ذبح عظیم
ذبح عظیم
بسم الله الرحمن الرحیم
رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَبِيّا وَ بِالْإِسْلامِ دِيناً وَ بِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّاً وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ
«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَيهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا».
عاقبتبخیر میمیرد کسی که برا سلامتی و فرج امامزمان صلوات بفرسته، الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
عرض کنم که آقا امامحسین ـ علیه السلام ـ فرمودند: (السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ)؛ امت مبتلا شده است به یک راعی به یک حاکم مثل یزید با اون صفات و خصوصیاتی که مورخین اهلسنت در تاریخ الخلفاشون نوشتهاند امروز هم امت اسلام معالأسف مبتلا شده است به یک ملّت خوارج مسلک خشک غارتگر و آدمکش بیرحمی متأسفانه به اسم اسلام و آن فرقة وهابیت است ماشاءالله بافت جوان بافت جلسه همه جواناند و همه اهل دانشگاه و دانشپژوه و تحصیلکرده و این کتاب خاطرات مِستر هِنفِر یا هَمفر نمیدانم چیه اسمش مسریاش را میدانم بقیهاش نمیدانم هنفر است هنفر است این مردک انگلیسی که جاسوس وزارت استعماری انگلستان بوده در منطقة خاورمیانه این محمد بن عبدالوهاب را پیدا کرد و بهترین گزینه بود فتوایی که در احکام صادر میشود چه فقها و علمای مکتب تشیع روحی له الفداء و چه پیروان غیرمذهب تشیع فتوا و حکمی وقتی میخواهند صادر کنند باید مستندش یا آیاتی از قرآن کریم باشد یا روایاتی که «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَي (3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي»؛ (نجم: 3 ـ 4) رسول اللهی باشد روایات هم چند جور است چون میخواهیم فقط بدهیم بگوییم این حکم خداست باید شناژبندی حدیث از نظر سند و متن محکم غبراق و استوار باشد همینجور نمیشود و فتوا داد و گفت این حکم خداست وقتی فقیهی در کتابهای متون فقهی فتوایی صادر میکند یا باید آیهای از قرآن را برایش دلیل بیاورد حج واجب است چون «وَلِلّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ»؛ (آل عمران: 97) آیة قرآن نماز واجب است چون «وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکاةَ»؛ خمس واجب است چون «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ»؛ (انفال: 41) زکات واجب است چون «وَآتُواْ الزَّکاةَ»؛ نماز باید اینجوری باشد روزه اینجوری باشد حج اینجوری باشد نماز در مقام ابراهیم باشد چون «وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّي»؛ (بقره: 125) و یا روایاتی که صحیح باشد همینجور آبکی هر کسی هر جور گفت را نمیشنود به عنوان روایت و به عنوان فقط ازش استفاده کرد بنابراین در رسالة مراجع معظمتان دیدهاید بیشتر اوقات میگویند بنابر احتیاط چون یا روایت را از نظر سند قاطع نمیدانند یا از نظر متن قاطع نمیدانند خب من بچه حوزهام دیگر یا اینکه روایت مخالف دارد میگویند بنابر احتیاط که این احتیاط هم حکم عقل است (أَخُوکَ دِینُکَ، فَاحْتَطْ لِدِینِکَ)؛
مسیر وهابیت مسیر خوارج
حالا لکن به خلاف این بر خلاف این مسیر وهابیت لعنهم الله و خزرهم الله انشاءالله خدای منان این فرقة خون خوار بیرحم بیمنطق خشک خوارج مسلک را از سر شرش از سر بلاد اسلامی کوتاه کند فتاوای ناجور ناهموار غیر مستند به قرآن و روایات در کتابهاشون فراوان هست حالا اونی که مربوط به ما میشود و اینا روش خیلی مانور میدهند یک مُفتی اعظمی داشتند نمیدانم شما دیده بودید یا نه من در عربستان اون سفرهایی که حج یا عمره مشرف میشدم یک سفری در مکه این مرد کور را دیدمش به این باز به عبدالله ابن عبدالله ابن باز معروف بود کور بود همین چند سال قبل از دنیا رفت این کتاب فتاواش در عربستان به من دادند یعنی منکه برای این چیزا پول نمیدهم اونام میدن که بخونی یک از فتاوایی که در این کتابش هس حرمتُ الإحتفال من خواهش میکنم جوانها ماشاءالله همه باهوش و همه با زُکا و همه دانشپژوه و دانشجو و اهل فضل و دانش و عقل و هوشید ماشاءالله الحمدلله شکر میکنم خدا را که یک جایی حرف میزنم میدانم هدر نمیرود میگویند مجلس گرفتن چه در مراسم شادی و جشن و موالید و تولدات پیغمبر و اهلبیتش و چه در مراسم عزاداری حرام است یک حرام است میگویند حالا این حرام است حرام است یعنی حکم خداست حالا که نباشد حرام باشد حکم خدا باشد مستندش چی چیه آخه کجای قرآن و کجای روایات دارد که این کار حرام است بنده به عنوان یک عرض شود بر اینکه فنی این قصه میخواهم عرض کنم نه تنها حرام نیست
استفاده وهابیون از برنامه های ماهواره ای و فضای مجازی
بلکه این فتوا مستند به برنامههای یهود است چون ایناها شعبهای از یهوداند ببینید کاری که هشتاد سال یهود با سوریه و عراق نتوانست بکند اینا چقدر راحت انجام دادند چه بلایی سر و به طبعشان ایران را هم به پای خودشان کشیدند تو معرکه خب ثروت کشور اسلامی دارد دود میشود به نفع اسلام نیست به نفع مسلمین نیست با یمنش اونجور کردند با مصرش اونجور کردند و دارید میبینید عرض شود بر اینکه بنده میخواهم عرض کنم که اتفاقاً از قرآن کریم اینا برای اینکه ماهوارهها و به قول امروزیها فضای مجازی خیلی بر علیه مجالس و برنامههای شیعه میتازند حالا که یک چنین انجمنی در اختیار من قرار گرفته جوری باهاتون حرف بزنم و جوری کار کنم که هم مدیون این منبر نشوم هم مدیون این وقتی که شما در اختیار من گذاشتید چون زمان دارد زمان فقط پول و مال نیست عمر زمانش بیشتر است باید جوری کار کنم که به فرموده امامسجاد خدا و امامزمان ـ سلام الله علیه از ما راضی باشند حرف من به درد شما هم بخورد بنده میخواهم عرض کنم اتفاقاً در قرآن و روایات اهلسنت من که آدرس دارم و آدرس برداشتم و خدمت شما عرض میکنم خلاف این قصه هست در قرآن کریم و در روایات از آدم ابوالبشر ما شروع میکنیم در صحیح بخاری و صحیح مسلم که بعد از قرآن کریم معتبرترین کتاب درفن حدیث است نقل شده است و اهلسنت هم همه قبول دارند بهش هم عمل میکنند واجب حج که اگر کسی تخلف کرد حجش فاسد میشود وقوف به عرفات است صحرای عرفات را چرا میگویند عرفات به چند دلیل دلیل اول اینکه آدم ابوالبشر را جبرئیل ـ سلام الله علیه علیهما ـ گرفت آورد تو این صحرا گفت از ظهر تا غروب تو این صحرا بمان عرفات عرفه اعتراف به گناهت بکن خدای منان گناه تو را میآمرزد از ظهر تا غروب آفتاب آدم ابوالبشر در صحرای عرفات ماند بعد هم آوردش مشعر وقوف به مشعر تا طلوع آفتاب بعد هم آوردش منی در منی همن سرش را با آن هجر نورانی عالم غیبی بهشتی کشید به سرش موی سرش ریخت بعد از آنی که موی سرش را تراشید و موی سرش ریخت گفت «فَتَابَ عَلَيْهِ»؛ توبهات قبول شد تفسیری است به نام الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور ابوبکر عبدالرحمان جلال الدین سیوطی از مفسرین و مورخین بزرگ اهلسنت است قرن ششم هفتم بوده ایشون در جلد اول به نظرم الان تو حافظهام نیست در سیزده تا حدیث با کم و زیادش تقریباً نقل میکند که جبرئیل اینجا گفت بگو (يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ)؛ اینجا هم آدم برایش برای امامحسین گریه کرد و توبهاش قبول شد حالا حالایی که هفت هشت هزار سال قبل آن زمان آدم ابوالبشر آدم آمده تو این صحرا از ظهر تا غروب توقف کرده وقوف به عرفات در اینجا اعتراف به گناه کرده گناهش را خدا آمرزیده آمده در مشعر توقف کرده وقوف مشعر آمده است در منی توقفی کرده بیتوتهای کرده جبرئیل سرش را تراشیده بهعنوان اینکه گناهانت ریخت پاک شد
مناسک حج
یارب بسم الله الرحمن الرحیم «فَتَابَ عَلَيْهِ»؛ خدای منان این مناسک را جزء مناسک وجوبی حج قرار داده است در اولاد آدم واجب است وقوف به عرفات وقوف به مشعر رکن است وقوف به منی و سر تراشیدن یکی از مناسک حج سفر اول حاجیها باید سر بتراشند اگر مستحب بود هیچکس انجام نمیداد برو توی این هوای گرم توی عرفات توی چادر کی میتواند بماند ولی واجب کرده است آیا این به معنای مجلس گرفتن محفل گرفتن و زنده نگهداشتن این حرکت بابای ما بشریت آدم و حوا نیست اگر نیست چی چیه اسمش چرا خدای منان در اولاد آدم قرار داده است که اولاد آدم باید در عرفات وقوف کند چرا اهلسنت صحیح مسلم صحیح بخاری مناسک حج تاریخ آدم ببیند موجود است بهخاطر اینکه او این کار را کرده اولادش باید هر سال که حج مشرف میشوند این مناسک را در این مکانهای همان مخصوص انجام بدهند تا این برنامة بابا و مادر «فَتَابَ عَلَيْهِ»؛ اینجا باقی بماند بهدست فراموشی سپرده نشود اولاد آن آدم این میسر را زنده نگه دارند هر سال در مناسک حج این به معنای محفل و مجلس داری مجلس گرفتن و محفل گرفتن و حفظ شعائر آدم و برنامههای بابا نیست پس چیه اسمش باور کن یک سفری که من حج مشرف بودم سال 1371 یک سفرم سال 1371 بود ذیالحجه و تیر برابر بود هوا نمیدانم شصت و هفتاد درجه کمتر یا بیشتر بالای صفر حرارت تو این چادرهای منی و عرفات بیداد میکرد همه دنبال این میگشتند که کی تموم میشود درند اگر مستحب بود کسی وانمیایستاد واجب کرده است که بماند هر کی میآید عرفات میگوید اینجا کجاست میگویند عرفات عرفات دیگر چی چیه عرفه است و عرفات است یعنی چی آدم اینجا اعتراف کرده است این باید بماند باید محفوظ بماند خدای منان اهلسنت هم قبول دارند من تو این نوشتههایی که دستم هست تو این نوشتههایی که دستم است آدرس این مطالبی را که عرض میکنم را از صحاح اهلسنت یادداشت کردهام و دارم صحیح مسلم صحیح بخاری این بزرگان جلد اول عرض شود بر اینکه کسی آدرس بخواهد من دارم آدرس بهش بدم اهلسنت نه وهابیت اهلسنت با وهابیها فرق میکنند اهلسنت میدانند در صحاحشان سرچ کنید کلمات و مطالب و روایت را موجود است پیغمبر اولیالعزم ما عظمتی که بعد از خاتم الأنبیاء شیخ الأنبیاء و شیخ الموحدین بهش میگویند ابراهیم خلیل ـ سلام الله علیه ـ این مرد بزرگوار بعد از آنی که به امر خدای منان همسر دومش هاجر را با اسماعیل ـ سلام الله علیهم أجمعین ـ برداشت که جد خاتم الأنبیاء است برداشته آورده در مکة معظمه آنجا قرار داده است همین قدر که قرار داد کعبهای که در زمان طوفان نوح خراب شده بود صاف شده بود آیه آمد امر شد به ابراهیم و اسماعیل که در سورة مبارکة بقره است «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّک أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»؛ (بقره: 127) اسماعیل شده کارگر در چهارده ساله و ابراهیم هم شده است بنا و این کعبهای را که در زمان طوفان نوح خراب شده است را ساختهاند یک مقدار که دیوار رفت بالا دست ابراهیم بهعنوان بنا بهش نمیرسید یک سنگی بود الان آن سنگ موجود است به نام مقام ابراهیم در سیزده متر با کعبه هر کی رفته مشرف شده میداند فاصله دارد با کعبه که طواف در این محوطه انجام میشود روی سنگ ایستاد قرآن میفرماید: سنی و شیعه هم ندارد همة مسلمین قبول دارند حتی یهودیها که خودشان را از نسل ابراهیم میدانند اونا هم قبول دارند مسیحیت هم که خودشان را از طریق عیسی و مریم از نسل ابراهیم میدانند اونا هم قبول دارند یعنی منحصر به مسلمین نیست این عرض شود بر اینکه عیسی را این سنگ این سنگ آوردش بالا جا پاهای پیغمبر بزرگوار مثل پای مادر گل فرو میرود اثرش میماند روی این سنگ اثر پای ابراهیم مانده الان هست من دیدهام هر که هم که رفته حج یا عمره دیده این وقتی ایستاد مثل چوب بست میبود این سنگ بالا ابراهیم هم روی این سنگ ایستاده بود میبردمش بالا میبردمش بالا میبردمش بالا و تا به عنوان چوب بست بردش بالا تا این دیوار رفت بالا سقف را ریختند و آمدند پایین «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّک أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»؛ این مقام ابراهیم الان بهعنوان تخته سنگی جا پای این پیغمبر بزرگوار هم روش هست بعد از آنی هم که کعبه را ساخت و تمام شد خدای منان فرمود: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوک رِجَالًا وَعَلَي کلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن کلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»؛ (حج: 27) اذّن اعلام کن داد بزن بگو بیائید حج ابراهیم عرض کرد خب خدایا صدای من از این دره درة گود عمیقی است مسجدالحرام به جایی نمیرسد خطاب شد روی این سنگ وایستا ایستاد روی سنگ همه نقل کردهاند این سنگ بردش بالا و مورد اجماع مسلمین و متفق علیه کل کسی این را انکار نکرده است وهابی هم قبول دارد این معنا را بردش بالا بالا رفت از این کوهها که رفت بالا دست گذاشت فریاد زد (هل امل الحج) سنی و شیعه در کتاب الحج روایاتشون نقل کردهاند خدای منان صدای ابراهیم را به کل اولاد آدم تا روز قیامت رساند هر کسی آنجا گفت لبیک در دنیا موفق میشود میرود میقات میگوید لبیک میگوئید حج و عمره انجام میدهد هر که نگفت اصفهانیها میگویند هر کسی بخوابد قسطش به آب است به آب هست شما چی میگویید نمیدونم اینو هر کسی نگفت نمیشود هر کسی گفت میشود اونوقت بعد از آنی که با این سنگ برگشت و گذاشته است
نماز طواف
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم نماز طواف واجب نه فقط نه مستحب نه نماز طواف واجب واجب است پشت مقام ابراهیم قرار گیرند به چه دلیل اعوذ بالله من الشیطان الرجیم سورة بقره «وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّي»؛ نماز طواف واجب نماز طواف مستحب را هر کجای مسجد بخونی کافی است ولی نماز طواف واجب واجب است پشت مقام ابراهیم قرار گیرند یعنی مقام ابراهیم جلوت بهش نگاه کن و رو به کعبه بایست و نماز بخون این جز مجلس داری و محفل داری برای اینکه کار پیغمبر موحد و شخصیت با عظمت و بعد از خاتم الأنبیاء و اهلبیتش بینظیر عالم بشریت و عالم توحید جز محفل داری و حفظ کارُ حرکت این مرد بزرگ چیز دیگری است چرا خدای منان امر میفرماید: در قرآن که نماز طواف واجبتان باید پشت مقام حضرت ابراهیم باشد نشد این طرف آن طرف عقبتر عقبتر هر جوری هست باید پشت مقام ابراهیم باشد کاریش هم نمیشود کرد آیة قرآن است فتواست جمعیت و شلوغی و زیادی صبر کن جا باز بشود برایت عقبتر هم اگر میروی باید پشت مقام حضرت ابراهیم باشی آن طرف و آن طرف نمیشود رفت این طرف باید باشد که مقام ابراهیم است این اسمش چیس بعد از آن که این کعبة توحید اقامه شده است سوره مبارکة صافات آیة قرآن هست میفرماید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ابراهیم ـ سلام الله علیه ـ فرمودند: «قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَي فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُک فَانظُرْ مَاذَا تَرَي»؛ (صافات: 102) فرمودند پسرم بابا سه شب هست شب هشتم ذیالحجه شب نهم شب دهم سه شب است من رد هم خواب میبینم که باید تو را ببرم در منی قربانی کنم هر که مشرف شده است در منی یک میسری به نام میسر خیف روبهروی میسر خیف که در دامنة کوه هست جمرة عقبه است محل ذبح اینجا جمرة عقبه است که حتی ذبح هم در منی باشد ذبح و قربانی باید در منی باشد این دست جوان ده دوازده سیزده سالهاش را غلام یعنی بچهای که زیر سیزده چهارده ساله است را میگویند غلام هنوز محاسنش در نیامده و بچة کوچکی است گفت بابا جونم من از طرف خدا این آیاتی که خوندم آیه قرآن است من مأمورم از طرف خدا تو را ببرم منی قربانی کنم اسماعیل فرمودند: عرض کردند بابا جونم «قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»؛ (صافات: 102) گفت بابا امری که خدا بهت کرده است پیغمبر خواب ببیند خواب نیست هشت تا خواب تو قرآن ما داریم یکیاش خواب ابراهیم ـ سلام الله علیه ـ است در سورة صافات است این آیاتی که خواندم گفت بابا جونم امر خدا را اطاعت کن انشاءالله صبر میکنم چی انشاءالله صبر میکنم من اینجا یک پرانتز باز میکنم تا بچه شیعهها بچه هیئتیهای لطیفی که اینجا نشستند خدمت شما عرض کنم وقتی ابراهیم خلیل پیغمبر اولیالعزم به پسرش میگوید باباجون من خواب دیدهام ببرم تو را قربانی سر ببرم اسماعیل عرض کرد بابا جون انجام بده انشاءالله صبر میکنم ولی قاسم چی گفت به عمو وقتی عمو فرمود: فردا (کل من کان من یقتل القوم)؛ هر کی با من است فردا کشته میشود حضرت قاسم بلند شد عرض کرد یا عموجانم (و أنا من یقتل) منم کشته میشوم آقا فرمود: نعم و ولد رضی این مطلب در کتاب شریف نفس المهموم بهترین مقتل یکی از بهترین مقتلها نفسالمهموم مرحوم آشیخعباس قمی ـ قدس الله سره ـ است آقا فرمودند: نعم و ولدی رضی آره عموجانم بچة کوچک تو گهواره علیاصغر هم فردا کشته میشود قاسم عرض کرد یعنی یهجمون علی الحرم؛ آخه علیاصغر که دست و پای میدان و جنگ ندارد به حرم هجوم میآورند آقا فرمود: نه آنقدر تشنه میشوم این بچه را میبرم آبش بدهند از رطوبت لبش رطوبت بگیرم آبش که نمیدهند با تیر هم میزننش قاسم نفرمود آره عموجونم انشاءالله نفرمود أهلا من العسل این فرق قاسم امامحسین است و اسماعیل ابراهیم آن گفت انشاءالله صبر میکنم این عرض کرد عمو أهلا من العسل من بمانم شما بروید تلخ است سخت است بدون بابا بدون عمو بروید شما من بمانم تلخ و سخت است أهلا من العسل حالا این بچه را برداشته است به مادرش فرمود: زینتش کن میخوام ببرمش به میهمانی دوست توی صحرا و بیابان و درة به وادی سورة مبارکة ابراهیم آیة سی و هفت دوست «رَّبَّنَا إِنِّي أَسْکنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِک الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْکرُونَ»؛ (ابراهیم: 37) دوست کی مهمان کی فرمود: تو آمادهاش کن موی سرش را شانه کن لباسش را نو کن عطر و گلابش بزن مثلاً برش داشت و آوردش
رمی جمرات
شیطان آمده است ابراهیم چه میکنی خواب چی چیه اسماعیل چیکار دارید میکنید خواب چی چیه مگر با خواب میشود کسی جوان سر ببرد ابراهیم فرمود: سنگش بزن هفتا سنگش زده است جمرة اولی هفتا سنگ جمرة دوم وسطی هفتا سنگ جمرة عقبه هفتا سنگ زده است اسلام آمده است هفت سنگ زدن آنجا که الان دیگر شیطانی به کار مثلاً پر شیطان است پر شیطان است ولی خب حالا به حسب شیطان بیاد به یک ستون سنگی ساختهاند با دست خودشان اسلام میفرماید: سنی و شیعه هم ندارد کل مسلمین قبول دارند کل نه شش تا نه هشت تا هفت تا چرا چون ابراهیمی که هفت تا سنگ اسماعیل و ابراهیم هفت تا سنگ به شیطان زدهاند باید بماند هر سه تاش هم باید بزنی هر سه روز هم باید بزنی هر سه روز ده و یازده و دوازده هر سه روز باید شب و روزش در منی بمانی باید بروی کنار این ستون همان جایی که این مرد بزرگوار سنگ زده دو میلیون سه میلیون سه میلیون و نیم کمتر یا بیشتر جمعیت ازدحام بیداد میکند همین پارسال رفتند بروند رمی جمرات اینجوری قربانی شدند خب یک چنین هوای گرمی یک چنین ازدحامی واجب است همه بروید همانجا وایستید همون سنگها را همون عدد هفت را شش تا قبول ندارند هشت تا قبول ندارند اسمش چیه این اگر جزء مناسک حج نبود اگر خدای منان واجب نفرموده بود من خیلی صریح میگویم به خدا کسانی که همش نمیشد و توی آن گرما و توی آن ازدحام و تو آن فشار هیچکسی نمیرفت واجب است نه مستحب نماز مستحب است ما نمیخوانیم قرآن هم مستحب است ما نمیخوانیم برو بابا مستحب چیه تو این هوا واجب کرده است چرا یک شیخ الأنبیاء و رئیس الموحدینی چهار هزار و پانصد سال قبل اینجا هفت تا سنگ به شیطان زده این باید هر سال حاجیها با تمام زحمت با تمام رنج و مشقت آن هوای گرم و ازدحام جمعیت واجب است همانجا حاضر بشوند همانجا هفت تا سنگ هم بزنند و بیان بیرون هفت تا هم که میزنی باید ببینی خورد دمپایی و کفش هم نمیشود زد باید ریگ باشد سنگ باشد به اندازة حبههای قند به اندازة بند انگشت و عجیب است عجیب است من خیلی مشرف شدم حج رفتهام دیدهام هر کسی ریگشو میزند ریگ خودشو میبیند خورد اللهاکبر این جمعیت دور این ستون دارند سنگ میزنند من یکی خوب میرفتم جلو و سنگ را میزدم میدیدم که سنگ من رفت و خورد اسلام واجب کرده است این به معنای مجلس داری نیست معنای محفل داری نیست
قربانگاه اسماعیل
ابراهیم جوانش را خوابانده زمین کارد را گذاشته به گردنش پیرمرد فوق صد و بیست سال چون دو پیغمبر ما داریم ـ علیهم سلام الله ـ سلام خدا بر جمیع انبیاء و مرسلین دو پیغمبر داریم که در سن بالا بچهدار شدند یکی ابراهیم خلیل ـ سلام الله علیه ـ یکی زکریا ـ سلام الله علیه ـ سورة مبارکة مریم «قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَلَمْ أَکن بِدُعَائِک رَبِّ شَقِيّاً»؛ ابراهیم بعد از صد و ده بیست سال بچهدار شده این هم ده دوازده سالش هست الان به امر خدا آورده است کارد را تیز کرده فلما اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ»؛ (صافات: 103) دوتایی تسلیم امر خدایند برای قربانی کردن و قربانی شدن دو تا تسلیم امر خدایند وقتی خواباندش زمین اسماعیل ـ سلام الله علیه ـ چند تا خواهش از بابا کرد اول گفت بابا چشمم را ببند که چشمم تو چشمت نیافته نتونی کارت را انجام بدی دوم بابا پیراهنم را از بدنم در بیار ببر مال مادرم که بوی بدنم را گرفته یادگار پهلو مادرم باشد هر وقت یاد از من میکند لاالهالاالله صلی الله علیک یا رباب وقتی دلش هوای من میکند پیراهن من به عنوان یادگار پهلوش باشد بو کند مثلاً دستهای من را ببند که دستت را نگیرم نگذارم کار انجام بدی پاهامُ ببند که پا نزنم نگذارم کار انجام بدی بابا کاردت را هم تیز کن که زود ببری زود نجاتم بدی زود خلاص کنی یعنی کارد کند نباشد که معطل بشوی گلو دیر بریده بشود سخت بریده بشود اذیت بشوم من تو هم من جوانت «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ»؛ صورت را گذاشت روی خاک برهنهاش کرده چشماشُ بسته پدر پیر صد و بیست سی ساله صد و سی چهل ساله چشم جوان رو بسته دستها را بسته پاها را بسته برهنهاش کرده کارد را تیز کرد گذاشت به گردن دید نمیتواند نگاه کند بریدن گلو را همه که حسین نیستند همه که امامحسین نیستند همه که رباب نیستند همه که لیلا نیستند همه که رقیه نیستند همه که زینب نیستند گذاشت روش را هم برگرداند و با شدت کشید که یقین کر از آن طرف رد شد برگشت دید یک خطی انداخته اما نبریده سبحان الله دوباره گذاشت و کشید نمیبُرد کارد را زد به سنگی که بغلش بود حدیث داریم به امر خدا به اذن خدا مثل پنیر سنگ را برید رفت پایین گفت عجیب است کارد برنده و تیز دست قوی سنگ را میبرد گلوی نازکتر از گل را نمیبرد حدیث معتبر داریم به من اعتماد کنید کارد به زبان آمد به اذن خدا (من شی الا یسبح بحمده)؛ آیة قرآن است سورة اسراء آیة چهل و چهار «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ»؛ تمام ذرات عالم وجود در حال تسبیح و تقدیس و حرف میزنند ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم با شما نامحرمان ما خامُشیم این را انکار نکنید جوانها اینها معتقدات توحیدی است همه را باور کنید همه را قبول کنید نوشجونت شیرین آن است که آدم اونی که نمیفهمد را در میدان توحید از خدا و اولیاء و انبیاء قبول کند کارد فرو رفت تو سنگ گفت عجیب است سنگ را میبری گلو را نمیبری کارد به اذن خدا به زبان آمد گفت: (الخلیل یأمرنی و الجلیل ینخانی)؛ تو میگویی ببر حق از بریدن میکند منعم یهو دید جبرئیل از اینجا که مسجد است دارد میآید یک قوچ گوسفند نر دستش است آورد و گفت اینو بخوابان زمین «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»؛ به امامرضا گفت آقاجان: ذبح عظیم یک قوچ یک گوسفند نر ذبح عظیم است آقا فرمود: نه ذبح عظیم بابام حسین بود فدیناه عوض کرد آنوقت ابراهیم خلیل ـ سلام الله علیه ـ جوانش را برده منی قربانی کند قربانی هم نکرده نشده پسرش و بعد هم برگشته و آمده است سالم به منزل یک قوچ آمدند و سر بریدهاند واجب است تمام حاجیها مستطییعون بروند حج واجب بروند منی واجب در همان منطقة منی گوسفند قربانی کنند واجب نر باشد سالم هم باشد بالای شش ماه باشد واجب این جز مجلس داری چیز دیگری هست جز محفل داری چیز دیگری است این بچه را وقتی ابراهیم گذاشتش در با مادرش هاجر گذاشتش در این درة به فرمودة قرآن کریم بیآب و علف هر کی رفته مکه مکه کلش کوه است و سنگ کشاورزی آب میخواهد و خاک آنجا نه آب است نه خاک همین حالا هم نیست اومد بیاد بیرون آیة سی و هفت سورة ابراهیم گفت «رَّبَّنَا إِنِّي أَسْکنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِک الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْکرُونَ»؛ خدایا این خانم جوان شانزده هفده هجده چهارده پانزده ساله را با این پسر یک روز است به دنیا آمده است به امر تو در بیتالحرام گذاشتم و دارم میروم برای اینکه نماز بیشتر راجع به این آیه من بیشتر شرح خواهم داد ابراهیم شب میرفت فلسطین پهلو ساره صبح برمیگشت اینجا مکه پهلوی هاجر رفت برود بیرون هاجر گفت آقاجان منو تکی میذار و در این درة «بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ» گفت بخدا گفت برو به امید خدا آفتاب طلوع کرد هوا گرم شد بچه تشنه شد هاجر از صفا اومد ببیند آب گیر میآید یا نه سراب دید رفت به سمت مروه دید آب نیست برگشت به سمت صفا دید آب نیست برگشت به سمت مروه آب نیست خدا خیر بدهد به آقای سازگار غزل قشنگی اینجا سروده میگوید:
باغ ميسوزد در آتش اي دريغا آب نيست
فصل بیآبی است اما کودکان را تاب نیست
يک نيستان ناله مي جوشد از اين دشت بلا
يک چمن گل ميرود از دست، اما آب نيست
بانگ هل من ناصر من بيجواب است اي دريغ
در میان خيمهها لبيکي از اصحاب نيست
هفت بار آمد صفا و مروه هاجر آب جست
من که دهها بار در هر خیمه رفتم آب نیست
اي هماي آسمان پرواز من با من بيا
جز تو ديگر تشنة وصلي در اين محراب نيست
گز کسي بر رويت اي گل شبنم آبي نزد
ديده بگشا گوهر اشک آنقدر ناياب نيست
گاه احرام آمد و نزديک شد ميقات وصل
غنچه ي نشکفته ام برخيز وقت خواب نيست
مي برم شايد بسوزد بر تو قلب آفتاب
گر چه مي بينم به رويت رنگ چون مهتاب نيست
مي کنند آهسته نجوا برگ ها در گوش هم
اي گل زهرا گلوي نازکت را تاب نيست
ظلم اين نامحرمان ما را از او محروم ساخت
ور نه بي مهر و وفايي در مرام آب نيستشش
وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ
تا آخر غزلش خیلی زیباست حالا انشاءالله یک امشب میخونم براتون منظور هفت بار یک خانم ده چهارده پانزده ساله با کم و زیادش از صفا رفته مروه از مروه برگشته صفا دیده آب نیست وقتی اومد دید در اثر اینکه این بچه از تشنگی این سرش را اینطوری به زمین کشیده است از شدت گرما قطب است هوا داغ سرش را کشیده زیرسرش گود شده آب از اینجا زده بیرون نشست زمین آب هم راه افتاده دارد میرود این بچه خیس آب زمین هم آب راه افتاده دارد میرود نشست زمین به زبان ابری وایستا که به عربی میشود قم یا قم بایست به زبان ابری فلسطینی آن زمان میشود زم زم زم شروع کرد خاکها را ریختن دور آب و گفت زم وایستا اگر بری اینجا سنگلاخ است دره است خاک و ریگ است فرو میرود اگر بری بچهام تشنه میماند زم زم وایستا امامصادق فرمود: اگر این کار را نکرده بود این دره پر آب میشد جلو آب را گرفت ولی خدا هاجر جلو آب را گرفت و زمزم هفت بار رفته و برگشته آب هم پیدا کرده بچهاش از تشنگی نمرده کسی هم نکشتهاش قرآن میفرماید: «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاکرٌ عَلِيمٌ»؛ چهار هزار و پانصد سال قبل یک خانم موحدی من داشتم هفت بار رفت و برگشت دنبال آب مال بچهاش میگشت تمام مردان عالم واجب است در حج و عمره این هفت بار را بروند و برگردند یک قدم بیش بروی نه یک قدم کمتر بروی باطل این مجلس داری نیست هفت بار یک خانم از صفا رفته مروه و برگشته است آب هم پیدا کرده است بچهاش هم از تشنگی نمرده این شعائر الله است شعائر جمع شعیره است شعیره به معنای علامت نشانه و از مادة شعر است شعر یعنی مو این مو یک ظاهر دارد یک باطن که ریشه در درون دارد میکنی دردت میاید یعنی باید عمل مسلمان شعائر شعیره شعر در درون ریشه دارد که در بدون مشکی میپوشد سینه میزند زنجیر میزند مشکی میگیرد یک خانم ده و دوازده چهارده نمیدانم شانزده ساله سنش را من ندیدم در تاریخ انبیاء که چقدر بوده جوان بوده هفت بار میرود و برمیگردد بر تمام مردان عالم یکیاش خاتم الأنبیاء است امیرالمؤمنین امروز امامزمان جا پای این زن بروند و برگردند حفظ کند این شعائر را حفظ کنند فداکاری یک خانم توحیدی و موحد بیت نبوت را که مادر بزرگ خاتم الأنبیاء است این مجلس داری نیست همینجور فتوا دادن که حرام است و شرک است و مشرکاند کافرند و نجساند و بکشم که گفتن که کاری ندارد مدرک میخواد دلیل میخواهد قرآن خلاصش را میفرماید: روایات که در صحاح اهلسنت در صحیح مسلم صحیح بخاری خلافش را میفرماید: غیر از این است به عکس است قصهها هاجر آب پیدا کرده شعائر الله است باید رفت و برگشت باید حفظش کرد آنوقت ابیعبدالله که آب پیدا نکرد مال بچهاش شعائر نیست هان، شعائر نیست یک چنین شخصیتی با ظلم و کفر و شرک بنیامیه مبارزه کرده است اثاثش را بهم ریخته است والفجر یعنی قسم به امامحسین حدیث امامصادق است سورة فجر سورة امامحسین است ولیال العشر شبهای محرم یک همچنین شخصیتی این را حفظ کردن نگهداشتن حرام است به چه دلیل به چه دلیل به چه دلیل مثل فردای سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ رسید کربلا آقا نمیخواهد از طریق عادی تو مسیر فرمود وقتی شهادت مسلم ـ سلام الله علیه ـ بهش رسید آقا فرمودند: مسلم شهید شده هر کس میخواهد برگردد برگرده کوفه معلوم میشد وفا توش نیست تو مسیر آقا مرتب میفرمودند: از دم دروازه مکه اومد بیاد بیرون اَلْحَمْدُلِلّهِ ما شاءَ اللّهُ، وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ، خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَهِ عَلى جیدِ الْفَتاهِ، وَ ما اَوْلَهَنی اِلى اَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ اِلى یُوسُفَ، وَ خُیِّرَلِی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ. کَاَنِّی بِاَوْصالی تَقْطَعُها عَسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواویسِ وَ کَرْبَلاءَ فَیَمْلاََنَّ مِنِّی اَکْراشاً جَوْفاً وَ اَجْرِبَهً سَغْباً، لا مَحیصَ عَنْ یَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ، رِضَى اللّهِ رِضانا اَهْلَ الْبَیْتِ، نَصْبِرُ عَلى بَلایِهِ وَ یُوَفّینا اَجْرَ الصّابِرینَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) لَحْمَتُهُ، وَ هِىَ مَجْمُوعَهٌ لَهُ فى حَظیرَهِ الْقُدْسِ، تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ یُنْجَزُ بِهِمْ وَعْدُهُ. مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى آقا امامحسین دم دروازة مکه فرمودند: در لهوف سید هست من دارم میرم مال شهادت این ملت و این امتی که 72 نفر بیشتر به درد خورد توش نیست روز عاشورا ابیعبدالله فرمود: بابا خب آبم بدید گفتن به حق بیعت با یزید آبت نمیدهیم تا تشنه بری جهنم امامحسین به اینا حکومت کنه وحشی، وحشی، رسید کربلا اسبی که آقا سوار بود و از مکه تا اینجا اومد به امر و اذن خود آقا توقف کرد برو حیوان نمیره اسب ایستاده است کار کار خود حضرت است اختیار عوالم وجود دست ابیعبدالله است بخدا مردم جوانها اعتقاد داشته باشید به این چیزها اسب عوض کرد دومی هم نمیرود از مکه تا اینجا اومده اینجا نمیره یعنی اسب میدونه آقا نمیدونه آدم براش عزاداری کرده، نوح براش عزاداری کرده، ابراهیم براش عزاداری کرده خصائص حسینیه شیخ شوشتری را ببینید ابراهیم، موسی، عیسی، زکریا، یحیی، خاتم الأنبیاء ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ برا آقا عزاداری کردن شوخی نیست فاطمة زهرا وقتی حدیث در چهل و چهار بحار وقتی در خصائص الحسینیه شیخ شوشتری وقتی که فاطمة زهرا باردار شد به آقا امامحسین ـ علیه السلام ـ رسولخدا وارد شد دید آنقدر فاطمة زهرا گریه کرده است که چشمها قرمز شده ورم کرده است فرمود: دخترم اینقد گریه کردهای عرض کرد باباجون بیا گوش کن ببین این بچه غیر از حسن است زمزمه داره در دلم امروز هی میگه: أنا الشهید روز دوم آمد چی شده دخترم بابا اینقد گریه میکنی؟ حساب داره کارها باباجونم بیا گوش کن امروز هی میگه: أنا الغریب روز سوم آمده است أنا العطشان روز چهارم أنا العریان اللهاکبر گریه گریه جبرئیل آمد این حسین همان حسینی است که وعده دادهایم در عالم ذر «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»؛ در عالم ذر و خلقت نوری اولی امامحسین بلند شد گفت خدایا این توحید خون میخواهد من میدهم اجازه بده اسماعیل بره زنده پیغمبر به دنیا بیاد علی به دنیا بیاد زهرا به دنیا بیاد این خونم از تو قتلگاه هم میرم میدم «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»؛ ذبح یعنی زنده سر بریدن را میگن ذبح، همة شهداء را سرش را جدا کردن اما دو شهید زنده سر جدا شد یکی علیاصغر، یکی ابیعبدالله زنده سر جدا شد، زنده را میگن ذبح باقیشُ میگن قتل قَتَلَ شهادت کشته شدن ذبح آنوقتی میگن که این رگها زنده بریده شود ذَبْح یا ذِبْح توجه کردی چی میگم، آنوقت فاطمة زهرا جوانها بخدا نوشجونتون خدا میدونه خدا میدونه نوشجونتون زن و مرد و هر کی میشنود صدای مرا و تو این مجالس هستند گوش کن چی میگم رسولاکرم فاطمة زهرا عرض کرد باباجونم اون روزی که این حسین منو میکشن شما هستید؟ فرمود: نه باباش علی هست؟ فرمود: نه من مادرش هستم؟ فرمود: نه داداشش حسن هست؟ فرمود: نه عرض کرد فمن یبکی علیه من یغی من عزا علیه؛ پس کی براش اقامة عزا میکنه؟ کی براش گریه میکنه؟ آقا فرمود: عاشقانی داره اول محرم که میشه، مردآشون مثل آدم جوان مُرده مثل بابای جوان داده جوانها مثل جوانی که باباش یا داداشش از دست داده دور هم جمع میشوند خانمها یا زنها مثل دختری که باباش جلوش بال بال زده جوانش جلوش کشته شده جمع میشن بابا و مادر جوانشُ از دست میده هر سال بگذرد دو سال سه سال که میگذره آرام میشه، امّا عزای ابیعبدالله هر سال اول محرم شورش بیشتر میشه، خاتم الأنبیاء اون روز شما را وعده داده، قدر خودتُ بدون کجا نشستهای آره هفت اسب سیدالشهداء عوض کرد اسبها ایستادن، فرمود: کی میدونه اینجا کجاست، پیرمردی بود کنار کشاورزی رفتن اُوردنش اینجا کجاست؟ فرمود: اینجارو میگن قاضریه، اسم دیگهای هم داره شاط الفرات، اسم دیگهای هم داره قادسیه، اسم دیگهای هم داره نینوا، هی آقا سوال کرد و اون جواب داد گفت آقا دنبال چی میگردی؟ گفت یه اسم دیگهای این صحرا داره اسمش چیست؟ عرض کرد آقاجون این منطقه را کرب و بلا هم میگن آقا فرمود: کربٌ و بلا بیائید پایین پیاده بشید، اینجا همونجایی است که من وعده دارم همونجایی است که باید منو زن و بچهام شهید بشن منو زن و بچهام شهید بشن هاهنا؟؟ شروع کرد رفتن اینجا عباسم میخوره زمین، اینجا اکبرم میخوره زمین، اینجا اصغرم میزنن، اینجا رقیهامُ میزنن، اینجا زینبمُ میزنن، اینجا خیمهها را برپا کردن
به شاه تشنگی یار بلا چو منزل شد
بلا رسید برابر أجل مقابل شد
و چند بار شه تشنه لب کنار فرات
زمین ماریه از اشک بیکسان گِل شد
طلب نمود بر خویش ساربان که مرا
رسید بار به منزل مراد حاصل شد
شما به منزل و مقصود خویش برگردید
خیمهها را برافراشتن، بنیهاشم صف کشیدن زینب و اهلبیت و پیاده کردن، از میان بنیهاشم داخل خیمه کردن، با عزت و احترام پیادهاشون کردن آقا فرمود: همین جا ما کشته و میشیم شما اسیر میشید، امروز با عزت و احترام مثل فردایی پیاده شدن اما امان از روز یازدهم محرم امان از روز یازدهم محرم واویلا واویلا عمرسعد اومد این زن و بچه را سوار کنه، بیبی زینب فرمودند: شما نامحرمید برید عقب من خودم سوارشون میکنم، زینب ـ سلام الله علیها ـ زن و بچهرو سوار کرد، نوبت خودش رسید، امکلثوم فرمود: من تو را سوار میکنم، زینب فرمود: نه داداش تورو دست من داده من تورو سوار میکنم، زینب امکلثوم را هم سوار کرد، زن و بچهرو سوار کرد شترآرو خواباند روی زمین سوار بر شتر شد همهاتون دیدهاید شتر وقتی میخواهد از جا بلند بشه اول عقبشُ میاره بالا شتر رفت از جا بلند بشه زینب از گردن شتر افتاد روی زمین، وقتی افتاد روی زمین پا شد ایستاد روش کرد به علقمه یا أخا یا عباس، أنت الذی أخرجتنی من منزلی؛ من به هوای تو از خانه بیرون اومدم، حسین...
چه گویم زآن که در دوران من دور از وطن دیدم
نبیند هیچکس ظلمی چنین ظلمی که من دیدم
منم زینب که از جور جفاکاران این امت
به شهر شام خود را چون اسیرانه ختن دیدم
مظلوم حسین....
الهی به زینب عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج
بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها