ویژه نامه ولادت امام صادق علیه السلام
ویژه نامه ولادت امام صادق علیه السلام
شناسنامه امام صادق (ع)
نام: جعفر بن محمد
کنیه: ابوعبدالله، ابواسماعیل و ابوموسى.
لقاب: صادق، فاضل، صابر، طاهر، قائم، کافل و منجى.
مشهورترین لقب آن حضرت «صادق» است. این لقب به خاطر صدق گفتار آن حضرت و تمایز از جعفر کذاب، که در عصر امام زمان (ع) ادعاى امامت کرده بود، به آن حضرت داده شد.
منصب: معصوم هشتم و امام ششم شیعیان.
تاریخ ولادت: هفدهم ربیعالاول سال 80 هجرى.
برخى مورخان، تاریخ تولد آن حضرت را اول رجب سال 80 هجرى و برخى دیگر سال 83 هجرى دانستهاند؛اما قول اول مشهور است و این روز مطابق است با روز ولادت پیامبر اکرم (ص).
محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى: امام محمد باقر بن على بن حسین بن على بن ابىطالب (ع).
نام مادر: فاطمه، مکنّى بهام فَروه بنت قاسم بن محمد بن ابى بکر.
ام فَروه، که فرزندزاده جناب محمد بن ابى بکر بود، مقام والایى در بین زنان زمان خویش داشت. امام صادق (ع) درباره شأن او فرمود: مادرم از جمله زنانى بود که ایمان آورد و تقوا پیشه کرد و نیکوکارى نمود، و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
این زن از تربیتشدگان مکتب امام زینالعابدین (ع) و امام محمد باقر (ع) است.
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام محمد باقر (ع) در هفتم ذىحجه سال114 هجرى تا 25 شوال سال 148 هجرى، به مدت 34 سال.
تاریخ و سبب شهادت: 25 شوال سال 148 هجرى، در سن 65 سالگى، به وسیله زهرى که منصور دوانیقى به آن حضرت خورانید.
برخى تاریخ شهادت آن حضرت را نیمه رجب سال 148 هجرى دانسته اند.
محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر پدر و جدش و امامحسن مجتبى (ع) (در عربستان سعودى کنونى).
همسران: 1. فاطمه بنت حسین. 2. ام حمیده (حمیده مصفاة). و چند ام ولد دیگر.
فرزندان: آن حضرت ده فرزند داشت. هفت پسر و سه دختر. برخى فرزندان آن حضرت را یازده تن ذکر کرده اند که هفت نفر از آنان پسر و باقى دختر بوده اند. نام فرزندان آن حضرت چنین بوده است: اسماعیل اعرج که او را اسماعیل امین نیز خواندهاند، عبد الله، ام فروه، وى همان کسى است که با پسر عموى خود که همراه با زید بن على قیام کرده بود ازدواج کرد. شیخ مفید گوید: مادر آنان فاطمه، دختر حسین بن على بن حسین بن على بن ابى طالب بوده است. عبد العزیز بن اخضر جنابذى گوید: مادر آنان فاطمه، دختر حسین اثرم بن حسن بن على بن ابى طالب نام داشته است. فرزندان دیگر آن امام (ع) عبارت بودند از: امام موسى کاظم، محمد دیباج و اسحاق و فاطمه کبرى، که از کنیزى به نام حمیده بربریه، زاده شده بودند. عبد العزیز بن اخضر جنابذى گوید: وى به همسرى محمد بن ابراهیم بن محمد بن على بن عبد الله بن عباس درآمد و در خانه او نیز وفات یافت. دیگر از فرزندان آن حضرت عبارت بودند از: عباس، على عریضى، اسماء و فاطمه صغرى، که هر یک از کنیزى متولد شده بودند. کسانى که فرزندان امام (ع) را ده تن دانستهاند از ذکر نام فاطمه کبرى خوددارى کردهاند و آنان که اولاد وى را یازده نفر کردهاند فاطمه کبرى را جزو فرزندان امام صادق (ع) قلمداد کردهاند. از عبارت ابن شهر آشوب در کتاب مناقب چنین برمىآید که ام فروه همان اسماء بوده است. چنان که مىگوید: «اسماء ام فروه، کسى است که پسر عمویش که در رکاب زید بن على قیام کرده، او را به زنى گرفت». صحت این نظر بعید نیست. چرا که ام فروه، کنیه به حساب مىآید نه اسم. با این ترتیب اگر فاطمه کبرى را جزو فرزندان امام ذکر کنیم و ام فروه و اسماء را یک تن بدانیم، اولاد آن امام همان ده تن خواهد بود. پىنوشت: 1 - و اندوهى کهن است و آن بلنداى افتخار شماستبه میلاد دختر قاسم بن محمد.
اصحاب و یاران
تعداد راویان و اصحاب امام صادق (ع) بیش از چهار هزار نفر است که از محضر آن حضرت بهرهمند شده و در جهان اسلام به انتشار علوم اهل بیت(ع) پرداختند. در این جا به نام برخى از بزرگان اصحاب و راویان آن حضرت اشاره مى گردد:
1. جمیل بن درّاج.
2. عبدالله بن مسکان.
3. عبدالله بن بکیر.
4. حمّاد بن عیسى.
5. حمّاد بن عثمان.
6. ابان بن عثمان.
این شش نفر به «اصحاب اجماع» معروف شدهاند.
7. أبان بن تغلب.
8. اسحاق بن عمّار صیرفى.
9. ابو حمزه ثمالى.
10. برید بن معاویه عجلى.
11. حریز بن عبدالله سجستانى.
12. حمران بن اعین شیبانى.
13. زرارة بن اعین شیبانى.
14. صفوان بن مهران اسدى.
15. عبدالله بن ابى یعفور.
16. عمران بن عبدالله اشعرى.
17. عیسى بن عبدالله اشعرى.
18. فضیل بن یسار بصرى.
19. فیض بن مختار کوفى.
20. ابو بصیر مرادى.
21. مؤمن الطاق محمد بن على.
22. محمد بن مسلم کوفى.
23. معاذبن کثیر کسایى.
24. مُعَلىّ بن خُنَیس کوفى.
25. هشام بن محمد.
26. یونس بن ظبیان کوفى.
27. معاویة بن عمّار.
28. زید شحام.
29. سُدیر بن حکیم.
30. عبد السلام بن عبدالرحمن.
31. جابربن یزید جُعفى.
32. ثابت بن دینار.
33. مفضل بن قیس.
34. مفضل بن عمر جُعفى.
35. سفیان بن عیینه.
نقش انگشترى امام صادق (ع)
نقش انگشترى آن حضرت«الله ولیى و عصمتى من خلقه»بوده است. البته روایات مختلفى درباره نقش انگشترى امام (ع) نقل شده است. مانند: «ما شاء الله لا قوة الا بالله، استغفر الله، الله خالق کل شى، انت ثقتى فاعصمنى من خلقک، یا ثقتى قنى شر جمیع خلقک، اللهم انت ثقتى فقنى شر خلقک، انت ثقتى فاعصمنى من الناس، الله عونى و عصمتى من الناس، ربى عصمتى من خلقه». روایت شده است که امام موسى کاظم (ع) ، انگشترى امام صادق (ع) را به هفت دینار و در روایتى دیگر به هفتاد دینار خریدارى کرد.
زمامداران معاصر
1. عبدالملک بن مروان (86-65 ق.).
2. ولید بن عبدالملک (96-86 ق.).
3. سلیمان بن عبدالملک (99-96 ق.).
4. عمر بن عبدالعزیر (101-99 ق.).
5. یزید بن عبدالملک (105-101 ق.).
6. هشام بن عبدالملک (125-105 ق.).
7. ولید بن یزید (126-125 ق.).
8. یزید بن ولید (126-126 ق.).
9. مروان بن محمد (132-126 ق.).
تمامى این خلفا از سلسله بنى امیه و از شاخه بنىمروان بودند.
10. ابوالعباس سفاح (136-132 ق.).
11.منصور دوانیقى (158-136 ق.).
این دو نفر از سلسله بنىعباس بودند.
امام صادق (ع) که معاصر دو سلسله بنى امیه و بنى عباس بود، از هر دوى آنها سختىها و آزارها و بى مهرى هاى فراوانى دید؛ اما چون آن حضرت در انتهاى دوران خلافت امویان و ابتداى خلافت عباسیان مىزیست، از فترت به وجود آمده در زمان انتقال خلافت از خاندان غاصبى به خاندان غاصب دیگر، زمینه ترویج وتبلیغ مکتب اهل بیت(ع) را مناسب دید و از این فرصت پیش آمده، بیشترین بهره را نصیب اسلام و مسلمانان کرد.
آن حضرت، با تشکیل حوزه علمیه و تعلیم و تربیت شاگردان مبرزى چون هشام، زراره و محمد بن مسلم، تحوّل شگرفى در جهان اسلام و مذهب شیعه پدید آورد. به همین جهت به شیعیانِ امامىِ اثنا عشرى، شیعه جعفرى نیز گفته مىشود.
رویدادهاى مهم
1. شهادت امام محمد باقر (ع)، پدر ارجمند امام جعفر صادق (ع)، در سال 114 هجرى.
2. قیام زید بن على (ع)، عموى امام جعفر صادق (ع) بر ضد امویان و شهادت او در این واقعه، در سال 121 هجرى.
3. گسترش نهضت بنىهاشم (علویان و عباسیان)، در سراسر قلمرو حکمرانى امویان.
4. سرنگونىِ سلسله امویان و پیروزىِ عباسیان و تسخیر خلافت اسلامى توسط ابوالعباس سفاح، در سال 133 هجرى.
5. قیام علویان بنىالحسن (ع) بر ضد عباسیان و سرکوب شدن آنان به دست منصور دوانیقى.
6. بهرهجویىِ امام صادق (ع) از فرصت به دست آمده از نبرد میان عباسیان و امویان، براى تشکیل حوزه علمىِ اسلامى و تربیت هزاران شاگرد در رشتههاى فقه، تفسیر و علوم قرآن، کلام، شیمى، تاریخ و غیره، در مدینه مشرفه.
7. فراخوانىِ امام صادق (ع) از مدینه به بغداد، توسط سفاح عباسى و زیر نظر قرارگرفتن آن حضرت.
8. فراخوانىِ مجدد امام صادق (ع) از مدینه به بغداد، توسط منصور دوانیقى و اذیت و آزار آن حضرت.
9. وفات اسماعیل، پسر امام صادق (ع)، در سال 142 هجرى و اندوه فراوان آن حضرت در این مصیبت.
10. رفتار نامناسب عاملان منصور دوانیقى، در مدینه، با امام صادق (ع) و بسیارى از علویان.
11. مبارزه علمى و فرهنگىِ امام صادق (ع) و یاران ایشان با مخالفان، ملحدان و مدعیان دروغین.
12. مسمومیت امام صادق (ع) و شهادت آن حضرت، در سال 148 هجرى، به دستور منصور دوانیقى.
13. به خاکسپارى پیکر مطهر امام صادق (ع)، در قبرستان بقیع، در کنار قبر پدر، جد و عمویشان، امام حسن مجتبى (ع).
معاشرت با مردم:
لیل و برهانى مىتوانست باشد بر پاکى طینت، علو طبع و والائى خویها و خصلتهاى او.
بنابراین جاى تعجب نیست که مىبینیم امام در زندگى عادى خود و در معاشرت با مردم، آنگونه مىزیسته که در میان یاران و اصحابش انگشت نما نمىشده و طورى ظاهر نمىگردیده که در میان مردم به داشتن دبدبه و کبکبه مشخص باشد.
روزى به قصد تسلیت گوئى به یکى از خویشاوندان نزدیکش از خانه بیرون آمد و عدهاى از اصحاب و یارانش نیز همراه وى بودند. از قضا در وسط راه، بند کفش امام پاره شد. آن حضرت کفش را به دست گرفت و پا برهنه به راه خود ادامه داد.
ابن یعفور، یکى ازیاران نزدیک امام، تا حضرت را در این وضع دید فوراً کفش از پاى خویش درآورد و بند آن را باز کرد و به امام تقدیم داشت؛ اما امام نه تنها آن بند را نگرفت، بلکه با ناراحتى از او روى بگردانید و فرمود: شایستهترین فرد براى تحمل هر مصیبت و ناراحتى خود صاحب مصیبت است .
امام همینطور با پاى برهنه راه رفت تا به منزل مردى که براى تسلیت به او بیرون آمده بود، رسید.
از دیگر رفتارهاى نیکوى امام با مردم، مهمان نوازى آن حضرت بوده است. وقتى امام در خانه اش مهمانى مىداشت و سفره غذا را مىگشود، به مهمانان خیلى تعارف مىکرد و آنان را به خوردن غذاى بیشتر دعوت و ترغیب مىفرمود و گاهى پس از آنکه مهمانان سیر مىشدند، مجدداً خوراکى مىآورد و در پاسخ آنان که مىگفتند، ما دیگر سیر شدهایم، اشتها نداریم، مىفرمود: نه، هنوز چیزى نخوردهاید. بدانید مهربانترین شما نسبت به ما کسانى هستند که بر سر سفره ما خوب غذا مىخورند.
آنگاه براى تشویق میهمانان به غذا خوردن و براى اینکه مبادا برخى از آنان از روى خجلت و شرم، گرسنه بمانند، از قول پیامبر احادیثى در ارتباط با خوردن نقل مىکرد، تا آنان با رغبت و علاقه و طیب خاطر غذا بخورند و مىفرمود: این حدیث: «اشدّ کم حبّاً لنا اُحسنُکم أکلاً عندَنا» را پیامبر در موقع هم غذائى با سلمان و مقداد و ابوذر فرموده است .
گاهى اوقات که میهمانان دست از طعام مىکشیدند، باز دیس پلو مىآورد و چون یکى از آنان از تناول غذا خوددارى مىکرد، مىفرمود: از علائم محبت و دوستى هر شخص نسبت به برادر و دوستش این است که در تناول غذاى او دستش باز باشد.
سپس امام با کفگیر، مقدارى برنج براى او مىکشید و او را تشویق به خوردن مىکرد و باز اگر مىدید آنها از روى شرم و حیا کم غذا مىخورند و آنطور که باید دست به غذا نمىزنند، مىفرمود: از نشانههاى محبت و علاقه هر شخص نسبت به دیگرى آن است که بر سر سفره او با اشتها و رغبت غذا بخورد.(1)
امام موقعى که اصحاب و یارانش را میهمان مىکرد، برایشان سفره مىگشود و بهترین وپاکیزهترین غذاها را برایشان مىآورد و برخى گفتهاند که امام براى آنان نان و حلوا (2) و روغن و غیره مىآورد. به ایشان اعتراض مىشد که اینهمه خوردنى بر سر سفره نیاورد و تدبیر بکار بندد و مقتصد باشد. در پاسخ آنان مىفرمود: ما با تدبیر خداوند، زندگیمان را سامان مىدهیم. اگر او در روزى ما گشایش دهد، ما نیز براى میهمانان گشایش قائل مىشویم. ولى اگر درهاى روزى براى ما تنگ گردد، ما نیز زندگیمان را به همان تناسب تنظیم مىکنیم.(3)
ابوحمزه مىگوید: نزد ابوعبدالله علیه السلام بودیم؛ عدهاى دیگر وارد شدند( از اندرونى خانه امام). خوراکى پیش روى ما نهاده شد که ما غذائى به پاکیزگى و لذت آن تا آن موقع ندیده بودیم و ظرفى پر از خرما در جلوى ما گذاشتند که از شدت تمیزى و نظیفى همچو آئینه مىدرخشید و ما روى خود را در آن خرماها مىدیدیم.(4)
امام با آن جلالت شأن و سن و سالى که داشت، نمىگذاشت میهمانانش کارى انجام دهند و اگر خدمتکارى در خانه نبود، خود شخصاً بلند مىشد و مىفرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم منع فرموده است که انسان از میهمان خود کار بکشد. (5)
و از بس علاقمند بود که میهمان نزد او بماند، موقعى که میهمان او بار سفر مىبست که برود، امام از کمک و یارى در بستن باروبنه او خوددارى مىکرد؛ چنانکه درباره جماعتى از «جهینه» که میهمان ایشان بودند، چنین کرد و حتى به غلامان و خدمتکارانش هم دستور داد که در جمع کردن اثاث آنان کمک نکنند و در پاسخ آنان که گفتند: «اى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم میهمان نوازى شایان کردید و عطیه و هدیه زیاد دادید، اما چرا به غلامان و خدمتکارانتان فرمودید که در بستن اثاث به ما کمک نکنند؟»، فرمود: ما خانوادهاى هستیم که در رفتن میهمانانمان از پیش ما، یارى و کمک نمىرسانیم. (6)
امام از شدت علاقهاى که به نیکوئى، احسان، اطعام و زیارت مردم داشت، اصحاب و یارانش را با صراحت و یا به اشاره و کنایه به آن نوع کارها فرا مىخواند، و چه بسا کنایه و اشاره در تشویق به یک کار و عملى زیباتر و بهتر باشد .
امام ضمن حدیثى چنین فرمود: اینکه پنج درهم به دست گیرم و وارد بازار شما شوم و با آن غذائى تهیه کنم و چند نفر مسلمان را دعوت کرده، اطعامشان کنم، نزد من دوست داشتنىتر از آن است که یک برده را آزاد کنم. (7)
و باز فرمود: اینکه انسان، مؤمن نیازمدى را اطعام کند بهتر از آن است که به دیدار او رود و ملاقات و زیارت او دوست داشتنىتر از آزادى ده برده است. (8)
به گمان من مقدم بودن آن امور در نزد امام همان رعایت محبت و مهربانى به مردم است و به نظر امام هر عملى که در تحکیم مراتب مودت و محبت بین مردم مؤثرباشد، از فضیلت بیشترى برخوردار است .
ملاحظه کنید امام براى اینکه احسان و نیکوئى به مردم را در نظر انسانها زیبا نشان دهد و انگیزه آنان را در انجام کارهاى خیر تقویت نماید فرمود:
ما من شىء أسرّ الىّ من یدٍ أَتبعتُها الاخرى لأنّ الاواخر یقطع شکر الاوائل.(9)
هیچ چیز نزد من شادى آفرینتر از آن نیست که یک دست که کار نیک و احسانى را انجام مىدهد به دنبال آن دست دوم نیز به حرکت آید و همسان او احسان کند؛ چون خوددارى دست دوم باعث ناسپاسى در مورد احسان دست اول مىشود.
نگارنده گوید: وجدان بیدار هر انسانى گواه صادق همین معنائى است که امام صادق علیه السلام در این حدیث مطرح ساخته است ؛ زیرا شخص احسانگر، اگر به کارش ادامه ندهد و به پیروى دست اول که عطا کرده است دست دوم جلو نیاید، سپاس و تشکر دوام نخواهد داشت .
اما سیره امام و نمونهاى دیگر از عملکرد ایشان در زمینه احسان و محبت به مرد، کارى است که او در «عین زیاد» که باغى بوده است متعلق به امام در اطراف مدینه و در آن نخلهاى فراوان پرورانده بود، انجام مىداده و به تقاضاى یکى از اصحابش، خود امام ماجرا را چنین توضیح داده است:
وقتى که فصل میوه مىشد و خرماها مىرسید، دستور مىدادم که بخشى از دیوار باغ را خراب کنند وشکافى ایجاد نمایند تا مردم بتوانند از آنجا وارد شوند و از میوه باغ بخورند. همچنین مىگفتم همه روزه به اندازه ده دامن، خرما کنار باغ بگذارند و پس از آن ده نفر اول مىخوردند و مىرفتند، ده نفر دیگر مىآمدند و مى نشستند و خرما مىخوردند و به هر نفر یک مشت پر خرما داده مىشد. و نیز دستور مىدادم براى همسایگان باغ، پیرمردان، پیرزنان ،کودکان، بیماران و زنان که نمى توانستند به باغ بیایند، براى هر نفرشان به اندازه یک مشت پر خرما ببرند. هنگامى هم که خرما رو به تمام شدن مىگذاشت، حق مسؤولان، واسطه ها و کارگران را مىدادم و بقیه خرماها را به مدینه بار مىکردم و باز در میان اهل بیوتات و خانوادهها و دیگر محتاجان و نیازمندان تقسیم مىنمودم و سرانجام به مقدار هزار دینار براى خودم باقى مىماند. کلاً محصول این باغ چهار هزار دینار مىشد. (10)
این انفاق و احسان امام صادق علیه السلام که در حدود سه هزار دینار مىشده، هر چند که در حد خود زیاد است، لیکن در مقایسه با میزان جود و سخاى اهل بیت چندان هم زیاد نیست. و مهمتر و چشمگیرتر در این جریانات، اهتمام امام به مردم و صله و احسان مداوام او در حق ایشان است ، و این نهایت بزرگوارى و عالىترین اخلاق انسانى است که امام در رابطه با خود چنین مىگوید:
گاهى شخص نیازمندى حاجت خود را پیش من مىآورد و من با سرعت تمام آن را انجام مىدهم که مبادا زمینه از بین برود و او خود بخود از من بىنیاز گردد.(11)
و این قطرهاى است از اقیانوس بیکران خلق و خوى عالى امام که در مورد احسان و محبت به مردم، رأفت، عطوفت و مهربانى را در نظر انسان مجسم مىسازد و رفتار امام با مردم طورى است که گویا مردم جملگى اعضاى خانواده و برادران و کسان او هستند و این امر شگفتى نیست و رهبر و امام در رابطه با امت خویش بایستى چنین باشد.
پى نوشتها
1- بحارالانوار، ج 47، ص 40.
2- «فرانى» نوعى نان گرد وکفلت؛ «خبیص» و «خبیصه» یعنى حلوا.
3- بحار الانوار، ج 47، ص 22؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 444.
4- وسائل الشیعه، ج 16، ص 445.
5- بحارالانوار، ج 47، ص 41؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 457.
6- وسائل الشیعه، ج 16، ص 458.
7- همان کتاب، ص 448.
8- همان کتاب، ص 449؛ اصول کافى، ج 2، ص 203.
9- بحارالانوار،ج 47، ص 38؛ و کشف الغمه، ج 2، شرح حال امام صادق علیه السلام.
10- بحار الانوار، ج 74، ص 286.
11- امالى شیخ طوسى، مجلس 31.