تاریخ ارسال:10:07 - 2016/11/29 شناسه: 1062

پنجم محرم-صفت اخلاص سید الشهداء (علیه السلام)

نویسنده: 
امام حسین علیه السلام
اولاً تعریف اخلاص چیست؟ اخلاص یعنی پاک بودن عمل قاطی نداشته باشد خدا میگوید اگر قرار هست عملی را انجام بدهید و یکی دیگر را شریک من قرار دهید من شریک خوبی هستم سهمیه خود را میدهم به او. خیلی شریک خوبی هستم خدا میگوید...

صفت اخلاص سید الشهداء (علیه السلام)

اعوذ بالله من الشیطان العین الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) الطیبن الطاهرین المعصومین المکرمین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»

دلم آگاهی از جایت ندارد            نشان از ردّ پاهایت ندارد

آقا

در این دنیا بد میدانم ای خوب     کسی تاب تماشایت ندارد

علامه بحر العلوم کنار میرزای قمی نشسته بود میرزا فرمود علامه یکی از آن تشرفاتت را به محضر امام زمان برایم بگو.

آقا فرمودند میرزای قمی یک شب رفتم مسجد سهله هوا بارانی بود کسی در حیاط مسجد نبود اما دیدم شبستان مسجد روشن است پر از نور است وقتی دم در شبستان رفتم کسی را ندیدم یک نگاهی کردم دیدم در محراب حجت بن الحسن ایستاده و نماز میخوانند. قربان نماز خواندت آقا.

میگوید ایستادم محو جمالش شدم نماز آقا تمام شد سلام کردم جواب عنایت فرمودند، فرمود بحر العلوم جلو بیا بابا، چند قدم رفتم ایستادم فرمود سید مهدی بحر العلوم جلوتر بیا یک مقدار دیگر جلوتر رفتم گفتم اسائه ادب نشه ایستادم. فرمود بحر العلوم ادب در امتثال امر مولا است بیا بابا، رفتم و رفتم کنار محراب خودم را انداختم روی قدمهایش دست و بازوی من را گرفتن از زمین بلندم کردن سر من را روی سینه مبارکش گذاشتند آقا ما که لیاقت نداریم جمالت را ببینیم اما امشب در این مجلس یک نگاهی به ما کن،

 یابن الحسن ،یابن الحسن ،یابن الحسن، یابن الحسن

هدیه به پیشگاه مقدس و منور آقا حجت بن الحسن العسکری(عج) و اجداد طاهرینش صلوات جلیل ختم کنید.

هدیه به محضر امام، شهدا، مراجع تقلید، علما و بزرگان و خیرین، اساتید، منسوبین به جمع حاضر، گذشتگان خودتان، گذشتگان از بانیان و خدمتگزاران اهل مجلس، و به جهت سلامتی همه شیعیان حضرت مهدی(عج) سلامتی مراجع، رهبر معظم انقلاب، سلامتی خودتان و خانواده شریف تان و شفای مریض هایتان و نزول باران و برکات الهی یک صلوات حسینی ختم کنید.

 وعده کردیم پنج تا از صفات بسیار عالی سید الشهدا را در این چند شب تقدیمتان کنیم.

یکی دیگر از صفاتی که خداوند متعال امام حسین (علیه السلام) را با این صفت به همه انبیاءمعرفی کرده و بعد از شهادت هم ائمه معصومین تمام مراحل این صفت را از امام حسین (علیه السلام) بیان کردند صفت اخلاص سید الشهداء (علیه السلام) است.

اولاً تعریف اخلاص چیست؟ اخلاص یعنی پاک بودن عمل قاطی نداشته باشد خدا میگوید اگر قرار هست عملی را انجام بدهید و یکی دیگر را شریک من قرار دهید من شریک خوبی هستم سهمیه خود را میدهم به او. خیلی شریک خوبی هستم خدا میگوید. کل عمل را برای او انجام بده. این صفت اخلاص را خدا به هر کسی نمیدهد در یک روایتی است حدیث قدسی است «الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِی» (بحار الانوار، ج67، ص249) اخلاص یک سری از اسرار من است اگر این اخلاص را در وجود خودت پیدا کردی نشانه این است که خدا شما را دوست دارد در همین روایت میگوید که هر کسی را که دوست داشته باشم این صفت را به او میدهم.

اخلاص مثل کیمیاست، کیمیا را شما به اگر به مس بزنید طلا میشود و باارزش میشود. اخلاص را به هر عملی بزنید، شما یک تیکه مس بی ارزشی را از زمین بردار و کیمیا بهش بزن طلا میشود وقتی که طلا شد باارزش میشود. کوچکترین عمل ریزترین عمل را اخلاص را بهش بزن میشود طلا.

عمل با اخلاص خیلی عجیب است ها، دو تا جوان رفته بودن در مجلس یکی از این مجلسی ها میگوید که از اول مجلس تا آخر این دو تا با هم حرف زدن و گاهی هم لبخند میزدند در مجلس امام حسین (علیه السلام) ما هم ناراحت شدیم بعدش هم شام خوردن و رفتند. شب خواب دیدم سید الشهداء (علیه السلام) و قمر بنی هاشم وارد مجلس شدند امام حسین (علیه السلام) به عباس فرمودند عباس جان اسامی مردم، اعضاء مجلسی ها را بنویس. قمر بنی هاشم شروع کرد به اسامی نوشتن، به اسم این دو نفر که رسید اسم را ننوشت. امام فرمود عباس جان چرا ننوشتی، گفت آقا از اول تا آخر مجلس همش گفتند و اصلاً توی مجلس نبودند.

آقا فرمود درست اما خواستند که بروند دم در مجلس چند تا استکان و نعلبکی بود همینطوری این به رفیقش گفت صبر کن من اینها را بگذارم کنار که پای کسی بهش نخوره. اسم این دو نفر را به عنوان عزادار.

 ببینید عمل قلیل است چند تا استکان را کنار گذاشتن چیزی نیست اما چون به خاطر چیزی دیگر این استکان ها را کنار نگذاشتند به خاطر امام حسین (علیه السلام) بود، سید الشهداء (علیه السلام) میگوید اسامی اینها را چه کار کنید بنویس.

اخلاص باید در همه کارها باشد «اخلصٍ نصیحة» نصیحیت میخواهی بکنی اخلاص داشته باش.

 اخلص العمل، عمل نصیحیت اخلاص میخواهد، اخلص التوبة، توبه میخواهی بکنی اخلاص میخواهد،

 اخلص العلم، علم یاد میگیری اخلاص داشته باش.

 خدا رحمت کند حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) را حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی میفرمودند آیت الله بروجردی یک روز فرمود: من یک ساعت و یک لحظه هم برای مرجعیت درس نخواندم .علمم هم برای خدا و اخلاص توش بوده یک لحظه تحصیل علمم هم برای غیر خدا نبوده است.

حدیث داریم عمل بدون اخلاص لغو و بیهوده است.

 ببینید «الْعَمَلُ کُلُّهُ هَبَاءٌ» (تصنیف غرر الحکم ودرر الکلم، ص155) تمام عمل بیهوده است «إِلَّا مَا أُخْلِصَ فِیهِ» آن مقداری عملی که در آن اخلاص است.

این توپ فوتبالی که جوانان با آن بازی میکنند، یک ساعت و نیم دنبالش میروند از این طرف میدان به آن طرف. حالا این توپ که اینقدر ارزش داره دست کدام تیم باشه خیلی ارزش داره این توپ را یک سوزن بهش فرو کن تمام باد این توپ خالی میشود بادش خالی میشود کل بازی بیهوده میشود.

تمام این عمل به این بزرگی یک بار هم اطعام داده خیلی مهم است اطعام شب ماه رمضان اما یک سوزه فرو کن توی این اطعامها باد تمام این اطعامها خالی میشود.

اخلاص در همه عمل حتی از پیغمبر اکرم هم اخلاص خواسته است آیهاش این است «إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً» (زمر / 11) پیغمبر میفرماید خدا من را تکلیف کرده ریزترین عملت باید اخلاص داشته باشد من هم گفتم چشم.

اگر ابراهیم خلیل الرحمان خانه ای میسازد که «الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ» (بقره / 127) آخرش میگوید «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا» خودت میدانی خانهای را که ساختیم هیچ چیزی غیر از تو داخلش نبود به خاطر همین خانه کعبه میشود همه مردم از تمام عالم میآید به دورش میچرخند، طواف کنند. یک مقدار اگر عدم اخلاص بود خانه تا حالا خراب بود. اخلاص برای پیغمبر اخلاص برای مردم.

حالا چند تا از نشانه هایش را بگویم قبل از اینکه بیام کاشان یک مجلسی بود منبر رفتم دو تا شهید آوردند توی مجلس یک مقدار هم صدایم خسته است و شما هم خسته هستید شنیدم امروز خوب عزاداری کردید.

امیدوارم که مثل همچین روزی در حرم حبیب بن مظاهر و سید الشهداء (علیه السلام) عرض ادب کنیم انشاء الله.

تا آخر سال همه شما برید کنار قبر حبیب بن مظاهر. هم شما خسته اید هم من. اما من به روی خودم نمی آورم شما هم نیاورید و گوش کنید.

 نشانه های اخلاص چیست؟ اخلاص چند تا علامت دارد من میخواهم علامتهایش را بگویم در کربلا هم بگویم که این علامتها را حسین چطوری پیاده کرد:

1. برای انسان مخلص کم و زیاد شدن اثر ندارد کم باشد مخلص است عمل کم باشد مخلص است اصلاً تعدد و کمیت نیست کیفیت مهم است. انسانی که هیئت میآید نباید برایش فرق کند فلان هیئت بالا شهر است یا پایین شهر است ما هیئتمان در فلان جاست و جمعیت بیشتر دارد و شما هیئتتان کمتر جمعیت دارد ما هیئتمان هر شب شام میدهند از شما نمیدهند. ما هیئتمان چهره دعوت کردن از سخنران و مداح شما دعوت نکردید... اگر اینها آمد وسط اخلاص چه میشود خدا حافظ میرود. کم بودن و زیاد شدن جمعیت ابدا کدام شلوغتر و کدام خلوتتر برای امام حسین (علیه السلام) هیچ فرقی ندارد فرمودند همه تان بروید آقا هفتاد و دو نفر مانده همه رفقتند گفت باشه اینها هم اگر میروند برند. شب عاشورا چراغها را خاموش میکنند به اینها میگویند شام بیایید. تعداد اصلاً برای انسان مخلص ملاک نیست ابدا. این یکی از نشانهها.

2. اگر انسان عمل خالصی را انجام میدهد هر کسی هم که ملامتش کند روش اثر نمیگذارد. کل افرادی که زمان انقلاب هی به امام میگفتند مگر میشود با توپ و تانک بابا بشین سر جات آقا سید روح الله دست بردار. ملامت افراد. سید الشهداء (علیه السلام) از مکه و مدینه که راه افتاد در مدینه ملامتش کردند باهاش صحبت کردند در مسیر راه تو مکه آمد بیرون و تا خود کربلا هی ملامت صحبت. یک جمله که فقط برای محمد حنفیه فرموده تو کار برای خداست فرموده محمد حنفیه لاتخف. میترسی ترس نداشته باش. ملامت اینها برای من هیچ.

3. آدم مخلص به این افراد فرق نمیگذارد. فرق نمیگذارد کسی که مخلص است این آقا تو هیئت ماست این آقا نه جزء هیئت ما نیست. این آقا تو اداره رفیق من هست. این آقا رفیق من نیست. برای این آقا پارتی بازی کنیم پشت میز نشسته برای این آقا نکنیم.

اگر مخلصید این آقای رفیقت با آن غریبه نباید هیچ فرقی برایت داشته باشد.

 سید الشهداء (علیه السلام) این قضیه را در کربلا چطوری پیاده کرد. کسی که رنگش سیاه بود با کسی که سفید بود فرقی نداشت. کسی که امیر و سالار لشکر بود مثل حر مثل حبیب با آنی که سرباز بود آنی که آزاد بود با آنی که بنده بود آنی که قبلش دشمنش بود مثل حر آنی که قبلاً دشمن نبود مثل حبیب از سالهای سال دوست سید الشهداء (علیه السلام) و امیر المؤمنین (علیه السلام). بین همه اینها پیش سید الشهداء (علیه السلام) در مقام عمل و ا خلاص هیچ فرقی نداشت. همه را سرش را به دامن گرفت و همه را نوازش کرد همه را خون های پیشانی و چشمانشان را پاک کرد.

 فرق نباید بگذاریم. همه اینها در مرحله زندگی هم میآید. آقا بین این داماد و آن دامادت. این یکی ثروتمند هست و دیگری فقیر. نباید فرق بگذارید. این دخترت یک مقدار زیباست و آن یکی ندارد فرق نباید بگذارید. این عروست یک مقدار جلوه دارد او ندارد نباید فرق بگذارید. این برادرت یک مقداری دست به دهانت میگذارد او نمیکند نباید فرق بگذارید.اخلاص وقتی قرار باشد همه را دعوت کنید در منزل و مهمانی بدهید هی جلوی ارادتت بیشتره بیشتر نگذار اخلاص داشته باشد. سوم آدم مخلص بین افراد فرق نمیگذارد.

4. فقط برای خدا باشد یک مثقال ذرةٍ یک میلیارد یم مثقال ذرةٍ توی این لیوان آبی که اینجا گذاشتن خیلی هم پر هست شما یک دانه مگس بیاندازید توی استکان چایی مگس بیانداز آقا یک خورده از مگس هست وزنی ندارد آب زیاد است اما کسی حاضر نیست بخورد.

اخلاص در عمل هم همین طور هست اگر عملی خالص و بزرگ اما یک مگس انداختی در آن خلوصش میپرد تمیزی و نظافت و پاکی اش میرود.

یک مثال: از روایات و تاریخ مثال بزنم. در جبهه کسی شهید شد، آمدند عرض کردند یا نبی الله شهید شد. آقا فرمود شهید نیست. گفتند آقا شهید شدند. فرمود نه نیست. الآن جبرئیل به من خبر داد این آقا طمع کرده برای اسب این شخص گفت الآن میروم به خاطر اسبش میکشمش و اسب یا الاغش را غنیمیت میگیرم سوار شد به نیت اسب و یا الاغ رفت کشته شد اسمش را گذاشتن قتیل الحمار. کشته خر.

 کشته ای که به خاطر چی رفت. اخلاص نیست. به خاطر فقط صرفاً خدا باید باشد. امام حسین (علیه السلام) به خاطر قدرت و سلطنت نرفت به خاطر پول نرفت، تمام تمام آخرین حرف سید الشهداء (علیه السلام) آخر همیشه حرف لب و حرف اساسی را آخرین لحظه بهش گفت «الهی رضاً برضاک» و حرف آخر را بشنو اخلاص همش.

5. برای مخلص نوع کار فرق نمیکند حالا تو آبدار خانه مجلس سید الشهداء (علیه السلام) یا پای دیگ یا پای کفش کن یا بانی یا خدمتگزار باشد یا تو مجلس نشسته باشد فرقی نمیکند برایش. هیچ فرقی برایش نیست.

 شب عاشورا هم اینها برایش فرق نمیکرد یکی داشت نماز میخواند چهار تا داشت شمشیر تیز میکردند و چند تا داشت شوخی میکردند چون خیمه حسین است و اخلاص همه این کارها فرق نمیکند شمشیر تیز کند یا شوخی کند و بخندد فرق نمیکند اخلاص. نوع کار برات فرق نکنه. حالا به من میگوید مادر در خانه نان میخواهد من نان بگیرم من فقط میتوانم یک بازدید و ملاقات کنم از مادر و یک پولی بدهم من که نباید نون بگیرم نوع کار نباید برایت فرق کند.

6. انتظار نداشتن مدح دیگران. ما نباید منتظر باشیم کسی تعریفمان بکند. امام حسین (علیه السلام) منتظر نبود که حالا که ما میروم کشته میشوم خب کسی هست تعریف کند آخر معقول نیست یک نفر همه هستی اش را بدهد تا کسی تعریفش کند اصلاً معقول نیست. اگر کسی که ریایی کار انجام میدهد اگر کاری انجام بدهد میخواهد باشد که بشنود مدح دیگران را.

امام حسین (علیه السلام) که داره میرود، «إِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً (هر چیزی یک واقعیت دارد) وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقَّ حَقِیقِیَّةِ الْإِخْلَاصِ حَتَّى لَا یُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِ اللَّه‏» (مشکات الانوار، ص11) حقیقت اخلاص این است که خوشت نیاید تعریفت کنند. مصادیق در ذهن زیاد است وقت نیست. چند تا علامت دیگر هم باید بگویم تا تمام شود. هی داستان و روایت در ذهن خطور میکند نمی شود چون وقت نیست.

شما نگاه کنید یک ضربه بود در جنگ خندق مگر یک ضربه بیشتر بود. یک ضربه امیر المؤمنین (علیه السلام) میزند به خاطر اخلاص پر پر پرش. این ضربه امیر المؤمنین (علیه السلام) را خدا میگذارد در یک کفه ترازو و عبادت جن و انس تا قیامت را میگذارد در طرف دیگه کفه میگوید این ضربه سنگینتر از اینهاست. خیلی ها.

 تمام نماز شب نمازشب خوانها تمام روزه روزهگیرها تمام حج عمره و زیارت زیارتخوان ها تمام دعاهای دعاکن ها همه اینها از اولیاء و اوصیا و انبیاء همه را بگذار در یک کفه، یک ضربه امیر المؤمنین (علیه السلام) روز خندق «ضربة على یوم الخندق (بگذارید این طرف) أفضل من عبادة الثقلین» (ارشاد القلوب، ج2، ص78) چه کار کرده؟

 الله اکبر آن نامه ای که در صلح حدیبیه پیغمبر اکرم داشتند برایش مینوشتند آن آقای کاتبی که داشت مینوشت گفت آقا نوشتم «محمد رسول الله(ص)» آقا فرمودند صبر کن صبر کن، آقا چرا، فرمود آن رسول الله(ص) را پاکش کن بنویس عبد الله. تا این کار با اخلاص را رسول خدا کرد آیه نازل شد «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه‏» پیغمبر خودش را پاک کرد خدا هم مطرحش کرد. اخلاص را دیدید. خودت را پاک کن مطرح میشی. ما مشکلمان این است که پا روی اسم خودمان نمیتوانیم بگذاریم.

7. آدم مخلص جرأت دارد. جرأتش خیلی زیاد است چون مخلص است جرأتش واویلاست، شجاعتش واویلاست، شما بگویید لیلة المبیتی که امیر المؤمنین (علیه السلام) جای پیغمبر خوابیده تاریک آن موقع لامپ نبوده اتاق تاریک تمام این دشمنانی که وارد میشود همه شمشیر برهنه و همه نقاب دارد همه دشمن و عصبانی همه هم قسم شدند رفتند به مجرد اینکه رسیدند پای بستر شمشیرها بره بالا و بیاد پایین تمام. یک درصد امیر المؤمنین (علیه السلام) احتمال نمیدهد خلاف شود.

 آقا میگوید رفتن کشته شدن تمام. اما خیلی جرأت دارد شما باشید این کار را میکنید، نمیکنید جبرئیل و میکائیل درجا زدند در همان لحظهای که امیر المؤمنین (علیه السلام) در بستر خوابیده بود خدا خطاب کرد جبرئیل و میکائیل بین شما عقد اخوت بسته ام قبول؟ قبول. حالا کدامتان حاضرید جانتان را فدای دیگری کنید جبرئیل تو حاضری جانت را فدای میکائیل کنی؟ نه، میکائیل را دوستش دارم اما نه. آقای میکائیل جبرئیل خوب است؟

 بله امین وحی است عقد اخوت هم بستم برایتان حاضری جانت را برایش فدا کنی؟ نه نه.

خطاب رسید حالا برید روی زمین نگاه کنید وصی مصطفی خلیفه به حق نگاه کنید در بستر پیغمبرم خوابیده و هیچ گونه ترسی ندارد جرأت را ببین اخلاص در عمل.

 اخلاص که آمد جرأتت میرود بالا اگر اخلاص بیاد نمی ترسیدید، امام حسین (علیه السلام) در مقابل آقا بهش گفتند آقا بیش از سی هزار جمعیت آن طرف هست ؟ گفت باشه، خیلی جرأت دارد سید الشهداء (علیه السلام) بله یکی از صفات شجاعت است که حیف نمیشود در یک شب برایتان بگویم. اگر وقت شد شب عاشورا یک مقداریش را برایتان بگویم. شجاعتش واویلا بود تاریخ مسعودی و ناسخ التواریخ و دیگران را بخوانید وقتی حمله میکرد سید الشهداء (علیه السلام) این لشکر را میراند به بیابانها متفرق میکرد میکشاند از خیمهگاهشان آنجایی که اقامتگاهشان بود رد میکرد هولشان میداد میرفت آن عقب چند هزار را کشت سید الشهداء (علیه السلام). حالا این سید الشهداء (علیه السلام) با این همه شجاعتش اما بهش میگویند سی و سه هزار میگوید باشه. میکشنت، باشه اصلاً آنها برای من آمدهاند شما بروید.

8. آدم مخلص رنگی نمیشود. قرآن میگوید مثل شیر میماند شیری که شما میل میکنید. شیری که از میان پوست و گوشت و خون عبور میکند از میان اینها عبور میکند اما وقتی از سینه مادر بیرون میآید رنگ نگرفته سفید بیرون میآید برای این طفل. یک آدم مخلص از میان جامعه عبور کند تمام این کثافتهای اجتماع از همه طرف بهش حمله میکنند اما این انسان خالص مثل شیر مصفا و سفید بیرون میآید.

یک خانم اگر نگاه نکنه چشم و همچشمی نکنه حالا خواهرم برای بچش سای بای ساید گرفته خواهرم یک یخچال گرفته شش نفر تشییع جنازه باید بکند این یخچال را بیاره. ما که نمیتوانیم نگیریم، نمیدانم فلان تشکیلات رفاهی را گرفته ابدا از میان تمام این چشم و همچشمی های خون و گوشت و پوست و استخوان که رد بشه انسانی که مخلص است میگوید باشه رو سفید بیرون میآید.

9. آدم خالص توقع از کسی برای جزا ندارد. امام حسین (علیه السلام) از کی توقع دارد؟ گفتند اینها که اینجا هستند کدامشان کاری ازشان میآید. صلواتی مرحمت کنید.

آدم خالص از کسی توقع ندارد جزا از کی بگیرد سید الشهداء (علیه السلام) آنهایی که سی و چند هزار جمعیت لشکر دشمن هستند اینها هم که 72 نفر هستند و همگی کشته میشوند از کی جزا.

 ببین آقا گاهی وقتها یک آب دادن خدا در قرآن پر رنگش میکند. وقتی که شورای نظامی تشکیل داد فرعون و حکم اعدام موسی بن عمران را صادر کرد «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ» (قصص / 21) قرآن میگوید موسی فرار کرد از مصر آمد مدین. مدین کجاست؟ شعیب آنجاست وقتی آمد وارد دروازه مدین شد خسته و کوفته و گرسنه یواش یواش آمد سر یک چشمهای دید چند تا جوان ایستاده گوسفندانش را نوبت به نوبت آب میدهند اما دو تا دختر آن گوشه با چند تا گوسفند تک و توک ایستاده موسی هم خسته و کوفته و گرسنه و کلافه به قول من و شما . متوجه شد اینها راه نمیدهند آنها هم به خاطر حجاب و عفت آنجا وایستاده معطل. آمد جلو سر زیر گفت این گوسفندان را میخواهید آب بدهید. گفتند بله. «فَسَقى‏ لَهُما» (قصص / 24)

 قرآن میگوید این چند تا گوسفند را از این خانمها گرفت آورد لب چشمه آب داد و بعد برد و گفت به سلامت. قرآن یک آب دادن این طوری را «فَسَقى‏ لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ» بعد که آب داد آمد زیر یک سایهای نشست خسته، جریانی دارد برید بخوانید.

اما یک آب دادن ببین خدا پررنگش میکند جزا از این دو دختر نمیخواهد جزا از کسی نمیخواهد نمیگوید باباتون کیه آنها آمدند گفتند بابای ما شعیب است. کرایه نمیخواهد. سید الشهداء (علیه السلام) از کی، امام حسین (علیه السلام) بدون توقع کار کرد.

10. آدم مخلص باور دارد عزت مال خداست. دو تا سه تا جمیعاً بیشتر در قرآن نداریم «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً» (یونس / 65) «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً» (بقره / 165) این دو تا. هم قدرت دست خداست هم عزت. دنبال چی هستید؟ چرا خم و راست میشوید خودش خم شدنی است خودش شکستنی است چرا برایش خم میشوید؟.

11. انسان خالص اضطراب ندارد. اصلاً مضطرب نیست نمیترسه. دو سه تا سربازی که امام را میبردند تهران داشتند مثل بید میلرزیدند آقا سفت نشسته بود. شب عاشورا امام حسین (علیه السلام) فرمود پاشید برید نرفتند بعد 5 دقیقه دو سه خط هست 5 دقیقه هم نمیشود. 5 دقیقه امام حسین (علیه السلام) سخنرانی دارد. گوش کنید خیلی قشنگ است. 5-6 دقیقه امام حسین (علیه السلام) سخنرانی دارد. وسط این 5 -6 جمله یه نگاه کرد دید بشیر با بغل دستیاش کلنجار میرود بشیر دست بغلی را گرفت گفت حالا بعداً گوش بده به آقا. آقا گفت بشیر گفت بله، چی بابا؟ بشیر گفت چیزی نیست. آقا فرمود نه چی شده؟

 گفت آقا این بغل دستی من به من گفت بشیر ما که حالا خدمت سید الشهداء (علیه السلام) نشستیم و خبر نداریم شنیدی چی شده؟

 گفت نه. گفت پسرت را اشرار به اسیری گرفتند. آقا سید الشهداء (علیه السلام) فرمودند که بشیر چند تا پسر داری؟ گفت آقا همین یک دانه؟ آقا فرمود بشیر بلند شو برو پسرت را آزاد کن.

 گفت آقا بروم اصلا نمیروم. آقا گفت پول بهت میدهم برو پول بده پسرت را آزاد کن مادرش هم منتظر هست چشم انتظار هست؟ گفت نمیروم بروم کجا.

آقا خیالش را راحت کرد گفت بشیر به خدا قسم دم در بهشت میایستم تا شما را ببرم داخل. گفت به خودت قسم اگر تمام این درندگان این سی و چند هزار درنده کربلا که من را قطعه قطعه کنند دوباره خدا مرا زنده کند دوباره میآیم به رکابت کجا برم. پسرم اگر کشته بشه میاد پیش خودم، همین امروز میخواهیم بریم فردا میریم اگر هم آزادش کند میرود پیش مادرش. چرا اضطراب تکان نخورد از جایش.

 سید الشهداء (علیه السلام) آرام ترین لحظاتش را در ایام کربلا، نگاه نکنید اینها اتمام حجتهای سید الشهداست.که میگوید بابا نکشید من را. نکشید نه اینکه اضطراب داره میخواهد که اینها جهنم نروند. میخواهد اتمام حجت کند که اگر یک تعداد نیمه پاک و پاک وجود دارد بیاد این طرف یا بروند. اضطراب یعنی چه اضطرابی ندارد.

 برای همین نگاه کنید صبح به قول امروزیها خیلی ریلکس خیلی آرام صبح بلند میشود مؤذن تا آمد اذان بده گفت علی اکبر بابا امروز صبح تواذان بده. علی اکبر اذان داد. ظهر که شد حالا اگر ماها باشیم اضطرابی داریم مضطربیم تشویشی لرزشی آقا فرمود مؤذن اذان بگوید. اذان گفتن. حالا اذان نمیخواهد تندی نماز بخوان. نه گفت اذان بگید. اذان که گفت اقامه را هم سید الشهداء (علیه السلام) گفت. نماز میخواند سر وقت میخواند به جماعت می خواند اذان میگوید اقامه هم میگوید. سر این نماز هم کشته میدهد. آرامش از این بالاتر سراغ دارید. من اگر دوچرخه ام را در مغازه بدزدند و مؤذن اذان بگوید الله اکبر الله اکبر. دوچرخه من را دزدیده اند آرامش من از دست میرود تا بعد از ظهر ساعت 5 بعد از ظهر میگوییم ای وای از ظهر تا حالا نماز نخواندیم دنبال دوچرخه ام بودم. ببین تفاوت ره از کجای تا به کجاست. اخلاص را ببین چه کار میکند.

12. انسان با اخلاص برای مدرک کار نمیکند. قرآن یک دانه مثال را حلوا حلواش میکند «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» (تحریم / 11) زن فرعون برای خدا کار میکند مدرک هم نمیخواهد. خدا ضرب المثلش میکند در قرآن میگوید آیا مردها فکر نکنیه شماها نه یک زن هم میتواند الگو باشد. یک زن هم میتواند اسوه و امام باشد در اخلاص. زن پادشاه به تعبیر خودشان زن خداست فرعون دیگه.

برای مدرک نباشد دیگه الآن گفتم

حالا اگر در حوزه ها و دانشگاه های ما اعلام کنند بسمه تعالی از فردا از روز شنبه استاد هست دانشگاه هست کتاب هست درس هست مدرک نیست.

از این چند هزار نفر چند میلیون نفر دانشجو و چند هزار طلبه چندتاش سر درس میروند؟ برای مدرک نیست.

 امام حسین (علیه السلام) برای مدرک کار نکرد. آخرش هم بگویم بعد روضه بخوانم. آدم مخلص انگیزه دارد. انگیزه خیلی مهم است.

 یک مثال ببینید سه نفر کنار هم نشسته، انگیزه خدایی، انگیزه خدایی سه نفر کنار هم نشسته اند یک لیوان آب میاورند به این میگویید بفرمایید آب. میگه برو ببینیم. قهر کرده، دومی میگویید بفرمایید میگوید آب میل ندارم، سومی میگوید آقا بفرمایید آب، میگوید برو بده به چهارمی، چهارمی از من تشنهتر است. سه نفر آب نخوردن. اولی قهر است. دومی میل ندارد. سومی انگیزهاش این است که سیر کردن یکی دیگر است.

 خداوند میگوید این را ثواب مینویسم اما آن دو هیچ. سه تا آب نخورده و هیچ حرکتی هم. انگیزه، انگیزه داشته باشد «وَ حَالِی فِی خِدْمَتِکَ سَرْمَداً» (دعای کمیل /زاد المعاد، ص64) تو راه خدا همه جوری انگیزه برای خودش ایجاد کند. به تعبیر بعضیها سه نفر چاقو میزنند، یکی میشود لات محل زندانش میکنند. یکی میشود قصاب محل پولش میدهند. یکی میشود جراح که هم پولش میدهند هم نوکرش میشوند و مدیونش میشوند. سه تا چاقو.

خدا رحمت کند مرحوم کمره ای رادر کتابش مینویسد اینهایی که کربلا آمدند امیرها قبلاً آدم بیدینی نبودند میگوید بابا اینها بعضیهایشان فرماندهان و استانداران و فرمانداران امیر المؤمنین (علیه السلام) بودند.

 شبث بن ربعی فرمانده جناح چپ صفین علی است.

همین شمر ملعون همین جانباز صفین است.

انگیزه خراب میشود. این می آید قاتل مستقیم سید الشهداء (علیه السلام) آن هم میشود فرمانده سنگ اندازها به حسین پیاده هایی که سنگ میزند به سید الشهداء (علیه السلام).

اخلاص چه میکند و انسان را به کجا میکشاند که خدا روز به روز به خاطر یک کار با اخلاص سید الشهداء (علیه السلام) در فاصله 4 یا 5 ساعت، 4 یا 5 ساعت نه صد سال و دویست سال 4 - 5 ساعت قیام سید الشهداء (علیه السلام) از صبح عاشورا تا بعد از نماز دو سه ساعت بعد از نماز چه کار میکند که میلیونها سال هم بگذرد روز به روز هم پرترش میکند این اخلاص سید الشهداء (علیه السلام) است.

 السلام علیک یا مسلم بن عقیل

امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود امام حسین (علیه السلام) فرمود من مسلم را به دو جهت دوستش دارم. یکی به خاطر اینکه پسر عقیل است یکی به خاطر اینکه اخلاص دارد. عقیل مورد علاقه امیر المؤمنین (علیه السلام) بود مسلم مورد علاقه سید الشهداست.

پیغمبر فرمود من عقیل را به دو جهت دوست دارم یکی چون پسر ابوطالب هست یکی به خاطر خودش. مسلم سفیر حسین است کوفه آمده اما یک لحظه از یاد حسین غافل نیست. از آن ساعتی که پشت سرش را خالی کردند هی به فکر سید الشهداست هی زمزمه میکند میگوید حسین کوفه نیا. قدم به قدم که شمشیر میزند میگوید یکی به حسین خبر بده حسین جان کوفه نیا به حسین بگید اگر میخواهی بیایی اهل بیتت را کوفه نیار. قدم به قدم که جلو میرود به یاد حسین است وقتی که دستگیرش کردند آب برایش آوردند نتونست بخوره لبان و دندانش را زخمی کرده بودند ظرف پر از خون میشد. تو این عمل اقتدا به حسین کرده. مسلم نتوانست آب بخورد برای اینکه حسین هم لب تشنه. مردم گفتند مسلم را دستگیرش کردند مهمان است آزادش میکند بعضیها گفتند مسلم نماینده حسین است زندانش میکنند. یک عده پایین دیوار دار الاماره منتظرند ببینن چه خبر میشود همین جور که منتظر بودند یک وقت دیدن یک بدنی بی سری از بالای دار الاماره روی زمین. همه بگید یا حسینیا حسینیا حسین

صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبد الله نسئلک وندعوک بسمک الاعظم یا الله یا الله

خدایا ما را ببخش و بیامرز

به حق زینب فرج مهدی را برسان

به حق مسلم بن عقیل باران و برکات و رحمتت را بر ما نازل فرما

کشور ما، ملت با کرامت ما، رهبر عزیز ما، جوان ها، نوامیس، خدمت گزاران، حضار محترم مجلس محافظت بفرما

پروردگارا امام، شهدا، امواتمان را غریق رحمتت فرما

شر دمشنان را به خودشان برگردان

برحمتک یا ارحم الراحمین