پایگاه تخصصی منبرها

عزت نفس چیست؟

تاریخ انتشار:
آئین اسلام، حفظ عزت و کرامت انسانى را در تمام مراحل زندگى، مدنظر قرار داده است و تخلف از آن را پائین‏تر از شأن و اعتبار یک مسلمان واقعى دانسته است فى المثل فقهاى اسلام در باب تهیه آب وضو، در جائى که تهیه آب، مشکلاتى دارد فرموده ‏اند:فرد نمازگزار مى ‏بایست
عزت نفس چیست؟

عزت نفس چیست؟

اینک یه به سراغ تحلل عزت نفس و مناعت طبع مى‏رویم نخست آن کلمه را در کلام خدا جستجو مى‏کنیم و در قرآن مجید به این کلمه عزیز و نفیس مى‏رسیم جانى که خداوند متعال، خود و رسول و مؤمنان خویش را با آن صفت عالیه مى‏ستاید و مى‏فرماید: ولله العزه و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقون لا یعلمون(3)عزت و بزرگوارى از آن خدا و رسول خدا و مؤمنان مى‏باشد ولى منافقان نمى‏دانند و چه مى‏فهمند که عزت چیست؟ و غریز واقعى کیست؟

عزت در مقابل ذلت بالا گرفتن مقام شامخ روح، و آلوده نساختن آن با مطالع پست دنیوى، و حراست نفس از آلوده شدن با زخارف ناچیز مادى و خواهشهاى زودگذر نفسانى است. فرد عزیز آنست که خود را از پستى‏ها، حقارت‏ها، دنائتهاى نفس دور نگهدارد و آنچه برخلاف شأن رفیع نفس نفیس اوست بجا نیاورد و هرگز تن به پستى و خوارى که پائین‏تر از شأن و مقام اوست در ندهد خواه در امور دینى باشد یا امور دنیوى.

این کلمه در میان واژه‏هاى ارزشى آنچنان از شأن و اعتبار والائى برخوردار است که خداوند متعال این کلمه و اشتقاقات آنرا از قبیل: عز، یعز، أعز، عزیز، عزت را دقیقا یکصد و نوزده مرتبه (119) در قرآن مجید به کار برده است‏(4)و این اهتمام خاص الهى نشان مى‏دهد این صفت اخلاقى از تعالیم عالیه قرآن مجید و از پیام‏هاى خاص و عزت بخش و سعادت آفرین آن کتاب آسمانى مى‏باشد. امام حسین (علیه السلام) که خود تربیت یافته قرآن و بزرگ مروج و مبلغ آن بود این صفت کمالى را از آن مبده وحى و منشاء حیات روحى دریافت نموده است. و خود در تمام مراحل زندگى پابند فرامین و اصول عزت نفس و بلندى طیع و آقائى و سیادت روحى بوده است.

حفظ عزت در کلام فقهاء

آئین اسلام، حفظ عزت و کرامت انسانى را در تمام مراحل زندگى، مدنظر قرار داده است و تخلف از آن را پائین‏تر از شأن و اعتبار یک مسلمان واقعى دانسته است فى المثل فقهاى اسلام در باب تهیه آب وضو، در جائى که تهیه آب، مشکلاتى دارد فرموده ‏اند: فرد نمازگزار مى‏ بایست قبل از انجام فریضه نماز به هر ترتیبى که باشد آبه به دست آورد و وضو بسازد اگر چه تهیه آب نیاز به تفحص و گشتن در حول وحوش و اطراف خویشتن باشد باز لازم است تا چند میل تفحص نماید و اگر نیازمند پرداخت پول کلان هم بوده باشد و طرف توان پرداخت آن را داشته باشد مى‏بایست پول را بپردازد تا مجبور به تیمم نگردد ولى اگر تهیه آب نیازمند تمنا و خواهش از یک فرد لئیم و خسیسى بوده باشد که صد در صد احتمال پذیرش داده نمى‏شود فقهاى اعلام بالاتفاق فرموده‏اند: لازم است تیمم نماید و از فرد لئیم در خواست رفع نیاز ننماید و یا این آیه استدلال کرده ‏اند: ولله العزه و لرسوله و للمؤمنین فرد مؤمن و خداجوى نمى‏بایست عزت و اعتبار و شأن والاى خود را ذلیل و خوار سازد هر چند در ارتباط با یک عمل عبادى و در ارتباط با مقام بندگى و ستایش الهى بوده باشد.(5)

اینک نمونه هایى از اعمال و مواد زندگى آن بزرگوار را که عزت و بزرگوارى در آنها موج مى‏زند و سرشار از بلند نظرى‏ها و بلند طبعى‏ها است بازگو مى‏نمائیم:

1) نمونه اول از عزت نفس و مناعت طبع:

نوشته ‏اند: بین امام حسین (علیه السلام) و معاویه در مورد قطعه زمینى واقع در ذى مروه اختلافى رخ داد معاویه مى‏خواست حق آن حضرت را نکول کند و حسین (علیه السلام) با آن فطرت ذاتى و با آن خصلت حق جوئى و ظلم ستیزى که داشت حاضر نبود که زیر بار زور و تعدى رود امام (علیه السلام) خطاب به معاویه فرمودند: که باید یکى از سه پیشنهاد مرا بپذیرى: یا حق مرا خریدارى کنى یا آن را به خود من برگردانى یا میان من و خود ابن عمر یا زبیرین عوام را داور قرار دهى و اگر این پیشنهادها را قبول نکنى آن گاه شمشیر خود را کشیده از مردم دعوت بهحلف الفضول(6) خواهم نمود.

سپس حسین بن على (علیه السلام) از مجلس معاویه با خشم و غضب بیرون رفت معاویه که از اخلاق و شجاعت و شهامت و عزت نفس او با خبر بود پیغام داد که من زمین را از تو مى‏خرم، قیمت آن را دریافت نما!

فرهاد میرزا مى‏افزاید: عبدالله بن زبیر پیش معاویه آمد و از حسین (علیه السلام) تأییدیه گرفت؟ و امام پیشنهاد نخستین خود را پذیرفت و زبیر مزرعه را فروخت و به حضور امام (علیه السلام) آمد و گفت کسى بفرست تا قیمت آن را از معاویه دریافت نماید.(7):

2) در مجلس ولید [فرماندار مدینه‏]:

هدف آن بود که امام (علیه السلام) بیعت یزید را بپذیرد و بر اطاعت او گردن نهد او در آن مجلس که جمعى از بنى اعمام و فرزندان و برادران نیز همراهش بودند صریحاً بیعت یزید را نپذیرفت و با مروان بن حکم سخت برخورد نمود و فرمود: آیا شخصى در شرائط من، رواست که با فرد شرابخوار و معلن فسق و فجور بیعت نماید؟ امام (علیه السلام) با تندى آن مجلس را ترک فرمود و عازم مکه گردید تا راه را جهت وصول به مقصد الهى خویش، هموار سازد. از سخنان آن بزرگوار در آن مجلس آمده است.

انا اهل بیت النبوه، و معدن الرساله، بنا فتح الله، و بنا ختم. یزید فاسق فاجر، شارب الخمر، قاتل النفس المحترمه، یعلن بالفسق والفجور، مثلى لایبایع مثله و لکن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون أینا أحق بالبیعه و الخلافه؟.

ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم خداوند به نام و احترام ما دفتر خلقت را باز گشوده است و با نام ما هم ختم مى‏فرماید و یزید فرد فاسق و فاجر و شرابخوار علنى و قاتل مسلمانان بى گناه مى‏باشد مسلمانانى که اسلام خون آنان را محترم شمرده است او شخص متجاهر به فسق و گناه است و فردى در رتبت و منزلت من، با چنین فرد فاسق و فاجرى، بیعت نمى‏کند شب را به روز برسانیم و تأمل و اندیشه در عواقب امر نمائیم تا ببینیم کدامیک سزاوار بیعت و مقام خلافت هستیم؟(8)

3) نمونه سوم:

ابن هشام مى‏نویسد: بین حسین (علیه السلام) و ولید بن عقبه در خصوص مالى اختلافى رخ داد ولید حاکم مدینه بود مى‏خواست از قدرت خود، سوء استفاده نماید، و حق امام را ضایع سازد حسین (علیه السلام) به او گفت: به خدا سوگند! اگر از قدرت و اعتبار خود سوء استفاده کنى شمشیر مى‏کشم در مسجد پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مردم را به حلف الفضول فرا مى‏خوانم عبدالله بن زبیر که پیش ولید نشسته بود از حسین (علیه السلام) حمایت کرد و گفت: به خدا قسم اگر حسین (علیه السلام) دعوت به حلف الفضول نماید من هم شمشیر خود را به نفع او از غلاف بیرون مى‏کشم و گروهى از صحابه به حمایت حسین برخاستند ولید با مشاهده این اوضاع مرعوب گردید و دست از تعدى برداشت(9).

4) نمونه چهارم:

باز نوشته ‏اند: ولید (فرماندار مدینه) بار دیگر به مزرعه حسین (علیه السلام) تجاوز کرد ابو عبدالله مى‏دیدند که او به زور حکومت و قدرت متکى است او را از پشت قاطر به پایین کشید عمامه ‏اش را به دور گردنش پیچاند و صورت او را به خاک سیاه مالید در حالى که مروان بن حکم شهر بانى مدینه نیز حضور داشت او به حسین (علیه السلام) اعتراض نمود و گفت: اى حسین! این نخستین تجاوزى است که از سوى رعیت به مقام حاکم انجام مى‏گیرد ولید متوجه شد که مروان سوء نیتى دارد و مى‏خواهد از آب گل آلود ماهى بگیرد گفت: حق با حسین است من متجاوز بودم امام (علیه السلام) فرمود: حالا که تو صریحاً اقرار به حق نمودى، مزرعه را به تو بخشیدم.(10) با نقل این نمونه‏ها به ذهن خواننده خطور نکند که امام حسین (علیه السلام) با زور و قدرت هم بى سرو کار نبوده است؟ پاسخ این خطور ذهنى آن است که اصولاً مخالفان امام (علیه السلام) اهل منطق و کلام نبودند و افرادى که صلاحیت درک منطق را ندارند چاره‏اى جز توسل به زور و استمداد از سلاح معمول خودشان وجود ندارد از این رو امام (علیه السلام) به چنین وسائل لازم، متشبث بود.

5) در محاصره سپاه یزید:

البته حضور او در مجلس ولید بن عقبه در معیت اصحاب، یاران و بنى اعمام خود بود آنان که همگى منتظر فرمان امام (علیه السلام) بودند امام موقعیت باریک و شرایط حساس، و خورد کننده ‏اش، لحظه‏ اى بود که امام (علیه السلام) کاملاً در محاصره سپاه یزید قرار داشت سرنوشت حیات و بقاى ظاهرى او در گرو تسلیم شدن یا امتناع از بیعت با یزید بود اینجا است که تجلى بارز عزت نفس و مناعت طبع، شکوه و جلال خاص خود را نشان مى‏دهد و با کلمات تاریخى و سخنان جاودان، عزت نفس و مناعت طبع و امتناع نفس خویش را اعلام مى‏دارد جائى که مى‏فرماید: ألا ان الدعى قد رکزنى بین اثنتین: بین السله والذله، هیهات منا الذله! یأبى الله ذالک و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت، و أنوف حمیه و نفوس أبیه من ان نؤثر طاعه اللثام على مصارع الکرام.

آگاه باشید این پسر خوانده فرزند پسر خوانده مرا بین دو امر سرنوشت ساز، مخیر ساخته است: با شمشیر کشیدن و جنگیدن یا قبول ذلت و پستى، ولى ذلت و پستى از ما خاندان بدور است زیرا خداوند، رسول خدا و مؤمنان آنرا روا ندانسته‏ اند و آغوش‏هاى پاک مادران و انسانهاى وارسته و نفوس با عزت نیز هرگز روا نمى‏ شمرند که ما طاعت لئیمان و افراد پست را بر کشتارهاى کریمانه، مقدم بداریم. در این سخن نورانى که شعار ابدى و جاودانى امام حسین (علیه السلام) را نشان مى‏دهد به همین آیه مبارکه اشارات رفته است جائى که خداوند متعال مى‏ فرماید: ان العزه لله و لرسوله و للمؤمنین ولکن المنافقون لا یعلمون.

الگوى شیعیان و دوستداران‏

این روحیه مناعات طبع و عزن نفس، به شیعیان و دوستداران آن بزرگ نیز سرایت کرده است دوستداران آن بزرگوار در سر تا سر جهان، به پیروى از رهنمودها و ارشادات علمى و عملى آن بزرگوار، گام سپرده‏اند قابل تعمق است دانسته باشیم که بیشترین نهضت‏ها و حرکت‏هاى اسلامى نوعاً در سر تا سر جهان اسلام، از سوى پیروان و شیعیان آن امام همام (علیه السلام) صورت پذیرفته است چون شیعیان و پیروان آن بزرگوار با پیروى از این پیشواى سربلند، هرگز زیر بار ذلت و خوارى نرفته‏اند. عزت و افتخار حسینى (علیه السلام) ایجاب مى‏کند که پیروان و دوستداران آن پیشواى راستین، مصونیت معنوى و داخلى خود را حفظ کنند و نه تنها حالت انفعال و تدافعى نداشته باشند بلکه با تکیه به ارزش‏ها و امکانات فروان معنوى، حالت پیشروى و تهاجمى نیز داشته باشند و ارزش‏هاى حسینى (علیه السلام) را که عبارت از مبارزه با ظلم و ستم و مقابله با ستمکاران و متعدیان حقوق اجتماعى و معنوى است در سطح جهانى، مطرح سازند و همه را به اتحاد و یکپارچگى در برابر مظالم و تعدیات درونى و برونى، بسیج نمایند. تا همواره سرفراز و سربلند زندگى مى‏کنند و سطح جهان را از آلودگى‏ها و فسادها و تباهى‏ها محفوظ و مصون دارند و این شعار جاودانه حسینى (علیه السلام) را تداوم بخشند که هیهات منا الذله ذلت و خوارى و تسلیم شدن در برابر زور و زورگویان از ساحت ما و از شأن و اعتبار ما به دور است و ما هرگز نبایست زیر بار زور و ظلم و تعدى و تحمیل عقائد و افکار وارداتى زندگى کنیم بلکه با الگو بردارى از زندگى سعادت بخش سرور آزادگان حضرت ابى عبدالله الحسین (علیه السلام) تداوم بخش راه عزت و افتخار آن بزرگ پیشوا (علیه السلام) باشیم که همواره زندگى سعادت بخش را، بر زندگى تنگین و آلوده با ظلم و تعدى، ترجیح داده است و در تداوم این حیات، تا سر حد شهادت و فدا نمودن جان خویش، پیش رفته است. آرى امروز شرائط زندگى ما، همانند شرایط زندگى سرور آزادگان در سطح جهانى قرار دارد با این تفاوت که شگردها و فریبندگى‏ها و تجهیزات عصر، بیشتر و مجهزتر از آن دوران مى‏باشد و منافقان و پیمان شکنان نیز بیشتر و مرموزتر مى‏باشند ولى هیهات منا الذله!(11) نبرد 33 روزه شیعیان لبنان و پیروزى آنان در برابر لشکر مجهزى که چندین ارتش کامل عرب را چند ساعته در هم کوبید، نمونه‏اى از این مناعت طبع و تحول درس رهبر عزیز کربلا است.

گفتار ابن ابى الحدید

ابن ابى الحدید آن عالم معتزلى که شرح و تفسیر بیست جلدى او بر نهج البلاغه مولى على (علیه السلام) یکى از بهترین‏ها و شاهکارها مى‏باشد در مورد مناعت طبع و بلندى روح امام حسین (علیه السلام) سخن جالب و ارزشمندى دارد جائى که گوید: سید أهل الأباء الذین علموا الناس الحمیه و الموت تحت ظلال السیوف، اختیاراً على الدنیه ابو عبدالله بن ابیطالب الذى عرض علیه الأمان و أصحابه. فأنف من الذل.(12)

سرور و پیشواى جوانمردان که هرگز تن به ذلت نداد و درس جوانمردى و عزت نفس را به دیگران نیز تلیم داد مرگ زیر یار شمشیرها را بر پستى و دناثت انتخاب نمود. یکى هم ابو عبدالله حسین بن على بن ابیطالب (علیه السلام) بود فردى که به او و یارانش امان داده شد، ولى با اختیار و گزینش خود، از ذلت و حقارت، اعراض نموده.

آرى آنچنان که اشاره شد این استقامت و حفظ عزت نفس، در مراحل واپسین زندگى امام حسین (علیه السلام) تجلى شکوهمندى را به عرضه نمایش گذاشت آنگاه که دائره تضبیقات و فشارها باریکتر گردید و اصحاب و یاران آن حضرت از دست رفتند. فرزندان و اهل و عیال او در مضیقه بى آبى و عطش قرار گرفتند و این عزت نفس و مناعت طبع و تسلیم نشدن او در برابر لئیمان و بدطینتان واقعاً حیرت ‏انگیز و بهت آور است که بدون مبالغه و گزاف هیچ قلم توانا و هیچ زبان گویا و هیچ هنرمند برنا، نمى‏تواند صحنه‏ ها و لحظه‏ هاى آنرا دریابد، و آنچنان که بوده است به قلم و بیان و نمایش درآورد.

آنگاه حسین بن على (علیه السلام) تنها و تنها در محاصره تنگ نیروهاى مسلح و مهاجم ابن زیاد قرار گرفته بود و سپاه شقاوت بار آمده بودند که با یک حمله و یورش کار او را یکسره سازند.

آنگاه که برق هزاران شمشیر براق، چشم‏ها را خیره مى‏ساخت و دل‏ها را مى‏ لرزاند و امیدى به حیات و بقأ، وجود نداشت. آنگاه که سوز تشنگى و عطش، سراپاى وجود امام (علیه السلام) و فرزندان دلبندش را فرا گرفته بود و جهان در برابر چشمانش تیره و تار بود. آنگاه که زنان، کودکان امام (علیه السلام) در خیمه منقلب و پریشان و چشم انتظار قطراتى از آب بودند و عموماً در حال حسرت و پریشانى به سر مى‏بردند و در انتظار أسارت پردرد و وحشتناک. آنگاه که ناله‏ هاى جانسوز زنان و کودکان و دختران قلب پر مهر حسین (علیه السلام) را مى‏سوزاند و جگرش را چاک مى‏زد چنین اوضاع وحشتزا که شیر درنده را نیز به لرزه و ضعف مى‏کشاند در بحران چنین طوفانى، هر ناخدائى، خود را گم مى‏کند ولى باز صداى پرهیمنه و با صلابت او به گوش آن ناجوانمردان مى‏رسید:

هیهات منا الذله! هیهات منا الذله! والله لااعطینهم بیدى، أعطاء الذلیل(13) من هرگز دست ذلت به دست اینان نمى‏دهم ذلت از ما خاندان دور است هیهات که تن به ذلت و خوارى دهیم!

ملت بزرگوار ایران و رزمندگان غیور و بسیجیان پر شور، در هشت سال دفاع مقدس در برابر استکبار جهانى و عوامل دست نشانده آن در منطقه، با الهام از مکتب حسینى (علیه السلام) و با انرژى حاصل از آن عزت جویى، توانست ادامه دهد و سر بلند از این آزمایش بیرون آید.

دهمین کتاب مقتل:

تاکنون نشر نه عنوان مقتل، از سوى دفتر نشر نوید اسلام تقدیم خاکپاى ابى عبدالله الحسین (علیه السلام) و یاران گرانقدر او گردیده است:
1. ترجمه فارسى لهوف سید بن طاووس: که یکى از مقاتل معتبره قرن هفتم هجرى، که همراه فرجام قاتلان حسین (علیه السلام) پیرامون قیام مبارز نامى مختار ثقفى است در سال 1378 ش.
2. حماسه سازان کربلا یا ترجمه ابصار العین فى أنصار الحسین (علیه السلام): تألیف عالم بزرگوار شیخ محمد سماوى از علماى معاصر عراق (م 1371 ه) پیرامون یاران امام (علیه السلام).
3. ترجمه تسمیه من قتل مع الحسین من اصحابه و اولاده و اخوته: تألیف عمر بن فضیل بن رسان از پیروان زید بن على بن الحسین (قرن دوم ه).
4. ترجمه نفثه المصدور فیما یتجدد به حزن یوم العاشر: تألیف محدث عالیقدر مرحوم حاج شیخ عباس قمى (م 1359 ه.ق) که در سال 1380 به چاپ رسیده است.
5. استخراج و تنظیم لهوف منظوم سروده نجل مرحوم شیخ العراقین با تصحیح مرحوم انصارى با کوشش نور چشمم حمید رضا عقیقى بخشایشى.
6. سه قتل گویا در حماسه عاشورا: مجموعه چند مقتل معروف پیرامون یاران آن بزرگوار.
7. میدان کربلا: تألیف آیه الله سید على اکبر قرشى نویسنده قاموس قرآن.
8. روضه الشهداء کاشفى سبزوارى با ادب بلند و فاخر توأم با تصحیح و تذکر اشتباهات.
9. بارگاه عقلیه زینب کبرى کجا است؟ ترجمه واعظ شهیر آقاى حاج میرزا عیسى اهرى.
10. مقتل مقرم: کتاب حاضر تألیف استاد سخن و ادب سید عبدالرزاق موسوى مقرم، که نخستین بار است که به این کیفیت به چاپ مى‏رسد.