تاریخ ارسال:08:04 - 1395/12/22 شناسه: 1209

سنت های تکوینی و تشریعی

نویسنده: 
امام حسین علیه السلام
یک سنت‌های تکوینی و تشریعی دارم که این سنت‌ها قابل تبدیل و تغییر نیست سنت تکوینی درخت گلابی گلابی می‌دهد درخت انگو انگور می‌دهد گندم بکارید گندم درو می‌کنید جو بکارید جو درو می‌کنید...

سنت های تکوینی و تشریعی

ألحَمدُلِلَّهِ الَّذي جَعَلَ کَمالَ ديِنِهِ وَ تَمامَ نِعمَتِهِ بِوِلايَةِ مولانا أميرِالمُؤمِنينَ وَالأئِمَّةِ المَعصُومينَ ـ عليهم السلام ـ وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ؛ ثم الصَّلاة وَالسَّلام عَلی اَشرَفِ الاَنبياءِ وَالمُرسَلين وَ اَفضَلِ السُّفَراءِ المُقَرَّبين و الاَنبياءِ وَ الْمُرْسَلِين، حَبِيبِ إِلَهِ الْعَالَمِينَ أَبِي‌ الْقَاسِمِ المُصْطَفی مُحَمَّدٍ؛ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَالأئِمَّةِ المَعصُومينَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّينَ سِيَّمَا بَقِيَّةَ اللَّهِ‏ فِي‏ الْأَرَضِين الإمام المنتظر و الحجة الثانی عشر عجل الله تعالی فرجه الشريف وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی أَعْدائِهِمْ و مُخَالِفِيهِمْ وَ مُعانديهم وَ ظالمی شيعَتِهِم من الآن الی قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ؛

لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظيم حسبنا الله نعم الوکيل و نعم المولی و نعم النصير؛ و افض أمری الی الله ان الله بصيرا بالعباد و صلی الله علی سيد الأنبياء و المرسلين و أفضل السفراء المقربين العبد المؤيد والرسول المصدد سيدنا و نبينا اباالقاسم المصطفی محمد و علی اهل‌بيته الأئمه المعصومين الهداة المهدين القرء الميامين سيما سيدنا و مولانا و صاحبنا و ولی أمرنا و امام المنتظر و الحجة الثانی العشر بقية الله الأرضين عجل الله تعالی فرجه الشريف و لعنة الله علی اعدائهم أجمعين من الآن إلی قيام يوم الدين همه با هم؛

«اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَيهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا».

 دلم خوش است که عمری به پای گل خارم             

دلم خوش است که عمری به پای گل خارم

مباد آنکه بدون افکنی زگلزارم

آقای من چگونه یار بخوانم تو را که می‌بینم

تو خوبتر زگل هستی و من کم از خارم

دو قطره اشک خجالت هزار کوه گناه

کرامتی که همین است جنس بازارم

آقای من:

اگر محبت تو محبت تو نیاید زسینه‌ام بیرون

اگر کُشند به تیغ و کشند بردارم

به چشم پادشهان به چشم پادشهان ناز می‌کند پایند

که خاک پای غلامان حضرت یارم

منو و محبت تو منو محبت تو یا حسین حیف است و

تو و رفاقت من خواب یا که بیدارم

آقای من:

به حشر هم... این یه بیتش خیلی قشنگه

به حشر هم که بدانی مرا زخویش هنوز از

اینکه نام بردم به تو بدهکارم

پر از توأم مپراز توأم به تهیدستی‌ام نگاه مکن نگو که هیچ نداری ببین تو را دارم هدیه به ساحت مقدس منور عزیزانی که مؤسس و بانی این حسینیه بودند از روز اول زمینش را خریدند تا به اینجا رسوندند و عزاداری کردند و سینه زدند و غذا دادند و اطعام کردند گریه کردند خدمت کردند و الان در درون خاکم خفته‌اند ودارند از این فضا و از این محفل نور می‌گیرند و فضا استفاده می‌کنند بهره می‌برند و برای سلامتی اونایی که زنده‌اند و هنوز دارند خدمت می‌کنند مجلس را معطر کن یک صلوات.

امام‌زمانی بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سنت تکوینی

قال الله سبحان الله و تعالی اعوذ و بالله من الشیطان الرجیم «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ». «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ»؛ «أُولَئِک عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ یکی از سنت‌های قطعیة الهیه خداوند می‌فرماید: «سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا»؛ «سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَک مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً»؛ من یک سنت‌های تکوینی و تشریعی دارم که این سنت‌ها قابل تبدیل و تغییر نیست سنت تکوینی درخت گلابی گلابی می‌دهد درخت انگو انگور می‌دهد گندم بکارید گندم درو می‌کنید جو بکارید جو درو می‌کنید نمی‌شود روزی بیاد درخت گلابی بکارید انار بچینید روزی درخت انار بکاری هلو بچینی نمی‌شود روزی بیای جو بکاری گندم درو کنی نخیر سنت تشریعی خدای منان هم نماز دو رکعت نماز صبح ظهر و عصر و عشاء چهار رکعت مغرب سه رکعت روز ماه رمضون حج  الحجه لبیک در میقات اینا تشریعات خدا قابل تغییر و تبدیل نبوده و نیست و نخواهد بود یکی از سنت‌های قطعیة الهیه من یک بحثی را می‌خواهم این پنج شب خدمت شما عرض کنم فقط خواهش می‌کنم خوب گوش کنید یکی از سنت‌های قطعیة حتمیة الهیه سنت بلاست بر بشر به خصوص بر مؤمن به خصوص بر انبیا اولیا اوصیا آقازاده‌هاشون و بر شیعیان و محبینشون ماشاء‌الله جمع جمعی است که اگه اکثریتتون به لسان عربی خوب مسلطید وقتی عرب می‌خواهد یک مطلبی را بگوید که حتماً حتماً تأکید می‌خواهد بکند بهش از یه حروف خاصی دردستور زبان عربی استفاده می‌کند یکی از حروفی که دال است بر تأکید یعنی حتماً من این کار را می‌کنم حرف لام است یکی‌اش حرف نون تأکید است می‌گویند نون تأکید ثقیل سنگین مُنَوَن مُشدد این آیه می‌فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ» این «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ» دو تا تأکید توشه حتماً حتماً همة شما را «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ» مخاطب مؤمنین‌اند مخاطب مؤمنین‌اند اینجا خطاب با مؤمنین هست «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ» مخاطب این آیه مؤمن است «بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ»؛ خوف این حکومتی است ایامی بود که مثل حکومت زمان صدام لعنت‌الله علیه و این خوفی است که بر شیعیان در عربستان هست بر شیعیان در بحرین هست بر شیعه سوریه و لبنان و افغان و پاکستان است ایام عزا که می‌شود واقعاً استرس و اضطراب و خوف هر لحظه ممکن است منفجر بشود تکه‌پاره بشوند مثل انفجاراتی که امروز در مناطق شیعه‌نشین بغداد و می‌بینید ایام عاشورا چه کشت و کشتاری قصابه می‌کند بی‌رحم‌های بی‌انصاف سقیفه‌ای‌ها این امر بر چهار سقیفه‌اند این‌ها پنجمین سقیفه‌اند هر چی می‌کشیم از سقیفه می‌کشیم «ان رضی کل رضی یوم الخمیس» غرض «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ»؛ بیان شی است مواد ابتلا در دنیا مال مؤمن کیست؟ یک خوف دو جوع گرسنگی فقر گرونی نبودی عیال باری این یک لفظ عامی است یعنی مؤمن است و عیال بار است و گرفتار است و کار نیست و مشاکل فراوان است و الی اخر «وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ»؛ از ناحیة مال به مشکل بر می‌خورد در یک وضع أسف بار اقتصادی جنسی را فروخته یا فرار کرده یا چک رو پاس نمی‌کنه یا جواب نمی‌دهد گرفتار مالی می‌شوی هر چی اینور و اونور می‌زنه جفت و جلا نمی‌شود اینا بعضی‌اش علل داره که عرض شود بر اینکه دست خود مشرویه، کسی به فقیری به انسان مراجعه می‌کند مثل ابتلا که برای حضرت یعقوب و برای ما هم اتفاق می‌افته یعقوب پیغمبر بزرگوار علی نبی و آله علیه السلام و السلام روزی یک گوسفند صبح به صبح قربانی می‌کرد (کل یوم) نصف حدیث در تفسیر برهانه نصفش را صدقه می‌داد به فقرا نصفش را برای عیال باری خودش برادر و خواهر و دوازده تا بچه و می‌کشت می‌پختند و می‌خوردند روزی نصف گوسفند مصرف داخلی‌شون بود چون عیال باری دور و برش سنگین بود نصف فقرا را داده بودند رفته بود نصف بعدش رو هم پخته بود مصرف داخلی‌شون بود این موقع شب مثلاً یکی در را زد گفتند کیست پشت در گفت من فقیری‌ام غریبم فقیرم روزه بودم گرسنه چیزی گیرم نیامده گفته‌اند اینجا خانة پیغمبر است غذا است گفتند آقا ما سهم فقراء را داده‌ایم رفته سهمی هم که الان هست ما عائله خودمون هست چیزی ما الان نداریم به شما بدهیم بود مال خودشون رو نگه داشتن «یعسلون» نشد (یعسلون علی انفس) که مثل مولا علی نمی‌شود نکرد سلام الله علیه روح الفداء نکردند همون شب فردا شب نه‌آ همون شب یعقوب خواب دید یوسف خواب دید صبح هم خواب رو نقل کرد و رفت یوسف تو چاه و رفت که رفت که رفت که چهل سال یعقوب گریه کرد تا کور شد (اب یبن عیناء الحزن کفیهم فبما کسبت ایدیکم) یک فقیری لذا آنوقت بعد از این روایات بعد از این تفسیر و این مطالب قرآنی فرمودند: دویست و گوش کنیدآ گوش کنید که چی میگم اینا از قم بیا پاشو برگرد و این همه زحمت و واقعاً بهره ببریم یه چیز یاد بگیرید هر کدام هم خوب گوش کنید که حفظ کنید و هر کدومتون فردا به پنج نفر ده نفر بیست نفر بگید این معارف مذهب را منتشرش کنید که فرمودند: دویست و شصت و پنج چیز است که ضربه به مال آدم می‌زنه در جلد دوم زءال الأخبار الآلهم الی الوءلوء زءال الأخبار مرحوم آیت‌الله شیخ محمدی تویسرکانی پنج جلد است این زءال الأخبار از جلد دومش دویست و شصت و پنج چیز را روایات نقل می‌کنه که باعث ضربه خوردن به مال آدم میشه یک نماز صبح قضاء بشه دو اونی که می‌خوام بگم الان نمیخوام بشمارم‌آ اونی که میخوام بگم الان اینه (ردّ السائل الذکر بالیل) (رد السائل الذکر بالیل) اگر مردی شب اومد در خونتون سؤال کرد دست خالی ردش نکنید ولو بشی قلیل یا ولو به اینکه آقا قانعش کن آقا ندارم بدمت‌آ امکانش برام نیست بخدا ندارم شما یک میلیون می‌خواهید من یک میلیون تومن ندارم این پنجاه تومن را دارم این صد تومن رو دارم بگیر و برو تا مثلاً بعد ببینم چی میشه قرض است یا غیر قرض است یا مثلاً سؤال به کسب است هر کی هست منظور اجمالاً خدای منان ان الله بالناس و رئوف و رحیم است هر چی برسد من می‌آید (بما کسبت ایدی الناس است) لکن بلا هم برای بشر یا کفارة گناه است یا توضیح درجه یا جبران این کارهایی که کردم باید همین جا جبران بشود به امام‌صادق ـ علیه السلام ـ عرض کرد آقاجان شیعیان شما از این غیر شیعه‌های «فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا کانُوا يَکذِبُونَ» از این غیر شیعه‌ها گفت آقا شیعیان شما هی می‌گویند ما شیعة امام صادقیم اینقدر معصیت می‌کنند آقا فرمود: تو دنیا به خاطر معاصر که می‌کنند مبتلا می‌شوند اون موقعی که سر پیری احتیاج داره به این زن زنش میمیره یه دوما کذا یه عروس ناتو یه دوماد ناتو مالشو می‌برن مریض میشه قند می‌گیره اوره می‌گیره و و و گرفتار میشه مالشو می‌خورن مریض میشه ناراحتی داغ اولاد قبلش غم غصه پاک میشه گفت آقا نه شیعیان شما خیلی گناه می‌کنن خیلی معصیت می‌کند؟؟؟ معصیت می‌کند آقا فرمود دم مُردَن یک مقدار فشارش می‌دهند پاک میشه گفت آقا خیلی معصیت می‌کنند فرمود تو تابوتش که می‌گذارند تابوت فشارش می‌دهد پاک میشه گفت آقا خیلی معصیت می‌کند تو قبرش که می‌گذارند قبر فشارش می‌دهد پاک میشه حالا هی آقا داره علل و عواملی که معصیت خیلی کرده‌اند

اصول دین

حالا که من توحید نبوت امامت معاد قرآن اسلام این ساختمان شن‌هاش ببندی ستون بندیش استحکامش قوی است گچ‌های ریخته گچ‌هاش ریخته ترک برداشته رنگ کار می‌‌آید تعمیر می‌کند درستش می‌کند کبیره نیست در اعتقادات نیست در عمل است قابل بخشش است «إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَک بِهِ»؛ فقط اگر مشرک بمیری نمی‌آمرزمت حدیث داریم مشرک یک چند نوع است نوع اول شرک آن است که بگی بغل خدایک خدای دیگر هم هست نوع دوم شرک که قابل بخشش نیست دومش این است که بگویید کنار امیرالمؤمنین یک امام دیگر هم هست اون هم مشرک است شرک فقط مال خدا نیست مال امامت هم شرک است بغل علی یکی‌رو بذاری بگی این امام این هم امام این هم شرک است ؟؟؟ منظور وقتی که دید آقا دید هر کسی داره آروم حرف می‌زنه فشار می‌بینه گرفتار میشه مبتلا میشه مریض میشه و و و مالش اولادش «وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ»؛ دید ول نمی‌کنه آقا کان متکن تکیه داده بود فتربد و جلس قرمز شد ناراحت شد نشست فرمود به کوری چشم دشمنانمون شفاعتشون می‌کنیم و می‌بریمشون بهشت، منظور آنوقت «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ»؛

علل و عوامل بلا

شما خیال نکن می‌توانی از زیربار بلا بیرون بری ابدا فکرشُ نکن چون لَـ «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ»؛ منتهی علل و عوامل بلا متعدد بعضیش به خاطر این هست که اعمالی انجام دادم مثل ابتلای یعقوب و یوسف و اون قصه (و کم من لها من نذیر)؛ بعضی‌ها مال ترفیع درجه است مؤمنی است یک درجاتی خدای منان اراده فرموده بهش بده تو این دنیا با نماز و روزه نمی‌شود رسید با بلا و صبر و تحمل و انقطاع از این دنیا و هوی و هوس خدا بهش میده اما انبیاء و اولیاء چرا بلا اینو گوش کن اینو گوش کن انبیاء دیگه رسول معظم اسلام که عصمت الله محض است او چرا بلا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فاطمة زهرا که عصمت الله ‌اند اونا چرا اینجور بلا علل ابتلاء انبیاء و اولیاء چند چیز است علامة مجلسی در بحار نقل می‌کنه و می‌شمرد یک خدای منان این دنیایی که ما توشیم محدود است مثل رحم مادر چطور محدود بود ما در رحم مادر نمی‌تونستیم اینجوری بشیم باید تا یه حد از رحم مادر بیاییم بیرون تو ایندنیا هم تا یه حدی می‌توانیم رشد کنیم بقیه‌اش باید رفت بیرون منزل بعدی برزخ انبیاء و اولیاء یکی از علل ابتلاشون این است که مقامات و درجاتی خدای منان اراده فرموده بهشون بده که فقط با عبادت حاصل نمی‌شود با بلا و ایثار و صبر «وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»؛ حاصل می‌شود وقتی که بلا اومد به این پنج تا چیز و صبر هم آمد «أُولَئِک عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ»؛ نازل میشه مثال: قال الحسین ـ سلام الله علیه ـ قال جدی رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یا حسین ان لک عندالله درجة لا تنالها الا بشهاده خاتم الأنبیاء فرمود: حسینم بابا تو پهلو خدا یک درجه و مقامی داری که فقط با شهادت و صبر مصائب به او میرسی خدای منان اراده فرموده است امامت را در صلب تو قرار بده شفاء را در تربت تو قرار بده اجابت الدعا تحت قبتک قرار بده (ایام... من اعمارهم) دو تا معنا داره یک خدای منان مقدر فرموده این آقای بزرگوار که خدمتشون هستیم که ماشاء‌لله نورانی است این آقای بزرگوار خدا اراده فرموده است ان‌شاء‌الله بیش‌تر هم باشه تا زمان ظهور زنده باشید فرض بفرمائید صد سال حالا وقتی سر صد سال میرسه ملک مقرب نگاه می‌کنه آقاجون ایشون عمرش صد ساله بوده تموم شد خطاب می‌شود نخیر تموم نشده ایشون در طول این صد سال ده سفر از تهران رفته کربلا برگشته هر سفری هم هفت روز کربلا مانده ده تا هفت روز هفتاد روز هفتاد روز را کمش کنید حساب نکنید رد کنید بعد جون بگیرید صد سال آن وقتی بود که من نوشته‌ام به شرطی که کربلا نرود حالا که رفت کربلا در طول عمرش ده بار هر باری هم یک ماه موند به ده ماه نود سال و ده ماه ده ماه تو این نود سال حساب نکنید رد کنید بعد جونشو بگیرید دو روز قیامت که می‌شود می‌گوید آقا بیا اینجا ببینیم چند سال تو دنیا عمر کردی میگه نود سال میگه پانزده سال اول که تکلیف نبودی هیچی هفتاد و پنج سال خب بگو ببینم هفتاد و پنج سال چقدرش‌رو کربلا بودی میگه هفتاد و پنج سال یکسال کربلا بودم میگه این یکسالی که مهمان امام‌حسین بوده‌ای منها کنید حسابش نکنید این یک ماه مهمان امام‌حسین بوده این یه ماه تو کربلا بوده تو بهشت بوده حساب نکنید هفتاد و چهار سالشُ حساب کنید اون هفتاد چهار تا هم به خاطر امام‌حسین ببخشیدش روز قیامت که می‌شود نامه عمل حسن احمد می‌دهند دستش نگاه می‌کند آخ از اون بالا تا پایین خراب اندر سرش را می‌اندازد پایین شروع می‌کند رفتن که تا بشه کجا میگه خدا این نامه‌ای که تو دادی دست من (اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم لک حسیبا) طبق این نامه جام معلومه دارم می‌روم میگه نخیر برگرد یک گوهر گران بهایی پهلو ما داریم اون جاش تو نامه عمل نبوده من پهلو خودم نگه داشتم مال حالا ؟؟؟

گریه برای امام حسین علیه السلام

یقول الله سبحان الله و تعالی: هذا مع علی الحسین(ع) حدیث صحیح کامل‌الزیارات ابن قولویه قمی (قدس الله سره) به این حسینیه قسم و به این امامزادة سیدالکریم قسم و به این منبر امام‌حسین قسم و به این ؟؟؟ قسم حدیث صحیح هست اشهد الله قال الصادق ـ علیه السلام ـ ما من عین احب الی الله من عین بکت علی الحسین ـ علیه السلام یکی از علل بلا مقاماتی است که باید این‌ها با بلا و ابتلا بهش برسند لذا خاتم الأنبیاء جبرئیل آمد حدیث در اصول کافی عربی جلد اول اگه عربی کتاب عربی اصول کافی جلد عربی کتاب اصول کافی جلد عربی دارید بیارید فردا شب اصلشُ ببینم حدیث یک صفحه و نیم دو صفحه است قبل از رحلت شهادت استغفرالله قبل از شهادت خاتم الأنبیاء جبرئیل نازل شد بر خاتم الأنبیاء (و معه المراجد المقربون و قال یا رسول الله مرب اخراج من عندک الا علی و فاطمه بین سبط و الباب و قال الجبرئیل یا رسول الله قل لعلی تصب حقک قال أصبر یا رسول الله..) فرمودند تا صحبت از کتک و فاطمه و ناموس اومد جلو یک فریادی زدم با صورت خوردم زمین فرمود جبرئیل عرض کرد یاا رسول الله به پیغمبر به علی به امیرالمؤمین بگو پاشو بنشین خدا فرمود تا علی نگوید صبر می‌کنم برنگردد یکی از علل ابتلای اهل‌بیت ـ علیه السلام ـ این است که اسوه و الگو بشوند برای من یعنی اگر بندة خدا به حق حضرت زهرا هر کی هر چی داره خیرش رو ببینه اگر مالی از من غارت شد ظلماً بگویم خب من که مهم‌تر از امام‌حسین نیستم که مال امام‌حسین هم غارت شد امام‌حسین ـ سلام الله علیه ـ به دعا هر کسی اومد تو خیمه فرمود: دخترآ خانم‌ها هشتاد وچهار زن و بچه بودند فرمود: بانوان خواهرا همسرا و... فرمود: پاشید لباس‌های نوتان را در بیاورید بذارید زمین لباس کهنه و فرسوده‌ها را بپوشید اگه لباس نو بدنتون باشد لباس کهنه‌ها زمین باشد بیان تو لباس کهنه‌ها را نمی‌برند این‌ها را از بدنتون در می‌آورند نوهارو نامردند خیلی بی‌حیاند اگر مالی ازم غارت شد بگم خب من که دیگه عزیزتر از آقا امام‌حسین و اهل‌بیتش نیستم که مال و اموال امام‌حسین هم غارت شد (اصبروا لکم فی رسول‌الله اسوة الحسنه)؛ اگه جوانش از دنیا رفت بگه ها ان کن یابن؟؟ قال مولانا علی ابن موسی‌الرضا یابن‌الشبیب ان کنت باکیاً علی شی فابک الحسین حسین ابن علی ابن ابی طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش؛ کبش یعنی گوسفند قربانی گوسفند و گذاشتند دارند سر می‌بُرند کسی نمی‌گوید نکش نبر نکن همه وا می‌ایستد ببیند کی تموم میشه یه تکه‌اش گیرشون بیاد گوسفند قربانی اینجوریه می‌گویند آقا وایستند گوسفند رو قربانی می‌کنن یه تکه‌اش هم ِگیر ما بیاد لذا امام‌‌حسین فرمود داشت جون می‌داد (و یحود بنفسه) یکی عمامه می‌برد یکی کفش‌ها رو در می‌آورد یکی پیراهن رو از رو بدن مجروح می‌کند ووو اگه جوانش بگوید خب من که دیگر عزیزتر از امام‌حسین و لیلا و علی‌اکبر نیستم که اون هم جوانشُ داد اگه دومادش بگوید قاسم اگه بچه کوچک بگوید آی قربون رباب برم مقتدای ما میگن ببین آقاجون بلا دنیا مال بشر است انا لله و انا الیه راجعون اُسوه‌اند اسوه‌اند

خروج از بهشت

یکی از علل ابتلای آقایون گوش کنید یکی از علل ابتلای آقایون خاتم الأنبیاء و اهل‌بیت علیهم السلام ـ و سلام از آدم ابوالبشر که اول ابتلاش خروج از بهشت بود خودش کرد توی روی کره که آمد پسر خودش بابا یکی ننه یکی بابا یکی مامان یکی پدر یکی مادر یکی این برادر پدر مادر یکی را کشت قابیل هابیل رو کشت ناتنی که نبودند که بابا یکی مادر یکی غصه آدم از اینکه قابیل با کشتن برادرش تا خدا خدا جهنمی شد بیشتر بود از غصه‌اش که بچه‌اش بود که کشته شده بود غصه می‌خورد می‌گفت هابیل که کشته شد شهید شد بهشت است منم می‌روم پهلوش دنیا تموم میشه اما دیگه چرا بچة من برای همیشه جهنمی شد با کشتن برادرش این غصه بیشتر رنجش می‌داد چون خلیفة الهی است لطیف است بعدا هم نوح و پسرش و گرفتاری ایوب و بدنش و صبرش و زکریا را یهودی‌ها با اره از وسط بریدنش زنده زنده یوسف و زندان هفت سال و الی آخر این بلا و ابتلاء رمز بعدیش پیغمبر خدا و اهل‌بیتش رمز ابتلاشون فتنه و امتحان امت بود فتنه و امتحان امت بود امت و ملت باید امتحان بشوند قال الصادق ـ علیه السلام ـ ارتدن الناس بعد رسول الله الا ثلاثه أو اربعه أو خمسه اکثر ما قیل خمسه؛ بالاترین ؟؟ گفتن پنج تا اگر امیرالمؤمنین اگر خدای منان معجزه می‌کرد اونایی که در سقیفه حق را بردند زودتر از پیغمبر میمردند امیرالمؤمنین مسلط بر حکومت می‌شد کل این منافقین روز قیامت از خدا همون بهشتی را طلب می‌کردند که سلمان ابوذر عمار رفت اما وقتی خدای منّان می‌گوید «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا»؛ این غدیر اعلام کردم صد و بیست و چهار هزار نفر هم بیعت کردند این هم سقیفه می‌خوای اونجا بمونی میخوای اینجا با اختیارها اختیار داری امیرالمؤمنین برو بشین تو خونه صبر کن تا اینارو غربالشون کنم قال مولانا امیرالمؤمنین لتغربلن غربله و لتبلبلن لتلبلن حتمه لتغلبلن ما حتما غربل میشی حتماً غربال میشی کدوم کشاورزی گندم رو با خاک و خون و آشغال تو گونی می‌کنه بده تو خونه‌اش فلکش می‌کنه فلکش می‌کنه کدوم کشاورزی کدوم کشاورزی ها نه لذا حدیثی که خوندم روز آخر عمر خاتم الأنبیاء جبرئیل مع الملائکة المقربین بر خاتم الأنبیاء نازل شدند یا رسول الله به امیرالمؤمنین به اصحاب بگو بروند بیرون پیغمبر اکرم روزهای آخر عمرشون چند تا جلسه داشت بار سفر هست دیگه جلسة اولش با اصحاب بود فرمودند (ایتونی به قلم و دوات الکتب لکم شیئا لن تزل بعدی ابدا) صحیح بخاری الحمدلله رب العالمین بعد از قرآن کریم معتبرترین کتاب اهل‌سنت صحیح بخاری تلب قرآن است جاش نقل می‌کنه میگه تا پیغمبر اکرم فرمود: قلم و کاغذ برای من بیارید بنویسم چیزی که بعد از من در به در نشوید قال عمر ان الرجل لیهجر شما عربید عربی بدانید ها یه وقت آدم دید قال رسول الله قال النبی نگفت قال الرسول الله نگفت قال النبی گفت ان الرجل استغفرلله ربی و أتوب إلیه اهل‌سنت نوشتند و ابن‌عباس لیبکی حتی التلب الفسا و یقول ارضیه کل رضیه یوم الخمیس هذا فی صحیح البخاری گریه می‌کرد تا زیر پاش خیس گل و آب می‌شد آنقدر اشک می‌ریخت و می‌گفت تمام مصیبت روز پنج‌شنبه شد که پنج‌شنبه بیست و چهارم جمعه بیست و پنجم شنبه بیست و هفتم یکشنبه بیست و هفتم دوشنبه بیست و هشتم پیغمبر از دنیا رفتند پنج روز قبلش گفتند (لیهجر) اما نیم ساعت قبل از مردن ابوبکر که نوشت بسم‌الله الرحمن الرحیم بعد از من خلیفه عمر است بعد از نیم ساعت هم مُرد نگفتند (لیهجر) نگفتند لیهجر نامردا بی‌حیا منو ببرید پشت تلویزیونتون با کتاب‌های خودتون گفتم بهشون‌آ زنگی تماس گرفتم باهاشون گفتم منو ببرید پشت تلویزیون امنیت امان هم بهم بدید کتابای خودتون از کتاب‌های خودتون ما شیعه شدیم از کتاب‌های خودتون اینا از کتاب‌های اهل‌سنت شیعه شده شیعه از کتاب‌های اهل‌سنت شیعه شده خودتون نوشتید به من چه بلا و ابتلا برای اهل‌بیت مایة امتحان این امت است؟؟؟ گوش کنید بعد از قرآن کریم در فن روایات کتب صحیحی که بزرگان گوش کنید‌آ من خواهش می‌کنم کتب صحیحی که در فن روایت بزرگان مکتب تشیع نوشتند اول کتاب اربعة اول است کافی هشت جلد دو جلدش اصول است بقیه‌اش هم فروع است فروع دین نماز و روزه و غیره تهذیب ده جلد استبصال چهار جلد شیخ طوسی فقیه من لا یحضر فقیه چهار جلد شیخ صدوق که نزدیک همین تهران دفن است خب در فاز حدیث کتابی که نویسنده‌اش اولین کتاب صریحاً می‌فرماید: این مطالب و آیاتی که آمدند کتاب نقل کردند کل رجالش شیعة دوازده امامی عادل با تقوای صحیح ضامنم در حوزه‌های علمیه وقتی بخواهیم درس بخوانیم می‌خواهیم به یک روایتی که بخوانیم و فتوا دهیم که باید این کارو کرد واجب است حرام است واجب است حرام است به یک راوی که میرسیم نمی‌دانیم چه جوره میگن این راوی این روایت کننده از راویان و روایت‌کنندگان کامل‌الزیارات ابن‌قولویه قمی است پس صحیح هست پس صحیح هست فتوا میدن می‌گوید حکم خداست اینقدر قرص است یکی‌اش کامل‌الزیارات هست یکی‌اش کتاب شریف تفسیر علی بن ابراهیم قمی است (قدس الله سره) حالا به این حدیث صحیح با توجه به اینکه من بیست دقیقه وقت ندارم بیش‌تر بیش از یک ساعت هم نمی‌خواهم مصدع بشم.

روضه

روضه‌ام می‌خوام بخوانم من حدیث رو تند می‌خوانم با توجه به اینکه حدیث دو صفحه است ولی لازم می‌دانم بخوانم اگه یکم چند دقیقه هم دیر بشه منو حلال کنید اگه دیدم داره دیر می‌شه باقیش رو فردا شب می‌خوانم حدیث صحیح کی هست این حدثنی استاد بزرگوارش محمد بن عبدالله جعفر همجری همجر یکیک از طوایف یمن است مثل اشعریون ان ابی‌عبدالله بن جعفر همجری از بزرگان اصحاب امام عسکری و امام هادی است ان علی ابن محمد بن سالم صحیح عن محمد بن عن حماد بن عثمان صحیح عن ابی‌عبدالله امام صادق صحیح قال لما اسوه بالنبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ الی السماء وقتی پیغمبر خوبه که من دیگه عربی نخونم یا عربی‌اش‌رو بخونم و بروم یا فارسی بخونم و بروم کدومشه فارسیش کنم چون کتاب عربی است این کتابی که دست منه مال منه من دارمش سنة 1356، هشتاد و یک سال قبل نجف چاپ شده چاپ هشتاد سال قبل نجف است این چاپ‌های جدید کجاست و چی چیه من نمی‌دانم چون من خودم چهل و چند سال قبل نجف خریدم این را فرمودند که امام‌صادق فرمودند وقتی پیغمبر اکرم به معراج رفت خدای منان فرمود: رسول اکرم بله فرمودند که من اراده کرده‌ام تو را در سه چیز مبتلا کنم تا امتحانت کنم صبرت چه جور است عرض کرد خدایا بفرمائید گفت اول هُنَّ الجوع گرسنگی ما شب عن النبی قال الامام الرضا صلوات الله علیه ما شب عن النبی من خبذ برقد حتی مات پیغمبر اکرم یک شکم گندم نون گندم سیر نخورد و از دنیا رفت سنگ به شکمش می‌بست درحفر خندق جوع گرسنگی و اسرح عیسی علی اهلک و اهل الهاجر قال رب القلبت و رفیک و سلم و منک التوفیق و الصبر از تو می‌خواهم توفیق بدهی صبر کنم دومیش تکذیبت می‌کنند خوف شدید (و به ذلک مهجتک فی مهارد اهل الکفر) با مالت با نفست می‌جنگی با اهل کفر می‌زنندت سنگت می‌زنند کذاب دروغگو تحشیر هرزه‌گو مجنون دیوونه ساحر جادوگر نعوذ بالله أبتر استغفرلله ربی و أتوب إلیه خب و صبر علی العذاب اهل نفاق علم در حرب جراح مجروحت می‌کنند کتکت می‌زنند فحشت می‌دهند شکمبه شتر به سر آقا رسول الله ریختند یه سیرابی شتر هفت هشت من کثافت توشه از سر تا پای آلوده می‌کردند مادر معاویه لعنت الله علیه هزار و صد و بیست و پنج تا شوهر داشته و اما الثالث سوم اونی که ما یلقی علی اهل‌بیتک من بعدک من مقدر کرده‌ام بلا و ابتلا و مصیبت و گرفتاری به اهل‌بیت تو اما برادرت علی فیلقی من امتک اشتم امت تو بعد از تو به علی دشنام می‌دهند ناسزا می‌گویند فحشش می‌دهند و تعنیف عنف خشونت طناب گردنش می‌بندد می‌کشند می‌درنش و الحرمان حقش را می‌برند و الجه می‌گویند تو امام نیستی و الظلم تو نماز نمی‌خوانی تو کافری و آخر ذلک القتل آخرم می‌کشنش فقال یا رب قبلت و رضیت و منک التوفیق و الجسد و اما ابنتک فاطمه فتظلم ظلم بهش می‌شود تحرم حقش را می‌برند فلکی که من دادم ازش می‌گیرند و یأخذ حقها غصباً حقشو غصب می‌کنند الذی تجعل له و تضرب بهی حامل دخترت فاطمه در حالی که بارداره چهل تا مرد بی‌حیا می‌زننش قال الصادق ـ علیه السلام ـ رفس عمر برجله بطنها من دیگه فارسیش نمی‌کنم خودتون بروید فارسیش کنید اینجا را گوش کنید و یدخل علیها و علی حریمها و منزلها بغیر اذن بدون اجازه‌اش می‌زد تو خونه‌اش رحمت خدا به سید حیدر حلی قدس الله و سره به شعر آورده فراز مقتل را عزیز من وقتی که خانة مولا را سوزوندن مولا را می‌کشیدند تو کوچه و می‌زدند فاطمه اومد به حمایتش مردم اونایی که تو خونه بودند طلحه طلحه نه سلمان اباذر، مقداد، عمار، خذیفه فضل ابن عباس عبدالله بن عباس زبیر اینا ریختند از خونه بیرون خونه خالی شد این نامردا ریختند تو خونة امیرالمؤمنین سر لباس‌های فاطمة زهرا و غارتگری و دنبال قرآن مولا می‌گشتند اونجا این‌ها و یدخل علیها و علی حریمها و منزلها بغیر اذن ثم یمثها هوان خارش می‌کنم و ذل ذلیلش می‌کنم ثم لا تجد مانع کسی نمی‌آید بگه بابا نزنیدش و تطرح ما فی بطنها بچه را سقط می‌کنه فشار دست سنگین بود من الضرب و تمدن من ذلک الضرب قلت انا لله و انا إلیه الراجعون یا رب قبلت و سلمت و أصبر و منک التوفیق و صبر بعد فرمود: و یکون لها من أخیک مال فاطمة زهرا از برادرت امیرالمؤمنین دو تا پسر هست اولیش امام‌حسن مجتبی یقتل قدرا یصلب یطعن با خنجر تو رانش فرو می‌کنند تفعل به ذلک امتک امتت این کار را می‌کنند قبلت و سلمت انا لله و إنا إلیه الراجعون بعد می‌فرماید: که و منک التوفیق أم الاخر فتدعوا امتک الجهاد ثم یقتلونه صبراً دورش رو می‌گیرند با قتل صبر می‌کشندش رحمت و صلوات و درود بی‌پایان خدا بر آشیخ عبدالزهرا کعبی قدس الله سره تو این مقتلش می‌نویسد: که آقا افتاده بود تو گودال فرقت بسیوف فرقت به سهام فرقت به سنان فرقت بالخشب فرقت بالقصی فرقت بالحجاره اینا دور زده بودند تو حلقة اول همه دور آقا بودند با شمشیر می‌زدند بعضی‌ها با تیر می‌زدند بعضی‌ها با نیزه که بلندتر بود می‌زدند بعضی‌ها با سنگ می‌زدند بعضی‌ها اون عقب‌تری‌ها سنگ می‌زدند پیرمردایی که نمی‌توانستند پیرمردایی که نمی‌توانستند دستشون نمی‌رسید توروخدا ببخشید من معذرت می‌خواهم با بیل به آقا می‌زدند اینو میگن قتل صبر اینجوری زدند زدند تا کار به جایی رسید که امام فرمودند امام‌سجاد فرمودند: که به اندازة نگین انگشتر جای سالم به بدن بابام نذاشته بودند می‌زنند می‌زنند خب آقا شروع کرد گریه کردن خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی من اونی که آخرش؟؟ فردا شب براتون می‌خونم آقا آخر کار امام‌صادق ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: خاتم الأنبیاء فرمود: خدا فرمودند که اول من یحکم فیهم محسن بن علی روز قیامت اول صبح لحظة اول دقیقة اول اولین پرونده‌ای که من خدا اول صبح قیامت باز می‌کنم برای رسیدگی پروندة محسن است قبل از محسن خب چقدر آدم مظلوم‌رو زمین کشته شده بله‌بله اما هیچ‌کدام به عظمت به این محسن نیست و فی قاتل ثم فی قنفذ و یعطیان هو و صاحب فیضربان بسیات من النار عمر را با قنفذ می‌‌آورند صحرای محشر تازیانه بهشون می‌زنند و ذوقع صوت منها علی البحار لقلت من مشرقها الی مغربها فرمود: تازیانه بهش می‌زنم اگر به دریا بزبنی از مشرق تا مغرب اقیانوس آرام و اطلس و اقیانوس کبیر قُل می‌آید جوش می‌آید از یکیش ولو وضعت علی جبال الدنیا من الذابت حتی تسیروا رمادا اون تازیانه‌ای که تو قیامت به اینا می‌زنم اگر به کوه‌های کرة زمین بزنم خاکستر می‌شوند اینجوری می‌زنمشون اینجوری می‌زنمشون ثم؟؟ بعد امیرالمؤمنین می‌آید جلو و اولی و دومی و سومی و... الی آخر طلبت باشه مال فردا شب، بلا و إبتلا مال ائمه و اینجوری مبتلا شدن این یک مقدمه‌ای بود برا یک تیکه‌ای از امیرالمؤمنین گوش یک تیکه‌ای از امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در نهج‌البلاغه یک درد و دل غمناک اسف باریست در عین حال یک پرده‌برداری عجیبی از چهرة نفاق منافقین امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ ماشاءالله ـ سلام الله علیه ـ غوغا کرد اینارو گفتم که ببینید و بدانید بلا و ابتلاء و گرفتاری‌های پیغمبر فاطمة زهرا امیرالمؤمنین و این ناراحتی‌ها بخاطر این بود که این ملت این امّت یکی از علل گرفتاریاشون امتحان ابتلاء امت شود که «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا» (انسان: 3). با انتخاب خودش با اختیار خودش میخواهی برو سقیفه امیرالمؤمنین علیه امیرالمؤمنین میخوای بیای غدیر مع امیرالمؤمنین اما انتخاب با خودته نمی‌تواند خدا که پیغمبر 63 ساله از دنیا رفته است ابوبکر دو سال و چهار ماه بعد مُرده است خب خدایا پیغمبر 90 سال عمر می‌کرد تو که به نوح تو که به آدم 970 سال عمر دادی به نوح 2500 سال عمر دادی به لقمان 4000 هزار سال عمر دادی خضر چند هزار سال هنوز زنده است عیسی هنوز زنده است خب پیغمبر هم ده سال دیگه زنده می‌ماند اینها یکی یکی می‌مُردند مگه جون دست خدا نیست جون  دست خداست بابا اینها می‌مُردند خط استوار می‌شود مسیر هموار می‌شد برا حکومت امیرالمؤمنین نه مولا اینجوری می‌شد نه فاطمه زهرا نه محسن نه امام‌حسن به جنازة بی‌جانش 70 چوبة تیر نه علی‌اکبر فقطعوه فسیوف إرباً إرباً نه علی‌اصغر رمحاه حرمله بسهم مسموم ذی ثلاث شعب فذبحوه من الإذن الی الأذن به یه پوست بند شد گلوی علی‌اصغر ـ سلام الله علیه ـ نه قاسم زیر سُمِ اسب‌ها چهار تا بدن بود زنده زنده زیر سُمِ اسب لح شد تیکه‌تیکه شد زنده زنده اول خود آقا امام‌حسین دوماً حضرت اباالفضل علی‌اکبر قاسم هر چهارتاشون هنوز جون در بدنشون بود و لح شدند آقا وقتی خورد به زمین ؟؟؟ مگه غیر اینه بعد شمر اومد علی‌اکبرم وقتی ضربه را مرتد بن زد تو سر آقا علی‌اکبر و تا زیر ابرو شکاف خورد آقا دیگه شمشیر از دستش افتاد دست انداخت گردن اسب خون ریخت به چشم اسب اسب دیگه ندید کجا برود رفت میان لشکر از برابر که عبور کرد یک شمشیر یه نیزه یه شمشیر یه نیزه وقتی که خورد افتاد رو زمین هنوز و کان به رمق و هو یفصح برجلیه و نادا یا أبتاه علیک من السلام؛ آقا امام‌حسین اومد کنارش هنوز و به رمق لذا قال هذا ؟؟؟ زنده زنده تیکه تیکه شدند حضرت ابالفضل آقاجون من آقا بلاتشبیه استغفرالله از مولایم قمربنی‌هاشم عذرخواهی می‌کنم مثال می‌زنم اینجوری از شما هم که اذیت می‌شوید همین‌طور دیده‌اید وقتی که گوسفند رو پا وایستاده قربانی رو پا وایستاده ولی وقتی قصاب سرشُ می‌بره تیکه‌تیکه می‌کنه تو یه کیسه می‌کنه دستش می‌گیره آقا امام‌حسین آقا امام‌سجاد هر تیکه‌ای از این بدن را یک گوشه از صحرا برداشت اباالفضلی که مرحوم آیت‌الله شیخ‌محمد طاهر سماوی علامة سماوی در ابصال العین یادم باشه بیام از روش برات بخونم ببین چه کرده این مرد می‌گوید که حضرت ابالفضل ـ سلام الله علیه ـ یرکب علی الفرس المتهم؛ بزرگ‌ اسب‌های قوی تنومند عرب سوار می‌شد وقتی سوار می‌شد وقتی که سوار می‌شد پاشو که تو رکاب می‌کرد زانوهاش تا گوش اسب می‌اومد وقتی پاشُ را رها می‌کرد اباالفضل و رجالاه تخطان علی الأسب پاشو رو زمین قرار می‌گرفت اسب از زیر پاش راحت رد می‌شد اینقدر مولا قمربنی‌هاشم تنومند و بلندبالا بوده اما یه قبر داره 80 سانته چرا؟ چون تیکه‌تیکه بدن به صحرا ریخته بود امام‌سجاد جمع کرد، جمع کرد، شوخی نیست شوخی نیست شوخی نیست مرحوم آیت‌الله آسیدحسین بادکوبی محضر آقا من همین مسیر برم جلو همین همینجاست مثل اینکه همه آماده بودند برای روضة دیگر ولی مثل اینکه اینجوری منو کشیدن می‌کشند اختیار دست من نیست هر چقدر خواستم برگردم نشد بذار همین مسیر برم مرحوم آیت‌الله آسیدحسین بادکوبی نوة بزرگوارش که اونم اسمش سید حسین الان قم هست از فضلا و علمای مولای قم هست ایشون در عالم خواب محضر آقا امام‌‌حسین مشرف شد گفت یا حسین به ما رسیده است که شما صورت ابومالک را بوسیدی به ما رسیده صورت علی‌اکبر را بوسیدی صورت قاسم را بوسیدی حبیب را بوسیدی زهیر را بوسیدی زهیر بن بوسیدی ولی هر چی می‌گردم جایی پیدا نمی‌کنم که شما وقتی اومدی کنار بدن عباس صورت عباس را بوسیده باشی آقا فرمود: چی میگی برا عباسم صورت نمانده بود، وقتی که حضرت اباالفضل یا ابالفضل ماشاء‌الله الحمدلله خدایا شکرت که منو بردی در خونة قمربنی‌هاشم ممنونتم آقا وقتی که آقا قمربنی‌هاشم تیر خورد تو چشم دست نداره تیر در بیاره سر تکون داد کلاه خود افتاد زانوهارو اُورد بالا این انتهای تیر را بگذارد میان زانو سَرُ بکشه بالا تیر در بیاد اون نانجیب با آهن زد تو سر قمربنی‌هاشم آقا از بالای اسب که سرازیر شد بخوره زمین پاش تو رکاب اسب گیر کرد و اسب رفت آقا را کشید به زمین آنها هم ریختن دور قمربنی‌هاشم نیزه‌ها را در بدن آقا فرو کردن آقا را کشیدن بالا سر نیزه دور آقا هلهله می‌کردند و شمشیر می‌زدند لذا قمربنی‌هاشم را تکه‌تکه به صحرا انداختند و رفتند تا امام‌حسین اومد برسه دید یا الله چه برادری براش درست کردند.

این همه دانند که روز نبرد کس نکند ناله و اظهار درد

شاعر میگه: در زمان جنگ فرماندة جنگ اظهار درد و ناراحتی نمی‌کند.

چون به سر نعش برادر نشست شاه چرا گفت که پشتم شکست

چرا آقا گفت: الان انکسر زهری؛

دید که لشکر همه در هلهله کف زن و شادان همه در ولوله

یعنی چه؟ چه خبره صحرا

یعنی شاه و علمت سرنگون جسم علمدار تو غرق خون

گفت فلک روز حقیری رسید گو به زینب که اسیری رسید

چند تا جمله است تو کربلا خاص عباس یکی الان انکسر زهری... ابی‌عبدالله است یکی وقتی زینب دید داداش داره میاد بان انکسار فی وجه الحسین؛ رنگ از چهرة آقا پریده یه دستش به کمرش یه دستش کنار اسبش سوار اسبش نتونسته بشه زینب فهمید دیگه داداش عباس نداره نشست رو زمین فرمود: واضیعتاه؛ ضایع شدم واویلا واویلا الله‌اکبر الله‌اکبر الله‌اکبر رسید دَمِ خیمه بیائید فرمود: بیائید سکینه دوید گفت: یا أب أین عمی العباس؛ آقا جواب نداد رفت تو خیمة اباالفضل ستون خیمه را تیرک را گرفت کشید هی می‌خوابید رو زمین فرمود: این خیمه دیگه صاحب نداره بیائید دورَمُ بگیرید برا عباسم گریه کنید حسین ....

کاش از اول نام من سقا نبود

یا در این صحرای خون دریا نبود

آب آب کودکان زد آتشم

خجلت از سقایی خود می‌کشم

بس که عطشانند آل فاطمه

اشک هم خکشیده در چشم همه

أما قتل العباس بان الإنکسار فی وجه الحسین أحق الناس أن یبکی علیه... بکربلایی اباالفضل أخوه وابن والده مضرب بدمائی.

رحمت خدا به شیخ‌کاظم عذری در این قصیدة مفصل و منور و معطرش یه بیتی داره می‌گوید:

یوم اباالفضل استجار بالحسین؛ روز عاشورا ابی‌عبدالله اومد به عباس پناه بُرد گفت: داداش پناهم بده اینو گفت و قلم گذاشت گفت شیخ رفتی اباالفضل ببرید بالای امام‌حسین آوردی پایین نگو تا خوابید آقارو خواب دید فرمود: درست می‌گفتی

یوم اباالفضل استجار بالحسین

می‌دونی کی

والشمس ..... وقتی که از تشنگی آسمان را دود می‌دیدم آنوقتی که گرد و غبار کربلا را گرفته بود فریاد زن و بچه‌ام بلند بود من به داداشم پناه بردم گفتم داداش عباس پناهم بده غریب شدم تنها شدم

«أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَکشِفُ السُّوءَ»

استفاده از این مطلب  با ذکر منبع مجاز است.

بخش تهیه محتوای سایت تخصصی منبرها