علل عزاداری
علل عزاداری
بسم الله الرحمن الرحيم
رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّا وَ بِالْإِسْلامِ دِيناً وَ بِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّاً وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ؛ عاقبتبخير ميميرد کسی که به امامزمان دعا کنه دستآ بياد بالا جوانآ
«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَيهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا». الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
مودت با ذی القربی
عرض شود بر اینکه عرض کردم که چرا عزاداری میکنم یکی از علل عزاداری این هست که خدای منان در قرآن کریم فرمود: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم «قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي»؛ (شوری: 23) پیغمبرم به این مردم بگو این همه من زحمت کشیدم (عبارت عربی)؛ هیچ پیغمبری به اندازة من اذیت نشد، من عوض این برنامه که انجام دادم برا شما مزد و اجر مادی دنیوی از شما مطالبه نمیکنم، فقط «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي»؛ در قربی ذی القربی؛ و نزدیکان من که دیگه اولش دخترش هست دامادش هست نوههاش هستند نزدیکترین فرد به انسان همسر انسان هست قربی دختر و پسر انسان است که پیغمبر اکرم پسراش از دنیا رفته بودند و سه پسر قاسم و عبدالله و ابراهیم یک دختر براش مونده بود موقعی که از دنیا رفت رسولاکرم و نوههای آدم اینها قربای آدم هستند فرمودند: «إِلَّا الْمَوَدَّةَ»؛ جوانها دقت کنید چی عرض میکنم؛ «إِلَّا الْمَوَدَّةَ»؛ مودت فرق دارد با محبت کتابی هست به نام مفردات راغب از علمای بزرگ قرن ششم و هفتم اهلسنت اصفهانی هم بوده مفردات راغب اصفهانی لغات قرآن را که معنا میکند وقتی میرسد به این آیه ودة ودد ود مودت «قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي»؛ (شوری: 23) چون متخصص فن هست میگوید: ریشة ودد وتت است وتت «وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا» ؛ (نبأ: 7) یعنی میخ یعنی این منبری که الان من بر روش نشستهام تیکههای چوبی است به توسط میخ بهم دیگه پیوسته شده اگر این میخ را ازش بکشی بیرون اینا از گَلِ هم در میرود دیگه قابل استفاده نیست ودد ود و مودت ریشهاش وتت است میخ خاصیتش این است که اولاً کلاف میکنه تو هم دیگه اجزاء متفرق را به همدیگه جمع میکنه ثانیاً در جگر و در درون این چوبی که اینجا هست فرو میرود موقعی این از بین میرود که این در بیاد وقتی میخ را درآوردی دیگه این چوبن جاش زخم و مجروح میماند و تیکه پاره میشود نمیفرماید: إلا المحبة فی القربی؛ من دوستی میخواهم که بگه ما ؟؟؟ دوست داریم ولی اماممون را از جای دیگه میگیریم «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي»؛ محبتی که مثل میخی که در درون این چوبها فرو رفته و این چوبها را کلاف کرده توهم ازش منبر تشکیل داده اینجوری فرو برود وقتی که اینجوری از ما میخواهند اینجور باید باشه تا مودت و اظهار عشق و محبت فوقالعاده حاصل شود
حمله فرهنگی
یکی از علل و عواملی که یکی از برنامههایی که در عزاداریها و گوینده و شنونده و غیره این هست که از روز اولی که خاتمالأنبیاء از دنیا رفت هم حملة فیزیکی به مکتب تشیع شد که در جریان هستید و میدانید و هم حملة فرهنگی این هم هنوز ادامه دارد تاریخ را مطالعه کنید و ببینید بعد از پیغمبراکرم هم حملة فرهنگی شد هجوم فرهنگی شد با اون جسارتهایی که به فاطمة زهرا و امیرالمؤمنین شد و هم فیزیکی زدن و کوبیدن و کشتن و سوزاندن بعد هم امامحسن امیرالمؤمنین و بعد از امامحسنمجتبی بعد هم امامحسین و تا امروز دنیا را میبینید شیعه از روز اول تاکنون مورد هجوم است و کفی در حق بودنش همین که کل ملل دنیا بهش هجوم آوردن 1400 سال هم هست ازش میکشن کسی را تا الان إلا در اگر هم یک کسی را وارد شده کشته در مقام دفاع از خودش بوده و برا بقای خودش تنها مذهب و مکتبی که برا بقاء خودش از خودش کشته داده مکتب تشیع است فاطمة زهرا حضرت محسن ـ علیها سلام الله ـ امیرالمؤمنین امامحسن شهدای کربلا امامسجاد تا امروز امروز هم شیعه با شهید دادن و کشته دادن در دنیا داره میدرخشد در زیارت اربعین میخوانید: (اکرمته بشهاده)؛ شهادت کرامتی است خدای منان نصیب اولیائش میکند شد؟ یکی از برنامههایی که هدف از این اقامة مجالس و عزاداریهاست این هست که شبهات گوش کنید جوانها گوش کنید هآ شبهات حالا فیزیکی که زد و خورد و جنگها را که در میدانها پاسخش داده شده و اونجا پاسخ دادهاند و میدهند نیروهای رزمنده خدا انشاءالله حفظشون کنه به سلامتشون بداره هر کجا هستند اما قسم تهاجم فرهنگیش تو این مجالس باید بیان بشود
هجوم هایی که به مکتب تشیع شد
من با توجه به مشورت و صحبت و هم علماء و مراجع و اساتید حوزة مقدس قم و هم رفقا و عزیزانی که در ارتباط باهاشون هستیم هجومها و مطالبی که نسبت به مکتب حق تشیع میشود به شرط آرامش و سکوت مجلس من خدمت شما یکی یکی عرض کنم یکیش این هست که
1- دروغ
الان عرض میکنمآ مستندش میکنم اول مطلب را عرض کنم یک دروغ شاخداری در طول تاریخ به اهلبیت پیغمبر ـ علیهم السلام ـ و به پیروان مکتب تشیع نسبتهای دروغ و ناروا زیاد دادهاند از زمان معاویه شروع شد و یا شایدم قبلش حالا من به قبلش کاری ندارم چون مناسب زمان نیست از زمان معاویه معاویه گوسفند میداد دم خونة اهل شام میگفت این گوسفند مال بچه باهاش بازی کنه خوشش باشه باهاش مأنوس باشه یک ماه دو ماه سه ماه این بره چاق میشد بچه باهاش مأنوس میشد شب میاومدند بره را میبردند بچه میگفت برهای من کو؟ گوسفند من کو؟ میگفتند: علی اومده دزدیده، امیرالمؤمنین را به عنوان یک دزد گوسفند دزد معرفی کرده بودند آنقدر تبلیغات فرهنگی علیه مولا بالا گرفت که وقتی شهادت امیرالمؤمنین خبرش به شام رفت گفتند علی را کجا کشتند گفتند: تو مسجد گفتن تو مسجد چیکار میکرد؟ گفتن خب رفته بوده نماز بخوانه در حال نماز آقا شهید شد گفتن مگه علی نماز میخوانده ببینید کار فرهنگی دشمن علیه مکتب تشیع اوج گرفته است بعد از قرآن کریم معتبر کتاب اهلسنت صحیح بخاری است و صحیح مسلم اگر اهل مطالعه که هستید اهل فضل و دانش هستید کامپیوتر هم نرمافزار را سرچ کنید میآید صحیح بخاری محمد بن اسماعیل که این کتابش را معتبر کتاب اهلسنت هست بعد از قرآن کریم در اولش میگه من 7000 هزار و خوردهای حدیث تو این کتاب هست 300 هزار و خوردهاش تکراریست 4000 هزار حدیث اصلی تو این کتاب هست من خب دارم دیدم که میگمآ اولین کتاب میگوید: من این 4000 هزار حدیث را از بین 700 هزار حدیث دروغ و جعل کشیدم بیرون 700 هزار حدیث دروغ چه خبر بود و چه میکردن بنابراین شما توقع نداشته باشید که امروز هم ما در امان باشیم امروز هم هر فرهنگی که دیگه افتاده دست فضای مجازی و ماهواره و اینور و اونور و هم از نظر فیزیکی هم که دیگه میبینید یمنش را عراقش را سوریهاش را بحرینش را دارید میبینید وظیفة ما این است که اینجور جاها که مینشینیم اون شبهاتی را که وارد کردهاند را جواب بدهیم خواهش میکنم گوش کنید قبل از اینکه من صحبت کنم اگر اسمی از مخالفین مکتب تشیع من بُردَم اگه میخواهید لعنی چیزی بگوئید صدارو بلند نکنید که صدا ضبط بشه پخش بشه جریحهدار بشوند مخالف با درست نیست امنیت کشور با یه سروصدای که مثلاً جسارتی که من میکنم به دیگری این بهم بریزه حیفه این امنیت بهم ریختنش جفاست گناه کبیره است بنابراین من اگه اسمی میبرم فقط اسم میبرم شما هم اگر میخواهید حرفی بزنید آرام که تو این ضبطها ضبط نشه من این خواهش را از شما عزیزان دارم عاشورا بخوانید تو خونههاتون بخوانید همینجام بخوانید بلند هم بخوانید صدا بیرون نره ولی صدا اسماء من وظیفمه عرض کنم که به ما فرمودند که لعن نکنید که شما را عرض میکنم خواهش میکنم.
کذب بودن ازدواج عمر با ام کلثوم
یکی از تهمتهای خیلی بزرگ و دروغ شاخداری که به مکتب تشیع و امیرالمؤمنین نسبت دادند و اگر فقط وهابیها بهش دامن میزدند آدم غصهاش نمیشد میگفت اون دشمنه خب اول تا حالا دشمنی خودشون را دارد ولی متأسفانه از بعضی از شیعهنماها و بعضی از آخوندهای بیسواد هم این حرف از دهن بعضی از بیسوادها هم در میاد بیرون بدون اینکه کتابها و مطالبی که در زمینهاش ردش را نوشتن مطالعه کرده باشند متأسفانه و این آب به آسیاب دشمن ریختن است که این هم جفاست این مسئلهای را که اهلسنت و وهابیها هم امروز چماق کردن و در ماهوارههاشون هم میگویند من امشب این را در محضر شما جوانها به فضل خدا تا آنجاییکه که وقت و زمان و حالم اجازه میدهد عرض کنم میگن که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ دختری داشته است به نام امالکثوم بله درسته، و این عرض کنم که عمر آمده است خلیفة دوم آمده است به خواستگاری این دختر و امیرالمؤمنین هم بهش داده، این مطلبی است که اینها گفتهاند و در کتابهاشون آیا این مطلب راست هست؟ یا نه؟ این مطلب صحیح هست یا نه؟ نه نه من کتاب در این زمینه زیاد نوشته شده سه کتاب را من الان معرفی میکنم یکیش عربی دوتاش فارسی اونیکه عربی است مرحوم میرحامدحسین هندی که بچة نیشابور است خراسان ایران هست از بعد حادثه به آن کشور پناه برده اونجا هم مانده است صاحب عقبات آقازادة ایشون سید ناصر حسین موسوی نیشابوری مقیم هند کتابخانهاش هم خیلی مجلل است امروز در هند اونجا هم الان آقازادههاشون تشریف دارند در تشیع خوب کار میکنند ایشون یه کتابی نوشته است به نام كتاب افحام الأعداء والخصوم تکذیب ازدواج عمر مع امکلثوم؛ عربی من دارم قم تو خونهام گذاشته الان که اینجا نشستم من این کتاب را دارم قم تو خونهام تو بازار گیر نمیآید چون چاپ قدیم است گیر نمیآید این عربی هست لکن فارسی دو تا کتاب را معرفی میکنم یکی آقازادة مرحوم علامة امینی نوشته خیلی مفصل در رد این قصه یکی آقای بزرگوار از فضلای حوزه است آقای میلانی نوة مرحوم آیتالله میلانی بزرگ مشهد ایشون سند و متن را بررسی کرده مرحوم علامه بحرانی کتابی دارد به نام عوالم العلوم جلد فاطمة زهرای این عوالم دو جلد قطور بزرگ است حدود 1800 یا 1900 صفحه است در جلد دومش مطالب بزرگان که در رد این مسئله است را نقل کرده است بدون لعن و سب هتاکی و جسارت بعضی از مطالبی که در ردش میخوام عرض کنم بعضی جاهاش یه مقدار لبش تیز هست میدانم به جوانهای غیور و غیرتمند مجلس ناموسدار و ناموسپرستها و ناموسدوستها سخت میگذره شنیدنش باور کنید به خود من گفتنش میکشه لکن چون خیلی بهش دامن میزنن ناچارم تمام ریزکاریاشُ عرض کنم بزرگ فقیه و عالم عظیمالشأن مکتب تشیع که شاید بتونم بگم بعد از ایشون مثل نداره شیخمفید است از أعاظم و أجلا در فن فقه و حدیث و علم و ادب همان کسی هست که فاطمة زهرا ـ سلام الله علیها ـ را خواب دید که امامحسن و امامحسین را آورد فرمود: یا شیخ علمه الفقه؛ فردا بیدار شد یعنی چی؟ دید مادر سیدمرتضی و سیدرضی صاحب نهجالبلاغه دست مادر اومدن گفت: علمه الفقه؛ استاد سیدمرتضی و سیدرضی است که سیدمرتضی استاد شیخطوسی است اینآ از بزرگان مکتب هستند امامزمان در رثای این مرد سرورده است رو قبر مطهرشم هست شیخمفید نوشتههاش موجود است یک کتابی دارد در جواب سؤالهای مسائل سهویه این کتاب چاپ شده اخیرا هم موجود است در عوالم هم ازش استفاده کرده افحام الأعداء والخصوم استفاده کرده آقای امینی ازش استفاده کرده من این کتاب را دارم بنده از این کتاب شریف عرض شود بر اینکه یادداشت برداشتم از شیخمفید سؤال میکنند که آقا این ازدواج عمر با امکلثوم دختر امیرالمؤمنین چه میزانی دارد چه جوری وضعش من جواب ایشون را جواب مسئلة دهم است آقایونی که اهل مطالعهای دارند دقیق آدرس میدهم جواب مسائل سهویهای شیخمفید المسئلة العاشره: مسئلة دهمش جواب شیخ را گوش کنید میفرماید: ان الخبر... حالا عربیاشُ بخواهم بخوانم خب فایده نداره یعنی وقت گرفته میشود وقتم کمه، عربی من یادداشت کردم بهش نگاه میکنم ترجمه میکنم خبری که وارد شده است در قضیهای امیرالمؤمنین ثابت نیست کی میگه اینو؟ شیخمفید میفرماید. از طریق زبیربنبکار، زبیربنبکار طریقش غیرمعروفه موثق نیست شیخمفید که متخصص این فن است میفرماید: موثق نیست در و در روایت متهم است یعنی اهلسنت میگن این دروغ زیاد میگفته (عبارت عربی) علنی فحش و جسارت و بغض امیرالمؤمنین داشته زبیربنبکار و غیرمعمول فی ما بنیهاشم مطالب بر علیه بنیهاشم خیلی نقل کرده اینها دروغه این مرد بزرگوار در جواب سؤال هزار و چند سال قبل نوشته و ثابت مونده تا امروز به دست ما رسیده با تحقیق گفته آقای میلانی در این کتابی که در رد این مسئله نوشته است تمام افرادی که این مطلب را نقل کردهاند از نظر علم رجال حدیثی اهلسنت دونه دونه بررسی میکند اهلسنت میگویند این راویان این مطلب همه دروغگو هستند همه از دشمنان هستند همه ضعیف هستند همه حافظه ضعیف بوده دروغ زیاد میگفتند به چه دلیل شیخمفید میفرماید: من بررسی کردم دیدم هر کدام یک چیز گفتند روایت مختلف است و مختلف و مختلق به روایتی میشود اعتماد کرد که اولاً سندش صحیح باشد و ثانیاً متن آن منظم باشد اگر متن مضطرب شد دیگر روایت به درد نمیخورد هر روایتی که روایت نیست چطور میگوید بعضیها روایت کردهاند یک بار آدم دروغگو کم حافظه میشود اینا چندجور نقل کردهاند یک گفتند عمر آمد خواستگاری مولا هم بهش داد خودش هم عقدش را خواند این یک قول دو خود امیرالمؤمنین این کار را نکرد به عباس عمویش فرمود تو این کار را بکن این دو قول سه میگویند عقد محقق نشد بعد از آنکه عمر گفت اگر ندی کعبه را خراب میکنم تهدید کرد امیرالمؤمنین این کار را کرد این سه قول بعضیشان میگویند نخیر امیرالمؤمنین (مع اختیاراً و ایثار) امیرالمؤمنین با اختیار و ایثار داد این هم یک قول ببین وقتی اقوال اینجوری میشود اصلاً قابل اعتماد نیست همینهایی که اهلسنتی که اینا را نقل کردهاند مثل زبیرابن؟؟؟ هر بار هر جایی هر باری با هر کسی یکجور گفتهاند حالا بریم واسه شیعهاش هم میرسم اجازه بدید بهم میگویند بعضیها نقل کردهاند عقد نکردند بعضیها نقل کردهاند عقد کرد عروسی نکرد بعضیها نقل کردهاند امیرالمؤمنین یک جنی را مجسم کرد شکل امکلثوم درآورد فرستاد خانة عمر بعضیها نقل کردهاند عروسی کرد یک پسر خدا بهش داد به نام زید بعضیها نوشتهاند زید و مادرش امکلثوم در یک سانحهای دو تا با هم شهید شدهاند کشته شدهاند بعضیها نوشتهاند امکلثوم از دنیا رفت اما زید ماند بعضیها میگویند زید پسر عمر از امکلثوم اولاد ندارد بعضیها نوشتهاند اولاد هم دارد بعضیها هم میگویند این امکلثوم زنده بود و بعد از عمر با محمد و عون پسران جعفر طیار برادران عبدالله شوهر زینب ازدواج کرد و حال اینکه من خودم دیدم تاریخ طبری را الکامل فی التاریخ ابناثیر را معجمالبلدان را این کتابها را من دیدم مراجعه کردم نه فقط اعتماد کردم به آقایونی که نوشتهاند خودم مراجعه کردم دیدم این آقایون مینویسند محمد و عون در سال هفده یا هجده یا نوزده در فتح خوزستان در لشکر اسلام شهید شدند قبرشان در شوشتر خوزستان است اگر این دو بزرگوار در سال هجده و نوزده شهید شده باشند عمر سال بیست و سه کشته شده به دست ابولؤلؤ چطوری بعد از عمر این آقایون ازدواج کردند این بانو ازدواج کرده است با پسر عموش یعنی امکلثوم با شهیدی که شش سال قبل شهید شده ازدواج کرده با شهید میشود ازدواج کرد خب عرض شود بر اینکه بعضیشان میگویند (قتل ولا عقبه له) کشته شد و عقب ندارد بعضیها میگویند دو تا با هم کشته شدند بعضیها میگویند زید کشته شد مادرش زنده ماند تا بعد از امیرالمؤمنین از دنیا رفت شما دقت کنید عبدالله پسر عمر به ایشون نماز خواند و امامحسن و امامحسین به عبدالله عمر اقتدا کردند من باور نمیکنم که دختر امیرالمؤمنین از دنیا برود اجازه بدهند عبدالله پسر عمر بهش نماز بخواند نماز میت اهلسنت چهار تکبیر دارد نماز ما شیعیان پنج تکبیر دارد اجازه بدهند عبدالله پسر عمر بهش نماز بخواند این چهار تا از طرفی ما وقتی تاریخ کربلا را که این مجلس برای همان تشکیل شده ورق میزنیم میبینیم امکلثوم ـ سلام الله علیها ـ تو کربلا حضور داشته بعضیهایشان گفتهاند با عبدالله جعفر شوهر زینب ازدواج کرد خب زینب که تو کربلا حضور داشت جمع بین دو خواهرم که به نص قرآن حرام است چطوری با عبدالله ازدواج کرده است خب بعضیها میگویند عمر چهارصد درهم مهرش کرد بعضیها گفتهاند چهارهزار درهم بعضیها گفتهاند چهارصد هزار درهم بعضیها گفتهاند صدهزار درهم ده هزار مثقال طلا بالأخره مهرش کدام بود با اینکه بنیهاشم از مهر عرض شود بر اینکه مهری که در خاندان بنیهاشم بود تعدی نمیکردند در ازدواجهاشان خب بعضیها میگویند امکلثوم خب وقتی اینجوری شد یعنی اختلاف در روایات اینقدر بالا گرفت این حدیث دیگر قابل اعتماد نیست من این کتاب را که مطالعه کردم همین کتاب افحام الأعداء والخصوم تکذیب ازدواج عمر مع امکلثوم را که مطالعه کردم و این مطالب را ازش یادداشت برداشتم خدمت شما عرض کنم عرض شود بر اینکه هآ بعضیها میگویند اولا که در صحاح الثبته نیست در صحاح اهلسنت این مطلب اصلاً وجود ندارد همة کسانی هم که این ازدواج را تأیید کردهاند و نقل کردهاند میگویند بعد از عمر با محمد و عون ازدواج کرد در حالی که محمد و عون عرض کردم شش سال قبل از عمر در فتح شوشتر از دنیا رفتهاند اون تکهاش که میخواهم عرض کنم لبش تیز است از همة زن و مرد از آقایون و خانمها جوانها ببخشید میدانم سخت است میدانم اذیت میشوید ولی برای اینکه بگم تمام نکات مطلب را و آن ریزهکاریهایی که دور از این مطلب است میگویند که عمر آمد به خواستگاری امکلثوم امیرالمؤمنین فرمودند: بچهام بچه است آخه عمر شصت سال به بالا بوده امکلثوم موقعی که فاطمة زهرا از دنیا رفت دو سالش بوده دو سال و چهار ماه ابوبکر حکومت کرده این بچه شده است چهار سال و چهارماه بعد که عمر به خلافت رسیده است این بچه پنج سال شش سال هفت سال آن موقع آمده است به خواستگاری خب امیرالمؤمنین یک بچة پنج شش ساله را به یک مرد شصت ساله آن هم هیکل که تاریخش هست چه هیکلی داشته و چه جور از برخورد باهاش زنان باردار بچه سقط میکردند یک همچین کسی ایشون این را نقل میکنند میگویند امیرالمؤمنین دید عمر ول نمیکند دخترش را زینت کرد فرستاد خانة عمر گفت برو این عمر تو را ببیند که تو بچهای و نمیشود بخدا من اگر بودم نمیکردم این بچه وقتی برگشت گفت بابا منو خونة مرد نامرد فرستادی این دست درازی به من کرد تا کجا به اهلبیت جسارت تا کجا به امیرالمؤمنین ظلم این همه زدهاند و میزنند تا کی و تا کجا توروخدا جوان شیعه از وهابی من انتظار ندارم از آن آخوند شقی چرا افحام الأعداء والخصوم تکذیب ازدواج عمر مع امکلثوم را مطالعه نکرده حرف میزنید چرا کتابی که آقازادة علامه امینی نوشته است مطالعه نکرده حرف میزنی چرا عوالم العلوم جلد فاطمه زهرا جلد دومش را ندیده مطالعه نکرده حرف میزنی بابا بیگانه میزند تو چرا میزنی چه جور میشود یک حدیثی که اینا راویانشاند بروید به کتاب آیتالله میلانی مراجعه کنید ببینید دونهدونه راویان و کتابهایی که این مطلب را نقل کردهاند ایشون در این کتاب آورده و میگوید علمای فن رجال حدیث اهلسنت این مطلب را همه رد کردهاند میگویند دروغگو و ضاء کم حافظه ضعیف اگر اینجوره شیخمفید در این بیان اینجوری میگوید و شما هم اینجوری میگویی و من یک نوشتهای دارم به اندازة این ورق کاغذ است من دارمش قم تو کتابخانهام تو همان اتاقی که کتابهام است کتابخانة شخصیام من دارمش مرحوم آیتالله مرعشی نجفی از ایشون سؤال کردند ایشون هم نوشته نوشته و مهر کرده و امضاء کرده است من دارمش نوشته است بعد از اینکه جعفر طیار داداش امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ در جنگ موته سه سردار رشید اینجایی که اردن کنونی با لشکر روم درگیر شدند لشکر اسلام سه هزار و پانصد نفر بودند لشکر روم بالای صدهزار نفر بودند وقتی درگیر شدند با هم این لشکر سه فرمانده خاتم الأنبیاء معرفی فرمود اول جعفر طیار فرمانده باشد اگر شهید شد عبدالله ابن رواهه فرمانده باشد اگر شهید شد زید پدر اسامه ابن زید این زید بن این زید ابن حارث که پسر خواندة پیغمبراکرم بود او فرمانده باشد از این حرف معلوم شد که پیامبر میدانند در این جنگ سه فرمانده شهید میشوند سه فرمانده که شهید شد و امروز در جنوب عمار پایتخت اردن قبر مطهرشان هست در یک قبر هم دفن شدند لشکر اسلام دید حریف این لشکر نمیشود شبانه کوچ کردند و آمدند مدینه تا بعد رفتند و روم آرام آرام سقوط کرد و آزاد شد بعد از آنکه جعفر طیار داداش امیرالمؤمنین دستهاش از بدن جدا شد و شهید شد خبر شهادت آمد که
عزاداری و گریه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله
یکی از جاهایی که خاتم الأنبیاء اهل وهابیها اهلسنت نه وهابیها میگویند گریه کردن حرام است و باعث عذاب میت میشود خاتم الأنبیاء چند جا مجلس عزا به پا کرده است و گریه کرده است و گریه کردند یکی آنوقت که خبر شهادت جعفر طیار آمد در مدینه پیغمبراکرم رفت خانة اسماء بنت عمیس همسر جعفر طیار بچهها را جمع رد و دامن نشاند و فرمود گریه کنید و عزاداری کردند و خود پیغمبر گریه و اهلبیت و بنیهاشم و اهل مدینه و مسلمین گریه کردند یکی آنجایی بود که همزة سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ اهلسنت نقل کردهاند در جنگ احد شهید شد آقا آمد دید خانوادة شهید هفتاد و دو جنگ احد جلسه دارند زن و مرد گریه و زاری میکنند قیامت است فرمود: (امّا حمزه فلا بواکی له)؛ عموم همزه گریهکن ندارد زنان بنیهاشم و مهاجر و انصار از آن موقع به بعد جمع میشدند در خانه اول برای همزة سیدالشهداء گریه میکردند بعد میرفتند رد مجالس خودشان پیغمبر هم میرفت و گریه میکرد اهلسنت نقل کردهاند صحیح بخاری کتاب الجنائز صحیح مسلم کتاب الجنائز همان جلد اول خاتم الأنبیاء آمد کنار قبر مادرش نشست آنقدر گریه کرد و اصحاب دورش گریه کردند آنوقت وهابیها میگویند پدر و مادر پیغمبر مشرک بوده پیغمبر خدای عصمت الله برای مشرک گریه میکند کنار قبر مادرش گریه کرد برای امامحسین گریه کرده است تاریخ سنی و شیعه الصحیح من السیرة النبی الأعظم تاریخ خاتم الأنبیاء سی و پنج جلد است عزیزان اگر اهل مطالعهاید اگر تو بازار نمیتوانید گیر بیاورید من دارم قرض الأداء بدم بخون برگردون اهلسنت نقل کردهاند آقا رسولخدا روز آخر عمرشون امامحسین رو سینهشون بود فرمودند: کسی نیاد امامحسین دوید و از زیردست امسلمه و دوید رو سینة پیغمبر اکرم افتاد اومد فاطمة زهرا که بلند کند امامحسین را که هفت ساله بود آقا فرمود نه حسینم بگذار باشد آقا را بغل گرفت هی میبوسید فرمود: (مالی ولی یزید) و گریه میکرد من با یزید چه کردم و رسولخدا گریه میکرد از روز اول این مجالس عزا که خاتم الأنبیاء گرفت و گریه میکردند اینا در کتابهای اهلسنت است منتهی وهابی سنی نیست وهابی یهود است وهابی سنی نیست وإلا این روایات روایتی است که نقل کردهاند منظور بعد از آنکه جعفر طیار شهید شد به اشارة رسول اکرم به امیرالمؤمنین اسماء دوباره کارهای بعدی اسماء بنت عمیس حالا اجمالش را قبول کن تا شرحش مال بعد أسما بنت عمیس با ابوبکر ازدواج کرد به اشارة پیغمبر به امیرالمؤمنین رفت تو خونة این برای کارهای بعدی و فاطمة زهرا و بعدی اسماء بنت عمیش از ابوبکر دو بچه دارد یکیاش محمد ابن ابیبکر است که در حج الوداع به دنیا آمد سال آخر عمر پیغمبر و بیست و هشت ساله بود که معاویه شهیدش کرد از اصحاب امیرالمؤمنین است بعد از او یک دختر خدا بهش داد به نام امکلثوم من از آیتالله مرعشی نجفی که مرد متطبع است کتابخانهاش در خاورمیانه بینظیر است این مرد کمنظیر فقه و حدیث و کتابهای ولایی در نوشته فرموده است که آن امکلثومی که عمر آمد به تزویجش خواستگاریاش امکلثوم دختر ابوبکر است آقا فرمود: کوچولو است نه دختر فاطمة زهرا این هم نظر این مرد بزرگ است که من خدمت شما عرض کردم عرض شود بر اینکه از نظر سند که عرض کردم هیچ دلیلی ندارد هیچ اعتباری ندارد از نظر متن هم آنقدر مختلق است آنقدر مختلف است آنقدر پاشیده و بریده بریده است آنقدر داغون است که یک متخصص فن حدیث لازم نیست همینی که بندش خدمت شما عرض کردم که اینا شیخمفید وقتی میخواهد جواب بدهد شیخمفید کسی است که آمدند محضرش نوشتهاند در تاریخش همهاتون هم شنیدهاید ماشاءلله بچه هیئت و منبرید آمدند محضر شیخ گفتند شیخمفید خانمی از دنیا رفته است مرده موقع وضع حمل لکن بچه در رحمش زنده است تکون میخورد دارد میجنبد ما چه کار کنیم شیخمفید فرمود: پاره بدن مسلمان که جایز نیست بروید دفنش کنید آمدند از خانه بیرون بروند غسل بدهند دفنش کنند دیدند یک نفر دارد میدُوَد میگوید وایستید آقا فرمود: اشتباه شد مادر مرده است باید دفنش کرد بچه که زنده است بچه مسلمان زنده را نباید دفنش کرد اشتباه شد سمت چپ شکم مادر را باز کنید بچه را در بیاورید و مادر را غسل و کفن و دفنش کنید رفتند به فتوای دوم عمل کردند بچه را آوردند گفتند شیخمفید این همان بچه است که اول فرمودید اینجور بعد فرمودید اونجور اسمش را بگذار مثلاً گفت نه من حرف اول را گفتم حرف دوم مال من نبود گفتند آقا یک نفر از خانه دوید دنبال ما گفت آقا فرمودند گفت چی گفت گفت گفتند آقا فرمود گفت هان آقا فرمود معلوم میشود که من دیگر قابلیت برای فتوا ندارم در را بست امامزمان بهش نامه نوشته است نامهاش هست یا شیخ در را باز کن اصلاح کن امور مؤمنین را هر کجا اشتباه شد اینجوری من به دادت میرسم کمکت میکنم شیخمفید یک همچین شخصیتی است امامزمان بهش نامه نوشته است نامهاش در احتجاج طبرسی موجود است جلد دوم ایها الاخ سدید برادر سد محکم و استوار این مرد محقق و متطبع در فن حدیث متخصص در فن فقه فقیه به تمام معنا کلمه شایع صناعی این آدم با مطالة کتابها روایاتی که اهلسنت نقل کردهاند در این قضیه میفرماید: این حدیث با این متن به درد نمیخورد كتاب افحام الأعداء والخصوم تکذیب ازدواج عمر مع امکلثوم مرحوم میرحامد حسین هندی یک کتاب قطوری است به اندازة این طبقی که جلوی من گذاشته است 30 سانت در 50 سانت قطور و بزرگ تازه این یک جلدش است وقتی بزرگان مذهب رد میکنند میگویند یک جلدش است وقتی بزرگان مذهب رد میکنند میگویند دروغ است و قیافة حدیث هم داد میزند دروغ است چرا باید وهابی پشت ماهواره میگوید چرا من بگویم خب من نباید بگم من باید این سمت قصه را بگم خب حالا میماند دو حدیث گوش که در کتاب شریف کافی است من حدیث را دیدم اینجا هم نوشتم حدیث در فروع کافی است با کتاب نکاح که نقل میکند از امامصادق هم هست حدیث از امامصادق دو تا است یکی اینکه میفرماید: آمد آقا نداد وقتی نداد عمر گفت من میروم کعبه را خراب میکنم و تمام کرامتها را از بین میبرم آقا فرمود: عباس برو ببین چی میگوید هر کاری کردی ما را قبول است حدیث دوم رد میکند حدیث اول را وقتی به امامصادق ـ علیه السلام ـ میگویند آقاجان شما نظرتان این معنا را دقت کنید که امامصادق ـ علیه السلام ـ شصت و پنج ساله تا چهل و نه سالگی عمرش زمان بنیامیه است شجرة ملعونه فشار و خفقان آنقدر سنگین است که نمیتوانند با همدیگر حرف بزنند زید را شهید کردهاند یحیی پسرش را شهید کردهاند بنیهاشم را تکهتکه میکنند امامباقر را شهید کردهاند امامحسین امامسجاد اینجوری از بنیهاشم و شیعه میکُشند امامصادق ـ علیه السلام ـ اینجوری در فشار تقیه از چهل و نه سالگی تا شصت و پنج سالگی بقیة عمر شریفش هم پانزده شانزده سال هم زمان منصور دوانقی است بنیعباس بدتر از بنیامیهاند از امامصادق ـ علیه السلام ـ در چنین موقع و فشاری چی توقع دارین مع ذلک امامصادق ـ علیه السلام ـ جملهای فرموده است که صریحاً این مطلب را رد کرده است به فرمودة بزرگان این فرموده از خودم نیست این فرموده اینکه من میخواهم خدمت شما عرض کنم همین بزرگانی که این مطلب را نقل میکنند همینها میگویند از خود حدیث سندش هم صحیح است منم قبول دارم استفاده میشود دروغ بودنش چطور وقتی از امامصادق سؤال میکند آقا میفرماید: ذلک فرج الغصبنا؛ ناموسی بود که غصب شد غصب در همه چیز تصور میشود غیر از ناموس ممکن است من لباس شما را غصب کنم ملک شما را غصب کنم ماشین شما را بدزدم خدایی نکرده بروم قتل کنم تو ملکت بیام غصب کنم نروم بیرون غصب مثل فدک که غصب کردن فدک غصب است بله ملک بود و زمین بود و امیرالمؤمنین هم تو نامهای که به عثمان بن حنیف انصاری نوشته است میفرماید: این فدک را از ما گرفتید (کان فی ایدینا فدک من) در نامهای که به استاندارش نوشته و شرح فدک و نامة فدکیه تو نهجالبلاغه است جلد پنجم بروید ببینید زمین را میشود غصب کرد مغازه را خانه را ماشین را لباس را اما ناموس هم میشود غصب کرد؟ زن من یا باید با عقد شرعی و رسول الهی و قرآنی زن من بشود یا اگر زور شد که زنا است غصب یعنی عقدی نبوده غصب یعنی زوری بوده عقد شد یا نشد اگر غصب است غصب عقد شد یا نشد اگر عقد نشد غصب است زنا است اگر عقد شد عقد اکراهی و غصبی و زوری باطل است زنا است تو بچه شیعه وهابی چیز حالیش نیست یهود است شما بچه شیعه وقتی یک روحانی میشنید یک چیزی میگوید تصور نمیکند که غصب یعنی چه امیرالمؤمنین راضی شد عمر دخترش را بدون عقد با عقد باطل ببرد باهاش زنا بکند آخر فکر نمیکنی و حرف میزنی مسلمان بزرگان ما در این زمینههای شبهات و در این زمینههای دروغ قلم فرسایی کردهاند چقدر علمای ما را کشتند هنوز هم دارند میکُشند مع ذلک دست از خدمت به مکتب برنداشتند چرا ما هر کسی هر چی میگوید هر کی مردک حالا دیگر وهابیها کم بودند مردک اخباری راه افتاده به عنوان عمل به اخبار راه افتاده مشکی پوشیدن حرام است ضریح امامرضا آهن است نجس است دیدهای میدونید من میدانم ضریح ائمه و اهلبیت آهن است آهن نجس است مشکی پوشیدن حرام است خب شما که میگویی من اخباریام به روایت میخواهی عمل کنی امامرضا ـ علیه السلام ـ فرمود: (ان یوم الحسین الصبر) در ایام یابن شبیب فرمودند: که شیخصدوق هم نقل کرده است ما در عزای امامحسین ـ علیه السلام ـ آنقدر گریه میکنیم که اینجاهامون زخم میشود بسم الله بکن ببینم بسم الله بکن کردهای چرا آب به آسیاب دشمن وهابی میریزیم در معتقداتی که اینجور بچه شیعه قربانیاش شده امامسجاد امامصادق معتبر کتاب در فن حدیث در مکتب تشیع یکیاش کتاب شریف کاملالزیارات ابن قولویه است امامصادق ـ علیه السلام ـ فرمود: در آخرالزمان از این زمان ما تا زمان ظهور یک افرادی میآیند راه میافتند به تشکیک شیطان امامصادق ـ علیه السلام ـ فرمود: حدیث صحیح است در کاملالزیارات ابن قولویه است اتفاقاً من کاملالزیاراتم را هر کجا میروم دنبالم میبرم الان تهران تو این اتاقی که هستم کتابم هست یک شب میآورم حدیث را میخوانم براتون از روش وظیفة من است که اینجا مینشینم این کارو بکنم امامصادق ـ علیه السلام ـ فرمود: روز عاشورا که سیدالشهداء شهید شد شیطان یک نعرهای زد تمام نوچههاش جمع شدند گفت سیدالشهداء تو کربلا سفرهای پهن کرد تمام زحمات منو از بین برد گفتند چیکار کنیم گفت راه بیافتید تشکیک کنید تو عزای سیدالشهداء شک بیندازید کی گفت زیر سُم اسب آقا را له کردند کی گفت شبث تو گودال قتلگاه به آقا سیلی زد کی گفته با تیر به قلبش زدن کی گفته کی گفته کی گفته کدام مقتل کدام مقتل بندة خدا شما نمیدانید عاشورا و کربلا یعنی چی اگر کاش که قرآن اینجا بود دست میگذاشتم روش قسم میخوردم اما شریفتر نورانیتر از مادرم زهرا عالم وجود سراغ ندارد و نداشته و ندارد به جان مادرم زهرا که الهی شفاعتم نکند مرحوم آیتالله بهجت فرمودند این مقاتلی که ما داریم به توان ده هزار ضرب شود یک لحظه از کربلا را نمیتواند مجسم کند لوط ابن یحیی ابو مخنف یحیی از اصحاب امیرالمؤمنین است در جنگهای مولا حضور داشته لوط پسرش ایام امامسجاد امامباقر امامصادق سال صد و چهل و هشت شهید شده این مرد سال صد و پنجاه و شش هشت سال بعد از امامصادق از دنیا رفته است لوط ابن یحیی معروف است به ابو مخنف مقتلش را من دنبالم آوردم اینجا شب عاشورا میام براتون میخونم از روش مقتلش رو این مرد مقتلنویسی که امام را درک کرده و مقتل نوشته میگویند وقتی لشکر از جا حرکت کرد زینبکبری دارند میآیند میسوزانند غارت میکنند دوید تو خیمة امامسجاد حجتالله افتاده زمین وظیفة زینب حفظ جان حجتالله است ایستاد کنار لاالهالاالله امامسجاد که اینا میریزند تو آقا را لگدمال نکنند له نکنند شهید نکنند همینطور که ایستاده بود حرمله دوید تو بانو دستش را گرفت که شروع کرد التماس کند توروخدا این بیمار است رو زمین افتاده کارش نکن بخدا قسم مقتل نوشته است چنان حرمله با سیلی زد به زینب زینب بلند شد خورد به زمین در کتابای ما چه جور همین یکیاش را ما نمیتوانیم بفهمیم زدن دختر علی یعنی چی نمیتوانیم بفهمیم زدن دختر علی یعنی چی نمیتوانیم بفهمیم سیلی به ناموس خدا یعنی چی؟ و تا صبح که خون گریه کنی یک لحظه از آن سیلی را نمیتوانی جبران کنی همهاش میزنی بابا کم نمیزند وهابی مرتیکه اخباری تو دیگر آب به آسیاب دشمن نریز تو دیگر جوانهای شیعه را به دشمن از مرجعیت و حوزههای علمیه و فقاهت شیعه ضربه خورده دارد اینجور میزند نمیفهمی یک عالم بزرگواری است در اصفهان ما الان زنده است آقای شیخ محمدعلی برهانی بچة فریدن اصفهان است پیرمرد است الان هستش ایشون نقل میکرد میفرمودند که به نظر حدود سند چهل اشتباه نکنم حدود پنجاه سال قبل برای یک کاری به فریدن اصفهان آمد از اصفهان آمدیم تهران وارد شدیم بر یک خانهای میزبان ما فردا بریم کارمان را اجام بدهیم مثل اینکه کار پژشکی درمانی چیزی بوده چون یک مقدار من الان بهم ریختهام ریزش در حافظهام نیست الان هم هستش دارم میگویم ضبط هم میشود صدام به گوش ایشون رسیده بارها گفتم اینو میفرمودند که شب شد میزبان ما گفت پاشو بریم نزدیک ما یک مسجدی است امامجماعت خوبی دارد برویم نمازمان را بخوانیم و بیائیم رفتیم نمازمون را خواندیم وقتی که نماز تمام شد یک سیدی شاید بزرگان از زبان جلسة خودتان یا باباهاتون شنیده باشید و بشناسید من معرفت ندارم سید یک پیرمردی بود به نام آقسیدعبدالله تقوی از منبرهای شریف و بزرگوار تهران بود ایشون رفت رو منبر آن آقا گفت منبرهای اینجا یک ربع بیست دقیقه بیشتر نیست بنشینید بعد میرویم خانه کاری که نداریم نشستیم فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم آقایون یک اتفاقی امروز برای من افتاده میخواهم این را خدمت شما عرض کنم
سفره حضرت رقیه
یک روضه براتون بخوانم بیام پایین گفتیم بگو فرمود: دیروز من بعد از منابر و جلسات متعددی که داشتم تو تهران رفتم خونه ساعت آخرای شب خانمم گفت آقاجان امروز فلان تاجر بازار تهران چند بار تلفن کرده با شما کار داشته زنگش بزن ببین چیکارت دارد زنگ زدم گفتم آقا امرتون چیست فرمود: فلان تاجر بازار از دنیا رفته فردا در مسجد بازار براش ختم است میخواستم دعوتت کنم که در مجلس ختم این آقا منبر بری این در حالی بود که من عصرش در یکی از خانههای کوچههای محلة تهران پنجاه سال قبل رفتم توی خونهای روضة سفرة رقیه بود سفره رقیه بود پیرزنها و زنهای همسایه جمع شده بودند سفرة رقیه بود سابق تو خونهها زیاد بود جمع شد برکات زمین و آسمان هم جمع شد راهش بیندازید دوباره راه میافتد گفت وقتی که سفرة رقیه تموم شد روضهام را خواندم آمدم بیام بیرون یک پیرزن آمد و گفت آقسیدعبدالله این خونة روبهرو مال منه گفتم خب گفت: یک سفرة رقیه من نذر دارم فردا تو خونه روبهرویی مال منه فردا بعدازظهر تو این خونه برا حضرت رقیه روضه بخون گفتم چه ساعتی گفت چهار بعدازظهر همین ساعت گفتم باشه من قول دادم به این پیرزن که فردا چهار بعدازظهر بروم تو خونهاش تو روبهروی همون خونهای که امروز بودم اونجا روضة رقیه سفرة رقیه است بخونم تا این تاجر بازار گفت فردا چهار بعدازظهر منبر تو مسجد بازار مال این آقا گفتم نه آقا من چهار بعدازظهر فلان مرکز فلان خیابون که من بلد نیستم اونجا من قول دادهام سفره رقیه است بروم روضه رقیه بخونم گفت: سید این پیرزنا این سفره خونگیها چقد بهت میدهند گفتم پنج ریال چهار ریال شش ریال پنجاه سال قبل پنجاه و پنج سال قبل این حرفا نبود یک مبلغ اندکی گفت میدانم من به اینا گفتم پنجاه تومن بهش بدید پنجاه تومن پول پنجاه و پنج سال قبل تا گفت پنجاه تومن میدم من سُر خوردم گفتم حالا پیرزنها میشینند میبینند ما نیومدیم میروند تلفن مینند و میروند پنجاه تومن صدتا پنج ریال است صدتا روضة خونگی میشود پنجاه تومن مال پول سُر خوردم اگر در دستگاه ابیعبدالله سر خوردی خیر درت باشد فوری دستت را میگیرند نمیگذارند تا آخر خط بروی سفینة النجاة گفت قول دادم اونجا نروم اینجا بروم مال پول خوابیدم خواب حجت است گوش کن ببین حجت است یا نه هشت تا خواب تو قرآن ما داریم هشت تا هشت تا خواب تو قرآن داریم ما چهار تا سورة یوسف است سه تاشو پیغمبراکرم دیده یکیاش را ابراهیم دیده حجت یعنی فتوا بدید من خواب دیدم این آب نجس است فردا بیام بگم حرام است من خواب دیدم این آب نجس است نخیر همچین چیزی نیست اما اینو گوش کن گفت تا خوابیدم خواب دیدم سر اون کوچهای که خونة پیرزنه است دیدم یک آقایی ایستاده این کتاب را در ستارة درخشان هم نوشتند چاپ کردند این مطلب را نوشتند چاپ کردهاند چاپ شدهاش هست دیدم یک آقایی ایستاده یک دختر بچه هم کولش هست گفتم سلام علیکم فرمود: علیکم السلام آق سیدعبدالله گفتم ماشاءلله نوهاتون است فرمود: نه این دخترم رقیه است دخترم رقیه است گفتم آقا شما این محله میشینید؟ گفت: نه هر کجا مجلس ما باشد ما حاضریم شب اول عرض کردم که امامصادق به هارون فرمود: تا شروع کرد من اومدم تا نشستم دم در جوانا میری میبینی یکی بغلت نشسته است میبینی مهدی است درست ادب کن گفتم: آقاجونم اینجا ایستادهاید فرمود: خونة پیرزن روضة دخترم رقیه است میخوام برم روضه بعد شروع کرد خواست برود من زدم به گریه دویدم پشت تلفن گفتم آقا من نمیام گفت قول دادی گفتم اشتباه کردم اشتباه کردم آقارو با پول عوض کردم دخترم رقیه است دخترم رقیه است مردم بعضی کارها از دست پیغمبر ساخته نبود از دست امیرالمؤمنین ساخته نبود اون رسوا کردن منافقین بود این کار محسن کرد این کار را زهرا کرد تو کربلا هم ابیعبدالله اگر خودش بود و خودش میدان جنگ است کشتن و کشتن اونا صدهزار نفر بودن اینا 70 نفر معلومه اینآ کشته میشن گلة کوره سند مظلومیت امامحسین را دو تا کوچولو یکی علیاصغر شبش خواهم گفت یکیش رقیه مرد و مرد هر کاری بکنن مرد و مَردَن ولی تا میرسه به رقیه بیا اینجا ببینم دختر سهساله میگه بابام کو سیلی میزنی بهش؟ کی جواب بده؟ کی جواب بده؟ بیا اینجا ببینم آقا میاد میگه بابا اگه به من رحم نکنید به این بچة رضی رحم کنید این بچه را باید با تیر به گلوش بزنید؟ سند مظلومیتن عزیزدلم این بچه نمیترسه از من بیاد جلو میشه بیاد جلو حالا پسر ولی خب فرقی نمیکند من میخوام یه چیزی یه خورده اینجوری باهام کار کنیم بیا بالا عموجونم ببینم مطمئن باش بهت نمیزنم بخدا بیا بالا بخدا نمیزنمت الحمدلله بابا داره بابا داره منم بهش قول میدم بخدا کاریش نکنم قول میدم موها سرشُ نگیرم بکشم، قول میدم با سیلی به این صورتش نزنم اما جوانها توروخدا یه نگاه به دست خودت بکن یه نگاه بهصورت این بچه آنوقت اگه یکی مثل من یا یکی مثل ایشون با این دست به این بچه بزنه چه بلایی سرش میاد؟
آن دم که من از ناقه افتادم و غش کردم
همهاتون روضهخوان بشید و برا امامزمانتون دعا کنید.
بابا تو کجا بودی
از من تو جدا بودی
آن دم که تو از ناقه افتادی و غش کردی
من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم
بخدا من بیت بعدیش فقط دهة عاشورا میخونم هیچوقت دیگه نمیخونم دهنم شکسته باد اگر غیر دیگه بخونم
بخدا سخته میدونم اذیت میشی یه نفر تو مجلس شام از جا بلند شد رو کرد به یزید گفت: (عبارت عربی) این دختر بده کنیز من باشه
آن دم که عدو از من اظهار کنیزی کرد
بابا تو کجا بودی
از من تو جدا بودی
حسین... ماشاءالله یه بیت دیگه مال مادرم زهرا بخونم
گفت: بابا
دست عدو بزرگتر از صورت من است
یک ضربه زد که لالة گوش مرا
وقتی شمر زهربنقیس را فرستاد این بچهای که افتاده است پیدا کنه بیاره وقتی زهربنقیس دید بچه نشسته داره خار از پاهاش میکشه این بچه را با موی سر گرفت از جا بلندش کرد آنقدر با تازیانه...
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَليِّکَ الفَرَج
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها