پایگاه تخصصی منبرها

جلوه‌های محبت در سیره حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

تاریخ انتشار:
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در اوج بى مهریهاى انسانهاى جاهل به دخترانشان، بیش‌ترین محبت را از پدر بزرگوارش احساس کرد و تمام آن را در زندگى به دیگران بخشید. حضرت(سلام الله علیها) را «حانیه» نامیدند؛ یعنى بانویى که با شوهر و فرزندانش بسیار مهربان و دلسوز ...
جلوه‌های محبت در سیره حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

جلوه‌های محبت در سیره حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

نویسنده: عبدالکریم پاک نیا تبریزی

دلدادگى به خوبان، انسان را در رسیدن به کمال مطلق و سرچشمهٔ رستگارى یارى می کند و امرى پسندیده و لازم است؛ چرا که انسان بدون محبت و علاقه هیچ گاه به مقصد دلخواه نخواهد رسید. به همین جهت، امام باقر(علیه السلام) فرمود: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ؛ (1) آیا دین به غیر از محبت است؟»

اساساً مهم ترین رمز توفیق رهبران دینى به ویژه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بهره گیرى از بهترین راهکار تربیتى؛ یعنى ابزار محبت به دیگران بوده است. در حقیقت، مهرورزى در تمام مراتب خود در طول محبت به خداوند قرار دارد؛ یعنى تمام محبتها به عشق الهى ختم می شود. دوست داشتن دیگران و خانواده و به خصوص عشق به اهل‌بیت(علیهم السلام) در همین راستاست. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «اگر دوستیها دشمنیها و بذل و بخششهاى کسى براى خدا باشد، او به بالاترین درجات ایمان رسیده و ایمانش کامل شده است.» (2) ابراز محبت و اظهار مهر آن چنان اهمیت دارد که دلهاى مشتاق را صید کرده، آتش کینه ها و اختلافات را خاموش نموده، افسردگی ها را معالجه می کند و سخت ترین شرایط زندگى را تحمل پذیر می سازد.
در این مقال، برآنیم که گوشه‌هایى از سیرهٔ حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در طول زندگى هجده ساله اش را در عرصهٔ مهرورزى بیان کنیم و زیباترین صحنه هاى ابراز محبت وى براى خدا و در راه او را به نظاره بنشینیم.

در دامن مهر و وفا
اگر با دیدهٔ حق‌بین بنگریم، تمام زوایاى زندگى یگانه دخت رسالت می تواند براى تمام انسانهاى سعادت طلب، درس آموز و راهگشا باشد؛ زیرا آن سرور بانوان عالم در مهد وحى و رسالت پرورش یافته و از سینهٔ وفا و نجابت تغذیه کرده است. آن حضرت تمام عوامل و زمینه هاى تربیتى را در راه رسیدن به کمال تجربه کرده و بهترین بهره را در این زمینه برده است.

امروزه محققان علوم تربیتى می کوشند تا عوامل پیدا و پنهان ساختار شخصیت انسان و شاکلهٔ وجودى وى را بررسى کنند و در تلاش اند که به تمام زمینه ها، عوامل و موانع تربیت دست یابند و در جهت پیشرفت علوم تربیتى آن را به کار گیرند. اگر از این زاویه به مراحل تکوین، رشد و بالندگى دوران زندگى حضرت زهرا(سلام الله علیها) نگاهی داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که هر اندازه علوم تربیتى پیشرفت کند و قدم به سوى تعالى بگذارد، شخصیت والاى کوثر ولایت و مادر امامت را بیش‌تر خواهند شناخت و انوار زهرای مرضیه(سلام الله علیها) بهتر جلوه خواهد کرد.

آنان در این مسیر، نمونه اى شاخص تر از وجود آن حضرت نخواهند یافت. آرى، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) افزون بر دارا بودن تمام زمینه ها و عوامل رشد و تربیت، در آغوش موفق ترین مربّى دنیاى بشریت؛ حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله) پرورش یافته است.

حضرت فاطمه(سلام الله علیها) مهربانیها، گذشتها و بردباریهاى مادر فداکار خویش را در سالهاى نخستین عمر خود شاهد بود و رفتارهاى مهرآمیز پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به همسر و فرزندانش را نیز به نظاره نشسته بود، و این چنین بود که خاندان رسالت، بنیان مهر و وفا را در منطقه اى که به غیر خشونت و بربریّت چیز دیگرى حاکم نبود، به روابط عاطفى و احیای آیین مهرورزى تبدیل ساخت.

حضرت زهرا(سلام الله علیها) در اوج بى مهریهاى انسانهاى جاهل به دخترانشان، بیش‌ترین محبت را از پدر بزرگوارش احساس کرد و تمام آن را در زندگى به دیگران بخشید. حضرت(سلام الله علیها) را «حانیه» نامیدند؛ یعنى بانویى که با شوهر و فرزندانش بسیار مهربان و دلسوز بود. «حبیبه» گفتند؛ یعنى دوستدار و محبوب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود. «امّ ابیها» لقب گرفت؛ چراکه براى پدر گرامی اش نیز نه تنها یک دختر؛ بلکه چون مادر بود.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر این باور بود که: «بِشْرٌ فِى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصَاحِبِهِ الْجَنَّةَ؛ (3) خوش‌رویى مؤمن موجب می شود که او به بهشت برود.»

همدم مادر
آن حضرت در مدت 5 سالى که با مادر فداکار خویش زندگى کرد، همواره به آن بانوى بهشتى از عمق جان عشق می ورزید. هنگامى که احساس کرد زمان فراق فرا رسیده و حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در فراق او و پدر ارجمندش شدیداً ناراحت است و نگران تنهایى و بى یاورى حضرت ختمى مرتبت(صلی الله علیه و آله) می باشد، مادرش را دلدارى داد و گفت: «یَا اُمَّاهْ! لَا تَحْزَنِى وَ لَا تَرْهَبِى فَاِنَّ اللَّهَ مَعَ اَبِى؛ (4) مادر جان! اندوهگین و مضطرب نباش؛ زیرا خداوند متعال یار و یاور پدرم می باشد.»
او آن چنان با مادر گرامی اش ارتباط قلبى و عاطفى داشت که وقتی پس از وفات حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به پدر بزرگوارش می گفت: «یَا اَبَتِ اَیْنَ اُمِّى؛ پدر جان! مادرم کجاست؟» جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: «یا رسول الله! خداوند می فرماید: سلام ما را به فاطمه(سلام الله علیها) برسان و به او اطلاع بده که مادرش خدیجه(سلام الله علیها) در خانه هاى بهشتى با آسیه و مریم(علیه السلام) زندگى می کند.» (5)
بعد از رحلت حضرت خدیجه(سلام الله علیها)، فاطمه(سلام الله علیها) دامان پر مهر مادرى عزیز را از دست داد و دختر 5 ساله اى بود که از آن به بعد می بایست جاى خالى مادر را در کانون خانواده پیامبر(صلی الله علیه و آله) پر کند. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) خود در مورد مقام مادر فرموده است: «اِلْزَمْ رِجْلَهَا فَاِنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اَقْدَامِهَا؛ (6) همواره در کنار مادر باش! زیرا بهشت زیر پاى مادر است.»

غمخوار پدر
دلدادگى حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) از واضح ترین صفحات زندگى آن بزرگوار است. زمانى که مسلمانان از محاصرهٔ اقتصادى رهایى یافتند، روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) سر به سجده نهاده بود و با پروردگار خویش راز و نیاز می کرد که در همین حال، افرادى از قریش به وى نزدیک شدند و شکمبهٔ شتر را بر سر و روى مبارک حضرتش انداختند. فاطمه(سلام الله علیها) که نظاره گر این صحنه دردناک بود، پیش آمد و سر و صورت پدر گرامی اش را پاک کرد؛ ولى اندوهى عمیق قلب او را فرا گرفت. به همین جهت، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود: «فاطمه، انسانى فرشته‌خوست. هر گاه دلم می خواهد عطرهاى بهشتى را ببویم، دخترم فاطمه را می بویم.» (7)

عمق صمیمیت با پیامبر(صلی الله علیه و آله)
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: «هنگامى که آیه (( لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً )) (8)؛ «پیامبر را به هنگام خطاب مانند خودتان صدا نکنید؛ [بلکه او را با عبارت یا رسول الله مخاطب قرار دهید!].» نازل شد، من نیز سعى کردم به این آیه عمل کنم و آن حضرت را به جاى اى پدر! «یا رسول الله!» خطاب کنم. رسول گرامى(صلی الله علیه و آله) دو سه بار چیزى نفرمود، تا اینکه یک بار به من فرمود: «یَا فَاطِمَةُ! إِنَّهَا لَمْ تَنْزِلْ فِیکِ وَ لَا فِی أَهْلِکِ وَ لَا فِی نَسْلِکِ أَنْتِ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکِ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِی أَهْلِ الْجَفَاءِ وَ الْغِلْظَةِ مِنْ قُرَیْشٍ أَصْحَابَ الْبَذَخِ وَ الْکِبْرِ قُولِی یَا أَبَتِ فَإِنَّهَا أَحْیَا لِلْقَلْبِ وَ أَرْضَى لِلرَّبِّ؛ (9) اى فاطمه! آن آیه در مورد تو و خانواده و نسل تو نازل نشده است؛ زیرا تو از منى و من از توام. آن آیه براى جفاکاران و درشتخویان قریش نازل شده است که اهل گردنکشى و تکبرند. تو همچنان مرا بابا صدا کن که این، دل را زنده تر و خدا را خشنودتر می سازد.»
این در حالى است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را هر کس با لقب «یا رسول الله!» صدا می کرد، چهره اش می شکفت و با اشتیاق تمام پاسخ می داد: «لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ!» به خلاف کسانى که پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با نام یا کنیه صدا می کردند که آن حضرت بى تفاوت بود.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) آن چنان به پدر بزرگوارش مهر می ورزید که حاضر نبود ذرّه اى آثار ناراحتى در سیماى حضرتش مشاهده کند. «احمد بن حنبل» می نویسد: «هر گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مسافرت می رفت، آخرین کسى را که با او وداع می کرد، دخترش فاطمه(سلام الله علیها) بود و چون از سفر برمی گشت، نخستین کسى را که ملاقات می کرد، فاطمه(سلام الله علیها) بود. روزى پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جنگى برگشت و طبق معمول به خانه فاطمه(سلام الله علیها) رفت. دید که پرده اى به در خانه آویخته اند و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در وضع ظاهرى منزل تغییراتى داده است. آن حضرت از همان جا بازگشت و قدم به خانه ننهاد. فاطمه(سلام الله علیها) همان لحظه از سیماى پدر، ناراحتى او را فهمید و سریعاً تمام لوازمى را که تهیه کرده بود، به حضور پدر فرستاد.» (10)

شیفتهٔ رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
فاطمه(سلام الله علیها) چنان به پیامبر دل بسته بود که جدایى از آن حضرت برایش غیر قابل تحمل بود. به همین جهت، بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دیگر کسى شادى و لبخند فاطمه(سلام الله علیها) را مشاهده نکرد. آخرین لبخند آن گرامى قبل از وفات پدرش زمانى بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حال احتضار افتاده بود و اعضاى خانواده اش دور بسترش را گرفته بودند. از همه بیش‌تر فاطمه(سلام الله علیها) بى تابى می کرد و فراق پیامبر(صلی الله علیه و آله) را نمی توانست تصور و تحمل کند.
عایشه می گوید: «من کسى را به پیامبر شبیه تر از فاطمه(سلام الله علیها) ندیدم؛ سخن گفتن و سایر حرکاتش یادآور شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود. هر گاه فاطمه(سلام الله علیها) به حضور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد می شد، حضرت (صلی الله علیه و آله) به احترام او تمام قامت بلند می شد، برایش جا باز می کرد، با کمال خوشحالى به او خوشآمد و مرحبا می گفت، دستش را می بوسید و در کنار خود می نشاند. در آستانهٔ رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، زهرا(سلام الله علیها) به کنار بسترش آمد، و گریه نمود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به صورت خصوصى با او صحبت کرد سپس دوباره با دخترش نجوا کرد و چهرهٔ فاطمه(سلام الله علیها) باز و خندان شد.
بعد از وفات رسول الله(صلی الله علیه و آله) از فاطمه(سلام الله علیها) علت گریه و خنده اش را پرسیدم و او گفت: پدرم بار اول فرمود: فاطمه جان! من از میان شما خواهم رفت. و من گریه کردم. سپس به من فرمود: دخترم! ناراحت نباش! تو اولین کسى از خاندانم هستى که به من خواهد پیوست؛ لذا خوشحال شدم.» (11)

معلم مهربان
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به عنوان مربى و معلم انسانهاى ظلمت‌زده و غوطه ور در جهل و نادانى، با زیباترین شیوه ها آنان را آموزش می داد. آن بانوى فرهیخته چنان مردم را جذب می کرد که ساعات تعلیم و تعلم براى دانش طلبان لذت بخش ترین لحظات به شمار می آمد. گزارش زیر، یکى از جلسات آموزشى حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را نشان می دهد که به نقل از امام حسن عسکرى(علیه السلام) آمده است:
«روزى زنى نزد حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) وارد شد و گفت: خانم! من مادرى پیر و ناتوان دارم که برخى از مسائل نماز را به درستى نمی‌دانست. مرا نزد شما فرستاده تا پرسشهاى دینى وى را مطرح کنم و پاسخ صحیح آنها را به نزد او ببرم. حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: بپرس! آن زن یک به یک سؤالات را می پرسید و پاسخ دریافت می کرد تا اینکه به ده پرسش و پاسخ رسید. او از کثرت سؤالات خجالت کشید و دیگر نپرسید و با کمال شرمندگى گفت: اى دختر رسول خدا! دیگر به شما زحمت نمی دهم. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) با کمال خوش رویى فرمود: هر سؤالى دارى، بپرس و خجالت نکش! اگر شخصى اجیر شود که بار سنگینى را در یک روز از زمین به بالاى پشت بام ببرد و در مقابل صد هزار دینار طلا بگیرد، آیا چنین شخصى از کار خود خسته می شود؟ آن بانوى پرسشگر گفت: نه.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: مثل من نیز همانند آن شخص اجیر است؛ من در نزد خداوند اجیر شده ام که در مقابل هر سؤالى که به تو پاسخ می دهم، مزد ارزشمندى را بگیرم. مزد من بیش‌تر از مرواریدهایى است که فاصله زمین و آسمان را پر می کند. آیا با این مزد بسیار و ارزشمند، من از پاسخ خسته می شوم؟ پس من شایسته ترم تا در برابر پاسخ به پرسشهاى تو احساس رنج و زحمت نکنم.

از پدرم شنیدم که فرمود: «إِنَّ عُلَمَاءَ شِیعَتِنَا یُحْشَرُونَ فَیُخْلَعُ عَلَیْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْکَرَامَاتِ عَلَى کَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِی إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ حَتَّى یُخْلَعَ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ حُلَّةٍ مِنْ نُورٍ؛ دانشمندانى که پیرو مکتب ما هستند، هنگامى که در روز قیامت محشور می شوند، نسبت به زیادى علوم و معارفى که کسب کرده اند و به اندازه کوششها و تلاشهایى که در راه هدایت و ارشاد بندگان خدا به کار برده اند، بر ایشان لباسهاى کرامت و پوششهاى آسمانى پوشانیده می شود، به طورى که وجود هر یک از آنان به وسیلهٔ یک میلیون لایه و پوشش نورانى آراسته شود.»
آن گاه از جانب خداى متعال در میان اهل محشر ندا داده می شود: اى گروهى که سرپرستى یتیمان آل محمد(صلی الله علیه و آله) را پذیرفته اید (یتیمانى که پدران روحانى و رهبران دینى خود را از دست داده اند و سایهٔ پیشوایان معصوم(علیهم السلام) از بالاى سرشان کوتاه شده است)! اینان شاگردان شمایند در دنیا و همان یتیمانى هستند که شما تکفّل کرده اید و وجود آنان را با دانش آراسته اید و آنان نیز به نوبهٔ خود شاگردان دیگرى را پرورش داده و لباس علم به اندامشان پوشانده اید. آن گاه خداوند دستور می دهد که بر پاداش چنین دانشمندانى بیفزایند و در حد کمال به آنان تکریم کنند.» (12)

پناه شیعیان
از ویژگیهاى حضرت زهرا(سلام الله علیها) می توان لطف و عنایت آن گرامى به امت اسلام، به ویژه شیعیان امیرالمؤمنین على(علیه السلام) ذکر کرد. در هنگام ازدواج حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وقتى مقدار مهریّه معین شد و آن بزرگوار از مبلغ مورد نظر آگاهى یافت، خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: «یَا رَسُولَ اللَّهِ! اِنَّ بَنَاتَ النَّاسِ یَتَزَوَّجْنَ بِالدَّرَاهِمِ فَمَا الْفَرْقُ بَیْنِى وَ بَیْنَهُنَّ؟ اَسْألُکَ اَنْ تَرُدَّهَا وَ تَدْعُوا اللَّهَ اَنْ یَجْعَلَ مَهْرِى الشَّفَاعَةَ فِى عُصَاةِ اُمَّتِکَ؛ (13) اى رسول خدا! دختران مردم با درهمها ازدواج می کنند، پس چه فرقى بین من و آنها خواهد بود؟ تقاضا دارم مهریهٔ مرا باز گردانى و از خداوند [متعال] بخواهى که مهریهٔ مرا «شفاعتِ» گناهکاران امت تو قرار دهد.»
در آن لحظه جبرئیل(علیه السلام) نازل شد، در حالى که در دستش پارچه اى لطیف ابریشمین قرار داشت و روى آن نوشته شده بود: «جَعَلَ اللَّهُ مَهْرَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء شَفَاعَةَ الْمُذْنِبینَ مِنْ اُمَّةِ اَبِیهَا؛ خداوند متعال مهریه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را شفاعت از گناهکاران امت پدرش قرار داد.»
هنگامى که فاطمه(سلام الله علیها) به حال احتضار رسید، وصیت کرد که آن پارچه را روى سینه و زیر کفنش قرار دهند و فرمود: آن گاه که در روز قیامت محشور شدم، این نوشته را با دستم بلند کرده، در مورد گناهکاران امت پدرم شفاعت می کنم. (14)
«اسماء بنت عمیس» می گوید: در آخرین لحظات زندگى حضرت فاطمه(سلام الله علیها) حضور داشتم. آن سرور بانوان عالم غسل کرده، لباسهایش را عوض کرد و در گوشهٔ منزل به راز و نیاز مشغول شد. پیش رفتم تا از نجواهاى آن بزرگوار با حضرت حق آگاه باشم. فاطمه(سلام الله علیها) را دیدم که رو به قبله نشسته و دستها را به سوى آسمان برده و با کمال خلوص زمزمه می کند: «إِلَهِى وَ سَیِّدِى! اَسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَىَّ فى مُفارِقَتى اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتى وَ شِیعَةِ ذُرِّیَتِى؛ (15) خداوندا! اى آقاى من! تو را قسم می دهم به حق انسانهایى که برگزیده اى و به ناله هاى دو فرزندم (حسن و حسین) در فراق من! از تو درخواست می کنم که از گناه شیعیان من و پیروان فرزندانم درگذرى [و آنان را مورد عفو و رحمت خود قرار دهى]!»
آن حضرت نه تنها در لحظات حساس و سرنوشت ساز زندگى خویش همچون هنگام ازدواج و در آستانهٔ رحلت به فکر مردم مسلمان و شیعیان بود؛ بلکه در قیامت نیز به پیروان خود عنایت خاصى خواهد داشت.
«جابر بن عبد الله انصارى» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می کند که: «در روز قیامت، دخترم فاطمه(سلام الله علیها) با تمام جلال و شکوه و عزت و احترام در میان خیل عظیم فرشتگان آسمان وارد عرصات محشر می شود. در آن لحظه، منادى خداوند با صداى رسایى ندا می دهد که: اى اهل محشر! چشمان خود را ببندید که فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمد(صلی الله علیه و آله) می خواهد عبور کند. در آن روز پیامبران، اولیای الهى، صدّیقان، شهیدان و تمام خلایق چشمان خود را می بندند تا اینکه دخترم فاطمه(سلام الله علیها) در میانهاله اى از نور از صفوف محشر رد می شود و به مقابل عرش الهى می رسد. در آنجا عرضه می دارد: «إِلَهِى وَ سَیِّدِى ذُرِّیَّتِى وَ شِیعَتِى وَ شِیعَةُ ذُرِّیَّتِى وَ مُحِبِّىَّ وَ مُحِبِّى ذُرِّیَّتِى؛ بارالها! اى آقاى من! فرزندانم و شیعیانم و پیروان فرزندانم و دوستانم و دوستان فرزندانم [را نجات بده]!» در آن لحظه، خداوند فرمان می دهد: کجایند فرزندان، شیعیان و دوستان فاطمه(سلام الله علیها) و دوستان فرزندان فاطمه(سلام الله علیها)؟ آنان به پیش می آیند، در حالى که فرشتگان الهى و ملائکهٔ رحمت گرداگردشان را گرفته اند. فاطمه(سلام الله علیها) تمام آنان را داخل بهشت می برد. (16)

پی نوشت :

1) الکافی، ج 8، ص 79، ح 35.
2) همان، ج 2، ص 101.
3) فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، ص 26.
4) همان، ص 164.
5) امالی شیخ طوسی، ص 175.
6) صحیفة الزهراء(س)، ص 288.
7) بحارالانوار، ج 43، ص 4 و صحیح مسلم، ج 3، ص 167.
8) نور / 63.
9) المناقب، ج 3، ص 320.
10) مسند احمد، ج 5، ص 275.
11) بشارة المصطفی(ص) لشیعة المرتضی(ع)، ص 253.
12) تفسیر امام عسکری(ع)، ص 340.
13) فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، ص 240.
14) صحیفة الزهراء(س)، ص 274.
15) همان، ص 111.
16) بحارالانوار، ج 43، ص 220؛ امالی صدوق، ص 18.

منبع : کتاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) / معاونت تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه قم/ چاپ اول-1390 .

برچسب‌ها