اصبغ بن نباته رحمه الله گوید: در واپسین لحظات امیرمومنان على علیه السلام - که فرق مبارکش از شمشیر کین ابن ملجم لعین شکافته شده بود - به عیادت مولایم رفته بودم، آن حضرت علیه السلام به من فرمود: اى اصبغ! بنشین و حدیثى از من بشنو...
حضرت فرمودند: من نقطه باء بسم الله هستم. قرآن ناطق من هستم. و لذا بزرگی می گفت: اگر کسی یک بار یا علی بگوید مثل این که یک ختم قرآن کرده است. سید زین العابدین ابرقویی؛ کتابی به عنوان ولایت المتقین دارد که در آنجا می گوید از این حدیث استفاده می شود که ...
امیر المؤمنین مقتول این ماجرا است و شهید شد اما شهادت برای حضرت امیر افتخار است. میفرماید: من این قدر به شهادت علاقه دارم که بیش از علاقهای است که طفل به پستان مادرش دارد. عاشق شهادت بود. یکجا میگوید: اگر هزار بار در جبهه شهید بشوم شیرینتر از آن است..
شب نوزدهم ماه رمضان هست و طبق نقل مورخین وارد شده که شب ضربت خوردن وجود مقدس امیرالمومنین(علیهالسلام) است. حضرت تمام عهد خودشان را در این ماه و در دوران حیاتشان با خدای متعال عمل کرد. در زیارت امینالله آمده: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ ...
آخرین ماه مبارک رمضانی که بر علی علیه السلام گذشت یک ماه رمضان دیگری بود و صفای دیگری داشت. برای خاندان علی این ماه رمضان از همان روز اول توأم با دلهره و اضطراب بود، چون روش علی در این ماه با همه ی ماه رمضان های دیگر تفاوت داشت...
قبل از دعا بگوئید «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» و بعد از اینکه دعا را گفتید دوباره بگوئید «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» حدیث داریم که این طرف و آن طرف دعا را صلوات بفرستید چون وقتی دو طرف دعا را خدا مستجاب کرد خ
« و هنگامى که از طرف خداوند، کتابى براى آنها آمد که موافق نشانه هایى بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزى بر کافران مىدادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) آری هنگامی که همان چیزی را که می شناختند نزد آنها آمد، به او کافر شدند..
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور تغییر رنگ قنداقه را صادر فرمود. وقتی قنداقه امام مجتبی (علیه السلام) را آوردند رنگ پارچه زرد بود اما دستور دادند قنداقه سفید کنند شاید از این باب باشد که در بهداشت و نظافت رنگ سفید.............
امام حسن در زمان خودش بهترین عبادت را داشت. خیلی پول داشت. اما چند بار اموالش را یکجا در راه خدا داد. ایشان 25 بار پیاده به مکه رفت. اما اسب و کاروان راه میانداخت. گفتند: لااقل سوار این اسب و شترها شو. گفت: میخواهم در راه مسجد کف پاهایم تاول بزند...
عائشه گوید: رسول خدا از خانه بیرون نمی رفت، مگر اینکه خدیجه را به نیکی یاد می کرد و برای او استغفار می نمود.این قضیه بارها تکرار شده است؛ از جمله روزی پیامبر اکرم در جمع همسران خویش حضور داشت و از خدیجه یاد نمود و در فراق او گریست.