل فلانی چرا این آقا اون نه میگویند مردم میگم کدوم مردم کو پس اگر مردم چرا اولی نگفت مردم انتخاب کنید من خداحافظ مردم هم بیایند هر کسی را میخواهند انتخاب کنند چرا گفت: بعد از من دومی اهلسنت نوشتهاند بسم الله الرحمن الرحیم بعد از من عمر چرا اگر قرار است اولی بگوید بعد از من فلانی پس چرا عمر نگفت بعد از من فلانی گفت شش نفر از شش نفر اگر ش نفر در عرص سه روز انتخاب نکردند شش نفر را گردن بزنید چرا بکشید مسلمان را مگر از اصحاب رسولالله نبودند به چه دلیل فتوا به حکم قتلشان داد پس از اینا خیلی رصد و روشن استفاده میشود اعوذ بالله من الشیطان الرجیم سورة مبارکة بقره آیة مبارکه سی امشب خواهش میکنم برو بخون هدیه کن به پدر و مادرانی که از دنیا رفتهاند و اینا را دست ما دادند آیة مبارکة سی سورة بقره است «وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلاَئِکةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِک الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَنُقَدِّسُ لَک قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»؛ (بقره: 30) پروردگار تو به ملائکه فرمود: ملائکه زمین از حجت خالی شده آدمهای قبل مردهاند و منقرض شدهاند زمین از حجت خالی است میخواهم یک خلیفة الهی در زمین قرار بدم «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً»؛ عرض خلیفه میخواهد خلیفه هم مجهول است نفرمود: (انا جاعل) فرمود: «إِنِّي جَاعِلٌ»؛ خود خود من خود خود من یعنی غیر از من کسی دستش به جعل خلافت و ولایت و امامت و رسالت نمیرسد چرا چون اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّي نُؤْتَي مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا کانُواْ يَمْکرُونَ»؛ (انعام: 124) خدا که خلق کرده میداند این چه کاره است حدیث داریم خاتم الأنبیاء فرمود: اباذر تو کسی هستی که (ما ازلت القبرا و اقلت القبرا علی....) آسمان برسد کسی سایه نیانداخته زمین زیرپای کسی پهن نشده که راستگوتر از اباذر باشد اباذر و نه درجه ایمان و آن همه عظمت شهید این مرد بزرگوار خاتم الأنبیاء بهش فرمود: (لا تول علی اثنین)؛ اگر توی روستا دو نفر باشند تو بخواهی که خداشون باشی به درد کدخدا مال دو نفر نمیخوری مرد مرد شریفی است مرد مرد بزرگی است نه درجه ایمان دارد ولی هر کاری مال یک کس است همه کس مال همه کاری نیست بنده سه کیلو بار دستم بگیرم بروم سه کیلو به این سه کیلو به این دست پنجاه مترکه بروم جلوتر نفسم به شماره میافتد عرق میشم مینشینم زمین ولی اون آقا مینشیند زمین دویست کیلو بار را میگیرد میکشد بالا هر کاری مال یک کسی هست مرغی که انجیر میخورد نوکش کجه لذا خدای منان فرمود: «إِنَّمَا وَلِيُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ»؛ (مائده: 55) منی که ولایت در تکوین و تشریع دارم در خلقت تکوینت و در تشریعت بر بشر جن انس عالم وجود این عالم را کی خلق کرده خدا کی روزی به همش میدهد خدا چرا چون ولایت دارد برش یک چنین ولایتی را من به رسولالله دادم رسولالله و آن کسی که «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ»؛ (مائده: 55) اون مؤمنی که اون کسانی که هم صدقه در حال رکوع که وقتی میبینند میبینند یک مصداق دارد آن هم امیرالمؤمنین است حالا با توجه به اینکه شب شب اصحاب هست یک چند جمله راجع اصحاب حرف بزنم من تا اینجا قیچی میکنم مطلب را فردا شب ولایت تکوینی خدای منان و انبیاء یک چند تا نمونه مثال میزنم ولایت تشریعی یک چند تا نمونه مثال میزنم و ولایت در مقام بیان واجرای احکام یک چند تا نمونه مثال میزنم و اشکالاتی که چهار پنج اشکال حرفهایی زدهاند بعضیهاش خیلی آبکی و عوامانه است آن عوامانه و آبکیهایش را وقت مجلس را اشغال نمیکنم برای حرفهای به درد نخور اما آن اشکالاتی که مطرح میکنند و جوانها تحت تأثیر قرار میگیرند آقا این اشکال جوابش چیه آنها را انشاءالله فردا شب جواب میدهم انشاءالله به فضل خدا سالم باشیم و سالم باشید وعده ما انشاءلله فردا شب هر که دلش میخواهد امامزمانش ظاهر بشود در محضر امامزمان حکومت عدل جهانی انشاءالله با هم بریم کربلا صلوات بفرستد.
اصحاب با وفای امام حسین علیه السلام
عرض شود بر اینکه ماشاءلله الحمدلله همهاتون شنیدهاید و میدانید آقا امامحسین ـ علیه السلام ـ که اصحاب رسولالله را دیده اصحاب امیرالمؤمنین را دیده از جنگ رسولاکرم جنگها را دیده جنگ صفین جمل نهروان را دیده اصحاب اماممجتبی را دیده این آقا روز عاشورا فرمود: شب عاشورا فرمود: (ما رأیت اصحاب خیراً من اصحابی ولا عوفاً من اصحابی) اصحابی با وفاتر و بهتر از اصحاب خودم ندیدم خیلی حرف بلند است این فرمایش را یک کسی فرموده است که اصحاب این بزرگواران را دانه دانه با اون علم و نور چشم بصیرت الهی امامتی و نبوتی دیده و این حرف را میزند یکی از این اصحاب حبیببنمظاهر است یکیاش مسلمبنعوسجه است این حبیب و مسلم در تاریخ معتبر و صحیحشان در همین منتهیالآمال که عرض کردم موجود است در اصحاب امیرالمؤمنین چون اینها از اصحاب امیرالمؤمنین بودند حبیب روز عاشورا هشتاد به بالا هشتاد و پنج سال عمرش بوده کتابی است به نام إفسارالعین فی انصارالحسین شیخمحمدطاهر علامة سماوی خیلی کتاب خوبی است عربی این کتاب را بنده دارم نمیدانم فارسی دارد یا نه اما بسیار کتاب شریفی است افسارالعین فی انصارالحسین حبیببنمظاهر و مسلمبنعوسجه رسیدند و میثمتمار رسیدند در کوفه به همدیگر اینا بچة کوفهاند هر دو میثمتمار و حبیببنمظاهر رسیدند به هم حبیببنمظاهر دو تا موی سرش اینجوری به عربی میگویند زود افرتین دو تای موی سرش از وسط باز این طرف افتاده بوده پایین و یک مقدار هم میل موی سر و محاسنش میل به قرمزی میزده نمیدانم شما چی میگید اصفهانیها میگوییم بور بوده یک مقدار موی سر و محاسنش بور بوده میل به قرمزی میزده پیرمرد زود افرتین این وسط فرق سرش را باز میکرده موی سرش را از اینور و اونور با اینکه پیرمردی بوده ولی شیک بوده و مثل جوانهایی که امروز ماشاءالله با نشاطاند این کارا را میکنند اینجوری بوده میثمتمار اصلح یعنی جلو سرش موی سرش ریخته بوده مثل بعضی از آقایون جلوی سرش موی سرش ریخته بوده و کوتاهتر از حبیب بوده و سینه و شکمش هم جلو بوده رسیدند در بازار کوفه به همدیگر حبیب دست زد سر شانة میثمتمار و فرمود: میبینم مردی را که أصلح هست و بطین است سینه و شکمش جلوست حبیب به میثمتمار دارد میگوید خود میثمتمار را میبینم این آقا را (عن قریب) به دست شقی خبیث ملعون عبیدالله بهخاطر و جرم محبت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ دستش را میبرند پایش را هم میبرند آخربار پشت سر را به دهن سوراخ میکنند زبانش را میبرند و بر درخت خرما آویزانش میکنند جون میدهد حبیب دارد آیندة میثمتمار را به خودش میگوید میثمتمار هم فرمود: پس حالا که تو از منو میدونی داری بهم میگویی بگذار منم اونی که از تو میدانم تو چی میشوی منم به تو بگم گفت: بگو گفت منم میبینم یک پیرمرد سرخ رویی را که زود افرتین این مرد را عن قریب در رکاب پسر پیغمبراکرم شهیدش میکنند میثم هم مال حبیب را به حبیب گفت اینا رد شدند از بزرگان اصحاب آقا امیرالمؤمنین دیگری به نام رشید هجری دید اینا نشستهاند همین خلق الله دم میدان کوفه نشسته بودند گفت برادرم حبیب و میثمتمار را ندیدی اونا که نشسته بودند گفتند چرا حبیبُ میثم همین الان اینجا بودند یک دروغ شاخدار بزرگی حبیب تحویل میثم داد یک دروغ شاخدار بزرگتری میثم تحویل حبیب داد رشید هجری گفت چی گفتند گفت حبیب گفت میثم را اینجوری میکشند میثم هم گفت حبیب تو را اینجوری میکشند گفت آخ هر دو برادرم درست گفتند منتهای برادرم میثمتمار یادرش رفت نگفت نمیدونستآ فرمود یادش رفت بگوید که اون کسی که سر حبیب میآورد در کوفه یک چارک جو بهش میدهند یک چیز بهت بگم جوانها منم خودم را تبرعه نمیکنم یزید ـ لعنت الله علیه ـ علی بنی امیه قاطبه به فرماندهان ارشد سپاه کربلا مثل عمرسعد مثل شبث بن مثل شمر سی هزار مثقال طلا داد سی هزار دینار سی هزار مثقال طلا به این سران احسان کرد سی هزار مثقال طلا مثقال پانصد چقدر چند میلیارد میشود من نمیتوانم به خودم اعتماد کنم که اگر همچین پولی به من میدادند من نمیرفتم کم نیست سی هزار مثقال طلا یا الله اما به بعضی از اینایی که در لشکر کوفه کربلا شرکت کرده بودند به بعضیهاشون یک چارک جو دادند بدبخت مثلاً ده نفر آمدند پهلو عبیدالله گفتند: (رکاب ذهباً) رکاب ما را از زمین تا زیر رکاب را پر طلا کن گفت مگر شما چه کار کردید؟ گفتند: (نحن رجزن بعد زهری) ما بدن حسین و اصحاب و بچههاش رو اول دمر انداختیم با سم اسب کوبیدم استخوانها را خرد کردیم بعد برگردوندیم سینهها را خرد کردیم تاریخ و مقتل را بروید ببینید جوانها بخدا من دیدهام به اینا یکی یک چارک جو داد برای یک چارک جو با سم اسب سینة حسین سر پیغمبر را شکست یک چارک جو جو کیلو چنده هزار تومن هست یک چارکش چقدر میشود یک چارک جو جو یک من چند است یک چارک سه کیلو چقدر میشود چقدر پولش میشود اللهاکبر از این بشر گفت برادرم میثمتمار یادش رفت بگوید آنکه سر حبیب را میبرد میآورد یک چارک جو بیشتر بهش میدهند یک چارک جو گفت این دروغگو از اون دروغگو بدتر است چه دروغهای بزرگی میگویند به جایی برنخورد بیست و دوم ذیالحجه میثمتمار را عبیدالله شهید کرد حبیب هم روز دوازدهم محرم مردم کوفه همانجا نشسته بودند دیدن سوار دار میآید سر این پیرمرد هشتاد و پنج ساله گردن اسب آویزان هست و دارد میآید اینایی که تو کربلا شهید شدند یکیاشون عابس است شاکری است یکیاشون زهیربنقین است این بزرگانی هستند شصت تا کتاب نوشتند در شرح اینایی که تو کربلاست روز عاشورا ظهر اذان را که گفتند سعیدبنعبدالله آمد گفت یابنالرسولالله اذان است آقا فرمود: (جعلک الله من المصلی) خدا تو را از نمازگزاران قرار بده میخواهم نماز بخوانم تا آقا خواست نماز بنا کردند تیر بندازند نگذارند آقا نماز بخواند چون تو لشکرش میگفتند نمازخون را ما نمیکشیم میترسیدند قصة قرآن نیزه سر کردن تکرار بشود اختلاف بشود بنا کرد تیراندازی کنند آقا فرمود کی جلو من میایسته من نماز بخوانم نماز جماعت اینجوری برقرار میشود اینجوری که شما نشستهاید برقرار میشود یک امامجماعت اینجا وامیایسته اینجا اینطوری است آقا اینطوری اگر وامیایستاد تیربارون میشدند بنیهاشم آقا ایستاد جلو ببخشید این انگشت من فرض کنید امامحسین ـ علیه السلام ـ است اصحاب اینجوری به یک صف پشت سر آقا ایستادند زهیربنقین و سعیدبنعبدالله آمدند اینجوری پشت به حجتالله ایستادند تیرهایی که میاومد را به خودشون میگرفتند که به آقا و اصحاب نخورد و آقا و اوناییکه ماندن بنیهاشم نماز بخوانند خب دو رکعت نماز من شمردهام شما هم بشمار همین الان که نشستهای اللهاکبر بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین دو رکعت نماز دو تا رکوع دارد چهارتا سجده و یک تشهد و سلام سی و پنج کلمه است تو این سی و پنج کلمه سی و پنج تا تیر آمد هفت تاشُ زهیر گرفت میخورد تو بازو میکند میزد زمین بعدی را میگرفت تو سینه تو صورت تو سر تو دست تو پا تو شکم هجدهتاش هم سعیدبنعبدالله گرفت وقتی آقا فرمود: السلام علیکم؛ دو رکعت نماز خوف کنار میدان مسافر دو رکعت نماز سریع که نماز تمام بشود جمع بشود قصه تا فرمود: «السَّلَامُ عَلَيْكُم وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ؛ زهیر از بس تیر خورده بود به قفا خوابید سرش آمد تو دامن سیدالشهداء آقا سرش را گرفت تو بغلش نماز نخونده رفت ولی از میلیارد نمازخوان جلوتر رفت تا سرش آمد تو دامن ابیعبدالله چشماشُ باز کرد گفت: أبفیتُ آقا وفا کردم راضی شدی بروم ماشاءالله یکی از اینهایی که من خیلی دوستش دارم جون ابن جوی ابومالک من یک دقیقه وقت دارم این را درستش کنم حالا اگر اونجا هم یک مقدار دیرتر میروم منبر بذار این را بگم براتون جونبنجوی کنیهاش ابومالک این آقا برده است عبد است غلام است بچه اتیوپی حبشة کنونی اتیوپی آفریقا سیاه فضلبنعباس رفت حبشه خرید آورد مدینه امیرالمؤمنین او را خرید بخشید به ابوذر بعد از آنکه عثمان ابوذر را با دخترش و این غلام تبعید کرد برود حبشه و این مرد صحابی جلیلالقدر و عظیمالشأن و ولی خدا مظلومانه و غریبانه تو اون بیابان از دنیا رفت کاروانی یکیاش مالکاشتر بود ـ سلام الله علیه ـ میرفتند به حج رسیدند ذر دختر ابوذر اسمش جُندَب هست دوید جلو گفت صحابی پیغمبر از دنیا رفته است اومدند دیدند ابوذر است مالکاشتر غسل داد اصحاب و کفن و نماز و دفنش کردند و ذر دختر ابوذر را مال برداشت همراه خودش برد زن ابراهیمبنمالک اشتر است یعنی ذر دختر ابوذر عروس مالکاشتر است زن پسرش ابراهیم است که در انتقام یار مختار بود خدا رحمت کند همهیشان را بین کاظمین سامرا که میروی دست چپ قبر ابراهیمبنمالکاشتر اونجاست رفتهاید یا نه من دیدم بعد از آنکه ابوذر از دنیا رفت دخترش هم رفت این غلام جون برگشت رفت خونه امیرالمؤمنین همراه امیرالمؤمنین آمد کوفه در جنگ جمل و صفین نهروان از شمشیر زنان قدر است پا دو پیک امیرالمؤمنین است صبح میاومد در خونه آقاجون نونی میخواهید گوشت میخواهید کاری داشت انجام میداد بچهها را بغل میگرفت با بچهها بازی میکرد پیرمرد است مولا شهید شد اومد به امامحسن مجتبی ملحق شد هر چی آقایون میخواستند آزادش کنند آقاجان آزاد شو برو میگفت نه من میخواهم عبد و غلام شما باقی بمانم نمیخواهم آزاد بشوم عبد بمونید تا السلام علیک یا ابا عبدالله عبد آقا بمونید امامحسن شهید شد امامسجاد که ازدواج کرد امامحسین ـ علیه السلام ـ فرمودند: جون برو خونة امامسجاد ـ سلام الله علیه ـ اینی که میگویند غلام امامسجاد بوده اینجاست آخر کار غلام و عبد کارهایی که یک خادم بیت امامسجاد بود روز عاشورا نود و پنج سالش بود اومد محضر ابیعبدالله گفت: یاحسین اجازه بده بروم ازت دفاع کنم از این زن و بچه از شما و از این حرم اهلبیت پیغمبر دفاع کنم آقا بهش فرمود: جون تو یک عبد و غلام و بردهای بودهای که برای اینکه راحت زندگی کنی تو خونة ما زندگی میکردهای من نمیخواهم از دم شمشیر و نیزة این نامردآ تو پیرمرد نود و پنج ساله خرد بشوی له بشوی نمیخواهم جوانها یک جملهای به آقا گفت که من خیال میکنم دل آقا را برد به آقا نگاه کرد گفت: آقاجونم (لونی أسبط ریحینت حسبی لعین)؛ من چهرهام سیاه هست تو سفیدی من عرقم بو میکند تو بوی مشک بهشت میدهی من حسب و نسب نمیدانم بابام کیه یک بردهای هستم که چند سال قبل مرا خریدند و آوردند از بچگی بابام کیه مادرم کیه کیه در حبشه چی میدونم چیه اما تو پسر فاطمهای پسر پیغمبری بله بله من کجا و شما کجا من چه جوری با شما قاطی بشوم البته من قابل نیستم با شما قاطی بشوم آقا بغلش گرفت گوشش فرمود: جون نگو این حرفها را اینجور نیست من میخواهم تو راحت باشی گفت آقا میخواهی راحت باشم اجازه بده من بروم نوشتهاند وقتی شروع کرد رفتن بچهها بنا کردند به همدیگر بگویند ای داد جون هم که علیاصغر را بغل میگرفت وقتی بچه خیلی گریه میکرد علیاصغر را بغل میگرفت آروم میکرد خادم است دیگر رقیه را بغل میگرفت آروم میکرد هشتاد و چهار زن و بچهاند هر کاری داشتند جون میدوید اینجا چیکار داری انجام میداد بنا کرد بچهها بگویند ای داد بی داد این جون هم این خادم هم دارد میرود این غلام هم دارد میرود وقتی شمشیر خورد بهش خورد خورد به زمین اسبش ده کیلومتر از کربلا بردش بیرون تا بیستم محرم رو زمین افتاده بود اما ابیعبدالله مردم امامحسین ـ علیه السلام ـ ارباب باوفایی است خیلی باوفاست ابیعبدالله این ده کیلومتر دنبالش رفت بنیاسد شب بیستم وقتی بعد از دفن شهداء میرفتند میاومدند دیدند این صحرا بوی مشک میآید گفتند بروید تو علفها بگردید این بو چی چیه اومدن دیدند جون اینجا افتاده آوردن بیستم دفنش کردند کنار شهداء ابیعبدالله رسید کنار این بدن مطهر این پیرمرد نود و پنج سالة سیاه غلام حبشی نشست زمین سرش را گذاشت تو دامنش جون چشماشُ باز کرد ببیند کیه کسی میخواهد سرش را ببرد کی هست دشمن است دوست است کیه دید سر آقا تو دامنش است خودشُ کشید جلو سرش را انداخت زمین آقا فرمود: غلام جون چرا سرت را از دامنم بر میداری گفت آقا اینجا جای سر علیاکبر است جای سر من نیست بابا آقا دوباره رفت جلوتر سر را گرفت به دامنش گرفت امامباقر ـ علیه السلام ـ میفرماید: وقتی که سر را گرفت به دامنش جون همینجوری که دراز افتاده بود داشت دست و پا میزد پاهاشُ جمع کرد آقا فرمود: غلام راحت باش، چرا پاهاتُ جمع میکنی، گفت: آقا کی تا حالا دیده بودی شما نشسته باشی من دراز بکشم پاهامُ دراز کنم خم شد ابیعبدالله صورت به صورت این پیرمرد غلام گذاشت، فرمود: خدایا اللهم ... خدایا سفیدش کن، یه نقطة سفید تو پیشونیش ظاهر شد همونجا سفید شد مثل پنبه، مثل برف، فرمود: و طیب ریحه؛ اونقدر بوی مشک از این پیرمرد بلند میشد که از بو پیداش کردن که یک شهید هم اینجا افتاده، وحشرهم محمد وآله؛ ابیعبدالله چهار جا ببینید تاریخش را ابیعبدالله چهار جا صورت گذاشته اول صورت کف پای مادر گذاشت گفت مادر: حسینم جوابمُ بده، یه چیز یادم آمد بذار بگم برات میگم بهت یادگاری از من داشته باش، خدا را شکر میکنم الان یادم اومد مرحوم آیتالله قزوینی مرد متطبع خبیری بود میفرمود: همان موقع امامحسن بالاسر سَرِ مادر تو دامنش بود امامحسین پایین پا صورت کف مادر این دو بزرگوار با هم پیمان بستند امامحسن و امامحسین کنار مادر با هم پیمان بستن هر کسی ما را به مادرمون قسم بده هر کاری دارند انجام بدهید هر چی میخواهند بهش بدهید، بگو یا حسین جان مادرت قول دادهای اینجا ابیعبدالله صورت کف پای مادر دوم صورت رو صورت علیاکبر آنقدر معتل شد که همه گفتن حسین جون داد سوم رو صورت این غلام چهارم سقط الحسین من الفرس علی خده الأیمن علی الأسب؛ اسب دید دیگه آقا طاقت سواری ندارد دستارو کشید جلو پاهارو کشید عقب آقارو آروم بذاره زمین آقا برگشت و با صورت خورد به زمین لذا امامزمان میفرماید: أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ؛ سلام بر اون گونهای که پر خون با خاکها یکی شد أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ؛ سلام بر محاسن غرق خونش، بگم بازم أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ؛ آمادهای بگم بازم شب عزای امامحسین آمادهای بگم أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ؛ سلام بر آن دندانِ چوب خورده، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، سلام برآن سَرِ بالاى نیزه رفته.
اللهم به زینب، اللهم به فاطمه عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
استفاده از این مطلب با ذکر منبع مجاز است.
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها
- بازدید: 154
- نسخه مناسب چاپ